افكار مدرس يك قرن پيشتازتر از او بود

مدرس در زمان حيات خود، اين تنهائي و غربت را كاملاً احساس نموده و در بسياري از موارد نيز به آن اشاره كرده است. در سفر اصفهان كه يكي از سفرهاي تاريخي اوست بديداركنندگان خود در مدرسه چهارباغ كه همه از علما و مشاهير آن ديارند مي‌گويد:
شما مرا، نه علي (ع) مي‌دانيد كه به حكم وظيفه و اعتقاد خود همراهي و ياريم كنيد و نه عمر كه براي صلاح و مصلحت روزگار تنهايم نگذاريد. 2
مدرس به خوبي آگاه است كه در ميان جامعه‌ي زمان خود، عقيده و كلامش غريب و ناشناخته است، تاريخ هم اين تنهائي و غربت را در تمام زندگي او مي‌شناسد، اينك مي‌گوئيم مدرس در تمام دوران حيات خود به معني واقعي غريب و تنها است. بدين معني نيست كه كسي او را از لحاظ ظاهري نمي‌شناسد، او در زندگي دنيوي به تمام معني مشهور و معروف است، شهرت جهاني دارد ولي اين شهرت دليلي بر اين نيست كه او را مي‌شناخته‌اند و به خاطر همين شناخت معروفيت يافته است جامعه‌اي كه در آن روز گار مدرس را مي‌شناخت و گرامي‌اش مي‌داشت براي اين بود كه قهرماني رشيد و فداكار در جريان مبارزه با ديكتاتوري رضاخان در ميان آن همه سكوت و ارعاب يافته بود، در نظر آنان مدرس تنها سياستمداري بود كه با حريف قوي پنجه‌اي يكاپرچه مي‌نمود كه سياست و سپاه امپراطوري نيرومندي پشتيبان او بود، در حالي كه به خوبي مي‌دانيم وجود مدرس و نيروي فعاله شگفت‌انگيز او در همين يك بعد خلاصه نمي‌شود،‌تكفردي او در زمينه سياست دروازه‌هاي تاريخ را بر روي او گشود و او را وارد دنياي جاودانگي‌ها نمود و اين خود موجب آن شد كه توانائيهاي منحصر به فرد و وسعت ديدار و در ابعاد ديگر زندگيش تحت‌الشعاع فعاليتهاي سياسي او قرار گيرد:
مرد سياسي بايد جامعيت داشته باشد جامعيت در علومي كه من حيث‌‌المجموع بتواند دنياي موجود را بشناسد و يك قرن جلوتر از خود به پيش رود. 3
مدرس سياست را علم مي‌داند و آن را از علوم نظري مي‌پندارد براي عقيده و نظر هر كس هم ارج و ارزش خاص همان نظر قائل است ولي اعتقاد دارد در كار سياست واپسنگري و محدود بودن انديشه و تفكر سياسي در چهار ديواري محيط خويش و مقطع زماني مشخص تنگ‌نظري سياسي را مي‌نماياند چنان به نظر مي‌رسد كه مدرس اعتقاد دارد سياستمداري كه تا يك قرن بعد از خود را مورد توجه قرار مي‌دهد و فعل و انفعالات آن را در نظر مي‌گيرد در علم سياست جامعيت دارد اگر مي‌گويد:
امروز در مملكت شما من هيچ دماغي را سراغ ندارم كه در سياست بالاتر و قوي‌تر از خودم باشد.4
ناظر بر همين جريان دقيق فكري او است. براي تفهيم بيشتر فلسفه سياسي خود در يكي از نطق‌هاي خويش براي مجلسيان كه درك سخن و نظراتش برايشان مشكل است به سادگي بيان مي‌دارد:
اگر كاري را بدون تحقيق و از روي شبهه دولت و وزراء انجام دادند. نه تنها ضرر اساسي براي ما دارد بلكه ضرر كلي براي استقلال و آزادي اولادان ما تا پنجهزار سال بعد دارد. 5
