دبیرستان شاهنشاهی را با شکستن در آهنی به تعطیلی کشاندیم

خاطرات فاطمه رهبر از دوران پیروزی انقلاب 
 
به گزارش خبرگزاری زنان؛ فاطمه رهبر در گفت‌وگو با فارس اظهار داشت: سال 1357 نوجوانی 14 ساله بودم که در کنار خانواده به فعالیت‌های انقلابی می‌پرداختم؛ به همراه پدر، مادر و برادرانم در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم؛ «الله‌اکبر»های شبانه در بام و ساختن «کوکتل‌مولوتف» کار هر روز و هر شب ما بود.
وی افزود: منزل ما در محله تهران‌نو در شرق تهران واقع شده بود؛ در نزدیکی منزل ما پادگان نیروی هوایی قرار داشت و به همین دلیل فعالیت‌های ما بیشتر معطوف به این نقطه بود؛ پناه‌ دادن به سربازان فراری و انداختن کوکتل مولوتف از بام بر سر نیروهای ارتش رژیم، برایمان لذت‌بخش بود و این کارها را با علاقه تمام انجام می‌دادیم.
* هدف ما دستیابی به حکومت جمهوری اسلامی بود
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه برای حضور در تظاهرات، لحظه‌شماری می‌کردیم، اظهار داشت: هدف ما دستیابی به حکومت جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر بود چرا که عشق و علاقه‌ای که به امام(ره) و پیاده‌شدن یک نظام اسلامی در دل داشتیم، ما را در رسیدن به هدفمان مصمم‌تر می‌کرد.
وی ادامه داد: پدر من از سالیان گذشته نسبت به امام خمینی (ره) شناخت داشت و فعالیت‌هایی که امام خمینی (ره) در سال‌های متمادی داشتند، از کودکی به گوش ما رسیده بود تا اینکه در سال 57 این فعالیت‌ها شکل علنی‌تری به خود گرفت و به صورت مردمی و فراگیر با حضور همه اعضای خانواده شکل گرفت.
* سحرخیز بودن زنان برای حضور در جبهه حق علیه باطل
رهبر گفت: برای نشان ‌دادن مخالفت مردم با رژیم شاهنشاهی، امام خمینی‌(ره) از تمام اعضای خانواده‌ها خواسته ‌بودند تا بپا خیزند؛ به همین منظور‌ زنان در کنار مردان نیز برای حضور در صحنه و تظاهرات بپا خاسته بودند و با این هدف، صبح زود از خواب بلند می‌شدند تا همه کارهای منزل را انجام دهند و بچه به بغل در جبهه حق علیه باطل شرکت کنند.
وی افزود: در آن زمان بنده در سال اول دبیرستان مشغول به تحصیل بودم؛ مدرسه‌ام «الهام خوارزمی» نام داشت که مسئولان آن وابستگی خاصی به رژیم شاهنشاهی داشتند و به همین دلیل کوچکترین فعالیتی که در مدرسه داشتیم را به ساواک اطلاع می‌دادند؛ آنها نیز بلافاصله به مدرسه آمده و دانش‌آموزان را تهدید می‌کردند.
*  برای حفظ شیشه، مدرسه تعطیل بشه
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفت: با تمام تهدیدهایی که از طرف مدرسه و ساواک می‌شدیم، به فعالیت‌هایمان ادامه می‌دادیم و هیچ ترس و واهمه‌ای در دل نداشتیم؛ تجمعات و تظاهرات مردم علیه رژیم شاه، روز به روز بیشتر می‌شد و زمانی که در مدرسه بودیم، دل توی دلمان نبود و می‌خواستیم در تظاهرات شرکت کنیم؛ برای همین منظور با دیگر دانش‌آموزان دست به کار شدیم تا مدرسه را تعطیل کنیم.
وی ادامه داد: مدرسه ما یک در بزرگ آهنگی داشت و در جنب مدرسه‌ پسرانه قرار داشت؛ برای اینکه مدرسه را تعطیل کنیم ما دختر‌ها از داخل و پسرهای مدرسه «دانشور» از بیرون به در فشار ‌آوردیم؛ پاهایمان را محکم بر زمین می‌کوبیدیم و بلند فریاد می‌زدیم «برای حفظ شیشه، مدرسه تعطیل بشه» آنقدر به در فشار آوردیم تا لولای آن از جا در آمد و پس از آن بلافاصله به تظاهرات و تجمعات پیوستیم.
* ناتوانی مقابله با مخالفان رژیم پهلوی
رهبر با بیان اینکه مسئولان مدرسه و ساواک، دیگر کاری از دستشان بر نمی‌آمد، اظهار داشت: حجم تظاهرات و تجمعات به قدری زیاد بود که آنها نمی‌توانستند در مقابل ما ایستادگی کنند چرا که این شلوغی‌ها تنها مدرسه ما را در بر نمی‌گرفت و آموزش و پرورش مجبور به تعطیلی مدارس شد؛ دیگر سر از پا نمی‌شناختیم و با انرژی بیشتر در تظاهرات شرکت می‌کردیم.
