تاریخنگارى انقلاب اسلامى از دیدگاه امام خمینى (س)
باید پایههاى تاریخ انقلاب اسلامى ما، چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد، شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر، واپسگرایى قیام کردند، و فکر اسلام ناب محمدى را جایگزین تفکر اسلام سلطنتى، اسلام سرمایهدارى، اسلام التقاط، و در یک کلمه اسلام امریکایى کردند.
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
اشاره: یکى از ویژگیهاى علمى امام خمینىقدس سره تاریخشناسى ایشان است چرا که برخى گمان مىکنند که اگر کسى فقیه، اصولى، فیلسوف و متکلم است، در دیگر دانشها تخصصى ندارد. در حالى، که یکى از عوامل عمده فقاهت دارا بودن آگاهىها و دانش همه جانبه و عمیق به همه علوم از آن جمله تاریخ است; زیرا تاریخ امالعلوم است هر چند بعضى علم تاریخ را تا مرحله ابتدایى و سطحى لازم مىدانند، امام خمینى قدس سره این شیوه را پشتسر گذارد. و به جستجو در همه دانشهاى مورد نیاز زمان و از آن جمله تاریخ پرداخت و بررسى اندیشههاى علمى امام بیانگر این حقیقت را مدلل مىدارد; از این رو بر آن شدیم تا در این مقاله گوشهاى از دیدگاههاى امام راحل را در این زمینه بیان کنیم. به واقع بر همه میراث داران گنج کلامش لازم است تا در اندیشههاى ژرف وى بیندیشند و آثار فکرى و عمل پربرکتیک عمر جهاد و تلاش او را بازشناسند.
تعریف تاریخ
عالمان و فرهیختگان بزرگ از جایگاه بلند تاریخ بىخبر نبوده و همه دست اندرکاران دانش و اندیشه اسلامى، از فقیهان، مفسران، متکلمان ... هر یک به گونهاى با این علم آشنایى داشته و از آن در شناسایى حقایق و درک ناشناختهها بهره جستهاند، از این رو هریک تعاریف گوناگونى در این موضوع ارائه نمودهاند که به طور خلاصه یادآور مىشویم.
تعریف لغوى تاریخ
گروهى از تاریخ نگاران بر آنند که لفظ «تاریخ» از، (arch) که در یونانى «ارخ» تلفظ مىشود به معناى قدیم و قدمت آمده مشتق گردیده است.
گرچه این لفظ پس از آن که وارد زبانهاى اروپایى شده، به معناى اصل یا اصیل گرفته شده و واژه انگلیسى، ( Archype) به معناى نمونه نخستین به کار مىرود.
واژه، (histony) در زبان انگلیسى، و، (Storia) در زبان ایتالیایى و، (histoire) در زبان فرانسه و، (historia) در زبان اسپانیولى همه از واژه استوریاى یونانى به معناى حکایت و داستان مشتق شده است.
لفظ، (Story) در انگلیسى امروز و «اساطیر الاولین» که در زبان عربى پیش از اسلام به معناى حکایت و قصه آمده، هر دو نیز از استوریاى یونانى اخذ شده است. اصطلاح «اساطیر الاولین» در قرآن کریم که از زبان مشرکان آمده است در همین معنا و با عنایتبه سابقه یونانى، استعمال مىشده است. (1)
پارهاى از محققان غربى براى تمییز مفهومى این واژهها کوششهایى کردهاند. فرانسویان [Histoire ] به معناى علم گذشته را با، (H) بزرگ و، (histoire) به معناى علم تاریخ را با، (h) کوچک نمایش دادهاند.
بعضى از آلمانیها [Geschte ] را براى معناى اول، یعنى علم و اخبار گذشته و [Historie ] را براى معناى دوم، یعنى علم تاریخ به کار بردهاند.