وسعت نظر و ديد مدرس از زمان خود چنان نورآسا مي‌گذرد كه در انديشه استقلال و آزادي نسلهائي است كه تا پنجهزار سال بعد قدم به عرصه وجود مي‌گذارند، او تنها نسبت به نسل زمان خود احساس مسئوليت نمي‌كند بلكه بار سنگين و توانفرساي دفاع از حقوق فردي و اجتماعي اولادان پنج قرن بعد سرزمين‌ها را به دوش دارد، درك عمق و ژرفاي حيرت‌انگيز سخن او براي مجلسيان كه رضاخان را پدر ملت و قهرمان نجات كشور مي‌دانند و در حقيقت شعاع ديدشان به انتهاي بيني آنان نرسيده كور مي‌شود، نه تنها مشكل است بلكه مطلقاً باور نكردني است و غربت و تنهائي او هم پديده همين تفاوت و شكاف بي‌انتهائي است كه مابين او همكاران و اقرانش وجود داد. بسيارند كساني كه در ميان جمعند ولي در حقيقت تنها و غريب‌اند نه سخن آنان را كسي مي‌شود و نه به آواي دلشان گوش مي‌دهد، ‌مدرس سقراطي است كه شوكران او غربت و تنهائي او است، و چه بسيارند بزرگمردان قرون و اعصار كه سياه دست جهل جامعه با تولد افكار و انديشه‌هاي حيات آفرين و سازنده‌شان آرام ‌آرام شوكران غربت را به جام زندگيشان مي‌ريزد، طبيعي است كه جهل و خودنگري انسانها هميشه با انديشه‌هاي نوبه ستيزه برخاسته و اين هم مسلم است كه بالاخره مقهور آن شده و پس از سالها در مقابل آن سر تسليم فرود آورده است وليكن صاحب و مبدع همان انديشه و تفكر زهر غربت را قطره قطره در كام جان ريخته و هدف هزاران تير طعنه و شماتت بوده است:
مي‌گويند مدرس هزار عيب دارد ولي تا مي‌آيد اين مدرس هزار عيبي پيدا شود دويست سيصد سال طول مي‌كشد. 6
و عجب اين كه هزار عيب را كساني به مدرس نسبت مي‌دادند كه باز بهتر از ديگران اورا مي‌شناختند يا از هم كسوتان او بودند و يا از همكاران پارلماني او وقتي انوارها، دولت‌آبادي‌ها، تدين‌ها، فرخ‌ها، مدرس را هزار عيبي بدانند معلوم است رضاخان و اربابان او چه نوع تفكر و نظري درباره اودادند، براستي تنهائي و غربت بيش از اين هم مي‌شود مجتهد جامع‌الشرايطي چون او در سخت‌‌ترين روزهاي پيكار و جانبازيش مورد حمايت حتي يكنفر از علماي بزرگ يا متوسط زمان خود قرار نگيرد در حلاي كه همه مي‌دانند هدف مدرس جز عظمت و حفظ اسلام و آزادگي انسانها نيست! سخن او است كه:
بنده شخصاً بنا را بر اين گذاشتم كه دو چيز را مطمع نظر قرار دهم: يكي خلاف قانونهائي كه به اصول قوانين مسلمه مي‌شود، يكي هم ‌آن چيزهائيكه سياست بر مي‌‌خورد و در آتيه و حاليه به ضرر مملكت است. 7
براستي مدرس جز اين دو كه پاسداري آن را تا پاي جان به عهده گرفته چه مي‌خواهد،‌او كه با يكي نان و متري كرباس زندگي خود را بر حصير فرسوده‌اي مي‌گذراند و حتي فرزندانش از حداقل معونه طبيعي محرومند و حتي حقوقدوره نمايندگي خود را به مؤسسات امور خيريه مي‌بخشد،‌ چه مي‌خواهد؟ و تاريخ چگونه پاسخگوي اين سؤال است. در گزارش ارباب كيخسرو رئيس اداره مباشرت مجلس بند هفتم جلسه 12 ربيع‌الثاني 1333 دوره سوم مي‌خوانيم:
هفتم ـ مبلغ نهصد و پنجاه و پنج تومان و نه ريال بابت حقوق آقا سيد‌حسن مدرس در صندوق اداره مباشرت مجلس مانده بود كه تصرف نمي‌فرمودند و در تاريخ بيست و دوم ربيع‌آلثاني 1332 حواله فرمودند توسط آقايان ميرزا محمد‌صادق طباطبائي و حاج‌امين‌الضرب به عنوان شركتخيريه پرورش پرداخت شود و پرداخت شد. 8
افكار و انديشه مدرس درست بخاطر همين كه پشتياز و قرني جلوتر از زمان اوست علت اصلي غربت و تنهائي او را موجب مي‌گردد و يكي از نمايندگان در جلسه علني مجلس به او مي‌گويد سيد به جدت فساد مي‌كني و اين درست رد زماني است كه مدرس اظهار مي‌دارد:
عيب بزرگ و كلي اين بودجه اين است كه در آن هزينه تأسيس هواپيما و كارخانه ساختن آن در نظر گرفته نشده، جنگها دارد از زمين به هوا مي‌رود و مملكتي كه در فكر تأسيس كارخانه هواپيماسازي نباشد موجوديت آن در خطر است حتي اداره پست ما هم بايد براي حمل امانات و محمولات خود مجهز به هواپيما گردد. 9
