آيت الله كاشاني و قيام اسلامي 30 تير 1331

گر چه از همان روزهاي اول پيروزي نهضت ضد استعماري ملت, ملت مسلمان ايران, توطئه ها عليه آن شروع شد و استعمارگران خارجي (به ويژه انگليس) و عوامل داخلي آن ها (اعم از دربار, برخي افراد و گروه هاي سياسي و...) در اين باره دست به دست هم دادند و عمدتا به طور پنهاني عليه اين نهضت اقدام كردند, ولي حدود يك ماه قبل از قيام اسلامي 30 تير 1331 هـ. ش, بوي توطئه ها محسوس تر شد و نشانه هايش آشكارتر گرديد, به طوري كه حتي افرادي كه اهل سياست نبودند و فقط اخبار سياسي را دنبال مي كردند نيز مي توانستند متوجه شوند كه به زودي توطئه عليه نهضت, به مرحله اجرا وارد خواهد شد و حوادثي روي خواهد داد. به عنوان مثل, در حالي كه هنوز از پيروزي نهضت بيش از 15 ماه نگذشته بود, برخي رسانه ها و مطبوعات جهان اين موضوع را مطرح كردند كه به زودي در ايران حوادثي روي خواهد داد و دكتر محمد مصدق (يعني همان كسي كه به منظور جامه عمل پوشاندن به اهداف نهضت ضد استعماري ملت مسلمان ايران در اثر حمايت آيت الله كاشاني و عموم ملت مسلمان, به نخست وزيري رسيده بود) جاي خود را به اشخاص مثل قوام السلطنه مي سپارد.

مطرح شدن موضوع از احتمال كناره گيري دكتر محمد مصدق و آمدن قوام السلطنه در رسانه ها و مطبوعات خارجي, نشان مي داد كه طراحان اصلي توطئه, بيگانگان و سازمان هاي سياسي و اطلاعاتي و جاسوسي استعمارگران هستند كه مي خواهند با يك نمايش و خيمه شب بازي و قرار و مدار با برخي افراد و گروه هاي سياسي, نهضت ضد استعماري مردم مسلمان ايران را به شكست بكشانند و بار ديگر قدرت و حكومت را به عوامل خود بسپارند.

ماجرا از آن جا آغاز شد كه نخست وزير نهضت (محمد مصدق) طبق يك سنت و روش معمول, در آغاز فعاليت مجلس دوره هفدهم (14 تير 1331) استعفاي دولت را اعلام كرد, ولي با حمايت رهبري نهضت (آيت الله كاشاني) و مردم, شاه و مجلس بار ديگر با نخست وزير شدن مصدق موافقت كردند. بنابراين, پس از چند روز (19 تير 1331) فرمان نخست وزيري محمد مصدق مجددا صادر شد.

با صدور فرمان نخست وزيري مصدق, مردم در انتظار معرفي دولت جديد نشستند, ولي در روز 25 تير 1331, ناگهان خبر استعفاي مصدق را شنيدند.مردم از شنيدن اين خبر, شفگت زده شدند, زيرا نمي دانستند چه حوادثي رخ داده است كه نخست وزير نهضت, بدون آن كه موضوع را با مردم و رهبري نهضت (آيت الله كاشاني) در ميان بگذارد, شخصا تصميم گرفته و استعفا داده است. ظاهرا قضيه از اين قرار بود كه محمد مصدق روز 25 تير با شاه گفت و گو كرده و خواسته بود مسئوليت وزارت جنگ را بر عهده بگيرد ولي شاه با اين درخواست مخالفت كرده بود.

با پيش آمدن اين واقعه, از نظر استعمارگران, طراحان توطئه و عوامل مزدور استعمار, تقريبا همه چيز تمام شده بود و آن ها گمان مي كردند اگر بتوانند آيت الله كاشاني را نيز با تطميع و يا تهديد, وادار به سكوت كنند, همه چيز به حالت اول برخواهد گشت و نهضت شكست خواهد خورد, زيرا در اين وضعيت كه دكتر محمد مصدق نهضت را به راحتي رها كرده و بدون احساس مسئوليت به خانه اش رفته بود, كسي غير از آيت الله كاشاني در صحنه حضور نداشت و بسياري از آن هايي هم كه قبلا از نهضت حمايت مي كردند, به اصطلاح, اوضاع سياسي جديد را درك كرده و متوجه شده بودند كه به زودي عوامل استكبار و استعمار قدرت را به طور كامل دردست خواهند گرفت و در نتيجه براي دور نماندن از قافله و يا حداقل براي حفظ موقعيت و جان و منصب خويش, بهتر است علايمي از خشنودي خود نسبت توطئه گران نشان دهند و يا حداقل سكوت كنند.

