انقلاب اسلامی ایران و جامعه عربستان
وقوع انقلاب اسلامی در ایران و فرو ریختن پایههای ظلم و استبداد، باعث ایجاد هراس در بین سلاطین دیگر حوزه خلیج فارس شد. ایران به عنوان قدرت نظامی، ضامن ثبات و امنیت خلیج فارس پس از عقب نشینی نظامی بریتانیا در سال 1971 و بر اساس دکترین نیکسون بود. با سقوط شاه ایران این سئوال مطرح گردید که چه کسی جای ایران را میگیرد؟ و آیا بر اساس تئوری دومینو، احتمال سقوط دیگر روسای منطقه نیز میباشد؟ عربستان سعودی که بیش از یک چهارم منابع شناخته شده نفت جهان را در اختیار داشت به این پرسش علاقه خاصی داشت. سرنگونی سلطنت در ایران، تاج و تختهای دیگر منطقه، منجمله سلطنت سعودیها را بیش از پیش با خطر رو به رو کرد.
فرو ریختن پایههای استبداد در ایران باعث ایجاد وحشت در بین کشورهای محافظهکار منطقه شد که در عربستان با ناآرامیهای منطقه شرقیه، اشغال خونین مسجدالحرام در محرم 1400ق، کشف توطئه سرنگونی هواپیمای فهد، ولیهعد وقت و انفجار بمب در ریاض و جده ادامه یافت. در این شرایط برخورد ظاهری عربستان با جمهوری اسلامی بسیار دوستانه بود و به منظور تبریک پیروزی انقلاب اسلامی و برقراری رابطه با ایران، هیئتی بلندپایه به سرپرستی دبیر کل رابطه العالم الاسلامی به ایران گسیل داشت که علیرغم اقامت طولانی در ایران موفق به دیدار با مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی نشد.
حکومت سعودی برای کاستن از اثرات انقلاب اسلامی ایران بر جامعه عربستان، دست به اقدامات پرهزینهای زد. تاسیس موسسات تبلیغاتی برای خدشهدار کردن چهره انقلاب، تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، حمایت همه جانبه از رژیم بعثی در جنگ تحمیلی، خریدهای تسلیحاتی و... بخشی از اقدامات این حکومت بود. تشدید اقدامات امنیتی در داخل عربستان به منظور زیر فشار قرار دادن طرفداران انقلاب اسلامی از دیگر اقدامات این رژیم بود. با توجه به مواضع متفاوت ریاض و تهران پس از انقلاب اسلامی در قبال مسائل سیاسی، اقتصادی و تضادهای اصولی در برداشتهای مذهبی از متون اسلامی، اوجگیری اختلافات دو کشور در مسائل سیاسی باعث شد تا علیرغم طرح شعار وحدت از سوی جمهوری اسلامی ایران، مقامات عربستان سعودی با بهرهگیری از سیستمهای تبلیغی داخلی و خارجی، به اختلافات فرقهای دامن زده و به مقدسات اسلامی و اعتقادات بخش وسیعی از امت اسلامی که پیرو مذهب تشیع میباشند، حمله کردند. از طرفی جمهوری اسلامی رسالت انقلابی خود میدانست که از نهضتهای آزادیبخش حمایت کرده و مفهوم انقلاب اسلامی را به کشورهای پیرامون و جهان اسلام صادر کند و به مردم این کشورها بیداری و آگاهی دهد تا خود آنها سرنوشت و حکومت کشورشان را انتخاب کنند. اما در مقابل، عربستان که همواره از پیدایش یک انقلاب در کشورهای همسایه و شیوع افکار انقلابی بین مسلمانان واهمه داشت، کوشیده است از بوجود آمدن چنین جریانی حتی الامکان جلوگیری به عمل آورد و در صورت بروز این گونه جریانهای انقلابی و پیشرو، سعی در جذب یا انحراف آنها نماید.
عربستان با تهییج احساسات مذهبی در کشورهایی نظیر پاکستان و به راه انداختن درگیریهای خیابانی که تلفات و خسارات چشمگیری نیز به همراه داشت و همچنین افزایش تعداد علمای در استخدام، برای کنترل مذهبی، میکوشید از تاثیرات انقلاب اسلامی ایران جلوگیری به عمل آورد و یا اینکه حداقل انقلاب را درون مرزهای ایران محصور کند.
