مذاکره با ایران؛ احیای جایگاه امریکا

من دریافتم که امریکا به تنهایی نمی تواند به تحقق اهدافش در جهان دست یابد و همواره نیازمند حمایت دوستانش است.» اعتراف سکاندار دستگاه دیپلماسی کاخ سفید به ناتوانی واشنگتن در حالی انجام می شود که طی روزها و ماه های اخیر بسیاری از استراتژیست ها و تحلیلگران امریکایی از «افول ایالات متحده» و «فروپاشی تفکر سرمایه داری» سخن گفته بودند. در راس صاحب نظران قائل به «پایان سلطه امریکا» می توان از «فرانسیس فوکویاما» رئیس گروه توسعه اقتصادی بین المللی دانشگاه جانز هاپکینز، تئوریسین ارشد موسسه RAND و نویسنده کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» نام برد. این اندیشمند امریکایی ژاپنی الاصل، طی مقاله یی که چند ماه قبل از برگزاری انتخابات چهارم نوامبر در هفته نامه «نیوزویک» منتشر شد، در تحلیل بحران اقتصادی امریکا نوشت؛ «علاوه بر برخی از شرکت های مطرح امریکایی، تفکر خاص سرمایه داری نیز از هم فرو پاشید. انفجار از داخل بانک های سرمایه امریکا، ناپدید شدن بیش از یک تریلیون دلار در بازار سهام در یک روز نشان از سقوط سرمایه داری امریکا دارد.» فوکویاما در ادامه نوشته بود؛ «ایده بزرگ امریکا به عنوان ارتقا دهنده لیبرال دموکراسی در کل جهان که به عنوان بهترین راه برای کسب شکوفایی بیشتر و آغاز یک نظم بین المللی بود، شکست خورده است.» آخرین گزارش «روند جهانی تا سال 2025» که چندی پیش از سوی «شورای ملی اطلاعات» (NIC) انتشار یافت در مورد موقعیت ابرقدرت های جهان در مقایسه با پیش بینی چهار سال قبل، بدبینانه تر بود. این گزارش که از هسته مرکزی نظام امنیتی ایالات متحده بیرون آمد، باز گو کننده بخشی از روند عقلایی و واقع گرایی در این کشور است. این گزارش پیش بینی تحلیلگران بی طرف و واقع گرا مبنی بر «تحقق جهان چند قطبی و ادامه کاهش فاصله بین قدرت ها تا سال 2025» را مورد تایید قرار داد. این گزارش نشان داد ایالات متحده طی دو دهه آینده برتری و تفوق خود را در عرصه های اقتصادی، نظامی و سیاسی جهان از دست می دهد. در همین چارچوب و در راستای نجات امریکای در حال افول و برای تامین منافع حیاتی این کشور، خانم «مارینا آتاوی» رئیس «بنیاد موقوفه کارنگی برای صلح بین الملل» (CEIP) طی گزارشی تحلیلی و راهبردی ذیل عنوان Sharing the Burden in the Middle East که در دسامبر 2008 منتشر شد، نوشت؛ «بازگشت به دیپلماسی که شعار دولت باراک اوباما است، به تنهایی برای تامین منافع ایالات متحده در خاورمیانه کافی نیست. امریکا باید مسوولیت ایجاد صلح در خاورمیانه را با کشورهای عربی تقسیم کند. امریکا باید برخی ابتکارهای صلح آمیز کشورهای عربی را بپذیرد و آنها را ترغیب کند تا مسوولیت بیشتری در این حوزه متقبل شوند. دولت جدید اوباما باید از تجربه دولت بوش در ایجاد یک «ائتلاف ضد ایرانی» عبرت گرفته، و از تکرار آن اجتناب کند. به جای آن باید گفت وگوهای فراگیر منطقه یی را در مورد ترتیبات امنیتی جدید تشویق کند. تقسیم و سهیم کردن دیگران در مسوولیت ها، به مفهوم انصراف از جایگاه ابر قدرتی ایالات متحده در منطقه نیست؛ بلکه هدف اتخاذ سیاستی مناسب تر برای تامین منافع ملی امریکا خواهد بود.» دولت های عربی برای تحقق صلح پایدار در منطقه باید با اسرائیل مذاکره کنند.» در تشریح ناکامی های سیاست خارجی دولت افراطی و نئوکان جرج بوش «زبیگنیو برژینسکی»، یکی از برجسته ترین تئوریسین های امنیت ملی ایالات متحده، طی مقاله یی تحلیلی در «واشنگتن پست» نوشته بود؛ «جرج بوش رئیس جمهور امریکا در حالی کاخ سفید را ترک می کند که امریکا در باتلاق منطقه یی بزرگ، بی ثبات و پر از درگیری از شرق مصر تا غرب هند گرفتار شده است.» برژینسکی در ادامه با طرح «دیپلماسی جامع منطقه یی» به اوباما، «مذاکره مستقیم و غیر مشروط با ایران درباره تمایلات هسته یی آن و نگرانی های امنیتی منطقه یی دو جانبه بدون توسل به تهدید» را پیشنهاد کرده است. برژینسکی در پایان تاکید می کند؛ «اگر ثابت شود دیپلماسی جامع سازنده است، امریکا به آرام کردن این منطقه کمک خواهد کرد و اگر هم شکست بخورد، همان جایی خواهیم بود که اکنون هستیم؛ یعنی در وسط اغتشاشات.» «دنیس راس» مشاور ارشد اوباما و