بايد انصاف داد كه آيا كسي كه نماينده مجلس است و مدرس اين چنين را محكوم به ايجاد فساد مي‌كند اصولاً حرف و مقصد او را مي‌فهمد؟ گوينده جمله‌ي «سيد به جدت فساد مي‌كني» تقصيري ندارد او تا انتهاي انگشت پاي خود را بيشتر نمي‌بيند، شعاع ديدش از چهارچوبه خشك محيط افكار خود جلوتر نمي‌رود مقصر اصلي خود مدرس است كه پرتو نگاه او قرون و اعصار را مي‌شكافد و دنيائي را مي‌نگرد كه 70 سال بعد و هم اكنون ما شاهد و ناظر آنيم و بارها هواپيماهاي د شمن شب و روز بر سر ما بمب ريخته‌اند، حالا ما سخن مدرس را در آنروز با اعجاب و شگفتي مي‌نگريم و آن نماينده تصور چنين زماني برايش محال بوده است، مدرس فرزند قرون و اعصار بعد از خويش بود و ديگران زائيده زمان و مكان محدود به خود مي‌بودند، تفاوت او و ديگر كسان زمانش همين است و طبعاً چنين كساني در چنان عجيب و غريب است اگرما هم با همين لباس و ظاهر و باطن فعلي در زمان خواجه تاجدار مي‌بوديم طبيعي است كه در غربت و تنهائي مي‌مرديم و يا مردم آن روزگار قتل ما را واجب مي‌شمردند.
از طرفي اصالت و ارزش خارق‌العاده‌اي كه مدرس به مردم و ملت مي‌دهد آن هم در زماني كه هنوز حكومت فئودالي و اشرافيت حاكم و قادر است وجود او را در ميان طبقات اشراف اعجاب‌انگيز و نگران كننده مي‌نمايد، مجتهد طراز اولي و نماينده مبرزي كه در يك اطاق محقر زندگي مي‌كند و با پيراهني از كرباس پاي پياده به كار سياست،‌ درس، تأليف، كشاورزي، معماري و ... مي‌پردازد و يكباره از اندروني و بيروني و ما به ازاء آن صرفنظر نموده يك لاقبا همزانو و همدرد مردمي استكه همه رنجها ود رها را تا عمق جسم و جان خود احساس مي‌كنند مشخص استكه براي دوله‌ها و سطنه‌ها نمي‌تواند قابل قبول باشد كداميك از طبقاتي كه مدرس در ذيل نام برده است مي‌توانند سخن شلاق‌گونه او را بشوند و چون خم مي‌نجوشند ملاحظه كنيد:
تمام اين مقامات كه از سلسله‌هاي مختلف هستند از شاه و رئيس‌الوزراء و نمايندگان پارلمان، و حجت‌‌الاسلام، تمام اينها نوكر خلقند، يكي اسمش شاه است يكي هم رئيس‌الوزرائ، تمام اينها بايد نوكري مردم را بكنند من مي‌گويم پيغمبران خدا هم كه از همه بهترند نوكر خلقند آنان را خدا براي خلقش فرستاده است. 10
باور كنيد بنده‌اي كه بيش از همه جدم را مي‌شناسم و سي‌و پنج سال هم درباره او تحقيق و بررسي و كتاب ور ساله نوشته‌ا م باز هم از بيان مدرس مخصوصاً مورد آخري (پيغمبران نوكر خلق‌‌اند) بدنم مي‌لرزد و اين همه شجاعت ادبي و شهور و شهامت او برايم هزاران مسئله ايجاد مي‌كند آن هم بعد از هفتاد سال پيشرفت علم و تمدن و روشن شدن بسياري از مسائل گوناگون بحث انگيز ولي او مي‌داند چه مي‌گويد مجتهد و صاحب نظر است و يك دوره كتابهايش در زمينه اصول و نظرات فقهي دليل عظمت مقام فقاهت او است. مدرس خود به خوبي مي‌داند و آگاه است كه براي درك مفاهيم و نظارتش بايد جامعه خويش را به سرعت به سطوح عالي فرهنگ و شعور سياسي اجتماعي برساند در اين مورد هم تكيه بر ترقي و تعالي معارف كشور دارد، توسعه حساب شده مؤسسات تعليم و تربيت را ملاك رشد فكر و انديشه جامعه مي‌داند و تنها به علومي كه تا آن زمان متداول و در مدارس قديم و جديد تدريس مي‌شده اكتفا نمي‌كند، برخورداري و آموختن علوم را در هر زمينه‌اي و از هر كجا باشد توصيه و سفارش مي‌كند. مي‌گويد:
معارف يك ركن اعظمش دارالترجمه است.
