حمايت هاي آمريكا از عراق در طي جنگ تحميلي

الف- از سرگيري روابط با عراق
دولت آمريكا كه مي پنداشت در جنگي كه با تحريك و تشويق وي عليه ايران آغاز شده، ر‍‍ژيم بعثي عراق مي تواند ظرف مدت كوتاهي ايران را به تصرف درآورده و نظام جمهوري اسلامي ايران را سرنگون سازد، هنگامي كه ديد نه تنها اين رؤيا تحقق نيافته بلكه نيروهاي رزمنده ايران در جبهه هاي نبرد، دشمن بعثي را گام به گام وادار به عقب نشيني و تحمل ضربات كوبنده كرده اند، تصميم گرفت كه روابط خود را با عراق به صورت رسمي از سر گيرد و حمايت هاي خود از عراق را به صورت قانوني و موجه درآورد. دو تن از نويسندگان آمريكايي در كتاب خود در اين باره مي نويسند:
«زماني كه به نظر مي رسيد ايران در حال تفوق بر عراق است، آمريكا و متحدينش نگران شده، واشنگتن تصميم گرفت كه از عراق حمايت هاي مالي و تسليحاتي به عمل آورد. اما يك مشكل عمده وجود داشت و آن اينكه از لحاظ قوانين آمريكا، اعطاي اعتبار و وام و برقراري ارتباطات گسترده با كشورهايي كه در ليست كشورهاي حامي تروريسم قرار دارند، منع شده است. لذا در ماه مارس 1982 (اسفند 1360) وزارت خارجه آمريكا، به سرعت عراق را از ليست اين كشورها حذف كرد.»(1) يك محقق آمريكايي ديگر نيز در كتاب خود مي نويسد:
«به جاي آنكه روابط آمريكا و عراق رو به سردي برود، بالعكس، تلاش هايي به منظور گسترش اين روابط صورت پذيرفت. از قبيل حذف نام عراق از ليستي كه وزارت خارجه آمريكا در مورد كشورهاي حامي تروريسم بين المللي تهيه كرده بود، تضمين اعتبارات اعطايي ايالات متحده و برقراري مجدد روابط كامل و ديپلماتيك در سال1984.» (2)
راديو آمريكا نيز در گفتاري به تاريخ 28سپتامبر 1990، با اشاره به اين قضيه گفت:
پس از حذف نام عراق از ليست كشورهاي حامي تروريسم، ناگهان (سيل) اعتبارات از سوي بانك بين المللي صادرات و واردات، و تضمين وام هاي بين المللي از سوي مؤسسه اعتبارات بازرگاني، به جانب بغداد روان شد. (3)
به دنبال اين زمينه چيني ها، ريگان در ماه دسامبر1983 (آذر1362)، ”دونالد رامسفيلد“ فرستاده ويژه خود را با نامه اي به خط خود به بغداد فرستاد و به صدام حسين نيز پيشنهاد كرد كه مناسبات دو كشور از سر گرفته شود.
ريگان خواهان گسترش پيوندهاي نظامي، فني، و تجاري دو كشور شد و صدام حسين نيز از اين پيشنهاد به گرمي استقبال كرد. (4)
”كنت تيمرمن“ نيز در اين باره مي گويد:
«تحريم تجاري ايران از سوي آمريكا، نشانه پايان ابهام ديپلماتيك حاكم بر اتحاد و دوستي آمريكا با صدام حسين بود. آمريكا براي خلاص شدن از دست آيت الله خميني، روي صدام حساب مي كرد و مي كوشيد به طريق گوناگون، ولي سنجيده و حساب شده، به صدام و اهداف او كمك نمايد. در ماه فوريه1984 (بهمن 1363)، ”ريچارد مورفي“ معاون وزارت خارجه آمريكا رسماً به بغداد سفر كرد.» (5)
و به اين ترتيب بود كه روابط ديپلماتيك دو كشور به طور رسمي از سر گرفته شد.
حال بايد ديد كه دليل اين شتاب دولت آمريكا در برقراري روابط علني با رژيم صدام حسين، چه بوده است؟ آنها از چه چيزي احساس خطر كرده بودند كه حاضر شدند همه ي ادعاهاي خود مبني بر دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروريسم و دفاع از آزادي و دموكراسي را به كناري نهاده و با ر‍ژيم ديكتاتور و سركوب گري همچون بعث عراق، روابط علني و ديپلماتيك برقرار سازند؟
نويسنده ي ”بنياد گرايي در جهان عرب“ در كتاب خود پاسخ اين سؤالات را مي دهد:
«نگراني اصلي آمريكا اين است كه پيروزي هاي ايران به سرنگوني رژيم كنوني و تشكيل يك حكومت اسلامي شبيه به آنچه در ايران است انجامد. يك چنين نتيجه اي، فشار را در جهت ايجاد تحول انقلابي در عربستان سعودي و كشورهاي خليج فارس به ميزان قابل توجهي افزايش خواهد داد. علاوه بر اين، پيروزي ايران جوامع شيعي لبنان و كشورهاي خليج فارس را به صورت راديكال در خواهد آورد. سرانجام، پيروي بنيادگرایي احتمالاً اسلام گرايان سني مبارز و معتقد به حركت گام به گام را به پيروزي قدرت الهي گرداگرد انقلاب اسلامي ايجاد مي كند و به نيروي آرمان گرايانه و پيكار جويي فوق ملي آن در جهان عرب، قدرت بي حد و حصر عطا مي كند.» (6)
”جورج شولتز“ نيز در پانزدهم ماه مه 1986، در سخنراني خود در جمع صهيونيست هاي آمريكا گفت:
خطر در خليج فارس يك خطر واقعي است. اگر خمينيسم در منطقه پيشرفت كند، منافع استراتژيك آمريكا آسيب خواهد ديد و بديهي است كه منافع اسراييل نيز ضربه خواهد خورد. (7)
”واينبرگر“ وزير دفاع آمريكا نيز فرياد برمي آورد كه: «پيروزي ايران در جنگ يك مصيبت است».
