ایران و آمریکا؛ درک بحران

با توجه به این که دولت بوش در روزهای پایانی خود قرار دارد اما خطر حمله نظامی به ایران به عنوان یک احتمال خطرناک هنوز آشکار است. منابع گسترده دولتی، نظامی و تحلیلی از جمله ارزیابی جمعی 16 آژانس اطلاعاتی آمریکا، بی مایگی هر گونه بهانه ای که بتواند برای توجیه چنین حمله ای مورد استفاده قرار گیرد را آشکار ساخته اند. اما گرایش ایدئولوژیک افراطی در کاخ سفید به این معنا است که خطر بی فکری و حمله نظامی یکجانبه باقی است و چنین حمله ای علی رغم پیامدهای وحشتناک آن ممکن است به وقوع بپیوندد.
این نوشتار برای پاسخ به برخی از این نگرانی ها و پرسش ها و ارائه پیشنهاداتی به منظور جلوگیری از برخی فجایع طراحی شده است.
◊ آیا ایران تهدیدی برای ایالات متحده آمریکا به شمار می رود؟
دولت بوش تقریباً از زمانی که قدرت را به دست گرفته، همواره ادعا کرده که ایران تهدیدی برای آمریکا است. این ادعا در شرایطی مطرح می شود که آژانس های اطلاعاتی آمریکا روی یک موضوع کاملاً بدیهی به توافق رسیده اند: ایران دارای سلاح های هسته ای یا برنامه ای برای ساخت چنین سلاح هایی نیست و حتی این نکته که آیا ایران می خواهد چنین سلاحی را بسازد یا خیر، هنوز در پرده ابهام قرار دارد.
ایران هرگز ایالات متحده را تهدید نکرده است (و ایران طی قرون اخیر هیچ کشوری را مورد حمله قرار نداده است). در سال 2007 بر اساس گزارش سازمان سیا، ایران حدود 1/5 میلیارد دلار در امور نظامی خود خرج کرده، که این مقدار حدود 5/2 درصد از تولید ناخالص ملی آن بوده است. از سوی دیگر ایالات متحده نیز حدود 626 میلیارد دلار در همان سال صرف امور نظامی خود نموده که حدود 5/4 درصد از تولید ناخالص ملیِ 7/13 تریلیون دلاری آن می باشد. به نوعی آمریکا تقریباً نیمی از مجموع هزینه های نیروهای مسلح جهان را به تنهایی مصرف کرده است. از این رو، ایران هیچ تهدید نظامی استراتژیک برای ایالات متحده یا آمریکایی ها نیست.
مخالفت سیاسی پرزیدنت احمدی نژاد رییس جمهور ایران با اسرائیل قابل تردید نیست، اما اظهارات در رسانه ها تحریف می شوند. بعد از طرح این ادعا که احمدی نژاد اسرائیل را به نابودی از نقشه ی جهان تهدید کرده، در سراسر اروپا و آمریکا بی احترامی زیادی نسبت به وی صورت گرفت. اما همان گونه که بعداً مشخص گردید، احمدی نژاد اصلاً این عبارت را به کار نبرد.
«خوان کل» کارشناس مسائل خاورمیانه از دانشگاه میشیگان به نیویورک تایمز گفت: «احمدی نژاد نگفت که وی قصد نابودی اسرائیل از نقشه جهان را دارد، اساساً چنین تعبیر و اصطلاحی به کار برده نشد.»
«کل» این نکته را متذکر شد: از آنجا که ایران به هیچ کشوری طی چند قرن اخیر حمله نکرده، بنابراین من بوی بد تبلیغات جنگی را احساس می کنم. وی افزود: «احمدی نژاد گفت که او امیدوار است رژیم اسرائیل یعنی یک دولت صهیونیستی – یهودی که بیت المقدس را اشغال کرده، سقوط کند.»
در آوریل سال 2006، بوش این موضوع را تکرار کرد که «ما با این هدف موافقیم و آن این است که ایران نباید به سلاح های هسته ای یا امکانات ساخت سلاح های هسته ای یا دانش آن که بتواند بر اساس آن سلاح هسته ای تولید کند، دسترسی داشته باشد.»
