ترک هاى مسلمان و انقلا‌ب اسلا‌مى ايران

از آنجا که نگاه رهبر کبير انقلاب واکثريت رهبران انقلاب نگرش اخير بوده است اين نگرش غالب بر سياست خارجى و عملکرد خارجى ساير سازمان‌هاى ذيربط گرديد. اما ماهيت انقلاب خصوصا انقلاب اسلامى ايران اين است که حداقل به اطراف خود پخش گردد . همين امر موجب شد تا پس از گذشت بيش از يک دهه از عمر انقلاب به تدريج تاثيرات انقلاب اسلامى ايران برساير کشورها مطالعه گردد.
کشور ترکيه به چندين علت آزمايشگاه مهمى براى بررسى تاثيرات انقلاب اسلامى مى‌باشد :-1 پس از وقوع انقلاب دو کشور متحد استراتژيک و هم پيمان نظامى ناگاه از جهت ايدئولوژيک و قانون اساسى کاملا در تضاد قرار گرفتند. -2 اکثريت جمعيت مردمان ترکيه را مسلمان و تعداد قابل توجهى شيعه تشکيل مى‌دهد .-3 حرکات اسلام‌خواهانه و پتانسيل ضد سکولاريسم از يکى دو دهه قبل از انقلاب ايران در ترکيه مشاهده مى‌گردد.-4 دو کشور همسايه هستند و طبعا امکان تاثير چند برابر مى‌شود.-5 پس از انقلاب افراد و گروه‌هايى در ترکيه با آرمان‌هاى انقلاب ايران اعلام همبستگى مى‌کنند.
ما در اين نوشتار خواهيم کوشيد از حواشى بسيار زيادآن که البته جاى کار بسيار دارد پرهيز کرده و بيشتر متوجه تاثيرات انقلاب شويم. لازم به ذکر است که پيرامون اين تاثيرگذارى على‌رغم آنکه ترکيه در همسايگى ايران قرار داشته و روابط حسنه در اکثر سال‌هاى بعد از انقلاب حاکم بوده است اما کتاب و مقاله چندان زيادى موجود نمى‌باشد. به همين خاطر تا چند سال پيش پاره‌اى از محققين به علت نبود اطلاعات وآمار تاثير ايران انقلابى بر ترکيه را تقريبا هيچ مى‌دانستند . اما الحمدالله در اين مقاله نشان داده مى‌شود که انقلاب ايران اگر چه نه از جهت رسمي، از جهات غير رسمى الهام بخشى فراوانى براى قشرها و افکار مختلف ترکيه داشته است. برخورد شديد محافل لائيک يا مظاهر و نشانه‌هاى اسلام خواهى و نزديکى با ايران نشان از ميزان اين نفوذ است.
انقلاب اسلامى ايران تمام معادلات منطقه‌اى و جهانى را برهم زد و همسايه ترک ايران نيز از آن بى‌نصيب نماند . ترکيه که پيش از اين خود را درحد متحد استراتژيک ايران مى‌ديد(8) هم اينک باحکومتى انقلابى مواجه است که سياست صدور انقلاب را سرلوحه سياست خارجى خود قرار داده است شيعى است و از جنبش‌ها و نهضت‌هاى آزاديبخش حمايت مى‌کند که البته به نظر آنان اين حمايت فراتر از حمايت حقوقى -معنوى است و شامل حمايت سياسى - فنى و نظامى مى‌شود. البته همزمان با حرکت انقلابى مردم در ايران و پس از پيروزى انقلاب تحرکاتى در ترکيه روى داد که سوء ظن حاکمان سکولار ترکيه را برانگيخت. به‌عنوان مثال « در سال‌هاى 1979-80 و در فضاى دانشجويى ترکيه اسلام گرايان براى ترويج فکر وانديشه اسلامى تنها به ترجمه کتاب‌هاى دکتر شريعتى دسترسى داشتند   در 23 فوريه 1979 دوازده روز پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران متين يوکسل رهبر حکومت اسلامى دانشجويان ترکيه طى سوءقصدى به شهادت رسيد. سه ماه قبل از آن يوکسل طى سخنرانى در آنکارا گفته بود :« اى مسلمانان ايران، مبارزه آزاديخواهانه واسلامى شما مبارزه ماست. شما در ايران تنها نيستيد و مسلمانان ترکيه در کنار شما هستند  »(2)
