قدرت نرم ايران و آمريكا

دفاع از ارزش هاي مقبول همگاني صدور اقلام و مصنوعات فرهنگي و مادي با كيفيت اتخاذ مواضع منطقي و ظاهرپسند تحرك جدي در عرصه هاي ديپلماتيك مشاركت فعال در اقدامات بين المللي ميزباني نشست ها و مسابقات بين المللي اعطاي كمك بشردوستانه جذب گردشگر تبليغات برون مرزي و ... بخشي از سياست هاي رايج و تجربه شده اي است كه معمولا هر كشور به فراخور حال در جهت نيل به اين مقصود از آن بهره مي گيرد. در اين نوشتار سياست هاي اجرايي دو كشور ايران و آمريكا در منطقه خاورميانه در راستاي تامين اين مهم به اجمال مورد بررسي قرار گرفته است .
قدرت نرم امپرياليسم فرهنگي و به تعبير گرامشي « هژموني فرهنگي » سه مفهوم نزديك و داراي حوزه معنايي كم و بيش مشتركي هستند. آن چه از فحواي كلمات انديشمندان در توضيح واژه نسبتا جديد « قدرت نرم » برمي آيد اين است كه قدرت نرم محصول و برآيند تصويرسازي مثبت ارايه چهره موجه از خود كسب اعتبار در افكار عمومي داخلي و خارجي قدرت تاثيرگذاري غير مستقيم توام با رضايت بر ديگران اراده ديگران را تابع اراده خويش ساختن و مولفه هايي از اين سنخ است . اين قدرت معمولا در مقابل قدرت نظامي و تسليحاتي و در مواردي قدرت اقتصادي و به عبارتي قدرت سخت و خشن به كار مي رود. بارزترين نمونه قدرت نرم در سطح خرد و شخصي تصويري است كه ماكس وبر جامعه شناس مشهور آلماني از نفوذ و اقتدار بلامنازع شخصيت هاي بزرگ و چهره هاي متنفذ و كاريزما به دست داده است .
كيفيت استثنايي شخصي كه به نظر مي رسد واجد يك قدرت فوق طبيعي فوق بشري يا دست كم غير عادي است كه از گذر آن چونان مرد مقتدر و سرنوشت ساز جلوه مي كند و بدين دليل مريدان يا هواداراني گرد او جمع مي شوند. رفتار كاريزمايي ويژه فعاليت سياسي نيست زيرا مي توان آن را در زمينه هاي ديگري چون دين هنر اخلاق و حتي اقتصاد ملاحظه كرد... مبناي اين سلطه عاطفي است نه عقلاني چرا كه تمام نيروي يك چنين سلطه اي بر اعتماد آن هم غالبا بر اعتمادي بي چون و چرا متكي است » .2
از جمله مظاهر قدرت نرم توام ساختن ديپلماسي با اخلاق است كه در دوران پس از استعمار كهن مورد توجه سياست مداران قرار گرفته است : « در ديپلماسي كنوني اخلاق براي خود جايگاهي هر چند صوري يافته است و تقريبا همه كشورها سعي مي كنند ديپلماسي خود را متصف به آن نشان دهند » .3
توام ساختن ديپلماسي معمول با روابط فرهنگي گسترده نيز از جمله عوامل مولد قدرت نرم است .
