خاطراتى از زندگى خصوصى امام خمینى(ره) از زبان همسر و فرزندانشان

حضرت امام حتى کار منزل، شستن ظرفها و حتى شستن لباسهاى بچه خودمان را وظیفه من نمى دانستند و اگر به این کارها دست مى زدم ناراحت مى شدند و آن را به حساب نوعى اجحاف نسبت به من مى گذاشتند. حتى وقتى وارد اتاق مى شدم به من نمى گفتند «در را پشت سرتان ببندید». صبر مى کردند تا بنشینم و بعد خودشان بلند مى شدند و در را مى بستند.
امام در مسائل خصوصى زندگى من دخالت نمى کردند. به من مى گفتند :«هرطور میل دارى زندگى کن، اما آنچه از تو مى خواهم این است که واجبات را انجام دهى و محرمات را ترک کنى، یعنى گناه نکنى.»
هرطور که دوست داشتم زندگى مى کردم. به رفت و آمدم با دوستانم کارى نداشتند.

فرزند امام:
امام خیلى صمیمى، خودمانى و مهربان بودند. همیشه تا آخر عمر با ما همینطور بودند. از نظر تربیتى ایشان براى ما یک الگو بودند و همیشه با عملشان ما را مقید مى کردند. اگر کار بدى انجام مى دادیم هیچوقت تغیر نمى کردند و کتک نمى زدند. گاهى اوقات یک تشر مى زدند و همان براى ما کافى بود. امام آنقدر جذبه داشتند که ما خود به خود از ایشان حساب مى بردیم و مواظب رفتارمان بودیم.
امام جز در مسائل شرعى بر بقیه مسائل خیلى سختگیرى نمى کردند. ایشان مقید بودند که ما واجبات را انجام دهیم و از گناهان دورى کنیم. اما هیچوقت کارهاى دینى به ما دیکته نمى شد. ما وقتى رفتار امام را مى دیدیم خود به خود در ما تأثیر مى گذاشت و سعى مى کردیم عمل کنیم. ایشان حتى یکبار هم به ما نگفتند که موقع نماز است و بروید نماز بخوانید. مى گفتند: «شما باید در طول این ساعت نماز بخوانید. واى به حال کسى که در طول این ساعت نماز نخواند.» صبح ها هم هیچوقت ما را براى نماز بیدار نمى کردند و مى گفتند: «اگر خودتان بیدار مى شوید، بلند شوید و نماز بخوانید. اگر بیدار نشدید قبل از نماز ظهر و عصر، نماز صبحتان را قضا کنید.»
ایشان همیشه در کارهاى منزل کمک مى کردند. و هیچوقت دستور نمى دادند که چاى یا آب یا هرچیز دیگرى برایشان ببریم. خودشان بلند مى شدند و به آشپزخانه مى رفتند.
ایشان به بچه ها خیلى علاقه داشتند. ایشان به دختر من که از شیطنت بچه خود گله مى کرد مى گفتند: «من حاضرم که ثوابى را که تو از تحمل شیطنت این بچه مى برى، با ثواب تمام عباداتم عوض کنم.» ایشان با نوه هاى خود خیلى صمیمى تر و رفیق تر بودند.