بی پرده درباره انتخابات
حوادث مربوط به انتخابات، از حول و حوش رمضان سال گذشته شروع شد، چنانچه كه رهبری در نماز عید فطر به شروع زودهنگام انتخابات اشاره كردند. اولین بحثی كه مطرح شد این بود كه طبق شواهد و قرائن، نظر رهبری به آقای احمدینژاد نزدیكتر است و ایشان مورد حمایت تشكلهای اصلی اصولگراست و به نوعی احساس میشود حمایتهای خاصی از آقای احمدینژاد صورت میگیرد. چرا شما به عنوان فردی كه پایگاهش در جناح اصولگراست، وارد عرصه انتخابات و رقابت با آقای احمدینژاد شدید؟ آیا رهبری شما را از این كار به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم نهی نكردند؟ یا دیگر طیفهای اصلی اصولگرا مثل جامعه روحانیت مبارز، جمعیت مؤتلفه. ایثارگران و تشكلهای این چنینی؟ آیا شما با كاندیداتوری در واقع از فضا و مرزهای اصولگرایی خارج نشدهاید؟
دكتر رضایی:حمایت از دولت توسط رهبری به معنای حمایت از نامزدی آقای احمدی نژاد نبود رهبری در زمستان سال 1387 همین مساله را بیان كرد من در انتخابات دو رقیب داشتم: آقای میرحسین موسوی و آقای احمدینژاد. بنابراین برای رقابت با هر دو وارد صحنه شدم و اگر میدانستم این افراد میتوانند كشور را خوب اداره كنند و مردم را از مشكلات برهانند، وارد صحنه نمیشدم. من مسیر اصلاحات را نوعی شكست میدانستم و ادامه وضع موجود را رفتن به سمت پرتگاه تحلیل میكردم و فكر میكردم ما نباید مردم را بین شكست و پرتگاه تنها بگذاریم و باید راه دیگری داشته باشیم كه این راه موجب خوشبختی و موفقیت مردم ایران در سالهای آینده باشد. این احساس تكلیفی بود كه به من دست داد. لذا بنده بنابر همین ضرورت وارد صحنه شدم و طبیع بود هر دو جناح از كاندیداهای خود حمایت كنند و از من حمایت نكنند.
شما با آن بحثهایی كه چندین سال قبل مطرح كردید مبنی بر لزوم شكلگیری جریان سوم به عنوان كسی كه این دیدگاه را دنبال میكند وارد شدید یا به عنوان یكی از نامزدهای جناح اصولگرا؟
دكتر رضایی: من بطور مستقل وارد صحنه شدم تعلق سیاسی من به اصولگرایی قبل از انقلاب بود كه در مواجهه با منافقین شكل گرفت. فرق اصولگرای قبل از انقلاب با اصولگرای بعد از انقلاب در این است كه اصولگرایان قبل از انقلاب، در حقیقت به اصول انقلاب وتفكر امام (ره)پایبندند. در حالی كه اصولگرای بعد از انقلاب یك جناحی از انقلاب بود كه همه اصول انقلاب را تعقیب نمیكرد.
به همین دلیل بود كه بنده معتقد به تشكیل یك دولت ائتلافی بودم و فكر میكردم و میكنم تا سالهای آینده اگر بخواهیم از همه تواناییهای كشور استفاده كنیم، باید پس از رقابتها و انتخاب رئیسجمهور، دولت به شكل ائتلافی تشكیل شود، از همه ظرفیتهای متعهد كشور برای اداره آن استفاده كنیم. با این حساب ما باید در صحنه انتخابات رقابت فعال داشته باشیم كه دمكراسی كاملاً رعایت شود، ولی بعد از موفقیت، دولت را به صورت ائتلافی تشكیل دهیم كه بتوانیم كشور را خوب اداره كنیم. پس بین رقابت و اداره خوب كشور یك تفاوت وجود دارد. در انتخابات رفتارها باید رقابتی باشد، اما بعد از انتخابات ما نباید رقابت كنیم. رقابت بعد از انتخابات بدین معنی است كه شما یك بخشی از تواناییهای جامعه را از اداره كشور محروم میكنید و این باعث عقبماندگی میشود و لذا ما وقتی میگوییم ما اصولگرای قبل از انقلاب هستیم، تفاوتمان با اصولگراهای جناحی (جناح راست یا جناح اصولگرا) در این است. ما رقابت وائتلاف را جز مردم سالاری دینی می دانیم وحذف وكنارگذاشتن رابه بهانه رقابت انحراف در آن می دانیم.
با این بحثی كه شما مطرح كردید، شما قبل از انتخابات نام بعضی از چهرهها را هم به عنوان كاندیدای دولت ائتلافی مطرح كردید. افرادی مانند آقای قالیباف، لاریجانی یا ولایتی. آیا دیدگاهی كه شما داشتید، دیدگاهی بود كه بر كل این مجموعه و این اسامی حاكم بود یا دیدگاه شخصی شما بود و میخواستید كه یكی از این افراد این ایده را عملی كند؟ آیا بحثهایی با این افراد داشتید و به یك نظر مشترك رسیدید؟
دكتر رضایی: بله، من قبل از انتخابات با چندنفر از آقایان صبحت كردم كه اگر یكی از آنها جلو بیایند و دیدگاه دولت ائتلافی را در عمل پیاده كنیم؛ من از آنها حمایت میكنم. منتهی بنابه دلایل متعددی بر این كار به توافق نرسیدیم، آن ستادی كه تحت عنوان ستاد دولت ائتلافی تشكیل داده بودیم را منحل كردم و خودم با همان شعار ائتلافی به صحنه آمدم، ولی اعلام كردم در صورت ریاستجمهوری، همان حرفهایی را كه زدیم، عملی میكنم. یعنی از همه توانایی ها در ادره كشور استفاده خواهم كرد.
آیا آقایان این ایده را قبول داشتند یا اینكه ایده شخصی بود؟
دكتر رضایی: اصل ایده را قبول داشتند، ولی بر روی مصداق به توافق نرسیدند. ولی در ذهن من این بود كه در صورت پیروزی ریاستجمهوری، از تمام دوستان متعهد وكارآمد ، استفاده كنم. حتی از افرادی كه در خارج این موضع بودند، مانند آقایان ناطق نوری، هاشمی، خاتمی،استفاده كنم .