روابط فرهنگي زمينه ساز و حامي روابط رسمي ميان دولت ها هستند. زبان غ فرهنگ زبان ملايمي است كه مي تواند روابط رسمي را همراه با تفاهم هم چنان زنده نگه دارد. روابط ميان كشورها چنان چه به عرصه هاي فرهنگي كشيده شود نه تنها در سطح رسمي باقي مي ماند بلكه پيوندهاي گسترده تري را ميان ملت ها ايجاد مي كند.4
عوامل ايجاد و تقويت كننده قدرت نرم
عوامل ايجاد كننده يا تقويت كننده اين نوع قدرت بر حسب تعاريف ارايه شده عبارتند از :
موقعيت ايدئولوژيك ارتباطات ديپلماتيك مطبوع و گسترده مناسبات و مبادلات فرهنگي ترويج زبان و ادبيات تبليغ آرمان ها ارزش ها و اهداف متعالي ارايه تصوير مثبت و مطلوب از خود ايجاد و ابراز صميميت بهره گيري مناسب از اطلاعات و فرهنگ در راستاي مقاصد ديپلماتيك طراحي و اتخاذ سياست هاي استراتژيك مقبول زدودن ذهنيت هاي تاريخي منفي مبادلات دانشگاهي و آكادميك و سرمايه گذاري در تربيت نخبگان ساير كشورها فعاليت هاي آموزشي و آگاهي بخش برخورداري از اطلاعات زياد و كارآمد كسب جايگاه و موقعيت علمي پيشرفته و فن آوري هاي تكنولوژيكي توان مندي اقتصادي بالا مبادلات تجاري و اقتصادي گسترده در بخش هاي سخت افزاري و نرم افزاري قدرت نظامي و تسليحاتي (به عنوان هاله اي از توان مندي و اقتدار بالقوه براي رويارويي با بحران هاي محتمل ) قدرت شكل دهي و كنترل افكار عمومي قدرت نفوذ در باورها و نگرش ها ظرفيت پذيرش گردشگر و جذب مهاجر خارجي برخورداري از شبكه هاي خبري جهان گستر و قدرت توليد و توزيع محصولات رسانه اي متنوع به كشورها و به زبان هاي مختلف نفوذ در رسانه هاي بين المللي التزام به رعايت معاهدات و قراردادهاي بين المللي ايفاي رسالت تاريخي متناسب با موقعيت جهاني و سطح انتظار در شرايط مختلف برخورد مناسب و اتخاذ مواضع مقبول در برخورد با بحران بين المللي ارائه خدمات بشردوستانه القاي توهم بي طرفي در بحران بين المللي بهره گيري از سازمان ها و موسسات غير دولتي بين الدولي و بين المللي نفوذ در سازمان ها و مجامع بين المللي بهره گيري مناسب از نيروها و شبكه گسترده بازار جهاني و تبليغ خود از طريق صدور اقلام رعايت استاندارهاي حقوق بشر توان رويارويي سريع و در خور در برخورد با توطئه ها و تهديدات تضعيف كننده داخلي و خارجي قدرت خنثي سازي تبليغات مسموم كاهش دشمني ها و مخالفت هاي موجود و محتمل داخلي و خارجي حمايت از جنبش هاي سبز مشاركت در جنبش هاي صلح طلب و نيروهاي حافظ صلح تشكيل انجمن دوستي با كشورهاي مختلف اعطاي كمك هاي خارجي به كشورهاي نيازمند تاسيس موسسات غير انتفاعي ميزباني كنفرانس هاي بين المللي برگزاري و مشاركت در نمايشگاه هاي بين المللي توان استفاده از عمليات رواني مناسب در جنگ ها و بحران ها و5 ...
برخي از انديشمندان سياسي عوامل و عناصر ديگري را نيز در عداد عوامل تشكيل دهنده و موثر در قدرت اعم از نرم و سخت برشمرده اند كه اهم آنها عبارتند از :
وضعيت جغرافيايي (شامل : آب و هوا نوع زمين وسعت خاك موقعيت سرزمين از نظر دست رسي به دريا يا مجاورت با ساير كشورها); جمعيت و نيروي انساني ; ظرفيت صنعتي ; ترابري و ارتباطات ; استعدادهاي علمي و اختراعات و ابتكارات ; سيستم اقتصادي ; سازمان اداري و دولتي ; موقعيت استراتژيك ; ايدئولوژي و اخلاق اجتماعي ; اطلاعات و آگاهي ; تاسيسات نظامي و انتظامي ; خرد رهبري و روحيه ملي .6
يكي از انديشمندان در توصيف قدرت نرم با محوريت كشور آمريكا مي نويسد : « قدرت نرم يك نيروي فرهنگي ـ اقتصادي است و از همتاي نظامي خود كاملا متفاوت است . آمريكا پيشرفته ترين ـ نه بزرگ ترين ـ نيروي جهان را در اختيار دارد و پيشرفت آن با گام هاي سريع و بلند ادامه دارد و اين را در جنگ افغانستان شاهد بوديم . اما از لحاظ « قدرت نرم » نيز كلاس خاصي دارد. در اين زمينه هيچ كشوري داراي امكانات آمريكا نيست مك دانلد مايكرو سافت هاليوود و هاروارد نمونه هايي از اين دست مي باشند. اين نوع قدرت ; يعني فرهنگي كه از خود شعاع نور را به اطراف مي پراكند و بازاري كه مغزها را جذب مي كند بر جذابيت و جاذبه خود تكيه مي كند نه هل دادن و دافعه . اتكاي آن به پذيرش است نه به تحميل . در اين جا هم كميت زياد كاري انجام نمي دهد.