و بالاخره ”تزيابارام“ كارشناس اسراييلي نيز مي گويد:
«اگر عراق سقوط كند و [امام] خميني بغداد را فتح كند، بايد گفت: واي بر اسراييل، واي بر آمريكا.» (8)
و به اين ترتيب بود كه ترس و وحشت از پيروزي ايران در جنگ و شكست ”سردار قادسيه“، باعث شد كه سردمداران كاخ سفيد با عجله ي هر چه تمامتر، روابط ديپلماتيك و سياسي خود با ديكتاتور بغداد را مجدداً برقرارسازند.

ب- كمك هاي آمريكا به عراق در طي جنگ
از آن جا كه ر‍ژيم عراق براي حفظ منافع غرب با ايران مي جنگيد،(9) لذا كشورهاي غربي و به خصوص آمريكا، در طي هشت سال جنگ تحميلي، همه گونه كمك هاي مالي، تكنولوژي و تسليحاتي ممكن را به عراق كردند تا مانع از پيروزي ايران در جنگ شوند. ”مارك گازيوروسكي“ يكي از محققين آمريكايي، در مورد كمك هاي آمريكا به عراق مي گويد: «آمريكا در طول جنگ اول خليج فارس به منظور حفظ تعادل استراتژيك منطقه به نفع عراق، همواره به اين كشور كمك مي كرد.» (10)
راديو آمريكا نيز در تاريخ ششم اوت 1990 طي گزارشي اعتراف مي كند كه: صدام در جريان جنگ ايران با عراق از پشتيباني آشكار آمريكا از جمله تشريك مساعي اطلاعاتي، تحويل كالاهاي غيرنظامي، مواد غذايي، و هلي كوپترهاي غيرنظامي ” بل “ كه وي براي مصارف نظامي تحويل مي گرفت، برخوردار گرديد. (11)
در همان زماني كه روابط ميان دو كشور مجدداً برقرار شد، شركت ”بكتل“ كه يكي از شركتهاي ساختماني ايالات متحده است، پروژه ساخت خط لوله اي را كه صادرات نفتي عراق را از طريق اردن به خليج عقبه مي رساند با عراقي ها مورد مذاكره قرار داد. عراقي ها به اين خط لوله به شدت احتياج داشتند زيرا حافظ اسد رييس جمهور سوريه، خط لوله اي را كه از طريق سوريه منتقل مي شد در سال 1982 بسته بود. در آن هنگام شركت بكتل وجهه سياسي قدرتمندي داشت زيرا دو تن از مقامات اجرايي سابق آن يعني ”جورج شولتز“ و ”گاسپارو اينبرگر“ در دولت ريگان وزارت امور خارجه و وزارت دفاع را بر عهده داشتند. دولت ريگان از اين پروژه حمايت مي كرد. زيرا انجام اين پروژه عراق را قادر مي ساخت براي خريد اسلحه، ارز خارجي بيشتري به دست آورد. (12)
پس از شكست مفتضحانه دولت آمريكا در ماجراي ”مك فارلين“ و بر باد رفتن حيثيت سياسي دولت ريگان، رييس جمهور آمريكا تصميم گرفت كه به عنوان عكس العمل، آخرين موانع بر سر راه ورود تكنولوژي آمريكايي براي پروژه هاي تسليحاتي عراق را از ميان بردارد. لذا از آن پس ديگر هيچ ممنوعيتي در اين راه وجود نداشت. (13)
نويسنده كتاب”ناگفته هاي جنگ عراق با ايران“ نيز در اين زمينه مي گويد:
«دولت ريگان از نخستين ماه هاي سال 1985، درهاي فروش تكنولوژي بسيار پيشرفته آمريكايي را به روي عراقي ها كاملاً باز كرد و حتي صدور تكنولوژي و كالاهايي كه فروش آنها به شوروي و بلوك شرق ممنوع شده بود، براي عراق ممنوعيتي نداشت.» (14)
روزنامه ”واشنگتن پست“ نيز در دسامبر 1990 با استناد به يك سند رسمي دولت آمريكا مي نويسد: دولت آمريكا در پنج سال گذشته معادل يك و نيم ميليارد دلار تجهيزات، انواع ماشين آلات، دستگاه هاي حساس و كامپيوترهاي فوق العاده قوي كه در امر توليد سلاح هاي شيميايي، موشكي و هسته اي نقش حساسي دارند به دولت عراق فروخته است...
