"روزى که احساس کردید می خواهید فشار به مردم بیاورید، دارید دیکتاتور مىشوید"
بسیارى از اندیشمندان و نظریه پردازان سیاسى و تحلیلگران و مدرسان نهضتها و انقلابهاى اخیر جهان، وجود سه محور یا اصل مردم، رهبرى و عقیده را، رمز پیروزى و تداوم انقلاب ها دانستهاند. بین این محورها و مبانى از جهاتى ارتباط و پیوند وجود دارد. در عین حال که در هر دو با یکدیگر وحدتى درونى نهفته است؛ بدین معنى که باید بین مردم و رهبرى پیوند نفوذناپذیر و مستحکم برقرار باشد و از دیگر سو بین مردم و عقید انقلاب و نهضت باید وحدت بلامنازع باشد؛ از بعد سوم اگر بین عقیده نهضت و رهبر و مردم در ادامه مسیر کوچکترین ناهماهنگى به چشم بخورد، همین رخنه کوچک روزى شکافى عمیق مىشود و چه بسا که زمینه شکست و انحراف را حاصل آورد.
امام نسبت به سایر عالمان دینى به ظاهر کمتر بین مردم بودهاند، حداقل از خرداد 42 تا 12 بهمن 57 حدود پانزده سال در تبعید و آن سوى مرزها و دور از امت به سر بردهاند. وقتى امروز به گذشته بر مىگردیم و کتاب قطور انقلاب را ورق مىزنیم، در عمل احساس نمىکنیم که امام چندین سال بین ما نبودند. درست است که بر یاران و فرزندان انقلابى امام در آن دوران بسیار سخت گذشته است، اما گویا امام در همان سال هاى تبعید هم در قلب امتش مىتپید.
تحلیلگران سیاسى و اندیشمندان جامعهشناس هم نتوانستهاند به رمز این پیوند درونى و معنوى بین امام و امت پى ببرند؛ امام در جریان انقلاب نه تنها هرگز از مردم فاصله نگرفت بلکه هر زمان که احساس مىکرد ممکن است در کشاکش روزگار بین مسوولین و مردم فاصله افتد، به صراحت تذکر مىداد و هدایت مىکرد. با تحلیل بسامدى روى موضوعات خاص از جمله، هدایت، وحدت و مردم محورى چه بسا کار آیندگان را سادهتر کنیم. با تذکار این نکته که مبناى کار ما فقط استشهاد به آراء و سخنان و پیام هاى امام است و بس، به بیان نکات ذیل مردم محورى در اندیشههاى امام مىپردازیم:
وقتى مردم یک خدمتگزارى را نخواستند باید کنار برود
رابطه حضرت امام با مردم یک رابطه سیاسى و یا مرحلهاى و گذرا و موردى نبود. ایشان به طور عمیق و اعتقادى به مردم بها مىداد. با نگرشى موحدانه و خداپسندانه بود که با مردم برخورد مىکرد، در عین این که معتقد بودند باید زمینههاى ارتقا و تعالى افکار مردم را حاصل آورد، اما در عین حال به آراى عمومى بسیار اهمیت مىداد و اگر سایر جوامع زمان امام و اندیشههاى بلندش را نه از پى غبار شیطنت و عناد و کینه و غرضورزى که خالص و زلال و واقعى درک مىکردند، در آن صورت به میزان اعتقاد و اهمیت امام به دموکراسى واقعى پى مىبرند و صد افسوس که چنین امکانى تاکنون حتى براى ارادتمندان آن زعیم حاصل نیامده است.
در کدام تاریخ و تطور انقلاب خواندهاید که رهبر یک انقلاب بارها مساله احترام و تواضع به مردم را به مسوولین گوشزد کند و تا آنجا به نقش مردم معتقد باشد که کل ارکان اجرایى و حکومتى اعم از دولت و مجلس و رییس جمهورى را در یک طرف متقابل بلکه در جهت تعامل و تعادل و در راستاى یکدیگر.
بارها تاکید فرمودند که در هر شرایط نگهدارى این دو سو و کفه لازم و ضرورى است و بدون پشتیبانى مردم کارى از پیش نمىرود؛ همان طور که براى روى کار آمدن اصالت را به مردم مىدهد براى نخواستن فرد یا افراد هم اصالت را به نظر مردم مىدهد. به این جمل امام توجه فرمایید: «وقتى مردم یک خدمتگزارى را نخواستند باید کنار برود.»
در جایى دیگر مىفرماید: «در هر صورت ما باید دنبال این معنا باشیم که مردم را نگه داریم و همین طورى که آقایان مىگویند بدون پشتیبانى مردم نمىشود کارى کرد.»
پیرامون حضور مردم در صحنه مىفرماید: «همه اطلاع دارید که آن چیزى که براى همه ما لازم است این است که در فکر این باشیم که مردم را در صحنه نگاه دارید و این یک سرش بسته به دولت است و رییس جمهور و مجلس، یک سرش هم مربوط به خود مردم، اگر این طرف را شما نگه دارید، از ملتمان مطمئن هستیم که به حسب غالب و اکثریت آن طرف را حفظ مىکنند ...»
اگر مردم را شریک خودتان نکنید، موفق نخواهید شد
حضرت امام براى نگهدارى و حضور مردم در صحنه راه حل ارایه مىدهند. از جمله این که باید مردم را که خود در وزارتخانهها و ادارات به خدمت مشغولند در صحنه نگهداشت و با آنان به گونهاى عمل نکرد که ناراضى باشند در آن صورت است که مردم از صحنه خارج مىشوند. همان اصلى که تحت عناوین دیگر چون جلوگیرى از ناراضى تراشى، بىتوجهى به مردم، فاصله گیرى از مردم ... نیز هشدار داده است. به عین سخنان امام توجه فرمایید:
«... اما راجع به تجارت، راجع به صنعت، راجع به اینها اگر مردم را شریک خودتان نکنید، موفق نخواهید شد.»
یا این سخن: «اینها باید حال فکر این معنا باشند که مردم را داشته و یکى از راههایش این است که وزارتخانهها و ادارات یک جورى باشد که نارضایتى ایجاد نکند.»
- امام امت بحث مردم و حضورشان در صحنه و فراز و نشیبهاى خاص انقلاب را به مراحل عمیق تر و باریکتر مىکشاند. تا آنجا که در فلسفه وجودى حضور مردم دقیق تر از یک جامعهشناس مسلط به روانشناسى اجتماعى راه حلهاى اجرایى و عملى بیان مىدارد.
امام معتقد است که انقلاب از آن مردم بوده است و امروز هم قویترین پشتوانه انقلاب همان مردمند و صاحبان اصلى انقلاب را مردم مىداند. امام دقیق و باریک بینانهتر از هر کس مىداند تا زمانى که این مردم انقلاب را مال خود ندانند، حافظ و پشتیبان آن نخواهند بود. امام مىفرماید: «امروز کارهایى که در ایران مىشود، کارهایى که مربوط به جمهورى اسلامى است، از باب این که مردم از خودشان مىدانند و جدا نمىدانند، هیج نهادى را از خودشان، از این جهت فعالند در کارها و ما باید هر چه بیشتر مردم را حفظ کنیم و مردم باید هر چه بیشتر در صحنه حاضر باشند.»
