"روزى که احساس کردید می خواهید فشار به مردم بیاورید، دارید دیکتاتور مى‏شوید"

بسیارى از اندیشمندان و نظریه پردازان سیاسى و تحلیلگران و مدرسان نهضت‏ها و انقلاب‏هاى اخیر جهان، وجود سه محور یا اصل مردم، رهبرى و عقیده را، رمز پیروزى و تداوم انقلاب ها دانسته‏اند. بین این محورها و مبانى از جهاتى ارتباط و پیوند وجود دارد. در عین حال که در هر دو با یکدیگر وحدتى درونى نهفته است؛ بدین معنى که باید بین مردم و رهبرى پیوند نفوذناپذیر و مستحکم برقرار باشد و از دیگر سو بین مردم و عقید انقلاب و نهضت باید وحدت بلامنازع باشد؛ از بعد سوم اگر بین عقیده نهضت و رهبر و مردم در ادامه مسیر کوچکترین ناهماهنگى به چشم بخورد، همین رخنه کوچک روزى شکافى عمیق مى‏شود و چه بسا که زمینه شکست و انحراف را حاصل آورد.
امام نسبت به سایر عالمان دینى به ظاهر کمتر بین مردم بوده‏اند، حداقل از خرداد 42 تا 12 بهمن 57 حدود پانزده سال در تبعید و آن سوى مرزها و دور از امت به سر برده‏اند. وقتى امروز به گذشته بر مى‏گردیم و کتاب قطور انقلاب را ورق مى‏زنیم، در عمل احساس نمى‏کنیم که امام چندین سال بین ما نبودند. درست است که بر یاران و فرزندان انقلابى امام در آن دوران بسیار سخت گذشته است، اما گویا امام در همان سال هاى تبعید هم در قلب امتش مى‏تپید.



تحلیلگران سیاسى و اندیشمندان جامعه‏شناس هم نتوانسته‏اند به رمز این پیوند درونى و معنوى بین امام و امت پى ببرند؛ امام در جریان انقلاب نه تنها هرگز از مردم فاصله نگرفت بلکه هر زمان که احساس مى‏کرد ممکن است در کشاکش روزگار بین‏ مسوولین و مردم فاصله افتد، به صراحت تذکر مى‏داد و هدایت مى‏کرد. با تحلیل بسامدى روى موضوعات خاص از جمله، هدایت، وحدت و مردم محورى چه بسا کار آیندگان را ساده‏تر کنیم. با تذکار این نکته که مبناى کار ما فقط استشهاد به آراء و سخنان و پیام هاى امام است و بس، به بیان نکات ذیل مردم محورى در اندیشه‏هاى امام مى‏پردازیم:
 وقتى مردم یک خدمتگزارى را نخواستند باید کنار برود
رابطه حضرت امام با مردم یک رابطه سیاسى و یا مرحله‏اى و گذرا و موردى نبود. ایشان به طور عمیق و اعتقادى به مردم بها مى‏داد. با نگرشى موحدانه و خداپسندانه بود که با مردم برخورد مى‏کرد، در عین این که معتقد بودند باید زمینه‏هاى ارتقا و تعالى افکار مردم را حاصل آورد، اما در عین حال به آراى عمومى بسیار اهمیت مى‏داد و اگر سایر جوامع زمان امام و اندیشه‏هاى بلندش را نه از پى غبار شیطنت و عناد و کینه و غرض‏ورزى که خالص و زلال و واقعى درک مى‏کردند، در آن صورت به میزان اعتقاد و اهمیت امام به دموکراسى واقعى پى مى‏برند و صد افسوس که چنین امکانى تاکنون حتى براى ارادتمندان آن زعیم حاصل نیامده است.
در کدام تاریخ و تطور انقلاب خوانده‏اید که رهبر یک انقلاب بارها مساله احترام و تواضع به مردم را به مسوولین گوشزد کند و تا آنجا به نقش مردم معتقد باشد که کل ارکان اجرایى و حکومتى اعم از دولت و مجلس و رییس جمهورى را در یک طرف متقابل بلکه در جهت تعامل و تعادل و در راستاى یکدیگر.
بارها تاکید فرمودند که در هر شرایط نگهدارى‏ این دو سو و کفه لازم و ضرورى است و بدون پشتیبانى مردم کارى از پیش نمى‏رود؛ همان طور که براى روى کار آمدن اصالت را به مردم مى‏دهد براى نخواستن فرد یا افراد هم اصالت را به نظر مردم مى‏دهد. به این جمل امام توجه فرمایید: «وقتى مردم یک خدمتگزارى را نخواستند باید کنار برود.»
در جایى دیگر مى‏فرماید: «در هر صورت ما باید دنبال این معنا باشیم که مردم را نگه داریم و همین طورى که آقایان مى‏گویند بدون پشتیبانى مردم نمى‏شود کارى کرد.»
پیرامون حضور مردم در صحنه مى‏فرماید: «همه اطلاع دارید که آن چیزى که براى همه ما لازم است این است که در فکر این باشیم که مردم را در صحنه نگاه دارید و این یک سرش بسته به دولت است و رییس جمهور و مجلس، یک سرش هم مربوط به خود مردم، اگر این طرف را شما نگه دارید، از ملتمان مطمئن هستیم که به حسب غالب و اکثریت آن طرف را حفظ مى‏کنند ...»
‏اگر مردم را شریک خودتان نکنید، موفق نخواهید شد


حضرت امام براى نگهدارى و حضور مردم در صحنه راه حل ارایه مى‏دهند. از جمله این که باید مردم را که خود در وزارتخانه‏ها و ادارات به خدمت مشغولند در صحنه نگهداشت و با آنان به گونه‏اى عمل نکرد که ناراضى باشند در آن صورت است که مردم از صحنه خارج مى‏شوند. همان اصلى که تحت عناوین دیگر چون جلوگیرى از ناراضى تراشى، بى‏توجهى به مردم، فاصله گیرى از مردم ... نیز هشدار داده است. به عین سخنان امام توجه فرمایید:


«... اما راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اینها اگر مردم را شریک خودتان نکنید، موفق نخواهید شد.»


یا این سخن: «اینها باید حال فکر این معنا باشند که مردم را داشته و یکى از راه‏هایش این است که وزارتخانه‏ها و ادارات یک جورى باشد که نارضایتى ایجاد نکند.»


- امام امت بحث مردم و حضورشان در صحنه و فراز و نشیب‏هاى خاص انقلاب را به مراحل عمیق تر و باریکتر مى‏کشاند. تا آنجا که در فلسفه وجودى حضور مردم دقیق تر از یک جامعه‏شناس مسلط به روان‏شناسى اجتماعى راه حل‏هاى اجرایى و عملى بیان مى‏دارد.


امام معتقد است که انقلاب از آن مردم بوده است و امروز هم قویترین پشتوانه انقلاب همان مردمند و صاحبان اصلى انقلاب را مردم مى‏داند. امام دقیق و باریک بینانه‏تر از هر کس مى‏داند تا زمانى که این مردم انقلاب را مال خود ندانند، حافظ و پشتیبان آن نخواهند بود. امام مى‏فرماید: «امروز کارهایى که در ایران مى‏شود، کارهایى که مربوط به جمهورى اسلامى است، از باب این که مردم از خودشان مى‏دانند و جدا نمى‏دانند، هیج نهادى را از خودشان، از این جهت فعالند در کارها و ما باید هر چه بیشتر مردم را حفظ کنیم و مردم باید هر چه بیشتر در صحنه حاضر باشند.»