هگل Hegel براى رفع این التباس ناچار شده استبه ریشه لاتینى رجوع کند تا فرق بین [Resgestae ] و [ historia rerum gestarum ] را نشان دهد. (2)
قلقشندى در معناى واژه تاریخ گوید. در اصل لفظ تاریخ اختلاف نظر وجود دارد. گروهى آن را عربى و معناى آن را «نهایت و آخر هر چیز» دانستهاند، گفته مىشود. «فلان تاریخ قومه» یعنى فلانى تاریخ قوم خود است. یعنى شرافت قومى با اعمال آن فرد به کمال و بالاترین مرتبه خود مىرسد. (3)
محیىالدین کافیجى گوید: تاریخ در لغت، تعریف وقت است، این لفظ معرب و از «ماه روز» گرفته شده است. ماه روز را به مورخ تعریب کرده و تاریخ را مصدر آن قرار داده و آن را در وجوه تعریف به کار بردهاند. (4)
علامه سخاوى گوید: تاریخ در لغت آگاهى دادن از وقت است. گفته مىشود «ارخت الکتاب و ورخته» یعنى، زمان کتابتش را تعیین کردم، که به معناى شناساندن وقت مىباشد. (5)
از مجموع مطالب فوق چنین برداشت مىشود که لفظ تاریخ در آغاز به معناى توقیت و تقویم استعمال شده است. ولى پس از آن معناى دیگرى، یعنى نگارش حوادث بر اساس زمان یافته است و براى ضبط اخبار تاریخى بر حسب زمان و موضوع رایج گردیده است.
تعریف اصطلاحى تاریخ
علامه سخاوى گوید: تاریخ در اصطلاح، تعریف وقتى است که با آن احوال ضبط و ثبت مىشوند. و آن احوال عبارتند از: مولد، روات، ائمه حدیث، وفات و صحتحواس و سلامتبدن، عقل، سفر، حج، حفظ، ضبط، توثیق و تجریح و آنچه شبیه این امور که نیاز به جست وجو در احوال گذشته، حال و آینده آنها دارد.
نیز آنچه از حوادث و وقایع بزرگ، بسان ظهور ناگوارى دنیوى، تجدید واجب، و ظهور خلیفه، وزیر، پدید آمدن عزوه، نبرد، فتح سرزمین و باز ستاندن آن از حاکم مسلط غاصب و انتقال دولت، رخ مىنماید در حوزه تاریخ قرار مىگیرد...
حاصل آن که، تاریخ فنى است که در آن از وقایع زمان از حیث تعیین وتوقیت، بلکه آنچه در عالم است، بحث مىشود و موضوع تاریخ انسان و زمان مىباشد. (6)
قلقشندى مىگوید: تاریخ عبارت است از عدد شبها و روزها، با عنایتبه آنچه از سال و ماه، گذشته و آنچه از آنها باقى مانده است. (7)
سید قطب گوید: تاریخ حوادث نیست، بلکه تفسیر حوادث است، تاریخ پىبردن به روابط آشکار و نهان حوادث است، به گونهاى که معناى نظامدارى از آنها به دست آید و وحدت به هم پیوستهاى از حلقههاى حیات که در تمام اجزاى آن، واکنش و تکاپو، همگام با زمان و محیط به چشم خورد. (8)
سخن در این باره را با کلام امام خمینى قدس سره در تعریف تاریخ پایان مىدهیم:
«بدان که بسیارى از علوم است که بر تقدیرى داخل یکى از اقسام ثلاثه است که رسول اکرم صلى الله علیه وآله ذکر فرمودند ... مثل علم تاریخ و امثال آن، در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم. پس آنها داخل شوند در «آیه محکمه» که به واسطه آنها علم به الله یا علم به معاد حاصل یا تقویتشود.» (9)
در جاى دیگر درباره نقش سازنده تاریخ مىفرمایند: «تاریخ معلم انسان است.» (10) همان گونه که معلم خود ساخته مىتواند در تعالى بشر و پیشرفت جامعه نقش موثرى داشته باشد، معلم منحرف نیز مىتواند در اندیشه نوآموزان و نسل آینده انحراف به وجود آورد. و مسیر تکامل آنان را تغییر دهد و در سراشیبى قرار دهد.
