امام خميني (ره) و فرهنگ
به هر روي با اين نگاه فرهنگ موضوعي است ويژة انسان و ارتباطي وثيق با هدايت و تربيت او دارد. از نگاه ايشان فرهنگ سازنده و پيشرو در حوزههاي فردي و اجتماعي سبب هدايت انسانها و جامعه و تربيت الهي هر دو خواهد شد. ايشان با توجه به هر دو بُعد فردي و اجتماعي فرهنگ، تأثيراتي عميق بر هر دو ساحت فرهنگ اسلامي ايراني گذاشتهاند، به گونهاي كه الگوي تحول فرهنگي ايران پس از انقلاب اسلامي ميتواند به تنهايي موضوع تحقيقي جامع و فراگير باشد. ايشان در بُعد فردي مسائل فرهنگي سالها به خودسازي و تربيت خويش و ديگران پرداختند و در قالب سلوك اخلاقي و عرفان عملي اسلام نمونهاي از انسان تربيتيافتة الهي را به جهان امروز معرفي نمودند. جوانان بسياري نيز در اين نظام تربيتي كه امام احياگر آن بودند رشد يافتند و سير اليا… خويش را با مراد خود پيمودند و به عناصر اصلي انقلاب اسلامي تبديل شدند. در ابعاد اجتماعي نيز تئوري اصلاح فرهنگي امام در قالب انقلاب اسلامي معرفي و تبيين شده است. از نگاه امام فرهنگ مطلوب يك جامعه بايد حاوي 3 ويژگي زير باشد:
1. داراي يك نظام تربيتي براي رشد و تعالي انسان باشد.
2. فعال، پيشرو و روزآمد باشد و هيچ گاه دچار تحجر، انفعال و غربزدگي نشود.
3. با محوريت فرهنگ خودي تأمينكنندة استقلال فرهنگي باشد.
در ادامه سعي خواهيم نمود به تبيين اين سه ويژگي از ديدگاه فرهنگي امام بپردازيم:
1. امام خميني (ره) معتقد است تربيت الهي انسان اصل و اساس دعوت انبياء و اديان بزرگ جهان است. همانگونه كه مسيح براي تربيت، عروج و رشد انسان مبعوث شد، پيامبر گرامي اسلام (ص) نيز وظيفة تربيت و هدايت انسانها را بر عهده داشت. بنابراين اساس فرهنگ ديني بر هدايت و تربيت انسان به سوي خداوند متعال شكل گرفته است. از نگاه امام اصليترين و اوليترين نقش و وظيفة فرهنگ، تربيت انسان صالح است. ايشان در انتقاد از غرب و حكومت پيشين ايران در ناديده گرفتن اين ضرورت فرهنگي ميفرمايند:
“آنها فرهنگ ما را آنطور درست كردهاند كه نگذاشتند انسان در آن تربيت پيدا كند. اينها نگذاشتند كه جوانان ما رشد پيدا كنند. اينها در فرهنگ ما رخنه كردند و فرهنگ ما را به روزي انداختند كه انسان نتواند در آن رشد پيدا كند.” (1)
ايشان اصل رشد و هدايت انسان به سوي خداوند متعال را نيز به عنوان اولين وظيفة دولت موقت ايران در سال 1358 (1979ميلادي) معرفي كردند و فرمودند:
“بايد در اين سال جديد عنايت زيادي شود اول به فرهنگ كه اين خيلي مهم است، اين فرهنگ بايد متحول شود، فرهنگ استعماري فرهنگ استقلالي شود بايد معلمان ما متناسب با فرهنگ ما انتخاب شوند و جوانان ما را به گونهاي صحيح تربيت كنند يعني جوانان ما تربيت انگلي پيدا نكنند. چنانچه كه تا به حال اينگونه بوده كه آنها را غربي بار آوردهاند. اين مسأله در فرهنگ ما مطلب بسيار مهمي است. بالأخره فرهنگ ما بايد متحول شود.” (2)
امام در تبيين عدم توجه به اين مسألة مهم خصوصاً در دانشگاهها ميفرمايند:
“ما بيش از پنجاه سال است كه دانشگاه داريم لكن چون خيانت شده است به ما از اين جهت رشد انساني ندارد. تمام انسانها و نيروي انساني ما را از بين برده است.” (3)
2. بر اساس ديدگاه امام، فرهنگ بايد روزآمد و پيشرو باشد و در عرصة توسعة فرهنگي جامعه نقشي فعال و پويا داشته باشد. در ديدگاه امام آلوده شدن فرهنگ به تحجر و واپسگرايي نيز از آسيبهاي بزرگ فرهنگ است. لذا امام در اولين روزهاي انقلاب در پاسخ به عدهاي از متحجرين و در پاسخ به شايعاتي مبني بر تحريم سينما از سوي مراجع ديني فرمودند: (4)
“ما كي با تجدد مخالفت كردهايم؟ سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت مردم و تربيت آنها باشد. ما با فساد مخالفيم نه با سينما.”