در صحبتهایم نیز میگفتم كه در یك سطح كلان مشاورهای و روابط بینالمللی، بعضی اوقات لازم است كه از بعضی از شخصیتهای كشور برای حل و فصل مشكلات استفاده كرد، در ذهن من بود كه از وجود آنها در یك سطوح بالاتری استفاده شود و لذا دولت ائتلافی كه من از آن نام میبردم واقعاً ائتلافی بود. منتهی همیشه میگفتم ائتلافی متعهد و كارآمد، یعنی بر روی هر دو نكته تأكید داشتم. لذا من هر نوع دولت ائتلافی را قبول نداشتم. به دلیل اینكه بنده خود اصولگرا بودم و معتقد بر اندیشه سیاسی امام بودم و همچنین باید با رهبری یك رابطه صادقانه داشته باشیم. قاعدتاً این موضوع باعث میشد كه در گزینش افراد، دو مقوله تعهد و كارآیی مدنظر باشد.
در انتخابات، موضوعی كه همه بر آن اذعان داشتند، این بود كه به نسبت چهار كاندیدا، شما برنامههای كاملتر و دارای ایدههای جدیدتری بودید و به نسبت كاندیداهای دیگر از كمترین امكانات تبلیغاتی و هزینههای پشتیبانی مالی برخوردار بودید. شاید یكی از عوامل عدم توفیق شما و اینكه آن تأثیری كه از حضور شما پیشبینی میشد، رخ نداد، این بود كه شما زمان را خیلی از دست دادید و كاندیداتوری خیلی دیرهنگام اتفاق افتاد و عموماً هم فكر میكنم به خاطر دولت ائتلافی بود و رسیدن به كاندیدای واحد بود و این یكی از دلایلی بود كه ما یك خلأی را احساس میكنیم، خلأی كه در دیگر كشورها به وسیله احزاب پر میشود و در زمان خودش با حمایت رسانهای، سیاسی و... بتوانند وارد عرصه شوند وایدههایشان را عملی كنند ولی در كشور ما عملاًاین خلأ وجود دارد و وقتی به جناحها مراجعه میكنیم، میبینیم دو جناح هم تقریباً همه امكاناتشان مخصوص هدفهای متمركزی است كه دنبال میكنند و زیاد به فكر برنامه و ایدهسازی نیستند، بیشتر به دبنال هدفهای مقطعی، منافع و كسب پست و موفقیتها هستند. شما فكر نمیكنید برای برنامهای كه در انتخابات به دنبال آن بودید و نتوانستید به نتیجه برسانید، برای حل مشكل زیربنایی آن، به هر حال ایدهای نیاز است، تا شبكهای از نخبگان سیاسی كه بتوان این موضوعات را در آن مطرح كرد و بتواند در زمان خودش و با حمایت خودش، آن موضوعات را در سطح كشور عملیاتی كند؟
دكتر رضایی: من در حقیقت، احتمال موفقیت را دو سطح كرده بودم، یك سطح حداقل و دیگری سطح حداكثر، من در انتخابات دو هدف را برای خود انتخاب كردم، یكی اینكه ما برنده انتخابات میشویم و دولت آینده را تشكیل میدهیم و آن ایدهها و برنامهها را مستقیماً پیاده كنیم، دوم اینكه اگر ما برنده نشدیم، بتوانیم یك نقطه آغازی را در ذهن و فكر مردم برای معرفی یك اندیشه و نحوه جدید حكمرانی به مردم معرفی كنیم تا بعداً بتوانیم از این معرفیای كه انجام میدهیم استفاده كنیم. حالا چه در تشكیل مؤسسات مشاورهای به دولت و مجلس، چه در تداوم اندیشه و باز كردن آن اندیشه و تبدیل كردن آن اندیشه به گفتمان فراگیر عمومی، اگر هر دو هدف را به دست میآوردم، خوب در هر دو بعد ما موفق میشدیم. اگر رأی نمیآوردیم، ولی میتوانستیم هدف حداقل را كسب كنیم و این را هم برای خودم یك موفقیت میدانستم كه بنده خوشحالم اگر چه نتوانستیم دولت را بدست آوریم، ولی به یك هدف حداقلی كه در ذهن من بود، رسیدیم و توانستیم راهی را برای اداره بهتر وحكمرانی خوب به مردم ودولتمردان ارائه كنیم.
البته موضوعی را كه من پیشبینی نكرده بودم كه شاید سبب برنده نشدن بنده در انتخابات شد یكی هجوم آقای احمدینژاد در مناظره به یكسری از شخصیتها بود كه فضای انتخاباتی را به سمت دیگری برد، یعنی میدان رقابت را ایشان عوض كرد، دوم پاسخ آقای هاشمی به صحبتهای ایشان بود. هر كدام از این دو مورد صورت نمیگرفت، انتخابات یك وضع دیگری پیدا میكرد و به احتمال قوی، انتخابات دو مرحلهای میشد. موضع آقای احمدینژاد و پاسخ آقای هاشمی چند روز قبل از انتخابات رخ داد و فضای انتخابات دوقطبی شد .
