سیاست و روابط خارجی در اندیشه امام خمینی(س)

چگونگی ارتباط با کشورهای خارجی و کیفیت عملکرد دولت اسلامی در عرصه بین‌المللی از مباحث مهم و قابل مطالعه در اندیشه سیاسی امام خمینی(س) است. حقیقت آن است که امام خمینی(س) بیش از این که یک سیاستمدار باشد یک فقیه اسلامی است و سیاست او نه از بستر اصالت کسب قدرت و حفظ آن که از باور و اندیشه عمیق فقهی و اسلامی او بر می‌خیزد. از این‌رو است که در اندیشه امام خمینی(س) جمله «سیاست ما عین دیانت ماست» نه یک شعار بلکه بیان حقیقت مفهوم سیاست‌ورزی دینی است. سیاست در منظر امام به عنوان ابزاری برای تحقق شریعت و ایجاد جامعه‌ای منطبق بر موازین اسلامی است و قدرت ارزشی تبعی دارد. بر همین اساس شناخت مبانی سیاسی امام خمینی(س) در عرصه سیاست داخلی و خارجی بدون شناخت مبانی فقهی ایشان به نتیجه نخواهد رسید.

سیاست خارجی امام خمینی(س) باب تازه‌ای در عرصه حقوق بین الملل گشود که در پرتو آن می‌توان بسیاری از قواعد حقوق بین الملل را بر مبنای دین بازخوانی کرد. در واقع ایشان به عنوان یک فقیه جامع الشرایط بسیاری از تعالیم اجتماعی و سیاسی اسلام را که در محدوده آراء تئوریک فقها منحصر شده بود به عرصه حقوق بین الملل وارد کرد و از آموزه های دینی برای در انداختن طرحی نوین در این عرصه بهره برد.

بررسی اصول حاکم بر سیاست خارجی امام خمینی(س) از آن روی حائز اهمیت است که افزون بر نقش روشنگر آن که به بیان رهبر معظم انقلاب چون چراغی روشنگر فرا راه حرکت صحیح انقلاب اسلامی است، نشانگر اصولی برآمده از متن تعالیم اسلامی نیز هست که می‌تواند به عنوان سندی فقهی برای اجرایی کردن آموزه های تئوریک اسلامی در عرصه های روابط بین الملل مورد استناد قرار گیرد.

در این نوشتار بر آنیم تا با بررسی برخی از اصول مبانی سیاست خارجی امام خمینی(س) که در بیان ایشان ظهور یافته است به نمای روشنی از اصولی ترین محورهای سیاست امام در روابط خارجی دست یابیم.

اصول حاکم بر روابط بین المللی

تولی و تبری به عنوان دو فرع مهم از فروعات اسلامی نقش عمده‌ای در تنظیم مجموعه روابط فرد یا جامعه اسلامی با افراد یا ملل دیگر دارند. بر اساس اصل تولی و تعالیم اسلامی، تمام مسلمین به عنوان یک امت واحد از سرنوشتی مشترک برخوردارند. اقتضای این سرنوشت مشترک آن است روابط میان افراد و جوامع اسلامی به گونه‌ای سامان یابد که بهروزی، توسعه و رشد آنان را در تعامل با یکدیگر و سایر ملل دنیا تأمین نماید. اما حقیقت آن است که دنیای اسلام افزون بر نیاز به رابطه تنگاتنگ در میان خویش از داشتن رابطه با غیر مسلین نیز بی نیاز نیست. اصل تبری در این عرصه اقتضا می‌کند که مسلمین روابط خود با غیر مسلمین را به گونه‌ای سامان بخشند که در عین ارتباط با آنان و برخورداری از منافع آن، سرنوشت خود را به سرنوشت غیر مسلمانان به گونه‌ای گره نزنند که هویت اسلامی و یکپارچگی خود را در مذبح روابط با غیر مسلیمن قربانی کنند.

این تعالیم اسلامی خود را در اصول روابط و سیاست خارجی امام خمینی(س) به خوبی نشان داده است به گونه‌ای که می‌توان در مجموع اصولی که از فرمایشات ایشان استفاده می‌شود حفظ این خطوط کلّی را شاهد بود.

