بحران گروگان‌گیری در سفارت آمریکا

در جریان اشغال سفارت، کارمندان سفارت تلاش کردند مدارک و اطلاعات محرمانه را از بین ببرند، اما ایرانیان توانستند بخشی از آن اطلاعات را بازیافت کنند. بعد از بازیابی، در حدود ۷۰ سند محرمانه بدست آمد که توسط ایران منتشر شد. بسیاری از آن اسناد مربوط به فعالیتهای مخفیانه سیا در ایران میشد.[۴]
  پیشینه
عواملی چون سرنگونی دولت مردمی محمد مصدق توسط دولت آمریکا و پشتیبانی این کشور از حکومت شاه در دوران سرکوبی مخالفان و دگراندیشان موجب پدیدار شدن نارضایتی‌های بسیار و احساسات ضد آمریکایی در بین مردم ایران شد، چنانکه تنها سه روز پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ و باوجود آنکه دولت ایالات متحده دولت جدید ایران را به رسمیت شناخته بود، با یورش به سفارت آمریکا خود را نشان داد. در صبح روز ۲۵ بهمن ماه، یک گروه مسلح احتمالاً از هواداران سازمان مارکسیست انقلابی موسوم به سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران و یا یک گروه مسلح مارکسیست دیگر به سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید یورش بردند. سفیر وقت آمریکا ویلیام سالیوان به تفنگداران دریایی محافظ سفارتخانه دستور داد تا تنها به منظور حفظ جان خود تیراندازی کنند و برای پراکنده کردن چریکهایی که اقدام به بالا رفتن از دیوارها کرده بودند، از گاز اشک‌آور استفاده نمایند. با وخیم تر شدن اوضاع، سالیوان با دولت موقت تماس حاصل کرده و از آنها کمک خواست. کارکنان سفارت سپس همگی خود را در اتاق گنبدی شکل مخابره خبر حبس کرده و اقدام به از بین بردن اسناد کردند. پس از آنکه مهاجمان، کارکنان سفارت را به مرگ و آتش زدن اتاق مخابره خبر تهدید کردند، به دستور سالیوان، کارکنان سفارت همگی تسلیم شدند. با اینحال امتناع ( امام ) روح‌الله خمینی رهبر انقلاب ۱۳۵۷، از تایید اقدام مذکور، ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت را قادر کرد تا به نمایندگی از دولتش، به این تنش پایان دهد. پس از گذشت دو ساعت نیروهای کمیته انقلاب به همراه یزدی وارد درگیری شده و موفق شدند چریک‌ها را به ترک سفارت ترغیب کنند، به این ترتیب در ساعت دوازده ظهر آن روز کنترل سفارت آمریکا به دست مقامات دولت موقت افتاد.[۵][۶] همان روز، روزنامه اطلاعات، در صفحه اول خود ذیل تیتر «سفارت آمریکا سقوط کرد» نوشت: «سرانجام سفارت آمریکا به تصرف ارتش انقلاب و چریک‌ها درآمد. مأموران سفارت آمریکا و تفنگداران دریایی که از داخل سفارت تیراندازی می‌کردند، در این دقایق تسلیم شدند و چریک‌ها و افراد مسلح به داخل سفارت رفتند.»[۷] یزدی ضمن عذرخواهی از سالیوان این واقعه را حاصل عوامل کنترل نشده انقلاب دانست و به او اطمینان داد که امنیت آنها از آن به بعد تضمین خواهد شد.[۸]
دولت موقت مهدی بازرگان به این دلیل توسط خمینی انتصاب شده بود که روحانیون هوادار او از مهارت مدیریتی لازم برای اداره دولت بی بهره بودند و روحانیون میانه‌رو و ملیون نیز با مداخله آنان در سیاست مخالفت میورزیدند. دولت موقت، ائتلافی از ملی گرایان مذهبی و سکولار بود که به رغم برخوردار بودن از برخی امتیازات مهم، نتوانست زمینه پیشرفت ناسیونالیسم ایرانی را به عنوان یک عامل سیاسی عمده در ایران پس انقلاب فراهم کرده و از اوج‌گیری بنیادگرایی شیعه جلوگیری کند.[۹] در آن برهه زمانی که محبوبیت افراد به میزان «انقلابی بودن» و نه لزوماً منطقی بودن طرحهای آنان برای آینده بستگی داشت، این دولت نسبت به خواست اجتماع، بی تفاوت یا مخالف و از ارتباط با طبقات پایین اجتماع عاجز بود. همزمان ( امام ) خمینی که از پایگاه مردمی بالایی برخوردار بود، زیرکانه به تقویت هواداران خویش در سازمان روحانیت و گسترش نهادهای تازه تاسیس انقلابی و دیوان سالاری دولتی اقدام کرد. اقدامی که نوعی دولت در دولت محسوب میشد.[۱۰]
اندکی پس از آغاز به کار دولت، مجلس تازه تاسیس خبرگان که اکثراً از هواداران ( امام ) خمینی تشکیل میشد، اقدام به تدوین قانون اساسی کرد. در این قانون اختیارات وسیعی به ( امام ) خمینی به عنوان ولی فقیه از جمله فرماندهی نیروهای مسلح و تعیین نیمی از اعضای شورای نگهبان داده شده بود. ملی‌گرایان، چپ‌گرایان و مجاهدین خلق با این قانون اساسی به مخالفت برخاستند، اما شدیدترین مخالفتها از سوی آیت‌الله کاظم شریعتمداری روحانی میانه‌رو بود. در این برهه از زمان، بنیادگرایان حامی ( امام ) خمینی هنوز کاملاً قدرت را دست نگرفته بودند و از اینرو به چالش طلبیدن آنان امری ممکن بود، اما مخالفان ولایت فقیه، در متحد شدن با یکدیگر ناتوان بودند و از همدیگر حمایتی به عمل نیاوردند. در حالیکه چپ گرایان و ناسیونالیست‌ها سرگرم هماهنگ کردن استراتژی خود در مخالفت با قانون اساسی بودند، بحران گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا روی داد. این اتفاق، وضعیت سیاسی کشور را دگرگون کرد، مانع طرح مباحث جدی درباره قانون اساسی شد و ملی گرایان و چپها را وادار به عقب نشینی و اتخاذ موضع دفاعی کرد. ضمن اینکه موازنه نیروها، به گونه‌ای آشکار به نفع حامیان ( امام ) خمینی رقم خورد و یک بار دیگر ایالات متحده، هرچند این بار به طوری ناخواسته، عامل تغییر مسیر سیاسی ایران شد.[۱۱]