همان طور كه اشاره شد, استعمارگران و عوامل داخلي آن ها ابتدا در صدد برآمدند آيت الله كاشاني را از راه تطميع و وعده هاي فراوان, نه تنها به سكوت وادار كنند بلكه به مشاركت فرا خوانند. به همين دليل, افراد سرشناسي مثل علي اميني, ارسنجاني و... را نزد آيت الله كاشاني فرستادند و پيغام ها و وعده هايي دادند.

علي اميني پس از حضور در محضر آيت الله كاشاني گفت: آقاي قوام پيغام داده اند چون به زودي فرمان نسخت وزيري مي گيرند, پس شما كساني را مورد اعتمادتان هستند, براي تصدي وزارت معرفي فرماييد. آيت الله كاشاني با قاطعيت به علي اميني پاسخ داد: با بودن دكتر مصدق هيچ كس نبايد نخست وزير شود.

علي اميني با نااميدي و ناراحتي باز گشت و پاسخ قاطع آيت الله كاشاني را به قوام السلطنه و شاه رساند. آن ها دوباره علي اميني را نزد آيت الله كاشاني فرستادند و به او ماموريت دادند ضمن تطميع و با وعده هاي مختلف, سعي كند آيت الله كاشاني را به سازش و سكوت وادار كند و در ضمن تهديد نيز بنمايد. اين بار نيز علي اميني همان سخنان سابق و برخي موضوعات ديگر را مطرح كرد. آيت الله كاشاني با قاطعيت و جديت بيشتر پاسخ داد: سخن همان است كه قبلا گفتم. تا آقاي دكتر مصدق زنده است, هيچ كس نبايد نخست وزير بشود.

در اين هنگام علي اميني از روحيه خشن و وحشيانه قوام السلطنه سخن به ميان آورد و به منظور ترساندن آيت الله كاشاني, گفت: آقا توجه فرمايند كه قوام چنين و چنان و فلان و بهمان است و...

آيت الله كاشاني در پاسخ به تهديدهايي كه علي اميني از طرف قوام منتقل مي كرد, گفت: به ايشان بگوئيد سيد از تو ديوانه تر است !

غير از علي اميني, شخصي به نام ارسنجاني نيز پيغامي از طرف قوام به آيت الله كاشاني برد. آيت الله كاشاني در نامه اي كه در آن زمان به علا (وزير دربار و كسي كه براي ساكت كردن آيت الله كاشاني تلاش مي كرد) نوشت, به موضوع مذكور اشاره كرده مي نويسد: عرض شود, ديروز بعد از رفتن شما, ارسنجاني از جانب قوام السلطنه آمد و گفت به شرط سكوت, قوام انتخاب شش وزيرش را در اختيار من مي گذارد. همان طوري كه حضوري عرض كردم, به عرض اعليحضرت برسانيد. اگر در بازگشت دولت دكتر مصدق تا فردا اقدام نفرماييد, دهانه تيز انقلاب را با جلوداري شخص خودم متوجه دربار خواهم كرد...

پس از آن كه توطئه گران نتوانستند آيت الله كاشاني را با تطميع و تهديد به سازش و سكوت وا دارند, تصميم گرفتند برنامه هاي خود را اجرا كنند و از طريق زور و ريختن سربازان ارتش به خيابان ها, با آيت الله كاشاني و مردم مسلماني كه از اين رهبر ديني و سياسي پيروي مي كردند, مقابله كنند. در روز 27 تير 1331, قوام السلطنه فرمان نخست وزيري را از شاه گرفت و در همان روز اعلاميه بسيار تندي را عليه آيت الله كاشاني و پيروان متدين او صادر كرد. قوام السلطنه در اين اعلاميه طولاني, علنا مردم را به مجازات و كشتار تهديد نمود و گفت: بايد دين از سياست جدا باشد و...

پس از آن كه آيت الله كاشاني متوجه شد مزدوران استعمار و استبداد تصميم گرفته اند با شرارت و خونريزي تمام, نهضت را به شكست بكشانند و با ايجاد فضاي وحشت و اضطراب, همه را بترسانند, به تنهايي به مقابله با استعمارگران و عوامل داخلي آن ها به پا خاست و مردم مسلمان ايران را براي آفريدن حماسه اي ديگر فرا خواند.