 

این مردم بودند که افراد، به خصوص مسوولین را به جایى رسانده‏اند


نکته دیگر احترام مقرون به تواضعى است که از عبارات و بیانات امام نسبت به مردم مستفاد مى‏شود، احترامى که وقتى با شان و مقام امام به آن مى‏اندیشیم و در عباراتش فرو مى‏رویم در مى‏یابیم که بین آن امام، با برخى که هنوز در بستر تعلقات و حسابگرى‏هاى دنیوى اسیرند و هر چند ضعیف اما باد غرور و نخوت در سر دارند؛ فاصله بسیار است. برخوردى بى‏ریا، صمیمانه آنهم از ابرمردى که در خمگرد هر نگاهش جهانى بهت موج مى‏زد و فریاد بلندش بر اندام استکبار لرزه مى‏انداخت و در ذهن هر شیداى موحدى که جان از مهر على زلال داشت، خصایل بلند انسانى الهى على را تداعى مى‏کرد. مردى که وقتى خنجر غضب از نیام خشم بیرون مى‏کشید یک تنه با تمام ابرقدرت ها در مى‏افتاد، همان مرد در برابر مردم مى‏فرمود: به من خدمتگزار بگویید بهتر است تا رهبر.


اصولا افرادى که افق و فضاى دید محدودى دارند با دیدن یک حرکت کوچک انحرافى از سوى مردم مایوس مى‏شوند و چه بسا زیر لب یا در خفا از دست مردم ناله کنند، تلقى‏هاى محدود زاییده ظرفیت هاى محدود است. امام با مردم بسیار دوستانه و صمیمانه حرف مى‏زد. «مردم، مردم خوبى هستند، ما از مردم تشکر باید بکنیم، ما همه مرهون آنها هستیم.»

افراد معمولى تا وقتى کارى دارند با زبانى آرام و نرم حرف مى‏زنند و به قول معروف هنگامى که گیرشان رفع شد و مشکلشان حل و به وادى مراد قدم نهادند، عقبه‏ها و مصایب و مشقات را در فراخناى آسایش و لحظه‏هاى رفاه و نعمت از یاد مى‏برند این را اصل غفلت یا غفلت زدگى یا نسیان باید گفت. امام با وجودى که چندین سال دور از مردم بودند رفتار و سلوکشان با مردم بسیار صمیمى و آگاهانه‏تر از کسانى بود که در بین مردم زندگى کرده بودند. بارها تاکید فرمودند که بار سختى‏ها و مصایب انقلاب را مردم ستمدیده به دوش کشیده‏اند، همیشه از دیدار مردم به خصوص قشر مستضعف احساس شوق و شادمانى مى‏کرد. امام خدمت به مردم را وظیفه شرعى مى‏دانست، و معتقد بود هر کس به هر اندازه که توان و وسع دارد باید به این مردم خوب خدمت کند.


هرگز فراموش نکرد که این مردم بودند که افراد، به خصوص مسوولین را به جایى رسانده‏اند، البته از جهتى باید گفت به طریقى بسیار ظریف خط مشى حکومتى و اصول سلوک و رفتار با مردم را به مجریان حکومتى فرا مى‏داد. اگر در یک کف ترازوى انقلاب مردم بودند که قطعا در آن سو امام بود و یاران صدیق و در خط امام، «براى این مردم ستمدیده خدمت کنید، این مردمى که شما را به اینجا رسانده‏اند و اگر اینها نبودند حالا یا در حبس‏ها بودید یا در قبرستان‏ها، براى اینها باید خدمت بکنیم، هر کس به اندازه‏اى که مى‏تواند.»




 آنکه همه چیز است‏ به‏دست آوردن رضاى خداست و آن به این است که رضاى مخلوق خدا را به دست بیاورید

نکته اساسى در جلب رضایت مردم از نظر امام این نیست که به رغم برخى تلقى‏ها و استنباط هاى غلط و بعضا مشرکانه که فقط به جلب رضایت خلق یا خلق مستضعف یا خلق قهرمان باید پرداخت، امام به عنوان فقیهى عارف برخوردار از نابترین عرفان و جهان بینى الهى شیعى و رها از کوچکترین تعلق جاه و مقام، وارسته، زاهد، و بى‏اندک غبار دنیا دوستى، رضایت خدا را در راستاى رضایت مخلوق خدا مى‏دانست و در فرمایشى دیگر با استناد به سنت حسنه پیامبر اکرم و رفتار آن حضرت با امت خویش، بسیار دقیق به دو نکته اشاره دارد: نخست اینکه جلب رضایت مردم لازم است، همان گونه که پیامبر هم بدان اهمیت مى‏داد و دیگر اینکه تا مردم را نداشته باشى، تا با مردم رابطه تنگاتنگ و محکم برقرار نباشد نمى‏توان آنها را به حق توجه داد این اصل را هم به مسوولین گوشزد مى‏کند که شما سرمشق واقعى و روشن را از پیامبر اکرم مى‏گیرید. از لا به لاى همین نصایح پدرانه برخى اصول تربیتى و سلوک حکومتى نیز استنباط مى‏شود: «آنکه همه چیز است‏ به‏دست آوردن رضاى خداست و آن به این است که رضاى مخلوق خدا را به دست بیاورید.»

- در اهمیت جلب رضایت مردم مى‏فرمایند: «جلب نظر مردم از امورى است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را مى‏کرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند، دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به حق، شما هم به دنبال این معنا باشید.»

 «کارى باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید، این هم رضاى خدا در آن هست.»



دائما در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایى هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند ما براى آنها باید خدمت کنیم

حفظ وحدت و دعوت همیشگى مردم براى حضور در صحنه بى‏تردید و اصل مهم و کارساز، هم در هر کار انقلاب و هم در تداوم آن بوده و خواهد بود. امام سعى داشت این مهم را لباس عمل بپوشاند که عظیم‏ترین پشتوانه و سرمایه براى پیشبرد و نیل به اهداف بلند انقلاب حفظ مردم است، به صراحت‏ مى‏فرمودند، بدون مردم در انجام کارى موفقیت حاصل نمى‏آید. از میان صدها شاهد و نمونه به برخى اشاره مى‏شود:


 «انقلاب‏هایى که در دنیا مى‏شود، به یکى از این دو ابرقدرت متکى است ولى انقلاب مردم ما، انقلابى است متکى به خود مردم» ، جمعیت یا ملتى اگر بخواهند موفق باشند. علاوه بر این که براى خدا باید کار کنند و از دیگران چشمداشتى نداشته باشند باید با مردم باشند. بدون مردم نمى‏شود کار کرد و موفقیت حاصل نمى‏شود» ، «دائماً در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایى هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند ما براى آنها باید خدمت کنیم.»

اصل قدر شناسى و تشکر از ایثار و زحمات و حضور بى‏دریغ این مردم بزرگوار همواره مورد توجه امام بوده است. به شواهد زیر توجه و تأمل فرمایید:

 «مردم را بپذیرید براى خودتان، بروید توى مردم، جدا نشوید از مردم، آنوقت این طور بود که مردم را نمى‏پذیرفتند، جدا بودند از مردم.»