دکتر حشمت زاده انقلاب اسلامى رانسبت به حاکميت لائيک ترکيه در دو زمينه فرصت‌ها وتهديدها بررسى مى‌کند و مى‌گويد به همان اندازه که اين انقلاب رياست‌اش براى حاکمان ترکيه سخت گران آمد اما در معادلات استراتژيک ،نظامى و اقتصادى به همان ميزان سود آ‌ورى داشته است :
-1 تهديدها: انرژى فرو خفته اسلامى در ترکيه لائيک به‌طور طبيعى مى‌توانست با امواج انقلاب اسلامى فعليت يافته وتوسعه و تحکيم يابد، بالطبع امواج اسلامى ترکيه نيز مى‌تواند احياگر بنيه تاريخى اسلام در بالکان واروپا باشد. ترکيه رقباى سرسختى چون روسيه، شوروي، ارمنستان ،‌سوريه و يونان را داشته ونظام انقلابى ايران نيز مى‌توانست به تعداد اين رقبا بيفزايد .
-2 فرصت‌ها: خروج ايران از سنتو و گسست سد نفوذ شوروى ارزش ترکيه را در محاسبات بلوک غرب بالا مى‌برد و در عين حال اين کشور مى‌توانست يکى از خطوط اصلى در مهار انقلاب اسلامى ايران باشد . با شعار نه شرقى ونه غربى رابطه ايران با بلوک شرق در شمال و بلوک غرب  تيره شد و ترکيه يک راه ترانزيت استراتژيک براى دولت نوين انقلابى تلقى مى‌شد.»(3)
دولت ترکيه هرچقدر هم در سياست خارجى خود بتواند از وقوع انقلاب ايران به‌عنوان برگ برنده استفاده کند اما همواره اين خطر را در بعد داخلى خويش احساس مى‌کند که نکند انقلاب اسلامى الهام بخش حرکت‌هاى اسلامى مشابه در داخل گردد هر چند به تدريج با رفتار آرام و غيرمداخله جويانه جمهورى اسلامى ايران اين نگرانى تا حد زيادى رفع گرديد اما ماهيت انقلابى اين حرکت همچنان باقى است و تا زمانى که اين ماهيت حفظ شده و قابليت الهام بخش و جرقه زدن دارد براى تمام حاکمان لائيک خطرساز خواهد بود.
قبل از ورود به بحث اصلى انقلاب ايران وترکيه اجمالا نگرش و موضع احزاب ترکيه رانسبت به اسلام مرور مى‌کنيم. در ميان احزاب موجود گروه‌هاى زيادى قائل به کماليسم هستند يعنى جدايى قطعى دين از سياست.
دسته دوم نيز ضمن رد نظام سکولاريته اما قبول کرده‌اند که در چارچوب نظام سياسى کنونى بازى نمايند. اينان نيز شامل چندين حزب مى‌شوند البته اکثريت گروه‌هاى اسلامى شامل اين دو مى‌گردند . بنابراين اندک هستندکه ضمن علمانيت قائل به بازى سياسى هستند .(4) در کل حزب جمهورى خلق وساير احزاب چپ سوسيال دموکرات سخت‌ترين مواضع را نسبت به اسلام گرايان مى‌گيرند. اما نکته جالب اينکه کودتاگران به دفعات با اجراى کودتا، نظامى به شدت ضد مذهبى را پى مى‌ريختند اما در 1980 نظاميان اگر چه کودتا کردند اما براى نخستين بار يک غيرنظامى برصندلى قدرت نشست. احزاب راه راست و ليبرال که از اين جريان بيرون آمدند و قدرت را به دست گرفتند موضع نسبتا ملايم‌ترى نسبت به مذهب اتخاذ کردند.