40 سال است كه مي‌شنويم از ايران مي‌روند به اروپا و درس مي‌خوانند،‌ دكتر مي‌شوند، دكتر يعني مجتهد، يعني اين شخص رفته و اين علوم را تحصيل كرده و يك قوه استنباط در آن علم پيدا كرده، پس دكتر يعني مجتهد، يعني كسي كه مي‌تواند خدش تصنيف و تأليف كند،‌چرا اينان كتبي كه در آنجا خوانده‌اند، اينجا ترجمه و منتشرنمي‌كنند كه اولاد ايراني محتاج نباشد‌،بايد وزير معارف كتبي كه راجع به علوم و فنون است جمع كند علمائي را كه در آن رشته استاد و تخصص دارند دعوت نمايد و آن كتب را ترجمه نمايند تا علومي كه محل احتياج ما است و به وسيله آن مملكت رو به آباداني مي‌رود منتشر شود. 11
مكرر اين مطلب را عرض كرده‌ام، بايد تمام علوم و فنوني كه به سوي مملكت جلب مي‌شود و ما بدان نيازمنديم به لسان اهل اين مملكت ترجمه شود و عموميت پيدا كند، تا در اين مملكت دارالترجمه تأسيس نشود و علوم و فنون و صنايعي را كه محل احتياج ما است ترجمه نكند مملكت اصلاح نمي‌شود بلكه ماليه مملكت مي‌رود، اخلاق مملكت مي‌رود، ادبيات مملكت مي‌رود اين وظيفه وزارت معارف است كه بايد انجام دهد ولو اينكه هزينه آن هم بسيار سنگين باشد. 12
بسياري از شرح‌ حال‌نگاران و خاطره‌نويسان مدرس را انساني پاكباز و صادق ولي جاه‌طلب و بي‌هدف تصور نموده‌اند، تصويري كه اين گروه از مدرس به دست مي‌د هند قهرمان فداكاري است كه بدون هدف خود را به آب و آتش مي‌زند و به تنهائي با هر جرياني كه طبق عقيده او نيست پيكار مي‌كند، اگر مخالفين و دشمنان سرسخت او لحظه‌اي با نظراتش همراه و هماهنگ گردند تمام بديهايشان را مي‌بخشد. در خاطرات سيد‌مهدي فرخ (معتصم‌السلطنه) چنين مي‌خوانيم:
مدرس مردي بود به غايت دلير، با شهامت، پرجرأت و بي‌باك سخنان او آتشين بود، وقتي در پشت تريبون مجلس، با ژستهاي بخصوصش سخن مي‌گفت، مخالفين او نيز ساعت‌ها در پاي خطابه او مي‌نشستند و خسته نمي‌‌شدند اما يك چنين مرد بزرگوار و دليري پاي‌بند اصول و يا از لحاظ عقيده متكي به يك ايدئولوژي واحدي نبود، او تشنه‌ي قدرت بود و براي رسيدن به قدرت مدام به آب و آتش مي‌زد، او علناً‌ مي‌گفت كه هر كس جز او بينديشد و جز فكر او فكري داشته باشد اشتباه كرده و به خطا رفته است فكر او چه بود؟
هيچ، به خدا هيچ، بهر چيز و به هر كس كه شما و من معتقديم هيچ، او برنامه و نقشه معيني نداشت.
