ایران و آمریكا؛ تقابل راهبردى یا تاكتیكى
بررسى مؤلفهها و شاخصههاى متغیرهاى دخیل دو فرضیه رقیب، یعنى تاكتیكى یا راهبردى بودن تقابل ایران و آمریكا، نشانداد تضاد ارزشى، ارائه پارادایم مستقل توسعه از سوى ایران اسلامى به كشورهاى در حال توسعه و فقیر، استراتژى بنیادى آمریكا در منطقه، سبب چالش ذاتى آمریكا و ایران گردیده و سیاستها و تاكتیكهاى آمریكا در این مواجهه به اقتضاى اوضاع و احوال و شرایط دچار تغییر و تحول شده است. اما نكته حائز اهمیت بازگشت این سیاستها و تاكتیكها به سیاست و تاكتیكهاى مهار ایران در دهه 1990 است، بدون این كه راهبرد آمریكا در منطقه تغییر كرده باشد.
واژگان كليدی: خاورميانه، ايران، آمريكا، راهبرد، استراتژی، تاكتيك
مقدمه
تماس اولیه آمریكایىها با ایران در سال 1209 ه.ش (1830 م) برقرار شد. در این زمان میسیونرهاى (مبلغان) مذهبى آمریكا با هدف تبلیغ مسیحیت به ایران آمدند. 25 سال بعد تعدادشان به 48 نفر رسید. «جان پركینز» یكى از كشیشهایى كه در سال 1214 (1835 ش) به ایران آمد، معتقد بود كه: «باید محمدگرایى و اسلام در ایران با درخشش فزاینده تمدن غرب و مسیحیت به آرامى و بدون خطر كم رنگ گردد». (1)
برقرارى روابط با آمریكا از سوى ایران به قصد باز كردن پاى قدرت سوم و خنثى كردن رقابتهاى سلطهگرانه روسى و انگلیسى در 1883 و سى و پنجمین سال سلطنت ناصر الدین شاه قاجار صورت گرفت. كشته شدن یكى از مبلغان آمریكایى به نام «باسكرویل» كه از شغل خود استعفا داده و به صف مشروطه خواهان نیز پیوسته بود، به مشروعیت بخشیدن آمریكایىها در نزد افكار عمومى ایران كمك كرده بود. به قول «بارتى روبین» یكى از بهترین خاطرهها و نمونهها در روابط ایران و آمریكا به شمار مىرود. (2)
به رغم موانع گوناگون بر سر راه حضور آمریكایىها در ایران، آنان همواره روابط مستمر با ایران را حفظ كردند. حتى در زمان اتخاذ سیاست انزواگرایانه هم، سفیر و كنسول آمریكا در ایران اظهار داشت: «تا زمانی كه مقاومت، انگلیس و روسیه را از تسلط بر ایران باز میدارد، آمریكا باید از فرصتهاى فزاینده تجارى با این كشور استفاده كند.» (3) آمریكا به مرور زمان با شعار عوام فریبانه «حق حاكمیت ملتها بر تعیین سرنوشت خود»، با توجه به علایق استراتژیك خود در ایران و منطقه جاى پاى خود را محكم كرد و به حدّى پیش رفت كه ایران به ژاندارم منطقهاى آمریكا تبدیل شد. پدیده انقلاب اسلامى در ایران كه یكى از مهمترین پدیدههاى قرن بیستم بود، تأثیر زیادى بر موقعیت استراتژیكى ایران گذاشت و آمریكا را به اتخاذ سیاستهایى در برابر آن واداشت. این سیاستها گاهى تا مرز وقوع جنگ بین دو كشور پیش رفته است. تنوع و پیچیدگى سیاستهاى اتخاذ شده از سوى طرفین به گونهاى است كه طیفى از دیدگاهها درباره راهبردى یا تاكتیكى بودن این سیاستها شكل گرفته است. به تبعیت از این دیدگاهها دو فرضیه درباره تاكتیكى یا راهبردى بودن این تقابل قابل طرح است كه در این مقاله بررسى مىشود.
تعریف مفاهیم
استراتژى (4): استراتژى یا راهبرد طرح مقابله با هر حركت ممكن بازیگران دیگر در هر مرحله از بازى است. این تعبیر از استراتژى در نظریه بازیها مطرح است. (5) استراتژى در لغت به فن اداره جنگ، طراحى نقشه براى جنگ، با طرح و نقشه براى نقل و انتقالات ترجمه شده و در اصطلاح عبارت است از: «هنر و علم توسعه و به كارگیرى نیروهاى سیاسى، اقتصادى فرهنگى و نظامى ملت در جنگ و صلح به منظور تأمین حداكثر پشتیبانى از سیاست ملى به قصد افزایش احتمالات و نتایج مطلوب براى پیروزى و تقلیل احتمالى شكست». (6) در كاربرد نظامى «استراتژیك» مقابل «تاكتیكى» قرار مىگیرد و «استراتژیك» به طرح كلى نبرد و «تاكتیكى» به موضوعات رزمگاه به اندازه كوچكتر اشاره میكند. (7) استراتژى شیوه كلى براى تحقق دكترین است.
سیاست (خط مشى) (8): در این مقاله سیاست «به معنى طرح كلى و رئوس مطالب براى اقدام یا برنامه، نظر و عمل سیاسى است. در هر امرى، دولتها، سازمانها و یا افراد داراى نظر، برنامه و روش اجرایى ویژهاى هستند كه از آن به عنوان سیاست یا خط مشى یاد میشود. فرآیند اخذ تصمیم در مورد یك خط مشى كه باید در آتیه پیگیرى شود و مورد عمل قرار گيرد را سياستگذاری گويند.» (9) تاكتیك (10): به روشهایى گفته میشود كه به وسیله آن استراتژى به اجرا در میآید، تا به هدفهاى مورد نظر برسد. تاكتیك جزئى از استراتژى و در خدمت آن است. استراتژى یك هدف كلى است كه در دراز مدت قابل دسترسى است در حالى كه تاكتیك در كوتاه مدت تحقق مییابد. (11) و (12).
از آنجا كه تاكتیك در كنار بحث استراتژى بیشتر قابل فهم است و در كنار هم بیشتر تعریف میشوند، «بولو» (13) بر این باور است كه استراتژى علم تحركاتى است كه خارج از دید دشمن انجام میشود و تاكتیك علم تحركاتى است كه در مقابل دید دشمن انجام میشود. (14) تاكتیك نیز مانند استراتژى دچار تحول مفهومیشده و از حوزههاى نظامى، به عرصههاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و... كشانده شده و مستعمل شده است. تاكتیك نسبت به استراتژى و یا دكترین از انعطافپذیرى بسیار بالایى برخوردار است و حتى گاه صبغه فریب دشمنان را دارد. تاكتیك مسائل مربوط به «صف» را پوشش میدهد و براى نیروهاى عمل كننده در این حیطه مقرر شده است. تاكتیك در خدمت دكترین، سیاستگذاران و استراتژى است نه بالعكس، به گونهاى كه سیر پنج گانهاى (هدف ـ دكترین ـ استراتژى ـ سیاستگذارى ـ تاكتیك) را شامل میشود. (15) راهبرد: از نظر لغوى به «فن اداره عملیات جنگى، دانش راهبردى عملیات جنگى و سوق الجیش» اطلاق میشود و معناى اصطلاحى آن عبارت است از علم ایجاد هماهنگى بین طرحهاى سیاسى، اقتصادى و نظامی در سطح دولت و یا بین چند دولت یا به كار گرفتن كلیه امكانات جهت دستیابى به هدفهاى نظامی انجام میشود. (16) راهبرد معناى فارسى واژه استراتژى است. اما در اغلب فرهنگهاى سیاسى از واژه استراتژى به جاى راهبرد استفاده شده است.
فرضیه نخست
این فرضیه از این قرار است: «تقابل ایران و آمریكا تاكتیكى است.» بر اساس این فرضیه تقابل ایران و آمریكا مبتنى بر بازى حاصل جمع غیر صفر است. شاید یكى از شاخصها هم نگاه تاكتیكی دو طرف به مذاكره بر سر مسأله عراق است. طرفین گویا قصد ندارند در مذاكرات به تفاهمیدر موضوعات مورد اختلاف برسند. آمریكایىها خواستشان این است كه در مسأله داخلى خودشان، در سطح بین الملل نشان بدهند، دوست دارند با ایران همكارى كنند و ایران هم باید كمكهایى در این راه بكند. ایرانىها هم تمایل دارند نشان بدهند كه ما هم حاضر بودیم در این قضیه همكارى كنیم ولى با اهداف خاص خودشان، بدون اینكه، هیچ كدام در صدد حل و فصل مشكلات فى ما بین باشند. شاید شاخص دیگر چنین ادعایى اتخاذ سیاست «چماق و هویج» (17) از سوى آمریكایىها علیه جمهورى اسلامی ایران باشد. جمهورى اسلامی ایران نیز در قبال این سیاست، ملاحظات سیاسى، اقتصادى و فرهنگىاى را به صورت مستقیم و غیر مستقیم جهت تغییر رویكرد آمریكایىها به سمت بازى حاصل جمع غیر صفر اعمال كرده تا قدرت سخت خصم را با قدرت نرم مهار كند.
به زعم عدهای شاخص دیگر كه حكایت از درستى این فرضیه مینماید، اعلام مواضع اخیر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در خطبههاى نماز جمعه نوزدهم مرداد ماه 1386 است. ایشان اظهار داشتند كه: «ایران در هر سطحى آمادگى مذاكره [با آمریكا] را دارد. شرطهاى تحقیرآمیز و غیر قابل قبول را پس بگیرند و بدون شرط بنشینیم مذاكره كنیم.» (18) اتخاذ چنین مواضعى از سوى برخى كارگزاران و صاحب نظران در نظام جمهورى اسلامی در گذشته نیز چراغ سبز نشان دادن برخى از رؤساى جمهورى آمریكا و وزراى خارجه این كشور را در پى داشته است. حتى در مواقعى نیز حركت دیپلماتیك آمریكایىها سبب واكنش برخى مقامات جمهورى اسلامیگردیده است! این عده به رغم این چنین نكتهپردازىهایى، در یك نگاه انتقادى و گاه تخریبى ضمن بیان این كه سیاست خارجى ایران در 27 سال گذشته همواره بر سه پایه ایدئولوژىگرایى و آرمانخواهى در سیاست، فلسطین محورى و سرانجام آمریكاستیزى استوار بوده است، خواستار تحول و تجدید نظر در اصول سیاست خارجى جمهورى اسلامی ایران میشوند و معتقدند كه وقت تجدید نظر در اصول سیاست خارجى ایران بر اساس برآورد حداكثر منافع ملى ما رسیده است.
