مروری بر سخنرانی های بنی صدر در دوران ریاست جمهوری سخنرانی های تنش زا

  پس از پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری که در پی کنار رفتن رقبای اصلی وی به دست آمد بود، انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد و جریان اسلامی توانست به موفقیت چشمگیری در این انتخابات دست یابد. بنی صدر که مجلس را کاملاً در اختیار خود نمی دید سعی کرد علاوه بر ایجاد جنگ روانی و مقاومت در برابر برخی تصمیمات نیروهای اسلامی ، مخالفت هایش را با آنها به فضای عمومی جامعه سوق دهد و مخالفانش را در برابر مردم قرار دهد. وی در این کار به آرای بالای خود در انتخابش به ریاست جمهوری و امکاناتی از قبیل روزنامه اش اتکا می کرد.یکی از راهکارهای بنی صدر برای رسیدن به این مقصودی ، سخنرانی های تنش زا در مکان های عمومی بود که با اطلاع رسانی و دعوت از مردم صورت می گرفت و بازتاب آن در روزنامه انقلاب اسلامی و برخی از نشریات همسو با رئیس جمهور دامن زده می شد.


سخنرانی های اوایل مرداد 59

بنی صدر در اوایل مرداد 1359 در اجتماع جامعۀ زنان انقلاب اسلامی شعبه شمیران، ضمن متهم کردن جناح مخالف به کارشکنی، گفت: «اگر در مجلس به نخست وزیر و وزیرانی رأی بدهند که بتوانند مانند ساعت با رئیس جمهوری کار کنند امکان دارد جمهوری از پا در نیاید. بنابراین می خواهند نگذارند و اگر بخواهند نگذارند باید اسبابی فراهم بیاورند تا یک دولت دیگری زمینه پیدا کند. یعنی دولتی که از اول بخواهد میان مجلس و رئیس جمهوری تضاد به وجود آورد و براساس آن بماند.اگر بخواهند چنین دولتی به وجود بیاورند اول کسانی را که می بینند با رئیس جمهوری هماهنگی دارند می توانند کار کنند، خراب می کنند. چنان که می بینند از چندی پیش چنین جوی را به وجود آورده اند...

  برای ما وابستگی حزبی مسئله نیست، توانایی و تفاهم مسئله است و به این جهت نظر حزب جمهوری را پذیرفتم و نامزد او را [میرسلیم] برای نخست وزیری به مجلس معرفی کردیم. در مجلس گفتند که بهتر از او بوده، اما او چون نمی توانسته با من تفاهم داشته باشد، آقای میرسلیم را معرفی کردم. من می خواهم بگویم که این درست نیست، چون غیر از او دو نفر دیگر را هم معرفی کردند: یکی آقای جلال الدین فارسی که خود معرفی کنندگان گفتند توانایی نخست وزیری را نداردویکی آقای رجایی که من گفتم ایشان خشک سرهستند،یعنی آن چه را که صحیح می دانند راجع به آن حتی بحث را هم جایز نمی دانند و در نتیجه همکاری او با رئیس جمهوری آن هم مشکل تر است و آن عده که در مجلس بودند این ضعف او را تصدیق کردند...».(1)

  بنی صدر در روزهای بعد نیز به حملات خود علیه جناح مخالف ادامه داد و آن ها را به ایجاد محدودیت، کارشکنی، و انحصارطلبی متهم کرد. از جمله در روز دهم مرداد 1359 در جمع مردم مشهد گفت: «امروز نیز، کسانی که بویی از مکتب نبرده اند، متقابل منتخب مردم و فردی که عمرخویش را در مطالعۀ مکتب گذرانیده و کوشیده است نظام پراکنده شدۀ اسلامی را جمع آوری کند، ایستاده اند و به نام مکتب با او می ستیزند. من باید به شما بگویم که اگر من بخواهم به راه علی بروم، در برابرآن ها که می خواهند به نام مکتب این قدرت را به انحصار درآورند، باید با قاطعیت تمام بایستم.

  این سخن تازه ای نیست. در صدر اسلام نیز در برابر عدل علی، پیراهن عثمان را پرچم کردند و هر روز به بهانه ای عرصه را بر امام(ره) تنگ کردند. ما نیز این که در برابراین انحصار گران و در برابر دسته دوم خوارجی که می خواهند به نام خدا و دین خدا، استقرار حکومت اسلامی را غیر ممکن کنند، ایستاده ایم... »(2)

زمینه های سخنرانی 17 شهریور 59

  در حالی که این کشمکش ها بین دو جناح سیاسی حاکم با دو دیدگاه متفاوت، همچنان ادامه داشت،انتخاب پر چالش نخست وزیر نیز به اختلافات بنی صدر با جریان اسلامی دامن می زد.در این اوضاع هیئت ویژۀ تشخیص صلاحیت نخست وزیر به کار خود ادامه می داد. این هیئت اسامی دست کم چهارده نفررا که از طرف رئیس جمهوری و مجلس شورای اسلامی برای تصدی مقام نخست وزیری معرفی شده بودند، مورد بررسی قرارمی دادند. این چهارده نفرعبارت بودند از: 1- سیّد محمد کاظم بجنوردی 2- حسن حبیبی 3- صادق خلخالی 4- مصطفی چمران 5- محمدعلی رجایی 6- عزت الله سحابی 7- احمد سلامتیان 8- رضاصدر 9- محمد غرضی 10- محمدغروی 11- جلال الدین فارسی 12- موسی کلانتری 13- مصطفی میرسلیم 14- محسن یحیوی.(3)