بحران گروگان‌گیری
بازرگان در دوران ریاست خود، مجدانه تلاش میکرد زمینه برقراری روابط مستحکم و دو جانبه با آمریکا را پی ریزی کند و ابراهیم یزدی وزیر امورخارجه وی نیز از این سیاست اعلام حمایت کرد. قرار بر این بود که با میانجیگری بازرگان، دیداری میان ( امام ) خمینی و نمایندگان آمریکایی در تهران صورت گیرد و بازرگان برای پذیرش سفیر معرفی شده جدید آمریکا آمادگی داشت. اما سنای آمریکا در ماه مه ۱۹۷۹ (اردیبهشت ۱۳۵۸) قطعنامه ای را که پیش نویس آن توسط دو سناتور نزدیک به شاه، تهیه شده بود، تصویب کرد و به موجب آن، دولت ایران به دلیل اعدام های فوری مقامات رژیم گذشته محکوم شده بود. دولت بازرگان بر اثر فشارهای وارده از سوی بنیادگرایان حامی ( امام ) خمینی و همچنین چپ‌گرایان، اعلام کرد این قطعنامه نوعی دخالت آشکار در امور کشور بوده و حاضر به پذیرفتن سفیر جدید آمریکا نیست.[۱۲]
اما شاید حساس‌ترین مسئله برای ایران، که موجب فراهم شدن بهانه برای تصرف سفارت آمریکا شد، سرنوشت شاه تبعیدی بود. حامیان بانفوذ شاه در آمریکا، که معتقد بودند از سرگیری روابط دوستانه حکومت جدید با آمریکا، موجب تقویت جمهوری اسلامی میشود، برای ممانعت از آن تلاش میکردند و دولت جیمی کارتر را برای صدور اجازه ورود شاه به آمریکا برای معالجات پزشکی زیر فشار گذاشتند. «سایروس وَنس» وزیر امور خارجه آمریکا معتقد بود که به طور حتم، با ورود شاه به ایران، تمامی شانسهای موجود برای برقراری روابط با دولت جدید از میان خواهد رفت. «بروس لِینگن» دیپلمات آمریکایی و «هنری پِرِشت» مسئول وقت میز ایران در دپارتمان امور خارجه آمریکا، تحت تاثیر جو موجود در ایران که بر ضد دولت موقت بود، به کاخ سفید توصیه کردند که پذیرفتن محمدرضا شاه به خاک آمریکا را به تعویق بیاندازد. آنان همچنین مدعی شدند که راه دادن شاه، موجب تضعیف روند عادی سازی روابط ایران و آمریکا خواهد شد و برای از دور خارج کردن دولت بازرگان، به دست تندروها، بهانه خواهد داد. لنیگن حتی ادعا نمود که این امر موجب سقوط سفارت آمریکا در ایران و به گروگان گرفتن اعضای آن خواهد شد. در مقابل زبینکو برژینسکی، مشاور امنیت ملی، خواستار پذیرفتن شاه و به نمایش گذاشتن اقتدار و وفاداری آمریکا به یک دوست قدیمی بود. وزیر خارجه پیشین هنری کیسینجر، دیوید راکفلر و عده ای از حامیان نزدیک شاه نیز، کارتر را برای پذیرفتن شاه، تحت فشار قرار دادند. سرانجام کارتر ورود شاه را پذیرفت. برخی دلیل این تصمیم کارتر را، اقدامات بشر دوستانه میدانند، برخی نیز معتقدند که کارتر نمیخواست در انتخابات ریاست جمهوری آینده، به پشت کردن به یک متحد سالخورده و بیمار، متهم شود. اما عده ای دیگر به تئوری «کیسینجر – راکفلر / چیس مانهاتان» اعتقاد داشتند. بر اساس تئوری فوق الذکر، «چیس مانهاتان» تصمیم داشت تا با متقاعد کردن دولت در پذیرفتن شاه در آمریکا و در نتیجه شتاب بخشیدن به خشونت‌ها در ایران، طرح مسدود کردن دارایی‌های ایران را به اجرا بگذارد. در واقع یکی از نخستین اقدامات دولت کارتر، مسدود سازی میلیاردها دلار از سرمایه‌های ایران در ایالات متحده بود؛ سرمایه‌هایی که مقادیری از آنها در بانک چیس مانهاتان سپرده گذاری شده بود. وقتی پرشت تصمیم دولت ایالات متحده را با یزدی (وزیر امور خارجه) در میان گذاشت، یزدی اعتراض کرد و این تصمیم را برای دولت بازرگان بسیار مخاطره‌آمیز خواند. یزدی که از تلاش دوستان شاه برای گرفتن اجازه ورود او به آمریکا اطلاع داشت بارها به صورت غیر علنی سعی کرده بود تا از طریق مذاکره با دیپلماتها، دولت آمریکا را به عدم پذیرفتن شاه ترغیب نماید، اما توصیه پرشت و لینگن تاثیر چندانی بر قضاوت کاخ سفید نداشت.[۱۳][۱۴]