اصول اساسی سیاست خارجی از منظر امام خمینی(س) را به دو گروه اصول ایجابی و اصول سلبی می‌توان تقسیم کرد. اصول ایجابی اصولی هستند که وجودشان در روابط میان جامعه اسلامی با دیگر کشورها ضروری است و اصول سلبی، اصولی هستند که در صورت وجود در روابط میان جامعه اسلامی و دیگر کشورها به غیر قابل قبول بودن این رابطه از منظر امام منجر می‌شود.

الف- اصول ایجابی در روابط خارجی

1- اصل گسترش روابط بر اساس مبانی اسلامی – انسانی

ایجاد جامعه اسلامی و حکومتی مبتنی بر تعالیم دینی هرگز به معنای ضرورت انزوا یا لزوم معارضه با دیگران برای حفظ هویت اسلامی حکومت نیست اگر چه به اقتضای تعالیم اسلامی ایجاد و گسترش روابط با سایرین محدود به حدود معینی است که در آینده به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.  به دیگر سخن روابط جامعه اسلامی با دیگر کشورها اعم از آنها که اشتراک مرزی دارند یا نه، بر اصول و مبانی اسلامی و انسانی مبتنی است و این اصل، به منزله اصل حاکم، اولین و برترین اصل در ایجاد، گسترش و حفظ روابط جامعه اسلامی با سایر کشورها است.

امام خمینی(س) در برخی از بیانات خود به این اصل کلّی اشاره کرده اند. به عنوان نمونه ایشان در خصوص رابطه با کشورهای همجوار می‌فرمایند:

« ما با شما که همجوار ما هستید و فرسخها بین دو کشور مرز مشترک است، مایلیم که به طور مسالمت‌‏آمیز، به طور انسانى‏ رفتار کنیم» [صحیفه امام، ج6، ص220]

این اصل اساسی تنها در خصوص رابطه با کشورهای همجوار یا کشورهای مسلمان منحصر نمی‌شود بلکه رابطه با تمام کشورهای جهان را در بر می‌گیرد.

«اسلام براى همه است، دلسوز براى بشر است. ما هم تابع اسلامیم، ما هم دلسوزیم براى بشر. ما با هر کس که با ما به طور انسانى‏ رفتار کند ما با او دوستیم»‏[صحیفه امام،ج‏11،ص 14]

همان‌گونه که در بیان امام خمینی(س) به صراحت آمده است این اصل ریشه در تعالیم اسلامی دارد چرا که اسلام منحصر به گروه، نژاد یا اقلیم خاصی نیست و از این روی دامنه تعالیم و دستورهای آن به گروه یا منطقه و نژاد خاصی منحصر نمی‌شود.

ضرورت وجود روابط انسانی به عنوان اصل حاکم بر تمام روابط در حقوق بین الملل نیز مورد اشاره قرار گرفته است .

2- روابط حسنه و مسالمت آمیز

وجود روابط حسنه و مسالمت آمیز یکی دیگر از اصولی است که در بیانات امام خمینی(س) به چشم می‌خورد. از منظر ایشان سیاست خارجی در حکومت اسلامی به همان میزان که از ارتباطات منافی با تعالیم اسلامی و اصول انسانی احتراز دارد، سیاست تنش زایی و انزوا طلبی را نیز نفی میکند.

«ما نمی‌‏خواهیم در یک کشورى زندگى کنیم که از دنیا منعزل باشد، ایران امروز نمی‌‏تواند این طور باشد، بلکه کشورهاى دیگر هم نمی‌‏تواند این طور باشد، که در یک جا بنشینند و مرزهایشان را ببندند، این غیر معقول است. امروز دنیا مانند یک عایله و یک شهر است، و یک شهر داراى محله‏‌هاى مختلفى است که با هم ارتباط دارند. وقتى دنیا وضعش این طور است ما نباید منعزل‏ باشیم‏. ما باید با کشورهایى که با ما هستند و ما را اذیت نمی‌‏کنند، روابط داشته باشیم و آقایان در این فکر باشند که روابط را تحکیم کنند»[ صحیفه امام،ج‏19، ص413]