این مردم بودند که افراد، به خصوص مسوولین را به جایى رساندهاند
نکته دیگر احترام مقرون به تواضعى است که از عبارات و بیانات امام نسبت به مردم مستفاد مىشود، احترامى که وقتى با شان و مقام امام به آن مىاندیشیم و در عباراتش فرو مىرویم در مىیابیم که بین آن امام، با برخى که هنوز در بستر تعلقات و حسابگرىهاى دنیوى اسیرند و هر چند ضعیف اما باد غرور و نخوت در سر دارند؛ فاصله بسیار است. برخوردى بىریا، صمیمانه آنهم از ابرمردى که در خمگرد هر نگاهش جهانى بهت موج مىزد و فریاد بلندش بر اندام استکبار لرزه مىانداخت و در ذهن هر شیداى موحدى که جان از مهر على زلال داشت، خصایل بلند انسانى الهى على را تداعى مىکرد. مردى که وقتى خنجر غضب از نیام خشم بیرون مىکشید یک تنه با تمام ابرقدرت ها در مىافتاد، همان مرد در برابر مردم مىفرمود: به من خدمتگزار بگویید بهتر است تا رهبر.
اصولا افرادى که افق و فضاى دید محدودى دارند با دیدن یک حرکت کوچک انحرافى از سوى مردم مایوس مىشوند و چه بسا زیر لب یا در خفا از دست مردم ناله کنند، تلقىهاى محدود زاییده ظرفیت هاى محدود است. امام با مردم بسیار دوستانه و صمیمانه حرف مىزد. «مردم، مردم خوبى هستند، ما از مردم تشکر باید بکنیم، ما همه مرهون آنها هستیم.»
افراد معمولى تا وقتى کارى دارند با زبانى آرام و نرم حرف مىزنند و به قول معروف هنگامى که گیرشان رفع شد و مشکلشان حل و به وادى مراد قدم نهادند، عقبهها و مصایب و مشقات را در فراخناى آسایش و لحظههاى رفاه و نعمت از یاد مىبرند این را اصل غفلت یا غفلت زدگى یا نسیان باید گفت. امام با وجودى که چندین سال دور از مردم بودند رفتار و سلوکشان با مردم بسیار صمیمى و آگاهانهتر از کسانى بود که در بین مردم زندگى کرده بودند. بارها تاکید فرمودند که بار سختىها و مصایب انقلاب را مردم ستمدیده به دوش کشیدهاند، همیشه از دیدار مردم به خصوص قشر مستضعف احساس شوق و شادمانى مىکرد. امام خدمت به مردم را وظیفه شرعى مىدانست، و معتقد بود هر کس به هر اندازه که توان و وسع دارد باید به این مردم خوب خدمت کند.
هرگز فراموش نکرد که این مردم بودند که افراد، به خصوص مسوولین را به جایى رساندهاند، البته از جهتى باید گفت به طریقى بسیار ظریف خط مشى حکومتى و اصول سلوک و رفتار با مردم را به مجریان حکومتى فرا مىداد. اگر در یک کف ترازوى انقلاب مردم بودند که قطعا در آن سو امام بود و یاران صدیق و در خط امام، «براى این مردم ستمدیده خدمت کنید، این مردمى که شما را به اینجا رساندهاند و اگر اینها نبودند حالا یا در حبسها بودید یا در قبرستانها، براى اینها باید خدمت بکنیم، هر کس به اندازهاى که مىتواند.»
آنکه همه چیز است بهدست آوردن رضاى خداست و آن به این است که رضاى مخلوق خدا را به دست بیاورید
نکته اساسى در جلب رضایت مردم از نظر امام این نیست که به رغم برخى تلقىها و استنباط هاى غلط و بعضا مشرکانه که فقط به جلب رضایت خلق یا خلق مستضعف یا خلق قهرمان باید پرداخت، امام به عنوان فقیهى عارف برخوردار از نابترین عرفان و جهان بینى الهى شیعى و رها از کوچکترین تعلق جاه و مقام، وارسته، زاهد، و بىاندک غبار دنیا دوستى، رضایت خدا را در راستاى رضایت مخلوق خدا مىدانست و در فرمایشى دیگر با استناد به سنت حسنه پیامبر اکرم و رفتار آن حضرت با امت خویش، بسیار دقیق به دو نکته اشاره دارد: نخست اینکه جلب رضایت مردم لازم است، همان گونه که پیامبر هم بدان اهمیت مىداد و دیگر اینکه تا مردم را نداشته باشى، تا با مردم رابطه تنگاتنگ و محکم برقرار نباشد نمىتوان آنها را به حق توجه داد این اصل را هم به مسوولین گوشزد مىکند که شما سرمشق واقعى و روشن را از پیامبر اکرم مىگیرید. از لا به لاى همین نصایح پدرانه برخى اصول تربیتى و سلوک حکومتى نیز استنباط مىشود: «آنکه همه چیز است بهدست آوردن رضاى خداست و آن به این است که رضاى مخلوق خدا را به دست بیاورید.»
- در اهمیت جلب رضایت مردم مىفرمایند: «جلب نظر مردم از امورى است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را مىکرد، دنبال این بود که مردم را جلب کند، دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به حق، شما هم به دنبال این معنا باشید.»
«کارى باید بکنید که محبت مردم را جلب کنید، این هم رضاى خدا در آن هست.»
دائما در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایى هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند ما براى آنها باید خدمت کنیم
حفظ وحدت و دعوت همیشگى مردم براى حضور در صحنه بىتردید و اصل مهم و کارساز، هم در هر کار انقلاب و هم در تداوم آن بوده و خواهد بود. امام سعى داشت این مهم را لباس عمل بپوشاند که عظیمترین پشتوانه و سرمایه براى پیشبرد و نیل به اهداف بلند انقلاب حفظ مردم است، به صراحت مىفرمودند، بدون مردم در انجام کارى موفقیت حاصل نمىآید. از میان صدها شاهد و نمونه به برخى اشاره مىشود:
«انقلابهایى که در دنیا مىشود، به یکى از این دو ابرقدرت متکى است ولى انقلاب مردم ما، انقلابى است متکى به خود مردم» ، جمعیت یا ملتى اگر بخواهند موفق باشند. علاوه بر این که براى خدا باید کار کنند و از دیگران چشمداشتى نداشته باشند باید با مردم باشند. بدون مردم نمىشود کار کرد و موفقیت حاصل نمىشود» ، «دائماً در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایى هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند ما براى آنها باید خدمت کنیم.»
اصل قدر شناسى و تشکر از ایثار و زحمات و حضور بىدریغ این مردم بزرگوار همواره مورد توجه امام بوده است. به شواهد زیر توجه و تأمل فرمایید:
«مردم را بپذیرید براى خودتان، بروید توى مردم، جدا نشوید از مردم، آنوقت این طور بود که مردم را نمىپذیرفتند، جدا بودند از مردم.»