در اين زمينه اروپا ژاپن چين و روسيه نمي توانند مانند اتحادهاي گذشته عليه آمريكا به پا خيزند. كل استوديوهاي فيلم سازي آنان هم نمي تواند با هاليوود مقابله كند زيرا اگر حجم توليد مهم باشد هندوستان كه بيشترين توليدات سينمايي در جهان را دارد بايد تاكنون از آن پيشي گرفته باشد. هم چنين كليه دانشگاه ها روي هم رفته نمي توانند هاروارد يا استنفورد را شكست دهند. زيرا تعداد زياد نمي تواند كيفيت را مغلوب سازد و همواره بهترين و درخشان ترين مغزهاي خارجي در رقابت براي ورود به بهترين دانشگاه هاي آمريكا مي باشند » .
سي رايت ميلز جامعه شناس منتقد آمريكايي نيز در قالب نقد موقعيت جهاني آمريكا به بيان اين نوع قدرت پرداخته و نوشته بود.7
ايالات متحده آمريكا در حال حاضر با ديگر ملل مخصوصا با شوروي درگير يك رقابت تمام عيار به خاطر پرستيژ فرهنگي مبتني بر ملي گرايي خود است . در اين رقابت موضوعات موسيقي ادبيات و هنر آمريكا و در بعد وسيع تري شيوه زندگي آمريكايي وجود دارند. قدرت اقتصادي نظامي و سياسي آمريكا به طور چشم گيري از قدرت فرهنگي آن پيشي گرفته است . آن چه آمريكا در خارج از مرزها دارد قدرت است و آن چه در داخل و خارج ندارد وجهه فرهنگي است . اين واقعيت بسياري از ليبرال ها را به سوي باز تكريم آمريكا سوق داده است تكريمي كه نه تنها مبتني بر احساس نياز چپ براي دفاع ناسيوناليستي از خود در مقابل راست بلكه مبتني بر الزام فوري حفظ وجهه فرهنگي آمريكا در خارج مي باشد.8
برخورداري آمريكا از امكانات عظيم رسانه اي با توجه به كارويژه متنوع آنها در ديپلماسي فرهنگي نقش بسيار مهمي در تامين قدرت نرم براي اين كشور به دنبال داشته است :
اثرات نقش برتر آمريكا در آموزش جهاني با سلطه رسانه هاي جمعي آمريكايي تقويت و تشديد مي گردد . هر چند سايه گسترده فرهنگ آمريكا گاهي موجب واكنش هاي تهاجمي مي شود اما اين عنصر « قدرت نرم » ايالات متحده و يك سلاح توانا و غير تهديدآميز در كوشش براي تسلط بر قلوب و اذهان نخبگان خارجي است . بيشتر قدرت نرم آمريكا بر اساس امكانات و ابزارهايي است كه تحت كنترل سياسي نيستند (و نبايد باشند). ديپلماسي فرهنگي زماني موثر است كه بخشي از يك برنامه تبليغاتي صريح نبوده و اگر قرار بود دولت آمريكا اثرات اجتماعي آموزش خارجيان در اين كشور را به منظور تطابق پذيري آنان به شكل صريح سازمان دهي مي كرد اين اثرات نابود و محو مي شد » .9
چند فرهنگي بودن هويت سياسي آمريكا نيز به تقويت مباني سياست خارجي بين المللي و چند جانبه گرايي اين كشور و بالطبع به ارتقاي موقعيت آن كمك كرده است . « جامعه آمريكايي به طور فزاينده اي از نظر نژادي قومي و مذهبي چندگانگي دارد. اين مي تواند به جهت گيري فعاليت گرا و كلي در سياست خارجي و طرف داري از روش هاي چند سويه و قانون مند در سازمان دهي قدرت هژمونيك كمك كند. بالاخره هويت ملي آمريكايي توانسته به آمريكا توانايي غير عادي در جذب و يك پارچه سازي مهاجران در يك سيستم سياسي با ثبات ولي چند سويه بدهد. اين ظرفيت يك پارچه سازي اهميت بيشتري پيدا خواهد كرد » .10
قدرت برقراري ارتباطات گسترده و عميق و همكاري متقابل و تاثيرگذاري بر اراده ديگران از جمله وجوه برتري موقعيت آمريكا قلمداد شده است :
