آیت الله روضاتی به روایت آیت الله نجفی اصفهانی

در آستانه چهلم مرحوم آیت الله روضاتی هستیم. آنچه در این مقال می‌خوانید متن سخنرانی آیةالله حاج شیخ هادی نجفی مدظله می‌باشد که در شب مراسم هفت آیةالله علاّمه سیّد محمّدعلی روضاتی در اصفهان مسجد صاحب روضات در تاریخ 4/5/91 ایراد شده است.
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و السلام و الصلاة علی سیّدنا و نبیّنا أبی‌القاسم محمّد و علی أهل بیته الطیبین و الطاهرین المعصومین واللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین
شب هفت مرد علم و دانش، تحقیق و قلم، دانشمند بزرگوار، علامه محقق، آیت الله مرحوم آقای حاج سید محمّد علی روضاتی[1] می‌باشد، و بنا نبوده است من در این مجلس محترم تصدیع کنم. داخل مجلس که آمدم به من امر کردند چند کلام صحبت کنم و تا قبل از ورودم به این مجلس من خودم نیز اطلاعی نداشتم که می‌بایست در این محفل مقدس صحبت کنم. بنابراین دوستان و رفقا صحبت را ارتجالی حساب کنند و از قبل آمادگی برای صحبت نبوده است لکن به واسطه حقوقی که این مرد بزرگ بر همه ما و بر شخص بنده و بر هر کسی که در این شهر و این کشور و در این آیین و مذهب اهل تحقیق و تفحص بوده‌اند، این مرد بزرگ بر گردن ما همه حق دارد پذیرفتم چند کلمه صحبت کنم شاید گوشه ای از حقوق بی کران ایشان را بر خودم و بر دوستان دیگرم بإذن الله و با استمداد از روح پاک و مطهر خودش بتوانیم که ادا کنیم.
ابتدا یک شرح حال مختصر[2] در حدی که گنجایش مجلس باشد از این بزرگوار عرض می‌کنم. ولادتش در روز سیزدهم رجب است سالروز ولادت مولایش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب در سال 1348ق در اصفهان است.
پدر بزرگوارش مرحوم آیةالله آقای میرزا محمّد هاشم روضاتی چهارسوقی متوفی 1356ق در نجف اشرف مشغول تحصیل بودند مراتبی از علم و دانش را حائز شدند و از شاگردان مرحوم آیۀالله العظمی آقا ضیاء عراقی بوده‌اند به خاطر این که نامه‌ی تسلیت مرحوم آقا ضیاء عراقی را یک وقت خود مرحوم استاد به من نشان دادند که مرحوم آقا ضیاء عراقی به جد مادری استاد و مرحوم آقای آقامیرزا محمّدحسن چهارسوقی فوت دامادش ـ پدر استاد ـ را تسلیت گفته بودند: ایشان غریق در رودخانه شط) کوفه هستند و چند سالی در نجف اشرف و مدرسه آخوند ساکن بودند. به هر حال غریق شط کوفه شدند و برخی از هم مباحثه‌های این پدر یا دوستانش را بخواهیم نام ببریم عبارتند از: مرحوم آیۀالله آقای حاج شیخ مجتبی لنکرانی، مرحوم آیۀالله آقا حاج شیخ محمّدباقر نطنزی، مرحوم آیۀالله آقای حاج شیخ محمّدباقر کمره‌ای که در شهر ری بودند. اینها دوستان پدر و شاید هم‌مباحثه‌های مرحوم پدر ایشان بودند.
آقای میرزا محمّدهاشم فرزند مرحوم آیت الله آقای سیّد جلال‌الدین فرزند مرحوم آیت الله حاج سیّد مسیح چهارسوقی فرزند آیت الله العظمی سیّد محمّدباقر خوانساری چهارسوقی صاحب کتاب روضات الجنات). این نسب پدری استاد.
اما نسب مادری. مادر ایشان دختر میرزا حسن چهارسوقی است که در اصفهان پیرمردهای شهر همه ایشان را می‌شناسند و خود استاد یک کتابی در شرح حال جد مادریشان نوشته‌اند به نام «زندگی‌نامه آیت الله چهارسوقی» و سالیان درازی است که منتشر شده است. آقای میرزا حسن چهارسوقی هم که فرزند مرحوم آقا میرزا مسیح چهارسوقی است یعنی پدر و مادر استاد هر دو پسرعمو و دخترعمو هستند و هر دو نسبشان به آقای آقامسیح چهارسوقی برمی‌گردد. چرا در خواندن نسب تأکید دارم؟ به خاطر اینکه آقایان بدانند یک کسی که به مراتبی می‌رسد توجه می‌فرمایید که خانواده و محیط تربیت در آن بسیار مؤثر است، ما نمی‌گوییم راه برای کسانی که از خاندان‌های غیرعلمی می‌آیند بسته است نه بحمدالله راه تحصیل باز است. هرکسی درس بخواند ترقی می‌کند جلو می‌رود. اما پرواضح است آنهایی که خاندان علمی هستند طریق برای آنها هموارتر است  و تردیدی در این مطلب نیست لذا نسبشان را خدمت شما تا صاحب روضات عرض کردم.