وی افزود: برادرم در یکی از روزها که مشغول به فعالیت بود، دستگیر شد اما این مسئله تنها ایمان و باور ما را قوی‌تر کرد و به همین منظور با توان بیشتری مخالفت خودمان را نسبت به رژیم ستمگر پهلوی نشان می‌دادیم البته برادرم و جوانان دیگر را پس از مدتی کوتاه آزاد کردند چرا که آنقدر تعداد افراد دستگیرشده زیاد بود که ساواکی‌ها جا برای نگه ‌داشتن آنها نداشتند و مجبور بودند گروه گروه افراد را دستگیر کنند تا تنها ترس و واهمه بین مردم به وجود آورند و سپس آنها را آزاد می‌کردند.
* با یادآوری آن دوران، نفس تازه‌ای می‌گیرم
این نماینده مجلس در پاسخ به این پرسش که با نگاه به گذشته و آن ایام چه احساسی دارید، بیان داشت: هم‌اکنون به آن دوران که نگاه می‌کنم، هم احساس غرور و هم احساس خوشحالی دارم و اشک شوق در چشمانم حلقه می‌زند؛ در حال حاضر که خدمتگزار مردم در مجلس هستم، گاهی اوقات فشار کاری برایم سخت می‌شود و با یادآوری آن دوران نفس تازه‌ای می‌گیرم و خستگی از من دور می‌شود.
وی گفت: خدا را شکر می‌کنم که تمام جوانی و نوجوانیم را در انقلاب سپری کردم؛ بعد از اینکه انقلاب به ثمر نشست، جنگ با عراق آغاز شد؛ همسر بنده از نیروهای جهاد سازندگی بود که تمام وقت خود را در جهاد سازندگی سپری می‌کرد؛ به یاد دارم که آن زمان به نیروهای جهاد سازندگی، سنگرسازان بی‌سنگر می‌گفتند.
* خدا را شکر که مویم را برای انقلاب سفید کردم
رهبر افزود: همسرم در خط مقدم بود و من نیز پشت جبهه فعالیت می‌کردم و علاوه بر اداره زندگی مشغول به تحصیل بودم؛ خدا را سپاس می‌گویم که اگر مویی سفید کرده‌ام در خط انقلاب، اسلام و امام خمینی (ره) بود و امیدوارم همچنان ثابت‌قدم در راه ولایت فقیه باقی بمانم.
وی در پاسخ به این پرسش که برای حفظ و پایداری انقلاب اسلامی چه کاری باید انجام دهیم، تصریح کرد: وظیفه ما بزرگترها این است که خاطرات و اندوخته‌هایمان را در اختیار رسانه‌ها قرار دهیم؛ رسانه‌های مختلف نیز باید حقیقت انقلاب و اتفاقاتی که در سال 57 و بعد از آن افتاد را در اختیار جوانان قرار دهند تا جوانان، آموزشی در این زمینه داشته باشند.
* جوانان، هوشیاری خود را به همگان ثابت کرده‌اند
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد:‌ افراد زیادی در راه این انقلاب و زنده نگه داشتن آن شکنجه شدند و به زندان افتادند؛ بسیاری از خانواده‌ها عزیزان خود را در این راه از دست دادند و سختی‌های زیادی را برای این انقلاب به جان خریدند بنابراین جوانان ما باید با هوشیاری کامل برای حفظ خون‌های ریخته‌شده در مقابل فتنه‌های دشمنان ایستادگی کنند البته جوانان با حضور همیشگی خود در تمامی صحنه‌های انقلاب، هوشیاری خود را به همگان ثابت کرده‌اند و راهپیمایی 9 دی‌ماه سال 88 نشانگر تجدید بیعت با ولایت فقیه بود.
وی با بیان اینکه یک لحظه غفلت، می‌تواند دری را برای نفوذ دشمنان قسم‌خورده کشورمان باز کند، خاطرنشان کرد: دشمن همیشه در کمین است و اگر دری را برای او ببندیم از در دیگر وارد می‌شود؛ دشمن در حال حاضر نیز به جنگ نرم متوسل شده و با شیوه‌های گوناگون مانند اینترنت و ماهواره درصدد تولید برنامه‌های ضد اخلاقی و مبتذل است تا جوانان ما را به دام بیندازد و آنها را از هدف اصلی خود دور نگه دارد؛ به همین لحاظ برای حفظ ارزش‌های به دست آمده که مهمترین آن پیروزی انقلاب اسلامی است، نیازمند یک بسیج همگانی هستیم تا برای همیشه دشمن، شکست‌خورده باقی بماند.