«پیروزى را براى ما و شما اینها به دست آوردند و اینها ولینعمت ما هستند و ما باید این معنا را در قلبمان احساس کنیم که با این ولینعمتهاى خودتان رفتارى بکنیم که خدا از آن رفتار راضى باشد.» «جدیت بکنیم که با مردم رفتارتان خوب باشد.»
«اینها بندگان خدا هستند، با اینها رفتارمان خوب باشد»، «مردم دِین خودشان را به جمهورى اسلامى تاکنون ادا کردند، به تکلیف خودشان، مردم، عمل کردند، اشکال در ماست، باید ما جواب مردم را بدهیم.»
هر انقلاب در مسیر حیاب و گذر از حوادث و عقبهها، دچار مشکلاتى مىشود؛ زیرا انقلاب به سادهترین تعبیر دگرگونى و بهم زدن اصول غیر ارزشى و جایگزینى اصولِ ارزشى و موازین الهى و حرکت در جهت اقام عدل و کسب رضایت خدا و وصول به اهداف خدا پسندانه و هدایت و خدمت به مردم براى دستیابى به فلاح و معنویت است. بىتردید آنان که با پیروزى هر انقلاب جزیر آرامششان به هم مىخورد، در اثر هر طوفان خاکستر آشوب مىشوند، در کمین نشسته تا در هر فرصت به گذشته و شرایط و پست و مقام و ثروت و موقعیت از کف رفته برگردند.
باید بدانید در میدانى که قدم گذاشتهاید مواجه هستید با مشکلات بسیارى که تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد
مرورى هر چند گذرا و تورقى به فراز و نشیبهاى انقلاب هم درس عبرتى است براى امت اسلام هم تذکارى است براى مسوولین. تجربههاى استکبار و ضد انقلاب با وجودى که اکثرا تکرارى است، اما در مجموع بىتاثیر نبوده و نخواهد بود. ترفندهایى چون تفرقه، شایعه پراکنى، تهدید نظامى، کودتا، تحریم سیاسى و اجرایى، به انزوا کشیدن فرزندان واقعى انقلاب، ترور سیاسى شخصیتى، تهاجم فرهنگى ... سرمشق هاى سیاه استکبار جهانى است.
باید به تحلیل و بررسى علت عدم کارایى دشمنان انقلاب و رمز توفیق و مقاومت و مقابله و شکست ناپذیرى مردم بپردازیم.
با توجه به سخنان و رهنمودها و دستور العملهایى که از مجموعه آثار و اندیشههاى امام (س) استنباط مىشود، پس از اتکا و توکل به خدا، محور اصلى و کارساز و نقش آفرین دیگر را باید حضور مردم در صحنه انقلاب دانست، حضورى که امام بزرگ از اوج قله هدایت، نشسته بر چکاد رهبرى با نظرى بلند و نگرشى جامع همواره بر آن تأکید داشت. هر وقت احساس مىکرد میدان اندکى خالى شده است و امکان و زمینه نفوذ و حضور دشمن باز شده است مردم را به صحنه مىکشاند. به این نصیحت و دعوت پدرانه و مشفقانه توجه کنید: «خمینى که آخرین روزهاى عمرش را مىگذراند، تمام امیدش به شما مردم سلحشور ایران است، به شما مردمى که به هیج وجه تحت تأثیر اختلافات جزیى و کلى واقع نشده و انشاءالله نمىشوید.»
«شما مردمى که با تمام وجود بر سر غرب و شرق جهانخوار شوریدید، شما عزیزانم به امید خدا پیروزید، شما مردم دلیر و آگاه سرمشقى هستید براى ملل زیر سلطه و باید بدانید در میدانى که قدم گذاشتهاید مواجه هستید با مشکلات بسیارى که تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد.»
- امام در بسیج و آگاهى ملت سایر کشورها رهنمودى کارساز مىدهد که اصل دولت ها نیست، اصل ملتهایند و ملتهایند که با حق موافقند. به رهنمود زیر بنگرید:
«متوجه باشید که در هر جا زورمندان و دولتها با ما مخالف باشند، ملتها با ما موافقند باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود نه دولتها»
در تعریف کوتاه ولى جامعى که از ویژگیهاى جمهورى اسلامى به دست مىدهد باز به حضور هماره مردم اشاره دارند. «... ملت وظیفه دارد که در جمهورى اسلامى پشتیبانى از دولتها بکند که به خدمت ملت هستند. اگر دولتى را دید که خلاف مىکند، ملت باید به او تودهنى بزند.»
آنچه از فحواى کلام ایشان مىتوان استخراج کرد عمل به احکام اسلامى و خواست مردم است.
جمهورى اسلامى یعنى این که رژیم به احکام اسلامى و به خواست مردم عمل کند
اصل دیگر، اعتقاد به نیروى عظیم مردمى در پیشبرد اهداف و جلوگیرى از انحراف و تعدى و حق کشى و عصیان است که در واقع مکمل قبول داشت قانون حضور مستقیم مردم است. نکته یا کنایت ظریف رهنمود مذکور و معیار حقانیت افراد و دولت ها، عمل به احکام اسلام است و نه تنها مردمند که به عنوان سلاح و نیروى بازدارنده مىتوانند از خلافها جلوگیرى کنند.
غیر از بیان و طرح کلى مذکور امام حتى به مصادیق و موارد کوچک هم مىپردازد. امام معتقد است اگر خداى ناکرده رییس جمهورى یا وزیر یا مسوول یا حتى مجلس، قدرت طلب، مال طلب، و منحرف از مسیر حق شدند، یا در دامن رفاه در غلطیدند، مردم را باید مستقیما به صحنه فرا خواند. در تطور انقلاب به مواردى از انحراف هاى مذکور برخوردیم که زمان امام بود و امام از همان نیروى عظیم بهرهمند شد و مشکل و مانع را از سر راه انقلاب برداشت. هم در عملکرد دولت موقت و هم در عملکرد رییس جمهور معزول «بنىصدر» هم برخى مواضع و انحرافهایى که در مجلس پیش آمد و امام با تعبیر معروف لحن شما از لحن اسرائیل هم بدتر بود بر مبناى اصلِ «فاستقم کما امرت» مردم را در جریان گذاشت و آنها را به صحنه کشید و از انحراف جلوگیرى کرد. به گزیدهاى از سخنان و پیامهاى امام دقت فرمایید:
«جمهورى اسلامى یعنى این که رژیم به احکام اسلامى و به خواست مردم عمل کند.»
مردم انقلاب کردند، باید پاى زحماتش هم بنشینند
«آن روزى که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرتطلبى و از حیث مالطلبى، در کشور در وزیرها پیدا شد، در رییس جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت این که شکست بخوریم، خودنمایى کرده، از آن وقت باید جلویش را بگیرند، رییس جمهورى که بخواهد سلطنت کند به این مملکت، خود مردم باید جلویش را بگیرند، مجلسى که بخواهد قدرتمندى نشان بدهد و آن مسایلى و آن افرادى که سابق در مجلس بودند، آن کارها را بکنند، خود مردم باید جلویش را بگیرند.»