گذشته از اينكه در همين مقاله ما نگاهي كوتاه به اهداف و نقطه نظرات مدرس در پاره‌اي از مواردنموديمبايد اين تنقيد اندرتحميد را كمي مورد بررسي قرار دهيم تا براستي غربت و تنهائي مدرس بهتر و بيشتر شناخته شود، خاطره‌نويس مي‌گويد مدرس پاي‌‌بند اصول و ايدئولوژي معيني نبود، اگر اسلام را بزعم فرخ ايدئولوژي و استقلال و آزادي انسانهارا اصول هستي ندانيم و تنها ضرب بازي و زد و بندهاي سياسي را مورد نظرو اصل مسلم سياست قرار دهيم ممكن است اظهار نظر مرحوم فرخ در بعد ديگر نويسنده با ديگران عصر طلائي را بپذيريم و اگر توجه كنيم كه خاطره‌‌نويس (فرخ)يكي از عوامل كودتاي 1299 و يار كاخ سيد‌ضياءالدين و رضاخان است منظور از بي‌هدفي مدرس از نظر او برايمان كاملاً روشن مي‌گردد، فرخ در مجلس نقطه مقابل مدرس و يك دوره هم اعتبارنامه‌اش با مخالفت مدرس روبرو و رد مي‌شود لذا از نظر او كساني پاي‌بند اصول و داراي هدفند كه رضاخان را باني و ناجي ايران و ملت آن بدانند و غير آنان همه بي‌هدف‌اند، بديهي است كه در اين چنين دنياي فكرو انديشه‌ اي كه مدرس و اساس و تشكيلات ديكتاتوري را مورد حمله قرار مي‌دهد و از آزادي و استقلال و علوم و فنون آينده ملت و سرزمين خود سخن مي‌گويد آنچنان قلمداد مي‌شودكه ملاحظه نموديم در دوران تسلط كامل سياست امپراطوري انگلستان به وسيله عامل پرقدرت خود رضاخان بر ايران اگر كسي بگويد:
تمايل سياستها براي ما مضر است، عرض من متوجه شرق و غرب و شمال و جنوب است، ايراني مسلمان بايد مسلمان و ايراني باشد. ايراني بايد خودش ايراني و سياستش هم ايراني باشد.
اين چنين كسي كه عالي‌ترين اهداف انساني و مخصوصاً ايراني را به همين سادگي و سلاست و استحكام بيان مي‌دارد، بي‌هدف جلوه مي‌كند، و كساني صاحب هدف خواهند بود كه دنباله‌رو حركتي باشند كه گام اول آن را سيد‌ضياء برداشته و رضاخان ادامه‌اش را به عهده گرفته است و چون همه نمايندگان بعد از كودتا راهي همين مسيرند مدرس غريب و تنها است. در اينجا براي نمونه‌هاي زنده‌اي از اهداف مدرس را در دوران زندگي سياسي اجتماعي او داشته باشيم و خصوصاً تطبيق و مقايسه‌اي مطمئن و علمي از فعاليتها و نظراتش را به سادگي مورد دقت و بررسي قرار دهيم شماري از كار تحقيقي نويني را كه با استفاده از علم آمار بر روي سخنان مدرس در ادوار پنجگانه مجلس شراي ملي انجام گرفته است خاطرنشان مي‌سازيم بديهي است كه منظور از بررسي آماري استفاده از تكنيكها و ابزار و روش‌هاي متداول و مورد قبول علم آمار مي‌باشد.
جمع‌آوري اطلاعات ما براساس صورت جلسات مجلس شوراي ملي دوره دوم تا ششم و معيار استخراج اطلاعات آماري هم به صورت سرشماري و هم نمونه‌اي مسئله مورد نظر است. كوتاه سخن اينكه مي‌‌خواهيم بدانيم مثلاً دردوره ششم توزيع زماني نطق‌هاي مدرس و شناخت نقاط تأكيد و نظرات نويني كه او در طي دوره نمايندگي عنوان مي‌كند تا چه اندازه پراكنده و فراگير است و اينكه گفته‌ايم مدرس مرد روزگار است تا چه حد مي‌تواند با توجه به نقطه نظراتش به اثبات رسد، تشريح كامل اين تحقيق آماري و نتايج حاصله از آن را به طور دقيق به وقت ديگري مي‌گذاريم و اميد داريم موفق به انتشار آن گرديم ولي براي آن كه در اين مقال اهداف و وسعت نظرات اين بزرگ مرد تاريخ را تا اندازه‌اي روشن نموده باشيم خاطرنشان مي‌سازيم كه: جدول ذيل يك نمونه‌گيري تقريبي از فعاليتهاي سياسي مدرس در جلسات رسمي و علني مجلس شوراي ملي است بدون محاسبه ساعاتي كه با عنوان عضو كميسيون و گاهي رياست كميسيون (عدليه) در مجلس حضور داشته است.