تاریخ نیز این ویژگى را داراست این تعریف امام مسؤولیت نویسندگان، پاسداران اندیشه جامعه، را به خوبى روشن مىکند، از این رو امام درباره نقش تاریخ در نسلهاى آینده چنین فرمود: «تاریخ روشنگر نسلهاى آینده است» (11)
همچنین براى تشویق مردم به مطالعه و دقت نظر و توجه به تاریخ و درس آموزى از آن چنین فرمود: «تاریخ باید سرمشق ما باشد» (12) چرا که تاریخ جلوهگاه عظیمى براى انعکاس بسیارى از حقایق و واقعیتها مىباشد گرچه سوگمندانه، همواره دستهاى آلوده و قلمهاى مسموم اجیرشدگان بیگانه، چهره واقعى تاریخ را وارونه ساخته و ناخالصیهاى فراوانى در جهت اهداف پلید خود در تاریخگنجانیدهاند. و امام همواره این خطر را احساس کرده و هشدارهاى لازم را به افراد دادهاند که وظایف محققان، متفکران و نویسندگان را سنگینتر مىنماید. و در همین زمینه فرمود: «قلمى فایده دارد که بیدارگر تودههاى مردم باشد». (13)
از این جهت همواره بر این باور بوده و هستیم که دانش تاریخ و شیوه ثبت وقایع وسیله مقدس و کارآمد براى آگاهى مردم است. گرچه بر اثر سهل انگارى تاریخدانان و تاریخ نویسان، اکنون ابزار ارزشمند تاریخ در دست قلم به دستان و نویسندگان استعمار و برخى از عوامل بومى آنها در دنیا مىباشد که براى اجراى مقاصد خود از ناآگاهى و غفلت مردم استفاده مىکنند تا آنان را ساخته و در برابر خواسته خویش تسلیم نمایند. بدین روى امام خمینى قدس سره فرمود: «قلم خودش یکى از اسلحههاست، این قلم باید دست اشخاص صالح، و دست افاضل باشد.» (14) و در جاى دیگر فرمود: «همتبگمارید که قلم و بیان خویش را براى تعالى اسلام و کشور و ملتخود به کار گیرید» (15) و درباره وظایف نویسندگان فرمود: آن کسى قلمش قلم انسانى است که از روى انصاف بنویسد. (16)
بنابراین بر نویسندگان توانا و تاریخ نگاران فرهیخته فرض است که در جهت گسترش تاریخ صحیح اسلام و نهضتهاى اسلامى گامهاى اساسى بردارند و با ثبت و نگارش وقایع تاریخى و ضبط حقایق عملا دست استعمار و دروغ پردازان اجیر شده و عوامل خود فروخته و دزدان اندیشه و افکار و اعتقادات مردم را کوتاه سازند; زیرا نباید با سوءاستفاده از آزادى خلاف واقعیتها را بیان نمایند. مرحوم امام قدس سره در همین راستا به نویسندگان فرمود: «قلمى آزاد است که توطئهگر نباشد» (17) و فرمود: «مسؤولیتبزرگ شما امروز قلمهایى است که در دستشماست» (18) و درباره نقش نویسندگان و اهل قلم فرمود: «آن قدرى که بشر از قلمهاى صحیح نفع برده است از چیزى دیگر نبرده است و آن قدرى که ضرر کشیده است، از چیزهاى دیگر ضرر نبرده است». (19)
بدین جهت است که امام خمینى قدس سرهبارها احساس خطر کرده و یادآور مىشدند و ارزش مساله تاریخ و تاریخنگارى را گوشزد نموده و براى آن جایگاه ویژهاى قائل بودند. و به همین منظور، باور خویش را در مناسبتهاى گوناگون بازگو کردهاند تا بتواند راهگشاى تاریخ نگاران قرار گیرد.
1- سفارش براى نوشتن تاریخ انقلاب
پیدایش تاریخ نگارى در اسلام، شیوهاى از معرفت تاریخى داراى منشا دینى است که از علوم ناب اسلامى همانند، علوم قرآنى، تفسیر، حدیث، سیره و مغازى ریشه مىگیرد.