اینها در مقطعى شتافتن به یارى خالد بن ولید زمان (صدام حسین) (19) و زمانى هم به رسمیت شناختن طالبان را با هدف كوتاه كردن دیوار بىاعتمادى بین ایران و آمریكا این عده سعى دارند تعریفى از منافع ملى ارائه بدهند كه در تعارض با منافع و اهدف ملى آمریكا نباشد. در واقع این افراد پیشاپیش منافع ملى آمریكا را آن چنان كه دولتمردان آمریكا تعریف میكنند، اصل قرار داده و براى جلوگیرى از تعارض، خواستار تحول و دگرگونى آن دسته از منافع و اهداف ملى جمهورى اسلامى ایران هستند كه در برابر اهداف فرامرزى ایالات متحده آمریكا قرار مىگیرند. به زعم اینها آمریكا خصومتى جدّى با ایران ندارد و دو كشور میتوانند در یك جبهه قرار گیرند. در این صورت طرفین اقدام به تغییر تاكتیكها در راستاى نوع بازى خواهند نمود. از نظر اینها فقط بخاطر رفتارهاى ایران نظیر پذیرفتن عضویت ناظر در پیمان شانگهاى، رابطه نزدیك با كشورهاى ونزوئلا، كوبا و دیگر كشورهاى جهان سوم، سیاستهاى به ظاهر رادیكال و تاكتیكهاى مقابله را به تناسب زمان و مكان اتخاذ مىكنند. این دیدگاه به جاى توجه به این نكته اساسى كه اهداف و رفتار آمریكا همواره عامل تنش و چالش با ایران بوده، و بدون توجه به این قاعده كه آمریكایىها همواره بازى «حاصل جمع صفر» یعنى سود آنها و زیان ایران را دنبال مىكنند، اهداف و منافع ملى ایران را تنشزا معرفى مىكند. براى نمونه، در زمان حساس دفاع ملت ایران از حقوق هستهایاش، اینها حتى از جایگاه نایب رئیسى مجلس ششم، اعتراض میكردند كه ما نفت و گاز داریم و نیازى به انرژى هستهای نداریم. مىگفتند چرا دست در لانه زنبور مىكنید؟
مواضع مقام معظم رهبرى در جمع كارگزاران سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران در سى ام مرداد ماه 1386 كشیدن خط بطلانى بر این نگاه تاكتیكى است. ایشان تأكید داشتند كه پاسخ غیر واقعى به این سؤال كه آیا با توجه به سلطه عجیب سلطهگران بر جهان، اصولا چالش ملت ایران با این جبهه زورگو، فایدهاى دارد و به جایى خواهد رسید؟ را لغزشگاه دانستند و فرمودند: «بسیارى از افراد كه نتوانستند به این سؤال پاسخ روشن بدهند و پاسخ آن را منفى دانستند، از اصول انقلاب تنزّل و اعلام كردند، نمىتوان در برابر زورگویان كارى كرد و باید كوتاه آمد.» (20) این فرضیه از نگاه كسانى كه شناختى هر چند اجمالى از ماهیت نظام جمهورى اسلامى ایران دارند، نمىتواند تأیید شود. در طول تاریخ بعد از پیروزى انقلاب اسلامى هم هر بار بحث مذاكره و رابطه با آمریكا از سوی برخی جریانهای سیاسی مطرح گردیده، نه تنها نتیجهاى نداشته، بلكه هزینههایى هم براى پایگاه اجتماعى آنها در پى داشته است. استناد به مواضع حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبرى ضمن اینكه این فرضیه را ابطال میكند، بلكه ضعفهاى چنین رویكردى در سطح بینالملل را آشكار مىسازد.
حضرت امام(ره) در فرازى از بیاناتشان در سوم اسفند ماه 1367، خطاب به این دیدگاه فرمودند: صریحا اعلام میكنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست لیبرالها بیافتد... تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ایادى آمریكا و شوروى را در تمام زمینهها كوتاه میكنم. (21) مقام معظم رهبرى نیز در خطبههاى نماز جمعه 26 دى ماه 1376 درست در مقطع زمانى كه عدهای «نوشیدن جام زهر مذاكره و رابطه با آمریكا را توسط رهبرى مطرح كردند»، و در اول خرداد ماه 1381 فرمودند: ایران قطب و محور و پشتوانه احساسات اسلامى در دنیا است و آمریكا مىكوشد با طرح مذاكره با ایران این قطب را از مسلمانان گرفته و خیال خود را از بابت آنها راحت نماید... و بگویند: اسلام انقلابى از حرفهایش برگشت...، كسانى كه دم از مذاكره با آمریكا مىزنند، یا از الفباى سیاست چیزى نمىدانند یا الفباى غیرت را بلد نیستند، یكى از این دو تا. (22) ایشان در 26/2/1386 در اجتماع علما، استادان و طلاب حوزه علمیه مشهد هم خطاب به افرادى كه از مطرح شدن مذاكره با آمریكا بر سر مسأله عراق (تفهیم اتهام به اشغالگر) به وجد آمده بودند، خاطرنشان ساختند: ملاحظه كنید این روزها كه بحث مذاكره با آمریكا مطرح شده، این افراد چه خوشحالىاى میكنند و در روزنامههایشان چه مىنویسند، دوستان خارج نشین آنها نیز همین طور...، كسانى كه تصور میكنند جمهورى اسلامى ایران سیاست محكم، منطقى و صد درصد قابل دفاع خود را در نفى مذاكره و ارتباط با آمریكا تغییر مىدهد، سخت در اشتباه هستند...، سیاست جمهورى اسلامى ایران در عدم مذاكره و ارتباط با آمریكا تا هنگامى كه سیاستهاى این دولت استكبارى تغییر نكند به قوت خود باقى است. (23)
رهبر معظم انقلاب اسلامى نسبت به رفتار متكبرانه آمریكایىها در خصوص مذاكره بر سر مسأله عراق، كه هر گونه شائبه تاكتیكى بودن تقابل ایران و آمریكا را منتفى مذاكره با دولت آمریكا با منطق قوى مردود است و آنچه كه مسئولان ما درباره مذاكره گفتند این است كه آمریكا به وظایف خود به عنوان اشغالگر عمل نمىكند و راه استقرار امنیت در عراق را نه تنها سد كرده است، بلكه علیه دولت منتخب عراق نیز توطئه مىكند تا آن را سرنگون كند. (24) به طور كلى در ارزیابى این فرضیه مىتوان گفت اگر چه برخى شاخصها امكان بازى حاصل جمع غیر صفر ادعا شده را تداعى میكند، اما ماهیت اهداف، دكترینها، استراتژىها، سیاستها و تاكتیكهاى دولت هژمون (آمریكا)، غایتى جز بازگشت به دوره سلطه و بازى حاصل جمع صفر نخواهد بود. ضمن این كه این نگاه، فاقد سیر مطلوب پنجگانه گذار از نظر به عمل است و ابزار نامشروع اهداف مشروع را محقق نمىسازد. نقطه ضعف چنین دیدگاهى در تبیین دو نكته زیر نیز آشكار میشود:
1. تقابل تاكتیكى در وضعیتى مطرح است كه دو كشور راهبرد همسو اتخاذ كرده باشند. امّا با توجه به شاخصههایى كه در ارزیابى فرضیه رقیب خواهد آمد، چنین وضعیتى واقعیت ندارد.
2. تقابل تاكتیكى با وجود تقابل راهبردى هم وجود دارد كه این دیدگاه برنمىتابد.
فرضیه دوم
فرضیه دوم عبارت است از این كه، تقابل ایران و آمریكا راهبردى است و به اقتضاى اوضاع و احوال و شرایط تاكتیكها تغییر میكند. این فرضیه مبتنى بر این مفروض است كه برخوردهاى آمریكا با جمهورى اسلامى ایران ناشى از اختلافات دو حكومت در عرف سیاستهاى معمول جهانى نیست، بلكه اختلافات ذاتى و تقابل از نوع راهبردى است. این چالشهاى ریشهاى، ناشى از مبانى ژئو كالچریك (25) از یك سو و مسائل ژئو استراتژیك (26)، ژئوپولتیك و ژئواكونومیك (27) از سوى دیگر است. كه به ترتیب از تأثیرگذارى فرهنگ، سیاست و اقتصاد بر محیط و تأثیرگذارى متقابل محیط بر هر یك از اینها حكایت میكند.
الف. مبانی ژئوكالچريك
مؤلفه نخست تضاد نظام ارزشى و ایدئولوژیكى میان ایران و آمریكا است. بدین معنى كه نفى باطل در ذات حق و نفى حق در ذات باطل نهفته است؛ به عبارت دیگر مبانى حق، نافى باطل و مبانى باطل، نافى حق است و این نزاع ذاتى و به قدمت تاریخ خلقت انسان است. مغایرتهاى نظام ارزشى حاكم بر آمریكا را با نظام ارزش حاكم بر جمهورى اسلامی ایران را در مواردى چون نگاه یك بعدى به انسان، شكاكیت اخلاقى، تكثرگرایى ضدالهى، اصالت فرد، اصالت عقل، اصالت حس و تجربه، تقابل در امور علم و دین، دین و سیاست، مادیت و معنویت، دنیا و آخرت، انسان و خدا و... میتوان ذكر كرد. این مؤلفه امكان همكارى مبتنى بر احترام متقابل را منتفى میسازد. غرب پس از رنسانس سعادت را در نفى خداوند از زندگى اجتماعى و عدم حاكمیت قوانین الهى بر قوانین حكومتى تعریف كرد. در حالى كه در نظام اسلامی ایران راه سعادت فردى و اجتماعى مبتنى بر حاكمیت قوانین الهى در جامعه است. به عبارت دیگر حكومتهاى برخاسته از فلسفه اومانیستى غرب و حكومت اسلامى مبتنى بر وحى، دو فلسفه حكومتى هستند كه موفقیت هر یك به معناى نفى دیگرى است.
