اندیشه امام خمینی درون مکتبی است

طرح مطالبی که بیشتر مناسب محافل علمی و مورد توجه صاحب نظران است، آن هم در روزنامه و مجله ای ژورنالیستی درحوزه علوم انسانی همیشه مورد انتقاد اهل فن و اندیشمندان است، چرا که حتی با وجود حقانیت اصل مطلب، استفاده ابزاری و ژورنالیستی از آن طبیعی است. تیتر پرطمطراق اجتهاد اصولی و اصول اجتهادی در وهله اول نشان از طرح مباحثی دقیق و موشکافانه درباب اجتهاد این ویژگی منحصر به فرد فقه شیعی دارد و در متن آنچه مطرح می شود طرح کلیاتی با چاشنی و ادبیاتی سیاسی و جهت دار است.
ایشان در ابتدای مصاحبه خود چنین می گوید:
«آراء و اندیشه های امام را به عنوان یک مکتب ببینیم، همانطور که ما مکتب تشیع داریم و متعاقب آن مجتهدانی در مکتب تشیع، که می بینید شیخ انصاری یک مجتهد این مکتب است و امام یک مجتهد دیگر و بقیه هم هستند، اگر به اندیشه امام(ره) با عنوان یک مکتب نگاه شود، آن وقت این اجازه را به مجتهدان صاحب صلاحیت می دهد تا دراین مکتب اجتهاد کنند.»
طرح بحث مکتب امام خمینی از سوی ایشان و تشبیه این مکتب به مکتب شیعه یعنی مکتب امام صادق(ع) قیاسی مع الفارق به نظر می رسد که با ایرادی اساسی مواجه است. آن هم اینکه اولا اصول اندیشه امام خمینی(ره) درون مکتبی است یعنی درچارچوب مکتب امام صادق(ع) قابل طرح است و نه در کنار مکتب امام صادق(ع).
مباحث امام خمینی همه درون مکتبی هستند و روش برخورد علمی، آن است که از اصول و مبانی اندیشه امام سخن بگوییم و اجتهاد امام خمینی را به عنوان بهترین و کامل ترین اجتهاد از مکتب امام صادق(ع) که توانسته کمر استعمار و استکبار را شکسته و استقلال و آزادی را به مردم ایران و جهان ارمغان دهد، بپذیریم.
دوم اینکه با توجه به اصول اندیشه امام و با استناد به بیانات ایشان نیز می توان طبق اندیشه امام(ره) به سؤالات روز پاسخ داد و پاسخگویی به سؤالات امروز نیازی به طرح مکتب امام(ره) ندارد، مضاف بر آنکه امام از علمای گذشته محسوب نمی شوند بلکه معاصر هستند و از این جهت استخراج پاسخ های متناسب با نیاز امروز از اندیشه ایشان کار دشواری نیست.
سوم اینکه با توجه به جغرافیای بحث، این نکته جای طرح دارد که ایشان به جای اجتهاد در اندیشه امام خمینی بیشتر به دنبال کم رنگ ساختن مرجعیت امام (ره) درساحت مبانی و اصول اندیشه است، چرا که با طرح بحث مکتب امام خمینی (ره) مکاتب علمای دیگر قابل طرح است. همچنین سید حسن خمینی هیچ اشاره ای نمی کند که چگونه با طرح بحث مکتب امام خمینی ضمن اجتهاد در مکتب امام، چگونه مرجعیت وی در ساحت اندیشه و استناد در مقابل مکاتب دیگر محفوظ می ماند؟!
طرح مکتب امام خمینی به طرح مکتب آیت الله خویی، آیت الله بروجردی و... منتج شده و در وهله اول آشفتگی و هرج و مرج در مبانی را دامن می زند.
ایشان در قسمتی از این مصاحبه چنین بیان می کند: «ما در فقه علاوه بر همه روش های رایج، یک متد ارزشمند داریم به نام مذاق شارع که این بسیار در اجتهاد ما در مکتب امام موثر است چرا که این اگر چه مستقیما از رفتار یا کردار یا گفتار امام خبر نمی دهد ولی تشریح مذاق مکتب امام است.»
در حالی که بحث مذاق شارع از جمله مباحث اختلافی در فقه است چگونه می توان این بحث را در کنار وحدت پذیرش مرجعیت امام (ره) برای همه سلایق و باورهای مختلف در جامعه جمع کرد؟!