« بنابراين به نظر ناي قدرت نرم زماني اعمال مي شود كه يك كشور ساير كشورها را وا دارد چيزي را بخواهند كه خود مي خواهد... توانايي تاثيرگذاري بر آن چه ديگر كشورها مي خواهند با منابع نامحسوسي مثل فرهنگ ايدئولوژي و نهادها ارتباط دارد... ايالات متحده بيشتر از ساير كشورها قدرت همكاري دارد اين قدرت سلطه آمريكايي در زمينه ارتباط با عامه عمومي است و به بخش عمده منابع اطلاعات جهان نظارت مي كند كه ناي آن را به عنوان عامل عمده تشكيل دهنده قدرت در دهه نود م لاد و بعد از آن مورد توجه قرار مي دهد » .11
قدرت اقتصادي و كنترلي عظيم :
« ايالات متحده يك اقتصاد تقريبا 6 تريليوني را اگر چه به شكل نامتعادل سامان مي دهد و يك دستگاه الكترونيكي جهان گير را اداره مي كند كه نظارت و استراق سمع يا شنوداني و مداوم جهان را بر عهده دارد. قدرت نرم اين كشور ترس آور است اگر چه به شكل فزاينده اي در دست رس رقيبان اصلي آن هم قرار مي گيرد » .12
موقعيت آمريكا در منطقه
ترديدي نيست كه امريكا تقريبا از همه اركان فوق براي اعمال « قدرت نرم » برخوردار است و پيروزي در جنگ سرد فروپاشي شوروي و تك قطبي شدن جهان نيز بر اين اعتبار افزوده است . حضور بلند مدت در منطقه نياز شديد كشورهاي عربي به حمايت مستمر آمريكا وابستگي شديد كشورهاي منطقه به آن تامين امنيت صوري منطقه انعقاد پيمان هاي مختلف با كشورهاي منطقه پايان دادن به اشغال كويت اشغال عراق و سركوب صدام حضور نظامي جدي در منطقه نقش تعادل بخشي در منطقه نفوذ بلامنازع در سازمان هاي بين المللي روابط گسترده سياسي اقتصادي نظامي و فرهنگي با بيشتر كشورهاي منطقه تلقي اين كشور به عنوان مامن و تكيه گاه نظام هاي استبدادي و غير دموكراتيك حاكم بر بيشتر كشورهاي منطقه نقش محوري آن در فرايند جهاني شدن كمك هاي اقتصادي و بعضا بلاعوض به برخي كشورهاي نيازمند منطقه طرح شعارهاي فريبنده همچون حقوق بشر و مبارزه با تروريسم قدرت زياد در جعل اتهامات بحران آفريني و ايجاد رعب و هراس در ميان مردم و رهبران كشورها و خوف دولت هاي منطقه از ناهمسويي با سياست هاي اين كشور نفوذ در ميان رهبران و نخبگان بيشتر كشورهاي منطقه تلاش گسترده فرهنگي براي انتشار ارزش ها و الگوهاي مورد قبول خود در جهان اسلام به ويژه در ميان نسل جوان و كسب محبوبيت و ... به اعتبار و نفوذ بيش از پيش اين ابر قدرت در منطقه افزوده است . لازم به ذكر نيست كه در يكي دو دهه اخير به دليل اعمال آشكار برخي سياست هاي خشن توجيه ناپذير هم چون حمايت صريح و قاطع از اسرائيل يك جانبه گرايي توسعه طلبي اشغال عراق و افغانستان مخالفت با سوريه و لبنان حمايت از برخي گروه هاي تروريستي همچون القاعده و ... اعتبار و وجاهت آن افول يافته و قدرت نرم آن تا حد زياد تحليل رفته است . اين معادله احتمالا در خصوص ايران سيري معكوس طي كرده است . در هر حال هر چند پاسخ قطعي به اين سوال در قالب برآورد موقعيت اين دو كشور از حيث برخورداري از قدرت نرم و سخت و جايگاه استراتژيك آنها در منطقه بسيار مشكل است و نياز به بررسي و كاوش افكار عمومي مردم و نخبگان منطقه دارد; اما ظواهر امر چنين نشان مي دهد كه امريكا از حيث قدرت نرم و سخت هنوز هم نه تنها در خاورميانه كه در كل جهان موقعيتي نسبتا ممتاز و برجسته دارد. جمهوري اسلامي ايران نيز هر چند از حيث قدرت سخت موقعيتي نازل دارد اما شواهد عيني چنين نشان مي دهد كه موقعيت معنوي و فرهنگي و به اصطلاح قدرت نرم اين كشور تدريجا رو به فزوني نهاده و در حال تبديل شدن به يك قطب فرهنگي موثر در منطقه و جهان است .