اگر در خاطر شما باشد، در انتخابات سال 1384، كه تحركات انتخاباتی از سال 1383 شروع شد، شورایی بود به نام شورای هماهنگی نیروهای انقلاب كه همه افرادی كه میخواستند در انتخابات شركت كنند، در آن شورا حضور داشتند و یك جلسه سراسری هم داشتند و بعد آن شورا به نتیجه نرسید، یك تشكلی شما با آقای احمدینژاد و آقای قالیباف و آقای توكلی شكل دادید و میثاق نامهای امضا كردید كه بعدها به عنوان میثاق چهار نفره معروف شد و بر طبق آن كاندیدای اصولگرا معلوم میشد كه این دوره هم مشابه دوره گذشته بحث تشكیل دولت ائتلافی مطرح شد. اما فكر نمیكنید در واقع این نهادها، جمعها و كسانی كه بالقوه كاندیدا هستند و یا در حد كاندیداساز و تصمیمساز هستند، باید ارتباطاتی را فراتر از ارتباطات حكومتی و پستها داشته باشند، یك فرد ممكن است در سطح شهردار تهران، رئیس یا دبیر مجمع و یا نماینده باشد كه در حوزه كاری خود فصل مشتركی ندارند، اما در جریانات سیاسی میتوانند یك جریان را شكل دهند، فكر نمیكنید این ضرورت الان به وجود آمده كه افرادی كه بیشتر هم فكر هستند، نهاد یا جلساتی را تشكیل دهند كه همیشه وقایع كشور را رصد و بررسی كنند و به یك نزدیكی فكری برسند تا زمانی كه میخواهند وارد انتخابات و یا یك موضوع حساس شوند، دیگر مانند اتفاقاتی كه در این دوره و دوره گذشته افتاد، زمان از دست نرود و یا توافق به وجود نیاید.
دكتر رضایی: چند انتخابات اخیر نشان داد ما در فضای سیاسی كشور، در مسئله احزاب و جناحهای سیاسی و یا در بعد فعالان سیاسی، یك نقص اساسی در همه جناحهای كشور داریم و آن این است كه حركت جمعی در صحنه سیاسی كشور صورت نمیگیرد. هم در اصلاحطلبان بود كه آمدن و رفتن میرحسین موسوی و خاتمی در یك حادثه اتفاقی صورت گرفت و هم در اصولگراها، كاندیدا شدن در یك توافق و حركت جمعی نبود.
این در حقیقت یك خلأ و یك عقبماندگی است. اگر ما بتوانیم این عقبماندگی سیاسی در جامعه سیاسی ایران حل كنیم، مردمسالاری دینی قطعاً یك گام به جلو برخواهد داشت. در دنیا انتخابات ریاستجمهوری را دو مرحلهای برگزار میكنند.
یك رقابتی درونی جناحها، ودیگری رقابت بین جناحها، توافق رقابت درونی از طریق خود جناحها عمل میكنند. یعنی از هر جناحی اول 5 یا 6 نفر با هم یك رقابتی را انجام میدهند یك نفر از بین این افراد به عنوان كاندیدای آن جناح یا حزب انتخاب میشود. مانند انتخابات آمریكا كه اول 8 نفر از دمكراتها در داخل حزب با هم به رقابت پرداختند بعد به دو نفر كاهش یافتند و بعد بر اثر رقابت تنها یك نفر به عنوان نماینده دموكراتها باقی ماند، در واقع یك حركت جمعی رقابتی در آغاز صورت گرفت، حالا میتواند در ایران یك حركت جمعی توافقی صورت گیرد، مشروط به اینكه این توافق مانند حادثه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب نباشد. اشكال شورای هماهنگی نیروهای انقلاب این بود كه دو سه نفر از ریشسفیدان قصد داشتند افكار خود را بر دیگران تحمیل كنند و یك مكانیسم منطقی برای رسیدن به توافق وجود نداشت و به همین دلیل هم منحل شد و كنار رفت.
به هر حال من هم خلأ در جامعه سیاسی و عقبماندگی سیاسی را قبول دارم. چرا كه نامزدهایی كه به صحنه میآیند معلوم نیست نماینده چه طیفی و بخشی از جامعه هستند و عقیده این نامزهادی انتخاباتی یك سردرگمی وجود دارد به همین دلیل عملاً لشكركشی میشود، حال در این دوره چهار نفر شركت كردند، ولی احتمالاً در انتخابات ریاستجمهوری آینده 7-8 نفر دوباره میآیند و نوعی سردرگمی در انتخاب مردم به وجود میآورند و آن رقابتی كه باید بین اندیشهها و برنامهها و تواناییهای مختلف صورت بگیرد، شكل نخواهد گرفت. مردم دیگر توانایی مقایسه بین برنامهها و اندیشهها را ندارند و یكی را انتخاب میكنند، چون از هر اندیشه و یا توانایی و برنامه یك نفر نمیآید، انواع افراد مختلف با سلیقههای مختلف میآیند و اگر نخواهیم بگوییم هرج و مرج انتخاباتی به وجود میآید، ولی سردرگمی انتخاباتی به وجود میآید و آن شفافیت از صحنه انتخابات كنار میرود.
در بحث انتخابات، ما با یكسری مشكلات جدید كه ناشی از خلأهای قانونی بود، مواجه شدیم. یكی از این مشكلات این است كه ما نمیدانیم حد و مرز استفاده از امكانات دولتی چقدر است؟ آیا شخصیت حقوقی یك رئیسجمهور با شخصیت حقیقی یك كاندیدا كاملاً مجزا از هم هست یا خیر؟ وضعیت رسانه ملی، صداوسیما و امكانات تبلیغاتی، نظارت بر آن به چه شكل است؟ آیا كاندیداها میتوانند نقشی را در نظارت ایفا كنند و یا نظارتشان صرفاً صوری و نمایشی و تزئینی است. اگر كاندیداها اعتراض داشته باشند، هیچ تضمین اجرایی برای نظارت بر تبلیغات وجود ندارد. یعنی اینكه نهادهای قانونی ما كاملاً مبتنی بر حاكمیت و قدرت هستند و این یكی از علتهایی بود كه اگر تخلفی صورت میگرفت، مطابق با سلایق و جهتگیریهای حاكمیت و یا آن نهاد نظارتی بود، طبیعتاً برخوردی با آن نمیشد و این منحصر به این دوره هم نبود و مشكلی است كه ما در ساختار قانونی داریم. به معنایی ما خلأ مدنی در انتخابات كه یك سازوكار مدنی است داریم. به هر حال اینها یكسری زمینههایی بود كه منجر به تخلفات انتخاباتی و در نتیجه اعتراضات بعد از انتخابات شد كه در جامعه ریشه گرفت، به نظر شما فضای روز انتخابات (قبل از روز رأیگیری) چه مشكلاتی داشت؟
دكتر رضایی: در بعد تبلیغات اگر مناظرات تلویزیون نبود، انتخابات ریاستجمهوری دهم با یك مجموعه نواقص جدی روبرو بود و بعید بود اصلاً شور و هیجانی در صحنه انتخابات شكل گیرد. ابتكار مناظرات سبب شد بسیاری از نواقص تبلیغاتی پوشانده شود، ولی این بدان معنا نیست كه ما نواقصی در تبلیغات نداشتیم، به هر حال نواقص خیلی زیاد بود. اولاً در صحنه انتخابات كوچه و خیابان هیچ عدالت تبلیغاتی بین كاندیداها نبود مثلاً برخی از كاندیداها دهها میلیارد تومان پول خرج كردند تا من كه چند صد میلیون تومان پول خرج كردم .مسئله دوم؛ رسانه ملی است، مناظرات توانست قسمتی از ضعفهای رسانه ملی را بپوشاند. با این حال اشكالات وجود داشت.
