دو روایت از یک «تسخیر»

تسخیر سفارت آمریکا در آبان ماه 1358 و چگونگی وقوع این رویداد و تاثیراتی که بر روابط  سیاسی و دیپلماتیک دو کشور نهاد، از مناقشه برانگیز ترین مسائل سیاسی سه دهه اخیر، در ایران و آمریکا بوده است. در کنار تاثیراتی که این رویداد بر روابط دو کشور نهاد، برخی از فعالان سیاسی در ایران و آمریکا همچنین معتقدند که این واقعه بر سیاست های داخلی دو کشور نیز تاثیر زیادی داشته است. سقوط دولت کارتر دموکرات و روی کار آمدن رونالد ریگان از حزب جمهوری خواه در آمریکا و استعفای دولت مهندس بازرگان-که بنا بر ادعای ایشان و همراهان‌شان، پیش از وقوع این رویداد نیز در خواست شده بود و ارتباط مستقیمی به تسخیر سفارت آمریکا نداشت- و بالا گرفتن تب رادیکالیسم سیاسی در سپهر سیاسی ایران و دست آخر آغاز جنگ تحمیلی با حمله عراق به ایران از مهم ترین تاثیرات داخلی تسخیر سفارت آمریکا در دو کشور، از سوی برخی از تحلیل گران سیاسی خوانده می‌شود. امری که مخالفانی نیز دارد و اتصال این امور به یکدیگر را بعنوان طرحی از پیش تعیین شده، رد می‌کند.
در این میان روایت دکتر ابراهیم یزدی و مهندس عباس عبدی از چگونگی وقوع و پیامد‌های تسخیر سفارت آمریکا که در شماره های 26 و 27 ماهنامه مهرنامه آمده است، باب گفتگو و وقایع نگاری نویی را در باب یکی از مهمترین وقایع تاریخی پس از انقلاب اسلامی، گشوده است.

مهمترین محورهای نقدهای دکتر ابراهیم یزدی بر تسخیر سفارت آمریکا

دکتر ابراهیم یزدی در ذیل عنوان مقاله «یک روایت از پیامدهای تسخیر سفارت آمریکا؛چرا کارتر سرنگون شد؟» در شماره 26 ماهنامه مهرنامه، مهمترین پیامدهای وقوع این عمل را با دیدی انتقادی مورد طرح و بررسی قرار داده است. یزدی قرار گرفتن دولت موقت و دیگر ارگان‌ها و نهادهای انقلابی در برابر «عمل انجام شده» دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا و تحمیل هزینه‌ای سنگینی برای کشور و ملت، تقویت شائبه تاثیرگذاری بر انتخابات ایالات متحده آمریکا، چنان که گویی گروههایی قصد آن را داشته‌اند که کارتر دموکرات را در برابر رونالد ریگان جمهوری‌خواه، شکست خورده ببینند و امضای دو بیانیه الجزایر و شش قرارداد الحاقی آن را مایه خسارت های زیادی برای ایران و خالی از هرگونه فایده دانسته است.