موقعيت ايران در منطقه
نويسنده بر اين باور است كه جمهوري اسلامي به دلايل عديده اي كه به برخي از آنها در زير اشاره خواهد شد زمينه ها و شرايط لازم را براي كسب قدرت معنوي و ارتقاي نصاب محبوبيت خود در ميان كشورهاي منطقه فراهم ساخته است و به برخي از سياست ها و خط مشي ساده انگارانه و ناسنجيده اي كه به ويژه در سال هاي اوليه پيروزي انقلاب به سردي روابط و كاهش اعتبار بين المللي او به ويژه در منطقه منجر شده بود; تدريجا پايان داده است . ديپلماسي فعال كشور در چند سال اخير به اتخاذ احيا و تثبيت سياست هاي خاصي دامن زده است كه مجموعا به خروج كشور از انزوا و تصويرسازي مثبت از آن در افكار عمومي بين المللي و زدودن برخي ابهامات و در يك كلام كسب هژموني فرهنگي كمك شايان كرده است . برخي از اين سياست ها عبارتند از :
تلاش در جهت :
كسب موقعيت برتر به عنوان بزرگ ترين كشور منطقه با پيشينه و غناي تاريخي كهن و موقعيت استراتژيك
اتحاد سياسي اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام
تشنج زدايي و پيش برد صلح و امنيت در سطح منطقه و جهان
ايجاد درهم آميختگي هاي فرهنگي اقتصادي و ديني وسيع با بسياري از كشورهاي منطقه
حسن هم جواري با همسايگان و ارتقاي اعتماد فيمابين از طريق اجراي اقدامات اعتمادساز
اعلام خاورميانه به عنوان منطقه اي عاري از سلاح هاي كشتار جمعي
تحرك ديپلماتيك و حضور موفق در مجامع بين المللي
التزام عملي به رعايت معاهدات و پيمان هاي بين المللي
طرح و ترويج ايده گفت و گوي مذاهب فرهنگ ها و تمدن ها
حل و فصل مسالمت آميز بحران هاي منطقه اي و بين المللي
محكوميت مستمر اسرائيل به عنوان كانون شرارت در منطقه
احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطين
نفي جهاني ذهنيت جنگ سرد و دشمن سازي توهمي
مشاركت فعال در اعطاي كمك هاي بشردوستانه به جامعه بين الملل
فعاليت ديپلماتيك گسترده در جهان اسلام در دوره رياست كنفرانس اسلامي (اجلاس هشتم )
شكل گيري و فعاليت سازمان همكاري اقتصادي (اكو)
مبارزه با كشت توليد توزيع و ترانزيت مواد مخدر
تامين ملاحظات زيست محيطي
پذيرش بيش از دو ميليون آواره افغاني و عراقي در بيش از دو دهه
مبارزه جدي با تروريسم
قطع رابطه با رژيم آپارتايد (افريقاي جنوبي )به عنوان يك افتخار تاريخي در سال هاي اوليه بعد از پيروزي انقلاب
مخالفت صريح با حضور نيروهاي خارجي در منطقه
زمينه سازي براي اجراي اعلاميه جهاني حقوق بشر اسلامي
اتخاذ تدابير عيني در جهت رفع تنش ها و بحران ها هم چون بحران بوسني آسياي مركزي قفقاز افغانستان و عراق
مخالفت با جريانات افراطي و بنيادگرايانه در جهان اسلام
صدور فيلم هاي داراي محتواي غني فرهنگي و تلاش در جهت گسترش زبان فارسي
كمك هاي اقتصادي به برخي از كشورهاي فقير منطقه و جهان اسلام
مشاركت فعال در احياي سنت حج ابراهيمي و كسب وجهه به ويژه در ميان توده هاي مسلمان
تحرك جدي در برخورد با اهانت هاي دشمنان به اسلام هم چون قضيه سلمان رشدي
لازم به ذكر است كه جمهوري اسلامي به دليل طرح برخي اتهامات به ويژه از سوي آمريكا هم چون : تلاش براي صدور انقلاب اسلامي به ساير كشورهاي اسلامي حمايت از جريانات افراطي و تندروانه حمايت از تروريسم دشمني قاطع با اسرائيل نقض حقوق بشر حمايت جدي از حزب اللبه و انتفاضه ملت فلسطين تلاش براي دستيابي به سلاح اتمي دامن زدن به برخي اختلافات تاريخي ميان مسلمين انتقام گيري به خاطر جنگ هشت ساله با عراق به ويژه از كشورهاي كمك كننده به عراق مالكيت عدواني بر جزاير سه گانه مورد ادعاي امارات تلاش در جهت احراز رهبري جهان اسلام نامشروع نماياندن برخي حاكميت هاي موجود در جهان اسلام تلاش در جهت تضعيف موقعيت آمريكا در منطقه و مسايلي از اين دست ; همواره در تحقق اين هدف ; يعني كسب و ارتقاي قدرت و اعتبار معنوي با مشكلات و موانع جدي مواجه بوده است و در اين راه هزينه سنگيني متحمل شده است . اما روند موفقيت كشور در كسب اين مهم همواره صعودي بوده است .