تعداد كل جلسات علني مجلس شوراي ملي 2 تا 6
1100
متوسط مدت جلسات بر حسب ساعت
2200
تعداد جلساتي كه مدرس شركت داشته
830
تعداد متوسط ساعاتي كه مدرس حضور داشته
1660
تعداد ساعاتي كه مدرس صحبت كرده
32/137
درصد ساعاتي كه مدرس صحبت كرده
32/8%
لازم به توضيح است كه از 270 جلسه‌اي كه مدرس در مذاكرات علني مجلس شوراي ملي حضور نداشته، 200 جلسه آن مربوط به دوره دوم از زمان افتتاح است كه او در اصفهان بوده و نماينده طارز اول علما گرديده است و تا هنگامي كه به تهران رسيده ماهها به طول انجاميده است 70 جلسه ديگر غيبت او به علت يك سفر به اصفهان و بستري بودن در بيمارستان به علت عارضه ذات‌الريه و ترور مشهور او مي‌باشد.
چنانكه از جدول فوق كه طبعاً از بررسي هزارها صفحه مشروح مذاكرات مجلس شوراي ملي از دوره دوم تا ششم به دست آمده و مي‌تواند تقريبي تا 85% درصد مطمئن و لذا فعلاً كاري صددرصد دقيق نباشد، مشخص مي‌گردد از هر يكصد ساعت جلسات مجلس 8 ساعت و 32 دقيقه آن را مدرس در حال سخن گفتن و نطق و بيان بوده است. گمان ما اين است كه در تاريخ پارلمان‌هاي دنيا فعاليتي اين چنين فشرده نادر و بي‌سابقه است.
حالا بررسي كنيم كه اين مرد نادر‌ا لوجود در سخنان خود بر چه مواضع و نقطه‌ نظراتي تكيه داشته است اگر بخواهيم سرفصل كليه مباحث و نظرات او را در پنج دوره نمايندگي‌اش عنوان كنيم حتي به طور فهرست‌گونه به قدري مفصل مي‌گردد كه از حوصله اين مقاله خارج است ولي براي نمونه يكصد و پنجاه جلسه از دوره ششم را كه مدرس كاملاً محدود و در مجلس كمتر اجازه سخن گفتن به او مي‌داده‌اند بررسي مي‌كنيم تا مشخص شود كه آيا به تحقيق هدف و اصولي را كه او مورد نظر داشته و همواره بر مجموعه آن تكيه مي‌كرده چه بوده است؟ و آيا چنين كسي را مي‌توان انساني بي‌هدف و بدون برنامه قلمداد نمود از طرف ديگر با ارائه سرفصلهاي و موضوع‌هاي سخنان او زمينه‌اي براي شناخت افكار و انديشه‌هايش نيز فراهم مي‌شود و آناني را كه مي‌خواهند درباره شخصيت واقعي او مطالعه و تحقيق نمايند و ابعاد مختلف و متنوع سخنانش را آشكار سازند مي‌توانند كوتاه راهي را كه بدينوسيله ايجاد گرديده در پيش گيرند. شايد بيان اين نكته لازم باشد كه صورت مذاكرات جلسات علني مجلس شوراي ملي از جلسه 1 تا 36 در آرشيو كتابخانه مجلس پيدا نبود و در دسترس ما قرار نگرفت در روزگاري كه به جمع و تدوين سخنان و نطقهاي مدرس مشغول بوديم و با شتابزدگي و زحمات توانفرسائي موفق گشتيم اين مجموعه را كامل نموده آماده چاپ و انتشار نمائيم صورت مذاكرات مجلس را از جلسه 12 تا 21 آن به خط اصلي پيدا شد ولي وقتي كه ما بتوانيم طبق روش تحقيقاتي خود از آن بهره‌ گيريم در اختيار ما نبود، لذا همانطوري كه ملاحظه مي‌شود عناوين و سرفصلهاي بيانات مدرس را از جلسه 50 تا 150 انتخاب نموده‌ايم و حقيقت آنچه استخراج گشته از يكصد جلسه علني مجلس شوراي ملي دوره ششم است.