يك بازپرس كنگره آمريكا كه مشغول بررسي عملكرد دولت آمريكا در قبال عراق است مي گويد: دامنه و وسعت انواع تجهيزات و تكنولوژيهاي حساسي كه از طرف دولت آمريكا به عراق ارسال شده آدم را شوكه مي كند. (15)
روزنامه ”وال استريت ژورنال“ نيز در تاريخ دهم ژانويه 1991 در مورد كمك هاي آمريكا به عراق در زمينه تأسيسات هسته اي، طی مقاله اي نوشت: به اعتقاد كارشناسان نظامي آمريكا، چهل درصد تجهيزات به كار رفته در مجتمع هسته اي ”سعد-16“ عراق كه داراي ساختار طرح و توليد موشك و سلاح هاي هسته اي است، در آمريكا ساخته شده است. بر اساس مدارك محرمانه پنتاگون از سال 1985 تا 1988 وزارت بازرگاني آمريكا اجازه فروش 5/1 ميليارد دلار كامپيوتر، تجهيزات الكترونيكي و تجهيزاتي كه توانايي بالقوه نظامي را دارند به عراق داده است. (16)
شكبه تلويزيوني ”ان.بي.سي“ آمريكا نيز در گزارشي اعلام كرد كه در اوايل دهه ي 1980 مركز كنترل بيماريهاي ايالات متحده، باكتري هاي كشنده براي دانشمندان عراقي (به منظور ساخت سلاح هاي ميكروبي) ارسال كرده است. (17)
مطالب فوق همه نشان دهنده اين واقعيت است كه آمريكا حتي از در اختيار گذاردن تكنولوژي توليد سلاح هاي شيميايي و ميكروبي و اتمي نيز به عراق خودداري نكرد تا ديكتاتور خونخوار عراق با استفاده از آنها رزمندگان دلير ايران را به خاك و خون كشيده، بتواند جلوي سقوط حكومت خويش و ديگر نوكران منطقه اي آمريكا را بگيرد. و آنچه در اين ميان كوچك ترين اهميتي براي سياستمداران كاخ سفيد نداشت، همانا زير پا گذاشتن همه قوانين حقوقي بين المللي، مقررات سازمان ملل متحد، حقوق بشر، و مقولاتي از اين دست بود.
مجله ”نيوزويك“ در يكي از شماره هاي ماه اوت 1990، با اشاره به استفاده عراق از سلاح هاي شيميايي بر عليه ايران، در مورد چشم پوشي آمريكا از اين موارد مي نويسد: گر چه این صدام بوده كه جنگ عليه ايران را شروع كرد و براي اولين بار از سلاح هاي شيميايي استفاده كرد، ولي آمريكا و تقريباً تمامي كشورهاي غربي به دليل خصوت خود با بنيادگرايي اسلامي حاكم بر ايران، اين جنايات را كاملاً ناديده گرفتند. (18)
”پير سالينجر“ و ”اريک لوران“ در كتاب ”پرونده محرمانه جنگ خليج فارس“ مي نويسند:
صدام زرادخانه بزرگي براي سلاح هاي شيميايي در اختيار دارد و از آن در جنگ عليه ايران براي شكستن حمله هاي نظامي ايران و نيز براي سركوب روستاها و شهرهاي كردستان عراق استفاده كرده است. در دستيابي عراق به اين نوع سلاح ها نيز كمك هاي غرب نقش اصلي را بازي كرده است. ما اسامي و آمار 208 شركت (آلماني، آمريكايي، انگليسي، فرانسوي، ايتاليايي، سوييسي، اطريشي و...) را به دست آورده ايم كه هر كدام به اندازه متفاوتي در برنامه هاي جنگي عراق به خصوص در زمينه تأسيس صنايع شيميايي سهيم بوده اند. (19)
شبكه تلويزيوني ”اي.بي.سي“ آمريكا نيز در يازدهم سپتامبر 1990 طي يك گزارش تلويزيوني مي گويد:
در سال 1984، هنگامي كه سازمان ملل متحد تأييد نمود صدام حسين از گاز خردل عليه ايراني ها استفاده نموده است، اعتراض اندكي در اين مورد به عمل آمد و هيچ نوع تنبيهي براي آن تعيين نگرديد. ”كنت ادلمن“ مدير سابق سازمان مهار جنگ افزارها و خلع سلاح، مي گويد: سال 1984، نمونه اي از استفاده گستاخانه جنگ افزارهاي شيميايي است. هيچ اقدامي براي پنهان كردن و پوشاندن آن به عمل نمي آمد و براي ايالات متحده و تمامي جهان متمدن ،نه تنها محكوميت و نفي چنين استفاده اي مطرح نبود، بلكه عملاً انجام چنين كاري مورد تأييد نيز بود. (20)

ج- همكاري هاي اطلاعاتي آمريكا با عراق در جنگ عليه ايران:
پس از آنكه آثار ضعف و شكست در صفوف ارتش عراق نمايان شد، دولت آمريكا تصميم گرفت به هر نحو كه شده از نابودي نيروهاي عراقي و پيروزي قواي ايراني جلوگيري به عمل آورد. بدين خاطر تصميم گرفته شد كه كليه اخبار و اطلاعات مورد نياز ارتش عراق در اختيارش قرار گيرد.