آيت الله كاشاني مي دانست كه جنايتكاران مي خواهند بيش از هر چيز از زور و سلاح استفاده كنند و به دست سربازان و نظاميان جامعه كه اكثر آن ها از فداكاران راستين جامعه و كشور بودند, ملت و جامعه را هدف قرار دهند و آن ها را براي خون ريزي و كشتار مردم فريب دهند. به همين دليل, آيت الله كاشاني پيش از هر چيز درتاريخ 28 تير 1331 اعلاميه اي خطاب به سربازان و نظاميان منتشر كرد و از آن ها خواست فريب دشمن را نخورند و ابزاري براي بازگرداندن سلطه استعماري انگليس نشوند. آيت الله كاشاني در اين اعلاميه نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم, سربازان وطن افسران عزيزم, پس از عرض سلام خدا را گواه ميگيرم كه جز سعادت و عزت ايران و شما برادرانم نظري نداشته و ندارم و به پروردگار سوگند كه استقلال ملت مسلمان و عزت آنها هدف نهائي من است. هر كس مختصر تامل و تفكري داشته باشد بخوبي ميفهمد كه براي من هيچ لباسي جز لباس ارشاد زيبنده نيست و هيچ مقامي در نظر من بالاتر از مقام رضا و اطاعت از حضرت احديت نمي باشد و اينك با همه شما اتمام حجت مينمايم بخداي لايزال فرداي قيامت در عرصه محشر و پيشگاه حضرت ختمي مرتبت و درگاه عدل و ربوبيت هر كس كه با نداي وجدان و وطن خواهي و ملت دوستي مخالفت كرده باشد مسئول و مواخذ است در دنيا قبل از آخرت مجازات و در پيشگاه ملت سرشكسته و بي آبرو خواهد بود. سربازان عزيز, شما گرامي ترين فرزندان وط ن و عزيزترين افراد كشوريد و اين عزت شما در گروي خدمات صادقانه شما به مملكت و ملت و دين است و هر قدر استقلال بيشتر و محكمتر باشد قدر و ارزش شما بيشتر خواهد بود بگذاريد خدا و ملت از شما خشنود باشد زيرا امروز جنگ و جدال بين دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام كه تنها براي جاه طلبي و برگشت انگليسيها و استعمار است نبايد بدست شما انجام و شما را در مقابل خون ها و حق كشيها مسئول كند.

آيت الله كاشاني در اعلاميه ديگري كه در 28 تير خطاب به عموم ملت ايران صادر كرد, همه مردم را مكلف نمود عليه استعمار و مزدوران آن ها به پا خيزند و ذلت را به آن ها تحميل نمايند. آيت الله كاشاني در بخشي از اين اعلاميه معروف و حماسي خود نوشت:

برادران عزيز پس از اسلام يك عمر فداكاري و خدمتگزاري مرا در راه دين و ملت همه كس ميداد و بر عموم برادران ايماني ايراني و بلكه دنياي مسلمان واضح و آشكار گرديده است كه جز عظمت دين و رفاه و آسايش مسلمين و برانداختن ريشه ظلم و فساد و كين و استعمار نظري نداشته و ندارم, كوشش من و شما برادران مسلمان در قطع ريشه استعمار و برانداختن مظاهر و آثار استعمار با عنايات پروردگار ميرفت كه نتيجه قطعي خود را بخشيده و ايران را براي هميشه از شر اجانب نجات بخشد.