اهم تاثیر اسلام در پدید آمدن نهضت تاریخ نگارى، ایجاد روحیه امت واحد در جهان مسلمین است. این نظر از جهت روشنى نیاز به استدلال ندارد. بلکه بیشتر کتابهاى تاریخى اسلام آن را مدلل مىدارد. (20)
امام خمینى قدس سره نیز به پیروى از پیشینیان همواره به نویسندگان سفارش مىکرد که در تدوین و نگارش تاریخ انقلاب اسلامى توجه داشته باشند و در این راه از هیچ تلاشى فروگذار نکنند و با این روش از قلمهاى مسموم و نوکران استعمار و استکبار براى مسموم ساختن افکار آیندگان جلوگیرى نمایند. در همین زمینه امام خمینىقدس سره چنین مىفرمایند:
«لازم استبراى بیدارى نسلهاى آینده و جلوگیرى از غلط نویسى مغرضان، نویسندگان متعهد با دقت تمام به بررسى دقیق تاریخ این نهضت اسلامى بپردازند. روشن شدن مبارزات اصیل اسلامى در ایران، از ابتداى انعقاد نطفهاش تاکنون رویدادهایى که در آینده اتفاق مىافتد از مسایل مهمى است که باید نویسندگان و عالمان متفکر و متعهد بدان بپردازند درست آنچه امروز براى ما روشن و واضح است، براى نسلهاى آینده مبهم مىباشد و تاریخ روشنگر نسلهاى آینده است. امروز قلمهاى مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند باید نویسندگان امین، این قلمها را بشکنند». (21)
اى کاش قلم به دستانى که هم اکنون افکار جامعه را با قلمهاى زهرآگین خود مسموم مىکنند، به این فراز از مطالب امام قدس سره گوش فرا مىدادند و باعثبدبختى خویش نمىشدند. چرا که باید چیزى بنویسند که باعث پشیمانى آنان نشود. «ولتر اسکات» Walter Scott مىگوید:
«من از نویسندگان عصر خود هستم که بسیار کتاب نوشتهام، ولى مسرت و افتخار من از نظر کثرت تالیفات نیست، بلکه شادمانم از این که ایمان کسى را متزلزل نکردهام. و پایه عقاید هیچ کسى را فاسد نساختهام و چیزى ننوشتهام که وقتى در بستر مرگ بیفتم، آرزوى محو و نابود کردن آن را در سر داشته باشم». (22)
2- بیان کردن اهداف انقلاب اسلامى
انقلابها، مانند هر حرکت و پدیدهاى در عالم، علل و عوامل گوناگون دارند اما از میان این عوامل یک علت، اساسى و بقیه تابع همان علت و یا در کنار آن قرار مىگیرد. بنابراین هر انقلابى یک علت اصلى و تعدادى عوامل فرعى دارد که باید همه را در نظر گرفت.
انقلابهایى که در جهان به وجود آمده دو گونه است: 1- انقلابهاى الهى 2- انقلابهاى مادى
انقلابهاى الهى با انگیزه خداخواهى شروع مىشود و هدف آنها حاکمیت مطلق خداوند بر جامعه مىباشد. و علت اصلى آنها «خواستخدا و خداخواهى انسانها» است.
انقلابهاى مادى نیز با انگیزه رفاه مادى براى فرد، گروه، طبقه یا جامعه مىباشد که مقصد آنان رسیدن به حاکمیت و قدرت است و هدف اساسى این گونه انقلابها مادیات و خواستها و آرمانهاى مادى است.