 «پیروزى را براى ما و شما اینها به دست آوردند و اینها ولینعمت ما هستند و ما باید این معنا را در قلبمان احساس کنیم که با این ولینعمتهاى خودتان رفتارى بکنیم که خدا از آن رفتار راضى باشد.» «جدیت بکنیم که با مردم رفتارتان خوب باشد.»

«اینها بندگان خدا هستند، با اینها رفتارمان خوب باشد»، «مردم دِین خودشان را به جمهورى اسلامى تاکنون ادا کردند، به تکلیف خودشان، مردم، عمل کردند، اشکال در ماست، باید ما جواب مردم را بدهیم.»

هر انقلاب در مسیر حیاب و گذر از حوادث و عقبه‏ها، دچار مشکلاتى مى‏شود؛ زیرا انقلاب به ساده‏ترین تعبیر دگرگونى و بهم زدن اصول غیر ارزشى و جایگزینى اصولِ ارزشى و موازین الهى و حرکت در جهت اقام عدل و کسب رضایت خدا و وصول به اهداف خدا پسندانه و هدایت و خدمت به مردم براى دستیابى به فلاح و معنویت است. بى‏تردید آنان که با پیروزى هر انقلاب جزیر آرامششان به هم مى‏خورد، در اثر هر طوفان خاکستر آشوب مى‏شوند، در کمین نشسته تا در هر فرصت به گذشته و شرایط و پست و مقام و ثروت و موقعیت از کف رفته برگردند.





باید بدانید در میدانى که قدم گذاشته‏اید مواجه هستید با مشکلات بسیارى که تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد

مرورى هر چند گذرا و تورقى به فراز و نشیب‏هاى انقلاب هم درس عبرتى است براى امت اسلام هم تذکارى است براى مسوولین. تجربه‏هاى استکبار و ضد انقلاب با وجودى که اکثرا تکرارى است، اما در مجموع بى‏تاثیر نبوده و نخواهد بود. ترفندهایى چون تفرقه، شایعه پراکنى، تهدید نظامى، کودتا، تحریم سیاسى و اجرایى، به انزوا کشیدن فرزندان واقعى انقلاب، ترور سیاسى شخصیتى، تهاجم فرهنگى ... سرمشق هاى سیاه استکبار جهانى است.

باید به تحلیل و بررسى علت عدم کارایى دشمنان انقلاب و رمز توفیق و مقاومت و مقابله و شکست ناپذیرى مردم بپردازیم.

با توجه به سخنان و رهنمودها و دستور العملهایى که از مجموعه آثار و اندیشه‏هاى امام (س) استنباط مى‏شود، پس از اتکا و توکل به خدا، محور اصلى و کارساز و نقش آفرین دیگر را باید حضور مردم در صحنه انقلاب دانست، حضورى که امام بزرگ از اوج قله هدایت، نشسته بر چکاد رهبرى با نظرى بلند و نگرشى جامع همواره بر آن تأکید داشت. هر وقت احساس مى‏کرد میدان اندکى خالى شده است و امکان و زمینه نفوذ و حضور دشمن باز شده است مردم را به صحنه مى‏کشاند. به این نصیحت و دعوت پدرانه و مشفقانه توجه کنید: «خمینى که آخرین روزهاى عمرش را مى‏گذراند، تمام امیدش به شما مردم سلحشور ایران است، به شما مردمى که به هیج وجه تحت تأثیر اختلافات جزیى و کلى واقع نشده و انشاءالله نمى‏شوید.»

 «شما مردمى که با تمام وجود بر سر غرب و شرق جهانخوار شوریدید، شما عزیزانم به امید خدا پیروزید، شما مردم دلیر و آگاه سرمشقى هستید براى ملل زیر سلطه و باید بدانید در میدانى که قدم گذاشته‏اید مواجه هستید با مشکلات بسیارى که تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد.»

- امام در بسیج و آگاهى ملت سایر کشورها رهنمودى کارساز مى‏دهد که اصل دولت ها نیست، اصل ملتهایند و ملتهایند که با حق موافقند. به رهنمود زیر بنگرید:

 «متوجه باشید که در هر جا زورمندان و دولتها با ما مخالف باشند، ملت‏ها با ما موافقند باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود نه دولتها»

 در تعریف کوتاه ولى جامعى که از ویژگیهاى جمهورى اسلامى به دست مى‏دهد باز به حضور هماره مردم اشاره دارند. «... ملت وظیفه دارد که در جمهورى اسلامى پشتیبانى از دولتها بکند که به خدمت ملت هستند. اگر دولتى را دید که خلاف مى‏کند، ملت باید به او تودهنى بزند.»

 آنچه از فحواى کلام ایشان مى‏توان استخراج کرد عمل به احکام اسلامى و خواست مردم است.




جمهورى اسلامى یعنى این که رژیم به احکام اسلامى و به خواست مردم عمل کند

اصل دیگر، اعتقاد به نیروى عظیم مردمى در پیشبرد اهداف و جلوگیرى از انحراف و تعدى و حق کشى و عصیان است که در واقع مکمل قبول داشت قانون حضور مستقیم مردم است. نکته یا کنایت ظریف رهنمود مذکور و معیار حقانیت افراد و دولت ها، عمل به احکام اسلام است و نه تنها مردمند که به عنوان سلاح و نیروى بازدارنده مى‏توانند از خلاف‏ها جلوگیرى کنند.

غیر از بیان و طرح کلى مذکور امام حتى به مصادیق و موارد کوچک هم مى‏پردازد. امام معتقد است اگر خداى ناکرده رییس جمهورى یا وزیر یا مسوول یا حتى مجلس، قدرت طلب، مال طلب، و منحرف از مسیر حق شدند، یا در دامن رفاه در غلطیدند، مردم را باید مستقیما به صحنه فرا خواند. در تطور انقلاب به مواردى از انحراف هاى مذکور برخوردیم که زمان امام  بود و امام از همان نیروى عظیم بهره‏مند شد و مشکل و مانع را از سر راه انقلاب برداشت. هم در عملکرد دولت موقت و هم در عملکرد رییس جمهور معزول «بنى‏صدر» هم برخى مواضع و انحرافهایى که در مجلس پیش آمد و امام با تعبیر معروف لحن شما از لحن اسرائیل هم بدتر بود بر مبناى اصلِ «فاستقم کما امرت» مردم را در جریان گذاشت و آنها را به صحنه کشید و از انحراف جلوگیرى کرد. به گزیده‏اى از سخنان و پیامهاى امام دقت فرمایید:

 «جمهورى اسلامى یعنى این که رژیم به احکام اسلامى و به خواست مردم عمل کند.»




مردم انقلاب کردند، باید پاى زحماتش هم بنشینند

 «آن روزى که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت‏طلبى و از حیث مال‏طلبى، در کشور در وزیرها پیدا شد، در رییس جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت این که شکست بخوریم، خودنمایى کرده، از آن وقت باید جلویش را بگیرند، رییس جمهورى که بخواهد سلطنت کند به این مملکت، خود مردم باید جلویش را بگیرند، مجلسى که بخواهد قدرتمندى نشان بدهد و آن مسایلى و آن افرادى که سابق در مجلس بودند، آن کارها را بکنند، خود مردم باید جلویش را بگیرند.»