ترکيه مى‌کوشد با تبليغ « پان ترکيسم (بخصوص پس از فروپاشى شوروى و استقلال جمهورى آذربايجان) به صورت تاکتيک يا استراتژى ، در مقابل صدور انقلاب اسلامى عکس‌العمل نشان دهد .»(5) « در اواخر 1997 حمله به اسلام‌گرايان به اوج خود رسيد. در اين تاريخ رياست ستاد ارتش ترکيه گزارشى را در مورد مفهوم جديد امنيت ملى منتشر کرد که در آ‌ن براى نخستين بار «خطر ارتجاع »(يعنى اسلام گرايان ) به‌عنوان نخستين و مهمترين خطر براى امنيت ملى ترکيه معرفى شده و خطر ناشى از فعاليت‌هاى حزب کارگران کردستان در مرتبه دوم قرار گرفته بود. تنظيم اولويت‌هاى خطر به اين ترتيب خبر از شروع جنگ بى‌پايان ارتش با اسلام گرايان مى‌داد .»(6)
اخيرا نيز رياست جمهورى لائيک ترکيه با حمايت شديد ارتش و محافل لائيک و وفادار به قانون اساسي،‌ طرح پارلمان ترکيه را مبنى بر انتخاب رياست جمهورى با راى مستقيم مردم وتو کرد پس از آنکه با کارشکنى مانع به قدرت رسيدن عبدالله گل اسلام‌گرا شدند زيرا در تحليل نهايى به اين نتيجه رسيده‌اند که با توجه به گرايش روزافزون اسلام گرايان در ترکيه و اينکه جمعيت کثير مردم اين سرزمين مسلمان با نوستالژى امپراتورى مسلمان عثمانى هستند، بيم آن مى‌رفت که رياست جمهورى به اسلام‌گرايان برسد.
اما بحث از تاثير انقلاب اسلامى بر ترکيه را از دو بعد رسمى وغيررسمى مى‌توان پى گرفت. از بعد رسمى يا ادارى به فعاليت‌هاى رسمى جمهورى اسلامى ايران از طريق سفارت، کنسولگرى و از اين قبيل نهادهاى وابسته به ايران محدود مى‌شويم. اما در جنبه‌هاى غيررسمى هر گونه تاثيرى که ناشى از انقلاب مثبت يا منفى بر روى دولت و جامعه ترکيه داشته باشد خواهيم پرداخت.
از حيث اول خانه فرهنگ جمهورى اسلامى ايران وابسته به سفارت ايران در ترکيه از همان ابتدا البته به جز چند سال اول که در دست دانشجويان ناوارد قرار داشت کوشيد چهره حقيقى انقلاب ايران و ريشه‌هاى آ‌ن را نشان دهد. البته محدود به اين حوزه نشد و به مباحث ايران‌شناسى نيز گسترش يافت، فعاليت‌هايى از قبيل تشکيل بخش خواهران جهت معرفى نگاه و جايگاه زن در اسلام و نقش آنان در تداوم انقلاب اسلامى برقرارى کلاس‌هاى عربى و قرآن ،‌ايران‌شناسى ، نمايش فيلم وتئاتر ايرانى ، پخش کتاب ،نشريات و بروشور،‌برگزارى اعياد و جشن‌ها ،‌برپايى سمينارهاى فرهنگى در معرفى شعرا و نويسندگان ايراني، باشگاه ايرانيان با فعاليت‌هاى متنوع از جمله حمايت مالى از دانشجويان ايرانى در دانشگاه‌هاى ترکيه و  را مى‌توان در شمار فعاليت‌هاى گسترده اين خانه معرفى نمود.(7)