امام در برابر مشکلات مردم را به صحنه دعوت مىکند و از تجارب حکومتى صدر اسلام به خصوص مصایبى که پیامبران الهى با آن روبرو بودهاند و مواردى را براى آنان یادآور مىشود که مبادا تصور کنند با پیروزى مردم به شکست طاغوت وظیفه تمام شده است:
«مردم انقلاب کردند، باید پاى زحماتش هم بنشینند مردم، پیغمبران و پیغمبر اسلام (ص) را و ابراهیم (ع) را در نظر بگیرند، ببینند که با آنها چه مخالفتها شد ولى دست از هدفشان نکشیدند، اگر ما مسلمانیم باید دنبالهروى آنها باشیم.»
نکته قابل تامل این که امام هم از همان آغاز پیروزى و هم در جریان دفاع مقدس و موارد دیگر اصول مقاومت و ایستادگى در برابر مشکلات را به مردم درس مىدادند.
«امروز کشور ایران روى پاى خودش ایستاده است. لذا زحمتها و توطئهها را هم باید تحمل کرد، مردم ما باید دائما پیغمبر اکرم (ص) را به یاد بیاورند. پیغمبر اکرم (ص) قیام کردند، پایدارى کردند. زحمتها را متحمل شدند، در مکه با آن همه زحمت مواجه شدند، و در محاصره شعبه آن همه رنج کشیدند و بعد در مدینه تمام ایام زندگیشان را با رنج و زحمت تمام کردند و حضرت حتى در بستر بیمارى به جیش اسامه دستور حرکت دادند، ما هم تا آخر زحمتها و رنجهاى توطئه ابرقدرتها را باید تحمل کنیم. ما موظف هستیم تا امر الهى را انجام دهیم.»
در ادامه همان سخنان روشنى بخش با تذکر اصالت مردم، براى اقامه احکام اسلامى آنان را نسبت به خطرهاى دشمن هشدار مىدهد:
مردم مواظبند و مطلعند و شناسایى مىکنند و سکوت نمىکنند
«مهم این است که انقلاب اسلامى، انقلابى است که به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب کردهاند، مردم باید آن را به آخر برسانند. مردم قیام کردهاند، شاه را بیرون کردهاند و رژیم او را سرنگون نموده و نظام اسلامى را که به نفع مستضعفین است جایگزین آن کردهاند، پس مردم باید پاى کارى که کردهاند بایستند، هر چه عمل بزرگ باشد، دشمنش بیشتر و بزرگتر است.»
موقعیتشناسى امام از نکات درس آموز براى رهبران انقلابهاى جهان است. دقیقا درد سالهایى که با جنگ تحمیلى و تهاجم نظامى دشمن کشور در اوج فشار بود و امکان و احتمال داشت در اثر مشکلات و عوارض جنگ در مردم اندک خللى ایجاد شود و در گروهى از مردم به علت غافلانه بودن جنگ، اندکى خلل و سستى راه یابد، از تجارب صدر اسلام و مقاومت پیامبر اکرم در غزوهها و سریهها سخن مىراند و از تنهایى و عزم جزم و اراد الهى پیامبر بت شکنى چون ابراهیم خلیلالله حرف مىزد و مردم را به سرچشمه زلال اسلام دعوت مىکند و بسیار دقیق و پیامبرگونه مردم را تقویت و بدانان روحى جدید مىدهد. امام نه تنها در جریان جنگ که چه بسا یکى از توطئههاى حساب شده و از بعد فیزیکى و نظامى آخرین حربه و ترفند دشمن براى تقابل دو کشور همسایه با صدها نقطه مشترک و علایق و مقدسات واحد... بود، که در امر بازسازى هم مردم را کار آمد و حلال مشکلات مىداند، به مسوولین حکم و توصیه مىکند: همان گونه که مردم جنگ را اداره کردند و در بازسازى ویرانهها و ترمیم زخمهاى مانده از جنگ از پیکر ایران اسلامى باز مردم را از یاد نبرید. نیروهاى مردمى را بسیج کنید، آنها را به بازى بگیرید و پس از جنگ هم به آنان بها بدهید که مومن به انقلاب بودهاند، همان ها که در کوره انقلاب و جنگ گداخته و پخته شدهاند، همان ها که جبههها و پشت جبههها را اداره و تقویت مىکردند، آنها که هر سخنرانى را از بین مىبرند و همان مردمى که یکپارچه پشتیبان حکومت اسلامىاند. به باریک بینى و نکته سنجى و موقعیتشناسى و شناخت دقیق امام از وساوس شیطانى داخل و خارج در این رهنمودها بنگرید: «مردم یکپارچه پشتیبان این حکومت هستند، اگر حکومت یک گرفتارى پیدا بکند، این مردمند که رفع مىکنند گرفتارى را، اگر جنگ براى دولت پیش مىآید، این مردمند که جبههها را پر مىکنند و پشت جبههها را هم خدمت مىکنند در پشت جبههها، این خاصیت حکومت مردمى است.»
در موقعیت و شرایط دیگر مىفرمایند:
«اگر چنانچه یک وقت خداى نخواسته وسوسهاى پیش بیاید یا کسى باشد که بخواهد وسوسهاى پیش بیاورد در خارج و داخل تضعیف کند دولت را و نگذارد که مسائل پیش برود و همه چیزهایى که باید موافق با اسلام باشد، پیش برود، مردم مواظبند و مطلعند و شناسایى مىکنند و سکوت نمىکنند.»
«استفاده کنید از نیروهاى عظیم مردمى در بازسازى و بها دادن به مؤمنین انقلاب خصوصاً جبهه رفتهها و ...»
ارشاد مردم از نکات اساسى و موضوعات کلیدى قابل تحقیق در عنوانِ مردم و امام است.
امام همواره رهبران و متفکران و خطبا و افرادى را که مردم از آنها حرف شنوى دارند بخصوص مسوولین و روحانیون بیدار را نسبت به ارشاد و هدایت مردم هشدار مىدهند. امام به خوبى مىدانند اگر نسبت به بیدارى و آگاهى مردم کوتاهى شود در اثر توطئهها و نیرنگ بازیها و صحنهسازى و زمینهچینى تدریجى دشمن، مردم را از صحنه و مسیر اصلى خارج کند و خداى ناکرده آنها را دلسرد و مأیوس و بدبین نماید، همان جنگ روانى که از سرمشقهاى دیگر استکبار و ستون پنجم آن است.