بنابراین راهبرد نظام سلطه آمریكا براى استحاله نظام و فروپاشى جمهورى اسلامى و شكست تئورى حكومت دینى، امرى ذاتى است. نقطه مقابل هم موفقیت نظام حكومتى مبتنى بر وحى، زمینههاى فروپاشى نظام سلطه جهانى را كه مبتنى بر اومانیسم و اصالت انسان است را، فراهم میآورد. ریچارد مورفى، معاون پیشین وزیر امور خارجه آمریكا در گزارشى خطاب به نمایندگان كنگره آمریكا گفت:
ارجحیّتهاى آمریكا مبتنى بر حفظ جریان آزاد نفت از خلیج فارس، مهار كردن نفوذ روسیه و جلوگیرى از رادیكالیسم اسلامى است. پدیده انقلاب اسلامى ایران دیگر تنها یك مسأله استراتژیك متعارف نیست. مسأله امواجى است كه این انقلاب پدید آورده و بنیادهاى تمدن معاصر كاپیتالیستى و سوسیالیستى غرب را به لرزه انداخته است. (28) از دیگر مؤلفههاى اختلافات مبنایى نظام جمهورى اسلامى ایران با دولت آمریكا اتخاذ سیاست نفی سلطهگری و سلطهپذیری از سوی جمهوری اسلامی است. ریچارد نیكسون، رئیس جمهور اسبق آمریكا در كتاب پیروزى بدون جنگ 1999 در این رابطه نوشت: «اسلام خمینى و بنیادگرایى اسلامى براى ما خطرناكتر از شوروى است... در جهان اسلام از مغرب (مراكش) تا اندونزى در شرق بنیادگرایى اسلامى جاى كمونیسم را به عنوان وسیله اصلى دگرگونسازى قهرآمیز گرفته است. تغییر در جهان سوم آغاز شده است و بادهاى آن به مرحله طوفان رسیده است. ما قادر نیستیم آن را متوقف كنیم. نظریه پردازان غربى معتقدند كه آرام ساختن طوفان اسلامى تنها در سایه استحاله جمهورى اسلامى ایران یا شكست انقلاب اسلامى میسر است.» (29) گرى سیك در ارتباط با سكولاریزه كردن ایران و گرفتن زهر اندیشه دینى میگوید: «خواست ما و دولت آمریكا این است كه دین در سیاست دخالت نكند. البته هر كسى بخواهد میتواند آزاد باشد و آنقدر نماز بخواند و تسبیح بچرخاند كه پوست انگشت و پیشانىاش ضخیم شود». (30)
مؤلفه دیگر چالش بین ایران و آمریكا، نقش صهیونیستها در ترسیم سیاستهاى سلطه طلبانه دولت آمریكا است. صهیونیسم بین الملل با استفاده ابزارى از هیأت حاكمه آمریكا، این دولت را در مقابل پایگاههاى مبارزه علیه صهیونیسم و موجودیت اسرائیل در خاورمیانه قرار داده است. یكى از این پایگاههاى نظام جمهورى اسلامی ایران است. این الگو تمام گرفتارىهاى جهان كنونى را از آمریكا و اسرائیل میداند. (31) مقام معظم رهبرى در دیدار دانشجویان و دانش آموزان در آبان ماه 1378 به مناسبت روز ملى مبارزه با استكبار جهانى در خصوص موانع برقرارى رابطه بین آمریكا و ایران فرمودند: در این سه، چهار سال اخیر، گاهى آمریكایىها در گوشه و كنار گفتند كه مایلیم با ایران ارتباط داشته باشیم؛... لیكن شرط این رابطه این است كه ایران اول باید مسألهاش را با اسرائیل حل كند! بله، اصلا قضیه همین است. این را همیشه ما میگفتیم، اما بعضىها ملتفت نبودند! (32)
مؤلفه مهم دیگر تقابل راهبردى ایران و آمریكا، استقلال جمهورى اسلامی ایران از نظام سلطه جهانى به رهبرى آمریكا است. شكلگیرى پارادایم توسعه مستقل از قدرتهاى بزرگ بویژه آمریكا، در ایران و پیشرفتهاى چشمگیر ایران در علوم استراتژیك هستهاى، دیجیتال، ژنتیك و هوا فضا روز به روز عرصه را بر آمریكا تنگتر میكند و سبب عمیقتر شدن تقابل راهبردى بین دو كشور میگردد. موفقیت چنین الگویى درست در تعارض با آن چیزى است كه نخبگان آمریكایى همواره ادعا میكردند. چنانچه زلمای خلیلزاد و یان لسر در كتاب استراتژى براى قرن بیست و یكم سعى كردند، با نگاه تحقیرآمیز نسبت به توانایى بیشتر كشورها القا كنند كه:
1. آمریكا یك قدرت بلا منازع است و هرگز اجازه ظهور به یك قدرت رقیب و قدرتمند نمیدهد؛
2. بدون تلاش آمریكا، و بدون تكیه بر آمریكا، هیچ توسعه و پیشرفت منطقهاى مهمیصورت نمیگیرد یا شرایط آن، از جمله شرایط امنیتى، فراهم نمیشود و دیگر كشورها باید شریك فرو دست باشند و یا اینكه تهدید به حساب خواهند آمد؛
3. بیشترین نقطه ضعفى كه براى استراتژى آمریكا وجود دارد، حوادث غیر مترقبه مثل زلزله، طوفان و شهابهاى آسمانى و... میباشد!
پارادایم توسعه مستقل جمهورى اسلامی نظریه مبتنى بر داروینیسم اجتماعى و به عبارت بهتر فاشیسم فرانوین «فوكویاما» را با چالش جدى مواجه ساخته است و به عبارت دیگر پشت سر گذاشته و تناقضات درونى آن را آشكار نموده است. این پارادایم با محورىترین شعارش یعنى حضور خداوند در تمام ابعاد زندگى فردى و اجتماعى و تاریخ انسان هم چنان رو به رشد است. این درست همان نكتهاى است كه حضرت امام(ره) فرمودند: «ما دنبال این نیستیم كه آمریكا براى ما كار بكند، ما آمریكا را زیر پا میگذاریم»، «آمریكا هیچ غلطى نمیتواند بكند»، «ما میتوانیم». (33) براى مثال در مقطع كنونى، مواجهه سه پیش فرض فوكویاما با پیش فرضهاى ایران، مشخص گردیده است. او چنین القا مینماید:
1. حكومتهاى مبتنى بر دموكراسى، مایل به جنگ با هم نیستند و امنیت را از طریق گسترش همكارى و ایجاد كمربند صلح دموكراتیك تأمین میكنند؛
3. اگر قرن بیستم قرن «فیزیك» بوده است، قرن بیست و یكم قرن «زیست شناسى» خواهد بود. او معتقد است دو انقلاب همزاد و توأمان در «زیست شناسى» و در عرصه «اطلاعات»، تأثیر زیادى بر سیاستهاى جهانى گذاشته و به تحقق پایان تاریخ سرعت بخشیده است. (34)
با دستیابى مخالفین و منتقدین ایده جهانگرایانى چون فوكویاما به اطلاعات، تكنولوژى، دانش فنى و... سلطه قدرتهایى چون ایالت متحده كه نمایندگى نظام سرمایهدارى را مدعى است در حوزه نظر و عمل با چالشهاى جدى مواجه شده است. تحت تأثیر آموزههایى كه نظام اسلامی ایران بر آن مبتنى است، جیمز بیل متفكر و محقق آمریكایى در فصلنامه مسائل خارجى نشریه وزارت خارجه آمریكا مینویسد: «حكومتهاى محافظهكار طرفدار غرب از خطر حمله اسلام [تودهاى] مردمی (پوپولیستى) مصون نیستند. بنابراین بقاى جمهورى اسلامی ایران كیان آمریكا و غرب را به مخاطره میاندازد.» (35) نكته مهم دیگر این كه براساس دیدگاه نظریهپردازان «رئالیسم ساختارى» نظام تك قطبى در مقایسه با سایر نظامهاى بین المللى، بىثباتتر است. چنین شرایطى را میتوان ناشى از مقاومت كشورهاى مختلف در برابر سیاستهاى دولت هژمونیك (36) دانست.
از سوى دیگر، زمانى كه مداخلهگرایى گسترش مییابد، تمامیكشورها تلاش میكنند تا در برابر سیاستهاى مداخلهجویانه قدرت برتر، جلوههایى از مقاومتگرایى و چالشسازى را ایجاد كنند. (37) چنین روندى هم اكنون در سیاست بینالملل شكل گرفته است. نظمهاى منطقهاى دچار بىثباتى گردیدهاند. رقابت بازیگران مختلف افزایش یافته است. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران یكی از كانونهای مقاومت در مقابل قدرت هژمونیك آمریكا است. مرورى بر آموزههاى انقلاب اسلامی در سیاست خارجى نیز در اینجا قابل توجه است. هر یك از آموزههاى صدور انقلاب؛ ام القراى اسلامی؛ گفتگوى تمدنها و عدالتگرایانه به نوبه خود، به مقاومتگرایى در مقابل ماهیت غربى نظام بینالملل عمق بخشیده و هویت گرایى و همبستگى اسلامی با ائتلافگرایى هویتى؛ گسترش امنیتى به حوزههاى پیرامونى را تقویت نموده است. این پیامدها همه حاكى از عمیقتر شدن تقابل راهبردى بین ایران و ایالات متحده آمریكا گردیده است. (38) رویكرد جدید سیاست خارجى ایران به كشورهاى آسیایى، آفریقایى و آمریكاى لاتین و در یك كلام سیاست جنوبـجنوب هم (39) راه برون رفت از دور باطل وابستگى و پنجاه سال بَر درِ ارباب بىمروّت غرب نشستن جهان سومی و دریغ از حاصل شدن فرجى را به ارمغان آورده است. این درست نقطه مقابل رویكرد كشورهاى صنعتى بویژه آمریكا است كه از قرن نوزدهم در ممانعت سایر كشورها از دستیابى به صنایع پیشرفته، سیاستى منسجم و فعال و زیركانه داشتهاند. (40) شاخص این تقابل استراتژیك دستور كار آمریكا مبتنى بر تصمیماتى براى ایجاد فشارهاى گسترده در جهت حداكثرسازى مطلوبیتهاى استراتژیك است. در منگنه قرار دادن ایران و از بین بردن قابلیتهاى فناورى هستهای آن حكایت از این امر میكند. در واقع آمریكا میكوشد تا فضاى خاورمیانه و در درجه بعد فضاى جهان سومی را از ایجاد شرایطى كه منجر به بازسازى قدرت و گریز از مركز میشود، باز دارد. این پدیده گام مؤثرى در جهت هژمونى تهاجمی آمریكا محسوب میشود كه به نوبه خود حكایت از تقابل راهبردى بین ایران و آمریكا میكند. امّا این نكته حائز اهمیت است كه سیاست قدرت با واكنش همراه خواهد بود. قدرت فقط از طریق قدرت، كنترل و مهار میشود. بنابراین آنچه را كه آمریكا در قالب محدودسازى ایران به كار گرفته است، میتوان اقدامی دانست كه نتایج نامشخص و مخاطرات گستردهاى دارد. اقدامات آمریكا در چارچوب بازدارندگى ایران انجام میگیرد، اما چنین الگو و فرایندى كه مبتنى بر تهدید و شكننده، نتیجه سیاست قدرت و محدودیتهاى استراتژیك آمریكا است. سیر تكاملى و پیشرفتهاى جمهورى اسلامی در چند ساله اخیر و سیر نزولى هژمونى آمریكا شاهد بر این مدعا است.