من نمي خواهم كه درباره عدم صلاحيت احمد قوام بيش از اين سخني گفته باشم اما اعلاميه ايشان در نخستين روز اين زمامداري بخوبي نشان ميدهد كه چگونه بيگانگان در صددند كه بوسيله ايشان تيشه بر ريشه دين و آزادي و استقلال مملكت زده و بار ديگر زنجير اسارت را بگردن ملت مسلمان بيندازند, توطئه تفكيك دين از سياست كه قرون متمادي سرلوحه برنامه انگليسها بوده و از همين راه ملت مسلمان را از دخالت در سرنوشت و امور ديني و دنيوي باز ميداشته است امروز سرلوحه برنامه اين مرد جاه طلب قرار گرفته است. احمد قوام بايد بداند كه در سرزميني كه مردم رنج ديده آن پس از سالها رنج و تعب شانه از زير بار ديكتاتوري بيرون كشيده اند نبايد رسما اختناق افكار و عقايد را اعلام و مردم را باعدام دست جمعي تهديد نمايد من صريحا ميگويم كه بر عموم برادران مسلمان لازم است كه در راه اين جهاد اكبر كمر همت بسته و براي آخرين مرتبه بصاحبان سياست استعمار ثابت كنند تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سيطره گذشته محال است و ملت مسلمان ايران بهيچيك از بيگانگان اجازه نخواهد داد كه بدست مزدوران آزمايش شده استقلال آنها پايمال و نام با عظمت و پرافتخاري را كه ملت ايران در اثر مبارزه مقدس خود بدست آورده است مبدل بذلت و سرشكستگي شود در خاتمه از عموم هموطنان عزيزم كه در گوشه و كنار در مركز و شهرستانها براي اعتلا دين مبين حضرت خاتم النبين و استقلال و آزادي ملت ايران همت گماشته اند صميمانه تشكر نموده موفقيت و پيروزي نهائي آنها را از خداوند متعال خواستارم.

آيت الله كاشاني علاوه بر صدور اعلاميه ها و تشويق مردم به مقاومت در برابر استعمارگران و عوامل داخلي آن ها, عصر روز 29 تير 1331, در حالي كه همه خيابان هاي اطراف منزل او مملو از نيروي نظامي شده و به محاصره در آمده بود, بدون كوچك ترين اعتنايي به تهديدات عوامل استعمار, همه خبرنگاران روزنامه ها و رسانه هاي داخلي و خارجي را به حضور پذيرفت و در يك مصاحبه بزرگ و نسبتا طولاني, ضمن آن كه نظراتش را پيرامون مسائل مختلف داخلي و خارجي بيان كرد و مردم را دعوت به قيام عليه مزدوران بيگانه نمود. آيت الله كاشاني در اين مصاحبه, اعلاميه قوام السلطنه را به ابلاغيه هاي تهي و توخالي شاه طهماسب تشبيه كرد, به جنايت ها و توطئه هاي 150 ساله انگليس عليه ايران اشاره نمود, از تصميم قاطع مردم ايران در جهت مبارزه با استعمار سخن گفت, درباره تباني و همدستي آمريكا و انگليس براي ضربه زدن به ايران مطالبي بيان كرد و بسياري مسائل ديگر را مطرح نمود. آيت الله كاشاني در همين مصاحبه گفت: عنقريب با تدبير, قوام را ازاله خواهيم كرد... گمان نمي كنم يك ايراني باشد كه به آمريكا تمايل داشته باشد. انگليسي ها و آمريكايي ها هم پالكي هستند, با اين تفاوت كه انگليس ها كلاه سر آمريكايي ها مي گذارند.. اگر قوام نرود, اعلام جهاد مي كنم و خودم كفن پوشيده و با ملت در پيكار شركت مي نمايم...

به هر حال, با اين مقدمات, قيام اسلامي 30 تير 1331 به رهبري آيت الله كاشاني آغاز شد و مردم به دستور رهبر ديني و سياسي خود, با خشم به خيابان ها ريختند و چند ساعت زودتر از زماني كه آيت الله كاشاني وعده داده بود, حكومت قوام السلطنه را سرنگون كردند, زيرا آيت الله كاشاني عصر روز 29 تير به خبرنگاران وعده داد كه تا 24 ساعت ديگر حكومت قوام سرنگون خواهد شد, ولي قوام در برابر قيام اسلامي مردم مسلمان ايران تا ظهر روز 30 تير 1331 بيشتر دوام نياورد و سرنگون گرديد.

بعد از پيروزي مردم در قيام پر حادثه 30 تير, دكتر محمد مصدق بار ديگر به نخست وزيري رسيد, ولي متاسفانه او حدود يك سال بعد, بار ديگر نهضت را بدون هيچ مقاومتي به زاهدي كه مثل قوام مزدور ديگري از مزدوران استعمار و استكبار بود, واگذار كرد و با كودتاي 28 مرداد 1332 زمينه براي سلطه استعمار آمريكا بر ايران فراهم شد و آمريكا براي مدت 25 سال يعني تا پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني در 22 بهمن 1357 مقدرات كشور را در اختيار داشت.