مروري بر حيات سياسي اجتماعي آيت الله طالقاني

اشغال كشور توسط قواي بيگانه، عدم قدرت شاه جوان كه در سايه حمايت و توافق نيروهاي اشغالگر به سلطنت رسيده بود و تنفر مردم از شيوه حكومت پهلوي اول، سبب‌ساز اين شرايط نسبتا آزاد بود. در اين دوره انديشه‌ها كمي مجال تنفس يافتند.
آيت‌الله حسين قمي كه از سال 1312 به كربلا تبعيد شده بود، 2 سال بعد از خروج رضاشاه به ايران برگشت و در همان سال، 5 درخواست را به دولت سهيلي ارائه كرد كه عبارت بود از آزادي انتخاب حجاب توسط بانوان، برچيده شدن مدارس مختلط، برگزاري مراسم نماز و گنجاندن دروس ديني در كتب مدارس، كم كردن فشار اقتصادي بر مردم و آزادي عمل حوزه‌هاي علميه. دولت به اين درخواست‌ها توجهي نكرد؛ اما عكس‌العمل بعضي از علما از جمله آيت‌الله بروجردي كه آن زمان در بروجرد ساكن بود، سبب شد دولت اين درخواست را بپذيرد.
در چنان شرايطي، محمدعلي مهياري آموزگاري كه پدرش نيز مكتب دار بود و از سال‌هاي پاياني حكومت رضاشاه، به ‌رغم همه سختي‌هاي موجود، صبح‌هاي جمعه در خانه‌اش نشست‌هاي مذهبي برپا مي‌كرد، بعد از خروج شاه از ايران، محلي را در خيابان اميريه خريد و كانون اسلام را راه انداخت. او كه طي سال‌هاي آخر حكومت رضاشاه با طالقاني جوان كه تازه در تهران ساكن شده و جلسات تفسير قرآن داشت، آشنا شده بود، سرپرستي كانون را به او واگذار كرد و خود مدير آن شد.
«كانون اسلام» درواقع نخستين تشكل مذهبي، سياسي بود كه پس از شهريور 20 در ايران شكل گرفت و مكاني شد تا شخصيت‌ها و چهره‌هاي علمي، مذهبي، سياسي و اجتماعي يكديگر را بيابند و در حركتي منسجم‌تر خود را سازماندهي كنند.
نسل دوم مبارزان مسلمان پس از مشروطه در همين كانون شكل گرفت.
اگر در سال‌هاي آغازين سال‌هاي 1300 و هنگام تاسيس حكومت پهلوي اول، آيت‌الله سيدابوالحسن طالقاني و حاج‌عباسقلي بازرگان و جمعي از شخصيت‌هاي سياسي مذهبي، جهت مقابله با انديشه‌هاي نوظهور، نشست‌هاي مدرسه مروي و منزل حاج عباسقلي بازرگان را راه انداخته و مجله «البلاغ» را تريبون انديشه‌هاي خود ساختند، فرزندان آنها مانند «كانون اسلام» پايه‌گذار نسل دوم شدند. به قول مهندس بازرگان، كانون، «محل تبادل انديشه و برخورد افكار بود.»
آيت‌الله طالقاني در كانون، تفسير قرآن را تدريس مي‌كرد. آيت‌الله ميرزا خليل كمره‌اي، ترجمه‌نهج‌البلاغه و جنگ در اسلام و مهندس بازرگان «دين در اروپا» را به علاقه‌مندان مي‌آموختند. سخنراناني كه در كانون حضور مي‌يافتند، اكثرا چهره‌هاي شناخته‌شده دانشگاهي و مذهبي بودند.

كانون در كنار فعاليت‌هاي آموزش مذهبي خود، اقدام به ايجاد مراكز خيريه‌اي كرد كه به فقرا كمك‌مي‌كرد. اين مساله در سال‌هاي سخت اقتصادي پس از شهريور 20 مي‌توانست اثرات مثبتي بگذارد.