وی در حالی از پذیرش متد مذاق شارع در اجتهاد سخن می گوید و آن را در مکتب امام خمینی تجویز می کند که چنین مباحثی در اندیشه امام خمینی بیشتر دستاویز افراد طیفی خاص و مجله ای سکولار مانند مهرنامه قرار گرفته تا از این میان امام موردنظر خویش را فریاد بزنند کسانی که پیش از این تمایل داشتند تا امام را به موزه بفرستند اکنون نه تنها به آلزایمر سیاسی دچار شده اند بلکه تلاش می کنند تا در تاکتیکی فریبکارانه اندیشه امام (ره) را در چارچوب مباحثی این چنین به مباحث هرمنوتیکی مدرن پیوند زده وبا امکان طرح اجتهادهای مختلف در مکتب امام، مرجعیت ایشان را در باور مردم و خصوصا قشر جوان و تحصیلکرده توسط بیت امام خمینی (ره) متزلزل سازند.
سوال این است که آیا اساسا می توان در پارادایم تفسیری  هرمنوتیکی به فهم و تفهیم آراء حضرت امام پرداخت؟ به عبارت دیگر اولا لوازم این سخن چیست و ثانیا پیامدهای خواسته و ناخواسته آن کدامند؟
زمانی که از منظر روش شناسی مدرن آن هم از منظر تفسیری هرمنوتیکی بااندیشه های حضرت امام نگریسته شود اولا مناط و معیار محکمی برای قضاوت و انتخاب یک تفسیر بر دیگری نخواهد بود و برتری بخشی به یک تفسیر بر دیگر تفاسیر، ترجیح بلامرجح خواهد شد. ثانیاً امکان بهره گیری از آراء تبیینی و محکم امام برای فهم متشابهات وجود ندارد. نتیجه این رهیافت روش شناسی چیزی نخواهد بود جز حذف اندیشه امام(ره) و یا مصادره به مطلوب آن جهت اغراض خاص سیاسی و اجتماعی.
البته باید توجه داشت که افراط تفسیر گرایی به تفریط کنار گذاشتن آراء امام از صحنه فرهنگ و سیاست منجر نشود که این خود آسیبی جدی است. هرچند به نظر می رسد افراط در تفسیرگرائی، پیامد منطقی اش تفریطی خواهد بود در کم توجهی به مکتب امام. چرا که الشیء اذا بلغ حده انعکس ضده.
برای اجتناب از این آسیب، دقت در این نکته لازم است که میان مواضع و کنشهای سیاسی- اجتماعی حضرت امام(ره) و آراء معرفتی ایشان سازگاری کاملی وجود دارد. اندیشه و مبانی معرفتی آن بزرگوار نیز چیزی جز قرائت ناب از اسلام و میراث معرفتی آن در حوزه های مختلف عرفان، فلسفه و فقه نمی باشد. بنابراین بهترین مبنا برای فهم عمیق و صواب اندیشه امام خمینی(ره) رجوع به اصول و مبانی معرفتی ایشان است. چیزی که از طریق آثار و مآثار ایشان در دسترس قرار دارد.
با طرح بحث مکتب امام خمینی(ره) این سؤال مطرح می شود که چه کسی قرار است در این مکتب امام، مجتهد تربیت کند، چه نهاد و یا شخصی قرار است به این مجتهدین اجازه اجتهاد در اصول اندیشه امام را صادر کند و از همه مهم تر اگر بخواهیم طبق متد مذاق شارع به تشریح مکتب امام بپردازیم صلاحیت این افراد را چه کسی یا چه کسانی باید تأیید کنند، آیا صرف خویشاوندی، اجتهاد در اندیشه امام(ره) را مشروع ساخته و مجوزی برای اجتهاد در مکتب امام می شود؟!
ایشان در قسمتی از این مصاحبه چنین می گوید: «اعتراض من به برخی از برداشت های سال های اخیر، از همین منظر است که مصداق «نومن ببعض و نکفر ببعض» شده اند، به وجهه های نفی سکولاریسم در اندیشه امام می پردازند ولی به وجهه های حق مردم اشاره نمی کنند.»
این سخن به حدی از دوپهلو و متضاد بودن رنج می برد که موضع گیری گذشته ایشان را در مقابل مستند شاخص، یادآور می شود، آیا توجه صداوسیما در مستند شاخص برای حفظ جمهوریت نظام و تلاش برای توجه به رأی مردم در برابر عده ای قانون شکن دفاع از حق مردم نیست؟!