از منظر امام خمینی(س) هر کشوری که از هویت مشروع برخوردار باشد و بر اساس اصول مقبول انسانی و اسلامی با حکومت اسلامی رابطه‌ حسنه بر قرار کند شایسته دوستی است. بر این اساس عدم رابطه با هیچ کشوری که از هویتی مشروع برخوردار است نمی‌تواند دائمی و همیشگی باشد بلکه این رابطه تابعی از این متغییر اساسی است. امام خمینی(س) این اصل را در پاسخ به پرسش خبرنگار تلوزیون فرانسه در خصوص موضع ایشان در برابر کشورهایى مثل ایالات متحده، روسیه و اسرائیل چنین بیان می‌کنند:

«ما با اسرائیل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمین، روابطى نخواهیم داشت. و اما امریکا و شوروى؛ اگر دخالت در امور داخلى ما نکنند و با ما روابط حسنه داشته باشند با آنها روابط برقرار خواهیم کرد.» [صحیفه امام،ج‏5، ص380]

با توجه به آنچه گذشت می‌توان عنصر روابط حسنه را در رعایت اصول دیگری دانست که در پی خواهد آمد.

3- حفظ تمامیت ارضی

اگر چه مرزبندی‌های سیاسی زمین که منجر به پیدایش کشورهای مختلف شده است امری اعتباری و قراردادی است اما به هر روی و مطابق عرف جهانی و به صورت یک اعتبار عقلایی به رسمیت شناخته شده‌اند و هر کشور و ملتی مساحت میان مرزهای خود را حریم خصوصی و عنصری از عناصر هویت ساز خویش می‌شناسد. این موضوع سبب شده تا اقوام مختلفی تحت یک هویت بالادستی به نام هویت ملّی اجتماع کنند و با تصمیم و اراده خود سرنوشت اجتماعی خویش را در حدود مرزهای خویش رقم زنند. در اندیشه اسلامی نیز این اعتبار عقلایی جهانی محترم و حفظ حریم آن لازم دانسته شده است.

روابط سیاسی خارجی از منظر امام خمینی می‌باید به گونه‌ای تنظیم شود که تمامیت ارضی و حاکمیت ملت اسلامی را تحت الشعاع قرار ندهد و مخدوش نسازد. اهمیت این اصل در پاسخ امام خمینی(س) به پیام تبریک برژنف رئیس هیئت حاکمه اتحاد جماهیر شوروی  به مناسبت شصتمین سالگرد روابط ایران و مسکو به خوبی بیان شده است.

«ضمن ابراز احترام متقابل امید است به همان گونه که در پیام خود آرزو کرده‌‏اید احترام به حق حاکمیت ملت‌ها و تمامیت ارضى کشورها و عدم مداخله در امور دیگران پیوسته مورد توجه شما و سایر رهبران جهان باشد و روابط میان کشورها روابط دوستانه به معناى واقعى آن بوده و برقرار گردد»[ صحیفه امام،ج‏12، ص342]  

 امام خمینی(س) در مورد حفظ تمامیت ارضی کشور و سیاست احترام به تمامیت ارضی کشورهای دیگر سخنان صریحی دارند که نشان می دهد علیرغم نزاعهای تاریخی و حق تاریخی ایران در یک سرزمین تا چه پایه ایشان به تعهدات بین‌المللی و قراردهای عقلایی و پذیرفته شده در خصوص مرزهای یک سرزمین پایبند بوده و آن را علایمی محترم از دیدگاه اسلامی می شمارند.

«چنانچه توجه به تاریخ داشته باشید، عراق جزء ایران است؛ مداین از ماست و از ایران است. و شواهد موجود است در خود مداین و در طاق کسرى‏ آن بناى عظیم کسرى الآن در [نزدیک‏] بغداد موجود است. لکن ما از باب اینکه تابع اسلام هستیم و قراردادهایى که شده است محترم می‌‏شماریم، هر گز بناى این مطلب را نداریم که حتى به یک وَجَب از مملکت عراق- که به حسبْ حالا مال عراق است- تعدى کنیم. و حتى یک وَجَب از زمین‏ خودمان‏ را نخواهیم به دیگران داد.» [صحیفه امام،ج‏14، ص83]   

در دوران جنگ تحمیلی نیز، امام خمینی(س) در سخنرانی‌های متعددی بر اصل حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور تأکید نمودند.

