خاطره آیت الله پسندیده ازملاقات با امام درزندان پادگان عشرت آباد

وقتی وارد شدیم فقط دو صندلی در آنجا بود، که روی یکی از آنها رئیس پادگان نشسته بود و من هم روی صندلی دیگر نشستم. به او گفتم که: «می خواهم با آقا ملاقات کنم». او گقت: «پسر آقای محلاتی آمده است که با پدرش ملاقات کند، هر وقت برگشت نوبت شما می شود که بروید و با آقا دیدار کنید.»

 

 نوبت ما که شد با همان رئیس پادگان برای ملاقات امام رفتیم. به من گفت: «شما فقط احوالپرسی کنید و در امور سیاسی با آقا صحبت نکنید.» گفتم:«بسیار خوب، من خودم می دانم.»

 

 وارد محوطه ای شدیم که از باغ جدا شده بود، ولی دیوار نداشت. رفتند که به امام اطلاع بدهند، هنگامی که برگشتند، گفتند: «آقا مشغول نماز است.» رئیس پادگان گفت: «ما می رویم در یکی از همین اتاقها منتظر می شویم تا آقا از نماز فارغ شوند». طولی نکشید که آمدند و گفتند: «آقا از نماز فارغ شده اند». سپس به اتاق امام رفتم. در اتاق، تختی بود و امام روی آن نشسته بودند. چند صندلی هم داخل اتاق بود. امام از تخت پائین آمدند و روی صندلی نزدیک من نشستند. رئیس پادگان نیز نشست ولی دو مأمور سرپا ایستادند.

 

 من با امام صحبت کردم و تمام مطالب را به ایشان گفتم. اظهار داشتم: «آقای شریعتمدار تقاضای ملاقات دارند موافقید یا خیر؟» گفتند: «مگر ایشان به تهران آمده اند؟» گفتم: «آری، تازه آمده اند و منزل آیت الله خوانساری وارد شده اند». ایشان پرسیدند: «چرا آمده اند؟» پاسخ دادم: «کار داشتند!» آنگاه گفتم:«آقای یاوری و آقای بحرالعلوم هم از رشت آمده بود. آیت الله آملی (که در تهران بودند) سلام رساندند، آقای میلانی هم آمده بودند و سلام رساندند» و یک یک اسامی علما را گفتم که ایشان متوجه بشوند همه در تهران جمع شده اند.

 

 آنگاه پرسیدم: «اجازه می دهید شهریه طلاب قم را منظم بپردازیم؟» گفتنذ: «بله». گفتم: «آقای آملی ظاهرا تقاضا داشتند اجازه بدهید بازارهای تهران و شهرستانها که تعطیل است باز شود». امام پرسیدند: «مگر تعطیل است؟» گفتم: «آری تعطیل است». گفتند: «باز کنند، مانعی ندارد». گفتم: «حوزه های درس هم تعطیل است، اجازه می دهید درس شروع شود؟» گفتند: «آری» . غرض من از این سوال و جوابها این بود که ایشان را به مهمترین اوضاع کشور و پیامدهای دستگیری معظم له آگاه سازم. ایشان هم کاملا از اوضاع مطلع شدند و سپس خداحافظی کردیم و به منزل برگشتیم تا در جلسات شرکت کنیم.