انقلاب اسلامى ایران انقلابى الهى است که هدف اساسى آن «خواستخداوند و خداخواهى انسانها» مىباشد. بنابراین انقلاب پیامبر صلى الله علیه وآله در جهت تحقق خواست پروردگار بوده که سایر انقلابهاى اسلامى اصالتى نیز بر اساس اراده خداوند دارند از آن جمله است انقلاب شکوهمند اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى قدس سره به لحاظ موضوع توجه به علت اساسى و علل فرعى حرکتهاى انقلابى، امام خمینى قدس سره بر این باور بود که ، تاریخنگار باید اهداف و انگیزهها و علل قیامها و حرکتها را براى آیندگان ثبت و ضبط نماید. وى در خصوص تبیین اهداف انقلاب اسلامى که از حوزه علمیه قم، به رهبرى ایشان و روحانیت آغاز گردید و داراى اهداف کاملا اسلامى بود، از تاریخنگاران مىخواهد که تمام سعى خود را به کار گیرند از این رو مىفرماید:
«سعى و تلاش کنید، تا هدف قیام مردم را مشخص کنید. شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم، ستم، بیداد، تحجر، و واپسگرایى قیام کردند. و فکر اسلام ناب محمدى را جایگزین تفکر اسلام سلطنتى، اسلام سرمایهدارى، اسلام التقاط، و در یک کلمه اسلام امریکایى کردند». (23)
امامقدس سره بر این باورند که حرکتهاى تاریخى داراى اهدافى هستند که مردم، بر اساس آن هدف قیام کردهاند، لذا نباید در نگارش تاریخ تنها به انگیزهها اکتفا کرد، بلکه لازم است اهداف مردمى آن را نیز در نظر داشت. بر این اساس، تحلیلها یا نگاشتههاى تحلیلى تاریخ، فقط هنگامى قابل پذیرش است که در چهارچوب بیان اهداف قیامها و حوادث باشد. و الا اگر بدین موضوع اشاره نشود، آن تاریخ ناقص و تحریف شده استبه همین جهت امام در یکى از نامههاى خود چنین مىنویسد:
«از شما مىخواهم هر چه مىتوانید سعى و تلاش کنید تا هدف قیام مردم را مشخص نمایید، چرا که همیشه مورخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان ذبح مىکنند، امروز هم چون همیشه انقلابها، عدهاى به نوشتن تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامى ایران مشغولند در سر در آخور غرب و شرق دارند». (24)
3- مستند نویسى
ارزش واقعى هر مطلب و گزارش علمى بستگى به اسنادى دارد که در مورد ثبت آن حادثه یا واقعه مدنظر بوده است. بنابراین; سلیقهها و گرایشهاى فردى نباید در نقل مطالب در نظر گرفته شود. از سوى دیگر نویسنده باید از مدارک و مآخذ معتبر در تحقیق بهره جوید.
از این روى، یکى از اصول مورد اشاره امام خمینى قدس سره که از سخنانش استفاده مىشود، اصل مستند نویسى تاریخ مىباشد زیرا میزان ارزشمندى و اعتماد در هر روایتیا مطلب تاریخى، بستگى به اسناد و مدارک و شواهد آن دارد که بدین وسیله مىتوان صحت آن مطلب را گواهى کرد. امام قدس سره در این زمینه چنین مىفرماید:
«... امیداوارم بتوانید با دقت تاریخ حماسه آفرین و پرحادثه انقلاب اسلامى بىنظیر مردم قهرمان ایران را بدان گونه که هست ثبت نمایید. شما به عنوان یک مورخ، باید توجه داشته باشید که عهدهدار چه کار عظیمى شدهاید. اکثر مورخان تاریخ را آن گونه که مایلند و یا بدان گونه که دستور گرفتهاند مىنویسند، نه آن گونه که اتفاق افتاده است از اول مىدانند که کتابشان بناستبه چه نتیجهاى برسد و در آخر به همان نتیجه هم مىرسند.» (25)
4- به تصویر کشیدن تاریخ
از آنجا که تاریخ براى آیندگان نوشته مىشود و آنان نیز کسانى نیستند که سازنده و به وجود آورنده حوادث تاریخى باشند، لازم است نقل روایت هر حادثه تاریخى در حد توان مستند به دلایل و شواهد و مدارک کافى باشد. اگر چه این مدارک طبق شرایط زمان و مکان گوناگون است.