امّا تحصیلات: استاد تحصیلات جدیدشان را تا اواخر دبیرستان انجام می‌دهند. بعد از اواخر دبیرستان در حوزه علمیه وارد می‌شوند و اشتغال به تحصیل پیدا می‌کنند از کسانی که آیت الله روضاتی در نزدشان مقدمات را خواندند اطلاع چندانی نداریم قاعدتاً طلبه‌های بزرگتر ایشان در آن وقت اصفهان بودند. و در حوزه‌ی علمیه اصفهان درس معالم الاصول مرحوم آقا شیخ محمّدحسین مشکین مقدس) حاضر می‌شوند. شرح لمعه مرحوم آقای آقاشیخ محمّدحسن نجف‌آبادی در مدرسه جدّه بزرگ و همچنین شرح لمعه مرحوم شیخ هبۀالله هرندی، مکاسب مرحوم حاج شیخ محمّدرضا جرقویه‌ای صلصالی. مکاسب ایشان را هم حاضر می‌شوند. بعد از اینکه چند سالی در حوزه علمیه اصفهان تحصیل می‌کنند. عازم شهر مقدس قم می‌شوند. در آنجا باز مقداری از دروسی که از اصفهان ناتمام مانده است تمام می‌کنند. شرح لمعه مرحوم شهید آیةالله حاج شیخ محمّد صدوقی را حاضر می‌شوند. و مکاسب را از درس مرحوم آیت الله آقای سیّد محمّدباقر سلطانی استفاده می‌کنند، و همچنین مقداری از رسائل و مکاسب را در نزد مرحوم آیت الله آقای میرزا ابوالفضل زاهدی قمی و کفایه مرحوم آیت الله مجاهدی را در قم حاضر می‌شوند. بنابراین شرح لمعه، رسائل و مکاسب و کفایه‌شان را در قم تمام می‌کنند. و مقداری هم کفایه مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ مرتضی حائری یزدی، آیت الله‌زاده‌ی مؤسس حوزه علمیه قم حاضر می‌شوند و پس از اینکه دروس سطح را تمام می‌کنند درس خارج را در محضر مرجع اعلای تشیع مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج آقا حسین بروجردی حاضر می‌شوند.
این اساتید ایشان تا آنجایی که در اختیار بود و عجالةً بنده توانستم آنها را استخراج کنم.
از 27 نفر از مشایخ روایت شیعه این بزرگوار اجازه روایت دارد. به اضافه 3 نفر از أعلام أهل سنت و جماعت که مجموعاً سی نفر می‌شوند البته از برخی نیز شفاهاً مجازند، و آنها را در اجازات مفصلی که مرقوم فرموده‌اند معرفی کرده‌اند: یک اجازه مفصل مرقوم فرموده‌اند برای مرحوم آیت الله آقای حاج آقا حسن امامی که چاپ شده و اجازه مفصل دیگری هم مرقوم فرموده‌اند برای آیت الله‌زاده معظم جناب آقای حاج آقا حسن مظاهری و امیدواریم آن هم به چاپ برسد. توی این دو تا اجازه‌ی مفصل که ایشان مرقوم فرموده‌اند که از حیث تراجم بین این دو  عموم و خصوص من‌وجه است چون هر دو موجود است و تطبیقش کرده‌ایم مشایخ خودشان را به تفصیل ذکر می‌کنند از بسیاری از مراجع متوفی این بزرگوار اجازه‌ی روایت و نقل حدیث دارد. و منحصر به اجازه روایت هم نیست آنچه که حافظه ناتوان بنده اجازه می‌دهد در منزل خودشان دفتری از اجازاتشان را به بنده نشان دادند که در این دفتر اجازه‌ی اجتهادی بود برای آیۀالله روضاتی از مرحوم آیۀالله العظمی آقای حاج محمّدحسین کاشف‌الغطاء که در نجف اشرف و در مدرسه خودشان برای ایشان شاید در سن حدود بیست و چند سالگی صادر شده بود.
آیت الله روضاتی می‌فرمودند با جد خودمان آقای حاج سیّد حسن چهارسوقی رفتیم نجف اشرف زیارت و آنجا آیت الله آقای حاج محمّد حسین کاشف‌الغطاء در نجف اشرف در سن حدود 20 سالگی برای ایشان اجازه اجتهاد مرقوم کرده‌اند.
مشایخ اجازه‌ی ایشان را بخواهیم بشماریم غیر از مرحوم حاج شیخ محمّدحسین کاشف‌الغطاء و غیر جدشان آقای حاج سیّد حسن چهارسوقی عبارتند از: مراجع متوفی آیات عظام:
آقای سیّد صدرالدین صدر، مرحوم سیّد عبدالحسین شرف‌الدین عاملی، مرحوم سیّد هبةالدین شهرستانی، مرحوم آیت الله آقای آقاسید محمّد هادی میلانی، مرحوم آیت الله آقای سیّد جمال گلپایگانی، مرحوم آیةالله آقامیرزا ابراهیم اصطهباناتی، مرحوم آیت الله آقا سید محسن حکیم و بسیار دیگر که اگر بخواهیم بشماریم وقت آقایان و دوستان را می‌گیریم.