ژئوپلتیك (41) بودن موضع آمریكا در قبال جمهورى اسلامی ایران شاخص دیگر راهبردى بودن تقابل ایران و آمریكا است. (42) براى مثال مخالفت آمریكا با برنامه هستهای ایران بیشتر دلایل ژئوپلتیك دارد. این موضوع در طول مناقشات و بحثهایى كه جریان دارد، به خوبى مشهود است. بدیهى است جغرافیاى ایران تغییر نكرده، نمودار جمعیتى و اكثریت مذهبى شیعه آن هم دچار تغییر نشده است. اما آنچه از سال 1357 تغییر كرده حاكمیت و نوع نگاه این نظام سیاسى به نظام بینالملل و عدم وابستگى آن به آمریكا است. بنابراین اگر همین فردا این نوع حاكمیت، تغییر كند و یك حكومت آمریكایى جایگزین آن شود، آمریكا به ژئوپلتیك ایران با محوریت اسرائیل باز خواهد گشت و سیاست خارجى خود را با توجه به همان عوامل جغرافیایى و جمعیتى و نوع حكومت طراحى خواهد كرد. اما گویا سرنوشت به گونهاى دیگر مقدّر گردیده تا این تقابل راهبردى عمیقتر شود و آن وضعیتى است كه مقام معظم رهبرى در 28 مرداد ماه 1386 در دیدار مهمانان شركت در چهارمین مجمع جهانى اهل بیت علیهم السلام اینگونه توصیف كردند:
با وجود همه این تبلیغات، تفكرات انقلاب اسلامی ایران به همه نقاط دنیاى اسلام گسترش یافته است و بیدارى، حركت و هویت اسلامیكنونى در میان مسلمانان با بیست سال گذشته قابل مقایسه نیست. در مقابل این نشاط و پیشرفت دنیاى اسلام، آمریكا نسبت به بیست سال گذشته ضعیفتر شده است و آن ابهت و قدرت سابق را ندارد. ضمن آن كه آمریكا و دنبالهروهاى آن، اكنون در گردابهایى گرفتار شدهاند كه هر چه زمان میگذرد، بیشتر در آن فرو میروند و آینده خطرناكى براى آنها پیش بینى میشود. (43) ایشان در تاریخ 30 مرداد ماه 1386 در دیدار كارگزاران سیاست خارجى فرمودند: انقلاب اسلامی براى تحقق برنامه سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى اسلام در ایران بر پا شد و در عرصه روابط جهانى نیز با تكیه بر آموزههاى اسلامى، نظام ظالمانه سلطه را رد و صلح و امنیت و سعادت همه ملتها را پیگیرى میكند و به همین علت نظام سلطه جهانى، ذاتا با نظام اسلامى، دچار چالش است كه این واقعیت را هیچگاه نباید از یاد برد. (44)
ب. مبانى ژئواستراتژیك و ژئواكونومیك
بعد از جنگ دوم جهانى ایالات متحده سیاست انزواطلبى (دكترین مونروئه) را كنار گذاشت و سیاست مداخله جویانه فعالى را در پیش گرفت. مبناى چنین سیاستى كه در واقع استراتژى بنیادى ایالات متحده آمریكا است، در منطقه خاورمیانه بر دو پایه حفظ امنیت معادله صدور انرژى به غرب و تأمین امنیت اسرائیل استوار است. (45) این استراتژى مبانى رفتارى ایالات متحده در قبال جمهورى اسلامی ایران را شكل داده است كه از آن میتوان اصل بنیادى نخستین واكنش ایالات متحده در قبال انقلاب اسلامی ایران را با این مضمون: «تلاش براى جلوگیرى از تكرار تجربه انقلاب اسلامی ایران در دیگر كشورهاى موجود در حوزه منافع و استراتژى ایالات متحده» تحلیل محتوا نمود.
انقلاب اسلامی ایران، آتشفشانى بود كه همه آتشفشانها را به هم پیوند زد. (46) و منشأ اصلى مقاومت در برابر استراتژى بنیادى آمریكا در منطقه گردید. در واقع انقلاب اسلامی كشورى را كه طى سالها به عنوان جزیره ثبات، ژاندارم منطقه و یكى از پایههاى اساسى سیستم «فرعى دفاع از پیرامون» از سیستم اصلى سد نفوذ كمونیسم (47) بود، به عامل بىثباتى و بر هم زننده ساختار و نظم مورد نظر آمریكا تبدیل كرد. این پدیده انفجارى در سیستمهاى امنیتى منطقهاى آمریكا بود و در كار ویژههاى آن اختلافات جدّى ایجاد كرد. صدور افكار انقلابى به اقصى نقاط جهان، سیاست «عرصه بزرگ» آمریكا را با مشكل اساسى مواجه ساخت. به طورى كه برژینسكى وزیر امور خارجه اسبق آمریكا ایران را در مركزیت «هلال بحران» (49) قرار داد تا به عنوان هدف نخست، توجه مقامات و استراتژیستهای آمریكا را به آن جلب كند. با تغییرات اساسى در نقشى آفرینى منطقهاى و جهانى ایران، استراتژىهاى بنیادین و دیرینه آمریكا با تهدیدات روز افزونى مواجه شده است. اگر در گذشته آمریكا با نفوذ برون مرزى شوروى سابق درگیر بود، امروز آمریكایىها به اعتراف خودشان، با مشكلى به مراتب جدىتر و نگران كنندهتر كه افكار عمومیدنیا را تحت تاثیر قرار داده، روبرو گردیدند. آمریكایىها از این كه این انقلاب در دو منطقه حساس و استراتژیك یعنى خلیج فارس و حوزه خزر به وقوع پیوسته پیامدهایش همواره تهدید كننده است و هژمونى آمریكا را بیش از پیش محدود میكند. از این رو براى مقابله با این پدیده كه در هارتلند جهان كنونى واقع شده، تاكتیكهایى چون حضور مستقیم، امضاى قراردادها، موافقت نامههاى امنیتى با متحدان و دوستان خود در منطقه، قومیتگرایى و تجزیهطلبى، تحریم اقتصادى، ترور كارگزاران اصلى انقلاب اسلامى، حمله مستقیم نظامى، تشویق و ترغیب عراق به هجوم نظامی به ایران و سرانجام سیاست مهار دو جانبه در دوره كلینتون را تجربه كردند.
آمریكا با سیاست مهار دو جانبه، با وارد آوردن انواع فشارهاى سیاسى، اقتصادى، نظامی و فرهنگى و تحریمها و ایجاد موانع و مشكلات بر سر راه نظام جمهورى اسلامی ایران از یك سو و تهدید به حمله نظامی از سوى دیگر، در صدد تغییر رفتار ایران از یك نظام جهان بینىگرا، به نظام سكولار و یا حداقل احكامگرا و در نهایت تغییر ماهیت اسلامی آن بود. هدف اصلى از این سیاست ناكارآمد نشان دادن الگوى حكومت اسلامی در دید ملتها بود. اما این سیاست هم متأثر از مقاومت نظامی اسلامی و رشد بیدارى اسلامى، به عنوان ناقض دموكراسى و مقرارت و قوانین بین المللى معرفى گردید و حتى كار به آنجا انجامید كه اتحادیه اروپا به خاطر استمرار تجارت با ایران، علیه آمریكا به سازمان تجارت جهانى شكایت كرد. با شكست سیاست مهار و ناكامی فرمانهاى اجرایى سال 1375 و تصویب قوانین «گینگریچ» و «داماتو» (49) در مورد مجازات كشورها و مؤسسات سرمایهگذار در صنایع انرژى ایران براى منزوى كردن جمهورى اسلامی ایران كه با حضور 85 درصدی مردم در انتخابات دوم خرداد رقم خورد...، تاكتیك آمریكا علیه ایران تغییر یافت. دولت كلینتون سیاست و تاكتیكهاى فروپاشى ایران به سبك فروپاشى شوروى را در دستور كار قرار داد. محتواى آثارى چون «موج سوم دموكراسى» تالیف هانتیگتون ـطراح رویارویى تمدنهاـ چارچوب نظرى اجراى این سیاست قرار گرفت.
آمریكایىها توانستند با تجمیع طیفهاى مختلف اپوزپسیون در خارج از كشور و سازماندهى مخالفان قانون اساسى در داخل كشور، نوعى وحدت استراتژیك میان آنها ایجاد كنند و با هجوم گسترده در زمینههاى فرهنگى و سیاسى، كیان اسلامی را به طور جدّى تهدید كنند. آنان از طریق ایجاد شكاف در درون هیأت حاكمه ایران و قطبى كردن همراه با پلاریزه نمودن جامعه، براندازى نرم نظام جمهورى اسلامی ایران را دنبال میكردند. این براندازى نرم به گفته طراح آن «كنت تیمرمن» رئیس بنیاد دمكراسى ایران چیزى جز تغییر ماهیت این نظام نبود، كه گفت : «اصل جمهورى اسلامی ایران منافع آمریكا را تهدید میكند، پس باید براى تغییر ماهیت و جوهره آن كوشید كه نتیجه این تغییر ماهیت با سرنگونى یكى است». (50) و در خصوص رابطه با ایران میگوید: «برقرارى روابط به معناى ختم انقلاب است. زمانى كه ستون مبارزه با آمریكا فرو ریزد، كل انقلاب فرو خواهد ریخت». (51) «ادوارد شرلى» یكى از مقامات سابق سازمان سیا هم در مورد برقرارى روابط و ارتباط آن با تغییر ماهیت نظام جمهورى اسلامیمیگوید: «اگر نظام ولایت فقیه در ایران از هم پاشید، آن وقت میتوان پذیرفت كه جمهورى اسلامی ایران تغییر ماهیت داده و بر قرارى روابط ممكن خواهد شد». (52)
كنت تیمرمن براى عملیاتى كردن طرح براندازى خاموشى مینویسد: «استراتژى مقابله با ایران باید اهداف و ماهیت رژیم اسلامی ایران را دقیقا بررسى كند و بعد به این بپردازد كه ما چگونه میتوانیم از نقاط قوت خود در مقابله با نقاط ضعف آنها استفاده كنیم. ما باید از نقاط قوت آمریكا براى تضعیف رژیم بهرهبردارى و از تناقضهاى درونى آن استفاده كنیم و این موقعیت را به وجود آوریم كه رژیم خودش به دست خودش قبر خود را بكند.» و در ادامه میآورد كه : «آمریكا نباید ذهنیت نادرستى، درباره دولتى كه از خاكستر جمهورى اسلامی برخواهد خاست، داشته باشد، به احتمال زیاد، رژیم آینده در ایران حداقل در اسم، اسلامیخواهد بود و احتمالا شامل افرادى خواهد بود در انقلاب 1979ـ 1978 نقشى داشتهاند.» (53) با رویكرد مردم به اصولگرایان در انتخابات شوراها، مجلس هفتم و ریاست جمهورى نهم، سیاست براندازى نرم ناكام ماند و به رغم طرح مسائلى همچون «برداشتن دیوار بىاعتمادى»، «كمك به اصلاحات در ایران» و «علایم مثبت در تحولات ایران»، اما هیچ یك از چنان قوّتى برخودار نبود كه منجر به تغییر تقابل راهبردى آمریكا و ایران گردد. اما همچنان سیاست «جهانى سازى» به معنى «غربى سازى» (54) كه «پروژه كلان آمریكایى است»، از سوى مقامات آمریكایى مطرح میشد. تا این كه در اثر حوادث یازده سپتامبر 2001 (شهریور 1380)، سیاستهایى همچون «عدالت بى پایان»، «جنگ فراگیر با تروریسم و حامیان آن»، «گسترش ناتو به شرق (55)» و «تحریم ایران» مطرح شد، (56) كه تحولات منفى را در روابط آمریكا با كشورى همچون ایران را بدنبال داشته است. موضع مقام معظم رهبرى در دیدار مسئولان نظام بیانگر این شاخص است:
امروز فاسدترین انسانها، پرچم اصلاح جهان را در دست گرفتهاند و قدرت شیطانى و مستكبر آمریكا كه درصدد تحمیل حكومت مطلقه خود بر همه جوامع بشر است، اسلام را به تروریسم و ارتجاع متهم میكند، در حالیكه خود منشأ ظلم به ملتهاى مسلمان و مبدأ ترور، فساد، جنگ و خونریزى است. (57) سیاست تحریم كه برخى آن را جایگزینى براى ابزار نظامی لحاظ نمودند، بخشى از تلاشهاى مستمر آمریكا در قبال جمهورى اسلامی ایران است. این سیاست هر چند به مثابه نمك پاشیدن بر زخم اقتصاد ایران بوده است (58) ولى در عمل نه تنها به شكلگیرى پارادیم توسعه مستقل ایران انجامیده بلكه ایالات متحده آمریكا را در حسرت فرصتهاى از دست رفته سوزانده است. روى آوردن مقامات آمریكایى به تحریمهاى پلكانى از طریق تصویب قطعنامههاى 1737، 1696 و 1747 در شورای امنیت و تحریمهای هوشمند مبتنی بر این قطعنامهها در قبال ایران، با این انگیزه صورت گرفت كه این تحریمها در مقایسه با تحریمهاى فراگیر، ضربات نظامی و یا تغییر رژیم بهترین گزینه قابل قبول براى اعمال فشار بر ایران است. ایجاد اختلال در سفر مقامات جمهورى اسلامیایران به مجامع بینالمللى مثل شوارى امنیت و... انگیزه كابینه بوش مبنى بر این كه ممكن است نام سپاه را در لیست گروههاى تروریستى قرار دهد (59) از شاخصههاى تحریم هوشمند است. آنها با این تاكتیك روى حد بالایى از فشار و تهدید علیه جمهورى اسلامی ایران میایستند تا با افكندن سایه آن بر اجلاس شوراى امنیت كه قرار است در اواسط مهر ماه براى بررسى مسأله هستهاى ایران تشكیل شود، توافق اعضاى این شورا را روى حد متوسطى از تهدید، فشار و تحریمها كه مورد نظر آمریكا است، بدست آورند. آمریكایىها بر این باورند كه از این طریق میتوانند روى قراردادهاى خارجى از جمله قراردادهاى سپاه پاسداران كه در مواردى ماهیت اقتصادى اثرگذارى دارد، تأثیر گذاشته و در روند پیشرفت ایران خلل ایجاد كنند. تا این فشار منجر به كوتاه آمدن ایران در تشدید فرآیند سوخت هستهای بشود.