در جنبه‌هاى غيررسمى نخست به واکنش‌هايى که در قبال اين انقلاب رخ داد مى‌پردازيم . پيش از اين از فرقه علويون نام برده بوديم، اينان على‌رغم تشابهات شديد مذهبى با تشيع ايرانى اما پس از وقوع انقلاب ايران واکنش منفى به آن نشان دادند. اين گروه که اساسا تا اواخر دهه 70 سرکوب شده به علت طولانى شدن سال‌هاى خفقان، نسل جديد بسيارى از مناسک و باورهاى آن را به فراموشى سپرده بود اما از دهه هشتاد و با آغاز اندکى گشايش در امور مذهبى به سرعت خود را بازيافته و در برابر جريان اسلام خودى متاثر از انقلاب اسلامى در ترکيه قرار گرفتند. آقاى چامور اوغلو از انديشمندان ترکيه در اين رابطه مى‌گويد : شايد مهمترين عامل [ دراحياى علوى گرى در ترکيه] ظهور بنيادگرايى اسلامى يا به عبارت دقيق‌تر اسلام سياسى در ترکيه بود. علوى‌ها به خاطر ميراث تاريخ گسترده و قابل ملاحظه‌ شان با خيزش دوباره اسلامى که از انقلاب اسلامى ايران نيروى جديدى يافته بود به حال آماده باش در آمدند. من اعتقاد دارم که مهمترين انگيزه براى تاسيس و گسترش سريع سازمان‌هاى علوى امروزه در سرشت دفاعى علوى‌ها در مقابل خيزش اسلامى نهفته است که موجب تلاش‌هاى گوناگون سازمان‌هاى نوظهور براى ايجاد وحدت سياسى گرديد  بنابراين علوى‌ها در مقابله با اسلام‌گرايى به انتخاب سياسى سکولاريسم متمايل شدند  تشويش بزرگى که علوى‌ها از جانب اسلام گرايى در حال رشد در جامعه و فرهنگ ترکيه احساس مى‌کردند آنها را واداشته تا در پى جايگزينى ايدئولوژيک براى آن برآيند که بيشتر آ‌نها ايدئولوژى جهانى روشنفکرى را انتخاب کردند .»(8) البته نويسنده ديگر رشد علوى گرى را جنبه مثبت از نفوذ انقلاب شيعى ايران مى‌داندکه به نظر مى‌رسد چندان مصاب نباشد. (9) حساسيت بيشتر محافل لائيک پس از انقلاب ايران نسبت به نشانه‌هاى اسلام خواهى در ترکيه، وضع قوانين در جهت کنترل و سرکوب آنها، کوشش به کنترل آنها از طريق وارد کردن ايشان به بازى قدرت، تعطيلى مطبوعات و نشريات مخالف، اخراج افسران اسلام‌گرا از ارتش، ممانعت‌هاى شديد از ورود اساتيد و دانشجويان محجبه بر سر کلاس درس دانشگاه‌ها، واکنش بى‌ادبانه و شديد نمايندگان لائيک به حضور خانم مروه کاوکچى با حجاب اسلامى و غيره، مى‌تواند نشانه‌هايى از اسلام ستيزى فزاينده حاکمان لائيک ترکيه باشد. البته لازم به گفتن است در دوره‌هايى که احزاب اسلام‌گرا مثل رفاه، فضيلت و عدالت و توسعه بر سر کار مى‌آيند، به علت گرايشات اسلامى‌شان، فشار بر مسلمانان اندکى کمتر مى‌گردد.