چه می‌خواهم به شما بگویم مردم اصفهان، دانشمندان، علماء، اهل تحقیق، بزرگواران، گوهر گرانبهایی را از دست دادیم. درست است که در گوشه‌ی چهارسوق اصفهان مردم پیرمردی را می‌دیدند، آقایانی که کاسب توی این دکان‌های اطراف بودند، بعضی وقت‌ها می‌دیدند ـ آن اوایل که حالشان خوب بود ـ صبح یا عصر برای قدم زدن از خانه بیرون می‌آمدند این اواخر مایحتاج زندگی خودشان را تهیه می‌کردند. به خانه می‌رفتند 16 سالی هم بود همسر گرانبهای خودشان را که واقعاً زن فداکاری بود، این همسر و مادر بزرگوار را از دست داده بودند و به تنهایی در این خانه انیس و مونسشان جز کتاب و جز مطالعه و جز تحقیق و جز کسانی که برای تحقیق مراجعه می‌کردند به ایشان، کس دیگری نبود. شما مردم اصفهان قدر ایشان را إن‌شاءالله دانسته‌اید!
چرا ما باید همیشه یک کسی را که از دست می‌دهیم تازه بفهمیم که یک چنین شخصیتی را از دست داده‌ایم. من نمی‌خواهم گلایه‌ای از کسی بکنم، حتّی از کسانی که در مسجدی که ایشان اقامه جماعت داشتند و نماز می‌خواندند من خودم یادم است سر ترک مسجدی که ایشان فرموده بودند خود من با بعض آقایان آمدیم هیئت امنای مسجد آمدند دستان مبارک ایشان را بوسیدند استدعا داشتند. خواهش و تمنا که ایشان تشریف بیاورند ظهرها در مسجد جد اُمّی خودشان مرحوم آیت الله آقای میرزا محمّدهاشم چهارسوقی نماز ظهرشان را که اقامه می‌کردند اقامه کنند. اما دیگر استاد دل و دماغ نداشتند دیگر حال اینکه بیایند مسجد شاید نداشتند و الا از طرف مردم اظهار محبت و دوستی بود، من خودم شاهد بودم که استدعا می‌کردند، خواهش می‌کردند. هیئت امنا آمدند دستان ایشان را بوسیدند. اما حالا ایشان به‌خاطر شاید اشتغالات علمی بود شاید به خاطر اینکه دیگر بیماری‌ها متراکم شده بود، مساعد نبود و لذا که دیگه نپذیرفتند و مسجد حاضر نشدند.
مهم برای آیت الله روضاتی رفتن به نماز جماعت نیست بحمدالله ما به قدر کفایت امام جماعت داریم شخصیتی مثل آقای روضاتی باید به نوشتن و تحقیق و تألیف خودش اشتغال داشته باشد. به آقایان اهل علم، دوستان دانشگاهی که در مجلس هستند یادآور می‌شوم کلامی را که مرحوم آیت الله آقا سیّد محسن امین عاملی در مؤخره‌ای که بر «مفتاح الکرامة»[3] آیت الله آقاسید محمّد جواد عاملی نوشته است در مؤخره‌ای آن کتاب از قول نوه‌ی صاحب مفتاح الکرامة نقل می‌کند می‌گوید: سیّد جواد عاملی جد ما یک ساعت به اذان صبح همه‌ی ما را و تمام اهل خانه را بیدار می‌کرد. می‌گفت اهل خانه بلند شوید، زن و مرد بلند شوید برای نماز شب. می‌گوید ما می‌دیدیم جدمان همه را صدا می‌زند همه را برای نماز شب بیدار می‌کند، امّا بعد اینکه همه را بیدار کرد حتی بچه‌ها را بیدار کرد برای اقامه نماز شب. خودش می‌رفت پشت میزش می‌نشست و مشغول نوشتن مفتاح الکرامة در شرح قواعد علامه می‌شود. می‌گوید من بچه بودم به ایشان اعتراض کردم که جد بزرگوار صاحب مفتاح شما همه را بیدار می‌کنید، وقتی ما همه بیدار شدیم خودت به جای اینکه نماز شب بخوانی می‌روی مشغول نوشتن کتابت می‌شوی؟ فرموده بود: نوشتن این کتاب برای من از نماز شب اهمیتش بیشتر است. شما نماز شبتان را بخوانید من می‌بایست کتابم را بنویسم. آیت الله روضاتی اگر سنین آخر ترک محراب و منبر کردند مهم نیست مهم این است که تا لحظات آخر قلم از دستان این مرحوم نیفتاد.