پذیرش شاه در ۳۰ مهر همان سال در شورای مرکزی پزشکی، موجب تغییر دورنمای سیاسی ایران شد و خاطرات تلخ مربوط به کودتای سازماندهی شده از سوی سیا در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را زنده کرد و انزجار فراوانی نسبت به ایالات متحده در ایران برانگیخت. چپ گرایان دولت موقت را به عدم اعمال فشار کافی برای استرداد شاه و نداشتن زیرکی لازم جهت شناسایی توطئه واشنگتن برای اعاده سلطنت متهم کردند. خیابانهای اطراف سفارت آمریکا در تهران، به میعادگاه چپگرایانی تبدیل شد که پی در پی تظاهرات ضد آمریکایی به راه می‌انداختند. در میان ناباوری آنان، هدف اصلی آنها یعنی مقابله با امپریالیسم به صورت داغترین مسئله مورد نظر در کشور درآمده بود. اما نیروهای چپ، توان پیشی گرفتن از گروه‌های مبارز اسلامی را نداشتند. یکی از این گروه‌ها، گروه دانشجویان پیرو خط امام بود که اغلب اعضای آنرا دانشجویان دانشگاه‌ها تشکیل میدادند. یک روحانی به نام محمد موسوی خوئینی‌ها، رهبر معنوی این گروه محسوب میشد که معتقد بود دولت موقت به طرز خطرناکی به ایالات متحده نزدیک شده است و اجازه ورود به شاه توسط آمریکا، توطئه‌ای سازمان یافته برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است. به گفته او دانشجویان هوادار ( امام ) خمینی به این نتیجه رسیدند که اشغال سفارت آمریکا، بهترین اقدام در مقابله با آن خواهد بود، چرا که چنین اقدامی دارای بازتابهای گسترده در سطح جهانی است و آنها از این رهگذر میتوانند انزجار خود را از پذیرش شاه ابراز کنند. طبق ادعای خوئینی‌ها دانشجویان از وی خواستند که  ( امام ) خمینی را در جریان این تصمیم قرار دهد، اما او دلیل آورد که ملاحظات سیاسی، امکان رضایت  ( امام ) خمینی از این اقدام را منتفی میکند و در صورت مخالفت  ( امام ) خمینی با این اقدام و پس از انجام آن، دانشجویان خیلی زود محوطه سفارت را ترک خواهند کرد.[۱۵]
بدینسان دانشجویان مبارز، دنبال فرصت مناسبی برای عملی کردن نقشه خود می‌گشتند که دیدار برژینسکی حامی شاه با بازرگان و یزدی در اواخر اکتبر در الجزایر، این فرصت را فراهم ساخت. این دیدار که با بی احتیاطی در آن مقطع حساس انجام شده بود توسط تلویزیون سراسری ایران پخش شد و با فراخوان های  ( امام ) خمینی در تشدید اعتراض دانشجویان به آمریکا، همزمان شده بود. سه روز پس از این دیدار و در پانزدهمین سالگرد تبعید اجباری خمینی به ترکیه توسط شاه، سفارت آمریکا در تهران ساعت ۱۰ صبح، توسط دانشجویان حامی  ( امام ) خمینی مورد حمله قرار گرفت، دانشجویان قفل و زنجیرهای در را با آهن‌بر بریدند و با شکستن در به راحتی به حیاط سفارت وارد شدند، و به حریم دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا تجاوز نمودند. سفارت در عرض سه ساعت به طور کامل به اشغال آنان در آمد. مانند اقدام قبلی، کارکنان سفارت تلاش کردند تا اسناد را از بین ببرند، ولی مهاجمان به سرعت وارد شده و بیشتر اسناد را به دست آوردند. دانشجویان که تعدادشان کمتر از ۵۰۰ نفر بود، کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند، صدها نمونه از اسناد توقیف شد و بحران بزرگی در عرصه بین المللی به وقوع پیوست.[۱۶][۱۷][۱۸]
( امام ) خمینی در ابتدا با اشتیاق چندانی از تصرف سفارت حمایت نکرد، ولی به زودی با تشخیص فواید بالقوه چنین اقدامی، نظر خود را تغییر داد و از آن با عنوان «انقلاب دوم ایران» که اهمیتش از انقلاب اول بیشتر بود یاد کرد. نخستین قربانی گروگانگیری، بازرگان بود. او از این اقدام به عنوان نقض قوانین بین المللی یاد کرد و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط گروگان ها شد. عدم پیروی گروه کوچکی از دانشجویان از بازرگان، ضعف دولت وی را نمایان ساخت و او دو روز بعد استعفا داد. استعفای وی شکستی برای نیروهای ملی گرا و میانه رو و پیروزی بزرگی برای دانشجویان حامی  ( امام ) خمینی بود.[۱۹]
عواقب گروگانگیری
با استعفای بازرگان و آغاز بحران گروگان گیری، حامیان  ( امام ) خمینی گام بزرگی به سوی تحکیم پایه های قدرت خویش و ایجاد حکومت دینی اسلامی برداشتند. آنان بحران گروگانگیری را کش دادند تا میانه‌روها را تضعیف و قانون اساسی مد نظرشان را به تصویب برسانند. به زودی قانون اساسی اسلامی تصویب و بانگ اعتراض آیت الله شریعتمداری در مخالفت با آن به خاموشی گرایید. بحث و مجادله در مورد قانون اساسی، با این ادعا که چنین بحثهایی اکنون خائنانه است، رنگ باخت.[۲۰][۲۱] در کشوری که در آن هنگام، «ضدیت با امپریالیسم» رمز پیروزی بود، حامیان  ( امام ) خمینی به عنوان قهرمانان چنین امری شناخته میشدند. بحران گروگان گیری، برخی از رادیکال ترین چهره های بنیادگرایان را در مرکز عرصه سیاسی ایران قرار داد و صدای عناصر میانه‌رو را خاموش ساخت. چند ماه پس از آغاز این بحران، ابوالحسن بنی‌صدر نخستین رئیس جمهور ایران شد که دوران ریاست جمهوری وی تحت الشعاع ماجرای گروگانگیری، تهاجم عراق به ایران و رقابت شدید او با حامیان  ( امام ) خمینی و نهادهای تاسیس شده و روبه رشد حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت. بنی صدر که خود را در مقابله با مخالفان ضعیف میدید، بر خلاف بازرگان که رویه‌ای انفعالی در برخورد با بنیادگرایان پیشه کرد، جسورانه با دست زدن به اقدامات متهورانه و تهاجمی، در صدد شکست دادن آنان برآمد.[۲۲]