همان گونه که پيش از اين گفته بوديم، گرايشات مذهبى مردم مسلمان ترکيه بسيار شديد است و پس از طى دوران اوليه سرکوب امور مذهبى به‌ تدريج در اشکال و اطوار مختلف خود را نمود داده است. به علت همين مبارزات و درخواست‌ها حاکميت لائيک با يک قوم عقب‌نشينى رضايت مى‌دهد که در سال 1949 در درون سازمان آموزش و پرورش دوره‌هاى ده ماهه «امام- خطيب» را برگزار نمايد و پس از دو سال مدارسى را به همين نام در شهرهاى مختلف ترکيه از جمله آنکارا، آدانا و   تاسيس نمايد.» اين مدارس ضمن حفظ اصول لائيک، به آموزش مذهبى پرداخته و در رشته‌هايى مانند امامت، خطابت و مدرسى قرآن مجيد به تربيت افراد مى‌پردازند. در اين مدارس دروسى چون قرآن، عربي، فقه، کلام، تفسير، اخلاق، حديث، خطابه، فلسفه، عقايد، زبان، ادبيات ترکي، امنيت ملي، ورزشى و   تدريس مى‌شود. از جمله شرايط پذيرش در اين مدارس، دارا بودن مدرک تحصيلى سيکل اولى دبيرستان، اعتقاد به اصول مبانى دينى و اجراى عملى آنها و وطن دوستى است.» (10)
نويسنده‌اى ديگر مى‌گويد:  « گرايش به آموزه‌هاى دينى در ترکيه در دهه 70 تا 80 به اوج خود رسيد و مدارس امام خطيب که علوم دينى را در کنار علوم جديد تدريس مى‌کردند، تقريبا داشت تمام ترکيه را فرا مى‌گرفت و اغلب مردم ترکيه درصدد بودند که فرزندان خود را براى تحصيل به آن مدارس بفرستند و اين نبود مگر به دليل اينکه ملت مسلمان ترکيه، دنبال احياى گذشته خودشان بودند.» (11) البته وجود چنين مدارسى در ترکيه سبب شده است که هرگاه فشار لائيک‌ها بر اسلام‌خواهان و دختران محجبه زياد مى‌شود و مثلا مانع ثبت نام آنها در مدارس دولتى مى‌گردند، مسلمان‌ها بتوانند فرزندان خود را در چنين مدارسى ثبت نام نمايند.
از حيث تاثيرات مثبت انقلاب بر ترکيه مى‌توان گفت که اين تاثيرات در حوزه اجتماع بسيار گسترده و متنوع بوده است. طلبه‌هاى شيعه محصل در حوزه علميه قم پس از بازگشت به ترکيه منشا تاثيرات شگرف و تبليغ مذهب اهل بيت (عليهم السلام) بوده‌اند. «بطورى که تا پانزده سال قبل (پيش از انقلاب اسلامي) در شهر استانبول تنها يک مسجد شيعه وجود داشت و آن هم مسجد والده‌خان بود که مال ايرانيان مقيم ترکيه بود، ولى امروز قريب به بيست مسجد در اين شهر بنا شده است و شيعيان توانسته‌اند حضور خود را در وسايل تبليغى عمومى مانند تلويزيون و روزنامه‌هاى ترکيه مطرح کنند.» (12) اما گزارش سازمان نکات تکان‌دهنده‌ترى ارائه مى‌‌کند: «مستبصرين و طرفداران انقلاب اسلامى از اهل سنت ترکيه يک عده قابل اعتنايى را تشکيل مى‌دهند که بايد مدنظر قرار گيرند. تقريبا در هر منطقه‌اى از ترکيه به عده زيادى برمى‌خوريم که از اهل سنت بوده‌اند و بعد از انقلاب اسلامى ايران، در اثر حرکتى که اين انقلاب اسلامى در آنها ايجاد کرده است، با تحقيق خود يا مستبصر شده مذهب شيعه را اختيار کرده‌اند و يا در حال تحقيق و بررسى مى‌باشند.» (13)