مناظرات جبران نواقص را كرد یا بیتحركی جامعه را توانست تحریك كند؟
دكتر رضایی: هم جبران نواقص را كرد و هم انتخابات را جدی كرد و مردم را به این نتیجه رساند كه انتخابات یك انتخابات جدی است. مثلاً صحبت كارشناسان با كاندیدای ریاستجمهوری، یك مقدار تشریفات و تصنعی بود، در حالیكه كارشناسان باید بتوانند نامزدهای انتخاباتی را به طور جدی به چالش بكشند (البته غیر از برنامه مناظرات، كه این از نظر من یكی از نواقص بود.
در استفاده از امكانات دولتی نیز چنین بود. به دلیل اینكه انتخابات ما مقارن بود با انتخابات پارلمان اروپا، چنانچه در فرانسه دولت این كشور حق مصاحبه اعضای دولت در رسانههای عمومی و یا پرداختهای غیرمعمول به كاركنان دولت را تا بعد از برگزاری انتخابات ممنوع كرده بود و هر عملی كه شائبه تأثیرگذاری بر رأی مردم را داشته باشد، ممنوع بود، در ایران مسأله جور دیگری بود. حتی شاهد بودیم حقوقهای پرداختی كه قبل از انتخابات افزایش یافته بود، بعد از انتخابات كم شد و گفتند كه اشتباهات محاسباتی بوده است و این مسائل ناشی از خلأهای قانونی است كه هیچجا اشاره نشده است كه سایر كاندیداها چگونه میتوانند به این عمل اعتراض كنند و آن هم نه بعد از انتخابات كه نوشدارو پس از مرگ سهراب است، بلكه در زمانی كه تخلف ایجاد میشود.
دكتر رضایی: به نظر من اگر این حوادث پس از انتخابات منجر به یك اصلاح اساسی در انتخابات ایران شود، یك مقدار زیادی از آثار منفی این حوادث جبران خواهد شد و آن این است كه ما باید در حقیقت انتخابات در ایران را یك بازنگری اساسی كنیم. اولاً من پیشنهاد میكنم یك كمیسیون ملی انتخابات به طور مستقل تشكیل شود كه هیچكدام از قوای سهگانه نتوانند بر روی آن اعمال نظر كنند و دولت نتواند بر روی آن اعمال نفوذ كند. كمیسیون ملی انتخابات میتواند زیر نظر مشترك سه قوه باشد. مانند اداره صداوسیما، میتواند بخشی از آن انتخاباتی باشد و بخشی انتصابی از سمت سه قوه باشد، ولی مهم این است كه این كمیسیون مستقل از سه قوه باشد (و اینكه كاندیداها در آن حق رأی داشته باشند) و كاندیداها در آن به نوعی عضویت داشته باشند. حالا یا در كمیته اجرایی آن و یا به عنوان ناظر در جلسات كمیته ملی انتخابات شركت كنند و به هر حال حضور فعال داشته باشند.البته این ایده بصورت كلی حدود یكسال قبل در دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح شد وما در آنجا به این نتیجه رسیدیم كه ضرورت دارد كه كمیسیونی ملی یا نهاد ملی دیگری برای تامین ای نیاز ایجاد شود.
البته الان هم یك كمیسیون انتخابات داریم كه با حضور سه قوه تشكیل میشود، اما مشكل این است كه اگر سه قوه همسو باشد، باز هم كارآمد نیست.
دكتر رضایی: آن كمیسیون زیر نظر وزارت كشور است و شكل مشورتی برای وزارتخانه و شورای نگهبان دارند. البته من میگویم باید این كمیسیون مستقل باشد. مسئله دوم قانون انتخابات است كه باید مورد تغییر و تحول قرار گیرد و اصلاح شود. قانون فعلی ضعفهای بسیاری دارد. یك نمونه آن همین استفاده از امكانات و نهادهای دولتی است كه تكلیف را در قبال استفاده یكی از كاندیداها از این امكانات، مشخص نكرده است و در واقع قانون ساكت است. چرا كه استفاده از این امكانات میتواند سرنوشت انتخابات را به طور كلی تغییر دهد.
مسئله سوم هم نظارت است. یعنی یك سیستم نظارتی كه تضمینكننده در بعد كمیسیون و قانون است، باید جدیتر گرفته شود. مثلاً در این انتخابات آن بهای لازم به ناظرین داده نشد، در حالیكه خود گزارش ناظر باید به عنوان یك گزارش قانونی تلقی شود. كما اینكه گزارش نیروهای انتظامی برای دادگاه یك گزارش قانونی است و موضوعیت دارد. نظارت نمایندگان نامزدها نباید جنبه صوری داشته باشد یعنی نظارت كاندیداها باید یك نظارت قوی و محكمی باشد. من فكر میكنم اگر این تغییرات را در انتخابات ایران انجام دهیم، بسیاری از مشكلات فعلی رفع میشود.