حتی یادم است جمعه‌ی آخری که شب جمعه‌ی بعدی شب اول قبر ایشان بود. جمعه‌ی آخری که با تعدادی از دوستان مشرف شدیم برای احوالپرسی این بزرگوار و وارد شدیم و توی بستر بیماری افتاده بودند. و کتاب تازه چاپ شده ایشان تعلیقاتشان بر طبقات أعلام الشیعة شیخ آقابزرگ تهرانی که به نام «تکملة طبقات أعلام الشیعة»، در تهران چاپ شده توسط کتابخانه مجلس شورای اسلامی را جناب حجۀالاسلام آقای حاج شیخ رسول جعفریان آوردند و به ایشان دادند و نسخه‌ای از قبل فرستاده بودند از همان بستر بیماری با یکی از دوستان[4] تماس گرفته بودند که بیا اینجا تا با هم تکملة طبقات أعلام الشیعة را که چاپ شده مقابله کنیم ببینیم نسخه غلطی دارد، اغلاطش را یادداشت کنیم اگرچه هرگز نتوانستند این کار را خودشان انجام بدهند اما به آن صدیق گرامی گفته بودند شما بروید این را تصحیح کنید از روی نسخه دست‌نوشته و بعد بیارید تا اغلاطش گرفته شود یعنی این بزرگوار تا آخرین لحظات حیات مادی خودشان قلم و کاغذ از دستشان نیفتاد.
این جمله از آیت الله روضاتی است و در ذهن من از قدیم به یادگار مانده است فرمودند: آقا در خاندان ما کاغذ مقدس است. کاغذ مقدس است. این جمله یادت باشد. و لذا می‌فرمودند ما حتی ورق‌پاره‌های خودمان را دور نمی‌ریزیم اینها را نگه می‌داریم کاغذ تقدسی دارد.
شما می‌دانید خاندان روضاتی در اصفهان یکی از عریق‌ترین خاندان‌هایی است که نه در اصفهان و نه در ایران بلکه در مذهب تشیع وجود دارد. بسیاری از ایشان علمای بزرگ بودند و بحمدالله هنوز هم مفاخری در این خاندان وجود دارد. غرض اینکه بدانید عزیزان، برادران، خواهران که صدای من را می‌شنوید. علما که می‌دانند. اساتید دانشگاه که شرف حضور دارند می‌دانند قدر شخصیت‌های علمی خودمان را قبل از اینکه از دست ما بروند بدانیم. چرا همیشه باید بنشینیم و افسوس بخوریم و بعد از مرگ تازه بفهمیم اینها که بوده‌اند! چرا می‌بایست تشییع جنازه‌ای از استاد صورت بگیرد که من نمی‌دانم بخواهم باید تشبیه کنم به تشییع جنازه‌ای که از جدشان حضرت امام موسی بن جعفر شد. من از همین جا اعتراض خودم را می‌رسانم به منع دفن در تخت فولاد به همه آقایان مسئول اعلام می‌کنم. به شهرداری محترم اعلام می‌کنم هیچ قانونی بر منع دفن در تخت فولاد وجود ندارد.
چرا مانعند که علما و بزرگان و شخصیت‌هایی که قبر دارند مقبره دارند در تخت فولاد دفن شوند؟ چرا ارتباط نسل حاضر و نسل‌های گذشته  و مدفونین در تخت فولاد را دارند قطع می‌کنند؟! یک دست‌هایی در کار است. البته آیت الله روضاتی با مجوز در مقبره‌ی جدشان صاحب روضات در بقعه، بالا سر قبر جدشان دفن شدند و به قول یکی از اقوامشان خود مرحوم صاحب روضات ایشان را برد پیش خودش که کنار خودش بالا سر صاحب روضات دفن بشوند. برای ایشان هم مجوز صادر شده بود، اما چرا این ارتباط نسل حاضر و تخت فولاد دارد قطع می‌شود؟! ما این را یک عمل جاهلانه می‌دانیم، تخت فولاد هنوز جا دارد. هزاران نفر جا دارد. چرا اجازه‌ی دفن داده نمی‌شود علمای اصفهان چند سال پیش خدمت مقام معظم رهبری ـ مدظله ـ به جهت لغو این منع عریضه‌ای فرستادند. و اقلاً برای شخصیت‌ها برای کسانی که مقبره دارند برای کسانی که بقعه دارند. برای کسانی که فضا موجود است. هرکسی می‌خواهد برود باغ رضوان برود. کسی جلوی دفن در باغ رضوان را نگرفته هرکی هم می‌خواهد تخت فولاد بیاید و تخت فولاد دفن بشود. لااقل برای شخصیت‌های علمی چرا شبانه چرا مخفیانه. مگر ما داریم چه تشییع می‌کنیم چرا باعزت و احترام تشییع نکنیم؟! چرا جنازه دم کوچه‌ی مقبره‌ی صاحب روضات بگویند زود ببرید زود ببرید! چرا زود ببرند؟ در تمام شهرهای بزرگ دنیا تو لندن وسط شهر لندن مقبره‌ایست که در آن مرده دفن می‌کنند. چه‌جور شد آنها بهداشت سرشان نمی‌شود ما بهداشت سرمان می‌شود. این حرف‌ها را نزنید. یک قدری بافکر کار بکنید. امیدوارم که این اعتراض من به گوش آنهایی که باید برسد، برسد. حالا دیگر «تلک شِقشِقَةٌ هَدَرَتْ ثمّ قَرَّتْ»[5] بود، رها کنید.