تحولات گسترده کمى و کيفى در امور مذهبى در دهه‌هاى 80 و 90 را اگر نگوييم مستقيما بلکه غير مستقيم متاثر از حرکت انقلابى مردم مسلمان ايران بوده است. گشايش 1500 مسجد جديد و نمازخانه‌هاى بين سال‌هاى 1987 -91 و شرکت بيش از 633 هزار دانشجو و دانش‌آموز در کلاس‌هاى قرآن آموزى از نشانه‌هاى رشد اسلام خواهى مى‌باشد. همچنين در تحولى مهم، مطابق قانون اساسى جديد ترکيه مصوبه 1982 تعليم فرهنگ مذهبى و آموزش اخلاقى در مدارس ابتدايى و متوسطه، از کلاس‌هاى سوم و چهارم تا مقطع دبيرستان اجبارى گرديده است. (14)
آثار عملى ديگرى را نيز مى‌توان يافت: «مغازه‌ها و ادارات دولتى با توجه به فراخوانى به نماز که از مناره‌ها با صداى بلند پخش مى‌شود چندين بار در روز تعطيل مى‌شود و مردم در مسجد تجمع مى‌کنند  بزودى يک بيمارستان مخصوص زنان که کادر پزشکى آن را صرفا زنان تشکيل خواهند داد مطابق با سنت اسلامى افتتاح خواهد شد. اتوبوس مجزا، زنان دانشگاهى را به کلاس‌هاى‌شان مى‌برد. در رستوران‌هاى قونيه مشروبات الکلى کمياب شده است و به‌دست آوردن مجوز لازم از شهردارى براى فروش اين‌ گونه مشروبات به فرآيند سخت و پيچيده‌اى تبديل شده است.» (15)
همان گونه که از همين مثال‌ها قابل درک است انقلاب ايران چه مستقيم و چه غير مستقيم بر رفتارهاى اجتماعى و تصميم سازى‌هاى دولتى تاثيرات اجتماعى داشته است. بعضا دولت لائيک کوتاه آمده اما اين دولت خطوط قرمزى را هم براى خود قابل شده است. از مهمترين اين خطوط بحث حجاب زنان مسلمان بوده است. حجاب و اينکه نوع و حدود آن چه ميزان باشد و يا در چه محافلى رعايت گردد و غيره، همواره حداقل در سه دهه اخير- جزء خبرسازترين و جنجال‌آفرين‌ترين مباحث سياسى - فرهنگى ترکيه بوده اتست. بعضا کماليست‌ها کوتاه مى‌آمدند اما نوعا اين زنان مسلمان بوده‌اند که در برابر لائيست‌ها شکست مى‌خورده‌اند، هر چند که در پاره‌اى از حوزه‌ها هم اکنون نسبت به 30 سال قبل گشايشى حاصل شده است. خصوصا آنکه متاثر از انقلاب ايران جنبش زنان مسلمان قوى‌ترين جنبش اجتماعى ترکيه بوده است، در بسيارى از اعتراضات و محافل انتقادى شرکت فعال جسته و تعداد اين گونه زنان روز به روز در حال افزايش است، براى مثال در سال 1988 زمانى که حزب حاکم در برابر خواست زنان مسلمان حق پوشاندن مو را به آنها داد دادگاه قانون اساسى در برابر وتوى رئيس جمهور و مقاومت مجلس ترکيه، راى به نفع زنان محجبه نداد زيرا که ادعا مى کرد که امتيازات خاصى در مورد لباس، اصل برابرى در مقابل قانون را زير پا مى‌گذارد. (16) و يا در مورد ديگر در حالى که چند سالى آزادى نسبى براى دختران محجبه پديدار شده بود، «در سال‌هاى 1997 -8 بار ديگر قانون منع حجاب دانشجويان احيا گرديد و بسيارى از دختران محجبه را اخراج گردانيد.» (17) داستان‌هاى زيادى از مقابله محافل لائيک و مقاومت زنان محجبه و بعضا اخراج آنها و يا محروم کردن‌شان از حقوق قانونى‌شان در نشريات و صفحات روزنامه ها نقل شده است. برخوردهايى که حتى گريبانگير کودکان