آیا زمامداران انقلاب «در عمل انجام شده» قرار گرفتند؟

دکتر ابراهیم یزدی می‌نویسد: «دانشجویان خط امام -بنا برنوشته‌ها و گفته‌های خودشان- به طور پنهانی و محرمانه با هم جلسه می‌کنند و بدون اطلاع و کسب نظر از رهبر انقلاب، شورای انقلاب یا دولت موقتِ منصوب رهبری، تصمیم می‌گیرند سفارت آمریکا را اشغال کنند. در پاسخ به این درخواست دانشجویان که می‌خواستند این تصمیم به اطلاع رهبر انقلاب برسد، گفته می‌شود لزومی ندارد، شما کارتان را بکنید، ایشان حمایت خواهند نمود و اگر مخالفت کردند، سفارت را ترک می‌کنید. در واقع این «گروه» با اشغال سفارت آمریکا رهبری، شورای انقلاب و دولت و مملکت را در برابر عمل انجام شده‌ای قرار دادند».
یزدی در ادامه ضمن روایت دیدار خود با رهبری انقلاب در عصر روز 13 آبان جهت ارائه گزارش سفر خود به الجزایر می‌گوید که خبر حمله به سفارت آمریکا را به رهبری انقلاب داده است و از برخورد تند ایشان در این زمینه خبر می دهد. اینکه امام گفته است: اینان چه کسانی هستند، بروید اینان را بیرون بریزید....» یزدی در ادامه ضمن روایت دیدار خود با رهبری انقلاب در عصر روز 13 آبان جهت ارائه گزارش سفر خود به الجزایر می گوید که خبر حمله به سفارت آمریکا را به رهبری انقلاب داده است و از برخورد تند ایشان در این زمینه خبر می دهد. اینکه امام گفته است: اینان چه کسانی هستند، بروید اینان را بیرون بریزید....»
در پاسخ به این سخنان عباس عبدی از دانشجویان اشغال کننده سفارت آمریکا در شماره 27 ماهنامه مهرنامه به مواردی اشاره می‌کنند که به زعم او نشان دهنده این مسئله است که نه تنها امام خمینی از طریق دکتر یزدی از این واقعه مطلع نشده است بلکه از اساس این ادعا که عمل تسخیر سفارت ارکان حکومت را در عملی انجام شده و در شرایطی بغرنج قرار داده است را منکر می‌شود.
عبدی مدعی است که این خبر در ساعت 2 بعد از ظهر همان روز از طریق اخبار به اطلاع همگان رسیده است و در عین حال با روایت یک خاطره از اطلاع یافتن و موافقت امام خمینی در هنگام بین دو نماز ظهر و عصر، خبر می‌دهد.
وی می‌نویسد: «آقای موسوی خوئینی‌ها از محل سفارت با احمد آقای خمینی تماس گرفتند و اصل رویداد را توضیح دادند و خواهان نظر امام شدند، که در خواست کردند اگر ایشان ملاحظه‌ای دارند، دانشجویان مطابق آن عمل کرده و بلافاصله خارج شوند...»
در ادامه نقل این خاطره به این موضوع اشاره می‌شود که امام در آن هنگام در حال اقامه نماز ظهر و عصر بوده و احمد آقای خمینی اجازه می‌خواهند که در بین دو نماز موضوع را با ایشان در میان گذارند. برخلاف تصور دانشجویان که  فکر می‌کردند، ممکن است اظهارنظر درباره این کار طولانی شود، بلافاصله پاسخ رسید که عمل دانشجویان مورد تایید است. از این روی عباس عبدی تاکید می‌کند که اگر امام تایید نمی‌کردند، حضور دانشجویان تا شب هم طول نمی‌کشید.
عباس عبدی با اشاره به طرح خاطره ابراهیم یزدی از دیدار خود در عصر روز 13 آبان با امام، این سئوال را طرح می‌کند که ایشان به عنوان وزیر امورخارجه چرا پس از شنیدن این موضع صریح از امام، با انجام مصاحبه‌ای مطبوعاتی و یا از طریقی دیگری موضوع را به سمع و نظر دیگران و عموم مردم نرساند و یا چون بار گذشته که سفارت آمریکا تنها پس از چند روز از پیروزی انقلاب اسلامی تسخیر شده بود، اقدام به اخراج تسخیر کنندگان ننمودند؟