سرفصل و موضوع سخنان مدرس از جلسه 50 تا 150 مجلس شوراي ملي دوره ششم
موضوع مورد بحث شماره جلسه
نقش مردم در عمران و آبادي كشور 50
ايجاد كارخانه با سرمايه مردم و نظارت دولت 54
تعيين حدود و ميزان قروض دولت به اشخاص 54
برنامه كار دولت‌ها 63
آزادي فكر و انديشه 64
اختيارات دولت‌ها 64
ايجاد راه‌آهن 65
راه‌آهن و نقش آن در اقتصاد 65
موضوع مورد بحث شماره جلسه
حفظ و حراست سرمايه‌هاي مملكت 65
نگهداري راه‌آهن به وسيله متخصصين و تربيت متخصص 65
تربيت متخصص بانك‌داري براي استفاده در بانك‌ها 71
ارزش عالم با عمل 76
شرافت و ارزش پول 79
ايجاد مدارس ابتدائي و متوسطه در روستاها 79
تخصيص 5% بودجه معارف براي مدارس روستائي 79
ايجاد كلاس سوادآموزي بزرگسالان (اكابر) 79
تعيين اشل (رتبه كارمندان) و تعيين ميزان حقوق آنان 79
ايجاد جنگل ـ تبديل اراضي باير به جنگل 87
آزادي گفتار 87
اولويت بكارگيري متخصصين ايراني 91
ارزش دادن به علم و تخصص ايراني‌ها 91
علل خانه‌نشيني صاحب‌نظران و دانشمندان و متخصصين ايراني 91
قروض خارجي 93
شرايط قروض و نفي قرضه از دول خارجي 97
تلگراف و تلفن دريائي 99
توجه به زبان و ادب فارسي 99
عدم تمركز پزشكان در مركز و وزارتخانه‌ها 99
كاركردن به طور استاژ 99
منابع سياسي ـ اقتصادي تلگراف و بي‌سيم 99
سفرا و مأمورين ايران در خارج 109
وزارت امور خارجه و روابط با دول خارجه 109
وطن‌‌خواهي ايران 115
تطبيق جمع و خرج مملكت 115
اصلاح و توسعه امور تجارت 115
اهتمام در ترويج كشاورزي 115
تكثير محصولات قابل صدور 115
تسهيلات در مورد ترانزيت 115
ازدياد محصوص پنبه و ابريشم 115
تأسيس بانك رهني 115
دادن امتيازات معادن به اهالي ايران 115
پست و هواپيمائي 115
بستن سدها 115
خلع سلاح عمومي 115
موضوع مورد بحث شماره جلسه
استفاده از امتعه وطني 115
توسعه فلاحت و جنگل 118
بهره‌گيري از صاحب‌نظران 119
تهيه خانه و مسكن مناسب و قابل سكونت براي ـ 121
روستائيان و جنگل نشينان
قدرت ملت و حاكميت دولت 126
احترام به مالكيت 129
تعطيلات مجلس و مخالفت با آن 129
كار و تخصص 137
جوانان و علم و صنعت 137
قانون 141
شهرداري و برق و روشنائي 141
شهرداري و شهرسازي (نقشه شهرها) 142
شهرداري‌ـ انجمن شهر، انتخاب اعضاء انجمن شهر 142
عايدات شهرداري ـ عوارض ـ گمركات ـ صادرات ـ‌ واردات 142
ايرانيان خارج از كشور 145
تشويق ايرانيان به بازگشت به وطن 145
دين و شرافت ـ‌حيثيت و آزادي 145
كارمزدي‌ـ‌كار مجاني 146
تأمين آب آشاميدني تهران 147
مسئله بودجه ـ ماليه ـ دولت 149 ـ 150
با توجه به تنوعو تراكم موضوع در مباحث، مدرس در اين يكصد جلسه از دوره ششم معياري دقيق به دست مي‌آوريم كه در 730 جلسه ديگري كه در ادوار مجلس شركت داشته چه مسائل مهمي را از قبيل ـ‌هواپيمائي، مدرسه علوم سياسي ـ قانون تشكيلات عدليه ـ نظام آموزشي قشون (ارتش) ايجاد شبكه‌هاي آبرساني در سراسر كشور حدود و مرزهاي مملكت ـ سياست و سياست‌گذاري و .... مورد بحث و اظهار نظر قرار داده و براي هر كدام طي شرح و بسطي مفصل و مستدل كوشش نموده است كه ملت و نمايندگان را به وظيفه مهمي كه بعهده دارند آگاه ساخته و دولتها را بيدار و هشيار سازد كه در انديشه آينده مملكت و ملت ايران باشند.
استيضاح مدرس ازدولت مستوفي‌ الممالك مرد پاكدامن و بزرگوار ايران دليل روشني بر اين جريان فكري او است، كه در نطق تاريخي فلسفي خود اصولي را مطرح مي‌كند كه اگر دولت‌ها پايه و اساس برنامه خود را بر آن مي‌نهادند شايد نيم قرن بار سنگين و كشنده ديكتاتوري رضاخان و اعقابش را بر دوش ناتوان خود نمي‌كشيدند، و بقول او گرفتار مشروطه رسيده و وكلاي نرسيده نمي‌شدند، آزادي و ارزش‌هاي انساني را به معني واقعي خود احساس و لمس مي‌كردند و چه وصف‌الحال اوست كلماتي كه بر برگي زرد و رنگ پريده نقش بسته: و آخرين ورق‌هاي متعدد يادداشت‌هايش را تشكيل مي‌دهد.