در سالهای ابتدای انقلاب و در عین حال که نیروهای انقلابی ایران صدور انقلاب را وظیفه خود میدانستند روزنامهها و مطبوعات ایران انتقادات و حملات شدیدی علیه حکومتهای مرتجع منطقه بویژه عربستان به عمل میآوردند، از طرف دیگر نیروهای مردمی در برخی از این کشورها از جمله عربستان و بحرین تحرکاتی را صورت دادند که باعث ترس این حکومتها و دولتمردان آنها گردید. در مقابل این رویه، عربستان سعودی ضمن تقویت شدید نیروهای نظامی خود، منتطر مبارزه قدرت بین دو جناح لیبرال و تندرو در داخل ایران بود. با کنار رفتن نیروهای لیبرال از حاکمیت، پیروزیهای ایران در جنگ با عراق در اواسط سال 1981 و افزایش تبلیغات ایران در صدور انقلاب، عربستان در انتظار به دست آوردن قدرت بیشتری بوده و رویه دوگانهای را در سیاست با ایران دنبال میکند، در جایی امتیاز میدهد و از طرف دیگر به عراق کمک میکند. به طور مثال، ملک خالد پادشاه وقت عربستان سعی کرد که به انقلاب اسلامی و امام نزدیک شود تا بلکه از این راه بتواند جلوی صدور و تاثیر انقلاب ایران را بگیرد. او در مراسم حج سال 1359 نمایندگان حضرت امام را طبق سنت مرسوم خودشان در سمت راست خویش جای داد و با آنها به گرمی به گفتگو پرداخت ولی در عین حال در همان زمان تلاشهایی در پشت پرده بر ضد ایران انجام میداد. در این دوره عربستان سعودی امیدوار بود که نیروهای میانهرو یا به اصطلاح لیبرال در ایران قدرت را حفظ نمایند، لذا سعی در ایجاد و گسترش روابط دیپلماتیک خود با جمهوری اسلامی ایران کرد. اما این کوششهای عربستان با سردی از طرف نیروهای انقلابی ایران مواجه گردید. بین سالهای 1982 تا 1985 به علت انتقال قدرت در ایران از نیروهای لیبرال به نیروهای انقلابی و همچنین تغییر روند جنگ تحمیلی به نفع ایران، سعودیها امید خود را در جهت محدود کردن نیروهای انقلاب از طریق نیروهای داخلی ایران از دست دادند. بنابراین تنها راه باقیمانده برای عربستان این بود که به عراق جهت مقاومت در مقابل ایران و محدود کردن انقلاب از خارج اقدام کند. همین امر بر سردی روابط هر چه بیشتر دو کشور افزود و تبلیغات و انتقادات طرفین علیه یکدیگر را به همراه داشت. در سال 1983 سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان به دعوت وزیر خارجه ایران وارد تهران شد. بعد از این دیدارها ظاهراً بهبودی در روابط دو کشور به چشم میخورد. در این رابطه خبرگزاری آلمان از جده گزارش داد که وزیر خارجه عربستان از نتیجه مذاکرات دو روزه خود با رهبران ایران اظهار خشنودی کرده و اعلام نموده که از همتای ایرانی خود به منظور دیدار از ریاض دعوت به عمل آورده است. به دنبال این سفرها گشایشی در روابط دو کشور به وجود آمد، ولی از اواخر 1985 که عربستان میپنداشت از نظر نظامی به اندازه کافی قدرتمند شده است، تصمیم به مقابله با جمهوری اسلامی ایران گرفت و گام به گام در جهت تضعیف ایران در جنگ و وارد کردن ایران به پذیرش صلح و کنترل انقلاب اسلامی پیش میرود. در آستانه سال 1986 با همکاری غرب، عربستان سعودی در یک توطئه جهت کاهش بهای قیمت نفت مبادرت ورزید و در مرحله بعدی کشتار زائران خانه خدا در مکه مکرمه و تضعیف روحیه مردم ایران آغاز و با مشارکت در جنگ سفارتخانهها علیه ایران در جهت انزوای سیاسی جمهوری اسلامی همگام شد. با آغاز جنگ عراق و ایران، فعالیت دیپلماتیک عربستان سعودی به نفع طرف عراقی افزایش فوق العادهای یافت. در نوامبر 1980 یعنی 2 ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی عربستان اعلام کرد که شش کشور حوزه خلیج فارس پیمان امنیتی متقابلی امضا میکنند و در اندک مدتی پس از آن یعنی چند ماه پس از جنگ، کنفرانس سران عرب در طائف به ابتکار عربستان و با شرکت صدام حسین رئیس جمهوری وقت عراق تشکیل شد تا موضع اعراب منطقه در قبال دولت ایران هماهنگ شود. در حقیقت برخورد با جمهوری اسلامی ایران سبب فعالیت گسترده رهبران سعودی در بسیج اتحادیه عرب و کنفرانس اسلامی به نفع مواضع اتخاذ شده جدیدی علیه ایران گردید. به دنبال اجلاس طائف، سران شش کشور مذکور در پایتخت کویت گرد آمده و تاسیس شورای همکاری خلیج فارس را اعلام کردند. این شورا که مرکز آن ریاض بود، نقش فعالی در جنگ عراق علیه ایران بر عهده داشت، برخی از تحلیلگران سیاسی شورای همکاری خلیج فارس را محصول طبیعی تلاشهای شش کشور عربی منطقه در دهه 1970 جهت نیل به وحدت در زمینههای سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی تلقی میکنند در صورتی که برخی دیگر معتقدند این شورا نتیجه و بازتابی از انقلاب ایران و به منظور جلوگیری از تاثیر و صدور انقلاب ایران بوده است.