امام در برابر مشکلات مردم را به صحنه دعوت مى‏کند و از تجارب حکومتى صدر اسلام به خصوص مصایبى که پیامبران الهى با آن روبرو بوده‏اند و مواردى را براى آنان یادآور مى‏شود که مبادا تصور کنند با پیروزى مردم به شکست طاغوت وظیفه تمام شده است:

 «مردم انقلاب کردند، باید پاى زحماتش هم بنشینند مردم، پیغمبران و پیغمبر اسلام (ص) را و ابراهیم (ع) را در نظر بگیرند، ببینند که با آنها چه مخالفتها شد ولى دست از هدفشان نکشیدند، اگر ما مسلمانیم باید دنباله‏روى آنها باشیم.»

نکته قابل تامل این که امام هم از همان آغاز پیروزى و هم در جریان دفاع مقدس و موارد دیگر اصول مقاومت و ایستادگى در برابر مشکلات را به مردم درس مى‏دادند.

 «امروز کشور ایران روى پاى خودش ایستاده است. لذا زحمتها و توطئه‏ها را هم باید تحمل کرد، مردم ما باید دائما پیغمبر اکرم (ص) را به یاد بیاورند. پیغمبر اکرم (ص) قیام کردند، پایدارى کردند. زحمتها را متحمل شدند، در مکه با آن همه زحمت مواجه شدند، و در محاصره شعبه آن همه رنج کشیدند و بعد در مدینه تمام ایام زندگیشان را با رنج و زحمت تمام کردند و حضرت حتى در بستر بیمارى به جیش اسامه دستور حرکت دادند، ما هم تا آخر زحمتها و رنجهاى توطئه ابرقدرتها را باید تحمل کنیم. ما موظف هستیم تا امر الهى را انجام دهیم.»

در ادامه همان سخنان روشنى بخش با تذکر اصالت مردم، براى اقامه احکام اسلامى آنان را نسبت به خطرهاى دشمن هشدار مى‏دهد:




مردم مواظبند و مطلعند و شناسایى مى‏کنند و سکوت نمى‏کنند

 «مهم این است که انقلاب اسلامى، انقلابى است که به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب کرده‏اند، مردم باید آن را به آخر برسانند. مردم قیام کرده‏اند، شاه را بیرون کرده‏اند و رژیم او را سرنگون نموده و نظام اسلامى را که به نفع مستضعفین است جایگزین آن کرده‏اند، پس مردم باید پاى کارى که کرده‏اند بایستند، هر چه عمل بزرگ باشد، دشمنش بیشتر و بزرگتر است.»

موقعیت‏شناسى امام از نکات درس آموز براى رهبران انقلابهاى جهان است. دقیقا درد سالهایى که با جنگ تحمیلى و تهاجم نظامى دشمن کشور در اوج فشار بود و امکان و احتمال داشت در اثر مشکلات و عوارض جنگ در مردم اندک خللى ایجاد شود و در گروهى از مردم به علت غافلانه بودن جنگ، اندکى خلل و سستى راه یابد، از تجارب صدر اسلام و مقاومت پیامبر اکرم در غزوه‏ها و سریه‏ها سخن مى‏راند و از تنهایى و عزم جزم و اراد الهى پیامبر بت شکنى چون ابراهیم خلیل‏الله حرف مى‏زد و مردم را به سرچشمه زلال اسلام دعوت مى‏کند و بسیار دقیق و پیامبرگونه مردم را تقویت و بدانان روحى جدید مى‏دهد. امام  نه تنها در جریان جنگ که چه بسا یکى از توطئه‏هاى حساب شده و از بعد فیزیکى و نظامى آخرین حربه و ترفند دشمن براى تقابل دو کشور همسایه با صدها نقطه مشترک و علایق و مقدسات واحد... بود، که در امر بازسازى هم مردم را کار آمد و حلال مشکلات مى‏داند، به مسوولین حکم و توصیه مى‏کند: همان گونه که مردم جنگ را اداره کردند و در بازسازى ویرانه‏ها و ترمیم زخمهاى مانده از جنگ از پیکر ایران اسلامى باز مردم را از یاد نبرید. نیروهاى مردمى را بسیج کنید، آنها را به بازى بگیرید و پس از جنگ هم به آنان بها بدهید که مومن به انقلاب بوده‏اند، همان ها که در کوره انقلاب و جنگ گداخته و پخته شده‏اند، همان ها که جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها را اداره و تقویت مى‏کردند، آنها که هر سخنرانى را از بین مى‏برند و همان مردمى که یکپارچه پشتیبان حکومت اسلامى‏اند. به باریک بینى و نکته سنجى و موقعیت‏شناسى و شناخت دقیق امام از وساوس شیطانى داخل و خارج در این رهنمودها بنگرید: «مردم یکپارچه پشتیبان این حکومت هستند، اگر حکومت یک گرفتارى پیدا بکند، این مردمند که رفع مى‏کنند گرفتارى را، اگر جنگ براى دولت پیش مى‏آید، این مردمند که جبهه‏ها را پر مى‏کنند و پشت جبهه‏ها را هم خدمت مى‏کنند در پشت جبهه‏ها، این خاصیت حکومت مردمى است.»

در موقعیت و شرایط دیگر مى‏فرمایند:

 «اگر چنانچه یک وقت خداى نخواسته وسوسه‏اى پیش بیاید یا کسى باشد که بخواهد وسوسه‏اى پیش بیاورد در خارج و داخل تضعیف کند دولت را و نگذارد که مسائل پیش برود و همه چیزهایى که باید موافق با اسلام باشد، پیش برود، مردم مواظبند و مطلعند و شناسایى مى‏کنند و سکوت نمى‏کنند.»

 «استفاده کنید از نیروهاى عظیم مردمى در بازسازى و بها دادن به مؤمنین انقلاب خصوصاً جبهه رفته‏ها و ...»

ارشاد مردم از نکات اساسى و موضوعات کلیدى قابل تحقیق در عنوانِ مردم و امام است.

امام همواره رهبران و متفکران و خطبا و افرادى را که مردم از آنها حرف شنوى دارند بخصوص مسوولین و روحانیون بیدار را نسبت به ارشاد و هدایت مردم هشدار مى‏دهند. امام به خوبى مى‏دانند اگر نسبت به بیدارى و آگاهى مردم کوتاهى شود در اثر توطئه‏ها و نیرنگ بازیها و صحنه‏سازى و زمینه‏چینى تدریجى دشمن، مردم را از صحنه و مسیر اصلى خارج کند و خداى ناکرده آنها را دلسرد و مأیوس و بدبین نماید، همان جنگ روانى که از سرمشقهاى دیگر استکبار و ستون پنجم آن است.