  پس از بررسی ها، بحث ها و مذاکرات پنهان و آشکار، هیئت منتخب بررسی صلاحیت نخست وزیر، نظر نهایی خود را مبنی بر انتخاب محمد علی رجایی به عنوان نخست وزیر واجد شرایط اعلام کرد. به نظر می رسد که رأی و نظر نهایی هیئت بررسی، به نظر نمایندگان جناح اکثریت مجلس یا خط امامی ها نزدیک بوده و توصیه های امام خمینی (ره) مبنی بر مکتبی بودن، متعهد بودن و جوان بودن را بیشتر از معیارهای مد نظر رئیس جمهوری در نظر داشته اند؛ زیرا آن چه که ازگزارش تفضیلی «هیئت بررسی» به مجلس بر می آید، این است که بنی صدر به صورت تلویحی و آشکارا در موارد و دفعات مختلف، عدم موافقت خود را با معرفی رجایی اعلام کرده بود و هیئت بررسی نیز از آن اطلاع داشت. بنی صدر، علی رغم میل درونی اش، پیشنهاد هیئت بررسی را پذیرفت و هیئت نظر خود مبنی بر انتخاب رجایی را در روز 18 مرداد 1359 اعلام و بنی صدر وی را روز بعد به مجلس برای اخذ رأی تمایل معرفی کرد. رأی گیری در20 مرداد صورت گرفت و رجایی با 153 رأی موافق، 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع از مجموع کل 196 رأی مأخوذه، با اکثریت آراء به عنوان اولین نخست وزیر نظام جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.(4)

  با رأی قاطع مجلس، پیروزی قاطع جناح خط امام(ره) نیز بر بنی صدر و دیگران آشکار شد و بنی صدرتمام تلاش ها و مقاومت های خود را برای دستیابی به کابینه ای مطابق خواست و خط فکری خود بی نتیجه دید. البته باز هم به راحتی تسلیم نشد و از این پس فعالیتهایی را آغاز کرد تا رجایی را که به افکار عمومی و امام خمینی (ره) نزدیک بود، فردی تحمیلی به رئیس جمهوری نشان دهد. این دیدگاه سبب شد تا در اوایل شهریور ماه درگیری سیاسی شدید ما بین بنی صدر و رجایی علنی شود. بنی صدر در هنگام معرفی کابینه با وزیر کشور یعنی علی اکبر ناطق نوری مخالفت کرد و گفت: «من وزیر کشور را نپذیرفتم و می خواستم وزیری باشد که بی طرف باشد و عامل اجرای یک حزب یا گروه معین نباشد».(5)

  چالش برای معرفی کابینه از اوایل شهریور تا 16 شهریور1359 بین بنی صدر و رجایی ادامه یافت. درجلسه 16 شهریور1359، هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس ناچار شد دو لیست جداگانه و دو نامه معرفی کابینه را قرائت کند. نامه اول متعلق به بنی صدر بود که طی آن 14 وزیر را که ادعا می کرد مورد تصویب او قرارگرفته اند به مجلس معرفی کرده بود. اما رجایی در نامۀ خود خطاب به رئیس اسامی 20 تن وزرای پیشنهادی خود را به مجلس ابلاغ نمود و نوشت: «ایشان (رئیس جمهور) موافقت خود را با بعضی از آنها اعلام کرده اند، امید که برای بقیه به نتیجه تحقیق برسد و اینجانب نیز اقدام کنند تا بقیه اعضای دولت در آینده نزدیک، به مجلس معرفی شوند...»(6)

  در جلسه 17 شهریور مجلس، بحث دربارۀ کابینه به تندی در گرفت. در این جلسه، رجایی مفصلاً دربارۀ مسائل مبهم و اختلاف نظر با رئیس جمهور و بالأخره وظایفی که در برابر مجلس دارد و کیفیت رأی اعتمادی که مجلس به وی و وزراء خواهد داد سخن گفت. در این جلسه اکثر وزیران رأی اعتماد گرفتند و رجایی برای دنبالۀ تصمیمات، تقاضای جلسه غیرعلنی کرد.

  جو این جلسه تقریباً ملتهب بود و هاشمی به سختی توانست نظم را در صحن مجلس حفظ کند. به هرحال کاری انجام شده و بخش مهمی از کابینه تثبیت شده بود. اما بنی صدر سریعاً موضع گیری کرد. او نامه ای به هاشمی نوشت و با 6 تن از21 وزیر منتخب رجایی مخالفت کرد. در میان وزیران مورد مخالفت بنی صدر، نام میر حسین موسوی، عضو حزب جمهوری اسلامی که به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شده بود به چشم می خورد. سایر وزرایی که با آنان مخالفت شده بود، عبارت بودند از: وزیران نفت (اصغر ابراهیمی)، کار(احمد توکلی)، برنامه و بودجه(اسماعیل داوودی)، اقتصاد و دارایی(محسن نوربخش) و آموزش و پرورش(علی اکبر پرورش). برای وزارت بازرگانی نیز، رجایی در نامۀ خود کسی را معرفی نکرده بود و14 وزیر باقیمانده مورد تأیید بنی صدر قرار گرفتند.(7)

بنی صدر اختلافات را  در فضای رسانه ای نیز  مطرح کرد و 11 شهریور در روزنامه اش مدعی شد که طرحی برای قبضه امور به وسیله یک نیروی مسلح وجود دارد و یک روز قبل از 17 شهریور به مردم وعده داد که راجع به جوسازی به وسیله دروغ در 17 شهریور برای مردم سخنرانی کند.