بنیادگرایان نیز با طولانی کردن بحران گروگانگیری، به گونه‌ای موثر در جهت بدنام کردن و تضعیف رقبای ملی گرای خود و روحانیون میانه‌رو و مخالف با ولایت فقیه، بهره بردند. دانشجویان پیرو  ( امام ) خمینی، سفارت آمریکا را «لانه جاسوسی» نامیدند و با تلاش فراوان تکه پاره های اسنادی را که پیش از افتادن به دست آنها پاره شده بود، در کنار هم قرار دادند. کارآمدترین استراژی آنها برای حرکت ایران به سوی حکومت اسلامی مورد نظرشان، انتشار گزینشی اسناد به دست آمده بود که پس از تدوین و تنظیم در قالب ۶۵ جلد و با عنوان «اسناد لانه جاسوسی» آماده شد. با انتصاب خوئینی‌ها به عنوان نماینده ( امام ) خمینی در صدا و سیما، دانشجویان از دسترسی گسترده‌ای به رسانه‌های جمعی برخوردار شدند.[۲۳]
اسناد سفارت، توصیف دقیقی از تماس‌های کارکنان آن با اقشار مختلف جامعه ایران و روشنفکران و سیاستمداران ارائه میداد، دانشجویان خط امام، با انتشار گزینشی آنها به بدنام کردن مخالفان ولایت فقیه پرداختند و صدها نفر از مردم را به جاسوسی برای آمریکا متهم نمودند. اکثر افراد مورد اتهام از ملی گرایان بودند که با مقامات آمریکایی دیدار کرده بودند. نخستین قربانی این برنامه هماهنگ عباس امیر انتظام معاون بازرگان بود که از سوی دولت موقت، مامور برقراری تماس با سفارت شده بود. او دستگیر و به حبس ابد محکوم شد. نهضت آزادی بازرگان بیهوده کوشید تا دانشجویان پیرو  ( امام ) خمینی را به اتهام خراب کردن وجهه چهره های معروف به دادگاه بکشاند.[۲۴]
بازرگان و همچنین سیاستمداران آمریکایی از درک رابطه ساختاری موجود بین بحران گروگان گیری و جنگ قدرت در ایران ناتوان بودند. دانشجویان پیرو  ( امام ) خمینی با تخریب وجهه صدها تن، عملاً سیاست خارجی ایران را درست گرفتند و هیچکدام از روحانیون هوادار  ( امام ) خمینی نیز با اقدامات دانشجویان و گروگانگیری، مخالفتی به عمل نیاوردند. به نظر میرسید که چپ گرایان مانند حزب توده و فداییان خلق نیز عمق ماجرای گروگانگیری را درنیافته بودند و از پیوستن به کاروان مخالفت با آمریکا و حملات وارده به ملی گرایان شادمان بودند. مجاهدین خلق نیز همپای آنان از این اقدام دانشجویان ستایش کردند، اما وقتی حامیان  ( امام ) خمینی به پاکسازی برخی اعضای مجاهدین _که جزء ۵۰۰ دانشجوی تسخیرکننده سفارت بودند_ پرداختند، از شدت حمایتشان کاسته شد. چپ گرایان تصور نمیکردند که با شناسایی دانشجویان پیرو خط امام به عنوان ضد امپریالیست، به نوعی به خود ضربه میزنند. آنها خود را از دستاویز مهمی که میتوانستند از آن برای بسیج توده‌ها استفاده کنند، یعنی همان ژست ضد امپریالیستی، محروم کردند.[۲۵]
در اوج شور و هیجان ناشی از بحران گروگانگیری در کشور، حامیان  ( امام ) خمینی خواستار برگزاری رفراندوم برای پیش نویس قانون اساسی خود شدند. چپ گرایان و ملی گرایان به مخالفت خود با ولایت فقیه ادامه دادند و جدی ترین چالش با آن توسط شریعتمداری صورت گرفت که فتوایی علیه آن صادر کرده بود. اپوزیسیون نامتحد ولایت فقیه در آن شرایط، حریف مکتبی‌ها و بنیادگرایان نمیشد. به همین خاطر، در ۱۱ و ۱۲ آذر ۱۳۵۸ و در اوج بحران، همه پرسی برگزار شد و شورای انقلاب مدعی شد که از مجموع بیش از ۱۵ میلیون رای ماخوذه تنها ۳۰۸۶۶ رای، مخالف قانون اساسی بوده است. در همه پرسی پیشین (همه‌پرسی تایید جمهوری اسلامی)، ۲۰ میلیون نفر شرکت کرده بودند و اینک ۱۷ درصد واجدین شرایط به قانون اساسی رای ندادند. بدین سان، بنیادگرایان به قیمت از دست دادن بخشی از پایگاه مردمی خود، به قانون تئوکراتیک خود دست یافتند.[۲۶][۲۷]
شریعتمداری و حزب جمهوری خلق مسلمان زیر نظر او به مخالفت خود با این قانون ادامه دادند و هنگامی که در درگیری بین آنها و حامیان  ( امام ) خمینی، یک محافظ شریعتمداری کشته شد، نیروهای حزب خلق مسلمان، قیامی را در تبریز به راه انداختند و ایستگاه رادیو و تلویزیون شهر را تصرف کردند. سپاه پاسداران به دفتر مرکزی حزب یورش برده و شماری از افراد شورشی توسط دادگاه‌های انقلاب به چوبه دار سپرده شدند. شریعتمداری نیز تا پایان عمر تحت حبس خانگی قرار گرفت.[۲۸]
عملیات طبس (اردیبهشت ۱۳۵۹)
پس از شکست دولت کارتر در آزادسازی گروگانها از کانالهای دیپلماتیک، یگان ویژه دلتا فورس نیروهای مسلح آمریکا، ماموریت پیدا کردند گروگانهای آمریکایی را در یک عملیات کماندویی آزاد کرده و به آمریکا باز گردانند.