«لان برنر» معاون شوراى سیاست خارجى آمریكا در این خصوص معتقد است كه : «طى پنج یا ده سال آینده، ایران به سلاح اتمی دست خواهد یافت. اما سؤال اساسى این است كه یك ایران اتمی در آن زمان تحت كنترل یك رژیم دشمن آمریكا و غرب خواهد بود یا تحت كنترل یك حكومت با ثبات، مسئول و طرفدارى غرب؟» (60) وى خواستار وضعیت دوم است و براى تحقق چنین روندى، دولت آمریكا باید برنامههاى رادیو و تلویزیون فارسى زبان را گسترش دهد. گروههاى اپوزپسیون را بررسى كند تا به این جمعبندى برسد كه كدام گروه اپوزپسیون میتواند در عرصه سیاستگذارى قرار گیرد. (61) در همین راستا، سال گذشته نیز رایس از كنگره 75 میلیون دلار براى حمایت از آنچه كه وى برنامه ترویج دموكراسى در ایران خواند، درخواست كرد. نیكولاس برنز معاون وزارت خارجه آمریكا با توجه به سست شدن موضوع تحریم ایران از طریق شوراى امنیت، میگوید:
آمریكا از قطع روابط خود با ایران زیان كرد و منافع خود را در این كشور از دست داده و تنها مبادلات محدودى با ایران دارد. ما هزینه این كار را دادهایم و اكنون نوبت متحدانمان است تا هزینه آن را بپردازند. وى اظهار میدارد، ما قصد داریم تحریمهاى سختترى علیه ایران را در ماه آینده میلادى دنبال كنیم. اما در عین حال همچنان گزینه نظامی روى میز باقى خواهد ماند. (62) پروژه دموكراسى و تاكتیك انقلاب مخملى به موازات سیاست تحریم، تهدید نظامی و با استفاده ابزارى از مفهوم حقوق بشر، در ایران همچنان دنبال میشود. مؤسسه آمریكایى (63) مثل «مؤسسه تحقیقات اینتر پرایز» با همكارى افرادى نظیر «مایكل لدین»، «برنارد لوئیز» و «سام براون بك» (64) و بنیاد سوروس و صید نخبگانى از دید آنها چون «رامین جهانبگلو» (65) و... در چارچوب این عملیات نامتقارن فعالیت دارند. غایت این تاكتیك تغییر رژیم ایران در قالب پروژه خاورمیانه بزرگ (جدید) است. ایالات متحده آمریكا در راستاى استراتژىهاى بنیادین خود در منطقه، پروژه خاورمیانه بزرگ را طراحى كرد كه هدف آن تغییرات سیاسى در منطقه بود. این تغییرات از طریق براندازى نرم مثل كودتاى مخملى، براندازى سخت (نظامی) و نیمه سخت (تحریمها و...) پیگیرى میشود. فوكویاما (66) در انتقاد به برخورد پروژهاى مقامات آمریكا با دموكراسى در مصاحبه با روزنامه آلمانى دى دولت گفت: آمریكا به سادگى قادر به برقرارى دموكراسى مورد نظر خود در منطقه خاورمیانه نیست. تجربه تاریخى نشان میدهد، نیروىهاى آمریكایى كه در كشورهایى چون آلمان، ژاپن و كره جنوبى موفق به برقرارى دموكراسى شدهاند، حداقل دو نسل، یعنى 40 تا 50 سال در این كشور حضور داشتهاند. (67)
پروژه پر سر و صداى خاورمیانه بزرگ، در آغاز راه خود، بدلیل عدم درك صحیح و ذهنیت درست نسبت به منطقه، گرفتار مقاومت مردمیگردید. شاخصههاى این مقاومت، نتیجه انتخابات مردم عراق، فلسطین و جنگ 33 روزه حزب الله بود. این مقاومت به گونهاى است كه هر شخصیتى شعار ضد آمریكایى بدهد، عزیز مردم میشود. از اين رو مقامات آمريكايی به تاكتيك «كمربند سبز» (68) و به تعبير «رايس» وزير خارجه آمریكا «حفاظت از متحدان خود در برابر ایران» روى آوردند. وى در این باره گفت:
«قطعا ما میخواهیم متحدین ما و شركاى استراتژیكمان در منطقه دفاع خوبى داشته باشند. این كه متحدین استراتژیك قدیمیمان [عربستان، مصر و...] را بىدفاع در منطقهاى رها كنیم كه با چالشهاى ایران و دیگر چالشها در آن رو به رشد است، منطقى نیست.» (69)
«رايس» در اثناى سفر خود به همراه «گیتس» وزیر دفاع آمریكا، به خاورمیانه جهت انعقاد قرار تسلیحاتى بیست میلیارد دلارى با عربستان، این مواضع را اتخاذ كرد. (70) اما فشارهاى وى علیه ایران، كه شاخصه آن اجلاس شرم الشیخ بود، ناكام ماند. وى در این اجلاس از دیپلماتهاى عربستان، كویت، قطر، عمان، بحرین، و امارات خواست همكارىهاى خود را براى جلوگیرى از نفوذ ایران در منطقه گسترش دهند. (71) اتفاقا اسرائیلىها هم از تاكتیك «كمربند سبز» حمایت كردند. افسر سابق سازمان سیا، در این خصوص اعلام كرد، نگرانى از قدرتگیرى بیشتر ایران و حزبالله باعث شده تا اسرائیل با طرح فروش تسلیحاتى آمریكا به اعراب موافقت كند. در اجلاس شرم الشیخ كه زمینههاى فروش تسلیحات به كشورهاى منطقه فراهم گردید، مصر تلاش زیادى كرد تا این اقدام آمریكا به نتیجه برسد. همین كشور به همراه عربستان و برخى كشورهاى منطقه، در طرح براندازى حماس، حزب الله، رژیمهاى سوریه و عراق با هدف فروپاشى عقبه استراتژیك جمهورى اسلامیدر سال 2005، فعالانه همكارى كرد.
«رابین رایت» نویسنده آمریكایى در رابطه با كمربند سبز علیه ایران، مدعى شد كه آمریكا جنگ سرد در دوره اتحاد جماهیر شوروى را در خاورمیانه علیه ایران احیا میكند. حتى رایس در سفر اخیر به منطقه به طور صریح چند بار تكرار كرد كه هدف از ارتباط با كشورهاى منطقه جلوگیرى از نفوذ ایران و سوریه است. رایس ایران را بزرگترین چالش آمریكا در منطقه معرفى نمود. (72)
عضویت ایران به عنوان ناظر در پیمان شانگهاى این چالش را عمیقتر نیز كرده است. این پیمان به لحاظ وسعت جغرافیایی و جمعیت گستردهترین و بزرگترین پیمان نظامی دنیاست. بنابراین آمریكایىها در این سفر ضمن خالى كردن جیب دولتهاى منطقه و راضى كردن شركتهاى تولید كننده سلاح در آمریكا، نگاه جدیدى به پیمانهاى امنیتى میان آمریكا و این دولتها داشتند، پیمان ده ساله امنیتى دفاع از مصر گوشهاى از این نگاه است. این نگاه در پى خنثى كردن ابتكارات امنیتى ایران در منطقه است. این تاكتیك تكرارى آمریكایىها هم به واسطه سه چالش جدى و حیاتى بحرانهاى مشروعیت، كارآمدى و رهبرى كه آمریكا گرفتار آن است، راه به جایى نخواهد برد. متمركز شدن هیأت حاكمه آمریكا روى شكافهاى قومی و مذهبى موجود در بین كشورهاى منطقه، بویژه كشورهایى كه به تعبیر «درایسدل» و «بلیك» نویسندگان انگلیسى در كتاب جغرافیاى سیاسى خاورمیانه و شمال آفریقا درون گسیختهاند، (73) از جمله تاكتیكهاى باصطلاح آزار دهنده علیه آنها است. ایران و عراق از دید اینها درون گسیختهاند. ایالات متحده امریكا از پدیدههاى ناسیونالیسم و طالبانیسم، پروژه اسلامزدایى را در منطقه دنبال میكند. فضاسازى با پدیدههاى خودساخته نظیر «هلال شیعى» دولتهاى عرب منطقه را علیه ایران و دولت برخاسته از متن مردم عراق تحریك میكند.
امّا همین نویسندگان در مورد ایران بر این باورند، اسلام همچون ملاتى محكم این قومیت را به هم پیوند زده (74) و ملیت ایرانى نیز پاسخ قانع كننده به این سؤال است كه چرا شیعه، سنى، یهودى، مسیحى و زرتشتى و... باید ذیل هویتى واحد یكپارچهسازى و واحدسازى دیرینه را حفظ كنند و به فلسفه وجودى خود به عنوان یك ملّت همواره آگاه بود و پایبند بمانند.