بحمدالله مردم ما داراى رشد دینى- سیاسى مطلوب مىباشند
به خوبى دیدهایم در هر فرصت دشمن با تمام توان و عوامل شناخته و با تبلیغات عظیم مطبوعاتى و تصویرى و شبکههاى متفاوت در تهاجم و بمباران علیه ما وارد صحنه شده است، چه در قضیه حقوق بشر و زندانها و مساله زنان و حجاب آزادى و دموکراسى و یا در تفکیک جزایر ایرانى و حتى عناوین خلیج عربى و نبود آزادیهاى قومى یا نبود آزادى در مراکز علمى و فرهنگى و تحریکها و شیطنتها و تحریف حقایق و مسائل اقتصادى و همیشه مزاحمتهایى را براى دولت و ملت اسلامى داشته است. ساده انگارى است اگر مدعى شویم هیچیک از ترفندهایش کارساز نبوده است، اگر در حد فریب برخى از جوانان هم کارش پیش رفته یا در حد بیطرفى و بىخاصیت کردن نیروها و نقشههایش عملى شده باشد، باز هم ضربهاى وارد کرده است. امام با واقعبینى خارقالعاده دریافته بود که بالاخره ممکن است این حملهها و شایعات کارساز افتد و مردم را کناز بزنند، دقیقا از همان راهى که دشمن وارد مىشد و ضربه مىزد مقابله مىکرد. در مقابل نقشههاى دشمن معتقد بود با ارشاد و هدایت همیشگى و مستمر مردم، هم انقلاب و نتایج، و هم خود مردم را باید بیمه کرد، همیشه تاکید داشت با رعایت جوانب باید مردم را در جریان امور گذاشت حتى در مرحلهاى به مسوولین تکلیف و توصیه کرد کارهایى را که انجام گرفته است به اطلاع مردم برسانند.
اعتقاد به بینشهاى مردم
امام در عین اینکه پیش از هر کس به بینش دینى و سیاسى و آگاهى مردم معتقد بود، اما هدایت و ارشاد مردم را نیز همیشه لازم مىدانست. به نمونههاى بیشترى مناسب این اصل نظر مىافکنیم.
«مردم را با خطر آشنا کنید، با اخلاقى اسلامى آشنا کنید تا نتیجه بگیرید، ملت ما هم مادامى که همین حال را دارد همین حال راهیان کربلا را دارد، این رو به رشد مىگردد.»
گمان کردند که حالا هم زمان قاجار است، حالا هم زمان پهلوى است که مردم بیدار نبودند. امروز زمان بیدارى مردم ماست، زمان هشیارى و شکوفایى ایمان است در این کشور. آقایان هم که از اهل علم و از علما هستید مردم را ارشاد کنید و اگر بناست که به جاهاى دیگر هم بروید، بروید به همه جا و مردم را ارشاد کنید و به آنها بفهمانید که مسئله مسئله عدل است. مسئله حکومت اسلامى است.»
«ایران علمایش رویش کار کردند، مردم را بیدار کردند، به مردم مصلحت را گفتند اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات مىخواهند، مسلمانند»، بحمدالله مردم ما داراى رشد دینى- سیاسى مطلوب مىباشند و خود، افراد متدین و دردمند مستضعفان و آگاه به مسائل دینى سیاسى و همگام با مجروحین را انتخاب خواهند کرد.»
«فرق ما بین انقلاب اسلامى و غیر اسلامى همین است که انقلاب وقتى اسلامى شد تودههاى مردم همراه با آن هستند و وقتى که تودههاى مردم با یک شیئى همراه شوند زود پیش مىروند و کم فساد است، فسادش کم است.»
«باید مردم را روشن کنیم به کارى که کردهاند، و سابقه نداشته، این کارى است که شما و ملت کردهاید، نمونه است که در این سدههاى اخیر به این شکل نبوده است که ملتى بخواهند خودش باشد و به آنچه که دارد بسازد و خودش را به جایى برساند که به دیگران احتیاج نداشته باشد، باید تودههاى مردم به این کار بزرگ که کردهاند آشنا بشوند، کار بزرگ است ولى زحمت زیاد دارد»، «خطبا تکلیف دارند که با خطبه و با صحبت مردم را بیدار کنند و حفظ کنند، علما و ائمه جمعه و جماعات با آن سنگرهایى که دارند مردم را در سنگر حفظ کنند و خود مردم هم بحمدالله حاضر هستند و ما باید از آنها تشکر کنیم و انصافا ما رهین این تودههاى بزرگوار هستیم که همه چیزشان را مىدهند و چیزى هم نمىخواهند».
آن روزى که شما احساس کردید که مىخواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید مىشود
اصل مهم دیگر ذیل عنوانِ مردم و امام روحیهشناسى مردم است. روانشناسىِ روحیات مردم توسط امام عجیب و شگفتآور است. از آنجا که امام به عنوان رهبر این مردم با مردم بوده است، از اوان جوانى با همین مردم کوچه و بازار زندگى کرده است، از شور و شوق این مردم و ارادت خالصانه آنها نسبت به اسلام و ولایت کاملا آگاهى دارد، از حضور و فریاد کربلایى این مردم در مراسم تاسوعا و عاشورا و سایر ایامالله دینى- سیاسى مطلع است. امام از دوران جوانى بارها از بلند منبر معرفت حقایق اسلام را به این مردم خوب درس داده است. طنین فریادها و شعارهاى یا مرگ یا خمینى را از خرداد 42 همیشه در گوش جان داشته، خاطر ایثار کفنپوشان ورامین و باقر آباد و شهامت شهادت طلبان شهر خون و قیام (قم)، تبریز، مشهد، ... را در دوران انقلاب شکوهمند اسلامى و ... همه را به یاد داشته است. امام آگاهتر از هر جامعهشناس و مردمشناس به نکات و زوایاى خاص از روحیات مردم آگاهى داشت. امام مىدانست که هر حرکتى که خلاف مقدسات و اندیشهها و اصول مکتبى این مردم باشد. نوعى انزجار و تنفر را در مردم در پى خواهد داشت. مىدانست که علماى بزرگ در طول تاریخ با همین مردم کارهاى عظیمى کردهاند. حرکت مقاومتآمیز مردم با فتواى میرزاى شیرازى علیه تنباکو، حرکت آگاهى بخش و مقاومت یک تنه مدرس، مقاومت و مخالفت مردم با مساله کشف حجاب رضاخانى، همه با هدایت مردم انجام پذیرفتند. نقشههاى شوم این استعمار و استکبار براى جدایى دین از سیاست و جدا کردن قشر روحانى از مردم و ... دهها مورد دیگر. شاخصترین نکته دیانتخواهى و اسلامخواهى، دین مدارى، و فداکارى مردم در راه اسلام و ارزشها و اهداف بلند و معنوى مردم است.
به نمونههایى از رهنمودهاى امام بنگرید که چگونه به رعایت حال مردم هشدار مىدهد و فطرت حق جویى مردم را یادآور مىشود: «چیزهایى که موجب نارضایتى مردم بود، انجام مىداد، مثل قضیه کشف حجاب، کشف حجاب شما نمىدانید آنوقت چه مصیبتى براى مردم بود.»