هفده شهریور نقطه عطف مجددی برای انقلاب

  همزمان با انعقاد جلسه 17شهریور در مجلس و مباحث نمایندگان، رخدادی بسیار مهم، همۀ مسائل را تحت الشعاع قرار داد. حتی هاشمی رفسنجانی که سعی چشمگیری در تنش زدایی و صبر وبردباری به خرج می داد نتوانست در برابر این واقعه، واکنش نشان ندهد. بنی صدر در مراسمی که به مناسبت سالگرد شهدای 17 شهریور، در میدان شهدای تهران برگزار شد، سخنرانی بسیار تند و بی پرده ای پیرامون مسائل جاری مملکت، وضع کابینه، رقابت های سیاسی موجود و بالأخره اهداف و امیال سیاسی خود ایراد کرد. شدت سخنان وی در این مراسم به حدی بود که همۀ ناظران سیاسی را متحیر و شگفت زده ساخت. بنی صدر پس از مقدمه چینی، یکباره از اقلیتی سخن گفت که قصد تسخیر همۀ امکانات سیاسی و نظامی کشور را دارند و اولین هدف آنها رویارویی با رئیس جمهور و از میان بردن قدرت اوست. او گفت که آنان مترسک می تراشند القای شبهه می کنند و دائم این گروه و آن گروه را پیش می کشند تا مردم بترسند. سپس صریح تر به ابراز نظر پرداخت: «یک نظریه ای وجود دارد که باید یک اقلیت منسجم در خطی حاکمیت کامل برقرار کند. این اقلیت برای استقرار حاکمیت خویش کوشیده است و می کوشد رهبری نهاد های انقلابی را به دست بگیرد. کوشیده است و می کوشد رادیو و تلویزیون و روزنامه را به دست بگیرد و نگذارد هیچ نشریه ای که مخالف باشد امکان حیات داشته باشد. می خواهد سپاه انقلاب، کمیته های انقلاب، انجمن اسلامی و هر گروه وحزب اسلامی را در قبضه بیاورد و از طریق حاکمیت برنامه ای را به اجرا بگذارد. این اقلیت می خواهد حکومت را قبضه کند و مخالفان حکومت را از راه همان روشهایی که گفتم منکوب کند و از سر راه بردارد و در نتیجه بدون مزاحم و مانعی برنامه خود را به اجرا بگذارد».(8)

  بنی صدر چنین وضعی را به سود آمریکا خواند وگفت که آمریکا به دنبال تحقق چنین هدفی است. او عدم موافقت با برخی از وزیران را در جهت جلوگیری از حاکمیت همین گروه اقلیت بر کشور خواند و گفت: «... به این گروه که دل خوش کرده است به قبضه حکومت، هشدار می دهم که من نظریه تو را افشا کردم. ضابطه های خود را گفتم. دفعۀ دیگر در صورتی که اصلاح نشدی و اصلاح نشوی، نوبت افشای با اسم و رسم می رسد.»(9)

 آقای هاشمی رفسنجانی و جمعی از یاران شورای انقلاب که در منزل دکتربهشتی گرد هم آمده بودند، به سرعت از سخنرانی تند و تشنج آفرین بنی صدر با خبر شدند. نخستین عکس العمل آنها تماس با امام خمینی(ره) بود. هاشمی رفسنجانی خاطرۀ این واقعه را این گونه بیان نموده است: «... سخنرانی بنی صدر در 17 شهریور را، ما که در منزل شهید بهشتی جمع بودیم از رادیو شنیدیم و همان جا به پیشنهاد جمع، من تلفنی از حاج احمد آقا خواستم که از امام دربارۀ جواب گفتن ما به آن اظهارات نظر بدهند و جواب رسید که امام فرموده اند با توجه به تخلف بنی صدر از دستور حفظ حرمت دیگران، در جواب گفتن آزادیم.»(10)

  این اظهارات عجیب، که لحنی عصبی و انفجاری داشت، سخت به زیان گوینده آن تمام شد. در واقع دست او را رو کرد. بنی صدر با عمومی کردن پیچیدگی ها و معضلات سیاسی، امکان تفاهم با رقبا را به حداقل رساند. او پیروزی حزب جمهوری اسلامی را در انتخابات مجلس نادیده می گرفت، اما پیروزی خود را در انتخابات ریاست جمهوری دال بر حمایت مردم می دید. بنی صدر در کنار همۀ این مسائل و در چهارچوب روابط و نهادها و مقامات سیاسی حاکم در ایران، در آن مقطع کاملاً تنها بود. این تنهایی را می توانست با تحبیب برخی وزراء و جناح های مجلسی یا با استفاده از اهرمهای سیاسی پراکنده کاهش دهد، اما با خروج از قواعد بازی، آیت الله بهشتی و هاشمی رفسنجانی نیز مهر سکوت را شکستند و پاسخهای دندان شکنی به وی دادند. حتی رجایی نیز که به شدت از این گونه جنجال ها احتراز میکرد و لااقل در ملاء عام تظاهر به وحدت و تفاهم با رئیس جمهور می کرد علناً به وی معترض شد.(11)

