علل پیروزی قیام 30 تیر 1331 از نگاه امام خمینی

قیام ملت مسلمان ایران در 30 تیر 1331 هـ. ش از حوادث مهم و عبرت آموز تاریخ معاصر ایران محسوب می شود به ویژه اگر این واقعه با کودتای 28 مرداد 1332 مقایسه شود.
قیام 30 تیر 1331 تقریبا در اوج پیروزی و اقتدار نهضت ملی و ضداستعماری ملت مسلمان ایران که از چند سال پیش آغاز شده بود به وقوع پیوست. به همین دلیل بود که منجر به پیروزی قاطع ملت مسلمان ایران شد و رژیم شاه و سایر عوامل استعمار عقب نشینی کردند و شخصی که مورد حمایت مردم و آیت الله کاشانی بود بار دیگر به نخست وزیری رسید. این شخص نیز همان چهره شناخته شده جناح ملی گرای نهضت دکتر محمدمصدق بود.
علت اصلی پیروزی قیام 30 تیر 1331 حضور روحانی آگاه شجاع و مبارز حضرت آیت الله کاشانی در میدان مبارزه بود زیرا اگر وی با شجاعت به میدان نمی آمد کسی نمی توانست در برابر قوام السلطنه و سایر عوامل استعمار که با سیاست بسیار خشونت آمیز به میدان آمده بودند اظهار وجود کند ولی آیت الله کاشانی که سابقه مبارزه طولانی با استعمارگران و عوامل آن ها را در کارنامه خود داشت شخصا قدم به میدان گذاشت و انبوه ملت را پشت سر خود وارد میدان کرد و برای نهضت پیروزی درخشان پدید آورد.
ماجرای 30 تیر این چنین رخ داد که دکتر مصدق که نخست وزیر مورد حمایت نهضت و آیت الله کاشانی بود پس از اختلافات و کشمکش های طولانی با شاه سرانجام عرصه را برای دشمنان نهضت خالی کرد و بدون مشورت با آیت الله کاشانی استعفا کرد. استعفای دکتر مصدق با استقبال شاه و سایر عوامل استعمار روبه رو شد و قوام السلطنه از سوی شاه به نخست وزیری انتخاب گردید و ماموریت یافت هر چه زودتر هیات دولت خود را تعیین کند و بر روند نهضت ملی نیز خط پایان بکشد.
قوام السلطنه که می دانست چه ماموریت بزرگی بر دوش او نهاده شده است از همان ابتدا اعلامیه ای صادر کرد که از همه کلمات و جملات آن درشتی و خشونت می بارید. قوام متن اعلامیه خود را در رادیو چنین قرائت کرد: ایران دچار دردی عمیق شده و با داروهای مخدر درمان پذیر نیست. من همان اندازه که از عوام فریبی در امور سیاسی بیزارم (اشاره به دکتر مصدق) در مسائل مذهبی نیز از ریا و سالوس بیزارم (اشاره به آیت الله کاشانی). وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند. حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده و روزی صدها تبه کار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین سیه روزی سازم. به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواحی حکومت فرا رسیده است. کشتیبان را سیاستی دیگر آمد. من در عین احترام به تعالیم مقدسه اسلام دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد....
همان طور که از اعلامیه قوام السلطنه به خوبی آشکار است او ماموریت یافته بود که با خشونت آمیزترین و خونین ترین شکل ممکن نهضت ملی و ضداستعماری را که مردم برای پیروزی آن مصایب زیادی تحمل کرده و خون ها داده بودند از میان بردارد دین را به بهانه جلوگیری از دخالت دیانت در سیاست برچینند و یا اینکه حداقل آن را به انزوای کامل بکشاند و به یک پدیده ضعیف و بی تاثیر تبدیل نماید روحانیت و نهادهای دینی و روحانی را از عرصه جامعه پاک کند چهره های دلسوز و وطن دوست و ضداستعمار را با سختی سرکوب نماید و....
هنگامی که قوام السلطنه با چنین هیبت خشونت آمیز به میدان آمد تقریبا همه ترسیدند و به اصطلاح حساب کار خود را کردند. در این میان فقط آیت الله کاشانی بود که بدون اعتنا به تهدیدات قوام السلطنه طی صدور بیانیه ای چنین گفت: احمد قوام باید بداند که نباید مردم را به اعدام دسته جمعی تهدید کند. ملت مسلمان به هیچ یک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده استقلال آن ها را پایمال کند و نام با عظمت و پرافتخاری را که ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است. به ذلت و سرشکستگی مبدل شود. من صریحا می گویم که برعموم برادران مسلمان لازم است که در این جهاد کمر همت بربسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آن ها در به دست گرفتن قدرت و سیطره گذشته محال است.