قدرت مردم براى سازندگى
«باید مردم را تقویت بکنیم، این مردمى که با قوت ایمان و روح شجاعانه زن و مردشان در خیابانها ریختند و این اساس را به هم زدند، اینها قدرت این را دارند که بسازند مملکت را»، «آن روزى که شما احساس کردید که مىخواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید مىشود بدانید که مردم معلوم شده از شما رو بر گرداندهاند ..»
«مسئله، مسئله اسلام و فداکارى در راه اسلام است، مردم ما حاضرند چون مردم مىدانند در صدر اسلام خود پیغمبر و ائمه آن طور و فداکارى کردند.»
«مردم اسلام را مىخواهند، دیانت را مىخواهند، رضاى خدا را مىخواهند، اینهمه مردمى که در ایران در این طول مدت مبارزه مىکنند و در پشت جبههها هم مبارزه مىکنند، اینها همه براى اسلام است و براى خداست.»
«مردم همه دلشان آگاه شد، و وقتى آگاه شد، البته خوب را مىخواهند مردم- وقتى فطرت این که خیرى را دید بخواهد- شما خیر و شر را به مردم بگویید تا مردم به فطرت خودشان از شرّ گریزان بشوند و به خیر توجه کنند.»
شما خوف از اینکه یک آسیبى این جمهورى اسلامى به آن برسد، از این خوف نداشته باشید. شما هر چه خوف دارید از خودتان بترسید
هشدار نسبت به خطر تفرقه که از روزگار استعمار انگلیس در این مملکت دستور العمل طاغوت بوده است. تفرقه بین اقشار مختلف و اقوام گوناگون، تفرقه بین مردم و مسئولین و تفرقه بین روحانیون و مردم از موضوعات کلیدى است که امام روشنگرمان روى آن بطور ویژه دست مىگذارد و ما را به دورى از آن تذکر مىدهد. جلوهاى از همان تفرقه را در دوران پس از پیروزى انقلاب اسلامى باید سراغ گرفت که دهها و صدها گروه و فرقه با اعلان وجود قارچ گونه و شبدروار فضاى دانشگاهها و مراکز آموزش را آشفته و پریشان کرده بودند و تا آنجا پیش رفتند که منجر به تعطیلى دانشگاهها و زمینهساز انقلاب فرهنگى شد. امام دقیقاً به مسئولین تذکر مىداد که مبادا از مردم جدا شوند و مردمى بودن را فراموش کنند و تاکید داشت که مبادا دوباره دو قشر روحانى و دانشگاهى را در مقابل هم قرار دهند. به نمونههاى زیر بنگرید:
«شما خوف از اینکه یک آسیبى این جمهورى اسلامى به آن برسد. از این خوف نداشته باشید. شما هر چه خوف دارید از خودتان بترسید، از اینکه مبادا خداى نخواسته مسیر، یک مسیر دیگر بشود. و راه یک راه دیگرى باشد و توجه به این خیرى که الان هست. از دست برود و مردمى بودن از دستتان برود، از این بترسید که اگر خداى نخواسته یک وقت این قضیه پیش آمد و شما از آن مردمى بودن بیرون رفتید و یک وضع دیگر پیدا کردید.»
«شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه و همه را از مردم، بین مردم هم دانشگاهى و هم روحانیون را مىخواستند در بین مردم یک طورى قلمداد کنند که اینها دیانت صحیح ندارند.»
در ایران اسلامى، مردم تصمیم گیران نهایى تمامى مسائلند
احترام به نظر مردم از جمله اصولى است که باید اندکى شکافته شود. آنچه از پیامها و آثار شفاهى و مکتوب امام برمىآید این که امام در موردى با وجود آنکه مىدانست ممکن است مردم در انتخابشان دچار اشتباه شوند اما مستقیم دخالت نمىفرمودند، سعى داشت از این طریق در جهت رشد و بالندگى و کسب تجربه و شناخت علمى سیاسى و تعالى بینش آنها را حرکت دهد. امروز مشهور است که امام در انتخابات به بنىصدر براى رئیس جمهورى رأى نداده است، قطعاً امام با دلایل و قراینى به آن کار اقدام کرده است. مىدانیم که اگر امام کوچکترین اشارهاى مىکرد حتى غیر مستقیم اطرافیان از نظر امام آگاه مىشدند و مىتوانست حداقل 90% آراء را تغییر دهد ولى دیدیم که امام حتى پس از انتخابات به آرا و نظر مردم احترم گذاشت. اگر چه تجربه اندکى تلخ و گرانبار بود. تجربهاى که مردم و نمایندگانشان برسند به آنجا که بنىصدر، فاقد لیاقت و کفایت ریاست جمهورى است، بىتردید اگر امام از همان آغاز و روزهاى نخست، واقعیت بىکفایتى بنىصدر را اعلام مىکرد چه بسا که هنوز هم عوارض منفى آن در اذهان زدوده نشده بود. این که برخى از درک قدرت رهبرى امام عاجزند و حتى مراکز تحقیقات و پژوهش استکبار و نیروهاى اطلاعاتى و سیاسى آنها از چگونگى شکل گیرى و پیروزى رموز انقلاب عاجزند. در این مواقع حساس نهفته است. امام از یک طرف با رئیس جمهورى کار مىکرد که با بیش از یازده میلیون رأى انتخاب شده بود و از طرفى به آنجا رسیده بود که باید وى را حذف کند این که با وجود حمایتهاى مستقیم و غیر مستقیم استکبار از بنىصدر و در آن شرایط خاص تاریخى بگونهاى این مردم را پیش ببرى که خودشان خواهان حذف بنىصدر شوند، انصافاً بسیار پیچیده مهم و شگفتآور است. همانگونه که اشاره شد امام واقعاً به بلوغ سیاسى و معرفتى مردم اعتقاد داشت، به همین دلیل بارها و صراحتاً به مسئولین مىفرمود، ببینید مردم چه مىخواهند. از دیگر سو مىدانست که مردم بارها خواستشان در شعارهایشان از جلمه، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى متجلى شده است. به رهنمودهاى اساسى و محورى امام بار دیگر درنگ و تأملى عبرتآمیز داشته باشیم:
آزادى حق مردم است
«این مردمى هستند که حق مىگویند. حق خودشان را طلب مىکنند، آزادى حق مردم است، استقلال یک مملکت حق اهل یک مملکت است که طلب استقلال مکتب در مملکت».
«در ایران اسلامى، مردم تصمیم گیران نهایى تمامى مسایلند.»
«ببینید مردم چه مىخواهند، آن را بدهید به مردم، بچه و بزرگ مىگوید: «آزادى و استقلال» شما آزادى و استقلال را بدهید.»
«سیاست ما همیشه بر مبناى حفظ آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فداى چیزى نمىکنیم.»
«ما مکرراً گفتیم این حکومت تا سلطنت هست حکومت باطل است. براى اینکه مردم راى دادند به اینکه سلطنت سلطنت غیر قانونى است. مردم گفتند نمىخواهیم سلطنت را، هم مردم گفتند.»
خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد، با سرنیزه نمىشود اصلاحات کرد
عدم معامله بر سر خواستهاى بر حق اسلامى که از جهتى خواست و آرزوى دیرینه مردم هم بوده است. امام نه تنها معامله و سازشکارى نکرد بلکه تا پاى خون و قبولِ دار بر سر اصول ایستاده بود.
این عبارتها جلوههایى از آن روحیه خشم و غضب روح الهى است که عین لطف و مهر بود علىرغم این که ممکن است برخى ضعیف طبعان کجاندیش و عافیتطلب را خوش نیاید. همانها که مبلغ اسلام سکوت و سازگارى همه جانبه بودهاند، و زیرکانه و در خفا با اسلام ناب و اسلامى که بفرمود امام (س) نمازش بالاترین فریادهاست اسلامى محمدى که مجلاى راستینش را باید خمینى کبیر دانست، عقیده داریم هر وقت خداى ناکرده اندک خلل یا تزلزلى در ما ایجاد شد برگردیم به سرچشمه زلال کلمات نورانى امام (س) سخنان و رهنمودهاى مردمى را زمزمه کنیم که یکتنه در برابر تمام ابرقدرتها ایستاد، مردى که در اسلام ذوب شده بود و چون تجلى گاهى انسان کامل در روزگار غیبت و نایب بر حق امام عصر (عج) بود که در مقابل تمامت کفر ایستاده بود. مردى ستمدیده و نستوه که با غناى خاص عرفانى جد بزرگوار و حماسه آفرینش، حضرت اباعبدالله الحسین را تداعى مىکرد، مردى که دیانت را هرگز فداى سیاست نکرد، استقلال و آزادى را معامله نکرد. هرگز خودش را از امت ایثار گر و فداکار جدا نمىدید و براى احیاى اسلام و نجات مردم از غرقاب فنا و نابودى طاغوتى و نظام ستمشاهى در برابر خواستهاى غیر مشروع دشمنان و سرنیزهها و زور گوییهاى آنان سینه را سپر کرد. مردى مردستان، فقیهى سترگ از سلال اولیاى الهى و از تبار حسینیان کربلا آفرین، در عین حال بندهاى خاضع از بندگان خالص و مؤمن خدا، رهبرى الهى که اسلام را حیاتى دوباره بخشید و توازن قدرتهاى جهانى را بهم زد، بىتردید مردمىترین رهبر در بین انقلابها و رهبران جهان پس از امامان معصوم بود.
بار دیگر به این سخنان امام بیندیشیم تا زوایاى ناشناخته آن عزیز سفر کرده را در حد معرفت و خویش آنهم به نص سخنان نابش باز شناسیم:
«سیاست ما همیشه بر مبناى آزادى و استقلال و حفظ منافع مردم است، که این اصل را هرگز فداى چیزى نمىکنیم.»
«خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد، با سرنیزه نمىشود اصلاحات کرد.»
«من اکنون قلب خود را براى سرنیزههاى مأمورین شما حاضر کردم ولى براى قبول زورگویىها و خضوع در مقابل جبارهاى شما حاضر نخواهم کرد.»
- اگر دموکراسى را به معناى مردم محورى واقعى و شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود بدانیم، در کشور ما حتى نوجوانان هم با حضور خویش دموکراسى را عینیت مىبخشند. شرکت آنان در انتخابات یکى از روشنترین نمودهاى دموکراسى است. در روزهایى که هنوز نمود و صورت و تجرب روشنى از چگونگى حضور مردم نداشتیم، حتى مجریان و مسئولان حکومت اسلامى هم در ابتداى راه تدوین قانون و موازین براى ادار امور بودند و در پىجوییهاى متفاوت و مجدّانه راههاى مختلف نگهداشت و دعوتِ عنداللزوم مردم را، جویا مىشدند و حتى برخى از دولتمردان ذهنیت روشنى از دموکراسى و مردم سالارى نداشتند. حکومتها تابع مردم و براى مردم.
امام با زبانى بسیار ساده ولى عمیق و استادانه چگونگى دخالت مردم و وظیف حکومت را در قبال مردم بیان داشت:
«در حکومت هم یک حکومت اسلامى، یک حکومت عدل که حکومتها تابع مردم باشند و حکومتها براى مردم باشند نه مردم براى حکومتها، حکومت اسلامى حکومتى است که براى مردم خدمتگزار است و باید خدمتگزار باشد.» با اندک دقت و موشکافى از همان چند جمل امام مطالب و اصولى استخراج مىشود که مىتواند سر لوحه و دستور العمل خوبى براى دولتمردان و مجریان لشکرى و کشورى باشد نه براى یک بره خاص که براى همیشه حکومت اسلامى و به عنوانِ اصولى از مقررات و مبانى جمهورى اسلامى در حوز اجرا و عمل به موارد زیر بنگرید:
الف: غیر از سایر حکومتهاى موجود در جهان به حقانیت و واقعیت حکومت اسلامى نیز باید اعتراف کرد.
ب: حکومت اسلامى بر مبناى عدل تشکیل مىشود.
ج: حکومتها از جمله حکومت اسلامى باید تابع مردم باشند.
د: حکومتها باید براى مردم باشند نه مردم براى حکومتها.
ه: حکومت اسلامى حکومتى است خدمتگزار و وظیف حکومت خدمت به مردم است.
و: پیوند و رشت اتصال این اصول بر مبناى خدا محورى است زیرا در حکومت الهى است که عدل معنى مىشود. رضایت مردم عملى است، قبول و خدمت به مردم اصل و محور است و اصلِ حکومت حقانیت مىیابد. و مگر نه این که امروز هر دولت و حکومت کابینه و وزیر و مدیر و مسئولى باید به خدمتگزارى به این مردم افتخار کند. مگر نه اینکه یکى از علتهاى اصلى مخالفت امام با نظام طاغوت بىتوجهى و بىاعتنایى نسبت به مردم است و مقدسات و عقاید آنها بود و مگر نه این که یکى از نکات اصلى و ایرادهاى غیر قابل انکار در نظام طاغوت خروج و انحراف از محور عدالت و انصاف و تعدى به حقوق مردم بود. به رهنمودى روشنگر از آن معیار عدل و میزان انصاف امام راحل (س) بنگرید که چگونه از همان آغاز تشکیل نطف حکومت به آراء عمومى جمهورى اسلامى اهمیت مىدهد: «ما خواهان استقرار یک جمهورى اسلامى هستیم و آن حکومتى است مکتى به آراء عمومى، مشکل نهایى حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونى جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.»