كانون نشريه‌اي به نام «دانش‌آموز» را منتشر مي‌كرد كه هدف آن ايجاد اشتياق در جوانان و افزايش اطلاعات ديني آنها و هدايتشان در مسير انديشه‌هاي ديني بود. براي تشويق جوانان، عكس و بيوگرافي جوانان موفق درج مي‌شد، بعدها با گسترش كار كانون، گردانندگان آن بالاخص طالقاني كه موفق به كسب امتياز نشريه‌اي جديد كه بتواند محل بروز انديشه‌هاي آنها باشد، نشدند، مجله «دانش‌آموز» را با شكل و محتواي جديدي كه بيانگر خط‌مشي آنها باشد منتشر كردند و در يكي از شماره‌هاي آن به جاي شعار «خدا، شاه، ميهن»، شعار «خدا، قرآن، ميهن» ‌را پيشنهاد دادند. همين مساله سبب لغو امتياز نشريه و تعطيلي كانون و دستگيري طالقاني، بازرگان، سحابي، احمدعلي بابايي و جمعي ديگر شد تا سرنوشت نسل اول و دوم شبيه هم شود: اگر پهلوي اول، جلسات طالقاني و بازرگان‌ پدر را به خاطر همسويي آنها با انديشه‌هاي مدرس تعطيل و امتياز مجله «البلاغ» را لغو كردند، پهلوي دوم كانون اسلام را تعطيل و امتياز مجله «دانش‌آموز» را لغو كرد. اين اولين رويارويي جدي طالقاني و بازرگان با حكومت پهلوي دوم بود. محصول كانون اسلام، انتشار صدها مقاله، كتاب و پرورش جواناني بود كه بعدا از مبارزان عليه رژيم پهلوي شدند.

طالقاني اولين مقاله خود را با عنوان «خطابه رسول خدا، آينده اسلامي و وظيفه مسلمانان» در مجله دانش‌آموز چاپ كرد. اين انجمن‌ها هر يك به سهم خود با فقر شرايط مادي و مانوس نبودن مردم با چنين اجتماعات و تبليغاتي، آثار خوبي را از خود نشان داد.
اتحاديه مسلمين
-------------------
اين اتحاديه جمعيتي اسلامگرا بودند كه به وسيله «حاج سراج انصاري» در سا‌ل‌هاي پس از شهريور 20 بنيان نهاده شد. حركتي كه در ابتدا فقط معطوف فعاليت‌هاي مذهبي بود، كم‌كم وارد فعاليت‌هاي سياسي - اجتماعي شد. آنها از انديشه‌هاي سيدجمال، سيدرضا عبده و جنبش اخوان المسلمين متاثر بودند. «آيين اسلام» نشريه آنها بود. مخالفت با «دولت اسرائيل» سبب شد تا آنها در سال 1327 با هدايت آيت‌الله كاشاني و طالقاني ميتينگ بزرگي در تهران راه ‌بيندازند كه نزديك 10 هزار نفر در آن شركت كردند كه در آن ضمن اعلام همبستگي با ملت فلسطين، اقدام به جمع‌آوري كمك‌هاي مالي و ثبت‌نام داوطلبان اعزام به فلسطين كردند كه حاج ابوالقاسم رفيعي به‌داوطلبان آموزش نظامي داد.
پس از ترور شاه در 15بهمن سال 1327، اتحاديه تعطيل شد.
آيت‌الله طالقاني پس از تعطيلي كانون اسلام و اتحاديه مسلمين، در دانشسراي تعليمات ديني كه در سال 1330 جهت تربيت آموزگاران دروس ديني در مدارس تاسيس شده بود تفسير قرآن را تدريس كرد.
مسجد هدايت
----------------
مسجد «منشور السلطان» در خيابان سپه غربي اولين مكاني بود كه به پايگاه طالقاني جوان در تهران تبديل شد. بعد از سيد حسين گيلاني كه امام جماعت مسجد هدايت بود، طالقاني به جاي او نشست. مسجدي كه كم‌كم به يك پايگاه مبارزاتي عليه رژيم پهلوي تبديل شد.