علاوه بر این آیت الله کاشانی در جمع خبرنگاران داخلی و خارجی به قوام السلطنه چنین هشدار داد: روی کارآمدن قوام زیر نظر انگلیسی ها انجام گرفته است و ما تا آخرین قطره خون خود ایستادگی خواهیم کرد. اگر قوام تا 48 ساعت دیگر استعفا ندهد خود من کفن می پوشم و پیشاپیش صفوف ملت مسلمان ایران حکومت او را سرنگون خواهم کرد.
در پی ایستادگی شجاعانه آیت الله کاشانی قیام 30 تیر به وقوع پیوست و قوم السلطنه نیز مجبور به استعفا شد. بدین ترتیب بار دیگر جلوه ای از مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری روحانیت رخ نمود.
گرچه ملت مسلمان ایران در 30 تیر 1331 به راحتی توانستند توطئه جنایتکاران جهانی و عوامل داخلی آن ها را خنثی کنند ولی حدود یک سال بعد که کودتای 28 مرداد به وقوع پیوست همه چیز به زیان ملت به پایان رسید و استعمارگران و عوامل داخلی آن ها بار دیگر بر جامعه و میهن ما سیطره پیدا کردند یعنی همان چیزی که آیت الله کاشانی یک سال قبل وقوع آن را محال اعلام نمودند تقریبا به آسان ترین شکل جامه وقوع برتن کرد.
اکنون سئوال این است که در طول آن یک سال چه اتفاقی در ایران رخ داد که استعمارگران توانستند به یک امر محال جامه تحقق بپوشانند و ملت مسلمان ایران را 5 سال دیگر در اسارت خود نگه دارند.
از نظر امام خمینی آنچه سبب تحقق این محال شد تبلیغات علیه روحانیت جدا کردن ملت از روحانیت منزوی کردن روحانیت و تلاش برای بی اثر کردن نفوذ کلام روحانیت بود. در آن زمان آیت الله کاشانی مظهر روحانیت مبارز و حاضر در صحنه سیاست و اجتماع بود و دشمنان می دانستند که اگر این چهره شاخص روحانی را منزوی کنند از نفوذ کلام او بکاهند به راحتی در توطئه علیه ملت و میهن پیروز خواهند شد بنابراین در طول یک سال همین شیوه در پیش گرفته شد و به طور گسترده علیه چهره شاخص روحانیت تبلیغ شد و بدین ترتیب زمینه برای پیروزی توطئه استعمارگران مهیا گردید. امام خمینی در این باره مکرر سخن گفته اند که نمونه هایی از آن چنین است:
ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می شناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی از منزل می خواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجدشاه مسجد شاه مطلع می شد در نظر داشتند اعلام می شد اینطور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر چنانچه یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کار می آورد این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی. آنطور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند و آنطور که من شنیدم عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیه الله. و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس مجلس روضه بود هیچ کس پا نشد من پا شدم و یکی از علمای تهران که الان هم هستند و من جا دادم به ایشان (جا هم ندادند). این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلش نمی توانست بیرون بیاید در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که نمی توانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند آنجا هم شکست دادند مسلمین را شکست دادند. (صحیفه نور جلد 18 ص 101)
مسلمانها بنشینند تماشا کنند یک گروهی که از اولش باطل بودند من از آن ریشه هایش می دانم یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند اولش هم وقتی که مرحوم آیه الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیه الله گذاشته بودند. این در زمان آن بود که اینها فخر می کنند به وجود او او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیه الله توی خیابانها می گردانند من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زد. (صحیفه نور جلد 15 ص 15)
بر ما واجب است که از واقعه 30 تیر و 28 مرداد بیش از هر زمان دیگر عبرت بگیریم و بدانیم که جدا کردن ملت از روحانیت و منزوی کردن چهره های شاخص روحانی که در بزنگاه ها می توانند نقش آفرینی کنند بزرگ ترین خطری است که در هر زمان وجود دارد و ما با هوشیاری تمام باید با این خطرات مقابله کنیم.