حال در چارچوب همین تغییرات، استفاده از نهادهای مدنی برای تحكیم اعتماد به انتخابات چقدر مؤثر است؟ چرا كه به هر حال وزارت كشور و شورای نگهبان دو نهاد حكومتی هستند و مجلس هم عملاً نمیتواند در انتخابات نظارت داشته باشد، ولی ما یكسری نهادهای مدنی در كشور داریم كه اینها میتوانند حد فاصلی باشند برای تقویت اعتماد عمومی مانند نهاد مرجعیت، نهاد حوزه، NGOها و یا تشكلهایی مانند اساتید دانشگاه، به نظر شما، نمیشود از این ابزار مدنی برای جلب اعتماد در صحت انتخابات استفاده كرد؟
دكتر رضایی: به عنوان یك نظارت ثانویه و مشورتی میتوان استفاده كرد، ولی اگر این هم بخواهد وارد مدل حكومتی شود، نمیدانم. باید مورد بررسی قرار گیرد كه آیا اجرا را پیچیده نخواهد كرد؟
مانند اینكه ما در دادگاه سیاسی پیش بینی هیأت منصفه را میكنیم.
دكتر رضایی: اگر كمیسیون ملی انتخابات شكل گیرد، اعضای آن كمیسیون را میتوان با توافق بزرگان كشور، مراجع و از نهادهای مدنی انتخاب كرد، ولی نهایتاً باید در چارچوب قانونمندی حركت كند كه بتوان از آن مسئولیت خواست، نمیتواند سیال حركت كند.
مشكلی كه ما در حال حاضر داریم، دو طرف یعنی هم معترضان به انتخابات به مراجع فشار میآورند كه شما از حقوق ما دفاع كنید و هم حاكمیت از مراجع توقع دارد كه انتخابات را تأیید كنند و مراجع هم به دلیل اینكه نقشی در انتخابات نداشتند و اطلاع مستقیمی ندارند، طبیعتاً نمیتوانند نقش مؤثری در شرایط فعلی ایجاد كنند و یكی از مسائل و مشكلات نیز همین است، كه اگر ما از ابتدا نهاد مرجعیت و نهادهای مدنی را دخالت دهیم، طبیعتاً اگر بعد از انتخابات نیز مشكلی پیش آید، توقع تعامل میتوانیم از آنها داشته باشیم.
دكتر رضایی: به هر حال هیچ اشكالی ندارد نهادهای مدنی به عنوان ناظر ثانویه در كمیسیون ملی انتخابات حضور داشته باشند؛ ضمن اینكه میشود اعضای كمیسیون ملی انتخابات را طوری انتخاب كرد كه آنها مورد تأیید هم نهادهای حكومتی باشند و هم مراجع آنها را بشناسند كه هنگامی كه تصمیمی میگیرند و یا حرفی میزنند، مورد قبول همه واقع شود و بر اساس وفاق ملی اظهار نظر نمایند.
وارد روز انتخابات كه شدیم، میبینیم یكسری مشكلاتی وجود داشت، شاید بتوان گفت از چند ساعت قبل از انتخابات، فضا به سمت انتخابات پیش رفت، با قطع پیامكها و برخورد با بعضی از رسانهها، التهاب بهگونهای به جامعه تزریق شد و انتخابات در شرایطی برگزار شد كه دو طرف از قبل از انتخابات وارد یك تقابل شده بودند و نتیجه آن هم حوادثی بود كه در سه ماه اخیر دیده شد. به نظر شما آیا این مسأله یك سناریوی از قبل طراحی شده بود؟ چرا كه دو طرف همدیگر را متهم میكنند. یعنی جناح حاكم میگویند آقای موسوی و طرفدارانش از قبل طراحی این برنامهها را كرده بودند و آقای موسوی میگوید نتیجه انتخابات از قبل تعیین شده بود اینها میخواستند با بستن و گرفتن عدهای، فضا را ببندند و نتیجه را اعلام كنند. به نظر شما نتیجه انتخابات از قبل، از هر دو طرف این سناریو تهیه شده بود یا یك سری از تصادفات و حوادث باعث شد كه این روند پیش آید؟
دكتر رضایی: من سه عامل را مؤثر میدانم، اولاً بخشی از حوادث تصادفی و اتفاقی بوده و بخش دیگری سازمانیافته فعالان سیاسی بوده كه با سازمانیافتگی و برنامهریزی در انتخابات و حوادث پس از انتخابات فعال شدند و ثالثاً اینكه دستهای بیگانه در هر دو طرف دیده میشود.
مثلاً فرض كنیم شعارهای تندی كه قبل از انتخابات بعضاً به راهبندانهای طولانی از شب تا صبح منجر میشد و یا القائاتی كه به دو طرف میشد؛ مرتباً یكطرف فكر میكرد كه تقلب صورت میگیرد و یك طرف هم فكر میكرد كه علیه نظام كودتایی در حال وقوع است. این القائات كه به طرفین وارد میشد، برای من نمیتواند یك مسأله صرفاً عادی و طبیعی تلقی شود و معلوم است از جایی به این مسائل دامن زده میشد. یعنی اگر واقعیاتی هم بوده، دستهایی این واقعیات را بزرگتر از واقع نشان میداد و دو طرف را به سوی درگیری با هم هل میداد. پس میتوان گفت مجموعهای از سه عامل تصادفات، برنامهریزی و سازمانیافتگی گروههای فعال داخل انتخابات و دستهای بیگانه، باعث شدكه انتخابات كه با مشاركت چهل میلیونی مردم صورت گرفت به نتایجی كه انتظار داشتیم، نرسد و آسیبهایی در این انتخابات به ما وارد شد.
موضوع بعدی بحث حوادث روز انتخابات است كه ما چند سطح ابهام را شاهد هستیم، یكی ابهاماتی كه ما قبل از روز رأیگیری شاهد هستیم، پولهایی كه توزیع شده، سهام عدالت، افزایش حقوقها، هدیههایی كه از طرف دفتر رئیسجمهور به مردم داده میشد در قالب پاسخ برنامهها و مطالبی از این دست كه خب معترضین معتقدند این بر روی نتیجه انتخابات تأثیر گذاشت و مصداق خرید رأی است و اعتقاد دارند همانطور كه شورای نگهبان در انتخابات مجلس، یك سری از صندوقهای مشكوك به خرید رأی را باطل میكند، این هم مصداق خرید رأی است و حداقل باید آن بخشهایی كه قطعی است در آستانه انتخابات پول توزیع شده است، رأی آنها ابطال شود.