تاريخ نقش بسيار مهمي به عهده دارد و ‌آن اين است كه مردان بزرگ و نوابغي را كه در زمان حياتشان غريب و تنها بوده‌اند پس از مرگ با نسلهاي آينده آشنا و دوست نمايد.
در پايان اين گفتار بايد به اين مهم نيز اشاره كنم كه اگر بنابر آن است كه مدرس الگوي مردان علم و عمل قرار گيرد و اگر براستي تاريخ سرزمين ما او را برازنده اين عظمت مي‌شناسد،‌ بايد افكار و انديشه‌هاي او در تمام ابعادي كه نقطه نظراتش را تشكيل مي‌دهد به وسيله محققين توانا جمع‌آوري و طبقه‌بندي شود و مشخص گردد نظرات او در زمينه‌هاي اداره جامعه و ترقي و تعالي انسانها تا چه اندازه قابل اجرا است و از آنچه مي‌توان در حال حاضر به مرحله اجرا درآورد و تضمين كننده سعادت و سلامت انسانهاست كدام است و آن قسمت كه بايد دراز مدت عملي گردد چگونه بايد در دست اجرا قرار گيرد. و اصولاً تا چه اندازه فلسفه قدرت و حاكميت مطابق عقيده او تاكنون عملي گشته و يا در دست انجام مي‌باشد بايد ديد آيا واقعاً ميسر است كه دين و سياست را به گونه‌اي تلفيق و هماهنگ سازيم كه هيچ‌كدام موجب تضعيف ديگري نگشته و توأمان عامل محرك ملل به سوي توسعه و پيشرفت و همگام ترقي و تعالي ملت گردد و ‌آيا به راستي فلسفه موازنه عدمي و وجودي او به همان معني و مفهومي كه او ارائه مي‌دهد قابل اجرا هست يا نه؟ او براي هر مسئله‌اي از مسائل و مشكلات زندگي راه‌حلي ارائه داده و مخصوصاً وظايف حكومت و اداره كنندگان جامعه را به خوبي مشخص و معين نموده است، بنابراين حالا كه طبق مقتضيات زمان فرصت‌هاي مناسبي به دست آمده تا بتوانيم اين شخصيت بزرگ تاريخ سرزمين خود و نابغه جهان اسلام را بشناسيم عالي‌ترين راهي كه ما را به اين منظور و مقصود مي‌رساند شناخت كامل تفكر و انديشه او است، تا برايمان ميسر گردد مدرس واقعي را به همان صورت و راه و روشي كه داشته بشناسيم و به جامعه خود معرفي نمائيم و گرنه با صدها كتاب و نطق و خطابه و عكس و تفصيلات به شناخت او موفق نخواهيم شد و او همچنان غريب و تنها خواهد ماند.

منابع و مآخذ
1. نقل از يادداشتهاي خصوصي مدرس
2. از سلسله خاطرات دكتر محمد‌حسين مدرس (خواهرزاده مدرس) و كتاب مدرس شهيد نابغه ملي ايران نوشته علي مدرسي.
3. نقل از مآخذ شماره 1.
4. جمله‌اي از نطق مشهور مدرس در مجلس چهارم.
5. مذاكرات مجلس شوراي ملي جلسه 52 روز شنبه 13 شعبان 1333 دوره ششم.
6. مذاكرات مجلس شوراي ملي دوره ششم نطق معروف مدرس در مورد كابينه مخبرالسلطنه هدايت
7. مذاكرات مجلس شوراي ملي جلسه 4 پنج‌شنبه 22 ذيقعده 1339 دوره سوم.
8. گزارش مالي اداره مباشرت مجلس شوراي ملي در جلسه 4 روز پنج‌شنبه 133 دوره سوم.
9. قطعه‌اي از نطق تاريخي مدرس در مجلس پنجم به اختصار درباره بودجه ارتش.
10. مذاكرات مجلس شوراي ملي جلسه 31 روز سه‌شنبه پنجم ميزان 1300 (16 صفر 1340 دوره سوم)
11. مذاكرات مجلس شوراي ملي جلسه 33 روز يكشنبه 21 صفر 1340 (30 ميزان 1300 دوره سوم) جناب آقاي ساجدي به نظر مي‌رسد تاريخ 10 ميزان درست باشد نه 30.
12. مآخذ شماره 10 خاطرات سيد‌مهدي فرخ (معتصم‌السلطنه) جلد اول و دوم، صفحه 12، انتشارات اميركبير.