با حجاب نيز گشته است. اما يکى از مشهورترين اين موارد مربوط به خانم «بنيه کارادنيز» مى‌شود. در تابستان 1995، خبر دادخواست حقوق مدنى يک زن اسلامى در دانشکده بهداشت دانشگاه سيواس که به آموزش پرستاران حرفه‌اى مى‌پردازد، در مطبوعات ترکيه بازتاب گسترده‌اى داشت. استفاده از پوشش سر در دانشگاه‌هاى دولتى از زمان حکم دادگاه قانون اساسى در 19 آوريل 1991 مجاز شناخته شده است. با وجود اين، رئيس اين دانشکده به اين زن که بالاترين مدال را دريافت کرده بود، اجازه نداد تا در مراسم فارغ‌التحصيلى شرکت کرده و مدرک خود را دريافت کند. زيرا وى اصرار داشت که کلاه پرستارى را روى روسرى خود بگذارد. درگيرى بين مخالفان و موافقان در مراسم روى داد و کاراد نيز به دادستان کل براى گرفتن حق قانونى‌اش شکايت کرد.» (18)
نکته ديگر تغيير نوع پوشش زنان محجبه است. پوشاندن سينه و سر همواره جزء سنت اسلامى زنان اين سرزمين بوده است اما از 1980 پوشش جديدى به نام «مقنعه» وارد بازار ترکيه شد که به شدت از سوى کماليست‌ها با واکنش روبرو گرديد. اين پوشش که از جانب ايران وارد ترکيه شد از طرف دختران و زنان کارگر و کارمند و دانشجو با استقبال شديد روبرو شد زيرا آن را مظهر جديد مبارزه با حکومت فاسد سکولاريستى و نيز جريان امپرياليسم غرب در استثمار زنان مى‌دانستند. همين ويژگى سياسى آن بوده است که اوقات لائيک‌ها را تلخ مى‌کرده است. زمانى که در 1982 شوراى عالى آموزشى ماده جديد انضباطى تنظيم کرد که هرگونه پوشش غير امروزى از جمله مقنعه را منع مى‌کرد با واکنش تند زنان مسلمان روبرو شد. اين واکنش‌ها ادامه داشت تا اينکه در 1988 مجلس اعلاى ترکيه تصويب کرد که دختران ترکيه حق پوشاندن سر و سينه خود را دارند اما بايد اين پوشش امروزى باشد، با ادامه مبارزه ميان موافقان و مخالفان اين تصميم، مجلس يک گام ديگر عقب نشست و گفت که هرگونه پوششى مجاز است مگر آنکه مغاير با قوانين جارى کشور باشد. جالب‌تر آنکه زمانى که قانون 1988 با مخالفت «کنعان اوزان» رهبر کودتاى نظامى سال 1980 ملغى گرديد. (19) زنان با چادر سياه دست به تظاهرات زدند. همين پوشش که بنابر اطلاع نويسنده تاکنون در ترکيه رواج نداشته است نشان ديگر از نفوذ فرهنگى انقلاب ايران مى‌باشد.
افزايش روزنامه‌ها و مجلات اسلامى در سال‌هاى دهه 80 و90 که بعضا از انقلاب ايران حمايت مى‌کردند، تعطيلى و بازداشت نويسندگان و مدير مسئولان اين مطبوعات، رواج تفسير الميزان به زبان عربى در ميان تحصيلکردگان و روحانيون ترک، ترجمه و توزيع کتاب‌هاى امام و شهيد مطهري، آثار دکتر شريعتى حتى پيش از انقلاب و   از نشانه‌هاى تاثير ايران انقلابى بر مطبوعات ترکيه است. (20) جناب نورالدين شيرين از فعالان سياسي- مطبوعاتى شيعه در ترکيه که بارها نشريات‌اش با تعطيلى روبرو شد اعتقاد دارد که انقلاب اسلامى روحيه اميد و نشاط را در ميان مسلمانان ترکيه بويژه آنان که با امپرياليسم غرب در تقابل بودند، دميد.