    آیت الله بهشتی در پاسخ به ادعای بنی صدر نسبت به آرای مردم گفت:«مردم درمورد دو نهاد یا شخصیت رأی می دهند یکی در انتخابات رئیس جمهور و یکی در انتخابات نمایندگان مجلس شورای اسلامی. بنابراین باید گفت که مردم به برنامه هایشان رأی نداده اند. مردم رأی داده اند و رئیس جمهور انتخاب کرده اند. چگونگی اداره کشور را هم قانون مشخص کرده است نه اینکه هر چه که رئیس جمهور گفت باید اجرا شود. طبق قانون، کشوردولت دارد، مجلس دارد و برای اجرای هر برنامه ای دولت و مجلس وظایفی دارند و برنامه دارند. بنابراین این برنامه و وظایف هر نهاد قانونی مشخص است.»[1] آیت الله بهشتی این سخنان را در حالی به زبان آورد که تاکنون جز در برابر گروهکها، مواضعی این گونه انتقادی از خود بروز نداده بود. وی در آغاز همین سخنان دربارۀ اشاره بنی صدر به حاکمیت گروه اقلیت، صریحاً گفت: «اگر منظورشان حزب جمهوری اسلامی بود... مواضع حزب در قبال رئیس جمهور، دولت، مجلس و انقلاب روشن است...».(12)

  آقای هاشمی رفسنجانی نیز حملۀ تلویحی بنی صدربه جمهوری اسلامی رااین گونه نقد کرد: «من دلم می خواست که ایشان آن قدر صداقت به خرج می دادند که صریح نام آن اقلیت را می بردند، آیا این اقلیت حزب جمهوری اسلامی است؟ آیا...؟ این در شأن رئیس جمهور نبود».(13)

  حجت الاسلام والمسلمین هاشمی همچنین به مسائل اساسی اشاره کرد و گفت: «من آماده ام تا دلایل خود را مبنی بر عدم توافق صددرصد با بنی صدر اعلام کنم و بگویم که چرا ما نمی توانیم به طور همه جانبه با ایشان مثل آقای رجایی موافق باشیم. خلاصه همان قدر که ایشان از حکومت مکتبی ها وحشت می کنند ما هم به همان اندازه از حکومت لیبرال ها وحشت داریم.»(14)

  این مسأله سبب شد تا کابینه رجایی به سرعت رأی اعتماد بگیرد. مجلس بدین وسیله موضع خود در برابر رئیس جمهور، به وی تفهیم کرد. دولت نیز بلافاصله در روز 19 شهریور 1359 اولین جلسه رسمی خود را تشکیل داد.

  با شروع جنگ تحمیلی در31 شهریور1359، نیروهای سیاسی و نظامی کشور و رهبران حزب جمهوری اسلامی، تصمیم گرفتند از شدت حملات به بنی صدر بکاهند، اما استقلال رأی و مواضع خود را حفظ کنند. آیت الله خامنه ای که در آن اوضاع حساس کشور، حکم مشاور نظامی امام را داشت و اوضاع بحرانی مرزهای غربی را از نزدیک زیر نظرگرفته بود. در این زمینه با توجه به مصالح کلی کشور گفت: «توضیح تفصیلی نسبت به اظهارات رئیس جمهوررا در شرایط کنونی به مصلحت انقلاب نمی دانم و البته اگر روزی این کار به صلاح مملکت باشد از گفتن حقایق دریغ نخواهم داشت».(15)

  اما حوادث بعدی نشان داد که اختلافات اساسی بین دو خط و جریان عمده سیاسی کشور در این زمان یعنی خط امام و لیبرال ها به این سادگی حل شدنی نیست و این تقابل تا عزل بنی صدر از ریاست جمهوری ادامه یافت. پس از چالش هایی که بر سر انتخاب نخست وزیر و سپس وزرای کابینه روی داد و اختلافات نظری که پس از شروع جنگ تحمیلی بین بنی صدر و نیروهای انقلابی بروز کرد.

سخنرانی عاشورای 59

بنی صدر بعد از سخنرانی 17 شهریور و اعتراضات شدیدی که به سخنان وی شد سخنرانی رسمی دیگری نکرد ولی در گوشه  و کنار (از طریق بازدیدها و مصاحبه ها) همچنان مشغول پاشیدن بذر نفاق و اختلاف بود تا اینکه مجدداً در روز عاشورا (28/8/1359) در میدان آزادی با علم به اینکه جمعیت زیادی به عنوان عزاداری و با عشق به عاشورای حسینی در آن جا جمع می شوند برای خود برنامه سخنرانی گذاشته و با سوء استفاده از اجتماع عزاداران به نفع خود مطالبی ابراز داشت و سعی کرد با پیش کشیدن مسئله شکنجه و تعدد زندانها و غیره جو موجود را به نفع خود به حرکت در آورد، مخصوصاً که تعدادی از اعضای گروهکها هم با هماهنگی قبلی در جلوی جایگاه وی را در این راه یاری می کردند. قسمتی از سخنان وی در عاشورا چنین است:

