شهادت سيد مجتبى نواب صوفى و يارانش در 27 دى 1334

و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
سـيـد مـجـتـبـى تـهـرانـى مـعـروف بـه نـواب صـفـوى ، در سـال 1303 شـمـسـى در خـانـواده اى روحـانـى و اصـيـل و از دودمان پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) از پدر و مادرى با تقوا در خانه محقرى در خانى آباد تهران قدم به عرصه وجـود گـذاشـت . وى بـا عـلاقـه و عـشـقـى وصـف نـاشـدنـى بـه روحـانـيـت و بـه قـصـد ادامـه راه آبـاء و اجـداد خـود، در اواخـر سـال 1320، پـس از طـى تحصيلات ابتدايى و متوسطه ، رهسپار حوزه نجف شد. شهيد نواب صفوى از طرف مادر به سادات درچه اصفهان منتسب و از طرف پدر ميرلوحى است . وى عنوان نواب صفوى را از خاندان مادر به ارث برده است . پدر او مرحوم سيد جواد ميرلوحى ، دانشمندى روحانى بود كه در اثر فشار حكومت رضاخان مجبور به ترك لباس روحانيت شد، اما از طريق تصدى وكالت دادگسترى همچنان به داد مظلومان مى رسيد. مرحوم سيد جـواد در سـال 1314 يا 15 در اثر مشاجره و درگيرى لفظى با (داور) وزير عدليه رضاخان ، غيرت علويش به جوش آمد و يك سيلى نثار وى كرد كه در اثر آن سه سال به زندان افتاد.
شـهـيـد نـواب صـفوى پس از وارد شدن به كانون علم و فضيلت يعنى نجف اشرف ، بدون كوچكترين درنگى به فراگيرى مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگى با علماى دلسوز و بيدار و مبارز از جمله صاحب كتاب جهانى و كم نظير الغدير، آيه الله علامه مينى (ره ) برقرار كرد.
آيه الله خامنه اى رهبر معظم انقلاب درباره شهيد مى فرمايند:
بـايـد گـفـت كـه اوليـن جـرقـه هـاى انـگـيـزش انـقـلابـى اسـلامـى بـوسـيـله نـواب در مـن بـوجـود آمـد و هـيـچ شـكـى نـدارم كـه اوليـن آتـش را در دل ما نواب روشن كرد.
اعدام انقلابى كسروى و اعلام موجوديت فدائيان اسلام
بعد از شهريور 1320 و شروع جنگ جهانى دوم ، آتش جنگ بخشى از جهان را در كام خود فرو برده بود. ايران نيز در شرايط دشوارى قرار داشت ، از يـك طـرف مـورد تـاخـت و تـاز نـيـروهـاى متجاوز متفقين قرار گرفته بود، و از طرف ديگر سودجويانى قلم بمزد و اجير، از آزادى سوء استفاده مى كـردنـد و از طـريـق تـرويـج فـرهنگ غربى به جان مسلمانان افتاده بودند و در صدد بودند تا هر چه ديكتاتورى رضاخانى از طريق زور و قلدرى نتوانسته بود انجام دهد. از طريق قلم و نگارش با مخدوش نمودن تاريخ اسلامى و انجام دهند.
"احـمـد كـسـروى " از جـمـله افـرادى بـود كـه خـط مـعـارض و مـهـاجـم عـليـه اسـلام و تـشـيـع را دنـبـال مى كرد. او نه تنها در كتاب "شيعى گرى " به روحانيت ، مقدسات اسلامى ، پيشوايان مذهب تشيع و امامان بحق و معصوم (عليهم السلام ) حمله مى كند، بلكه در كتابهاى صوفى گرى ، بهائى گرى ، مادى گرى و حتى تاريخ مشروطيت ، مقدسات دينى و روحانيت را مورد حمله قرار مى دهد.
شهيد نواب صفوى با كتابهاى ضد اسلامى كسروى در نجف آشنا و موجى از احساسات مذهبى و دينى وجودش را فرا گرفت . كتابها را نزد علما برد و از آنها نظر خواست . همه حكم به مهدورالدم بودن نويسنده كتابها مى دادند.
سيد مجتبى در اواخر 1323، وارد تهران مى شود و بدون فوت وقت به خانه كسروى مى رود و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهين آميز به اسلام و ائمه شيعه (عليهم السلام ) و روحانيت بر حذر مى دارد و وقتى مطمئن مى گردد كه كسروى با طرح و هدف معين حركت نمود و اصلاح پذير نيست ، آماده اجراى حكم الهى مى گردد.
هـشـتم ارديبهشت 1324، كسروى را در سر چهار راه حشمت الدوله غافلگير كرده و به او حمله مى كند ولى توسط پليس دستگير مى گردد كه در اثر فشار مردم با قيد كفالت آزاد مى شود و بعد از آزادى از زندان ، موجوديت فدائيان اسلام را طى يك اعلاميه رسمى با جمله هو العزيز و تيتر ((دين و انتقام )) اعلام كرده و اعدام كسروى را پيگيرى مى نمايد.
نـواب صـفـوى بـه تـدريـج بـا جـاذبه خود، جوانانى چون شهيد سيد حسين امامى را جذب نموده و سرانجام در ساعت 10 صبح 20 اسفند 1324، بر كسروى يورش برده و او را زير ضربات اسلحه سرد و گرم قرار مى دهد و چون فرشته قهر جانش را مى گيرد و جهان اسلام را از فتنه و فساد او و اربابانش رها مى سازد.
مـتـعاقبا فدائيان اسلام و مجريان حكم الهى دستگير شده و خبر اعدام انقلابى كسروى در همه جا منتشر مى شود و مردم مسلمان را غرق در شادى و سرور مى كند.
بعد از سال 1327، كه جنبش ملى شدن صنعت نفت به اوج خود رسيد و فعاليت گروههاى مخالف رژيم علنى شد و اقليت موجود در مجلس مانع تصويب قـرار داد "گـس گـلشـائيـان " گـرديد، رژيم استبدادى شاه براى اينكه حتى اقليت مخالفى نيز وارد مجلس نشود، توسط "هژير" دست به تقلب در انـتـخـابـات زد و بـه بـهانه ترور شاه و دست داشتن آيه الله كاشانى در اين ترور، ايشان را بازداشت و به لبنان تبعيد كرد تا بتواند اهداف و منافع استعمارگران را راحت تر تاءمين نمايد.
فـدائيـان اسـلام "هـژيـر" را اعـدام انـقـلابى كردند و با نامزد نمودن آيه الله كاشانى و مصدق ، گروه اقليت دوباره به مجلس راه يافت . با وجود ايـنـكـه نـواب مـيـانـه خـوبـى بـا مـلى گراها نداشت ، اما به توجه به رهبريت آيه الله كاشانى و به منظور حفظ وحدت مبارزات اسلامى و ملى ، از همگامى و همراهى با آنها دريغ نورزيد.