در ایام دهه فجر سال88، صداوسیما با پخش مستندی با نام شاخص سعی در تبیین ابعاد بیشتری از زندگی و سیره حضرت امام نمود. در این برنامه اعتراض شدید امام به گروه های سکولار و لیبرال اوایل انقلاب، خصوصاً اعتراض امام به قانون گریزی ابوالحسن بنی صدر با بیان این جمله که: «نمی شود از شما پذیرفت که قانون را قبول نداریم، غلط می کنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد. اگر می خواهید از صحنه بیرونتان نکنند، پیرو قانون باشید.» مطرح شد.
سیدحسن خمینی که پیرامون توهین های روزهای قدس، دانشجو و عاشورا به آرمان امام سکوت کرده بود، با نوشتن نامه ای به رئیس صدا و سیما نسبت به پخش مستند شاخص، اعلام نارضایتی خود را چنین بیان کرد:
«چنانکه از منابع موثق شنیده ام، برنامه ای تحت عنوان شاخص در تلویزیون پخش می شود و به گونه ای غیرصادقانه و تحریف آمیز، شخصیت جامع عارف کامل و مهربان و رهبری مقتدر امام خمینی(س) را مخدوش نموده است. جامعه جوان امروز ما به وسیله آن چه در این برنامه پخش می شود، شخصیت واقعی امام را نمی شناسد و تنها با شخصیت دست ساخته صدا و سیما آشنا می شود که متاسفانه فرسنگ ها با حقیقت امام که به فرموده رهبری انقلاب، همه هویت جمهوری اسلامی است، فاصله دارد.»
ضرغامی در نامه ای به مطالب سیدحسن خمینی پیرامون مستند شاخص چنین پاسخ داد: «نمی خواهم رنجنامه بنویسم که یک بار برای همیشه پدر رنج کشیده شما از طرف همه ما بچه های انقلاب، آن را به یادگار گذاشته است».
سخن این است همان گونه که به حکم وظیفه فرزندی امام، اعتراض جدی به اقدامات صدا و سیما دارید؛ ای کاش همین گونه هم نسبت به حوادث 8 ماه گذشته و جفایی که دشمنان انقلاب و اسلام به اساس نظام جمهوری اسلامی و میراث گرانبهای امام کردند و بغض و کینه سالیان خود را در کوچه و خیابان فریاد زدند، بیانیه می دادید و آن اقدامات شرم آور را نیز محکوم می کردید».
البته این که ایشان در ماهنامه ای مثل مهرنامه صراحتا بیان کنند که امام سکولار نیست جای تشکر دارد چرا که رویکرد کلی چنین نشریه ای در ساحت علوم انسانی تکرار ته مانده، علوم انسانی مدرنیته محوری است که هیچ دردی از جوامع اسلامی مداوا نکرده بلکه بستر استعمار آن ها را فراهم می سازند و از این جهت این، برای نشریه ای مانند مهرنامه یک قدم عقب نشینی محسوب می شود.
در بخش دیگری از این مصاحبه چنین آمده است: «ما نباید امروز بگوییم، انتظار امام از جامعه امروز ما چیست، پاسخ های امام مربوط به روزگار خودشان است، اما مکتب امام برای امروز هم پاسخ دارد».
درحالی که ایشان در گذشته شخصی را به دلیل طرح همین مباحث از موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی اخراج کرده اند، چنان سخن می گویند گویی امام نه انسانی معاصر بلکه فردی متعلق به زمان های گذشته است که اگر چنین نیز باشد مبانی اصول اندیشه امام خمینی ثابت و متعلق به تمامی زمان هاست.
هرچند طرح همین سخن نیز یک قدم عقب نشینی نسبت به دیدگاه های هم طیف های ایشان است که خواهان نقد و طرد اندیشه امام بودند.
بررسی کارنامه سیدحسن خمینی نشان می دهد که ایشان به بازخوانی و اندیشه امام خمینی و توجه به مبانی و اصول اندیشه ایشان و درعین حال اجتهاد در اصول عملکرد خویش به عنوان مسئول موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی بیش از هر شخصی نیازمند است تا در مورد اندیشه امام(ره) به صورت نومن ببعض و نکفر ببعض عمل نکنند و تمامی جوانب اندیشه امام را درنظر داشته و این اندیشه مطهر را دستاویز بهره برداری ژورنالیستی عده ای خاص قرار ندهند.