پويايي و سرزندگي فرهنگ از نگاه امام يكي از ويژگيهاي اصلي فرهنگ است. به اعتقاد امام فرهنگ مشرقزمين اين توانايي را دارد كه بدون تأثير از ساير فرهنگها نقشي فعال و پويا ارائه نمايد. ايشان در وصيتنامة خويش در فرازي به نقشة دامنهدار استعمار غرب براي رخوت و ركود فرهنگي جوانان به وسيلة مظاهر فساد اشاره مينمايند و آن را مغاير پويايي فرهنگي مشرق و به خصوص ايران ميدانند. از نگاه امام الگوي خودباوري شرق يكي از راههاي پويايي و سرزندگي فرهنگ شرقي است و به همين جهت در وصيتنامة خويش خطاب به جوانان ايراني ميفرمايند:
“و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و آمريكا و شوروي كم ندارد اگر خودي خود را بيابد.” (5)
3. از نگاه امام خميني (ره) فرهنگ خودي هر جامعه مناسبترين فرهنگ براي رشد و بالندگي آن جامعه است و تلاش در جهت هرچه پربارتر كردن اين فرهنگ موجب استقلال فرهنگي خواهد شد. در ادبيات امام فرهنگ غرب، ويرانگر فرهنگ شرقي است ولي با اين وجود امام بر اخذ وجوه مثبت فرهنگ غربي تكيه دارد. خودباوري فرهنگي در انديشة امام يك اصل اساسي است.
امام معتقد است غرب در پي استيلاي فرهنگي خويش بر شرق است و اين استيلا نظم فرهنگي جامعه شرقي را بر هم خواهد زد. ايشان در پيام تاريخي خويش به گورباچف به اين نكته اشاره كرده و ميفرمايند:
“شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعة خويش را دوا نكردهايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند.” (6)
غربستيزي منطقي امام، همواره بر جهت خاص حفظ و كسب استقلال فرهنگي استوار بوده است. از نگاه امام غربستيزي فرهنگي در كنار تحول فرهنگي در چارچوب فرهنگ شرقي بايد به استقلال فرهنگي بيانجامد چنانكه فرمودند:
“بالأخره بايد فرهنگ متحول شود به يك فرهنگ سالم و يك فرهنگ مستقل و يك فرهنگ انساني.” (7)
از نگاه امام خميني (ره) بايد اصلاح يك جامعه را از اصلاح فرهنگي آن جامعه آغاز كرد. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام نيز در پي تجديد حيات معنوي و فرهنگي انسان و جامعه بوده و هست. اين شيوة اصلاح فرهنگي امام الگويي از تحول فرهنگي در پرتو تعهد فرهنگي را به جهان امروز عرضه نمود.
والسلام
پينوشتها:
1. امام خميني، صحيفة نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ج 5، ص 195.
2. همان، ص 200.
3. همان، ص 284.
4. امام خميني، وصيتنامه، انتشارات آستان قدس رضوي.
5. امام خميني، صحيفة نور، ج 21، ص 66.
6. همان، ص 200.