این عملیات که بدلیل مشکلات فنی و جوی به شکست انجامید، به عملیات طبس (با نام رمز عملیات Operation Eagle Claw) مشهور گشت.
اسناد بدست آمده از سفارت آمریکادر تهران
 
یکی از اسناد بازسازی شده توسط دانشجویان پیرو خط امام
  «یکی از این اسناد در مورد فردی بود که سازمان سیا از او با عنوان LURE/۱ SD نام می‌برد. در دی ماه ۱۳۵۸، در گاو صندوق اتاق رئیس پایگاه سیا در تهران، هفت سند درباره این فرد پیدا کردیم. نخستین سند ، به تاریخ ۲۷ ژوئیه ۱۹۷۹ به گزارش‌های فردی به نام SD ROTTER که بعدها معلوم شد قشقایی است، مربوط می‌شد. وی مقامات سیا را به تماس با شخص دیگری با عنوان SD LURE ترغیب می‌کرد. در این سند، شماره تلفن او ذکر شده بود. یکی از مأموران سیا با اسم رمز «گای رادرفورد» در پاریس تحت پوشش یک تاجر به او نزدیک شده بود. SD LURE موافقت کرد که دوباره در تهران با او ملاقات کند.» [۲۹]
• بر طبق برخی از اسناد بدست آمده سفارت آمریکا در تهران، به وجود آمدن یک واکنش تند از سوی نیروهای انقلابی و حتی اشغال سفارت و گروگان گرفتن کارمندان آن را پیش بینی کرده بود .[۳۰]
• همچنین در میان اسناد بدست آمده از سفارت آمریکا در تهران ، مطالبی بر ضد برخی از فعالین سیاسی کشور بدست آمد که مهمترین آنها عباس امیرانتظام بود. گفتنی است که آمریکائی‌ها توانسته بودند که بخشی از اسناد را از طریق سوزاندن، از بین ببرند.
همکاری سفارت کانادا با سازمان سیا
پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، سفارت کانادا با درخواست جیمی کارتر به مرکز فعالیت‌های اطلاعاتی سازمان سیا تبدیل شد. کن تایلر که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ سفیر کانادا در تهران بوده گفته است که وی عملاً به مسئول اطلاعاتی شماره یک آمریکا در ایران تبدیل شده بود و اطمینان داشت که مقامات ایرانی به فعالیت‌های سری وی پی نخواهند برد.[۳۱]
عواقب درازمدت
نخستین تحریمات اقتصادی آمریکا علیه ایران در همین جریان علیه ایران وضع گردید.[۳۲] در حقیقت تصرف غیرقانونی[۳۳][۳۴] سفارت ایالات متحده آمریکا و به گروگان گرفتن کارکنان آن بمدت ۴۴۴ روز، باعث پیدایش سالها دشمنی آمریکاییان علیه ایران، از جمله قطع تمام روابط، ضبط و مصادره میلیونها دلار اموال ایران در خارج از کشور، وضع تحریمات علیه ایران، و طرد ایران از جوامع غربی شد که تا به امروز نیز ادامه دارد.[۳۵] ویلیام داگرتی، یکی از گروگانها، سالها بعد در این باره در یک مصاحبه با شبکه سی ان ان توضیح داد:
« وقتی اینطور کشور شما (آمریکا) را تحقیری می‌کنند که ما را کردند، اینجور چیزها به یاد آدم می ماند. آدم کسانی را که اونطور به حیثیت شما و خانواده و کشورتان اهانت کردند را فراموش نمی‌کند. تنفر آنان از آمریکایی ها را هنوز بخوبی به یاد دارم. از هر روزنه بدنشان در حال نشت کردن بود.[۳۶]
 » گروگان‌ها
 
گروگانها در حال بازگشت به آمریکا
۶۶ گروگان (۶۳ نفر از سفارت آمریکا و ۳ نفر از دفتر کنسولگری در وزارت امور خارجه) از تاریخ ۴ نوامبر ۱۹۷۹ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ گروگان بوده‌اند.[۳۷] گروه ۶۳ نفری در سفارت و گروه ۳ نفری در وازرت امور خارجه نگهداری می‌شدند.
۱۳ نفر از گروگان‌ها بین ۱۹ و ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹ آزاد شدند و یک نفر از آنها در ۱۱ ژوئیه ۱۹۸۰ آزاد شد. ۵۲ نفر باقیمانده ۴۴۴ روز به عنوان گروگان در اختیار و کنترل گروه دانشجویان بودند و در نهایت در ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ آزاد شدند.
دیپلمات های گریخته
در روز اشغال سفارت، شش دیپلمات آمریکایی توانستند بگریزند و در سفارت‌خانه‌های دولت سوئد و کانادا پناه گیرند و در نهایت در ۲۸ ژانویه ۱۹۸۰ با گذرنامه‌های کانادایی از ایران خارج می‌شوند.