اگرچه ابراهیم یزدی در نگاشته خود اشاره کرده بود که در نخستین تسخیر، اشغال کنندگان از نیروهای بیرون از انقلاب و وابسته به محافلی خاص در آمریکا و در راس آن آقای راس پرو، سرمایه دار معروف تگزاسی بوده‌اند و جنس آن‌ها با دومین تسخیرکنندگان فرق می‌کرده و از این رو گمان کرده است که در این مورد دوم، کاری از دست او ساخته نیست.
اشاره این موضوع به حمله و تسخیر چند ساعته سفارت آمریکا در 25 بهمن 1357 بوده است که در آن روزها به سازمان چریک های فدایی خلق منتسب شده بود و روزنامه اطلاعات در روز بعد با تیتر «سفارت آمریکا سقوط کرد» آن را گزارش نموده بود.
در ادامه عباس عبدی با اشاره به آمدن مرحوم سید احمد خمینی از قم به تهران و حضور در سفارت تسخیر شده امریکا -در روز 14 آبان- این حضور را دلیلی بر «حمایت شدید» رهبری انقلاب از این عمل دانسته است. همچنین وی می‌افزاید که دانشجویان مرحوم آیت‌الله العظمی منتظری را که آن زمان رییس مجلس خبرگان قانون اساسی بوده از طریق تلفن و شهید آیت‌الله بهشتی را نیز با فرستادن مرحوم دادمان به نمایندگی از سوی دانشجویان، در جریان موضوع قرار داده و آنان نیز هیچ مخالفتی در این زمینه نداشته‌اند. در کنار این‌که در جلسه عصر خبرگان در ساعت 3:30 دقیقه بعد از ظهر روز 13 آبان ، آیت‌الله بهشتی از این اقدام حمایت کرده و اعضای خبرگان نیز آن را تایید نمودند.
در این میان نکته مهم و شایان ذکر در سخنان عباس عبدی، مواضعی است که از شخص آقای دکتر ابراهیم یزدی در آن زمان روایت می‌کند. وی به نقل از ابراهیم یزدی و از متن صورت  جلسه مذاکرات مجلس در 27 شهریور 1359 مدعی است که دکتر یزدی خود را اولین کسی دانسته که این اقدام را تایید نموده است و این موضوع را با آقای موسوی خوئینی‌ها نیز در میان گذاشته و به ایشان گفته است که که این کار لازم بوده است. همچنین با توجه به متن صورت مذاکرات، گویا آقای دکتر یزدی معتقد به این بوده است که باید گروگان‌ها محاکمه شوند.
عبدی در این میان به مصاحبه‌ای به نقل از روزنامه کیهان از دکتر یزدی اشاره می‌کند که دو روز پس از اشغال سفارت انجام شده است  و در آن وی گفته است که «اگرچه طبق مقررات بین‌المللی، دولت ایران موظف به حفاظت از جان و مال اتباع خارجی است و ما به عنوان دولت از وقوع چنین حادثه‌ای متاسفیم و نهایت کوشش خود را به کار خواهیم برد تا این مسئله به صورت رضایت‌بخشی حل شود، مع ذلک مسئولیت حوادث را مستقیما متوجه دولت آمریکا می‌دانیم....لاجرم به تنها راه برای ملت ایران به منظور عکس‌العمل و نشان دادن مواضع خود به دنیا عمل شد...» همچنین ابراهیم یزدی در این مصاحبه عمل دانشجویان را در پشتیبانی از عمل دولت دانسته بود. عباس عبدی با اشاره به طرح خاطره ابراهیم یزدی از دیدار خود در عصر روز 13 آبان با امام، این سئوال را طرح می کند که ایشان به عنوان وزیر امورخارجه چرا پس از شنیدن این موضع صریح از امام، با انجام مصاحبه ای مطبوعاتی و یا از طریقی دیگری موضوع را به سمع و نظر دیگران و عموم مردم نرساند و یا چون بار گذشته که سفارت آمریکا تنها پس از چند روز از پیروزی انقلاب اسلامی تسخیر شده بود، اقدام به اخراج تسخیر کنندگان ننمودند؟