آقاى دولت آبادى سفير ايران در ترکيه در سال‌هاى پايانى دهه 90 مى‌گويد که سياست استعمار از زمان فروپاشى امپراتورى عثمانى به بعد، ريختن بذر انقلاب و جدايى ميان ايران و ترکيه بوده است. به همين جهت ناسيوناليسم را در هر دو کشور تبليغ مى‌کرده است. اما با وقوع انقلاب ايران و رسيدن پيام آن به مردم مسلمان ترکيه، به‌تدريج زمينه‌هاى همگرايى ميان دو کشور در سطح ملت و دولت فراهم گشته است. به گونه‌اى که آن عداوت و ترس حاکمان ترک در ايران در اوايل انقلاب هم‌اکنون وجود ندارد. (28) هم اکنون رهبران و مسئولان ترکيه خصوصا اعضاى حزب عدالت و توسعه کسانى هستند که فارغ التحصيل دانشگاه در دهه‌هاى 50‌ تا 70 مى‌باشند و به اعتراف خودشان در آن سال‌ها بسيار زياد از انقلاب اسلامى و جريان‌هاى فکرى شکل گرفته در ايران تاثير پذير بوده‌اند. (21)
قدرت گرفتن جريانات اسلامى به گونه‌اى است که امروزه حتى احزاب غير اسلامى نيز به دنبال آراى آنان از طريق جلب نظرشان و يا تشکيل دولت ائتلافى با احزاب اسلام‌گرا هستند.
در پايان خوب است نتايج گزارش‌ گراهام فوار که از طرف يک موسسه تحقيقاتى در آمريکا براى بررسى جامعه ترکيه به اين کشور اعزام شده بود، را بياوريم:
-1 امروزه بيدارى اسلامى در اکثر نقاط ترکيه، بويژه در منطقه جنوب شرقى (کردستان ترکيه) و آناتولى به چشم مى‌خورد. عمق بيدارى مسلمانان ترکيه را مى‌توان از روى انتشار صدها نشريه مذهبى و اسلامى و ترور لائيک‌هايى چون پروفسور معمر آکسوري، توران دورسون و   در سال‌هاى اخير دريافت.
-2 وقوع انقلاب اسلامى ايران و حرکات بنيادگرايان در خاورميانه، آگاهى اسلامى را نسبت به 30 سال قبل بسيار قوى‌تر ساخته و مبادلات اقتصادى بزرگ ميان ترکيه و ايران، حکومت ترکيه را بر آن داشت که در مقابل اهداف صدور انقلاب ايران کوتاه بيايد.
-3 در حالى که تحصيلکردگان جديد ترکيه اطلاعات چندانى از اسلام ندارند و مانند کماليست‌ها کنترل دين را توسط دولت موجه مى‌دانند، لکن روستائيان ترکيه و ساکنين مناطق محروم، هيچ احساسى از اين قبيل ندارند و على‌رغم تلاش‌هاى رژيم براى زدودن قدرت دين در ميان مردم، آنان همچنان مذهب را سرچشمه اقتدار مى‌دانند و حتى در اثر مهاجرت به شهرهاى بزرگ، فرهنگ دينى خود را در حواشى شهرها رواج دادند و ارزش‌هاى اسلامى را در آنجا نيز احيا کردند.
-4 بعد از انقلاب اسلامي، عربستان براى رقابت با نفوذ ايران و افکار تشيع، به کمک‌هاى مالى زياد به اهل تسنن در اروپا و مخصوصا در آلمان که 80 درصد ترک‌هاى مهاجر به اروپا در آنجا مقيم‌اند، مجبور شد که نهايتا منجر به تقويت بنيه مالى گروه‌هاى اسلامى و توجه و آگاهى بيشتر آنها گرديد.
-5 راديکاليست‌ترين سازمان اسلامى ترکيه در اروپا که تحت عنوان سازمان اسلامى در 1985 توسط جمال‌الدين کاپلان تاسيس شد. او درصدد انقلابى مشابه انقلاب ايران در ترکيه است و گفته مى‌شود که از مريدان امام خمينى (ره)بوده و از ايران کمک‌هاى مالى دريافت مى‌کرده است. (22)
پى نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.