• رابرت آندرز، ۲۴ ساله، افسر کنسولی
• مارک جی. لیجک، ۲۹ ساله، افسر کنسولی
• کورا آ. لیجک، ۲۵ ساله، دستیار کنسولی
• هنری ل. شاتز، ۳۱ ساله، وابسته کشاورزی
• جوزف د. استافورد، ۲۹ ساله، افسر کنسولی
• کاتلین ف. استافورد، ۲۸ ساله، دستیار کنسولی
گروگان های آزادشده
از ۱۹ تا ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹، سیزده گروگان که زن یا سیاه‌پوست بودند، آزاد شدند :
• کیتی گراس، ۲۲ ساله، منشی
• سر گروهبان جیمز هیوز، ۳۰ ساله، مدیر اداری نیروی هوایی آمریکا
• لیلیان جانسون، ۳۲ ساله، منشی
• سر گروهبان لدل میپلز، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• الیزابث مونتاگن، ۴۲ ساله، منشی
• گروهبان ویلیام کوآرلز، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• للوید رولینز، ۴۰ ساله، افسر اداری
• کاپیتان نیل (تری) رابینسن، ۳۰ ساله، افسر اداری
• تری تدفورد، ۲۴ ساله، منشی
• سر گروهبان جوزف وینسنت، ۴۲ ساله، مدیر اداری نیروی هوایی آمریکا
• سر گروهبان دیوید واکر، ۲۵ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• جان والش، ۳۳ ساله، منشی
• سرجوخه وزلی ویلیامز، ۲۴ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
در تاریخ ۱۱ ژوئیه ۱۹۸۰، ریچارد آی. کوئین کنسول‌یار ۲۸ ساله ریچارد آی کوئین به دلیل نشانه‌های بیماری آزاد شد.
۵۲ گروگان باقیمانده
• توماس ال.آهرن کهتر، ۴۸ ساله، افسر کنترل مواد مخدر
• کلیر کورتلند بارنس، ۳۸ ساله، متخصص ارتباطات
• ویلیام ای.بلک، ۴۴ ساله، افسر ارتباطات و ضبط
• رابرت اُ. بلاکر، ۵۴ ساله، افسر اقتصادی متخصص در زمینه نفت
• دانلد جی.کوک، ۲۶ ساله، کنسول یار
• ویلیام جی.دوگرتی، ۳۳ ساله، دبیر سوم هیئت اعزامی آمریکا به ایران
• فرمانده ناوبان یکم رابرت انگلمن، ۳۴ ساله، وابسته نیروی دریایی
• سر گروهبان ویلیام گالگوس، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• بروس دبلیو.جرمن، ۴۴ ساله، افسر اعتبارات
• دوان ال.جیلت، ۲۴ ساله، متخصص ارتباطات و اطلاعات نیروی دریایی
• آلن بی.گلانسینکسی، ۳۰ ساله، افسر امنیتی
• جان ای.گریوس، ۵۳ ساله، افسر روابط عمومی
• جوزف ام.هال، ۳۲ ساله، وابسته نظامی با درجهٔ ستوان یار
• سر گروهبان کوین جی.هرمنینگ، ۲۱ ساله، افسر تفنگداران دریایی
• گروهبان دوم دانلد آر.هوهمن، ۳۸ ساله، پزشک ارتش
• سرهنگ للند جی.هالند، ۵۸ ساله، وابسته نظامی
• مایکل هاولند، ۳۴ ساله، آجودان تیمسار امنیتی و یکی از سه تنی که در وزارت امور خارجه ایران نگهداری می‌شدند
• چارلس ای.جونس کهتر، ۴۰ ساله، متخصص ارتباطات و اپراتور دور نویس، تنها آمریکایی سیاهپوستی که در نوامبر ۱۹۷۹ آزاد نشد
• مالکوم کالپ، ۴۲ ساله، مقام ناشناخته
• مورهد سی.کندی کهتر، ۵۰ ساله، افسر اقتصادی و بازرگانی
• ویلیام اف.کیوف کهتر، ۵۰ ساله، سرپرست(مدیر) مدرسه آمریکایی در اسلام آباد پاکستان که در زمان اشغال به تهران مراجعه کرده بود.
• سرجوخه استیون دبلیو کرتلی، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• کاترین ال.کوب، ۴۲ ساله، افسر فرهنگی سفارت و یکی از دو گروگان زن
• فردریک لی کوپکه، ۳۴ ساله، افسر ارتباطات و متخصص الکترونیک
• ال. بروس لینگن، ۵۸ ساله، کاردار سفارت و یکی از سه تنی که در وزارت امور خارجه ایران نگهداری می‌شدند  • استیون لاوترباخ، ۲۹ ساله، افسر اداری
• گری ای.لی، ۳۷ ساله، افسر اداری
• سر گروهبان پول ادوارد لویس، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• جان دبلیو لیمبرت، ۳۷ ساله، افسر سیاسی
• سر گروهبان جیمس ام.لوپز، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• سر گروهبان جان دی.مک کیل، ۲۷ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• مایکل جی. مترینکو، ۳۴ ساله، افسر سیاسی
• جری جی.میل، ۴۲ ساله، افسر ارتباطات
• گروهبان دوم مایکل ای.مولر، ۳۱ ساله، رهبر واحد محافظان تفنگداران دریایی
• برت سی.مور، ۴۵ ساله، مشاور(مستشار) برای امور مدیریتی
• ریچارد اچ.مورفیلد، ۵۱ ساله، رئیس(ژنرال) کنسول آمریکایی در ایران
• کاپیتان پول ام.نیدمن کهتر، ۳۰ ساله، افسر ستاد لجستیک نیروی هوایی
• رابرت سی.اود، ۶۵ ساله، افسر بازنشسته خدمات خارجی بر روی(دربارهٔ) شغل موقت در تهران
• سر گروهبان گریگوری ای.پرسینگر، ۲۳ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• جری پلوتکین، ۴۵ ساله، تاجر غیر دولتی که به تهران مراجعه کرده بود
• استوار ارشد رجیس رگان، ۳۸ ساله، افسر وظیفه ارتش و عهده دار دفاع از افسران وابسته نظامی
• سرهنگ دوم دیوید ام.روئدر، ۴۱ ساله، نمایندهٔ وابستگان نیروی دریایی
• باری ام.روسن، ۲۶ ساله، وابسته مطبوعاتی
• ویلیام بی.رویر کهتر، ۴۹ ساله، نایب رئیس اجرایی انجمن ایران-آمریکا
• سرهنگ توماس ای.شافر، ۵۰ ساله، وابسته نیروی هوایی
• سرهنگ چارلس دبلیو.اسکات، ۴۸ ساله، افسر ارتش و وابسته نظامی
• فرمانده دانلد ام.شارر، ۴۰ ساله، وابسته ناوگان هوایی
• سر گروهبان رادنی وی(راکی).سیکمان، ۲۲ ساله، محافظ تفنگداران دریایی
• گروهبان دوم جوزف سوبیک کهتر، ۲۳ ساله، پلیس نظامی برای دفاع از پرسنل ستاد وابستگان
• الیزابت آن سویفت، ۴۰ ساله، رئیس قسمت سیاسی سفارت و یکی از دو گروگان زن
• ویلیام التامسث، ۳۹ ساله، افسر بالا رتبه سیاسی و یکی از سه تنی که در وزارت امور خارجه ایران نگهداری می‌شدند
• فیلیپ آر.وارد، ۴۰ ساله، افسر اداری
۸ نفر طبس
۸ نفر که برای نجات گروگان‌ها به دشت کویر نزدیک طبس اعزام شدند، در اثر سوانحی طبیعی کشته شدند.