امام قدس سره بر این باور بود که تاریخ را باید مستند نوشتیا در صورت امکان بتوان آن را با تصاویر و فیلمهاى زنده بازسازى کرده، براى آیندگان به نمایش گذارد. ایشان مىفرماید:
«اگر شما مىتوانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوى مطالب گوناگون انقلاب، از زبان تودههاى مردم رنجیده کنید، کارى خوب و شایسته در تاریخ ایران نمودهاید». (26)
این مطلب ژرف نگرى امام را مىرساند که راهبردهاى خویش را مىنمایاند، تا بدین وسیله حقایق را از تحریف و دگرگونى توسط دشمنان اسلام و انقلاب حفظ نماید و بدون تغییر در ماهیت و شکل ظاهرى به دست آیندگان سپرده شود تا بتوانند از آن بهره ببرند.
5 - تایید بر نقش تودههاى مردمى
تاریخ نگار در نوشتار خود نباید حضور صاحبان اصلى حرکتها و جنبشها را نادیده بگیرد. حضرت امام قدس سره مردم را جانشین خدا در زمین مىپنداشتند. و بر این باور بودند که مردم، خوب، باصفا، پاک و فداکارند. و براى انجام هر کار مثبتى آمادگى داشته و دارند. بنابراین، حضور مردم را در حوادث و جامعه و انقلاب نباید نادیده انگاشت. امامقدس سره، حامیان اصلى انقلاب و تفکر اسلامى را مردم مستضعف مىدانستند. و این از ویژگیهاى انقلاب اسلامى و رهبرى آن است که به توده مردم توجه داشته است، امام قدس سره در خصوص حضور و نقش مردم چنین فرمود:
«ملت ما تاریخ را، تاریخ دیگر کرد. جریان تاریخ را عوض کرد». (27)
ایشان درباره نقش اساسى مردم در پدید آوردن انقلاب اسلامى ایران، تاکید و سفارش مىکردند، از اینرو، در یکى از گفتار خود مىفرمایند.
«باید پایههاى تاریخ انقلاب اسلامى ما، چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد، شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر، واپسگرایى قیام کردند، و فکر اسلام ناب محمدى را جایگزین تفکر اسلام سلطنتى، اسلام سرمایهدارى، اسلام التقاط، و در یک کلمه اسلام امریکایى کردند.
شما باید نشان دهید که در حوزههاى علمیه آن زمان که هر حرکتى را متهم به حرکت مارکسیستى و حرکت انگلیسى مىکردند، تنى چند از عالمان دین باور، دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز درآمدند». (28)
«ما هر چه داریم از این ملت است. البته ملت اسلامى که با فریاد اللهاکبر این کار را انجام دادند. امروز زمانى است که ملتها چراغ راه روشنفکران شان شوند، و آنها را از خود باختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب نجات دهند، که امروز روز حرکت ملتهاست و آنان هادى (هدایت کنندگان) تاکنون هستند». (29)
و در سخنى دیگر مىفرمایند:
«حضور شما مردم مؤمن و از جان گذشته است که روشنفکران غرب و شرق زده را براى همیشه رسوا مىکند». (30)
6 - تاریخ نگار باید امین باشد
امانتدارى در تاریخ یکى از اصول و ارکان مهم به شمار مىرود; چرا که تاریخ به آیندگان جهت مىدهد، از اینرو، اگر بر قواعد و اصول معتبر پاینبد نباشد، نتیجهاى خوشایند نخواهد داشت. برخى از تاریخ نگارانى که در طول زمان نتوانستهاند رسالت تاریخى خویش را حفظ نمایند، باعث زیانهاى علمى بىشمارى شدهاند که در این مقاله جاى پرداختن به این موضوع نیست.