دموکرات‌ها بهترند یا جمهوری خواه‌ها؟!

دکتر ابراهیم یزدی مدعی است که برخی از حمایت‌های اولیه که از سوی فعالان و نیروهای انقلابی از عمل دانشجویان صورت پذیرفت به این دلیل بود که قرار بود، سفارت ظرف سه روز تخلیه شود ولی جریان‌های سیاسی راه را بر این کار بستند و تلاش‌های پیدا و پنهانی نمودند تا با حربه گروگان‌ها، دولت کارتر را ساقط کنند. امری که در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به وقوع پیوست و کارتر تنها توانست 4 سال ساکن کاخ سفید باشد و رونالد ریگان نئومحافظه کار و عضو حزب جمهوری‌خواه، با ادبیاتی تندروانه و تهاجمی نسبت به ایران، سکان زمامداری آمریکا را به دست گیرد. در واقع یزدی کش دار شدن جریان گروگان گیری به مدت 444 روز و آزادی آنان در روز ورود ریگان به کاخ سفید را دارای شائبه‌ای سیاسی خوانده است.
دکتر ابراهیم یزدی در خلال این موضوع  به رویکرد شهید محمد منتظری در مجلس اول نیز اشاره‌ای داشته و از رویکرد وی که موافق آزادی گروگان‌ها پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، حمایت کرده است. حجت الاسلام محمد منتظری که در بمب گذاری روز 7 تیر 1360 در مقر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید و از روحانیون انقلابی و رادیکال در آن برهه محسوب می‌شد، در این مورد خاص در کنار نمایندگانی چون کاظم سامی، صدر حاج سید جوادی، ابراهیم یزدی، صباغیان و هاشمی رفسنجانی و... قرار گرفته و معتقد به آزادی هر چه زودتر آنان بوده است. چنان‌که نقل می‌شود وی در همان زمان معتقد بود که انتخاب مجدد جیمی کارتر نسبت به ریگان به حال ایران مفیدتر بوده و ایران باید از شکاف‌های موجود در سیاست خارجی دو حزب دموکرات و جمهوری خواه به نفع خود بهره‌برداری نماید. از این رو به نظر می‌رسد که این دیدگاه با رویکرد وی در باب آزادی هر چه زودتر گروگان‌ها، پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، همخوانی داشته باشد.
اما عباس عبدی در پاسخ به این تحلیل، با رد این ادعا که روسای دموکرات برای ما بهتر از جمهوری‌خواهان بوده‌اند، می‌گوید که این دو حزب در عرصه سیاست خارجی -و در اینجا برخورد با ایران- چندان تفاوت چشمگیری ندارند که بتوان روی آن حساب باز کرد. وی در ادامه با اشاره به حمایت جان اف کندی، رییس جمهوری دموکرات و مقتول آمریکا، از شاه در پسِ از کشتار 15 خرداد 42 و همچنین حضور عجیب و حمایت‌آمیز جیمی کارتر در شب کریسمس سال 1356 در ایران و تماس تفقدآمیز و همراه با حمایت وی پس از کشتار 17 شهریور 1357 از شاه، این دیدگاه را که دموکرات‌ها بهتر از جمهوری‌خواهان بوده‌اند، رد می‌کند. در واقع وی معتقد است که هر دو در زمینه سیاست خارجی خود لااقل در قبال ایران، درباره حمایت بی‌شائبه از رژیم شاه، هم داستان بوده‌اند.

بیانیه‌های الجزایر؛ خدمت یا خیانت

بیانیه الجزایر که شامل دو بیانیه و 6 قرارداد الحاقی بود، با میانجیگری کشور الجزایر، میان نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در تاریخ ۱۹ ژوئن ۱۹۸۱ به امضا رسید و به بحران تصرف سفارت آمریکا در تهران پایان داد. به موجب این بیانیه بسیاری از محدودیت‌های ایجاد شده از سوی آمریکا منتفی گردید اما این امر شامل تحریم‌های اعمال شده نظامی و ارسال تسلیحات به ایران نمی‌شد. این بیانیه‌ها در بر گیرندهٔ ۲ اعلامیه دولت الجزایر که یکی مربوط به آزادی گروگان‌های آمریکایی در تهران و دیگری مربوط به حل و فصل دعاوی این دو کشور از طریق ایجاد یک نهاد مرضی‌الطرفین، به نام دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا، می‌باشد.
دکتر ابراهیم یزدی در مقاله خود این توافقنامه را که مدیریت تیم  مذاکره کننده ایرانی آن با مهندس بهزاد نبوی بود، بیانیه ای مضر به حال مردم ایران و منافع ملی کشور دانسته و آن را یکی دیگر از پیامدهای مخرب تسخیر سفارت آمریکا خوانده است. وی در این مورد می‌نویسد: «....به تعبیر برخی از دست اندرکاران و اعضای گروه ایرانی مذاکره کننده با نمایندگان آمریکا در الجزایر، لغت به لغت این بیانیه به ضرر ایران بوده است». عباس عبدی با اشاره به حمایت جان اف کندی، رییس جمهوری دموکرات و مقتول آمریکا، از شاه در پسِ کشتار 15 خرداد 42 و همچنین حضور عجیب و حمایت آمیز جیمی کارتر در شب کریسمس سال 1356 در ایران و تماس تفقدآمیز و همراه با حمایت وی پس از کشتار 17 شهریور 1357 از شاه، این دیدگاه را که دموکراتها بهتر از جمهوری خواهان بوده اند، رد می کند. در واقع وی معتقد است که هر دو در زمینه سیاست خارجی خود لااقل در قبال ایران، درباره حمایت بی شائبه از رژیم شاه، هم داستان بوده اند