اهمیت این عبارت، مطرح کردن این واقعیت بلامنازع است که ایران دانش چگونگی تولید بمب هسته ای را در اختیار دارد. نه تنها به این دلیل که دانش تولید بمب هسته ای در اینترنت وجود دارد بلکه تکنولوژی اساسی که برای غنی سازی اورانیوم جهت انرژی اتمی نیاز است همانند آن چیزی است که برای سلاح هسته ای نیز کاربرد دارد. البته تحقق غنی سازی 3 تا 5 درصد که برای انرژی اتمی نیاز است آسان تر از غنی سازی بیش از 90 درصدی است که برای تولید سلاح مورد نیاز می باشد، اما تکنولوژی هر دو یکسان است. هرگاه که شما دانش ساخت و راه اندازی سانتریفیوژ برای غنی سازی اورانیوم را داشته باشید، در آن صورت تنها نیاز به زمان و پول و تمرین برای غنی سازی کافی جهت تولید بمب دارید. شما همچنین نیاز به تکنولوژی موشکی دارید اما همانند سایر کشورهای جهان، ایران نیز آن را دارد.
◊ آیا ایران سلاح هسته ای یا برنامه ساخت سلاح هسته ای دارد؟
خیر. ایران برنامه ساخت سلاح هسته ای ندارد و هرگز هم چنین قصدی نداشته و هیچ کس حتی دولت بوش هم نمی تواند این ادعا را مطرح سازد. علی رغم ادعاهای بوش و سایرین، هیچ نشانه ای دال بر این که ایران برنامه نظامی برای تولید سلاح هسته ای دارد، وجود ندارد و حتی آژانس های اطلاعاتی خود دولت بوش در دسامبر سال 2007 اذعان کرده اند که برنامه تسلیحاتی ای که آنها ادعا کرده اند زمانی وجود داشته، در سال 2003 متوقف شده است.
◊ درباره حمایت ایران از تروریسم چطور؟
از سال 1979، بعد از سرنگونی رژیم شاه که مورد حمایت آمریکا بود، متهم ساختن ایران به حمایت از تروریسم، به صفت بارز سیاست آمریکا تبدیل شده است. گزارش سال 2007 وزارت امور خارجه آمریکا خاطر نشان می سازد که «ایران به دلیل حمایت از گروه های خشونت طلب مانند حماس و حزب الله و تلاش برای قطع روند دموکراتیک در لبنان، یک تهدید برای ثبات منطقه ای و منافع آمریکا در خاورمیانه است.»
فراسوی ادعاهای گسترده در این خصوص که ایران کار تأمین بودجه، آموزش و مسلح کردن این قبیل گروه ها را بر عهده دارد، هیچ نشانه ای در این رابطه وجود ندارد و کمترین جزئیاتی نیز درباره آن منتشر نشده است. این گزارش بیان نمی کند که این دو گروه مهم یعنی گروه فلسطینی حماس و حزب الله در لبنان جزو مهم ترین احزاب سیاسی هستند که به شکلی دموکراتیک توسط مردم انتخاب شده اند.
هر دو حزب در حالی که به طور مسلم شاخه های نظامی نیز دارند، در عین حال شبکه های مهمی از خدمات اجتماعی، از خدمات بیمارستانی و پزشکی تا مدرسه، مهد کودک ها، کمک های غذایی و مالی به فقرا، و افراد فلسطینی و لبنانی زندانی شده را نیز ارائه می دهند.
شاید برخی از اقداماتی که توسط شاخه های نظامی حماس و حزب الله انجام می شود نقض قوانین بین المللی به نظر برسد و از این رو، ممکن است به عنوان اقدام تروریستی تعریف شود. اما اقدامات آنان در راستای مقابله با اشغال نظامی سرزمین هایشان – مانند اشغال جنوب لبنان و غزه و کرانه باختری – صورت می گیرد.
این گفته که حمایت از این سازمان های منتخب مردم – اگر این حمایت وجود داشته باشد – ایران را در رأس فهرست کشورهای حامی تروریست قرار داده و به آمریکا حق حمله به این کشور را می دهد، هیچ مشروعیت و اساس منطقی ندارد.
گزارش وزارت امورخارجه آمریکا، ایران را به خاطر عدم تمایل برای محاکمه اعضای ارشد دستگیر شده القاعده و امتناع تهران برای آشکار کردن هویت این افراد که در زندان آن کشور به سر می برند، محکوم نمود.