سطح دیگر تخلفات، تخلفاتی است كه القایی بوده. مثلاً شبكهای كه سر صندوقها بودند و یا بسیج و یا نیروهایی بودند كه بر روی بخشی از جامعه میتوانند مؤثر باشند مثلاً افراد كمسواد، افرادی كه تحت تأثیر شبكه كمیته امداد، بسیج و یا روحانیون هستند. طبیعتاً اگر به سوی كاندیدای خاص سوق پیدا كنند، دفعتاً چند میلیون رأی ایجاد می شود. یا كسانی كه تصمیم قطعی برای رأی دادن به یك كاندیدای خاص نگرفتهاند.
مسئله سوم بحث تقلب است، یعنی آرایی جز آن چیزی باشد كه در صندوق ریخته شد، و یا خوانده شده است، یا بخشی از آرا به صورت صوری ریخته شده باشد كه بحث كدهای ملی و شناسنامهها در این چارچوب قرار میگیرد.
یعنی ما سه نوع ادعا را مشاهده میكنیم و درست است كه پرونده انتخابات بسته شده، و ما راجع به اصل آن موضوع نمیخواهیم صحبت كنیم، اما به نظر شما آیا این نوع ابهامات یك مسائلی است كه ما واقعاً در چارچوب خودمان داریم، چرا كه من حتی یادم هست كه به ناظرین جنابعالی حتی آن صورت جلساتی كه در بازشماری آرا صورت گرفته است و حق طبیعی كاندیداست، ارائه ندادند و در انتها ایشان خودشان اعلام كردند كه ما اسنادی را كه نمایندگان آقای رضایی میخواستند، به آنها تحویل ندادیم. یا حتی رئیس ستاد انتخابات كشور اعلام كرد كه ما تعداد رأی هر صندوق را نمیتوانیم اعلام كنیم و غیرقانونی است، البته بعد از یك هفته بر روی سایت وزارت كشور قرار دادند، ولی در جهت اعتراض گفتند كه حتی این را هم نمیتوانیم در اختیار نامزدها قرار دهیم. حال این مجموعه مطالبی است كه انباشت ابهام را در ذهن مردم ایجاد كرد است. به نظر شما آیا این فضا مؤثر نبود در این چند میلیون نفری كه به صحنه آمدند و راهپیمایی كردند و الان هم یك حالت ابهام را دارند، نه به عنوان نتیجه انتخابات، به عنوان بازسازی اعتماد به نظام و بازسازی روابط بین جامعه، آیا این مسائل نباید شفاف و حل شود؟
دكتر رضایی: این درست است، ابهامات زیادی در روز انتخابات شكل گرفت و ادعاهای خیلی زیادی هم بود، گزارشات از تخلفات زیادی رسیده بود ولی سر این كار این بود كه ما از طریق قانونی یك رسیدگی جدی به این گزارشات و ادعاها باید صورت میگرفت. اگر یك رسیدگی جدی و قانونی به این گزارشات صورت میگرفت، بسیاری از این ابهامات حل میشد. متأسفانه آقایان موسوی و كروبی با من همكاری نكردند و به شورای نگهبان برای شكایت نیامدند و شورای نگهبان و وزارت كشور هم همكاری كه لازم بود، انجام ندادند، نتیجه این شد كه بنده تنها ماندم و فكر كردم كه اگر كنار بكشم، خیلی سنگینترم. چرا كه من تنها داشتم پیگیری میكردم. در حالی كه اگر همه با هم به این گزارشات و تخلفات رسیدگی میكردیم، شاید بسیاری از این ابهامات برطرف میشد و خیلی از حوادث بعد از انتخابات شكل نمیگرفت و حادثه تحت كنترل درمیآمد.
نكته دوم در این مسئله این است كه ما انتخابات را نباید فقط به برگزاری انتخابات محدود كنیم انتخابات تنها برگزاری نیست، مقدمه و مؤخره دارد. اولاً مقدمه انتخابات جزو انتخابات است، نظارت و رسیدگی به انتخابات نیز جزو انتخابات است. انتخاباتی درست و صحیح است كه هم مقدمه، هم مؤخره و هم متن انتخابات درست انجام شود بنابراین اگر مثلاً در انتخابات اعلام شد فردی چقدر رأی آورده است، این همان مقدار اهمیت دارد كه شكایات و گزارشات هم جدی گرفته شود. و به آن هم پاسخ داده شود، اما بعضی فكر میكنند انتخابات برگزار شد، نتایج قرائت شود، هیچ اشكالی ندارد كه خود دستگاههای حكومتی نظارت و رسیدگی كند. صندوقها را باطل كنند و نتیجه بالا و پایین شود، اصلاً این مؤخره جزئی از انتخابات است، اما بعضی نمیخواهند این مسئله را قبول كنند.
مسئله سوم اعتماد كردن است. یعنی اگر قرار شد ما چهار نفر نامزد انتخابات شویم اگر به نظام انتخاباتی اعتماد نداشتیم، نباید وارد صحنه انتخاباتی میشدیم. اگر آمدیم، باید به این نظام انتخاباتی اعتماد كنیم. منتهی باید بخواهیم كه مقدمه و مؤخره این نظام به طور كامل اجرا شود و لذا ما هم از سوی فعالان سیاسی دچار مشكل شدیم كه اگر شما واقعاً اعتماد نداشتید، چرا نامزد شدید؟ اگر اعتماد كردید، چرا به شكایتها ادامه ندادید و چرا شكایتها را جدی نگرفتید و نیامدید از روال قانونی شورای نگهبان و وزارت كشور اقدام كنید؟
از آن طرف نیز هست، شورای نگهبان نیز از همان اول مرتب اعلام میكرد كه هیچ تقلب و تخلفی صورت نگرفته است و بعد هم كه گفته میشد شما چرا اینگونه موضعگیری میكنید، در جواب میگفتند كه ما به نیروهای اجرایی اعتماد داریم. اگر قرار باشد به نیروهای اجرایی اعتماد كنند، دیگر نظارت و رسیدگی به گزارشات عملاً حذف میشود. اعتماد به نیروهای اجرایی به معنای این نیست كه ما نباید سیر انتخابات را كاملاً اجرا كنیم.