«ما ایستاده‌‏ایم در مقابل دفاع از کشور خودمان و دفاع از اسلام عزیز در مقابل هر مهاجم. مهاجم می‌‏خواهد ابرقدرت باشد، می‌‏خواهد قدرت کم، فرقى‏ در نظر ما نیست. ما واجب است برایمان دفاع کنیم از نوامیس اسلام و نوامیس خودمان و دفاع کنیم از کشور اسلامى خودمان و مادامى که در حال دفاع هستیم، با هر قدرتى که بخواهد هجمه بکند بر ما، مقابله می‌‏کنیم و هیچ هراس نداریم‏» [صحیفه امام، ج17، ص402]

4- حفظ استقلال و نفی وابستگی

امام خمینی(س) استقلال ملی را به عنوان یکی از بنیادهای اسلام معرفی می کنند و می‌فرمایند:

«بنیاد دیگر اسلام‏، اصل استقلال ملى است. قوانین اسلام‏ تصریح دارند که هیچ ملتى و هیچ شخصى حق مداخله در امور کشور ما را ندارد»[صحیفه امام، ج4، ص 424]

استقلال ملّی که به معنای خود اتکایی در همه شئون اداره سیاسی کشور است اصل تخلف ناپذیری است که دولت اسلامی می‌باید بدان پایبند باشد. امام خمینی(س) هر گونه وابستگی را موجب از میان رفتن استقلال کشور می‌دانند و بر نفی آن در عین نفی انزوای بین المللی تأکید می‌ورزند.

«ما خواهان قطع‏ روابط نیستیم. ما خواهان قطع وابستگیهاى ایران به دُوَل خارجى هستیم‏»[صحیفه امام، ج‏5، ص467]   

بر این اساس حکومت اسلامی موظف است بنای روابط سیاسی خود را هماره بر مبنای روابط سازنده با حفظ استقلال کشور و رعایت منافع و مصالح ملّی قرار دهد و از هر گونه رابطه‌ای که در نتیجه آن استقلال کشور مخدوش شود پرهیز کند و در این مورد فرقی بین رابطه با ابرقدرت‌ها و قدرت‌های دیگر نیست.

«ما هر گز داخل درهاى بسته زندگى نمی‌‏کنیم، ولى این درها را نیز براى استعمارگران باز نمی‌‏نماییم ... روابط خارجى ما بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح‏ و منافع‏ اسلام و مسلمین است و بر این اساس با هر کشورى که مایل باشد با احترام متقابل عمل می‌‏کنیم‏»[صحیفه امام،ج5، ص80]

اصل اصیل نه شرقی نه غربی که در شعارهای ملت انقلابی ایران تجلی کرده بود در حقیقت بیان دیگری از ضرورت حفظ استقلال همه جانبه کشور و نفی وابستگی به قدرتهای بزرگ یا کوچک در جهان است.

«اینکه جوانان ما می‌‏گویند نه‏ شرق‏ و نه‏ غرب‏، معنایش این است که هیچ کدام در ایران دخالت نکنند؛ و این کاملًا به جا و به‌ حق است»‏[صحیفه امام،ج8، ص114]

امام خمینی(س) حفظ استقلال کشور را موجب قوام و دوام نظام اسلامی دانسته و عدول از این سیاست اساسی را در تمام روابط با خیانت به اسلام و مسلمین برابر می‌دانند.