ایران پیوسته در برابر تقاضاهای مکرر جهت انتقال اعضای بازداشت شده القاعده به کشورهای متبوعشان یا کشور ثالث برای بازجویی و محاکمه مقاومت کرده است. با توجه به عدم تمایل بیش از شش ساله دولت بوش برای محاکمه اعضای القاعده که در سال 2003 دستگیر شده اند، و امتناع ایالات متحده برای افشای هویت اعضای ارشد آنان در زندان خود و تداوم مقاومت دولت آمریکا علیه شماری از درخواست ها برای انتقال افراد دستگیر شده القاعده به کشورهای متبوعشان یا به کشور ثالت جهت بازجویی و محاکمه، طرح این ادعا و این که موضوع مذکور نشانه ای دال بر حمایت از تروریسم می باشد جای تعجب دارد.
◊ دولت بوش چه ادعاهای دروغی علیه ایران مطرح کرد؟
در خصوص مسئله هسته ای، این ادعا دروغ است که ایران معاهده ی منع گسترش سلاح های هسته ای را با غنی سازی اورانیوم برای تأسیسات انرژی هسته ای خود، نقض کرده است. معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای به همه کشورها از جمله ایران – که به عنوان یک کشور غیر هسته ای که آن را امضا کرده اند – حق لاینفک توسعه تحقیقات، تولید و استفاده از انرژی اتمی برای مقاصد صلح آمیز بدون تبعیض را داده است.
افزون بر این، معاهده مذکور به طور واقعی امضا کنندگان خود را تشویق می کند تا برنامه انرژی هسته ای خود را توسعه دهند و به طور تلویحی بیان می دارد که همه امضاکنندگان این معاهده حق مشارکت در تبادل تجهیزات، مواد و اطلاعات علمی و تکنولوژیک برای استفاده صلح آمیز از انرژی اتمی را دارند. حال تنها ایران این قانون را نقض کرده است؟
سازمان مربوط به اجرای معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای یعنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، مکرراً گزارش داده که این آژانس هیچ نشانه ای دال بر این که ایران مواد هسته ای یا برنامه های خود را برای مقاصد نظامی تغییر داده است، وجود ندارد. در حالی که آژانس بین المللی انرژی اتمی در خصوص شفافیت ناکافی ایران در رابطه با برخی از گزارش های ارائه شده از سوی این کشور نگران است، این موضوع اصلاً به معنای نقض معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای نیست (ایران از تقاضای شورای امنیت در این خصوص که همه فعالیت های مرتبط با غنی سازی خود را متوقف سازد سر باز زد، چرا که خود این قطعنامه ها ناقض حق ضمانت شده برای تولید انرژی اتمی هستند که در کانون معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای قرار دارد).
این ادعا که ایران مسئول مرگ نیروهای آمریکایی در عراق می باشد، اشتباه است. هیچ تردیدی وجود ندارد که ایرانیان – تجار، دیپلمات ها، کارگران و سایر افراد – در عراق فعالیت می کنند. آنها با عراقی ها مرز مشترک طولانی و تاریخ طولانی دارند. اما هیچ نشانه مستقیمی برای حمایت از این ادعا که دولت ایران شبه نظامیان عراقی را به سلاح تجهیز کرده، وجود ندارد.
ادعای دروغ دیگر در ارتباط با شخص پرزیدنت احمدی نژاد است. مسلماً بیشتر سخنرانی های وی، که برای حمایت از پایگاه مردم گرایانه او طراحی شده بودند، تهاجمی و تهییج کننده بود؛ از جمله طرح سئوال در مورد موضوع هولوکاست (او به خاطر اظهاراتش در دانشگاه کلمبیا و تکذیب وجود همجنس بازان در ایران معروف گشت). علی رغم زمینه ای که برای پاسخ به سئوالات وی و انتقاد از مواضع او وجود داشت، سیاستمداران و رسانه های آمریکا در این خصوص زیاده روی کرده و اساساً از مسیر انتقاد خارج شدند.