مجله خبرى ویكتورى (سیدنى استرالیا) در جولاى 2001، مطلبى را از مصاحبه دكتر میخائیل برانت درباره كتاب «طرحى براى تقسیم و نابودى مكاتب الهى» نقل میكند كه حاكى از عمق تقابل مقامات آمریكایى با اسلام بویژه تشیع است. وى از كاركنان رده بالاى سازمان سیا در دوره ریاست «وود واردز» بوده است. امّا به خاطر سوءاستفاده از قدرت و پول از سمت خود بركنار شد. از این رو بسیاری از طرحهای سری و حقایق روشنگرانه را افشا كرد. برانت میگوید: در سال 1983 مقامات عالى رتبه سیا كنفرانسى تشكیل دادند. در این كنفرانس سرویسهاى جاسوسى انگلیس نیز شركت داشتند. در این نشست تصمیم گرفته شد كه اسلام شیعه شناخته شود و پروژهاى براى نابودى آن پیش بینى شود. از جمله نتایج تحقیقات این پروژه، این محور بود: تاكتیك قدیم انگلیس مبنى بر «تفرقه بیانداز و حكومت كن» بود كه موفق نبوده، در نتیجه باید «تفرقه بیانداز و نابود كن» را در پیش بگیریم. تاریخ اجراى طرح تا سال 2010 خواهد بود.
مقام معظم رهبرى در 28 مرداد ماه 1386 در دیدار مهمانان شركت كننده در چهارمین مجمع جهانى اهلبیت علیهم السلام در این رابطه فرمودند: نگرانى جدى دیگر قدرتهاى استكبارى، گسترش اسلام جهاد، اسلام استقلال، اسلام عزّت و هویت، اسلام مخالف سلطه بیگانگان، از ایران به نقاط مختلف دنیاى اسلام است. و بر همین اساس ایجاد اختلاف میان ایران و دیگر كشورهاى اسلامى، از اهداف جدّى دشمنان در این مقطع است. (75) ایشان در سخنان خود در تاریخ 1/1/86 ضمن اعلام این سال به نام اتحاد ملى و انسجام اسلامى فرمودند: در مورد نفوذ شیعه و ترویج تشیع از سوى ایران و هلال شیعى و از این حرفها، شایعهپراكنى مىكنند، یكى از شعبههاى جنگ روانى اینهاست. میخواهند اولا بین ملت ایران اختلاف بیندازند، ثانیا بین ملت ایران و ملتهاى دیگر مسلمان اختلاف بیندازند. (76) برچیدن فناورى هستهاى ایران یكى از بزرگترین پروندههاى مناقشهآمیز بین آمریكا ـمحورىترین بازیگر در این مناقشهـ و رژیم صهیونیستى از یك سو و جمهورى اسلامى ایران است. این اقدام، در راستاى مهار نظام اسلامی و از بارزترین شاخصههاى تقابل استراتژیكى ایران و آمریكاست.
نایل آمدن ایران كه مهمترین سلاح و عامل قدرتش «اعتقاد مردم به حكومتش و حمایت و ارتباط تنگاتنگ با آن است» به مرحلهى «صنعتى شدن» در خاورمیانهاى كه آمریكا خود را صاحب آن میداند، براى آمریكا بسیار سخت است. براى آمریكایىها كه طرح تسلط بر دنیا از جمله جهان اسلام را دنبال میكنند، تبدیل شدن ایران به یك قطب قابل تحمل نیست، آن هم ایرانی كه برای برونرفت از دور باطل توسعه نیافتگى جهان سوم به الگو تبدیل شده است و نقش ژئواكونومیك ویژهاى را در قرن 21 بازى میكند. ایرانى كه در جنگ سرد به عنوان یك كشور مهم از دید استراتژیك، نقش ژئواستراتژیك (امنیتى) آن حائز اهمیت بود، حالا از حیث ژئواكونومیك (عوامل انسانى و منابع اقتصادى) كه نیازها را توجیه میكند هم بیش از پیش اهمیت پیدا كرده است و این همپوشى ژئواكونومى و ژئواستراتژى جایگاه منطقهاى و فرا منطقهاى ایران در حد بسیار بالایى ارتقا داده است. در جهانى كه به سوى منظومههاى قدرت پیش میرود (77) و از حالت دو قطبى خارج شده است، ایران تلاش میكند در همه منظومههاى جهانى قدرت فعال شود و مشاركت داشته باشد. این همان پیوند زدن مؤلفههاى قدرت درونى ایران با فرصتهاى بینالمللى موجود است. در قالب همین الگو است كه سیستم میتواند نقاط قوت خود را بر روى نقاط ضعف دشمن یا دشمنان موجود متمركز كرده و آنها را وادار به تأمین حد ممكنى از منافع یا مؤلفههاى امنیت ملى خود نماید. ورود ایران به بازار هستهای به عنوان مؤلفه قدرت نظام اسلامی ایران و شكسته شدن انحصار هستهای قدرتهاى بزرگ بویژه آمریكا به عنوان نقط ضعف آنها بازدارندگى (78) ایران را چنان ارتقا داده كه به كابوسى براى هیأت حاكمه آمریكا تبدیل شده است. این وضعیت در اظهارات برخى مقامات و صاحبنظران آمریكایى به وضوح دیده میشود و نشان میدهد كه در پى خشكانیدن ریشه ملّت ایران هستند.
«چید من» آمریكایى تحت فشار روحى و روانى ناشى از پیشرفتهاى علمى، تكنولوژیك و فناورى هستهاى و سایر فناورىهاى شگفت انگیز جمهورى اسلامیایران، چنان به تنگ میآید كه به مقامات آمریكایى توصیه میكند به جاى برخورد نظامی با ملّت ایران در پى تسلط نرمافزارى (اطلاعاتى) بر ایران باشند. اگر ایران در عرصهى ملى و فناورى مهار نشود، به ابرقدرت علمی خطرناك براى آمریكا تبدیل میشود. وى كسب اطلاعات از مراكز علم و فناورى ایران را از طریق بازرسىهاى مجامع بینالمللى و سفارت خانههاى غربى در تهران توصیه میكند. او تاكید دارد كه نطنز را رها كنید و مركز سلولهاى بنیادی را مراقبت كنید. (79) این موضع آمریكایىها درست نقطهى مقابل موضع جمهورى اسلامیایران است كه مقام معظم رهبرى چنین مورد تأكید قرار میدهند:
تلاش براى دستیابى به فناورى هستهای و دیگر فناوریهایى كه ایران را به اوج قله علم نزدیك میكند، امرى واجب و وظیفهاى ملى است و ملت و دولت ایران برخلاف خواست خائنینى كه اهداف آمریكا را دنبال میكنند با پایدارى در برابر فشارهاى مراكز سلطه جهانى، این هدف اساسى را دنبال خواهد كرد. (80) رهبر معظم انقلاب در دیدار زائران حرم حضرت امام رضا علیه السلام هم تصریح كردند: «فن آورى و چرخهى سوخت هستهای، حق مسلم مردم ایران است و ملت ما، بنده و هیچ مسئولى به هیچ قیمتى زیر بار حرف زور آمریكا نخواهیم رفت». (81) با تسلط جمهورى اسلامی ایران بر فناورى هستهای، درك جدیدى از برنامههاى هستهای ایران در نظام بینالملل شكل گرفته است. بازیگران پرونده هستهای ایران به این درك رسیدهاند كه برنامه هستهاى ایران غیر قابل بازگشت است. از این رو رویكردهاى حل مسئله هستهای با در نظر گرفتن خواستههاى جمهورى اسلامی ایران افزایش یافته، به نحوى كه اكنون گفتمان غالب در میان كلیه بازیگران پرونده هستهای ایران، بر داشتن فناورى غنى سازى از سوى ایران با مكانیزم خاص و بر اساس گفتگو و مذاكره تاكید مینماید.
در یك نگاه كلى چنانكه رئیس مؤسسه مطالعات استراتژیك فرانسه به عنوان یكى از مؤسسات مطالعات استراتژیك اروپا، اظهار داشت، (82) علت واقعى تلاش ایالات متحده براى جلوگیرى از دستیابى جمهورى اسلامیایران به فناوریهاى پیشرفته و ایجاد محدودیت و اعمال فشارها و تهدید نمودنهاى مستمر، ریشه در توان استراتژیك ایرانیان دارد. این توان استراتژیك همان ظرفیت رهبرى ایرانیان به عنوان قدرت برتر منطقهاى است. توانى كه كشورهاى هستهای چون هند و پاكستان بهرغم اتمی بودن فاقد آن هستند. به عبارت دقیقتر، چنانچه در متون متعلق به استراتژیستهاى ایالات متحده كاملا مشهور است، آمریكا براى هموار كردن مسیر تفوق بینالمللى خود به عنوان امپراطور جهان، تمام ملتهایى كه ذاتا ظرفیت رهبری منطقهای و جهان را درسابقه تاریخی خود دارند، از قدرت هماوردى با ایالات متحده محروم كند و ایران در سابقه تاریخى و فرهنگ و هویت ملى خود از چنین توان استراتژیكى برخوردار است و جغرافیایى هم كه خداوند به این ملّت مؤمن ارزانى داشته این ظرفیت را مضاعف كرده است. از این رو میتوان ادعا كرد كه چنین نگاهى براى تأیید این فرضیه كه تقابل ایران و آمریكا راهبردى است به تنهایى كافى است.
بنابراین با توجه به مبانى رفتارى ایران و آمریكا در نظام بینالملل كنونى و تاكتیكهایى كه آمریكایىها براى حفظ و تأمین اهداف استراتژیك خود كه از زمان تسلط بر خاورمیانه دنبال میكنند، از یك سو و راهبردى كه جمهورى اسلامیایران براى نیل به سند چشم انداز بیست ساله و تثبیت پارادایم ثابت توسعه یافتگى مستقل از قدرتهاى صنعتى و خواهان عبور از آن، دنبال میكند، از سوى دیگر، میتوان گفت تقابل ایران و آمریكا از نوع راهبردى است. در این تقابل راهبردى، تاكتیكهاى كنونى كه آمریكایىها اتخاذ كردند، بازگشت به سیاست موازنه قوا و مهار ایران است یعنى سیاستى كه در تاریخ 23/2/77 «ویلیام كوهن» وزیر دفاع وقت آمریكا در كمیته فرعى سناى آمریكا تأكید كرد: «آمریكا مصمم است از انتقال فناورى هستهاى به ایران جلوگیرى كند.» و یا «بیل وایت» معاون وزارت انرژى آمریكا در همین رابطه گفت: «مایلم اقتصاد ایران را روز به روز ضعیفتر ببینم، به طورى كه كمتر بتواند با صرف درآمدهاى غیر متعارف، خود را تا بن دندان مسلح نماید، كارى كه اكنون ایرانیان به آن مشغول هستند». (83) شواهد و قرائن نشان میدهد، این تغییر در تاكتیكهاى آمریكا از سال 84 طرفداران بیشترى پیدا كرده است. چنانچه در سیاست جدید آنها كه در مارس 2006 منتشر شده، ایران بزرگترین و مهمترین چالش آمریكا در قرن 21 است. منشأ این سیاست جدید، شكست سیاست خاورمیانهاى آمریكا، افزایش نفوذ و قدرت ایران، شكست نومحافظهكاران در انتخابات كنگره و بیدارى افكار عمومیاست. این سیاست كه بر تئورى دومینو استوار بود، دو پایه داشت: (84)
1. راهحل خاورمیانه نظامیاست.