در ماه فوريه1982 (بهمن 1360) ”ويليام كيسي“ رييس سازمان ”سيا“ به طور محرمانه وارد امّان پايتخت اردن شد و پس از ملاقات با شاه حسين به ديدار ”بارزان ابراهيم التكريتي“ برادر ناتني صدام، كه رييس دفتر مركزي اطلاعات عراق بود رفت. در اين ملاقات ”كيسي“ گفت: ايالات متحده مايل است يك رابطه مستقيم اطلاعاتي با عراق برقرار كند تا مطمئن شود عراق قادر است از خودش در مقابل حملات ايران دفاع كند. (21)
ميانجي گران اين مذاكرات از جمله ”شاه اردن“ و ”فهد“ شاه سعودي، به رهبر عراق اطمينان داده بودند كه ايالات متحده آمريكا اطلاعات مهمي در اختيار دارد كه لازم است او از آن آگاه شود. (22)
بدين ترتيب ميان ايالات متحده آمريكا و عراق قراردادي منعقد شد كه به موجب آن، دو طرف بايد يكديگر را در اطلاعاتي كه درباره ي ايران به دست مي آوردند ، شريك مي كردند. ضمناً ”سيا“ متعهد شده بود گروهي از كارشناسان خود را به بغداد بفرستد تا به مساعي عراق در جنگ با ايران كمك كنند.
چند ماه بعد، دو افسر بلند پايه ”سيا“ سفر ديگري به خاورميانه انجام دادند. اين بار آنها مستقيماً به بغداد رفتند.
آمريكايي ها يك سلسله طرح هاي جديد از آرایش نظامي نيروهاي عراقي و ايراني به همراه خود داشتند كه با دقت زياد توسط گروهي از كارشناسان نظامي جامعه اطلاعاتي آمريكا تهيه شده بود. اين بار علاوه بر ”بارزان“، آنها با خود صدام حسين نيز ملاقات كردند. (23)
مقامات شوراي امنيت ملي آمريكا به ويژه نگران اين بودند كه جنگ ايران و عراق كه از زمان حمله صدام حسين در سال 1980 بدون وقفه ادامه داشت، به شكست رژيم بغداد منجر شود و يك حكومت شيعه اصول گراي ديگر در منطقه خليج فارس به وجود آيد. (24)
پس از شكست عراق در خرمشهر، كارشناسان ”سيا“ يك بار ديگر به اين نتيجه رسيدند كه سقوط حكومت بغداد، يا از راه تحمل يك شكست نظامي از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، و يا توسط شورش گروه هاي شيعه مذهب داخل عراق، امري اجتناب ناپذير شده است. (25)
يك بار ديگر ”ريگان و كيسي“ تصميم گرفتند اوضاع را عوض كرده و عراق را نجات دهند. آنها اين نقشه را تصويب كردند كه روابط اطلاعاتي با عراق را از راه هاي مختلفي توسعه دهند. از جمله اينكه تمام اطلاعات به دست آمده از آرايش نظامي ايراني ها و مواضع آنها را كه از طريق هواپيماهاي اكتشافي پيشرفته ”آواكس“ فروخته شده به عربستان در اكتبر 1980، به دست مي آوردند در اختيار رژيم صدام حسين قرار دهند. (26)
خود صدام نیز در ماه مه 1984 ( اردیبهشت 1363) در نهایت صداحت گفته بود از اطلاعاتی که خلبانهای آمريكايي با به پرواز درآوردن آواكس هاي عربستان سعودي به دست مي آوردند، برخوردار بوده است. (27)
در سال1986 (1365) نيز سازمان ”سيا“ تصاوير ماهواره اي ارزشمندي در مورد نيروهاي نظامي ايران و موقعيت آنان در اختيار عراق قرار داد. (28)
تكنولوژي غرب، تصاوير هوايي تهيه شده توسط ماهواره هاي جاسوسي آمريكا، و اطلاعات مراقبتي تهيه شده توسط آواكس هاي سعودي كه آمريكايي ها آنها را هدايت مي كردند، همگي باعث شدند كه صدام حسين به موقعيت بهتري در جنگ دست يابد. (29)
سازمان ”سيا“ هم چنين گروهي از افسران اطلاعاتي خود را به بغداد فرستاد تا به صدام براي طراحي برنامه هاي دفاعي جديد او كمك كنند. يك ايستگاه سرّي ”سيا“ نيز در نزديكي كاخ رياست جمهوري در بغداد تأسيس شد. (30)
”هوارد تيچر“ يكي از افسران ارشد سازمان ”سيا“ مي گويد: ما به عراق آنچه را كه لازم داشت تا از ايراني ها شكست نخورد داديم. ما تمام آسيب پذيري هاي آنها را در خطوط دفاعي شان تشخيص داديم و از اين نقاط ضعف مطلع شان ساختيم. ما مي دانستيم كه اگر اين كار را نمي كرديم، ارتش ايران تا خود بغداد پيش مي رفت. (31)
سعودي ها نيز بسيار نگران بودند كه مبادا ايران در جنگ پيروز شده، حكومت صدام را سرنگون سازد و يك جمهوري اسلامي در كنار مرزهاي عربستان به وجود آورند. لذا با كمك هاي مالي، نظامي و اطلاعاتي عراق را تقويت كردند.