«بر هیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام‏ و قوام‏ جمهورى اسلامى ایران بر پایه سیاست نه شرقى و نه غربى استوار است و عدول از این سیاست، خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.» [صحیفه امام،ج21، ص155]

5- احترام متقابل و عدم مداخله (نفی ظلم و ظلم پذیری)

یکی دیگر از اصولی که امام خمینی(س) در روابط خارجی مد نظر داشته و بر اساس نگرش عقل گرایانه تعالیم دینی و صلح گرایی و مسالمت‌جویی دولت اسلامی بر آن تأکید کرده‌اند اصل ایجاد و استمرار روابط بر اساس احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر است. آن‌چنان که از تعالیم اسلامی استفاده می‌شود فرد و جامعه اسلامی هماره باید با دیگران به گونه‌ای رفتار کند که دوست می‌دارد دیگران نیز با او چنان رفتاری داشته باشند و آنچه را برای خود می‌پسندد برای دیگری نیز بپسندد و از آنچه درباره خود کراهت دارد درباره دیگران نیز کراهت داشته باشد. از این تعلیم اسلامی با اصطلاح «انصاف» یاد می‌شود.

اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی کشورها اصلی است که از چنین تعلیمی بر می‌خیزد و محصول نهایی آن نفی ظلم به دیگران در عین نفی ظلم پذیری از دیگران است.

امام خمینی(س) بر اساس همین تعلیم اسلامی، رعایت اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی طرفین را از مؤلفه‌های اساسی روابط خارجی جمهوری اسلامی بر می‌شمارد که بر طبق آن نه جمهوری اسلامی مجاز به نفی احترام و دخالت در امور داخلی کشورهای طرف رابطه است و نه آنها مجاز به عدم رعایت این اصل کلیدی هستند.

ایشان طی بیاناتی در خصوص تبیین نوع رابطه جمهوری اسلامی با کشورهای مختلف به این اصل مهم چنین اشاره می‌کند.

«روابط ما با جامعه غرب؛ یک روابط عادلانه است که نه زیر فشار ظلم آنها خواهیم رفت و نه ظلمى بر آنها روا خواهیم داشت. ما با آنها به طور احترام‏ متقابل‏ رفتار خواهیم کرد، و با آنها اگر آنها هم احترام‏ متقابل‏ را حفظ کنند و نخواهند بر ما تحمیل کنند و تجدید نظر در این کارهایى که تا کنون بر ما- بلکه با شرق- کرده‌‏اند بکنند، ما با آنها به طور خوب و روابط حسنه رفتار مى‌‏کنیم و معاملات با آنها هم خواهیم کرد؛ به هر نحوى که صلاح خودمان باشد، نه هر نحوى که تحمیل باشد یا فقط صلاح آنها در نظر گرفته شده باشد، ما روابط حسنه با آنها داریم‏»[صحیفه امام،ج3، ص515]

و در پاسخ به خبرنگار روزنامه لوس آنجلس تایمز در خصوص چگونگی روابط با آمریکا می گویند:

«ما با تمام دولت‌ها، در صورتى که دخالت در امور داخلى ما نکنند و براى ما احترام‏ متقابل‏ قائل باشند، با احترام رفتار می‌‏کنیم»‏[صحیفه امام،ج5، ص182]

6- تقویت روابط با مسلمین و دفاع از وحدت مسلمین

بر اساس نظام ولای اجتماعی اسلام که از آیات کریمه قرآن چون ﴿وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ﴾ [سوره توبه ، آیه71]، ﴿ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[سوره حجرات، آیه10] و روایات اسلامی نظیر کلام شریف نبوی(ص) «کُلُّکُمْ‏ رَاعٍ‏ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه‏» استفاده می‌شود، مسلمانان فارغ از رنگ و نژاد و زبان و جغرافیا، برادران یکدیگر خوانده شده‌اند و در حقیقت عنصری بالادست از هویت ملی به نام «اخوت اسلامی» آنها را هویتی نوین بخشیده است و سرنوشت‌شان را به یکدیگر مرتبط ساخته است.

وجود سرنوشت مشترک میان برادران ایمانی بر اساس آموزه‌های اسلامی، اقتضا می‌کند که نسبت به یکدیگر بی تفاوت نبوده و در مواقع نیاز به کمک یکدیگر بشتابند. امام خمینی(ی) با استناد به کتاب و سنت، اهتمام به امور مسلمین را یک فریضه و از واجبات می‌دانند.

«ما با تمام مسلمانان برادر هستیم و این یک‏ اصل‏ اسلامى‏ است‏ که هر مسلمانى باید به مسلمان دیگر کمک کند»[صحیفه امام،ج4، ص338]

 بر این اساس، امام خمینی(س) همواره بر سیاست تقویت روابط برادرانه با تمام مسلمانان و وحدت و یکپارچگی جهان اسلام تأکید داشتند.