• کاپیتان ریچارد ال.باکه، ۳۴ ساله، نیروی هوایی
• سر گروهبان جان دی.هاروی، ۲۱ ساله، نیروی تفنگداران دریایی
• سرجوخه جورج ان.هولمس کهتر، ۲۲ ساله، نیروی تفنگداران دریایی
• گروهبان دوم دوی ال.جانسون، ۳۲ ساله، نیروی تفنگداران دریایی
• کاپیتان هارولد ال.لویس، ۳۵ ساله، نیروی هوایی
• سر گروهبان تکنسین جوئل سی.مایو، ۳۴ ساله، نیروی هوایی
• کاپیتان لین دی.مک اینتاش، ۳۳ ساله، نیروی هوایی
• کاپیتان چارلس تی.مک میلان، ۲۸ ساله، نیروی هوایی
 اعضای کمیتهٔ مرکزی تسخیر سفارت
• ابراهیم اصغرزاده
• محسن میردامادی
• حبیب‌الله بیطرف
• رضا سیف‌اللهی
• رحیم باطنی
دیگر اعضا
• سعید حجاریان
• معصومه ابتکار
• عباس عبدی
روزشمار وقایع

 
تمبر یادمان کشور آمریکا به مناسبت بازگشت گروگان‌های آمریکا از تهران
۱۹۷۹ (میلادی) (۱۳۵۸)
• ۲۲ اکتبر : محمدرضا پهلوی به آمریکا وارد شد؛
• ۲۳ اکتبر (۱ آبان): ۳۰ هزار نفر از مردم تهران در مقابل سفارت آمریکا در خیابان روزولت با تجمع خود نسبت به راه‌دادن شاه به خاک آمریکا اعتراض کردند؛
• ۴ نوامبر: سفارت به اشغال دانشجویان در آمد.
۱۹۸۰ (میلادی) (۱۳۵۹)
• ۲۷ ژوئیه : مرگ شاه؛
• ۲۲ سپتامبر : جنگ ایران و عراق رسماً اعلام می‌شود.
۲۰۰۹ (میلادی) (۱۳۸۸)
• ۳ نوامبر : آیت‌الله منتظری طی بیانیه‌ای رسما تسخیر سفارت را اشتباه خواند.
۲۳ ژوئن ۲۰۱۰ (میلادی) ۲ تیر(۱۳۸۹)
• روزنامه وطن امروز به نقل از یک کارشناس امنیتی مدعی شد حمله به سفارت آمریکا در تهران در آبان ماه سال ۱۳۵۸، استراتژی کاخ سفید بود که توسط محمد موسوی خوئینی‌ها به اجرا گذاشته شد.این کارشناس امنیتی که هویتش مشخص نشده، به روزنامه طرفدار دولت احمدی‌نژاد گفته که موسوی خوئینی‌ها بدون هماهنگی با آیت‌الله خمینی و به کمک چند تن از دانشجویان پیرو خط امام، اقدام به تسخیر سفارت آمریکا در تهران کرده است.[۴۱]
پانویس
1. ↑ باباحاجی، ایرج. کابوس کارتر؛ مروری بر حادثه ۱۳ آبان. روزنامهٔ شرق. ۱۷ آبان ۱۳۸۳.
2. ↑ سالینجر، پیر. گروگان‌گیری در ایران.
3. ↑ جوردن، هامیلتون. بحران.
4. ↑ By Malcolm Byrne (در تاریخ ۵ نوامبر ۱۹۹۹). Document ۴. وب‌گاه دانشگاه جورج واشنگتن. بازدید در تاریخ ۵ مارس ۲۰۱۰.