استاد تألیفات گرانبهایی دارند. تألیفاتی که متجاوز 40 عنوان، شاید بیش از 50 جلد تألیفات ایشان است. صدیق گرامی جناب آقای جعفریان رییس محترم کتابخانه مجلس در مجلس فاتحه همین جا می‌فرمود: اگر تعلیقات ایشان را بر کتاب‌های دیگران جمع کنیم متجاوز از 20 مجلد کتاب می‌شود. شما دوستان آقایان می‌دانید تعلیقه نوشتن بر کتابی از متن نوشتن کار سخت‌تر و دشوارتری است، چون شما باید متن را بفهمید بدانید. نقاط ضعف متن را بگیری. آن می‌شود تعلیقه. یا معلوماتی اضافه‌ی بر متن اضافه کنی. در هر صورت خدمات علمی این بزرگوار را من فقط گوشه‌ای را سریع می‌خوانم. گرچه وقت هم گذشت.
در 19 سالگی حدود 20 سالگی «روضات الجنات» جد بزرگوارشان را چاپ سنگی کردند. این چاپ سنگی توسط آقا سید سعید نایینی بهترین چاپ سنگی روضات است.
در 26 سالگی «سماء المقال» مرحوم آیت الله ابوالهدی کلباسی را چاپ اولش را ایشان کردند. باز همان حدود در 26 سالگی «زندگینامه آیۀالله چهارسوقی» جد مادری خودشان را منتشر کردند. سال بعدش در 27 سالگی سال 1335ش «جامع الانساب» را در یک جلد منتشر کردند.
بعد از آن از آثاری که منتشر کردند «مکارم الآثار» مرحوم معلم حبیب‌آبادی است. دوستان می‌دانند مرحوم معلم اواخر عمرش در منزل ایشان ساکن بود. مجلدات «مکارم الآثار» یکی از کتاب‌های مرجع در تراجم دو قرن 12 و 13 هجری در خانه‌ی ایشان یا تنظیم شد یا حداقل به چاپ فرستاده شد و آیۀالله روضاتی بر تمام مجلداتش تعلیقات بسیار مفیدی دارد امیدواریم تتمه‌ی مجلدات «مکارم الآثار» مرحوم معلم با تحقیقات استاد چاپ شود.
کتاب «الأوائل» مرحوم آیت الله آقا سید محمّد مقدس را ایشان در سال 1340ش تدوین کردند. کتاب نامرتبی بوده، یادداشت‌های مرحوم آقای مقدس پیش من است الآن. آن یادداشت‌ها هیچ نظم و ترتیبی ندارد. آیت الله روضاتی با خون دل اینها را مرتب کرده‌اند و به دست چاپ سپرده‌اند.
«عبقات الانوار» میرحامدحسین هندی حدیث ثقلینش و سفینه را و همچنین مجلد حدیث منزلت را در شش جزء ایشان منتشر کردند.
یک «شرح بر روضات» مرحوم جدشان دارند که در سال 41ش یک تک جلدش چاپ شده. و ای کاش تمام روضات که یک جلدش را ایشان با تعلیقات منتشر کردند این‌جور چاپ می‌شد واقعاً یک اثر ماندنی بود.
«فهرست کتاب‌های خطی کتابخانه‌های اصفهان». منحصر به کتابخانه خودشان هم نیست. ایشان هرجا توی اصفهان کتاب خطی دیده بودند کتاب‌ها را فهرست کرده‌اند. حتی در بعضی از بیوتات کتاب بوده می‌رفتند از صاحب آن کتابخانه پنج تا پنج تا، ده تا ده تا کتاب را امانت می‌گرفتند می‌آمدند فهرست می‌کردند توضیحات می‌نوشتند هفته‌ی بعد برمی‌گرداندند این پنج نسخه، ده نسخه را. پنج تا، ده تا نسخه دیگر می‌گرفتند می‌آمدند و فهرست می‌کردند. و «فهرست کتاب‌های خطی» ایشان مثل بعضی از فهرست‌ها نیست که فقط یک اسم مؤلِّف و کتاب و تاریخ ختم نسخه و اسم ناسخ و تعداد سطر و نوع جلد و اینها داشته باشد. شما جلد اول فهرست ایشان را که ورق بزنید می‌بینید بسیاری از کتاب‌ها را به تفصیل معرفی کردند تفسیر علی بن ابراهیم قمی را شاید ایشان از جمله اولین کسانی است که به این مطلب می‌رسند که در این تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر ابی‌الجارود هم وارد شده است. در مورد تفسیر نسخه‌شناسی کاملی دارند. نسبت به علی بن ابراهیم بیش از 30 صفحه تو فهرستشان توضیحات دارند. بعضی کتاب‌های دیگر را نسخه‌ای که در اختیار ایشان بوده است. اصلاً مؤلف را شناسایی کردند. کتاب را کاملاً توضیح می‌دهند. یعنی فهرست یک فهرست نسخه‌نویسی، فهرست‌نویسی فقط نیست. یک دائرۀ المعارف است.