مسوول هستیم پیش خداى تبارک و تعالى
اگر تشکیل شوراهاى مختلف را جلوه و راهبرد دیگرى از دموکراسى و دخالت مردم در اداره کشور بدانیم سالها قبل از آنکه در مجلس شوراى اسلامى حتى به ذهن نمایندگان اصل تشکیل شورا خطور کند. دقیقا دو ماه پس از پیروزى انقلاب که هنوز شور پیروزى حاکم بود و امکان توطئههاى چپ و راست و سران و عوامل طاغوتِ شکست خورده در گوشه و کنار مملکت به شیطنت مشغول بودند و عوامل داخلى و خارجى استکبار با تلاشى مذبوحانه به خیال بازگشت و شکست جمهورى اسلامى با خاندان سلطنتى و اعیان و اذناب آنها یک جهت و همسو شده بودند، امام حاکمیت مردم را از طریق تشکیل شوراها حتى تا آخرین و دور افتادهترین مناطق و نواحى کشور نه تنها پیشنهاد که از ضرورتهاى نظام جمهورى اسلامى اعلام کرد و در تدوین و تنظیم قانون اسلامى نسبت به تشکیل شوراها تاکید مىورزید، شوراهایى که امروز حتى بیش از پانزده سال هنوز بطور کامل تشکیل نشدهاند اگر چه پس از این رهنمود امام (ره) شوراهایى چون شوراى عالى انقلاب فرهنگى، مجلس شوراى اسلامى، شوراى انقلاب، شوراى عالى دفاع و در ادامه شوراى عالى فرهنگ عمومى، شوراى آموزش و پرورش، شوراى جوانان و ... اعلام موجودیت کردهاند اما هنوز در سطوح پایینتر و شهرستانها باید شوراهاى دیگرى براى دخالت مردم و پیوند مستمر آنان با نظام تشکیل شود. اتفاقاً امام هم در سطح شهر و روستا به تشکیل آنها مصرّ است. به نکات باریک و سرنوشتسازى که عین مردم باورى و دموکراسى است اندکى تأمل باید:
«در جهت استقرار حکومت مردمى در ایران و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش که از ضرورتهاى نظام جمهورى اسلامى است لازم مىدانم بىدرنگ به تهیه آئین نامه اجرایى شوراها براى ادار امور محل شهر و روستا در سراسر ایران اقدام و پس از تصویب به دولت ابلاغ نمایید تا دولت بلافاصله به مرحله اجرا در آورد».
- از آنجا که در نظام اسلامى فاصله و شکاف طبقاتى به معناى وجود قشر مستضعف و مستکبر یا به تعبیر امام مرفه و بىدرد یا مستضعف و فقیر معنا ندارد و با روح کلى و فسلفه تشکیل حکومت اسلامى مغایرت دارد، امام از همان روزهاى نخست که هنوز وسوس قدرت و مقام دامن برخى از جاهطلبیها و قدرتطلبىهایى چون رئیس جمهورى مخلوع ننشسته بود، به خوبى مىدانست که قدرت خطرناک است، و حتى دیکتاتورى مىآورد، به همین جهت امام در ملاقاتهاى عمومى اصول رفتارى و موازین مسلوک و مشى دولتمردان اعم از لشکرى و کشورى را با مردم ترسیم مىکرد و راه حلش را رابطه دوستانه و صمیمى و پیوند و برادرى بین مردم و مسئولین مىدانست. به گونهاى که مردم مجریان را از خودشان بدانند، تأکید داشت در بین مردم بنشینند، با مردم صحبت کنند، تا آن وحشت طرفینىِ گذشته از بین برود و خداى ناکرده از همان آغاز دولتمردان به دام و اسارت مقام و پست و جاهطلبى گرفتار نشوند و باورشان شود که فلان مسئولیت و مقام و تشکیلات جزء ارث پدر آنها نیست. در ویژگیهاى رفتار سرداران و مسئولین از عالیترین مقام تا پائینترین درجه مىگوید:
«یک چنین چیزى ما مىخواهیم که کسى در رأس است او هم با مردم رفیق باشد و بنشیند و خودش را نگیرد و در بین مردم بنشیند با آنها صحبت بکند، هر کس حاجتى دارد به او بگوید، وقت داشته باشد با او صحبت بکند. آن هم که رئیس ارتش است و آن هم که رئیس ژاندارمرى است، آن هم در بین مردم همانطور باشد، وارد بشود بین مردم، نه او از مردم وحشت کند، نه مردم از او وحشت بکنند، این باید دستور باشد براى همه حکومتها و ملتها.»
امام با بیان اصول رفتارى حکومت در صدر اسلام و زندگى و مشى سرداران و استانداران و ... در آن روز با مردم به دولتمردان نظام اسلامى درس عبرتانگیز دهد:
«در هر صورت عمده این است که هم ما بدانیم که مسؤل هستیم پیش خداى تبارک و تعالى و همه بدانیم که عقل هم اقتضا مىکند همانطورى که اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود حکومتها همانطور رفتار بکنند وقتى که در صدر اسلام مأمورین را مىفرستادند همان که سردار بود همان که استاندار بود امام جماعت هم بود یعنى اینقدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مىشناختند که به او اقتدا مىکردند و با او نماز مىخواندند و همان هم جنگ مىرفت و مردم به او احترام مىکردند.»
امام در عین اینکه بر حضور و شرکت فعال و مستمر مردم در صحنههاى گوناگون انقلاب تاکید داشت اما هر وقت احساس مىکرد باید به تعبیر امروز به مردم خط بدهد یا متوجه بود که ممکن است به علت کم تجربگى یا احتمال شیطنت دشمنان قسم خورده و کار کشته یا دسیسههاى استعمار و استکبار انحرافى حاصل آید مستقیما و قاطعانه اظهار نظر مىکرد و رهنمود مىداد. در خاطر داریم که وقتى براى تعیین نامه نظام یا حکومت پیشنهادها و اظهار نظرهاى مختلف چون حکومت خلق، حکومت دموکراتیک جمهورى اسلامى و ... مطرح مىشد، امام در یک حضور انقلابى با بیانى صریح و قاطع به آن قضیه فیصله داد و فرمود: حکومت جمهورى اسلامى نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. در همان آغاز که تب مصاحبه با امام بسیار بالا بود و جهانیان در بهت و حیرت پیروزى انقلاب به سر مىبردند به خصوص آنان که از اسلام و تشکیل حکومت اسلامى و عدل على (ع) و موازین حکومتى صدر اسلام اطلاعى نداشتند نمىدانستند نظام و موقعیت امام چگونه است، با تلقى محدود و نظر کوتاه خود تصور مىکردند، امام شخصاً رئیس دولت یا رئیس جمهور خواهد شد و خلاصه در هاله و ابهامى گیر کرده بودند و سعى داشتند از طریق مصاحبه و طرح سوالهاى متفاوت شمایى نه هر چند روشن از آینده نظام و چگونگى حکومت و ادار کشور و نهادهاى حکومتى به دست آورند، در مصاحبهاى از امام پرسیدند که پس از رفتن شاه در موقع برگشتن به ایران آیا خود شما رهبر جمهورى اسلامى خواهید شد، باید گفت منظور از رهبر یعنى رئیس اجرایى یا مفهومى چون رئیس را در نظر داشتند. امام به صراحت فرمودند که من به هدایت مردم و شرایط ادار کشور و اصول حکومتى مىپردازم و خودم نمىخواهم حکومت را به دست بگیرم و دیدیم که دقیقا همین هم شد.