بحمدالله مردم ما داراى رشد دینى- سیاسى مطلوب مى‏باشند

به خوبى دیده‏ایم در هر فرصت دشمن با تمام توان و عوامل شناخته و با تبلیغات عظیم مطبوعاتى و تصویرى و شبکه‏هاى متفاوت در تهاجم و بمباران علیه ما وارد صحنه شده است، چه در قضیه حقوق بشر و زندان‏ها و مساله زنان و حجاب آزادى و دموکراسى و یا در تفکیک جزایر ایرانى و حتى عناوین خلیج عربى و نبود آزادیهاى قومى یا نبود آزادى در مراکز علمى و فرهنگى و تحریکها و شیطنت‏ها و تحریف حقایق و مسائل اقتصادى و همیشه مزاحمتهایى را براى دولت و ملت اسلامى داشته است. ساده انگارى است اگر مدعى شویم هیچیک از ترفندهایش کارساز نبوده است، اگر در حد فریب برخى از جوانان هم کارش پیش رفته یا در حد بیطرفى و بى‏خاصیت کردن نیروها و نقشه‏هایش عملى شده باشد، باز هم ضربه‏اى وارد کرده است. امام با واقع‏بینى‏ خارق‏العاده دریافته بود که بالاخره ممکن است این حمله‏ها و شایعات کارساز افتد و مردم را کناز بزنند، دقیقا از همان راهى که دشمن وارد مى‏شد و ضربه مى‏زد مقابله مى‏کرد. در مقابل نقشه‏هاى دشمن معتقد بود با ارشاد و هدایت همیشگى و مستمر مردم، هم انقلاب و نتایج، و هم خود مردم را باید بیمه کرد، همیشه تاکید داشت با رعایت جوانب باید مردم را در جریان امور گذاشت حتى در مرحله‏اى به مسوولین تکلیف و توصیه کرد کارهایى را که انجام گرفته است به اطلاع مردم برسانند.

اعتقاد به بینشهاى مردم‏

امام در عین اینکه پیش از هر کس به بینش دینى و سیاسى و آگاهى مردم معتقد بود، اما هدایت و ارشاد مردم را نیز همیشه لازم مى‏دانست. به نمونه‏هاى بیشترى مناسب این اصل نظر مى‏افکنیم.

 «مردم را با خطر آشنا کنید، با اخلاقى اسلامى آشنا کنید تا نتیجه بگیرید، ملت ما هم مادامى که همین حال را دارد همین حال راهیان کربلا را دارد، این رو به رشد مى‏گردد.»

گمان کردند که حالا هم زمان قاجار است، حالا هم زمان پهلوى است که مردم بیدار نبودند. امروز زمان بیدارى مردم ماست، زمان هشیارى و شکوفایى ایمان است در این کشور.  آقایان هم که از اهل علم و از علما هستید مردم را ارشاد کنید و اگر بناست که به جاهاى دیگر هم بروید، بروید به همه جا و مردم را ارشاد کنید و به آنها بفهمانید که مسئله مسئله عدل است. مسئله حکومت اسلامى است.»

 «ایران علمایش رویش کار کردند، مردم را بیدار کردند، به مردم مصلحت را گفتند اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات مى‏خواهند، مسلمانند»، بحمدالله مردم ما داراى رشد دینى- سیاسى مطلوب مى‏باشند و خود، افراد متدین و دردمند مستضعفان و آگاه به مسائل دینى سیاسى و همگام با مجروحین را انتخاب خواهند کرد.»

 «فرق ما بین انقلاب اسلامى و غیر اسلامى همین است که انقلاب وقتى اسلامى شد توده‏هاى مردم همراه با آن هستند و وقتى که توده‏هاى مردم با یک شیئى همراه شوند زود پیش مى‏روند و کم فساد است، فسادش کم است.»

 «باید مردم را روشن کنیم به کارى که کرده‏اند، و سابقه نداشته، این کارى است که شما و ملت کرده‏اید، نمونه است که در این سده‏هاى اخیر به این شکل نبوده است که ملتى بخواهند خودش باشد و به آنچه که دارد بسازد و خودش را به جایى برساند که به دیگران احتیاج نداشته باشد، باید توده‏هاى مردم به این کار بزرگ که کرده‏اند آشنا بشوند، کار بزرگ است ولى زحمت زیاد دارد»، «خطبا تکلیف دارند که با خطبه و با صحبت مردم را بیدار کنند و حفظ کنند، علما و ائمه جمعه و جماعات با آن سنگرهایى که دارند مردم را در سنگر حفظ کنند و خود مردم هم بحمدالله حاضر هستند و ما باید از آنها تشکر کنیم و انصافا ما رهین این توده‏هاى بزرگوار هستیم که همه چیزشان را مى‏دهند و چیزى هم نمى‏خواهند».




آن روزى که شما احساس کردید که مى‏خواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید مى‏شود

اصل مهم دیگر ذیل عنوانِ مردم و امام روحیه‏شناسى مردم است. روانشناسىِ روحیات مردم توسط امام عجیب و شگفت‏آور است. از آنجا که امام به عنوان رهبر این مردم با مردم بوده است، از اوان جوانى با همین مردم کوچه و بازار زندگى کرده است، از شور و شوق این مردم و ارادت خالصانه آنها نسبت به اسلام و ولایت کاملا آگاهى دارد، از حضور و فریاد کربلایى این مردم در مراسم تاسوعا و عاشورا و سایر ایام‏الله دینى- سیاسى مطلع است. امام از دوران جوانى بارها از بلند منبر معرفت حقایق اسلام را به این مردم خوب درس داده است. طنین فریادها و شعارهاى یا مرگ یا خمینى را از خرداد 42 همیشه در گوش جان داشته، خاطر ایثار کفن‏پوشان ورامین و باقر آباد و شهامت شهادت طلبان شهر خون و قیام (قم)، تبریز، مشهد، ... را در دوران انقلاب شکوهمند اسلامى و ... همه را به یاد داشته است. امام آگاهتر از هر جامعه‏شناس و مردمشناس به نکات و زوایاى خاص از روحیات مردم آگاهى داشت. امام مى‏دانست که هر حرکتى که خلاف مقدسات و اندیشه‏ها و اصول مکتبى این مردم باشد. نوعى انزجار و تنفر را در مردم در پى خواهد داشت. مى‏دانست که علماى بزرگ در طول تاریخ با همین مردم کارهاى عظیمى کرده‏اند. حرکت مقاومت‏آمیز مردم با فتواى میرزاى شیرازى علیه تنباکو، حرکت آگاهى بخش و مقاومت یک تنه مدرس، مقاومت و مخالفت مردم با مساله کشف حجاب رضاخانى، همه با هدایت مردم انجام پذیرفتند. نقشه‏هاى شوم این استعمار و استکبار براى جدایى دین از سیاست و جدا کردن قشر روحانى از مردم و ... ده‏ها مورد دیگر. شاخص‏ترین نکته دیانت‏خواهى و اسلام‏خواهى، دین مدارى، و فداکارى مردم در راه اسلام و ارزش‏ها و اهداف بلند و معنوى مردم است.

به نمونه‏هایى از رهنمودهاى امام بنگرید که چگونه به رعایت حال مردم هشدار مى‏دهد و فطرت حق جویى مردم را یادآور مى‏شود: «چیزهایى که موجب نارضایتى مردم بود، انجام مى‏داد، مثل قضیه کشف حجاب، کشف حجاب شما نمى‏دانید آنوقت چه مصیبتى براى مردم بود.»