«جبر و تفویض» یا «رساله خلق اعمال» جناب ملاصدرا را تحقیق و تقدیم کردند. نسخه برگردان «تجارب السلف» هندوشاه نخجوانی را تصحیح کردند. دو تا رساله دارند به نام «دوگفتار». «دومین دوگفتار». اینها نکات دقیقی دارد.
قسمتی از «مناهج المعارف» جد بزرگوارشان را تصحیح و منتشر کردند. «کشف المراد» علامه حلی را با تعلیقات مرحوم پدرشان مرحوم آقا میرزا محمّدهاشم چهارسوقی به چاپ رساندند.
حواشی دارند بر «زندگینامه علامه مجلسی»، 2 جلد به قلم مرحوم شادروان سید مصلح‌الدین مهدوی که ایشان تعلیقاتی دارند بر این کتاب و تعلیقاتشان با متن منتشر شده است. «حاشیه ملا عبدالله» و «شرح نظّام» که دو تا از متونی است که طلبه‌ها می‌خواندند و ان‌شاءالله بگوییم هنوز هم می‌خوانند تصحیح کردند و هر دو از طرف کتابفروشی مرحوم آقای شفیعی در اصفهان منتشر شد.
مجلدات مخطوطی دارند این اواخر در 2 جلد حاشیه ایشان بر ذریعه‌ی آقابزرگ به نام «تکملة الذریعة» چاپ شد. حاشیه‌ی ایشان در یک مجلد بزرگ بر «طبقات أعلام الشیعة» مرحوم آقابزرگ تهرانی به نام «تکملة طبقات أعلام الشیعة» چاپ شد.
اصفهان و دانشمندان اصفهان و علمای اصفهان و خاندان جلیل روضاتی باید به خود ببالند که شخصیتی در اصفهان بر کتاب‌شناس بزرگ شیعه در نجف اشرف مرحوم آیت الله شیخ آقابزرگ تهرانی و بر آثار او تعلیقه می‌نویسد. نکاتی اگر بر قلم مرحوم آقابزرگ رفته است چون کتابخانه‌های اصفهان در اختیار ایشان نبوده. نسخه‌ها در اختیارش نبوده. آیت الله روضاتی نکاتی را هم در تدوین ذریعة می‌فرستند برای ایشان. نگاه کنید یکی از کتابخانه‌هایی که صاحب ذریعة استفاده کرده کتابخانه آیت الله روضاتی است و هم بعد چاپ ذریعة تصحیحاتی دارند تعلیقاتی دارند که در 2 مجلد تعلیقاتشان به چاپ رسید. و همین‌گونه طبقات اعلام الشیعة،
تحقیق متن «نهج‌البلاغه»، تحقیق و تصحیح «المُجدی» کتابی است در انساب، «دیوان اکابر»، یک «شرح حال» برای شیخ اعظم انصاری،
«عترت طاهرة» فضائل و زندگینامه 14 معصوم. آیت الله روضاتی اهل ولایت بودند و لذا یکی از آثارشان زندگینامه و فضائل 14 معصوم پاک است.«ریاض الأبرار» که مستدرک مجلد إجازات بحار است. و اجازاتی است که ایشان تدوین کرده‌اند در استدراک بر مجلد إجازات بحار.
اگر بخواهیم بگویم تا سحر برای شما در فضائل و مناقب آیت الله روضاتی1 سخن بگوییم. اما کفایت است. فقط بدانیم که ما گوشه‌ی اصفهان هنوز هم گوهرهایی داریم. هنوز هم شخصیت‌هایی داریم که مثل دیشب در قم در دفتر آیۀالله العظمی آقای سیستانی مدظله برای آیت الله روضاتی مجلس ختم منعقد کردند و به حسب اطلاعی که بنده دارم از طرف تمام مراجع معظم تقلید أدام الله ظلهم یا خودشان شرکت کردند یا نماینده فرستادند. ما هنوز در گوشه‌ی اصفهان یک چنین شخصیت‌هایی داریم اگرچه بعضی وقت‌ها مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند. حواستان جمع هست. اگرچه بعضی وقت‌ها مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند. و من اینجا نمی‌خواهم بعض بی‌مهری‌ها را بگویم. اما هنوز هم مردم اصفهان گوهرشناسند.