«در همه انقلابها بدون استثناء پس از پیروزی انقلاب نیروهای قدرت طلب و نیروهایی که جز قدرت انحصاری چیزی طلب نمی کنند کوشیده اند انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل کنند و جاهلیت را در لباس جدید از نو حاکم گردانند. آیا مردم ما نباید منزلت قانونی پیدا کنند و حقوق و تکالیفشان در قانون معین باشد؟ آیا ما در این رژیم هم می خواهیم همان سنت دستگاه پهلوی را تجدید کنیم؟ چه کسی از نهاد قضائی می پذیرد که ناسزا گفتن به رئیس جمهوری تشویق داشته باشد؟

چه کسی می پذیرد که اگر در یک مصاحبه تلویزیونی حرفهایی زده شد تعقیب و زندان داشته باشد ولی اگر نقابدارانی به روزنامه میزان حمله کنند تشویق داشته باشد.

مگر امام نگفت که امر تبلیغ جنگ به شورای عالی دفاع مربوط می شود پس شما چرا کاسه داغ تر از آش می شوید. این قدر با منزلتها بازی نکنید. کجا دیده شده است که مسئولین یک دستگاهی به خود اجازه بدهند پیام رئیس جمهوری را سانسور کنند و برای مسلط شدن به این دستگاه از بکار بردن تیر و تفنگ مضایقه نکنند.

همانطور که دشنام دهندگان به رئیس جمهوری را نمی گیرید بلکه جایزه هم می دهید آنهایی را هم که می گویند چرا دشنام می دهید، نگیرید.

در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است ممنوع نشده، در کجای دینا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامیش شش نوع زندان وجود دارد چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ چرا باید هر کسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند، جو اسلامی جو اعتماد است. اینهمه دستگاههای ترسناک و مخوف درست نکنید چرا هیئتی تشکیل نمی شود و به کار این زندانهای گوناگون نمی رسد.چرا در رژیم اسلامی انسان و جان او این همه بی منزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد.

چه طور می شود که اشخاص را می گیرند زندان می برند و ماه ها جزء فراموش شدگان می شوند؟ بس کنید اینکارها را. دستگاه قضایی ما باید بی طرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود. اگر این طور شد این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد. مسلمان مکتبی کسی است که در موقع ضعف تسلیم زورمندان نمی شود و در موقع قدرت زور نمی گوید در داخل جبهه جنگ روانی و سیاسی نداشته باشیم اقلاً متارکه باشد در دوران جنگ کوشش برا یمواضع قدرت نباشد تبلیغات را چه دشمن بکند چه دوست نادان و چه دشمن دوست نما تأثیری در سرنوشت جنگ ندارد. این که می گوئیم هر کس علم و تخصص دارد خط امریکاست می شود رژیم سابق.

اگر دنبال قدرت استبدادی بودم آسان بود با این امور موافقت می کردم و یقیناً هم بهتر از من کسی پیدا نمی شد که بیاید این امور را برا یشما توجیه کند».

این سخنان بنی صدر را هر کس کی شنید و اطلاعی از اوضاع مملکت نداشت فکر می کرد راجع به کشوری مانند ایران زمان شاه و یا شیلی و غیره صحبت می شود. بنی صدر به فاصله یک روز در حسینیه ارشاد سخنرانی دیگری کرد که مکمل سخنان وی در روز عاشورا بود. این سخنان موجی از حیرت، خشم و حتی ناامیدی در میان ارگانها و نهادها بوجود آورد و پس از این اظهارات بنی صدر بود که گروه رسیدگی به شایعه شکنجه کار خود را آغاز کرد گوشه هایی از سخنرانی حسینیه ارشاد چنین بود:

«من راع محدود شدن آزادی بیان هشدار می دهم نپندارید که چنانچه آزادی بیان را با چوب و چماق مهار کنند و احتمالاً درهم بریزند کار صحیحی است. همان طور که در اصل 9 آمده بین استقلال و آزادی تفکیکی نیست. اجتماع دیروز و امروز (عاشورا و حسینیه ارشاد) نشان داد که رادیو و تلویزیون وسیله ای برای محبوبیت من نبوده است. رادیو تلویزیون باید محلی برای برخورد آراء باشد و نباید یک یا چند گروه تلویزیون و رادیو را وسیله تبلیغ و استفاده قرار داده و آن را وسیله گروه گرایی خود سازند.

مفهوم بحث آزاد این نیست که عده ای دور هم بنشینند و به هم اتهام وارد کنند بحث آزاد نباید میدانی برای رقابت و عرض وجود بوده و شرکت کننده به قصد کسب اعتبار در آن وارد شود. نقش رادیو تلویزیون ما دقیقاً بر خلاف بوده و جز تضعیف و داشتن نقش در ضعف وحدت تاثیری دیگری نداشته است. رادیو تلویزیون باید کارش دادن راه حل باشد نه تحمیل عقیده و فکر. روزنامه ها اگر این شیوه را ادامه دهند شیوه ای است تخریبی. روزنامه ها باید به خط اسلام بروند و هدف و برنامه اسلام یعنی امر به معروف و نهی از منکر را پیشه خود کنند.