از بررسى و دقت در امر تاریخنگارى دربارى و استعمارى، اعم از شرق و غرب، به این نتیجه مىرسیم که یکى از ویژگیهاى عمده شیوههاى آنان همین است که مطابق برنامهاى تبلیغى، یا استراتژیى فرهنگى و هدفدار و مختصر، در موضوعى به تحقیق مىپردازند و فقط کتابهایى را مورد بررسى قرار مىدهند که بتوانند به اهداف استعمارى خود دستیازند. بنابراین، پیش از آن که حتى نخستین سطر آن نوشته شود، نتیجه آن معلوم است. بر این اساس امام قدس سره در نکوهش این گونه تاریخنگاران چنین مىفرمایند.
«... از اول مىدانند که کتابشان بناستبه چه نتیجهاى برسد، و در آخر به همان نتیجه هم مىرسند». (31)
بنابراین، تاریخ نگاران باید از نگارش دلخواهانه و یا دستورى تاریخ بپرهیزند و در نگارش تاریخ تمایلات و حسب و بغضهاى شخصى خویش را نادیده انگارند. بلکه تاریخ را آن گونه که در خارج عینیتیافته استبنگارند. نکته مهم دیگر این که، تاریخنگار، نباید به دستور و طبق سلیقه و خواستحکومتگران، یا دستههاو طیفهاى پرنفوذ، تاریخ را به تحریف آغشته سازد. امام قدس سره در همین باره چنین فرمود:
«تاریخ مع الاسف در گذشته به دست دشمن نوشته شده است. امید است که نگذارید تاریخ این نهضت را نیز دشمن بنویسد». (32)
7- تاریخ نگار باید احساس مسؤولیت کند
از آنجا که مطالب نگارش شده براى آیندگان، قابل دقت و تامل مىباشد و مىتواند در ساختن آینده مفید و موثر واقع گردد، لذا تاریخ نگار باید مطالب واقعى را ثبت و ضبط نماید. تا از این رهگذر آیندگان دچار ضرر و زیان نشوند. امام خمینى قدس سره که به این واقعیتبه خوبى آشنا بود و توجه خاصى داشت چنین مىفرماید:
«آن قدرى که بشر از قلمهاى صحیح نفع برده است از چیز دیگر نبرده است. و آن قدرى که ضرر کشیده است از چیزهاى دیگر ضرر نبرده است». (33)
و در جاى دیگر به نویسندگان چنین هشدار مىدهد که:
«اشخاصى که قلم در دستشان است متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها، در حضور خداست.» (34) و درباره نقش نویسندگان فرمود: «قلمى فایده دارد که بیدارگر تودههاى مردم باشد». (35) و درباره انصاف نویسندگان فرمود: «آن کسى قلمش قلم انسانى است که از روى انصاف بنویسد» (36) و فرمود: «امروز قلمهاى مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند. باید نویسندگان امین، این قلمها را بشکنند». (37)
8 - افشاگرى جبهههاى نامقدس
یکى دیگر از وظایف نویسندگان این است در آنجا که مخالفان اسلام واقعى با حربه اسلام به مبارزه مىآیند، ماهیت آنان براى مردم افشا نمایند.
از این رو، امام قدس سره به همان اندازه که براى معرفى نقش فداکارانه پیشتاز و اسلامخواهانه روحانیت، علماء و دانشمندان واقعى و دیدن باور سفارش مىکنند، به همان اندازه تاکید دارند که به هنگام نگارش تاریخ انقلاب اسلامى جبهه نامیمون مقدس مآبان کج فهم نیز افشاگرى شود تا نسلهاى آینده بدانند که تزویر و تحجر همیشه مانع راه خدا و تحقق آرمانهاى اسلامى در جامعه بوده است. در این جهت فرمود:
«آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانىنما ضربه خورده است از هیچ قشر دیگرى نخورده است، نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین علیه السلام مىباشد که در تاریخ روشن است». (38) و در جاى دیگر فرمود:
«آخوندهاى جیرهخوار، و ملى گرایان بىخبر از اسلام و مصالح مسلمین را از خود برانید، که ضرر اینان بر اسلام از ضرر جهانخواران کمتر نیست». (39)
و در هشدارى به دانشگاهیان فرمود: «باید قبل از هر چیز دانشگاه اسلامى باشد. براى این که کشور هر چه صدمه خورده است از کسانى بوده که اسلام را نمىشناختهاند. معنى اسلامى شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگى به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم.