در بعضي مواقع، برآوردهايي كه آمريكايي ها از قدرت نظامي ايران داشتند ، از طريق سعودي ها در اختيار عراق قرار مي گرفت. (32)
”هوارد تيچر“ در اين زمينه مي گويد: ما از طريق عربستان سعودي و اردن براي عراق اطلاعاتي فرستاديم كه با استفاده از حسن نيت ما، سازمان اطلاعاتي خود را براساس اسرار ما برپا كند. (33)
ارتباط ماهواره اي در صدر موافقت هاي بلند مدت دو كشور (آمريكا و عراق) قرار داشت و در مورد تحرك نيروهاي هوايي ايران، اطلاعات ذي قيمتي در اختيار عراق قرار مي داد. اين اطلاعات را آواكس هاي آمريكايي مستقر در رياض، با پرسنل آمريكايي از منطقه نبرد جمع آوري مي كردند. آواكس ها بر فراز خليج فارس به گشت زني دايم مشغول بودند. اين نوع اطلاعات تاكتيكي آمريكا، به عراق امكان مي داد تا در برابر امواج ويرانگر حملات انساني سالهاي 1983 و 1984 ايران مقاومت كند و از پا درنيايد. اطلاعات به قدري حساس بود كه ملك حسين پادشاه اردن شخصاً بر انتقال آنها به عراق نظارت داشت.» (34)
يك مقام ارشد اردني نيز ضمن تأييد اينكه اردن كانال ارسال اطلاعات تأمين شده توسط آمريكايي ها براي بغداد بوده است گفت: «اين اطلاعات طي دو سال نخست از طريق ما ارسال مي شد،اما بعد آنها كانال مستقيمي از طريق سفارتخانه هاي خود ايجاد كردند.» (35)
شاهزاده ”بندر بن سلطان“ سفير عربستان سعودي در آمريكا نيز در طي يك مصاحبه مطبوعاتي در تاريخ پانزدهم اوت 1990 در اين باره اظهار داشت:حكومت آل سعود در سالهاي پاياني جنگ عراق عليه ايران، نقش واسطه را ميان واشنگتن و بغداد بازي مي كرد و اطلاعات نظامي ارزشمندي از تحركات ايران در جبهه هاي جنگ را از منابع اطلاعاتي آمريكا به رژيم بغداد منتقل مي كرده است... در اين دوره (سالهاي آخر جنگ) عراقي ها بيش از هر چيز خواستار كمك ارتش آمريكا به عراق در زمينه اطلاعات، طرح ها و توصيه هاي نظامي در مقابله با ايران بودند و عربستان تمام اين امكانات، و حتي بيش از آن را برايشان فراهم آورد. (36)
”هوارد تيچر“ نيز مي گويد: ما (سازمان سيا) به عراقي ها اطلاعات ماهواره اي و الكترونيك داديم كه در واقع براي آنها گنجي محسوب مي شد. آمريكا براي صدام حسين كاري كرد كه تا آن روز حتي براي هر يك از نزديك ترين متحدين خود نكرده بود. (37)
در اواسط ماه اوت1986 (مرداد1365)، عراق يك حمله غافلگيرانه هوايي به ترمينال نفتي ايران در جزيره ”سيري“ انجام داد. جزيره اي كه تصور مي شد به واسطه ي بعد مسافت، از حملات عراق مصون باشد. (38)
اين حمله ي هواپيماهاي عراقي در چارچوب يك هماهنگي دقيق اطلاعاتي ميان ”سيا“ و ارتش عراق انجام گرفت. (39)
روزنامه ”واشنگتن پست“” نيز در سال1365 طي مقاله اي فاش ساخت كه:
دولت آمريكا، اطلاعات نظامي از جمله اطلاعات جمع آوري شده به وسيله ”ماهواره هاي شناسايي“ خود را در اختيار عراق قرار مي دهد تا از آنها براي حمله به پايانه هاي نفتي، نيروگاه ها و مراكز نيروهاي ايراني استفاده كند. مقامات آمريكايي نيز در مصاحبه با خبرگزاري ”رويتر“، اين گزارش را تأييد كردند. (40)
”راديو آمريكا“ نيز در سال1367، طي گزارشي گفت: حمله به پايانه هاي نفتي ايران در جزيره ي لارك، كه بزرگ ترين حمله عراق در سالهاي اخير به شمار مي رود، تحت نظارت نيروي دريايي آمريكا در خليج فارس انجام گرفت. (41) آنچه در فوق بيان شد، گوشه اي از همكاري هاي اطلاعاتي آمريكا و ر‍ژيم بعثي عراق را نشان مي داد و شامل موارد ديگر از جمله اطلاعات جاسوسي كه آمريكا از طريق عوامل نفوذي خود و يا جاسوسان و مزدوران خود در ايران كسب كرده و در اختيار صدام حسين قرار مي داد،؛ نمي شود.