عباس عبدی در پاسخ به این ادعا ضمن درخواست دلیل و مدرک برای این ادعا اظهار می‌دارد که حاضر است در یک مناظره دو طرفه با حضور افراد آَشنای دیگر به مفاد بیانیه الجزایر در این باره با آقای یزدی به مناظره بپردازد. وی در ادامه می‌گوید:
«اگر آقای دکتر یزدی توانست مواردی از موفقیت‌های حقوقی خود را در مقابل احکام دادگاه‌های آمریکا در زمانی که وزیر امور خارجه بود نشان دهد که با این قرارداد محقق نمی‌شد، حرف‌شان پذیرفتنی است ولی من می‌توانم عکس این ادعا را نشان دهم...»
عباس عبدی در ادامه با اشاره به قراردادهای تسلیحاتی و لوازم یدکی که در دوره محمدرضا پهلوی با آمریکا بسته شده بود، می‌افزاید: شما در دوره وزارت امورخارجه تان در خرداد 1358 در دیدار با دیپلمات‌های آمریکا متذکر شده‌اید که قراردادهای نظامی رژیم شاه با آمریکا مثل کشیدن چک سفید امضا در وجه مشاورین نظامی آمریکا بوده است...»
و همچنین با اشاره به دیگر سخنان و پیگری‌‌های ابراهیم یزدی در همان زمان به ماجرای ارسال لوازم قابل تعمیر هواپیمای 747 به آمریکا اشاره کرده است که از سوی آمریکایی‌ها بازگردانده نمی‌شد. در قبال این پیگیری‌ها کاردار آمریکا به دکتر ابراهیم یزدی گفته بود: «انتظار نداشته باشید که همه لوازم یدکی و حتی بعضی از آن‌ها که ایران وجه آن را نیز پرداخته است، کاملا در دسترس ایران قرار گیرد!»
همچنین عبدی  با اشاره به تلکس سری کاردار آمریکا در 22 مرداد 1358، اظهار می‌کند که کاردار آمریکایی به آقای یزدی متذکر شده است که دولت موقت ایران باید تشخیص نحوه فروش لوازم نظامی به ایران را بر طبق نیازهای سیاسی، به خود آمریکایی‌ها واگذارد!
عبدی با بیان این نکات و نکاتی چند در همین راستا معتقد است که قرارداد الجزایر به مراتب حقوق بیشتری از مردم ایران را دربر گرفته و نسبت به قراردادهای منعقده در دوره پیش که دولت پس از انقلاب نیز به واسطه قواعد حاکم بر قراردادهای بین‌المللی می‌بایست بر آن تمکین می‌کرده، مناسب تر و مقبول تر بوده است.
در هر حال ماجرای تصرف سفارت آمریکا همچنان یکی از مناقشه برانگیز ترین موضوعات در روابط سیاسی بین ایران و آمریکا در طی سه دهه اخیر بوده است. موضوعی که فارغ از زمینه‌های بین‌المللی و اقتصادی آن از جنبه جناح بندی های سیاسی در داخل کشور، تاثیری به سزا و غیرقابل انکار در بر داشته است. از این رو هرچه روشن تر شدن ابعاد مختلف آن از جهات تاریخی میتواند به روشن تر شدن دلایل، زمینه‌ها و پیامدهای آن یاری رساند.