مسوول ارتباط با ایران در دولت 44 امریکا، در تاریخ 11 آبان 1387 مدعی شده بود؛ «یکی از دلایلی که اروپایی ها در انجام کار بیشتر علیه ایران تاخیر می کنند، این است که وقتی ما با ایرانی ها گفت وگو نمی کنیم، آنها می ترسند که فشار اقتصادی بیشتر به معنای جهت گیری به سوی مقابله باشد. حال اگر ما برای گفت وگو بدون خطا، آمادگی داشته باشیم، این امر کار را برای اروپایی ها آسان تر می کند. اگر آماده شویم تا رفتاری متفاوت از گذشته داشته باشیم، واقعاً گزینه های بیشتری داریم.» «ری تکیه» و «چارلز کوپچان»، دو تن از تحلیلگران واقع گرا و کارشناسان امریکایی امور ایران، طی مقاله یی تحت عنوان «ایران منزوی نخواهد شد» که در روزنامه «لس آنجلس تایمز» در چهارم مارس 2008 منتشر شده بود، با اذعان به عدم انزوای ایران، توصیه کرده بودند؛ «به جای آنکه به شورای همکاری خلیج فارس به عنوان وسیله یی علیه ایران نگاه شود، واشنگتن باید اعضای آن را ترغیب کند تا یک برنامه مشترک امنیت منطقه یی تنظیم کنند؛ همان طور که امریکا اروپا را برای در امان ماندن از تهدید اتحاد جماهیر شوروی ترغیب به این کار کرد. در حقیقت این کار باعث شد اتحادیه اروپا به وجود آمد و تا انتهای جنگ سرد پیش رفت و توانست با موفقیت بعد از فروپاشی دیوار برلین دشمنان پیشین خود را در مرکز اروپا در آغوش بگیرد. تعمیق ارتباط ایران با شورای همکاری خلیج فارس، و مضاعف بر آن مذاکرات مستقیم میان واشنگتن و تهران، امید مشابهی را برای پیوستگی منطقه یی این کشور رقم می زند. فشار و تهدید نظامی در عمل نتوانسته ایران را به زانو درآورد. می بینیم که محدود کردن ایران تاثیر گذار نبوده است و وضعیت عراق نشان می دهد که تغییر رژیم با زور تا چه اندازه می تواند خطرناک باشد. بنابراین بهترین وسیله برای روبه رو شدن با تهدید ایران از مسیر یک دیپلماسی بردبار و گسترش پیوستگی منطقه یی در کنار تنظیم سیاست های امریکا با متحدان عربش است.» بسیاری از تحلیلگران واقع گرا و ناظران سیاسی و بین المللی با اذعان به تضعیف موقعیت ایالات متحده، به ویژه در منطقه استراتژیک خاورمیانه که بخش مهمی از منافع حیاتی واشنگتن در آن تعریف شده است، با اهداف و رهیافت های متفاوت بر مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط با جمهوری اسلامی، و البته همه در راستای «احیای موقعیت و منافع امریکا»، تاکید می کنند. برخی از صاحب نظران، آثار و نتایج مذاکره و گفت وگو با ایران

- در قالب مفهوم «مذاکره با دشمنان» - را مشروعیت بخشی به مذاکرات اعراب با رژیم صهیونیستی می دانند؛ و بر این باورند که حرکت در این مسیر، گام نهادن در بازی «برد - برد» برای واشنگتن خواهد بود. این کارشناسان در تبیین خط مشی پیشنهادی خود می گویند؛ «پذیرش مذاکره از جانب تهران به معنای تایید غیرمستقیم مذاکره با تل آویو و عدم قبول آن به معنای فقدان عزم و جدیت در تحقق فرآیند مشترک نظم جدید و ترتیبات امنیتی منطقه یی توسط ایران ارزیابی خواهد شد.» عده یی دیگر، مذاکره و حتی روابط دیپلماتیک با ایران را گامی موثر و لازم برای «تقابل» بیشتر و «جلب همکاری و همراهی» بهتر متحدان سنتی و منطقه یی امریکا می دانند. گروهی از استراتژیست های امنیت ملی امریکا نیز با اقرار به وزن و نفوذ منطقه یی ایران، منافع بلندمدت ایالات متحده را در تعامل و همکاری با تهران جست وجو می کنند. فصل مشترک همه رهیافت های ذکرشده، افزایش قدرت و نفوذ امریکا و مهار و تضعیف ایران است.
در چنین هنگامه یی که مخالفان و رقیبان منافع و امنیت ملی کشورمان در تلاش برای گشودن مسیر و ترتیب دادن میزی هستند که خروجی آن، افزایش فشار بر ایران، تغییر رفتار و همکاری آن در راستای منافع و مصالح امریکا و اسرائیل است، تدبیر و دوراندیشی حکم می کند دستگاه سیاست خارجی کشور از هم اکنون با هم اندیشی کلیه اندیشمندان روابط بین الملل، استادان و صاحب نظران امریکا شناس و دیپلمات های ارشد مسلط به اصول دیپلماسی، ضمن ارزیابی دقیق و برآورد منطقی شرایط پیش روی به طراحی «راهبرد کلان» و تدوین خط مشی های تامین کننده منافع و امنیت کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت کشور، و عدم مشروعیت بخشی به رژیم صهیونیستی مبادرت کند.