5. ↑ Houghton, Page ۷۷
6. ↑ میلانی، ص۲۹۶
7. ↑ حمله چریک‌های فدایی به سفارت آمریکا، رادیو زمانه ۲۷ بهمن ۱۳۸۷
8. ↑ Amirahmadi ,Page ۱۵۲
9. ↑ میلانی، ص۲۶۲-۲۶۳
10. ↑ میلانی، ص۲۶۴-۲۷۵
11. ↑ میلانی، ص۲۸۳-۲۹۳
12. ↑ میلانی، ص۲۹۴-۲۹۷
13. ↑ میلانی، ص۲۹۷-۲۹۹
14. ↑ Amirahmadi, ۱۵۳-۱۵۵
15. ↑ میلانی، ص۲۹۹-۳۰۱
16. ↑ میلانی، ص ۳۰۱
17. ↑ Hiro, p۱۳۷-۱۳۸
18. ↑ Goldsmith, Posner, p۵۷
19. ↑ میلانی، ص۳۰۱-۳۰۲
20. ↑ کدی، ص۲۹
21. ↑ میلانی، ص۳۰۹
22. ↑ میلانی، ص۳۰۹-۳۱۰
23. ↑ میلانی، ص۳۱۰-۳۱۱
24. ↑ میلانی، ص۳۱۱-۳۱۲
25. ↑ میلانی، ص۳۱۲-۳۱۳
26. ↑ میلانی،ص ۳۱۳
27. ↑ آبراهامیان، ص۲۹۹
28. ↑ میلانی، ص ۳۱۴-۳۱۵
29. ↑ معصومه ابتکار,تسخیر,صفحه ۱۴۳
30. ↑ اسناد لانه جاسوسی.ج.۷
31. ↑ سفیر کانادا عامل اطلاعاتی آمریکا در ایران بود (فارسی). بی‌بی‌سی فارسی (در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۸۸). بازدید در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۸۸.
32. ↑ Regulating Covert Action, William Michael Reisman, James E. Baker. ۱۹۹۲. Yale University Press. ISBN 0-300-05059-3 pp.۶۲
33. ↑ Protection of Officials of Foreign States According to International Law. Franciszek Przetacznik. ۱۹۸۳. BRILL. ISBN ۹۰-۲۴۷-۲۷۲۱-۹ pp.۲۸۷
34. ↑ Military persuasion in war and policy. Stephen J. Cimbala. Greenwood Publishing Group. ۲۰۰۲ ISBN ۰-۲۷۵-۹۷۸۰۳-۶ pp.۱۲
35. ↑ Ahmadinejad: The Secret History of Iran's Radical Leader, Kasra Naji, 2008, University of California Press, ISBN ۰-۵۲۰-۲۵۶۶۳-۸ pp.۱۹
36. ↑ Ahmadinejad: The Secret History of Iran's Radical Leader, Kasra Naji, 2008, University of California Press, ISBN ۰-۵۲۰-۲۵۶۶۳-۸ pp.۲۱
37. ↑ مقالات موجود در کتابخانه و موزه جیمی کارتر: لیست گروگان‌ها و کشته شدگان آمریکایی
38. ↑ [Iran: U.S. Examines Hostage Accusations Against Ahmadinejad - [Radio Free Europe / Radio Liberty © ۲۰۰۸]]
39. ↑ نشریه یالثارات. شماره ۲۲۳. منتشره ۳۰ آوریل ۲۰۰۳
40. ↑ Ahmadinejad: The Secret History of Iran's Radical Leader, Kasra Naji, 2008, University of California Press, ISBN ۰-۵۲۰-۲۵۶۶۳-۸ pp.۲۵
41. ↑ خطای در استفاده از الگو:یادکرد وب: پارامترهای نشانی و عنوان اجباری هستند. (فارسی). سی‌میل (در تاریخ ۲ تیر ۱۳۸۹). بازدید در تاریخ ۲ تیر ۱۳۸۹.
منابع
• محسن میلانی. شکل‌گیری انقلاب اسلامی، از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی. ترجمهٔ مجتبی عطارزاده. چاپ پنجم، انتشارات گام نو، ۱۳۸۷، ISBN 964-7387-18-0. ‏
• نیکی آر. کدی. نتایج انقلاب ایران. ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه. چاپ سوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۸، ISBN 978-964-311-512-8. ‏
• ارواند آبراهامیان. تاریخ ایران مدرن. ترجمهٔ محمدابراهیم فتاحی. چاپ دوم، نشر نی، ۱۳۸۹، ISBN 978-964-185-126-4. ‏
• Dilip Hiro. Iran under the ayatollahs. Routledge & Kegan Paul، 1987، ISBN 0710211236, 9780710211231. ‏
• Jack L. Goldsmith, Eric A. Posner. The Limits of International Law. Oxford University Press، 2005، ISBN 0-19-516839-9. ‏
• Hooshang Amirahmadi. The United States and the Middle East: a search for new perspectives. SUNY Press، 1993، ISBN 0791412253, 9780791412251. ‏
• David Patrick Houghton. US foreign policy and the Iran hostage crisis. Cambridge University Press، 2001، ISBN 0521805090, 9780521805094. ‏
• Mohsen M. Milani. The making of Iran's Islamic revolution: from monarchy to Islamic republic. Westview Press، 1994، ISBN 0813384753, 9780813384757. ‏
تحلیل
• برزگر، جمشید. ۲۶ سال پس از اشغال سفارت آمریکا، گروگان کیست؟، بی‌بی‌سی فارسی.
گفتگو
• اشغال سفارت آمریکا: دو روایت از دو سوی یک گروگانگیری، گفتگو با بروس لاینگن و ابراهیم اصغرزاده، بی‌بی‌سی فارسی.
تصاویر
• تسخیر لانه جاسوسی به روایت تصویر مرکز اسناد انقلاب اسلامی
• بحران گروگان‌گیری در ایران؛ به روایت تصویر، بی‌بی‌سی فارسی.
• تصاویری از تسخیر «لانهٔ جاسوسی»، وب‌گاه Memory Hole.
اسناد
• اسنادی از «لانهٔ جاسوسی»، وب‌گاه Memory Hole
• دانلود متن کامل اسناد لانه جاسوسی بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر
کتابشناسی
• اسناد لانه جاسوسی آمریکا (دورهٔ ۱۰جلدی) موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
• گــروگــان‌گیـــری ایرانی مرکز استاد انقلاب اسلامی