اين مسجد كه ظاهرا توسط مهدي قلي‌خان مخبرالسلطنه هدايت به عنوان مقبره خانوادگي ساخته شده بود، كم‌كم گسترش يافت و تبديل به مسجد كوچكي شد. با ورود طالقاني به آنجا، رفت و آمد فعالان سياسي - مذهبي به‌آن روبه افزايش نهاد و بنا به‌ضرورت، وضوخانه، فضاي داخلي، كتابخانه، كفش‌داري و ديگر نقاط در مسجد ايجاد و گسترش يافت. مخبرالسلطنه با ترميم و گسترش مسجد مخالفت مي‌كرد، اما سرانجام طالقاني نظر موافق او را جلب كرد.
طالقاني شب‌هاي جمعه درس تفسير قرآن مي‌داد. مسجد هدايت آرام آرام به شكل يك پايگاه مبارزاتي براي مخالفان مذهبي رژيم درآمد. شخصيت‌هاي فرهنگي، علمي و مذهبي پس از جلسات تفسير قرآن طالقاني به ايراد سخنراني مي‌پرداختند.
كم‌كم ساواك نسبت به فعاليت‌هاي آيت‌الله و همفكرانش حساس شد و آنها را زيرنظر گرفت. اسناد ساواك از فعاليت‌هاي طالقاني تصريح مي‌كند كه او درباره مسائلــــي مانند بت‌شكنــي، استبدادستيزي، اتحاد اسلامي، بيداري مذهبي، دفاع از مشروطيت و قانون اساسي، حمايت از نهضت‌هاي آزاديخواهانه فرهنگ‌هاي ديگر، پشتيباني از جبهه ملي و دكتر مصدق، فساد اداري و اقتصادي كارگزاران حكومت، تركيب نمايندگان مجلس و هيات دولت، كودتاي 28 مرداد و مسائل تاريخي جهان اسلام و مقايسه آنها با مسائل جاري ايران و حقوق زن در اسلام سخن مــي‌گفت. فعاليت‌هاي طالقاني طوري بود كه مسجد هدايت به پايگاه مخالفان مذهبي شهره شد.
تا اين كه در زمان برگزاري انتخابات مجلس و فشار ساواك براي جلوگيري از سخنراني‌هايي كه در مسجد برگزار مي‌شد، آن را به مدت نامعلومي تعطيل كرد.
بعدها براي اين كه سوءظن ساواك نسبت به جلسات و سخنراني‌ها برانگيخته نشود، انجمن گفتار ماه در نماياندن راه شكل گرفت كه متن سخنراني هرماه چاپ و 2 ماه بعد به 5 ريال فروخته مي‌شد.
طالقاني علاوه بر اين در شهرهاي مختلف كشور و خارج نيز به ايراد سخنراني مي‌پرداخت كه از جمله آنها مي‌توان به سخنراني نيمه شعبان او در اراك در سال 39 اشاره كرد كه با دخالت پليس به خشونت كشيده شد و مراسم نيمه‌تمام ماند.
طالقاني اندكي پس از آزادي‌اش در سال 41، بار ديگر مسجد هدايت را به كانون فعاليت‌هاي سياسي ـ مذهبي خود تبديل كرد.
براساس اسناد ساواك، او از واعظين ناراحت است و كسي هم مسووليت مسجد را قبول نمي‌كند و هنگامي كه او ممنوع المنبر شد، از دكتر باهنر خواست تا اداره جلسات هفتگي بحث و تفسير وي را در مسجد هدايت برعهده گيرد و آنچه را كه او قصد داشت، طرح كند.
براساس همين اسناد، اين شخص متن سخنراني‌هاي خود را با مشورت طالقاني تهيه خواهد كرد و از اين لحاظ با يكديگر تماس خواهند داشت. بالاخره دولت براي ايجاد محدوديت و متوقف كردن فعاليت‌‌هاي مذهبي ـ سياسي كانون‌ها و مساجدي مانند حسينيه ارشاد، مسجد الجواد و مسجد هدايت در آذرماه سال 1351 طرحي تهيه كرد كه كانون‌ها و مساجد اسلامي بايد تحت نظارت اداره اوقاف قرارگيرند و يك نفر فرد مورد اعتماد به پيشنمازي برگزيده شود.