قدرت مردم براى سازندگى‏

 «باید مردم را تقویت بکنیم، این مردمى که با قوت ایمان و روح شجاعانه زن و مردشان در خیابانها ریختند و این اساس را به هم زدند، اینها قدرت این را دارند که بسازند مملکت را»، «آن روزى که شما احساس کردید که مى‏خواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید مى‏شود بدانید که مردم معلوم شده از شما رو بر گردانده‏اند ..»

 «مسئله، مسئله اسلام و فداکارى در راه اسلام است، مردم ما حاضرند چون مردم مى‏دانند در صدر اسلام خود پیغمبر و ائمه آن طور و فداکارى کردند.»

 «مردم اسلام را مى‏خواهند، دیانت را مى‏خواهند، رضاى خدا را مى‏خواهند، اینهمه مردمى که در ایران در این طول مدت مبارزه مى‏کنند و در پشت جبهه‏ها هم مبارزه مى‏کنند، اینها همه براى اسلام است و براى خداست.»

 «مردم همه دلشان آگاه شد، و وقتى آگاه شد، البته خوب را مى‏خواهند مردم- وقتى فطرت این که خیرى را دید بخواهد- شما خیر و شر را به مردم بگویید تا مردم به فطرت خودشان از شرّ گریزان بشوند و به خیر توجه کنند.»




شما خوف از اینکه یک آسیبى این جمهورى اسلامى به آن برسد، از این خوف نداشته باشید. شما هر چه خوف دارید از خودتان بترسید

هشدار نسبت به خطر تفرقه که از روزگار استعمار انگلیس در این مملکت دستور العمل طاغوت بوده است. تفرقه بین اقشار مختلف و اقوام گوناگون، تفرقه بین مردم و مسئولین و تفرقه بین روحانیون و مردم از موضوعات کلیدى است که امام روشنگرمان روى آن بطور ویژه دست مى‏گذارد و ما را به دورى از آن تذکر مى‏دهد. جلوه‏اى از همان تفرقه را در دوران پس از پیروزى انقلاب‏ اسلامى باید سراغ گرفت که ده‏ها و صدها گروه و فرقه با اعلان وجود قارچ گونه و شبدروار فضاى دانشگاهها و مراکز آموزش را آشفته و پریشان کرده بودند و تا آنجا پیش رفتند که منجر به تعطیلى دانشگاهها و زمینه‏ساز انقلاب فرهنگى شد. امام دقیقاً به مسئولین تذکر مى‏داد که مبادا از مردم جدا شوند و مردمى بودن را فراموش کنند و تاکید داشت که مبادا دوباره دو قشر روحانى و دانشگاهى را در مقابل هم قرار دهند. به نمونه‏هاى زیر بنگرید:

 «شما خوف از اینکه یک آسیبى این جمهورى اسلامى به آن برسد. از این خوف نداشته باشید. شما هر چه خوف دارید از خودتان بترسید، از اینکه مبادا خداى نخواسته مسیر، یک مسیر دیگر بشود. و راه یک راه دیگرى باشد و توجه به این خیرى که الان هست. از دست برود و مردمى بودن از دستتان برود، از این بترسید که اگر خداى نخواسته یک وقت این قضیه پیش آمد و شما از آن مردمى بودن بیرون رفتید و یک وضع دیگر پیدا کردید.»

 «شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه و همه را از مردم، بین مردم هم دانشگاهى و هم روحانیون را مى‏خواستند در بین مردم یک طورى قلمداد کنند که اینها دیانت صحیح ندارند.»




در ایران اسلامى، مردم تصمیم گیران نهایى تمامى مسائلند

احترام به نظر مردم از جمله اصولى است که باید اندکى شکافته شود. آنچه از پیامها و آثار شفاهى و مکتوب امام برمى‏آید این که امام در موردى با وجود آنکه مى‏دانست ممکن است مردم در انتخابشان دچار اشتباه شوند اما مستقیم دخالت نمى‏فرمودند، سعى داشت از این طریق در جهت رشد و بالندگى و کسب تجربه و شناخت علمى سیاسى و تعالى بینش آنها را حرکت دهد. امروز مشهور است که امام در انتخابات به بنى‏صدر براى رئیس جمهورى رأى نداده است، قطعاً امام با دلایل و قراینى به آن کار اقدام کرده است. مى‏دانیم که اگر امام کوچکترین اشاره‏اى مى‏کرد حتى غیر مستقیم اطرافیان از نظر امام آگاه مى‏شدند و مى‏توانست حداقل 90% آراء را تغییر دهد ولى دیدیم که امام حتى پس از انتخابات به آرا و نظر مردم احترم گذاشت. اگر چه تجربه اندکى تلخ و گرانبار بود. تجربه‏اى که مردم و نمایندگانشان برسند به آنجا که بنى‏صدر، فاقد لیاقت و کفایت ریاست جمهورى است، بى‏تردید اگر امام از همان آغاز و روزهاى نخست، واقعیت بى‏کفایتى بنى‏صدر را اعلام مى‏کرد چه بسا که هنوز هم عوارض منفى آن در اذهان زدوده نشده بود. این که برخى از درک قدرت رهبرى امام عاجزند و حتى مراکز تحقیقات و پژوهش استکبار و نیروهاى اطلاعاتى و سیاسى آنها از چگونگى شکل گیرى و پیروزى رموز انقلاب عاجزند. در این مواقع حساس نهفته است. امام از یک طرف با رئیس جمهورى کار مى‏کرد که با بیش از یازده میلیون رأى انتخاب شده بود و از طرفى به آنجا رسیده بود که باید وى را حذف کند این که با وجود حمایتهاى مستقیم و غیر مستقیم استکبار از بنى‏صدر و در آن شرایط خاص تاریخى بگونه‏اى این مردم را پیش ببرى که خودشان خواهان حذف بنى‏صدر شوند، انصافاً بسیار پیچیده مهم و شگفت‏آور است. همانگونه که اشاره شد امام واقعاً به بلوغ سیاسى و معرفتى مردم اعتقاد داشت، به همین دلیل بارها و صراحتاً به مسئولین مى‏فرمود، ببینید مردم چه مى‏خواهند. از دیگر سو مى‏دانست که مردم بارها خواستشان در شعارهایشان از جلمه، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى متجلى شده است. به رهنمودهاى اساسى و محورى امام بار دیگر درنگ و تأملى عبرت‏آمیز داشته باشیم:

آزادى حق مردم است‏

 «این مردمى هستند که حق مى‏گویند. حق خودشان را طلب مى‏کنند، آزادى حق مردم است، استقلال یک مملکت حق اهل یک مملکت است که طلب استقلال مکتب در مملکت».

 «در ایران اسلامى، مردم تصمیم گیران نهایى تمامى مسایلند.»

 «ببینید مردم چه مى‏خواهند، آن را بدهید به مردم، بچه و بزرگ مى‏گوید: «آزادى و استقلال» شما آزادى و استقلال را بدهید.»

 «سیاست ما همیشه بر مبناى حفظ آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمى‏کنیم.»

 «ما مکرراً گفتیم این حکومت تا سلطنت هست حکومت باطل است. براى اینکه مردم راى دادند به اینکه سلطنت سلطنت غیر قانونى است. مردم گفتند نمى‏خواهیم سلطنت را، هم مردم گفتند.»




خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد، با سرنیزه نمى‏شود اصلاحات کرد

عدم معامله بر سر خواستهاى بر حق اسلامى که از جهتى خواست و آرزوى دیرینه مردم هم بوده است. امام نه تنها معامله و سازشکارى نکرد بلکه تا پاى خون و قبولِ دار بر سر اصول‏ ایستاده بود.

این عبارتها جلوه‏هایى از آن روحیه خشم و غضب روح الهى است که عین لطف و مهر بود على‏رغم این که ممکن است برخى ضعیف طبعان کج‏اندیش و عافیت‏طلب را خوش نیاید. همانها که مبلغ اسلام سکوت و سازگارى همه جانبه بوده‏اند، و زیرکانه و در خفا با اسلام ناب و اسلامى که بفرمود امام (س) نمازش بالاترین فریادهاست اسلامى محمدى که مجلاى راستینش را باید خمینى کبیر دانست، عقیده داریم هر وقت خداى ناکرده اندک خلل یا تزلزلى در ما ایجاد شد برگردیم به سرچشمه زلال کلمات نورانى امام (س) سخنان و رهنمودهاى مردمى را زمزمه کنیم که یکتنه در برابر تمام ابرقدرتها ایستاد، مردى که در اسلام ذوب شده بود و چون تجلى گاهى انسان کامل در روزگار غیبت و نایب بر حق امام عصر (عج) بود که در مقابل تمامت کفر ایستاده بود. مردى ستمدیده و نستوه که با غناى خاص عرفانى جد بزرگوار و حماسه آفرینش، حضرت اباعبدالله الحسین را تداعى مى‏کرد، مردى که دیانت را هرگز فداى سیاست نکرد، استقلال و آزادى را معامله نکرد. هرگز خودش را از امت ایثار گر و فداکار جدا نمى‏دید و براى احیاى اسلام و نجات مردم از غرقاب فنا و نابودى طاغوتى و نظام ستمشاهى در برابر خواستهاى غیر مشروع دشمنان و سرنیزه‏ها و زور گوییهاى آنان سینه را سپر کرد. مردى مردستان، فقیهى سترگ از سلال اولیاى الهى و از تبار حسینیان کربلا آفرین، در عین حال بنده‏اى خاضع از بندگان خالص و مؤمن خدا، رهبرى الهى که اسلام را حیاتى دوباره بخشید و توازن‏ قدرتهاى جهانى را بهم زد، بى‏تردید مردمى‏ترین رهبر در بین انقلابها و رهبران جهان پس از امامان معصوم بود.

بار دیگر به این سخنان امام بیندیشیم تا زوایاى ناشناخته آن عزیز سفر کرده را در حد معرفت و خویش آنهم به نص سخنان نابش باز شناسیم:

 «سیاست ما همیشه بر مبناى آزادى و استقلال و حفظ منافع مردم است، که این اصل را هرگز فداى چیزى نمى‏کنیم.»

«خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد، با سرنیزه نمى‏شود اصلاحات کرد.»

 «من اکنون قلب خود را براى سرنیزه‏هاى مأمورین شما حاضر کردم ولى براى قبول زورگویى‏ها و خضوع در مقابل جبارهاى شما حاضر نخواهم کرد.»

- اگر دموکراسى را به معناى مردم محورى واقعى و شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود بدانیم، در کشور ما حتى نوجوانان هم با حضور خویش دموکراسى را عینیت مى‏بخشند. شرکت آنان در انتخابات یکى از روشنترین نمودهاى دموکراسى است. در روزهایى که هنوز نمود و صورت و تجرب روشنى از چگونگى حضور مردم نداشتیم، حتى مجریان و مسئولان حکومت اسلامى هم در ابتداى راه تدوین قانون و موازین براى ادار امور بودند و در پى‏جوییهاى متفاوت و مجدّانه راههاى مختلف نگهداشت و دعوتِ عنداللزوم مردم را، جویا مى‏شدند و حتى برخى از دولتمردان ذهنیت روشنى از دموکراسى و مردم سالارى نداشتند. حکومتها تابع مردم و براى مردم.

امام با زبانى بسیار ساده ولى عمیق و استادانه چگونگى دخالت مردم و وظیف حکومت را در قبال مردم بیان داشت:

 «در حکومت هم یک حکومت اسلامى، یک حکومت عدل که حکومتها تابع مردم باشند و حکومتها براى مردم باشند نه مردم براى حکومتها، حکومت اسلامى حکومتى است که براى مردم خدمتگزار است و باید خدمتگزار باشد.» با اندک دقت و موشکافى از همان چند جمل امام مطالب و اصولى استخراج مى‏شود که مى‏تواند سر لوحه و دستور العمل خوبى براى دولتمردان و مجریان لشکرى و کشورى باشد نه براى یک بره خاص که براى همیشه حکومت اسلامى و به عنوانِ اصولى از مقررات و مبانى جمهورى اسلامى در حوز اجرا و عمل به موارد زیر بنگرید:

الف: غیر از سایر حکومتهاى موجود در جهان به حقانیت و واقعیت حکومت اسلامى نیز باید اعتراف کرد.

ب: حکومت اسلامى بر مبناى عدل تشکیل مى‏شود.

ج: حکومتها از جمله حکومت اسلامى باید تابع مردم باشند.

د: حکومتها باید براى مردم باشند نه مردم براى حکومتها.

ه: حکومت اسلامى حکومتى است خدمتگزار و وظیف حکومت خدمت به مردم است.

و: پیوند و رشت اتصال این اصول بر مبناى خدا محورى است زیرا در حکومت الهى است که عدل معنى مى‏شود. رضایت مردم عملى است، قبول و خدمت به مردم اصل و محور است و اصلِ حکومت حقانیت مى‏یابد. و مگر نه این که امروز هر دولت و حکومت کابینه و وزیر و مدیر و مسئولى باید به خدمتگزارى به این مردم افتخار کند. مگر نه اینکه یکى از علتهاى اصلى مخالفت امام با نظام طاغوت بى‏توجهى و بى‏اعتنایى نسبت به مردم است و مقدسات و عقاید آنها بود و مگر نه این که یکى از نکات اصلى و ایرادهاى غیر قابل انکار در نظام طاغوت خروج و انحراف از محور عدالت و انصاف و تعدى به حقوق مردم بود. به رهنمودى روشنگر از آن معیار عدل و میزان انصاف امام راحل (س) بنگرید که چگونه از همان آغاز تشکیل نطف حکومت به آراء عمومى جمهورى اسلامى اهمیت مى‏دهد: «ما خواهان استقرار یک جمهورى اسلامى هستیم و آن حکومتى است مکتى به آراء عمومى، مشکل نهایى حکومت با توجه به‏ شرایط و مقتضیات کنونى جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.»


