تاثیر انقلاب اسلامی بر اندونزی

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران حکومت سوهارتو، با تمایل هر دو کشور به توسعه مناسبات خود با جهان خارج و همچنین نزدیکی نظرات دو کشور در خصوص برخی از تحولات بین‌الملل، روابط فیمابین نسبت به زمان سوکارنو که تنها همکاری سیاسی دو کشور شرکت ایران در کنفرانس 1955 باندونگ بود گسترش پیدا کرد. دیدار سوهارتو از ایران و سفر شاه مخلوع به اندونزی، سفر متقابل وزرای خارجه و روسای مجالس دو کشور، حمایت ایران از الحاق منطقه ایریان جاوه به اندونزی و حمایت از مواضع این کشور در خصوص تیمور شرقی، از موارد همکاری سیاسی در این دوران است. وقوع انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) با نگرانی جدی مقامات جنوب شرقی آسیا از جمله اندونزی رو به رو گردید. معهذا هیچ‌یک از این دولت‌ها مشخصاً به دنبال انتقاد علنی از پیروزی اسلام بر امپریالیسم غربی و مشی سکولار نبودند. واکنش رسمی اولیه دولت اندونزی سکوت بود و سران آنها از اظهار نظر در مورد خلع شاه و یا تلاشهای معطوف به آزادی گروگانهای آمریکایی احتراز می‌کردند. همچنین سوهارتو، رئیس جمهور وقت اندونزی مایل نبود که نقش میانجی را در این امور ایفا کند. به قول شارون صدیق: "قضیه گروگان‌ها برای هیچ یک از این‌دو کشور (اندونزی و مالزی) موضوع ساده‌ای نبود."
به طور مشخص در اندونزی و مالزی این سکوت رسمی بیانگر دشواری موقعیت این دولتها بر سر یک دو راهی بود که یک سوی آن ملاحظات عملی مربوط به حمایت دولت از حقوق بین‌الملل قرار داشت و سوی دیگر آن گرایش بسیاری از شهروندان اندونزیایی و مالزیایی به هم هویت انگاشتن احساسی خود با ایده تشکیل دولتی عادل و مساوات طلب در ایران.
بعد از سقوط شاه شاهد استمرار و حتی گسترش دیدارهای رسمی دو دولت هستیم. ظاهر امر از حسن روابط نشان دارد اما اقدامات متخذه توسط دولت اندونزی برای کنترل هر گونه تاثیر نامطلوب انقلاب اسلامی ایران بر اوضاع داخلی شان نمایانگر نگرانی های مقامات این کشورها نسبت به وقایع ایران بود. ‏
در دهه 1980 در سرتاسر جنوب شرقی آسیا علائمی به چشم می‌خورد و ادعاهایی در مورد تلاشهای ایران به منظور جلب حمایت جوامع مسلمان محلی نسبت به انقلاب اسلامی مطرح می‌شد ولی هیچ مدرک قاطعی در مورد گروههای آشوب‌طلب خواستار جلب حمایت ایران ارائه نمی‌گردید. از جمله اینکه سازمانی موسوم به شورای انقلاب اسلامی اندونزی متهم به جلب حمایت ایران برای سرنگونی رژیم‌ سوهارتو بود. همچنین در سال 1981 میلادی در جریان پیگرد قانونی افراد متهم به بمبگذاری در مالانگ، ادعاهایی در مورد یک شبکه شیعی به رهبری دو واعظ مسلمان مطرح گردید. همچنین ادعا شد که یکی از این دو واعظ به ایران گریخته است. یعنی در همان جایی که وی ظاهراً در سالهای 1982 تا 1984 طلبه بوده است. اتهاماتی نیز مطرح بود مبنی بر اینکه مسلمانان تندرو درصدد تشکیل دولتی اسلامی طبق الگوی ایران هستند. در یک مورد معروف، عرفان سوریاهاردی سردبیر مجله جوانان مسلمان اندونزی به نام "والرماله" به اتهام براندازی به سیزده سال حبس محکوم شد. از جمله اتهامات وی انتشار مقاله‌ای در این مجله با عنوان آیت‌الله خمینی بود. محاکمه کنندگان مدعی بودند که این مقاله به گونه‌ای تحریک‌آمیز توصیه کرده: "توان مشابه انقلاب اسلامی در جهت نابودی حکومت‌های غیرمبتنی بر اسلام به کار گرفته شود و از مسلمانان سراسر جهان خواسته شود که انقلاب اسلامی را به ثمر بنشانند".