بعد از كنار نهادن طالقاني، محمدهادي اميني به‌سمت امام جماعت مسجد برگزيده شد، اما او كه از جانب هواداران طالقاني و نهضت آزادي تحت فشار قرار گرفته بود، حتي با حمايت ساواك هم حاضر نشد به منبر برود و مردم هم او را گماشته ساواك مي‌دانستند، تا اين كه طالقاني در سال 57 پس از آزادي از زندان، بار ديگر امام جماعت مسجد هدايت شد.
دستگيري و زندان
--------------------
طالقاني در سخت‌ترين شرايط به كمك فدائيان‌اسلام شتافت و در سال‌هاي سركوب بعد از كودتا و در‌حالي كه خود عضو نهضت مقاومت ملي بود، آنها را در خانه خود مخفي كرد. طالقاني در شرايطي كه بسياري از روحانيون و علماي درجه اول كشور نظر مساعدي نسبت به نواب صفوي و فدائيان او نداشتند، آنها را مورد حمايت قرار مي‌داد. اصرار فدائيان در نقل مكان به مخفيگاه ديگر سبب دستگيري آنها و لو رفتن طالقاني و دستگيري او شد.
بعد از آزادي در معيت «آيت‌الله ميرزا خليل كمره‌اي» به نمايندگي از طرف «آيت‌الله بروجردي» براي رساندن پيام ايشان به «شيخ شلتوت» كه شيخ دانشگاه الازهر مصر بود و شركت در كنگره اسلامي دارالتقريب قاهره به آن كشور رفت.
در سال 39 با «آيت‌الله مرتضي مطهري» جلساتي براي تحليل مسائل اجتماعي كشور تشكيل داد و در سال 1340 براي شركت در برنامه مؤتمر اسلامي و آشنا شدن با مشكلات مردم فلسطين به بيت‌المقدس رفت.
نهضت آزادي
--------------
مهندس مهدي بازرگان و دكتر يدالله سحابي در سال 1340 تصميم گرفتند براي ادامه مبارزه، تشكلي را بنيان نهند. بر همين مبنا اقدام به تاسيس نهضت آزادي كردند.
آن زمان آيت‌الله طالقاني در زندان بود و از آنجا در حمايت از تاسيس نهضت آزادي اطلاعيه‌اي صادر كرد و بعد از آزادي به آن پيوست و به عنوان يكي از بنيانگذاران نهضت، فعاليتش را آغاز كرد. هنگام قيام 15 خرداد و بعد از سركوب مردم، ‌او اطلاعيه معروف خود را با عنوان «ديكتاتور خون مي‌ريزد» صادر كرد كه منجر به دستگيري او شد.
آزادي و انقلاب
----------------
خيزش انقلابي مردم ايران در سال 57 سبب شد تا دولت وقت بسياري از زندانيان سياسي را آزاد كند. طالقاني هم روز هشتم آبان سال 1357 در ميان استقبال گرم خانواده، دوستان و هوادارانش از زندان آزاد شد.
منزل او در آن دوران به صورت ستادي در آمد كه از سوي داوطلبان محافظت مي‌شد. يك روز پس از آزادي با صدور بيانيه‌اي به مناسبت هفته همبستگي دانشگاهيان ايران به دانشجويان اعلام كرد كه ضمن روشنگري در ميان مردم، مبارزات سياسي را گسترش‌دهند. 3 روز بعد جمعيتي بالغ بر 200 هزار نفر دور خانه‌‌اش گرد آمدند.
روز 15 آبان نامه‌‌اي از سوي امام خميني خطاب به ايشان صادر شد كه حاكي از تقدير و تجليل بود.
راهپيمايي تاسوعا و عاشوراي سال 57 كه بنيان‌هاي رژيم را لرزاند، در پيشاپيش خود آيت‌اللهي را داشت كه سمبل مبارزه با خاندان پهلوي بود. تظاهرات آرام مردم در آن روز نشانه‌اي از طالقاني و ديگر رهبران قيام بود.
او در تمام دوران بعد از آزادي، به‌‌رغم بيماري و جسم خسته‌اش در كنار مردم بود و بعدها از سوي امام‌خميني به عضويت شوراي انقلاب درآمد و بعد از پيروزي انقلاب عضو مجلسي شد كه بايد قانون اساسي را تصويب مي‌كرد، اما عمرش كفاف نداد.