2. راه فلسطین از بغداد میگذرد.
امّا در گزارش همیلتون بیكر تصریح شد، راه فلسطین از ایران میگذرد. دمكراتها از جمله «خانم نانسى» و «جان كرى» هم بر گفتگو با ایران تأكید كردند و دبیر كل سازمان ملل نیز گفت اگر از من دعوت شود به ایران میروم. «روبرت بارنر» مأمور سابق سازمان سیا با توجه به روند رو به پیشرفت قدرت ایران گفت: «ما باید این واقعیت را قبول كنیم كه ایران در آیندهاى نزدیك كنترل خلیج فارس را در دست خواهد گرفت و زمانى كه آمریكا، عراق را ترك كند، ایران تنها قدرت منطقهاى خواهد بود». (85) از دو راهكار پذیرش ایران و گفتگو و برخورد با ایران با استراتژىهاى «لبه پرتگاه»، «اقناع»، «الزام»، «اقدام»، راهكار دوم یعنى بازگشت به سیاست مهار دو جانبه مارتین ایندایك، از سوى هیأت حاكمه آمریكا دنبال میشود كه حاصل آن قطعنامه 1737 و 1747 شد. این راهكار در استراتژى امنیت ملى آمریكا در سال 2006 آمد و آمریكا را وارد جنگ سرد دیگرى كرده است. امّا با رقیبى با ایدئولوژى خطرناكتر از كمونیسم كه ایران پرچمدار آن است. از این رو استراتژىهاى جنگ سرد باید باز تولید شود كه تمام مراكز و سناریوهاى آن نیز با اهرمهاى نیمه سخت و نرم در حال احیا شدن است. سناریوها یا تاكتیكهایى چون كودتاى مخملى در ایران؛ بازدارندگى نظامی ایران، كنترل و تحدید و تهدید منافع مالى و اقتصادى ایران، انزواى سیاسى ایران با پیگیرى رابطه با كشورهاى منطقه و پيگیرى رسانهاى و ارتباطاتى كه به ترتیب توسط وزارت خارجه، وزارت دفاع، مراكز مالى و اقتصادى جهانى، شوراى روابط خارجى و وزارت خارجه عملیاتى میشود. اقداماتى چون تلاش براى بازگشایى سفارتخانه آمریكا در ایران چنان چه رایس به صراحت بیان كرد، تقویت قومیت گرایى و تجزیه گرایى در خوزستان و...، ایجاد ائتلافهاى جدید علیه ایران نظیر آنچه در شرم الشیخ قرار بود اتفاق بیافتد، (86) افزایش جنگ روانى، (87) تحریمها و تشدید اختلافات شیعه و سنّى (88) از جمله شاخصههاى سیاست مهار دو جانبه ایران است كه احیا شده است.
نتيجه:
بررسى این مسأله كه تقابل ایران و آمریكا، راهبردى است یا تاكتیكى پرسش اساسى این مقاله بود. بررسى مبانى رفتارى ایران و آمریكا و استراتژىها، سیاستها و تاكتیكهاى اعمال شده نشان داد كه استراتژى بنیادى ایالات متحده آمریكا از زمان آغاز سلطهاش بر منطقه بر دو پایه حفظ امنیت معادله صدور انرژى به غرب و تأمین امنیت اسرائیل بوده كه مبتنى بر رویكرد ژئوكالچریك، ژئواستراتژیك، ژئوپلتیك و ژئواكونومیكى است. پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و رشد بیدارى اسلامى در منطقه و جهان سبب تنوع سیاستها و تاكتیكهاى اعمال شده از سوى هیأت حاكمه آمریكا در راستاى راهبرد اصلى این كشور در حوزههاى سیاسى، اقتصادى، و فرهنگى در منطقه و به ویژه در قبال جمهورى اسلامى ایران گردیده است كه در یك جمع بندى كلى در مقطع كنونى این تاكتیكها بازگشت به همان سیاست مهار و برخى تاكتیكهاى آن در دهه 1990 است. تحریمهاى پلكانى، مبارزه با تروریسم، تهدید به اقدام پیش دستانه به منظور جلوگیرى از دستیابى به سلاح كشتار جمعى، پروژه دموكراسى هدایت شده، كودتاى مخملى و آنى به منظور ایجاد خاورمیانه جدید، انعقاد پیمانهاى امنیتى جدید و گسترش ناتو به شرق بویژه به همسایگان ایران و فروش تسلیحات به كشورهاى منطقه به منظور جنگ سرد (طرح كمربند سبز) علیه جمهورى اسلامى ایران را در این راستا میتوان تجزیه و تحلیل نمود. بنابراین از بین دو فرضیه تاكتیكى یا راهبردى بودن تقابل ایران و آمریكا، شواهد و قراین ارائه شده، بر فرضیه دوّم صحه گذاشت.
پینوشتها:
1. ر.ك. ولیام. اى. استرونگ، گزارشى از قرنهاى اولیه فعالیت هیأتهاى آمریكایى براى مأموریت خارجى، بوستون (بى جا: انتشارات پیل گرم، 1990) به نقل از واعظى، حسن، ایران و آمریكا، چاپ سوم (تهران: سروش، 1381) ص 54 .
2. یداله محمدى، روند و نمودهاى سلطهگرایى آمریكا در ایران از آغاز تا 1357، فصلنامه مصباح، سال چهارم، شماره 15 (پاییز 74) ص 33.
3. همان.
4. Strategy
5. ایان مك لین، فرهنگ علوم سیاسى آكسفورد، ترجمه حمید احمدى (تهران : میزان، 1381) ص 787.
6. عزت اله عزّتى، ژئو استراتژى (تهران : سمت ك 1373) ص 7.
7. مك لین، پیشین.
8. Policy
9. مركز اطلاعات و مدارك علمی ايران، فرهنگ علوم سياسی، تهران: ص 296
10. Tactic
11. داریوش آشورى، دانشنامه سیاسى، (تهران : مروارید، 1366) ص 27.
12. آندره بوفر، مقدمهاى بر استراتژى، ترجمه مسعود كشاورز، (تهران: دفتر مطالعات وزارت خارجه، 1366) ص 30.
13. Bulow
14. علیرضا ازغندى و جلیل روشندل، مسائل نظامى و استراتژیك معاصر، چاپ سوم (تهران : سمت، 1379) ص 2-3
15. محمد منصورنژاد، «فرایند مطلوب گذر از نظر به عمل»، فصلنامه مطالعات سیاسى روز، سال دوم، شماره ششم (زمستان، 1379) ص 142.
16. غلامرضا على بابایى، فرهنگ روابط بینالملل، (تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى، 1383) ص 20
17. سیاست چماق و هویج: براى ترغیب یك كشور به مذاكره دو راه حل شناخته وجود دارد؛
الف. نشان دادن وضعیتى كه حریف در صورت همكارى موقعیت بهترى (به نسبت وضعیتى كه در آن قرار دارد) كسب میكند.
ب. نشان دادن وضعیتى كه در صورت همكارى نكردن، حریف موقعیت بدترى (به نسبت وضعیتى كه در آن به سر میبرد) كسب مینماید.
این مسأله مىتواند با نشان دادن وضعیت متضاد نیز همراه گردد. به این معنا كه كشور A وضعیتى را نشان میدهد كه همكارى كشور B موقعیت مناسب و عدم همكارى كشور B موقعیت نامناسبى را براى كشور B به وجود مىآورد. این سیاست در اصطلاح، سیاست «چماق و هویج» نامیده مىشود.
در كنار این موضع سرنوشت كشور A هم مهم است . باید بررسى كرد: آیا كشور A توان كافى براى ایجاد انگیزش مثبت در كشورB و ترغیب او به همكارى دارد؟ بعلاوه آیا كشور A از توان كافى براى عملى كردن تهدید خود علیه كشور B و نتیجه ارهاب و ارعاب او برخوردار است ؟
اینها مسائلى است كه در نوع انتخاب كشور B به همكارى یا عدم همكارى مؤثر است. نمونه چنین سیاستى را در سیاست خارجى آمریكا نسبت به عربستان در مقطع كنونى به خوبى میتوان نشان داد. (تهدید به تجزیه از یك سو و فروش سلاح به این كشور از سوى دیگر)
18. كیهان، 21/5/86، ص 14
19. رسالت 19/2/70.
20. كیهان، 31/5/86، ص 3
21. صحیفه نور، ج 21، ص 96
22. كیهان، 2/3/1381 و 27/10/1376، ص 3 و 1
23. كیهان، 27/2/86، صص 3 و 1
24. همان.
25. Geoculturic
26. Geostrategic
27. Geoeconomic
28. واعظى، پیشین، ص 314
29. همان، ص 315 317
30. محمدعلى برزگر، اخلاق و سیاست از دیدگاه امیر المومنین علیه السلام (پایان نامه تحصیلى كارشناسى ارشد) (قم : مجتمع آموزش عالى شهید محلاتى، 1382) ص 157
31. كلمات قصار؛ پندها و حكمتها (بى جا: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره))، ص 154
32. سى دى به سوى نور، شماره 2، تهیه شده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.
33. كلمات قصار، پیشین.
34. محمد منصورى نژاد، «جهانى شدن به روایت فوكویاما» فصلنامه مطالعات سیاسى روز، سال دوم، شماره هفتم (بهار 1382) صص 129 138
35. واعظى، پیشین، ص 323
36. Hegemony: هژمونى در سیستم بینالمللى به معناى آن است كه یك قدرت عموما در شیوه و مدیریت ابتكار عمل را در دست دارد و داراى برترى بدون منازعهاى است. [ر. ك . بهادر امینیان، آمریكا و ناتو؛ پایایى گسترش ناتو و هژمونى آمریكا (تهران: دانشگاه امام حسین علیه السلام)] 6831، ص 227.
36. ابراهیم متقى، نبرد نامتقارن ایران و آمریكا، «همشهرى دیپلماتیك»، سال اول، شماره اول (فروردین 85، ص 21)؛ دبلیو بگى، چارلز اوجین، آر و تیكف، سیاست خارجى آمریكا؛ الگو وروند، ترجمه اصغر دستمالچى (تهران : دفتر مطالعات سیاسى بینالمللى)، 1382، صص 239 254
37. ابراهیم متقى، «ام القراى اسلامی و صدور انقلاب»، همشهرى دیپلماتیك، سال اول، شماره یازدهم (نیمه بهمن 85) ص 16
39. سید عبدالعلى قوام، جهانى شدن و جهان سوم، چاپ دوم (تهران : دفتر مطالعات سیاسى بینالمللى، 1383) ص 93 -94.