و همه ي اين تلاش ها براي آن بود كه يك حكومت متجاوز و جنايتكار را از سراشيب سقوط نجات دهند تا بتواند به عنوان سدّي در برابر نفوذ انقلاب اسلامي در منطقه عمل كند.

د- تشويق عراق به بمباران مراكز صنعتي و نظامي ايران:
در ماه اوت سال1986 (مرداد1365)، سازمان ”سيا“ يك سيستم الكترونيكي بسيار پيچيده و امن ارتباطي گسترده به راه انداخت كه واشنگتن را مستقيماً به بغداد مربوط مي كرد. براي دو ماه متوالي، صدام حسين از طريق ايستگاه بغداد اطلاعات مستقيمي را درباره آرايش هاي نظامي ايران دريافت مي داشت. از طريق اين شبكه عظيم ارتباطي، اثرات بمباران هاي عراقي در تأسيسات ايران نيز ارزيابي و به وسيله ”سيا“ در اختيار رژيم عراق گذارده مي شد. بخش عظيم اين ارزيابي ها به وسيله يك واحد ويژه كه در مركز ”ايستگاه بغداد“ تأسيس شده بود، انجام مي شد.
بنا بر گزارشي كه در روزنامه ”واشنگتن پست“ در سال1986 منتشر شد، حتي ”كيسي“ رييس سازمان سيا، با مقامات عراقي در واشنگتن ملاقات كرد تا مطمئن شود كه اين شبكه ارتباطي به درستي كار مي كند و در ضمن عراقي ها را به انجام حملات بيشتري به خاك ايران تشويق كرد. (42)
آمريكا با در خطر قرار گرفتن تلاش هايش در چارچوب قطعنامه598، عراق را به آغاز يك دوره جديدي از جنگ نفت كش ها واداشت. با شروع اين دوره از جنگ نفت كش ها (در آستانه سفر دبير كل سازمان ملل به ايران) خبرگزاري يونايتدپرس به نقل از يكي از خبرنگاران خود اعلام داشت، گروهي از مقامات دولت آمريكا به وي گفته اند كه برخي از سياست گذاران كاخ سفيد عقيده دارند كه عراق بايد حملات خود را عليه ايران تشديد سازد. تشديد حملات عراق بايد بر تأسيسات صدور نفت ايران به حدي آسيب برساند كه اين تأسيسات غيرقابل تعمير باشد. (43)
روزنامه ”واشنگتن پست“ نيز در طي مقاله اي نوشت كه مقامات آمريكايي سه پديده خرد كننده را درباره ي جمهوري اسلامي بر مي شمارند كه به گمان آنها اثرات سهمگيني در روحيه ايرانيان در جبهه ها و زوال فكري در تهران به جاي گذاشته است.