لذا دولتهای اندونزی و مالزی بیشترین فعالیت را در جهت محدود کردن روابط نامطلوب با ایران انجام دادند و از سفر شهروندانشان به ایران، چه به عنوان دیدارهای خصوصی و چه برای دانشجویان عازم فراگیری علوم اسلامی مخالفت می کردند. در نخستین سالهای پیروزی انقلاب این سیاست به طور غیر رسمی اجرا می‌شد. گزارش‌ها حاکی از آن است؛ شهروندانی که از ایران باز می‌گشتند، از نظر مقامات مظنون تلقی می‌شدند. با این حال از اواسط دهه 1980 دولت اندونزی رسماً شهروندانش را از تحصیل درسی در تعدادی از کشورها منع کرد. ایران نیز در این لیست قرار داشت.در مقابل مبلغان مسلمان و سازمانهای سیاسی در اندونزی از آغاز انقلاب اسلامی خواستار آن بودند که حکومت‌هایشان حمایت بیشتری از انقلاب اسلامی ابراز دارند. نشریات مذهبی و مجلات خبری تصویر امام خمینی(ره) را بر روی جلد خود چاپ و به طور منظم حوادث سالهای نخستین انقلاب اسلامی ایران را دنبال کردند. یکی از ناظران اظهار می دارد که به عقیده او امام خمینی سومین چهره محبوب در اندونزی می‌باشد. البته علت افزایش علاقه مردم به امام خمینی بیشتر بدان جهت بود که او را نماد پیروزی اسلام می‌دانستند. این اجماع عام در میان نظرات ناظران مسائل جنوب شرقی آسیا وجود دارد که انقلاب اسلامی نفوذ مهمی بر آگاهی مذهبی در این منطقه داشته است. این انقلاب هنگامی رخ داد که جنبش تجدید حیات اسلام در این منطقه در حال شتاب گرفتن بود و مسلمانان اعم از آن که در کشورشان در اکثریت یا اقلیت بودند، نسبت به هویت خود آگاه‌تر شده بودند. در این دوره تفسیرهای احیاگرانه مودوی، قطب و شریعتی شروع به تاثیرگذاری بر اذهان بسیاری از فعالان نموده بود. به لحاظ داخلی، مسلمانان با مادیات و اخلاقیات غربی بیشتر تماس پیدا کرده و پیروی از آن را غالباً نامطلوب یافته بودند. همچنین در این دوره بود که کاستی راه حل‌های ایدئولوژیک غربی که توسط رهبران سکولار منطقه مطرح می‌شد، آشکار شده بود. در چنین محیطی انقلاب اسلامی ایران به منزله نمونه‌ای از پیروزی اسلام بر ایدئولوژی و نیروهای امپریالیستی و غیر اخلاقی غرب پدیدار شد. این زمینه سبب شد واکنش‌های عمومی اولیه نسبت به انقلاب اسلامی بسیار مثبت باشد و رهبران مذهبی را مجذوب کند. همان طور که راهارجو، روشنفکر مسلمان اندونزیایی اظهار نمود؛ برای بسیاری از اندونزیایی‌ها شباهت‌های مهمی میان ایران و کشورشان وجود داشته است، از جمله تلاش ایران برای رها نمودن خود از سلطه یک ابرقدرت، به‌کارگیری منابع نفتی برای توسعه کشور و استفاده از اسلام برای رهایی از چنگ امپریالیسم و سوسیالیسم در سطح ملی و بین‌المللی. ‏