40. احمد نقیب زاده، «سیاست جنوب جنوب»، همشهرى دیپلماتیك، سال اول، شماره هشتم (نیمه آبان 85) ص 33 -32
41. Geoplitic: ژئوپلتیك به طراحى سیاست خارجى كشور با توجه به عوامل جغرافیایى و جمعیتى آن گفته میشود. [نوروزى، فرهنگ و اصطلاحات سیاسى، چاپ هشتم . تهران : نى، 1379، ص 511] و :Geostrategic ژئواستراتژیك به تنظیم سیاست (نظامى) كشور با توجه به جغرافیاى سیاسى آن گفته میشود. (همان) در واقع ژئواستراتژى به تأثیر سیاست بر محیط میپردازد.
42. سید قاسم ذاكرى، كتاب خاورمیانه (1)، ویژه مسائل و چالش خاورمیانه، تهران : ابرار معاصر تهران، 1383، صص 209 -238
43. كیهان، 29/5/1386، ص 3
44. كیهان، 31/5/1386، ص 3
45. حشمت اله فلاحت پیشه . «رفتار غرب در قبال ایران . 1357 1380»، فصلنامه مطالعات سیاسى روز، سال اول، شماره دوم (زمستان 1380) صص 99 -119
46. «استانسفیلد ترنر» رئیس سازمان سیا در 15 بهمن 1357 به نقل از حشمت اله فلاحت پیشه، ص 103
47. Containment.
48.«هلال بحران»: این هلال خاورمیانه و سراسر كشورهاى كرانه اقیانوس هند را در بر میگیرد و ایران در مركزیت آن قرار دارد. به اعتقاد برژینسكى هلالى از بحران سراسر كشورهاى سواحل اقیانوس هند را در بر گرفته است. این كشورها با ساختار شكننده سیاسى اجتماعى در منطقهاى داراى اهمیت حیاتى براى منافع ایالات متحده قرار گرفته اند و عمدتا در معرض فرو پاشى قرار دارند. [ر. ك . جمیله كدیور، رویارویى انقلاب اسلامى ایران و آمریكا (تهران : اطلاعات، 1379) صص 206 207؛ ر. ك . دفتر مطالعات سیاسى بینالمللى، مجموعه مقالات سیمنار بررسى مسائل خلیج فارس (تهران : 1368) ص 18.]
49. این قانون در (15 / 3 / 75. 6 اوت 1996 م) در راستاى سیاست مهار دو جانبه به امضاى كلینتون رسید. (مجتبى، امیرى، «ایران و آمریكا؛ نگاهى دیگر»، اطلاعات سیاسى اقتصادى، شماره 1375) 95 96 (ص 61) داماتو رئیس بانكدارى سناى آمریكا و گینگریچ رئیس مجلس نمایندگان آمریكا بودند.
مقامات دولت كلینتون اظهار داشتند كه سیاست مهار دو جانبه به معناى كنار گذاشتن ملاحظات قبلى دایر بر حفظ توازن قدرت بین ایران و عراق نیست، بلكه هدف حفظ موازنه قدرت بین دو كشور در پایینترین سطح توانایى اقتصادى و نظامى آنهاست.
سیاست مهار دو جانبه ایران بر دو پایه نظامى و اقتصادى از یك سو و پایه سیاسى كه همان باز نگهداشتن باب گفتگو است از سوى دیگر، استوار بود.
مارتین ایندایك در این خصوص گفت آمریكا از این پس دیگر علاقهاى به ادامه یافتن بازى حفظ تعادل قوا میان ایران و عراق ندارد. زیرا قدرت ایالات متحده آمریكا و كشورهاى دوست و متحد آن در منطقه همچون مصر، اسرائیل، عربستان سعودى، تركیه و كشورهاى عضو شوراى همكارى خلیج فارس امكان میدهد كه به خوبى از عهده رویارویى با دو رژیم ایران و عراق برآیند. دیگر نیاز نیست كه به یكى از این دو رژیم براى مقابله با دیگرى وابسته باشیم . (على لاهوتى، «ایالات متحده و امنیت خلیج فارس» اطلاعات سیاسى، اقتصادى، شمار 89 90 (مهر و آبان 1372) ص 16
50. كیهان، 2/2/80، ص 7
51. كیهان، 30/4/77، ص 2
52. همان.
53. كیهان، 2/2/80، ص 7
54. سرژ لاتوشه، غربىسازى جهان، ترجمه فرهاد مشتاق صفت . (تهران : سمت، 1379) صص 104 -137
55. امینیان پیشین، صص 188- 190
56. جورج دبلیو بوش در 29 ژانویه 2002 م (9 بهمن ماه 1380) در حضور نظامیان بلند پایه آمریكا و مهمانان خارجى، برخى گروههاى اسلام گراى خاورمیانه را از مصادیق گروههاى تروریستى معرفى كرد و كشورهاى مستقل ایران، كره شمالى را در كنار عراق «محور شرارت و شیطانى» توصیف نمود و گفت: «این رژیمها با تلاش براى به دست آوردن تسلیحات كشتار جمعى، جهان را در معرض خطرى جدى و رو به تزاید قرار دادهاند. آنان میتوانند این سلاحها را در اختیار تروریستها قرار دهند.»
(عظیمى شوشترى و...، آمریكا و گفتمان استكبارى، چاپ سوم) قم: زمزم هدایت، 1386 (صص 65 66).
57. صبح صادق، 22/5/1386، ص 2
58. حسین علیخانى، تحریم ایران ؛ شكست یك سیاست، ترجمه محمد متقى نژاد، تهران : دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى، 1380
59. كیهان، 28/2/86، ص 2. روزنامه گاردین این اقدام را احمقانه دانست و نوشت این اقدام به نفع آمریكا نیست . روزنامه فیگارو هم نوشت اگر آمریكایىها تصور میكنند به این ترتیب میتوانند به برنامه هستهای ایران پایان دهند، مرتكب اشتباهى استراتژیك شدهاند. (كیهان، 28/ 5/86، ص 14).
60. اسداله خلیلى، برخورد آمریكا با ایران در دور جدید، فصلنامه مطالعات سیاسى روز، شماره پانزدهم (بهار 84) ص 111.
61. همان.
62. كیهان، 31/5/1386، ص 2
63. و سایر بنیادهاى آمریكایى كه كمكهاى سالانه در این زمینه ارائه میكنند. ر. ك . Index Grants Foundation The ... ,2002 and 2001
64. ر.ك.خلیلى ص 141 160
65. ر.ك. هفته نامه صبح صادق، ص 8
66. فوكویاما عضو مؤسسه «رند» وابسته به پنتاگون است.
67. سیامك باقرى، پروژه خاورمیانه بزرگ ؛ طرحى در راستاى استعمار فرانوین، (تهران : اداره سیاسى نمایندگى ولى فقیه در سپاه 1384) ص 137
68. كمربند سبز يا «پرده سبز» چنانچه رابين رايت نويسنده آمريكايی اذعان داشته به ايجاد جبههای در منطقه خاورميانه عليه ايران اطلاق میشود كه تداعیكننده جنگ سرد آمريكا عليه ايران است. ص 19 (صبح صادق، 15/5/86 ص 8)
69. صبح صادق، 22/5/86، ص 11
70. كارشناس امور دفاعى سیاست خارجى آمریكا در مؤسسه بینالمللى مطالعات استراتژیك لندن درباره هدف آمریكا از ارسال 63 میلیارد دلار سلاح به خاورمیانه گفت این پدیده با هدف مقابله با نفوذ ایران در منطقه صورت میگیرد (صبح صادق، 22/5/86، ص 11).
71. روزنامه جمهورى اسلامى، 11/5/86، ص 16
72. هفته نامه صبح صادق، 15/ 5/86 ص 8 و 22/5/86، ص 11
73. ر. ك . آلاسدایر درایسدل و جو الداچ، بلیك، جغرافیاى سیاسى خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه درهّ میر حیدر (تهران : دفتر مطالعات سیاسى بینالمللى، صص 197 -227
74. پروژه اسلام زدایى را در همین راستا باید تحلیل نمود. نامیدن سال 1386 به نام اتحاد ملى و انسجام اسلامى خنثى كردن چنین پروژهاى را هدف قرار داده است.
75. كیهان، 29 / 5 / 86، ص 3
76. كیهان، 10/5/1386، ص 10
77. ر.ك. «تحولات ژئواستراتژیك در قرن بیست ویكم» به نقل از سایت :
.0001ID asp?category.category News.com.agahsazi.www
78. كاهش و تحدید تهدیدهاى آمریكا علیه جمهورى اسلامى ایران، موقعیت ایران را براى بازى حاصل جمع غیر صفر ارتقا داده است و اعتماد مردم را به نظام اسلامى تقویت نموده است، این پدیده به سرمایه اجتماعى این نظام تبدیل شده است.
79. اسماعيلی، كارشناس اقتصادی نيم مذاكرات هستهای جمهوری اسلامی، همايش نخبگان بسيجی در قم: 25/11/84.
80. یداله جوانى، «فناورى هستهای و مواضع اصولى رهبر معظم انقلاب اسلامى»، فصلنامه مطالعات سیاسى روز، سال سوم، شماره دوازدهم (تابستان 84) ص 41.
81. كیهان، 25/1/85، ص 3.
82. روزنامه همشهرى، 31/2/84، ص 2 ضمیمه .
83. سیامك باقرى، ایران هستهای روندها و چالشها (تهران : اداره سیاسى سپاه، 1383) ص 35.
84. ر.ك. مواضع دیك چنى، رامسفلد، جان بولتون، هفته نامه صبح صادق، 18 / 10 / 86، ص 11. در هفته اخیر هم جورج بوش مطرح كرده كه اگر آمریكا از عراق بیرون رود، باید شاهد شكستهاى پى در پى در سایر نقاط باشد، كه تئورى دومینو را تداعى میكند.
85. سیامك باقرى، «ایران قدرتمند»، فصلنامه مطالعات سیاسى روز، سال چهارم، شماره بیستم (تابستان 85) ص 6 -4
86. روزنامه جمهورى اسلامى، 11/5/86، ص 16 (قرار بود برخى از كشورهاى عرب منطقه علیه جمهورى اسلامى با آمریكا بر سر مسئله عراق، لبنان و ... همراهى كنند).
87. روزنامه انگلیسى گاردین ادعا كرد با توجه به روند فزاینده تنشها بین ایران و آمریكا بر سر مسئله قاچاق تسلیحاتى و ترس از هستهای شدن ایران، حمله آمریكا به ایران محتمل است. (روزنامه جمهورى اسلامى، 25/6/86، ص 2) نیویورك تایمز هم نوشت متحدین «دیك چنى» معاون بوش به طور محرمانه این بحث را مطرح كردند كه آمریكا باید اسرائیل را به در نظر گرفتن اقدام نظامى علیه تأسیسات هستهای ایران ترغیب كند. (كیهان، 26/5/86، ص 2).
88. مواضع امام جمعه مكه معظمه علیه شیعه و نظام جمهورى اسلامى ایران در هفته گذشته و غیر طبیعى بودن حالت وى شاخصه این تاكتیك است. (روزنامه جمهورى اسلامى، 5/6/1386، ص 2).