مسوول هستیم پیش خداى تبارک و تعالى

اگر تشکیل شوراهاى مختلف را جلوه و راهبرد دیگرى از دموکراسى و دخالت مردم در اداره کشور بدانیم سالها قبل از آنکه در مجلس شوراى اسلامى حتى به ذهن نمایندگان اصل تشکیل شورا خطور کند. دقیقا دو ماه پس از پیروزى انقلاب که هنوز شور پیروزى حاکم بود و امکان توطئه‏هاى چپ و راست و سران و عوامل طاغوتِ شکست خورده در گوشه و کنار مملکت به شیطنت مشغول بودند و عوامل داخلى و خارجى استکبار با تلاشى مذبوحانه به خیال بازگشت و شکست جمهورى اسلامى با خاندان سلطنتى و اعیان و اذناب آنها یک جهت و همسو شده بودند، امام حاکمیت مردم را از طریق تشکیل شوراها حتى تا آخرین و دور افتاده‏ترین مناطق و نواحى کشور نه تنها پیشنهاد که از ضرورتهاى نظام جمهورى اسلامى اعلام کرد و در تدوین و تنظیم قانون اسلامى نسبت به تشکیل شوراها تاکید مى‏ورزید، شوراهایى که امروز حتى بیش از پانزده سال هنوز بطور کامل تشکیل نشده‏اند اگر چه پس از این رهنمود امام (ره) شوراهایى چون شوراى عالى انقلاب فرهنگى، مجلس شوراى اسلامى، شوراى انقلاب، شوراى عالى دفاع و در ادامه شوراى عالى فرهنگ عمومى، شوراى آموزش و پرورش، شوراى جوانان و ... اعلام موجودیت کرده‏اند اما هنوز در سطوح پایین‏تر و شهرستانها باید شوراهاى دیگرى براى دخالت مردم و پیوند مستمر آنان با نظام تشکیل شود. اتفاقاً امام هم در سطح شهر و روستا به تشکیل آنها مصرّ است. به نکات باریک و سرنوشت‏سازى که عین مردم باورى و دموکراسى است اندکى تأمل باید:

 «در جهت استقرار حکومت مردمى در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش که از ضرورتهاى نظام جمهورى اسلامى است لازم مى‏دانم بى‏درنگ به تهیه آئین نامه اجرایى شوراها براى ادار امور محل شهر و روستا در سراسر ایران اقدام و پس از تصویب به دولت ابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا در آورد».

- از آنجا که در نظام اسلامى فاصله و شکاف طبقاتى به معناى وجود قشر مستضعف و مستکبر یا به تعبیر امام مرفه و بى‏درد یا مستضعف و فقیر معنا ندارد و با روح کلى و فسلفه تشکیل حکومت اسلامى مغایرت دارد، امام از همان روزهاى نخست که هنوز وسوس قدرت و مقام دامن برخى از جاه‏طلبیها و قدرت‏طلبى‏هایى چون رئیس جمهورى مخلوع ننشسته بود، به خوبى مى‏دانست که قدرت خطرناک است، و حتى دیکتاتورى مى‏آورد، به همین جهت امام در ملاقاتهاى عمومى اصول رفتارى و موازین مسلوک و مشى دولتمردان اعم از لشکرى و کشورى را با مردم ترسیم مى‏کرد و راه حلش را رابطه دوستانه و صمیمى و پیوند و برادرى بین مردم و مسئولین مى‏دانست. به گونه‏اى که مردم مجریان را از خودشان بدانند، تأکید داشت در بین مردم بنشینند، با مردم صحبت کنند، تا آن وحشت طرفینىِ گذشته از بین برود و خداى ناکرده از همان آغاز دولتمردان به دام و اسارت مقام و پست و جاه‏طلبى گرفتار نشوند و باورشان شود که فلان مسئولیت و مقام و تشکیلات جزء ارث پدر آنها نیست. در ویژگیهاى رفتار سرداران و مسئولین از عالیترین مقام تا پائین‏ترین درجه مى‏گوید:

 «یک چنین چیزى ما مى‏خواهیم که کسى در رأس است او هم با مردم رفیق باشد و بنشیند و خودش را نگیرد و در بین مردم بنشیند با آنها صحبت بکند، هر کس حاجتى دارد به او بگوید، وقت داشته باشد با او صحبت بکند. آن هم که رئیس ارتش است و آن هم که رئیس ژاندارمرى است، آن هم در بین مردم همانطور باشد، وارد بشود بین مردم، نه او از مردم وحشت کند، نه مردم از او وحشت بکنند، این باید دستور باشد براى همه حکومتها و ملتها.»

امام با بیان اصول رفتارى حکومت در صدر اسلام و زندگى و مشى سرداران و استانداران و ... در آن روز با مردم به دولتمردان نظام اسلامى درس عبرت‏انگیز دهد:


 «در هر صورت عمده این است که هم ما بدانیم که مسؤل هستیم پیش خداى تبارک و تعالى و همه بدانیم که عقل هم اقتضا مى‏کند همانطورى که اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود حکومتها همان‏طور رفتار بکنند وقتى که در صدر اسلام مأمورین را مى‏فرستادند همان که سردار بود همان که استاندار بود امام جماعت هم بود یعنى اینقدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مى‏شناختند که به او اقتدا مى‏کردند و با او نماز مى‏خواندند و همان هم جنگ مى‏رفت و مردم به او احترام مى‏کردند.»

امام در عین اینکه بر حضور و شرکت فعال و مستمر مردم در صحنه‏هاى گوناگون انقلاب تاکید داشت اما هر وقت احساس مى‏کرد باید به تعبیر امروز به مردم خط بدهد یا متوجه بود که ممکن است به علت کم تجربگى یا احتمال شیطنت دشمنان قسم خورده و کار کشته یا دسیسه‏هاى استعمار و استکبار انحرافى حاصل آید مستقیما و قاطعانه اظهار نظر مى‏کرد و رهنمود مى‏داد. در خاطر داریم که وقتى براى تعیین نامه نظام یا حکومت پیشنهادها و اظهار نظرهاى مختلف چون حکومت خلق، حکومت دموکراتیک جمهورى اسلامى و ... مطرح مى‏شد، امام در یک حضور انقلابى با بیانى صریح و قاطع به آن قضیه فیصله داد و فرمود: حکومت جمهورى اسلامى نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. در همان آغاز که تب مصاحبه با امام بسیار بالا بود و جهانیان در بهت و حیرت پیروزى انقلاب به سر مى‏بردند به خصوص آنان که از اسلام و تشکیل حکومت اسلامى و عدل على (ع) و موازین حکومتى صدر اسلام اطلاعى نداشتند نمى‏دانستند نظام و موقعیت امام چگونه است، با تلقى محدود و نظر کوتاه خود تصور مى‏کردند، امام شخصاً رئیس دولت یا رئیس جمهور خواهد شد و خلاصه در هاله و ابهامى گیر کرده بودند و سعى داشتند از طریق مصاحبه و طرح سوالهاى متفاوت شمایى نه هر چند روشن از آینده نظام و چگونگى حکومت و ادار کشور و نهادهاى حکومتى به دست آورند، در مصاحبه‏اى از امام پرسیدند که پس از رفتن شاه در موقع برگشتن به ایران آیا خود شما رهبر جمهورى اسلامى خواهید شد، باید گفت منظور از رهبر یعنى رئیس اجرایى یا مفهومى چون رئیس را در نظر داشتند. امام به صراحت فرمودند که من به هدایت مردم و شرایط ادار کشور و اصول حکومتى مى‏پردازم و خودم نمى‏خواهم حکومت را به دست بگیرم و دیدیم که دقیقا همین هم شد.