البته من دو مطلب را شنیدم كه رهبری در جلسهای كه با نمایندگان ستادها داشتند در انتهای جلسه گفته بودند مقدمات انتخابات هم بررسی شود. دوم اینكه رهبری در پایان آن مهلت پنج روزه كه قرار بود تمدید كنند، نظرشان این بود كه بیش از پنج روز تمدید شود و این مهلت اضافه هم برای رسیدگی باشد، ولی ظاهراً نظر شورای نگهبان این بود كه مهلت فقط برای اعلام تأیید انتخابات تمدید شده، یعنی عملاً فضایی كه مد نظر رهبری بود ایجاد شود، برای اینكه روال قانونی نقطه پایانی بر همه ابهامات و اعتراضات باشد، به خوبی استفاده نشد. در اینجا هم این بحث مطرح میشود كه چرا بالاخره این چهار كاندیدا نتوانستند از ظرفیت رهبری برای حل و فصل این موضوع با توجه به دیدگاه مثبت ایشان استفاده كنند. آیا هماهنگی نبود؟ آیا نیاز نبود شما یك فرد پنجمی را به عنوان حكم و ارتباط دهنده بین خود و نظام انتخاب كنید تا بتوانید از ظرفیت رهبری و ظرفیت قانونی ایشان بهتر استفاده كنید؟
دكتر رضایی: من فكر میكنم رهبری خوب وارد صحنه شدند. اولاً هیأت هفت نفره تعیین كردند، بعد پنج روز خارج از زمان قانونی رسیدگیها را تمدید كردند كه در دو مورد پیشنهاد شورای نگهبان نبود و شورای نگهبان هم تمدید را قبول نمیكرد. بلكه رهبری این حكم را به آنها كرد. در حقیقت من فكر میكنم كه اگر نهادهای حكومتی رهنمودهای رهبری را دقیقاً عمل میكردند، شاید ما اصلاً مشكلی نداشتیم و بسیاری از مسائل به وجود نمیآمد.
به هر حال مسائل وارد بحثهای خیابانی شد و همانطور كه دیدید، تقریباً حدود 100 روز است كه كشور در التهاب مسائل اعتراضات سپری میشود. یعنی ناآرامیهایی كه از 23 خرداد شروع شده، تا به امروز ادامه دارد، در این 100 روز، عدهای از هموطنانمان كشته شدند و یك تعداد زیادی مصدوم شدند، تعداد زیادی دستگیر شدند و عدهای هم از هر دو طرف آسیب دیدند و مهمتر از آن، آسیب روانی بوده كه به كل 70 میلیون وارد شده است و طوری شده است كه طرفین همدیگر را متهم میكنند به تقصیر داشتن در مسائل، شاید در واقع ما نیاز داشته باشیم كه برگردیم به گذشته، به ابتدای انقلاب كه آن فضای بود و همدلی و همگرایی، فضایی كه حتی به لحاظ فیزیكی، افرادی كه در حالتهای گوناگون قرار دارند كنار هم بیایند، دیگر آن فضا نیست و شاید اصول مشترك كمرنگ شده است. علت این التهاب طولانی مدت كه دیگر این تصادفی نیست، از نظر شما چیست؟
دكتر رضایی: من فكر میكنم ادامه این التهابات، به نفع مردم و به نفع نظام نیست و باید یك راهی پیدا كنیم كه این التهابات فروكش كند و پایان پذیرد و شاید بهترین فرمول، پیشنهاداتی برای آینده باشد. یعنی اگر ما بیایم انتخابات را درست كنیم، نظام انتخابات را اصلاح كنیم، اگر فضای سیاسی قانونی به معترضین بدهیم كه در چارچوب قانون به فعالیتهای سیاسی خودشان ادامه دهند، این میتواند تا مقدار زیادی گذشته را التیام بخشد و از آن طرف هم فعالان سیاسی در حمایت از نظام، در حفظ وحدت به طور جدی تلاش كنند و برآیند این رقابتها موجب پیشرفت و تعالی كشور شود، اگر بیاییم بر روی این توافق كنیم، به نظر من هم وحدت و امنیت و آرامش به جامعه بازمیگردد و هم پیشرفت و تعالی و آزادی در كشور تقویت خواهد شد. ما باید راهحلی پیدا كنیم كه این ویژگیها را در بر داشته باشد. و گرنه این كشمكشی كه در حال حاضر هست، یا این چالشی كه الان هست، برندهای از میان نظام و مردم ندارد، برنده این كشمكشها و چالشها، خدای نكرده میتواند بیرون از ملت ایران و بیرون از نظام جمهوری اسلامی باشد و این همان جایی است كه عقلا باید وارد صحنه شوند و جلوی آدمهای افراطی و احساساتی را بگیرند و یك تصمیمی گرفته شود كه در حقیقت منافع مردم و نظام حفظ شود.