پي نوشت ها :
1 ـ دانشجوي دكتري دانشگاه امام صادق عليه السلام
2 ـ ژولين فروند جامعه شناسي ماكس وبر ترجمه : عبدالحسين نيك گهر (انتشارات رايزن 1368 ) ص 244
3 ـ محمدرضا البرزي ارزيابي تحول ديپلماسي در قرن بيستم (نشر سفير 1368 ) ص 17
4 ـ حسين سليمي فرهنگ گرايي جهاني شدن و حقوق بشر (دفتر مطالعات سياسي و بين المللي 1379 ) ص 69
5 ـ ر . ك : جوزف ناي كاربرد قدرت نرم ترجمه : سيد رضا ميرطاهر 1383
6 ـ علي اصغر كاظمي نقش قدرت در جامعه و روابط بين الملل (نشر قومس 1369 ) ص 138
7 ـ ام استفان والت جوزف و جي جان ايكنزي تنها ابرقدرت تدوين : جي . جان ايكنبري ترجمه : عظيم فضلي پور (انتشارات موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرار معاصر تهران 1382 ) ص 255
8 ـ سي رايت ميلز نخبگان قدرت ترجمه : بنياد فرهنگي پژوهشي غرب شناسي (انتشارات فرهنگ مكتوب 23 1383 ) ص 435
9 ـ همان ص 219
10 ـ همان ص 422
11 ـ هربرت شيلر وسايل ارتباط جمعي و امپراتوري آمريكا ترجمه : احمد ميرعابديني (سروش 1377 ) ص 100
12 ـ همان ص 100 .
منبع : فصلنامه علوم سياسي شماره 31
يكي از انديشمندان در توصيف قدرت نرم با محوريت كشور آمريكا مي نويسد : قدرت نرم يك نيروي فرهنگي ـ اقتصادي است و از همتاي نظامي خود كاملا متفاوت است . آمريكا پيشرفته ترين ـ نه بزرگ ترين ـ نيروي جهان را در اختيار دارد و پيشرفت آن با گام هاي سريع و بلند ادامه دارد و اين را در جنگ افغانستان شاهد بوديم . اما از لحاظ « قدرت نرم » نيز كلاس خاصي دارد. در اين زمينه هيچ كشوري داراي امكانات آمريكا نيست مك دانلد مايكرو سافت هاليوود و هاروارد نمونه هايي از اين دست مي باشند اين نوع قدرت سعي در ايجاد جاذبه دارد وتلاش دارد توجه مغزها را به خود جلب كند.
ايالات متحده كه يك اقتصاد تقريبا 6 تريليوني را به شكل نامتعادل سامان مي دهد و يك دستگاه الكترونيكي جهان گير را اداره مي كند كه نظارت و استراق سمع يا شنود مداوم جهان را بر عهده دارد. قدرت نرم اين كشور ترس آور است اگر چه به شكل فزاينده اي در دست رس رقيبان اصلي آن هم قرار مي گيرد .
اما شواهد عيني چنين نشان مي دهد كه موقعيت معنوي و فرهنگي و به اصطلاح قدرت نرم اين جمهوري اسلامي ايران تدريجا رو به فزوني نهاده و در حال تبديل شدن به يك قطب فرهنگي موثر در منطقه و جهان است.
جمهوري اسلامي به دلايل عديده اي زمينه ها و شرايط لازم را براي كسب قدرت معنوي و ارتقاي نصاب محبوبيت خود در ميان كشورهاي منطقه فراهم ساخته است و به برخي از سياست ها كه به ويژه در سال هاي اوليه پيروزي انقلاب به سردي روابط او به ويژه در منطقه منجر شده بود; تدريجا پايان داده است.