آمریکا و گسترش فرقه بهائیت!

با وجود آنکه مؤسسین فرقه ی بهائیت، ابتدا روسیه و انگلیس بودند، اما پس از اندکی، آمریکا به عنوان استعمار گر جدید و تازه نفس به میدان آمد؛ و با ذکر شواهد متعدد تاریخی، می توان از آمریکا به عنوان مهم ترین عامل حفظ و گسترش بهائیت نام برد.
اسناد به دست آمده از لانه ی جاسوسی آمریکا، به صراحت حاکی از حمایت و پشتیبانی آمریکا و به ویژه سرویس های جاسوسی آنها از بهائیان است، که در این راه برای منحرف کردن افکار عمومی، همواره از مسیحیان صهیونیست مدد گرفته اند:
22 ژوئن 1979:
پدر روحانی “پرایور”، در مورد تبلیغ پیرامون این مطلب (وضعیت بهائیان در ابتدای انقلاب اسلامي) حساسیت بسیار به خرج می دهد؛ چون به رهبران بهائیت در این مورد قول داده است. علاوه بر اینها، او نیز با آنها هم عقیده است، که اگر این مطالب ابتدا در یک کشور بی طرف منتشر گردد، بهتر است؛ چون اگر در آمریکا نشر و مورد تبلیغ قرار گرفت، فوراً برچسب توطئه سیاسي را می خورد.
… باید این عقیده را بپذیریم که این کار در آمریکا فعلاً به نفع بهائی ها نخواهد بود. در این رابطه، “پرایور” و رهبران جامعه بهائیت، بر سر سه راهی هستند: که آیا بهتر است این مطالب را در مجلات نیوزویک و تایمز به چاپ رسانند، یا از طریق شورای جهانی مسیحیت اقدام کنند، و یا اینکه آنها را از طریق کمیته حقوق بشر در سازمان ملل مطرح گردانند؟! آنها راه اول را مردود و راه دوم را مقبول دانسته اند، و معتقدند که همزمان باید از طریق کانال حقوق بشر نیز عمل نمایند.
… اعمال بین المللی از طریق کلیسا و حقوق بشر، به خصوص که آمریکا در آن دست نداشته باشد، می تواند به طرز بسیار مفیدی به وسیله ی دولت های غربی حمایت گردد.[1]
در دو سند دیگر از اسناد لانه ی جاسوسی که بیانگر حمایت آمریکائیان از آنان می باشد آمده است:
20 سپتامبر 1978
سفارت تشخیص می دهد، که فشار رو به ازدیاد بهائیان در آمریکا، ممکن است به خوبی در حرکت کنگره به شکل یک قطعنامه که خواهان اتخاذ روش هایی از سوی وزارت امور خارجه و سفارت در پشیبانی از بهائیان باشد، نتیجه دهد.[2]
22 ژوئن 79:
ما از پرایور خواسته ایم که از رهبران بهائیت بپرسد که در صورت امکان، چه اقدام حفاظتی از دست ما برای آنها برمی آید.[3]
“هنری پرشت”، یکی دیگر از جاسوسان آمریکا در نامه ای خطاب به خانم “ن سوئیفت”می نویسد:
وزارت امور خارجه 13 اکتبر 1979
… همه ی شماها درباره ی مسأله بهائیت، کار خوبی ارائه کردید… همه ما و دیگرانی که در اینجا هستند، از کار خوبی که بخش سیاسی ارائه داده است، صمیمانه سپاسگذاریم … به همکاران فارسی تان در خط مقدم نیز بگوئید که ما از آنها حمایت می کنیم.[4]
همچنین در سند دیگری از اسناد مذکور می خوانیم:
11 اکتبر 1979:
… در مورد بهائیان، من فتوکپی مقداری از مدارکی را که از انجمن ملی بهائیان اینجا، دریافت کرده ایم، ارسال می دارم. گزارشی که در سوئیس منتشر شده است، در حقیقت همانی است که به وسیله جناب پاب پرایور تهیه گردیده است.
… البته نقش او بایستی مخفی نگاهداشته شود.[5]
احمد کسروی اگرچه با اصل دین مخالف بود، اما برای نفی آن، به افشای ماهیت این فرقه دست ساخته استعمار، اشاره نموده و در کتاب خود می نویسد:
می گویند: جمال مبارک فرموده دین ها یکی شود. جمال مبارک جنگ را حرام گردانیده … مانند سخن “بهاء” را، ما امروز از وزیر خارجه آمریکا می شنویم. این وزیر خارجه می گوید: پس از جنگ باید همه ی دین ها یکی باشد.[6]
همچنین آمريکائی ها نیز در مکاتبات محرمانه خود، به صراحت به دروغین بودن بهائیت اعتراف می کنند.
یکی از نویسندگان بهائی از قول “عبدالبهاء” می گوید: «… و از جمله قضایای عجیبه که واقع گشته، این است که مشرق الاذکار در قطب آمریکا بنیان می گردد … ملاحظه کنید که “امر الله” به چه درجه قوت یافته، که خانمی فرنگی، كیش خویش را فدای مشرق الاذکار می نماید…».[7]
دکتر یونس افروخته، از بهائیان همدم “عبدالبهاء” نیز، در کتاب خاطرات 9 ساله خود می نویسد: «هروقت به “عکا” احضار می فرمودند، می رفتم و اوراق ترجمه شده را تقدیم نموده، عرایض و الواحی دیگر گرفته، به طیب خاطر مراجعت می کردم و یک روز بیشتر در “عکا” توقف نمی کردم.
… {در آن ایام} جرائد و مجلات از آمریکا، دسته دسته به “عکا” می آمد».[8]
آمریکائی ها همچنین با روی کار آوردن مهره های خود، زمینه حضور و رسمیت یافتن بهائیان در ممالک اسلامی را فراهم آوردند. از جمله، در مصر که در زمان جمال عبدالناصر، بهائیان به رسمیت شناخته نشدند و فعالیتشان غیر قانونی بود، اما با روی کار آمدن انور سادات _رئیس جمهور خائن و وابسته مصر _ از آزادی برخوردار شدند.[9]
[1] . اسناد لانه ی جاسوسی، شماره ی 37، مسلک های استعمار، سند شماره ی 5.
[2] . همان، سند شماره ی 10.
[3] . همان، سند شماره ی 5.
[4] .همان، سند شماره ی 12.
[5] همان، سند شماره ی 13.
[6] . بهائیگری، ص 98 و 99.
[7] . مقام و حقوق زن در دیانت بهائی، ج 1، ص 45.
[8] . خاطرات 9 ساله، ص 149.
[9] . سایه روشن بهائیت، ص 142 – 146.