در اسلام قدرت بی معنا است و فقط خدا اصیل است. با تخطئه افکار و ناسزاگویی و نظایر این اعمال نمی توان انقلابی بود و انقلابی شد. باید منتظر باشیم تا عیبمان را بگویند و وقتی گفتند به جای برداشتن چوب تکفیر و چماق با منطق و استدلال عیب گفته شده را بپذیریم و راه حلش را نیز بیابیم. این خلاف اسلام و نص صریح قرآن است که هر بار کسی حرفی زد بلافاصله با چماق به سرش بکوبیم و بگوییم که حرف نزند این قبیل اعمال موجب ضعف و زبونی است. ترس از این عمل و ترس از اینکه اگر حرفی بزنم با چماق به سرم می کوبند به مراتب از ترس چماقداران ساواک خطرناک تر است برای صلابت یافتن و هر چه نیرومندتر شدن به آزادی بیان نیازمندیم و وجود آزادی حتی در جبهه نیز حیاتی است.

مگر زندگی دروغ است که ما بگوییم نمی خواهیم مهندس و طبیب نمی خواهیم». در این سخنرانی بنی صدر چنان از آزادی و آزاد کردن مردم صحبت می کرد که گویی می خواهد عده ای را که در سیاه چال زندگی می کنند و به دست و پای آنها قفل و زنجیر زده شده از اسارت نجات دهد. بعد از این سخنان به اصطلاح آزادی بخش بنی صدر و طیف طرفدار او (لیبرالها، مائوئیستها و منافقین) همچنان سعی می کردند که با پخش شایعه و سخنان تخریبی جو جامعه را به کنترل خود درآورند تا این که به مناسبت 22 بهمن موقعیت عالی دیگری به دست آمد.(16)

سخنرانی 22 بهمن 59

در مراسم سالگرد 22 بهمن جمعیت انبوهی که به خاطر بزرگداشت سال روز پیروزی قیام خونینشان در میدان آزادی جمع می شدند طمعۀ خوبی برای خوراندن و تزریق خط بنی صدر بودند و بنی صدر هم طبق معمول چنین موقعیتهایی را از دست نمی داد برای آن روز اعلام سخنرانی کرده بود و در آن روز سخنانی ایراد کرد که قسمت هایی از آن چنین است:

«آنها گمان نمی کردند که نیروهای مسلح ما بتوانند تجاوز را متوقف کنند و کردند. بدترین چیزها آن است که مردم از واقعیات امور کشور خویش اطلاع نداشته باشند. امروز کسری بودجه ما 80 میلیارد تومان است و با اضافه شدن بعضی اقلام دیگر به صد میلیارد تومان می رسد. پنبه کشور 54% کاهش داشته چغندر قند 19% و میزان سفارش گندم به خارج دو میلیون تن و صنعت نیز 30 تا 40% کاهش تولید داشته. میزان تورم در کلی فروشی 30 و در جزئی فروشی 35 درصد است. فقدان امنیت قضائی، وجود مراکز تصمیم گیری، اقدامات خودکامه و علاوه بر آن رواج روش ترور و بعضی روشهای نادرست دیگر عاملیت و حاکمیت دولت را در بسیاری نقاط به خطر انداخته است. به شما مردم نسبت به نبود امنیت اعلام خطر می کنم. ما امنیت قضایی و اخلاقی می خواهیم. این که هنوز بتوان در خیابانها کتاب سوزاند و هنوز بتوان به خوابگاهها حمله کرد و هنوز بتوان به غیر از طریق مقامات قانونی مدرسه تعطیل کرد امری نیست که با آن بتوان در جمهوری اسلامی پیش رفت. همه کارمندان ما باید امنیت شغلی و امنیت از هر لحاظ پیدا کنند.

آقای پسندیده برادر امام گفتند که تبلیغات می شود که شما مسلمان نیستید قدری راجع به این که مسلمان هستید صحبت کنید. این که ما بخواهیم مسائل امنیتی را با چوب و چماق حل کنیم دو سال تجربه کافی نیست که ثابت کند شدنی نیست؟

اینکه بتواند با روشهایی که فرعونها و طاغوتها و استالینها ابداع کرده اند در این جمهوری با حیثیات اشخاص بازی کنند این کاری نیست که این ملت در مقابل آن لاقید بماند. این جمهوری باید مرکز تلاء لو معنویت اسلام باشد. آیا در حال حاضر این آزادی ها که در قانون اساسی آمده رعایت می شود یا نه؟ می گویند ما می خواهیم مردم در لهو لعب و خرابکاری آزاد باشند.

خطری که استقلال ما را تهدید می کند استقلال اقتصادی نیز هست و استقلال فرهنگی نیز در نتیجۀ استقلال سیاسی است. من در روش خود تغییر نخواهم داد استقامت خواهم کرد تا آزادی باز گردد. به شما روزنامه ها می گویم دروغ، ناسزا، فحش و تخریب همان طور که در پیام شما آمده است چیزی عاید شما نمی کند. آقایان گردانندگان حزب توده، سی سال است که ما حرفهای شما را می شناسیم این ایجاد نفرت از آزادی شما از شماست. ایران انقلاب کرد تا عقیده اسلام حکومت کند. ایران انقلاب نکرد تا عقیده اسلام وسیله حکومت شود. مردان مسلمان من ایمان می دهم امسال سال، سال استقامت است. از استقلال و آزادی با تمام وجود دفاع می کنم و در این راه آماده مرگم. این ملت با حفظ آزدادیها با حفظ استقلال کشور با استقرار و اجرای اسلام راه را بر استبداد سد می کنند.