الان فضایی كه شما فرمودید، یك بخشش در حاكمیت هست مثل اینكه وقتی جریان اعتراضی را جریان برانداز میدانیم و سرانشان را متهم به كودتای مخملی میكنیم، از آن طرف هم در واقع معترضین كل حاكمیت فعلی را غیرقانونی و ناشی از تقلب میدانند، دو طرف هم ظاهراً كوتاه نمیآیند، مثلاً برخی از چهرههای روحانی به صورت فردی وارد شوند، آیا شما این را ممكن میدانید كه با میانجیگری و ریشسفیدی یك فرد موضوع حل بشود یا اینكه به عنوان مثال نهادی به صورت موقت شكل بگیرد ، پروژهای كه این مسأله رو حل كند، بالاخره برای این موضوعی كه شما میگویید كه پایان پیدا كند یك سازوكاری میخواهد. از نظر شما این سازوكار چیست؟
شما در بخش اول صحبتتان گفتید كه در آستانه عید فطر همه وحدت بیان و برادری داشته باشند، این جمله زیبایی است ولی در عمل دو طرف معتقدند حقوقی از آنها ضایع شده است و باید مدلی ارائه شود كه قابل پذیرش برای دو طرف باشد و بتوانند وارد گفتمان شوند. در این مدلها كه در واقع مثل مذاكرات دیپلماتیك میماند، هر دو طرف در واقع خواستهها و مطالباتی دارند. ما موقعی میتوانیم مذاكره یا به مصالحه دست پیدا كنیم كه یك مدل داشته باشیم، هر كدام از طرفین مقداری از سهم خود كوتاه آیند و مقداری از مطالبات خودشان را محقق كنند. احساس من این هست كه ما هر چقدر در این سه ماه پیش رفتیم ، از آن طرف شعارهای معترضین از مخالفت با انتخابات و مخالفت با بخشی از حاكمیت خیلی پیشرفت كرده و به ردههای بالاتر كشیده شده است. از آنطرف هم به جای اینكه به درخواست رسیدگی به مسائل داخل انتخابات توجه بشود، ما با موج دستگیریها، با موج اتهامات و محكوم كردنها مواجه بودیم و در مجموع مساول بهگونهای پیش رفته كه ما به جای اینكه به سمت همگرایی برویم، همینطور در حال رفتن به واگرایی هستیم.
دكتر رضایی: برای حل مسائلی از این قبیل، دو روش وجود دارد، یكی اینكه سازوكار نشان بدهیم و دوم اینكه راه نشان بدهیم. من فكر میكنم كه الان هیچ سازوكاری كه با قطعیت بتوان گفت، وجود ندارد ولی میشود راه رسیدن به آن سازوكار را نشان داد. مثلاً فرض كنید كه اگر تعامل بین گروههای مختلف شروع بشود، مانند تعامل آقای كروبی با كمیته سه نفره، از این تعاملات به نتیجه میرسند یعنی اگر تعامل را اصل بگیرند بهاین معنا كه دورا دور با هم حرف نزنند بلكه بشینند با همدیگرگفتگو كنند، حتی اگر لازم شد در یك مقطعی مناظره كنند، برای اینكه مردم هم در جریان باشند، یعنی به طور مداوم مناظراتی هم صورت بگیرد، من اگر مسئولیتی داشتم، این امكان وجود داشت ودر كمتر از یك ماه همه این مسائل را جمع می كردم، بدون اینكه كسی تضعیف بشود یا آسیبی به جامعه برسد. اگر امكان برگزاری دو تا سه مناظره بین آقایان بود خیلی از مسائل روشن میشد. آن موقع اگركسی از مناظره امتناع كند معلوم است كه مشكل و نقصی در كارش وجود دارد. لذا من فكر میكنم باید ما برای رسیدن به حل مشكل راه نشان دهیم یا برای اینكه به یك سازوكار برسیم باید از انتخاب یك راه شروع كنیم، این راه میتواند تعامل، گفتگو و رایزنی باشد،من آمادگی دارم با آقای موسوی واحمدی نژاد روی مسائل بعد از انتخابات مناظره داشته باشم.
در حقیقت این موضوع یك فصل مشتركی میخواهد. همین موضع آقای كروبی به شرایط بدتری رسید یعنی ایشان كمیته را زیر سوال برد، كمیته هم ایشان رو زیر سؤال برد و عملاً شكاف بیشتر شد.
به خاطر اینكه یك فصل مشترك بین ایشان و حاكمیت وجود نداشت. فضای مدنی، فضای اجتماعی كه در واقع افراد و نهادهایی باشند كه دو طرف قبول كنند كه در بستر قضاوتها، تعامل كنند، به نظر میرسد این موضوع یكی از مشكلات باشد و از طرف دیگر راجع به مناظرات، یكی از انتقاداتی كه به فضای انتخابات وارد شد اینكه ما بیش از حد لازم و متعارف در دنیا تنش را از طریق مناظره به جامعه انتقال دادیم، یعنی در آمریكا هم كه بارزترین و آزادترین فضای رقابتی هست و چندین مناظره هم در آن صورت میگیرد، این قدر دو طرف به همدیگر حمله و پرخاش نمیكنند خاطرم هست شما – خودتان از تعبیر مناقشه استفاده كردید.
دكتر رضایی: بله، گفتم این مناظره نبود، مناقشه بود. ببینید اتفاقاً اگر آن مناظرات یك بار دیگر تكرار میشد ما به تعادل میرسیدیم و از كسانی هم كه نام برده شده بود، میآمدند و دفاع میكردند، تعادل برقرار میشد. مناظرات ناقص صورت گرفت یعنی یك دور دیگر باید این مناظرات تكرار میشد. اگر یك بار دیگر تكرار میشد كاملاً مسائل حل و فصل میشد. مناظرات چون یك دور بیشتر نبود، مسائلی طرح و باز شد ولی بسته نشد. مثلاً فرض كنید اگر اسم آقایان ناطق نوری، هاشمی و خاتمی آورده شد، باید اجازه میدادند آقایان میآمدند و درمناظرات شركت میكردند. بههر حال یا اسم نباید میبردند و یا اگر آوردند، آنها هم باید دعوت میشدند و در مناظرات شركت میكردند و این را ادامه میدادند تا به تعادل میرسید خود من حرفهای زیادی داشتم كه نسبت به آقای میرحسین واحمدی نژاد در مناظرات می زدم.
به نظر من اینگونه مسأله حل میشد. منظورم این است كه الان بعید میدانم یك سازوكار قطعی را بتوان مشخص كرد ولی در حال حاضر طرفین را تشویق كرد كه بنشینند با هم تعامل كنند، گفتگو كنند، آن موقع ما به یك سازوكار میرسیم، ضمن اینكه رسیدن به آن سازوكار برای مردم منطقیتر خواهد بود. فكر نمیكنند زدوبندی شده است، خودشان در اثر این گفتگوها و تعاملات به این نتیجه میرسند كه راهی غیر از این وجود ندارد. بدین صورت فرصتهایی برای سرمایهگذاری از دست میرود. دود این مسائل در چشم همه میرود، اكنون هر ایرانی دارد از ادامه این وضعیت ضرر میكند و آسیب میبیند.