مردي كه يك ملت بود/ چهره انقلا‌ب

شهيد بهشتي بدون شك يكي از محوري‌ترين ياران امام خميني(ره) در مبارزات عليه طاغوت بود و اگر بگوييم كه رهبري تشكيلات و انسجام ياران امام با مديريت ايشان صورت مي‌پذيرفت، اغراق نيست.

شايد هيچ جمله‌اي به رسايي تعبيري كه حضرت امام خميني در شهادت آيت‌الله دكتر بهشتي بيان داشتند حق مطلب را در مورد تبيين شخصيت ايشان ادا نكند: «بهشتي يك ملت بود براي ملت ما.»
سيدمحمد حسيني بهشتي در دوم آبان سال 1307 در يكي از محله‌هاي استان اصفهان به دنيا آمد. در 4 سالگي به مكتب رفت. در امتحان ورودي دبستان در كلاس ششم قبول شد، ولي با توجه به سن كمي كه داشت در كلاس چهارم نشست. پس از شهريور 1320، در سال دوم دبيرستان، تعاملش با شاگردان مدارس ديني بيشتر شد و به طلبه شدن علاقه پيدا كرد. سرانجام در سال 1321 و در سن 14 سالگي دبيرستان را رها كرد و به مدرسه صدر رفت.
سال 1325، سالي بود كه بهشتي براي ادامه تحصيلاتش شهر قم را انتخاب كرد و به مدرسه حجتيه رفت. شهيد بهشتي پس از 2 سال تحصيل علوم حوزوي، در سال 1327 به اين فكر افتاد كه علوم جديد را نيز ادامه دهد و در همين سال، ديپلم ادبي را با شركت در امتحان متفرقه اخذ كرد و به دانشكده علوم معقول و منقول آن روزگار كه امروز دانشكده الهيات و علوم اسلامي دانشگاه تهران ناميده مي‌شود وارد شد. در سال‌هاي 1329 و 1330 به طور كامل در تهران بود و پس از اين كه زبان انگليسي خود را تكميل كرد و مدرك ليسانس رشته معقول (فلسفه و حكمت اسلامي) را در سال 1330 از دانشگاه تهران دريافت كرد به شهر قم بازگشت.
سال‌هاي 1329 و 1330 كه محمد بهشتي در تهران بود، مقارن بود با اوج مبارزات سياسي و اجتماعي نهضت ملي نفت به رهبري مرحوم آيت‌الله كاشاني و مرحوم دكتر مصدق كه او هم به صورت يك جوان معمم مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و ميتينگ‌ها شركت مي‌كرد. بعد از كودتاي 28 مرداد سال 32 شهيد بهشتي تصميم گرفت به منظور كادرسازي براي مبارزات، يك حركت فرهنگي ايجاد كند تا در پوشش آن بتواند فعاليت‌هاي سياسي نيز انجام دهد. از همين رو با همكاري دوستانش، دبيرستاني به نام دين و دانش در قم تاسيس كرد كه تا سال 1342 كه در قم بود مسووليت اداره آن را به عهده داشت؛ در سال‌هاي 1335 تا 1338 دوره دكتري فلسفه و معقول را در دانشكده الهيات گذراند.
هرچند كه در سال‌هاي 1329، 1330 و 1331 در اعتصابات، اجتماعات و نشست‌هاي سياسي نهضت ملي شدن صنعت نفت در تهران و اصفهان شركت مي‌كرد، اما به طور جدي اقدامات خود به رهبري امام خميني(ره) را در سال 1341 و با تشكيل كانون دانش‌آموزان قم، با همراهي دكتر محمد مفتح كه از دوستان صميمي بودند آغاز كرد. پس از مبارزات سال 42 به دستور ساواك، از قم به تهران منتقل شد و در آنجا با هيات‌هاي موتلفه اسلامي ارتباط برقرار كرد. با پيشنهاد شوراي مركزي، امام خميني(ره) براي هيات‌هاي موتلفه يك شوراي روحانيت و فقاهت تعيين كرد كه محمد بهشتي به همراه مرتضي مطهري، محي‌الدين انواري و مهدي مولايي تشكيل‌دهنده آن بودند.
در سال 1343 كار ساختماني مسجدي در هامبورگ كه ساخت آن با حمايت آيت‌الله بروجردي آغاز شده بود، رو به اتمام بود و مسلمانان هامبورگ از مراجع قم براي مسجد درخواست امام كردند. آيت‌الله ميلاني و آيت‌الله حائري، دكتر بهشتي را براي اين كار انتخاب كردند و با توجه به كشته شدن منصور و بازجويي‌هاي ساواك از هيات‌هاي موتلفه، دوستان دكتر بهشتي براي او ويزا تهيه كرده و او را راهي آلمان كردند. در سال 1349 بر حسب ضرورت سفري به ايران داشت كه در آن سفر توسط ساواك ممنوع‌الخروج شد و اقامت 5 ساله او در آلمان پايان يافت. پس از بازگشت به ايران، مجددا در آموزش و پرورش مشغول به كار شد و سپس به عنوان كارشناس ارشد در كتاب‌هاي علوم ديني در سازمان كتاب‌هاي درسي ايران اشتغال داشت و به همراه محمدجواد باهنر به تاليف كتب درسي براي مدارس پرداخت. در فروردين 1354 به خاطر فعاليت‌هايش به اتهام اقدام عليه امنيت ملي بازداشت شد و چند روزي را در كميته مركزي ضدخرابكاري گذراند. از سال 1355 در تلاش‌هايي براي ايجاد هسته‌هاي تشكيلاتي شركت داشت كه به ايجاد روحانيت مبارز انجاميد. از سال 1356 با اوجگيري انقلاب بر دامنه فعاليت‌هايش افزود و در عاشوراي 1357 بعد از سخنراني‌اش بازداشت شد و مدت كوتاهي را در زندان اوين و كميته مركزي بود.
در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي دكتر بهشتي به عنوان دبير شوراي انقلاب انتخاب شد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در 29 اسفند 1357 حزب جمهوري اسلامي را به همراه تني چند از مبارزان انقلابي ازجمله آقايان سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي، اكبر هاشمي رفسنجاني، سيدعلي خامنه‌اي و محمدجواد باهنر تاسيس كرد. سپس توسط مردم براي عضويت در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد و در 4 اسفند 1358 در حكمي از سوي امام خميني(ره) رياست ديوان عالي كشور را بر عهده گرفت. در 2 تير ماه 1360، پس از بركناري بني‌صدر به همراه محمدعلي رجايي و هاشمي رفسنجاني در شوراي موقت رياست جمهوري عضويت داشت. به گفته آقاي هاشمي رفسنجاني، بارها در شوراي انقلاب به وي پيشنهاد شد تا نخست‌وزيري را بپذيرد، ولي هر بار جواب منفي مي‌داد و مي‌گفت تربيت نيروهاي انقلاب را بر اين كار ترجيح مي‌دهم. هفتم تير ماه 1360 روزي است كه وي به همراه بيش از 72 تن از ياران با وفاي خويش و مسوولان نظام جمهوري اسلامي در اثر انفجار بمب در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به فيض عظيم شهادت نايل آمد.