هنوز هم کسانی در اصفهان هستند که هر هفته یک مدتی جمعه‌ها پیش از ظهر جمعه‌ها، یک مدتی شنبه‌ها حاضر می‌شدند شمع وجود این مرد بزرگ را پروانه‌وار دورش حلقه می‌زدند و از وجودش استفاده می‌کردند. یک وقت می‌دیدی یک مطلبی را ما می‌بایست چند ساعت مطالعه کنیم تا پیدا کنیم. اما پیش آیت الله روضاتی که می‌رسیدیم با یک کلمه‌ای که می‌گفتند و شاید حتی قبل و بعدش هم یک مزاح و یک شوخی می‌کردند. آن مطلب را باید پنج ساعت مطالعه می‌کردیم تا به آن برسیم، ایشان با یک جمله مطلب را برای من و برای امثال من و دوستان من حلّ می‌کردند. رحمۀ الله علیه.
ای کاش این بیماری به سراغ ایشان نمی‌آمد و عمرشان به درازا می‌کشید تا اهل تحقیق و اساتید از ایشان بیشتر استفاده می‌کردند.امّا متأسفانه می‌بینیم امروز یک چیزهایی منتشر می‌کنند جزوه‌های 40 صفحه 32 صفحه، 2 تا فرم منتشر می‌کنند، و یک اسم‌هایی هم رویش گذاشته‌اند، نمی‌دانم من نجف بودم از اصفهان چیزی نمی‌گویم به جهت اینکه در اصفهان برای من شرّ درست نشود، مشکلی ایجاد نشود، بناست در این شهر زندگی کنیم.
دوستان ما از نجف اشرف توی جلسه حاضرند. در نجف اگر کتابی می‌خواهد منتشر شود نجفی‌ها می‌گویند: آقا این کتاب اگر از حوزه علمیه نجف منتشر می‌شود باید یک کتاب وزینی باشد. که اگر نام حوزه علمیه و کتاب از حوزه نجف منتشر می‌شود. اقلاً باید یک چیزی باشد مثل مستمسک عروه مرحوم آیةالله آقای حکیم. باید یک کتاب وزین و شایسته‌ای باشد. آن وقت 32 صفحه کتاب، قطعِ جیبی، پالتویی، رقعی، کمتر، بیشتر. شما را به خدا قسم آبروی حوزه علمیه را نبرید. اگر بناست چیزی به نام حوزه علمیه اصفهان[6] که یک وقت از حوزه علمیه نجف سر بوده منتشر شود. باید آبروی حوزه محفوظ بماند.
آیت الله روضاتی آبروی حوزه علمیه اصفهان بود. از هر جای دنیا که می‌آمدند می‌گفتند: آیت الله روضاتی. از مصر می‌آمد می‌گفت آیت الله روضاتی. از نجف وعراق می‌آمد از سوریه می‌آمد. آقایان، ما آبرو باشیم برای مذهب. امام صادق در روایت صحیحه فرمودند: «کونوا زیناً ولا تکونوا شیناً»[7]. نه اینکه برداریم یک چیزهایی 32 صفحه، 16 صفحه، 48 صفحه، قطع رقعی، پالتوئی. بعد هم به اسم حوزه علمیه. لا حول و لا قوۀ إلا بالله. بدانیم چه می‌کنیم.
اگر یک کسی، یک طلبه‌ای، یک چنین ورقه‌هایی را چاپ می‌کند. به اسم یک شخص در یک گوشه‌ای، یک طلبه مؤلِّف است. اینها را نیاورید ردیف کتاب‌های حوزه علمیه. بدانید حوزه علمیه اصفهان چه سابقه‌ای دارد چه تاریخی دارد. اگر شما... لا اله الا الله. نمی‌خواهم حرفی بزنم به کسی بربخورد. از کجا آمده‌اید. از در و دهات آمده‌اید. یک پشت به گیوه می‌خورید. آن حسابش جداست اینجا شخصیت‌هایی وجود داشته‌اند. علمایی وجود داشته‌اند. کسانی بوده‌اند. آبروها حفظ بشود. کتاب‌های بزرگان را احیاء کنید. کتاب‌هایی که ارزشمند است احیاء کنید. نه اینکه خدای نکرده من آبروی مذهب را ببرم.
بحمد الله آیه الله روضاتی آبروی اصفهان و مذهب شیعه بود. و آبروی خاندان صاحب روضات بود. آن وقت که جوان بود در قم درس می‌خواند یک آدمی مثل استاد جلال‌الدین همایی در تاریخ اصفهان نگاه کنید. تازه چاپ شده تاریخ اصفهان. در شرح حال خاندان روضاتی می‌گوید:[8] چراغ دودمان خاندان روضاتی یک طلبه جوانی است در قم دارد درس می‌خواند به اسم آقای میرزا محمّدعلی روضاتی. این دارد در قم درس می‌خواند. این چراغ دودمان خاندان روضاتی در آینده می‌شود. و شد. مرحوم استاد جلال‌الدین همایی آدمی است که چیز سرش می‌شود. می‌فهمد می‌داند. فعلاً آیةالله روضاتی جوان است، اما جوان را که دیده می‌گوید. این جوان فردا خدماتی را خواهد کرد. رحمۀالله علیهما.