همچنین ایشان می گویند:

« برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت‏ کلمه‏ مسلمین‏ است، اتحاد ممالک اسلامى است، برادرى با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم پیمانى با تمام دوَل اسلامى است در سراسر جهان‏.»[صحیفه امام،ج1، ص336]

بر اساس همین مبنا، وحدت مسلمین به عنوان یک استراتژی مهم، در نظام اندیشه سیاسی و فقهی امام خمینی(س) جایگاه خاصی دارد که همواره بر آن تأکید کرده‌اند. ایشان با همّت والای خود تلاش کرد تا از اختلافات مذهبی بین اهل سنت و شیعیان جلوگیری کند و روح برادری میان جمیع مذاهب اسلامی را تقویت کنند.

« با برادران اهل سنت خود هیچ اختلافی نداریم، همه اهل ملت واحد و قران واحد هستیم.» [صحیفه امام،ج6، ص384]

ایشان هر گونه اختلاف افکنی مذهبی و قومی میان مسلمین را محصول غفلت اهل اسلام و توطئه دشمنان مسلمین می‌دانند و مسلمانان را از تمرکز بر نقاط افتراق و اختلاف پرهیز می‌دهند.

«...وحدت ایجاد کنیم... بین برادران‏ اهل‏ سنت‏ و شیعه که اینها هم با هم باشند. همان طورى که اهل سنت چهار مذهب دارند که در کنار هم‏‌اند، مذاهب نمی‌‏ریزند به جان هم، به حسب ظاهر، ما هم که مذهب پنجمى هستیم که می‌‏نشینیم با هم، ما براى خودمان فرایضمان را انجام بدهیم، لکن همه‌‏مان با هم بر ضد کسانى که بر ضد اسلام هستند. خوب، ما مسائل مشترک زیاد داریم، ما در اصول مذاهب‌مان، اصول دین‏‌مان، همه با هم مشترکیم. قرآن قرآن همه است؛ اسلام اسلام همه است؛ پیغمبر پیغمبر همه است. اینها مشترکات ما است. در این مشترکات ما با هم باشیم؛ و در مختصات هر کدام براى خودمان عملى داریم و براى خودمان آدابى داریم. این دعوا لازم ندارد؛ اینکه دعوا می‌‏شود دعوایى است که آنها ایجاد می‌‏کنند در بین ما.» [صحیفه امام،ج14، ص508]

7- اصل پایبندی به قراردادهای بین‌المللی

بی تردید وفای به تعهدات و پایبندی به قراردادها را می‌توان از برترین و پر تأکیدترین آموزه‌های اسلامی دانست. آیات قرآنی نظیر ﴿وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ﴾ [سوره مؤمنون، آیه 8] و ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُود﴾[سوره مائده، آیه 1] و براساس قاعده فقهی «المؤمنون عند شروطهم» پایداری به پیمانها و وفاداری به تعهدات ضروری است.

امام خمینی(س) میان قراردادهایی که با اراده و اختیار ملت مسلمان ایران، منعقد شده و معاهداتی که در اثر اکراه و اجبار و به دلیل سلطه و تحکم قدرتی بیگانه بر ملت مسلمان ایران، انعقاد یافته است تفاوت قائل بودند و قراردادها و تعهداتی که دولت اسلامی با اراده و اختیار خود و با استقلال کامل منعقد کرده است  را لازم الرعایة و  الزام آور می دانستند. به عنوان نمونه می‌توان به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به عنوان معاهده‌ای بین المللی اشاره کرد. بود که امام اعلام کردند:

«من باز تأکید می‌‏کنم که ما در سیاست خود براى رسیدن به صلح در چهارچوب قطعنامه شوراى‏ امنیت‏ جدى هستیم، و هر گز پیشقدم در تضعیف آن نخواهیم بود» [صحیفه امام،ج21، ص134]

نکته‌ای که باید یادآور شد آن است که از منظر امام خمینی(س) آن دسته از معاهدات بین المللی که خلاف مبانی و احکام اسلامی است یا متعهد شدن در برابر آن به زیان مصالح جامعه اسلامی باشد را الزام آور نمی‌دانند. از نظر ایشان و بر مبنای اصل اسلامی «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ‏ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ» در موارد تزاحم میان این گونه معاهدات و احکام الهی، رعایت احکام الهی و دستورات اسلامی ضروری و مرحج است.