نخستين پديده جنگ شهرهااست. پديده دوم، استفاده فزاينده و موفقيت آميز عراق از جنگ افزارهاي شيميايي، و پديده سوم سياست دو سويه آمريكا شامل فشارهاي ديپلماتيك بر تهران هم زمان با حمايت نظامي از همسايگان ايران است. (44)
هفته نامه ”نيويوركر“ نيز كه در آمريكا منتشر مي شود، پرده از نقش آمريكا در تشويق عراق به بمباران مناطق شهري ايران برداشته، طي گزارشي فاش ساخت كه ”جورج بوش“ در تابستان سال1986 (1365)، هنگامي كه سمت معاونت رييس جمهوري در دولت ريگان را بر عهده داشت، دولت عراق را تشويق كرد كه ايران را مورد بمباران شديد قرار دهد تا تهران مجبور شود براي خريد اسلحه به آمريكا روي آورد و در آن صورت، واشنگتن بتواند خواستار آزادي گروگان هاي غربي شود. جالب آنكه به فاصله ي48 ساعت پس از اين اقدامات دولت آمريكا، سياست جنگي عراق تغيير كرد و بمباران شهرها شروع شد و در طول چند هفته، هواپيماهاي عراقي نزديك به360 پرواز به داخل ايران داشته و با بمباران وسيع، شرايط جنگي را در شهرها تشديد كردند. (45)

هـ - همراهي با عراق در حمله به نيروهاي ايراني:
در طي هشت سال جنگ تحميلي، آمريكا در موارد متعددي ضمن همكاري با نيروهاي عراق، به مواضع و نيروهاي ايراني در خليج فارس و همچنين جزيره فاو حمله كرد. مطالبي كه در زير مي آيد بخشي از اين اقدامات نظامي خصمانه را نشان مي دهد:
«در اوايل سال1988 (زمستان 1366)، واحدهاي ارتش عراق، با يك نقشه به دقت طراحي شده و مانور نظامي پيچيده كه با كمك آمريكا برنامه ريزي شده بود، جزيره استراتژيك فاو را پس گرفتند. كارشناسان نظامي آمريكا، با كمك نقشه هايي كه توسط ”سيا“ تهيه شده بود، تمام راه هاي تعرض واحدهاي عراق را به دقت مشخص كرده و براي انجام اين تعرض، فرماندهان عراقي زير نظر دقيق افسران اطلاعاتي آمريكا مدت يك سال تمام تحت آموزش قرار گرفتند؛ به طوري كه پس از شروع حمله، تمامي شبه جزيره را عراقي ها توانستند ظرف36 ساعت دوباره اشغال كنند.» (46)
نشريه آمريكايي ”سانفرانسيسكو اگزمير“ نيز نوشت: همكاري هاي كاملاً سرّي آمريكا با عراق در تصرف شبه جزيره فاو، در حد طراحي عمليات زميني و كمك ايالات متحده در آرايش نيروي عراقي ها در منطقه بوده است. (47)
محقق ديگري مي گويد: تا سال 1988، ايالات متحده از طرق مختلف با كمك به عراق جهت قدرت برتر در مقابل ايران، اقدامات نظامي مهمي را عليه ايران انجام داده بود. (48)
روزنامه ”لوس آنجلس تايمز“ نيز در تاريخ نهم اوت 1990، به نقل از يك متخصص مسايل خاورميانه در انستيتوي مطالعاتي ”بنياد كارنگي“ چنين مي نويسد:
«دولت ريگان عليرغم موضع رسمي آمريكا مبني بر بي طرفي در جنگ ايران و عراق، در زمينه تعيين استراتژي براي باز پس گيري جزيره فاو، براي مدت بيش از يك سال با رژيم عراق همكاري داشت... مقامات نظامي آمريكا در آن مدت با عراق و واحدهاي برگزيده نظامي صدام همكاري گسترده اي داشتند.
كمك هاي آمريكا به عراق كه مكمل كمك هاي دريافتي اين كشور از مصر، اردن، و فرانسه بود، شامل ارايه تاكتيك هاي نظامي براي بازپس گيري ”فاو“ و ماكت سازي اين شبه جزيره براي نشان دادن محل استقرار نيروهاي ايراني نيز بود.
بدون كمك آمريكا بي ترديد بغداد ماه ها و حتي سالها در جنگ درجا مي زد و طبعاً عراق در يك جنگ فرسايشي هم از نظر نظامي و هم از نظر اقتصاد، بازنده بود.» (49)

و- حمله به سكوهاي نفتي و كشتي هاي نظامي و تجاري ايران:
آمريكا سعي داشت تا با استراتژي جنگ محدود عليه ايران، دولت جمهوري اسلامي ايران را به پاي ميز مذاكره بنشاند. همكاري ناوهاي جنگي آمريكا با جنگنده هاي عراقي در راستاي از بين بردن نفتكش هاي ايراني در خليج فارس و انهدام ترمينالهاي نفتي ايران، جزيي از اين استراتژي بود. (50)
در تاريخ سي ام شهريور1366، هلي كوپترهاي آمريكايي با شليك موشك، يك كشتي تجاري ايران را غرق كردند. در اين حمله سه نفر پرسنل ايراني كشتي به شهادت رسيدند و نيروهاي آمريكايي 26نفر را به گروگان گرفتند. سخنگوي كاخ سفيد گفت كه ”ريگان“ شخصاً دستور حمله به كشتي ايراني را صادر كرده است.
در تاريخ هفدهم مهرماه 1366 نيز هلي كوپترهاي توپ دار آمريكايي سه قايق كشتي ايراني را غرق مي كنند. (51)
در بيست و هفتم مهرماه همان سال، چهار ناو آمريكايي به دو سكوي نفتي ايران حمله كردند و پس از محاصره به روي آنها آتش گشودند. چند ساعت پس از حمله ريگان طي بيانيه اي گفت كه وي شخصاً دستور حمله را داده است. (52)
در ماه آوريل1988 (فروردين1367) نيز نيروي دريايي ايالات متحده در نزديكي تنگه هرمز با كشتي هاي جنگي ايران درگير شدند. هواپيماهاي جنگنده ”اف-14 تا مكت“ ، سه قايق ايراني را غرق كرده و دو ناوچه ايراني سهند و سبلان را از كار انداختند. سيستم هاي راداري كه بر روي اين دو كشتي مستقر شده بودند، تنها وسايل مراقبتي ايران در بخش جنوبي خليج فارس بودند. (53)
دولت عراق نيز به خاطر همكاري هايي كه آمريكا با نيروهاي عراقي براي حمله به اهداف ايران انجام داده بود، از نقش آمريكا در حمايت از نفت كش هاي عراقي و حمله به اهداف ايراني در خليج فارس ستايش و قدرداني كرد. (54)

پی نوشت ها:

1- Adel Darwish and Gregory Alexander, Op.Cit., P63
2- Simon Henderson,Op.Cit.,P183.