◊ واکنش ایران به حمله نظامی آمریکا چگونه خواهد بود؟
رشته گسترده ای از احتمالات، از سوی ایران وجود خواهد داشت. در حالی که مقامات آمریکایی ممکن است خواستار حمله نظامی، فقط یک حمله دقیق باشند، ایران نیز آن را به طور مسلم یک اقدام جنگی علیه خود تلقی خواهد کرد – که در حقیقت یک اصطلاح دقیق در این راستا محسوب می شود. ایران می تواند نیروهای خود را برای حمله به نیروهای آمریکایی در عراق به خارج از مرزهایش اعزام کند یا موشک هایی را به منطقه اشغال شده ناحیه سبز تحت کنترل آمریکایی ها شلیک نماید. نیروهای ایرانی همچنین می توانند به جنوب عراق حمله و آن جا را اشغال نمایند. ایران می تواند نیروهای آمریکایی را که درکویت، عمان، قطر یا نقاط دیگر این منطقه حضور دارند، مورد حمله قرار دهد یا این که به کشتی های آمریکایی در بحرین، مکان ناوگان پنجم آمریکا، هجوم برد.
ایران می تواند علیه کشتی های نفتکش آمریکایی یا متحدان آن در نزدیکی خطوط کشتی رانی دست به مقابله به مثل بزند و حتی یکی از این کشتی ها را غرق نماید. ایران همچنین می تواند تنگه هرمز را ببندد و با این اقدام جلوی عبور حدود 45 درصد از نفت جهان را بگیرد. پیامدهای این اقدام می تواند برای سیستم اقتصاد جهانی سریع و بنیان کن باشد. در شیوه متعارف و روی کاغذ، ارتش ایران حریف و هماورد آمریکا نیست. ایران سال ها با تحریم های نظامی مواجه بوده و راهبرد نظامی آن در درجه نخست بر روی آموزش نیروهای خود جهت دفاع از کشور در برابر تهاجم و اشغال نظامی خارجی استوار است.
◊ آیا نفت، ابزاری مناسب برای سیاست آمریکا برای مقابله با ایران است؟
علی رغم تحریم خرید نفت از ایران توسط ایالات متحده از سال 1979، نفت همواره در کانون روابط با ایران قرار داشته است. برای یک قدرت جهانی مانند آمریکا، مسئله، دسترسی مستقیم به نفت ایران نیست – آمریکا نیازی به وارد کردن نفت از ایران یا به طور کلی از خاورمیانه برای مصرف خود ندارد. آنچه که در این راستا مهم می باشد حفظ کنترل تأمین نفت ایران و سایر کشورها است. یعنی توانایی تعیین قیمت و تضمین دسترسی به نفت برای کمک به دوستان و رد هرگونه رقابت.
جنگ برای کنترل منابع راهبردی و بویژه نفت هنوز در جریان است و این مشخصه ی بارز آن چیزی است که «جنگ جهانی علیه تروریسم» نامیده می شود و دولت بوش جنگ خود علیه افغانستان و عراق، سومالی و توسعه پایگاه های نظامی خود در خاورمیانه را زیر پوشش آنها انجام داده است. ◊ آیا تحریم های آمریکا علیه ایران جواب خواهد داد؟ هزینه آن چقدر است؟
تحریم و منزوی کردن ایران راهبرد واشنگتن طی دهه ی 1990 بوده است. گرچه تحریم های آمریکا علیه ایران بیشتر از آن تحریم هایی نبوده که ایالات متحده علیه ایران به نام سازمان ملل تحمیل کرده، با این وجود هنوز ایرانی ها هزینه زیاد آن را می پردازند. بسیاری از زیربناهای اقتصادی ایران – بویژه زیربناهای نفتی و خطوط هوایی غیرنظامی – طی دوره شاه ایجاد شده و قطعات یدکی مورد نیاز، ساخت آمریکا و تحت تحریم و در نتیجه، غیر قابل دسترسی می باشند.
در ژوئن سال 2005، گزارشی برای آژانس بین المللی هواپیمایی غیر نظامی تهیه شد؛ در آن گزارش هشدار داده شد که تحریم های آمریکا علیه ایران زندگی غیرنظامیان را به واسطه جلوگیری از دست یابی ایرانیان به قطعات یدکی و تعمیر هواپیماها به خطر می اندازد. شش ماه بعد، یک هواپیمای ترابری نظامی ساخت آمریکا سقوط کرد و طی آن 108 نفر جان باختند.