8- دفاع از مستضعفان و مظلومان

دفاع از مظلومان و مستضعفان نیز ریشه در آموزه های قرآنی و تعالیم بلند اسلامی دارد. گاه مظلوم و مستضعف از زمره مسلمین است و گاه از غیر آنان. در هر دو وجه مفروض، مبارزه بر علیه ظلم و دفاع از مظلوم و کوشش برای رفع استضعاف مستضعفان از مواردی است که در تعالیم اسلامی بدان اشاره شده است. این اصل را باید از اصول غیر قابل تغییر حکومتی اسلامی دانست.

«ما طرفدار همه مظلومین درهمه جا هستیم و میل داریم که مظلومین بر همه ستمگران غلبه کنند.» [صحیفه امام،ج19، ص94]

بی‌شک قراردادن چنین باوری در میان اصول روابط خارجی امری بدیع به شمار می‌آید. چه این که مبانی سیاست خارجی و روابط جهانی برای دولت‌های غیر دینی صرفاً تأمین منافع دنیوی آنها است و به عبارت دیگر آنچه معیار و ملاک حمایت یا عدم حمایت از کشور یا افراد است میزان منافع آن است. اما از منظر امام، آنچه صلاحیت ملاک و میزان بودن در معادلات جهانی را دارد عدل است. سیاست خارجی حکومت اسلامی هماره باید با رعایت عدل محوری در عرصه بین الملل بدل به الگوی عملی این نظریه بدیع باشد.

«ما معادله‏ جهانى‏ و معیارهاى اجتماعى و سیاسى‌‏اى که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌‏شده است را شکسته‏‌ایم. ما خود چارچوب جدیدى ساخته ‏ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌‏ایم. از هر عادلى دفاع می‌‏کنیم و بر هر ظالمى می‌‏تازیم، حال شما اسمش را هر چه می‌‏خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانى پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شوراى امنیت و سایر سازمان‌ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایه داران و قدرت‌مندان که هر موقعى که خواستند هر کسى را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند.» [صحیفه امام،ج11، ص160]

ب- اصل سلبی در روابط خارجی:

نفی سلطه پذیری

مطابق قاعده «نفی سَبیل» که یکی ازقواعد مهم فقه اسلامی است حقانیت سلطه کافران بر مسلمانان نفی شده است. این قاعده که خود مأخوذ از آیه کریمه ﴿لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً﴾ [سوره نساء، آیه141] است بدان معناست که خداوند هیچگاه برای کافران، نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد کرد.

امام خمینی(س) بر اساس این قاعده فقهی با هر نوع سلطه طلبی و مداخله بیگانگان در امور مسلمین به شدت مخالفت می‌کنند. شاید بتوان چنین گفت که مخالفت امام با استعمار، قطع سلطه اجانب و مخالفت با اتکای به قدرتهای سلطه گر، از همین اصل برخاسته است.

«ما منطق‌مان، منطق‏ اسلام‏، این‏ است‏ که سلطه نباید از غیر بر شما باشد. نباید شما تحت سلطه غیر بروید. ما هم می‌‏خواهیم نرویم زیر سلطه. ما اصل گفتنمان این است که امریکا نباید{حاکم برمقدرات ما} باشد. نه امریکا تنها، شوروى هم نباید باشد؛ اجنبى نباید باشد. منطق ما این است و فریاد ما هم همین است.» [صحیفه امام،ج4، ص91]

موارد یاد شده تنها بخشی از اصول سیاست خارجی اسلامی از منظر امام خمینی(س) بود. بررسی دقیق و وسیع این مهم در  مبانی امام خمینی(س) از یک سوی ضروری است و از سوی دیگر مجال مفصل خود را طلب می‌کند.