آیت الله روضاتی دلی بسیار پاک داشت. از هیچ کس دلگیر نبود. بسیار پاک و بسیار باگذشت. 16 سال در این خانه تنها زیست. انیس و مونسش فقط کتاب‌ها بودند و تحقیقاتش. بعد هم تشییع جنازه را کردند. بحمدالله محل دفنشان بسیار خوب شد. همان‌جور که خودشان می‌خواستند در تکیه جدشان صاحب روضات. من عرضم تمام. اما حیفم می‌آید امشب به عالم برزخ و در قبر آقای روضاتی دسته گلی را هدیه نکنیم، و آن دسته گل را می‌خواهم یک روضه‌ی موسی بن جعفر برای شما قرار دهم. چون تشییع جنازه این مرد بزرگ مثل تشییع جنازه جدشان، موسی بن جعفر شد. و لذا من را به یاد تشییع جنازه‌ی موسی بن جعفر انداخت. و حالا دسته گلی هدیه کنیم به روح این مرد.
مگر موسی بن جعفر را چگونه تشییع کردند؟ موسی بن جعفر را اعلام کرده بودند که به شیعیان بیایید فردا امام شما آزاد خواهد شد. شاید شیعیان در نزدیک زندان جمع شده بودند یک مرتبه دیدند جنازه مطهر باب الحوائج موسی بن جعفر، چهار غلام روی تکه تخته‌ای قرار داده‌اند. این جنازه‌ی مطهر را بیرون آوردند از آن سیاه‌چال کنار شیعیان گذاشتند. شیعیان آمدند جنازه‌ی مطهر را بلند کنند. دیدند سنگین است وقتی که پوشش آن را عقب زده باشند ببینند چگونه بدنی که سال‌ها در زندان و در این سیاه‌چال بوده. چگونه سنگین است؟ دیدند که جنازه‌ی مطهر با غلّ و زنجیر جامعه هنوز بسته شده است. جنازه را حرکت دادند یک کسی جلوی جنازه صدا می‌زند: هذا إمام الرافضة.[9] این امام شیعیان است. تا اینکه رسید نزدیک سلیمان عموی هارون. سلیمان دید که جنازه را این‌جور می‌برند گفت این جنازه‌ی کیست؟ اگر یکی از بنی‌هاشم نیست. چرا به سمت مقابر قریش می‌برند. اگر از بنی‌هاشم است چرا این‌گونه تشییع می‌شود؟ وقتی فهمید جنازه موسی بن جعفر است. سلیمان عموی هارون فرزند متوکل عباسی عمامه بر زمین زد. آمد جنازه را با عزت و احترام به سوی مقابر قریش تشییع کرد. السلام علیک یا باب الحوائج. یا موسی بن جعفر[10]


________________________________________
[1]. در مقدمه‌ای که بر تبصرة الفقهاء شیخ محمّدتقی جد* صاحب هدایة المسترشدین نوشتم از مرحوم آیةالله سیّد محمّدعلی روضاتی چنین تعبیر نمودم. ر.ک: تبصرة الفقهاء، ج1، ص11.
[2]. شرح حال مأخوذ از مؤخره‌ی دانشمند ارجمند استاد آقای جویا جهانبخش, بر کتاب «اسنادی از خاندان روضاتیان» است که به کوشش صدیق محترم حجةالاسلام و المسلمین آقای دکتر رسول جعفریان, در بهار 1382 توسط انتشارات انصاریان در قم منتشر شده است.
[3]. رجوع کنید: مفتاح الکرامة، ج4، ص773، چاپ اوّل مصر.
[4]. فاضل و محقّق ارجمند آقای سیّد محمّدرضا شفتی حفظه الله تعالی.
[5]. نهج‌البلاغة، خطبه‌ی سوم.
[6]. به عنوان نمونه نگاه کنید به کتاب‌هایی که در: «نمایه کتب مؤلِّفین حوزه علمیه اصفهان سال‌های 90-89» معرفی شده که توسط معاونت علمی ـ پژوهشی حوزه علمیه اصفهان منتشر شده است تا صدق عرایض حقیر معلوم گردد.
[7]. الکافی، ج2، ص77، ح9، موسوعة أحادیث أهل البیت:، ج5، ص483، ح4.
[8]. نگر: تاریخ اصفهان، مجلد ابنیه و عمارات ـ تکایا و مقابر، ص365. عبارت مرحوم همایی چنین است: «که امید ترقی در وی بسیار است» البته در مجلد سلسله‌ی سادات و مشجرات، ص497 در شرح حال پدر آیةالله روضاتی چنین می‌نویسد: «بهترین یادگاری که از او باقی مانده پسرش آقا میرزا محمّدعلی روضاتی است که در قم به تحصیل اشتغال دارد و عن‌قریبٍ چراغ دودمان خواهد شد».
با سپاس از آقای دکتر سیّد محسن قائم‌فرد, که این دو عبارت را در اختیار گذاشتند.
[9]. نگر: بحارالأنوار، ج48، ص227 (ج19، ص623) چاپ بیروت.
[10]. رجوع کنید: الإرشاد، ج2، صص 242 و 243 از شیخ مفید؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج2، ص34 از شیخ طبرسی.