برادران و خواهران من! تمایل به استبداد از هر سو بیاید باید در مقابل آن بایستید و استقامت کنید آن روزی که خون شما را نفت شما را تا آخرین قطره بردند شما را در گرسنگی رهایتان می کنند. در برابر هر نارسائی صدا به اعتراض بلند کنید  تا ما مسئولان بدانیم شما بیدارید. به کسانی که نسبت به حقوق مردم لاقیدند تخفیف ندهید.

کوشیدم در یک محیط تفاهم آنچه مشکلات کشور است  بگویم خطرهای بزرگی را که در کمین شماست بگویم قسمتی از بحرانها نتیجه خلافکاری های ماست و قسمتی از آن نتیجه نارسائیها در کارهای ماست. آن شعارهایی که شما برای آن قیام کردید حق شماست نباید اجازه بدهید هیچ گروه چماقدار و بی چماق این حقوق را از شما سلب کند.

بعد از سخنرانی بنی صدر کم کم به مقصود خود نزدیک می شد. وی در این سخنرانی حداکثر سعی خود را کرد که روحیه ها را متلزل کند عنوان کردن مطالبی از قبیل کسری 100 میلیارد تومان بودجه، ایجاد روش اختناق و ترور، از بین رفتن آزادی های سیاسی و اقتصادی، حاکمیت چماق، تعطیلی مدارس، و تشویق به ایستادگی و اعتراض همه اینها مطالبی بودند که بنی صدر را به مقصود خود نزدیک می کرد. کم کم به 14 اسفند روز موعود روزی که به قول سخنگوی دولت درآن روز  یک لحظه ضد انقلاب بر انقلاب پیروز شد نزدیک می شدیم. جو جامعه به اندازه کافی ناآرام شده بود تا سرحد امکان سعی شده بود که در روحیه مردم یأس و سرخوردگی ایجاد شود تا سر حد امکان ترس از دیکتاتوری و سلب آزادی در مردم ایجاد شده بود و تا سر حد امکان در مورد بنی صدر مظلوم نمایی شده بود و این مظلومیت با حملۀ عده ای به سخنرانیش و توهین به او می توانست به حداکثر برسد. با چنین اوضاع و احوالی و با چنین جوی در جامعه روز چهاردهم اسفند نزدیک می شد. تا این که روز 14 اسفند فرا رسید روزی که می توانست اسلام را برای همیشه از صحنه سیاست خارج کند روزی که می توانست سرنوشت انقلاب را دگرگون کند روزی که می توانست ابرقدرتها را بر ما حاکم گرداند روزی که می توانست پینوشه ها را بر گردۀ ملت سوار گرداند روزی که می توانست خاطره ننگین کودتای 28 مرداد را در خاطره ها زنده کند.(17)

 

سخنرانی 14 اسفند در دانشگاه تهران

  در اوج اختلافات بین دو جریان و عدم امکان برای هرگونه مصالحه و سازش، دور تازه ای از مبارزات سیاسی آغاز گردید. این دوره از اسفند 1359 و با غائله 14 اسفند شروع شد. در این روز بنی صدر در سخنرانی سه ساعته ای که به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر مصدق در دانشگاه تهران داشت، چندین بار مخالفینش را  متهم به استفاده از تاکتیکهایی نمود که در آن هدفی جز تضعیف نیروهای مسلح و در نتیجه رئیس جمهور به عنوان فرماندۀ کل قوا نداشته اند. در اثنای سخنرانی تعدادی از مستمعین نسبت به سخنان بنی صدر بر آشفته شده و شروع به سر و صدا کردند، بلافاصله این عده توسط مخالفین و یاران بنی صدر شناسایی شده، نام و مشخصات آنان از بلندگوها اعلام شد. اکثر نامهایی که از بلندگوها پخش می شد وابسته به جناح مخالف رئیس جمهوری بودند. این جلسه نهایتاً به درگیری شدید بین مخالفین انجامید.

  دو روز بعد از این واقعه، حزب جمهوری اسلامی طی بیانیه ای به طوررسمی بنی صدر را مورد سرزنش قرارداد و او را مسؤل درگیری و اغتشاشات خواند و ازمقامات قضایی و امنیتی خواست تا فوراً نسبت به ادعاهای بنی صدر در آن روز رسیدگی کرده و حقایق را برای مردم آشکار کنند. در این اطلاعیه آمده بود که حزب نمی تواند در مقابل اعمال غیر قانونی و ضرب وشتم گارد ریاست جمهوری که بی شباهت به گارد شاهنشاهی نیست، سکوت کند، حزب جمهوری اسلامی نمی تواند در مقابل گروهی که به عوض مرگ بر آمریکا، شعار مرگ بر بهشتی سر می دهند، بی تفاوت بماند. حمله کردن به کسانی که ریش داشتند، چه معنی می تواند داشته باشد؟ آیا داشتن ریش به تنهایی جرم و گناه محسوب می شود، درحالی که سبیل (اشاره به خود بنی صدر) کاری صحیح و قانونی می باشد. در این اطلاعیه همچنین آمده بود که ملت ایران دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی را به خوبی می شناسند و کسانی که در آن روز [14اسفند] در محوطه دانشگاه تهران جمع شده بودند، از اعضای سازمان مجاهدین خلق، جبهه ملی، ساواک و عده ای از گروههای چپ نما می باشند.(18)