3- محسن صفری.” ما اعتراف می کنیم“، (تهران: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1370)، ص163.
4- سوداگری مرگ؛ ناگفته های جنگ عراق با ایران، پیشین. ص282
کنت آر. تیمرمن، پیشین، ص290 5-
6- Hrair Dekmejian. "Islam In Revolution, Fundamentalism in the Arab world". (New Yourk: Syracuse University Press,1985),P 168.
7- روزنامه اطلاعات، 27/2/1365
8- روزنامه کیهان، 14/10/1365
9- صدام حسین در تاریخ اول سپتامبر 1990 (10/6/1369) طی مصاحبه ای با شبکه تلویزیون فرانسه گفت: (عراق برای حفظ منافع غرب با ایران می جنگید و اگر کشورش موفق نمی شد جلوی پیشروی نیروهای ایرانی را بگیرد، وضعیت کنونی غرب نامعلوم بود)
10- مارک گازیوروسکی. ”ایرن و آمریکا“. ماهنامه دیدگاه ها و تحلیل ها. شماره 84 آبان1373، ص87.
11- محسن صفری ، پیشین ،ص 58
12- Andrew And Leslie Cockburn,OP.Cit.,P339.
13- کنت تیرمن. پیشین، ص480
. 14- همان، ص402
15- محسن صفری، پیشینپف ص78
16- کیهان هوایی، 26/10/1369. به نقل از وال استریت ژورنال، دهم ژانویه 1991
17- کیهان هوایی، 5/2/1369. به نقل ازرادیو صدای آمریکا، شانزدهم آوریل 1990
18- محسن صفری، پیشین، ص91
19- پیرسالینجر- اریک لوران. ”جنگ خلیج فارس پرونده محرمانه.“ ترجمه موسی احمد زاده، (تهران: اطلاعات، 1370)، ص26
20- محسن صفری، پیشین، ص93
21- Mark Perry. "Eclipse, The Last days of the C.I.A," (New york: Wiliam Morrow and Company, Inc,.1992),P375.
22- Ibid, P376.
23- Ibid, P377.
24- Ibid, P379.
25- Ibid,P381.
26- Ibid,P381.
27- James Bill.OP.Cit., P306
28- Adel Darwish and Gregory Alexander,OP.Cit.,P66.
29- Ibid,P68.
30- Mark Perry,Op.Cit.,P381
31- Ibid,P383.
32-”روابط پنهانی ایالات متحده و عربستان سعودی“. ترجمه همایون الهی، مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ی72-71، مرداد و شهریور1372، ص67.
33- Mark Perry,Op.Cit.,P383
34- کنت تیمرمن، پیشین، ص475.
35- Andrew And Leslie Cockburn,OP.Cit.,P323.
36- حسن صفری، پیشین. ص62.
37- Mark Perry,Op.Cit.,P383
38- Bob Woodward, OP.Cit.,P480
39- محسن صفری، پیشین، ص73.
40- روزنامه کیهان، 9/10/1365
41- کیهان هوایی، 11/3/1367.
42- Mark Perry,Op.Cit.,P386
43- گذر از بحران67، پیشین، ص32و33.
44- همان، ص94و95.
45- ”مذاکره با آمریکا؟! ماهیت و عملکرد آمریکا.“ پیشین. ص39.
46- Mark Perry,Op.Cit.,P386.
کلیه حملاتی که ارتش عراق در زمستان 1366 و بهار 1367 علیه رزمندگان اسلام در جبهه های مختلف انجام داد، با به کار گیری گسترده و وحشتناک سلاح های شیمیایی صورت می گرفت و از آن جا که نیروهای اسلام از لحاظ تجهیزات تدافعی بسیار در مضیقه بودند، لذا مجبور به عقب نشینی از مناطق مزبور می شدند.
47- گذر از بحران67، پیشین، ص107
48- Jo. Anne Hart,OP.Cit., P24.
49- محسن صفری، پیشین، ص60.
50- رابطه سیاه، پیشین، ص199.
51- همان، ص195.
52- کودتای نوژه ، پیشین، ص91.
53- Adel Darwish and Gregory Alexander,OP.Cit.,P68
53 - Ibid, P76.
54- محمد جواد ظریف و سعید میرزایی. ”تحریم های یک جانبه آمریکا علیه ایران“. مجله سیاست خارجی ، بهار1376 ص94