از آنجا که سایر کشورها و نهادهای مالی مایل به ماندن در کنار وضعیت خوب آمریکا هستند، وقتی که تحریمی توسط بزرگ ترین اقتصاد جهان تحمیل می شود، تحریم های یکجانبه بدون استثناء شکل چندجانبه به خود می گیرند.
حتی آن چیزی که تحریم های هوشمند نامیده می شود – و تنها برای هدف قرار دادن خطوطی که به طور مستقیم به صنعت هسته ای ایران مرتبط هستند طراحی شده، شمار زیادی از مردم ایران را تحت تأثیر قرار خواهد داد. معرفی سپاه پاسداران انقلاب به عنوان یک شازمان حامی تروریسم توسط دولت بوش در اواخر سال 2007، تحریم هایی را علیه ده ها هزار تن از ایرانیانی تحمیل نمود.
تحریم های نفتی توانایی ایران را برای ساخت و بهبود امکانات و ظرفیت های پالایش نفت به چالش کشید. از این رو میزان تولید بنزین و سایر محصولات نفتی موجود برای مصرف داخلی کاهش یافت و جالب این که این تحریم ها خود سبب شدند ایرانیان به این نتیجه برسند که کشورشان علی رغم ذخایر عظیم نفت به انرژی اتمی نیاز دارند.
◊ روابط ایران و آمریکا چگونه باید باشد؟
هرگونه تلاش جدی برای تقلیل تنش و بهبود روابط میان آمریکا و ایران باید تصدیق کند که مذاکره و دیپلماسی و نه تحریم، تهدید یا حملات نظامی، باید پایه و اساس وضعیت آمریکا در قبال ایران باشد. آمریکا باید تصدیق کند که سازمان ملل، از طریق آژانس بین المللی انرژی اتمی (و نه شورای امنیت) باید بازیگر اصلی در مذاکرات بین المللی با ایران باشد. آمریکا باید به موانع قانونی بین المللی و اجماع جهانی علیه هرگونه حمله نظامی به ایران متعهد باشد.
هرگونه مذاکره بین آمریکا و ایران باید خواست های واقعی ایران را تشخیص و تصدیق کند؛ یعنی ارائه تضمین های امنیتی (تضمین در خصوص عدم تجاوز، عدم حمله به تأسیسات هسته ای و عدم هرگونه تلاش جهت تغییر رژیم در ایران)، شناسایی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای ذاتی و تأکید مجدد بر حق ایران تحت معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای.
هر زمان که این حقوق از نظر بین المللی مورد تأیید واقع شوند، دیگر به عهده ایران خواهد بود که تصمیم بگیرد با چه کسی مذاکره کند و چگونه این حقوق اجرا شوند. پیامدهای قطع رابطه آمریکا با ایران از سال 1979 تا کنون باید شناسایی شوند و واشنگتن باید به سرعت برای استقرار مجدد روابط کامل دیپلماتیک با تهران اقدام نماید.
◊ مردم چه اقدامی باید جهت جلوگیری از جنگ آمریکا و ایران انجام دهند؟
ما باید هزینه سیاسی تهدید به استفاده از زور و قوه قهریه علیه ایران را برای سیاستمداران و سیاست سازان افزایش دهیم. بسیج فعال علیه یک حمله به ایران ضروری است. به طور مسلم چنین بسیجی چالش زا خواهد بود اما ما باید مبارزه کنیم و به هرگونه تردید و دودلی درباره ارزش تظاهرات و اعتراضات ضد جنگ که به سبب سال ها امتناع واشنگتن از تقاضای جنبش های پایدار مخالف جنگ عراق ایجاد شده اند، غلبه نمائیم. اجماع گسترده و نیرومند در سراسر آمریکا و اتفاق نظر افراد جهان در این مورد که جنگ عراق یک فاجعه برای عراق، برای آمریکا، برای منطقه و برای جهان بوده به این معنا است که کمترین حمایت از آغاز جنگ دیگری (همچون یک جنگ مصیبت بار با ایران) وجود ندارد. هنوز زمان باقی است. ما جنبش نیرومندی داریم که برای بسیج مردم نیرومند است و ما هفت سال در تغییر افکار عمومی موفق بوده ایم. ما می توانیم این کار را انجام دهیم؛ ما باید این کار را بکنیم.