  آیت الله خلخالی(19) نماینده مجلس شورای اسلامی نیز بنی صدر را متهم به نقض قانون اساسی و خیانت کرد. او به منظور نشان دادن میزان تنفر خود از بنی صدر یک نسخه از روزنامه انقلاب اسلامی را در مجلس و در حضور نمایندگان پاره کرد و اضافه کرد که در مخالفت با رئیس جمهور از هیچ کوششی فروگذار نخواهد کرد، حتی اگر شغل و موقعیت او در مجلس به خطر افتد.

  دکتر بهشتی در مخالفت با بنی صدر گفت: که هر آنچه را که نمایندگان مجلس تصویب کنند باید جملگی مورد پذیرش مردم از جمله رئیس جمهور قرار گیرد.

  امام خمینی پس از غائله 14 اسفند و مسائل پس از آن، دستوری برای پیگیری و رسیدگی به این موضوع صادر کرد و رسیدگی قضایی به پروندۀ چهاردهم اسفند، از تاریخ شانزدهم اسفند 1359 شروع شد و ده نفر قاضیِ تحقیق، تا اوایل خرداد1360 به تحقیقات وسیع و دامنه داری در این زمینه دست زدند. پس از رسیدگی طولانی قوه قضائیه به پروندۀ حادثۀ دانشگاه تهران در 14 اسفند و جمع آوری مدارک جرم دراین باره، برخی از نتایج به دست آمده از این رسیدگی اعلام شد و گروه های طرفدار رئیس جمهوربه جهت اعمال تحریک آمیزو حمل اسلحه، به عنوان متهمان حادثۀ چهاردهم اسفند معرفی شدند. همچنین به دلیل آن که اعلام جرایمی نیز علیه شخص رئیس جمهور صورت گرفته بود، در این باره نیزتحقیقاتی صورت گرفت و دلایل کافی بر مجرمیت وی در مواردی چون سوء استفاده از قدرت، تخلف از اختیارات قانونی، تحریک مردم، سر دستگی طاغیان و گروه های مسلح به دست آمد. در پی رسیدگی به واقعۀ دانشگاه و توقیف روزنامه «میزان» و سپس رأی دادگاه بر رفع توقیف این روزنامه، بنی صدر و روزنامه انقلاب اسلامی هیاهویی در مورد عدم عدالت در جریان دادگاه ها، به راه انداختند. با وجود تمام مشکلات، این پرونده مراحل تکمیل خود را طی کرد و دلایل کافی در مورد اتهامات مجرمین به دست آمد و آمادۀ تقدیم به دادگاه شد، اما در این مرحله، پی گیریی قضایی به جهاتی متوقف شد و پرونده به دادگاه نرفت، حضور دکتربهشتی که آن روزهارئیس دیوان عالی کشور بوده و در رأس محاکم قضایی قرارداشت، یکی از مشکلات پیش رو بود. بنی صدر رسیدگی قضایی را که تحت نظر ایشان صورت می گرفت، مغرضانه می دانست و مدعی بود او مثل سایرین باید محاکمه شود بنابراین علیه آیت الله بهشتی طرح دعوا کرد.

  مسأله دیگر آماده نبودن محاکم دادگستری و عدم تصفیۀ قضات، پس از انقلاب بود. اما عمده ترین مشکل، مسأله عدم مراجعۀ رئیس جمهور به دادگاه های انقلاب بود، زیرا بنی صدر، فرماندۀ کل قوا و رئیس جمهوری اسلامی ایران بود و از موقعیت اجتماعی خود سوء استفاده کرده، به بازپرسی نمی رفت و در صورت احضار وی به دادگاه، مسلماً از جوسازی و اخلال گری استفاده می کرد.

  بنابراین نتیجۀ کار دادسرا به دادگاه منتقل نشد، اما چون امکان رها کردن مسأله در این مرحله وجود نداشت، هیئت سه نفره ای که یک نفر از طرف رئیس جمهور، یک نفر از طرف دکتر بهشتی و یک نفر از طرف امام خمینی(ره) تعیین شدند، مشغول بررسی تخلفات گشتند.

1- روزنامه انقلاب اسلامی9/5/1359

2- همان، 13/5/1359

3- چگونگی انتخاب اولین نخست وزیری جمهوری اسلامی ایران و مکاتبات رجایی با بنی صدر ، ص77

4- همان، ص115و114

5- روزنامه کیهان3/6/1359      

6- همان18/6/1359

7- روزنامۀ انقلاب اسلامی16/6/1359

8- روزنامۀ کیهان 18/6/1359

9- همان.

10- مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، تهران: انتشارات همشهری، 1376، ص371

11- همان، ص372

12- همان.

13- همان.

14- همان.

15- همان.

16 ـروزنامه انقلاب اسلامی 29 /8/1359

17 ـ همان، 23/11/1359

18- همان20/6/1359

19- همان،ص228و227

20- آیت الله خلخالی در ابتدا جزو حامیان جدی بنی صدر بود.