دانشگاه را باید شما رو به خدا ببرید، رو به معنویتببرید، شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید، اگر انسان درست کردید مملکتخودتان را نجات مىدهید». (40)
9 - آگاهى دادن به مردم
یکى دیگر از وظایف نویسندگان و فرهیختگان علم و اندیشه این است که با آثار باقى مانده از خویشتن براى مردم و جامعه آگاهى بیافرینند. و آنان را از خطراتى که تهدیدشان مىنماید آگاه سازند. امام قدس سره در موارد گوناگون به توطئه دستگاه ستمشاهى در برابر اسلام واقعى هشدار داده و هنگامى که به اصطلاح به «تاسیس دانشگاه اسلامى» براى تحریف افکار عمومى پرداخت، چنین فرمود:
«... این دانشگاه اسلامى که مىخواهند درست کنند. نه این که خیال کنید با اسلام آشتى کردهاند، بلکه قضیه قرآنى است که در مقابل امیرالمومنین سرنیزه کردند...» (41)
امام با این مطلب پرده از یک دسیسه پشت پرده رژیم ستمشاهى برداشت. و اثر جهل و نادانى و بىاطلاعى را یاد آور شد و چنین فرمود:
«تمام گرفتاریهایى که ما در این طول مدت تاریخ داشتیم بهرهبردارى از جهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و بر خلاف مصالح خودشان تجهیز کردند. اگر علم داشتند، علم جهت دار داشتند، ممکن نبود که مخربین بتوانند آنها را به یک جهتى که بر خلاف آن مسیرى است که مسیر خود ملت است تجهیز کنند». (42)
بنابراین، اگر مردم آگاه شوند و توطئههاى دشمنان اسلام را دریابند، با حضور خود در صحنههاى گوناگون مىتوانند نقشههاى شوم ستمگران و حیلهگران تاریخ را خنثى نمایند.
10 - مبارزه با نژاد پرستى
یکى دیگر از وظایف تاریخ نگاران این است که مردم را با دستورات و وظایف دینى و مذهبى خود آشنا سازند و از هر نوع نژادپرستى و زندهکردن افکار جاهلیت دور کنند. به جاى زنده کردن و برگردانیدن جامعه به سوى هرگونه برترىجویى و نژادى که خلاف اسلام است، باید مردم را به سوى عدالت و عدم تبعیض دعوت نمایند. امام قدس سره در این مقوله چنین فرمود:
«از مسایلى که طراحان براى ایجاد اختلاف بین مسلمین طرح و عمال استعمارگران در تبلیغ آن به پا خاستهاند، قومیت و ملیت است. نقشه قدرتهاى بزرگ و وابستگان آنها در کشورهاى اسلامى این است که این قشرهاى مسلم را که خداى تبارک و تعالى بین آنها اخوت ایجاد کرده است، و مؤمنان را به نام اخوت یاد فرموده است از هم جدا کنند و به اسم ملت ترک، ملت کرد، ملت عرب، ملت فارس، از هم جدا کنند. بلکه با هم دشمنى کنند و این درستبر خلاف مسیر اسلام است و مسیر قرآن کریم.
اینهایى که به اسم ملیت و گروه گرایى و ملى گرایى بین مسلمین تفرقه مىاندازند، اینها لشکرهاى شیطان و کمک کارهاى به ابرقدرتهاى بزرگ و مخالفین با قرآن کریم هستند نهضت ما اسلامى است، قبل از آن که ایرانى باشد، این ملىگرایى اساس بدبختى مسلمین است. ملىگرایى، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهاى مسلمین قرار مىدهد». (43)
11- شخصیت دادن به فرهنگ خود، و دورى ازخود باختگى
تاریخ نگار باید به مسلمانان هویت و شخصیتبدهد و آنان را به این باور برساند که داراى ارزشهاى گرانقدر و ارزشمندى در همه ابعاد مىباشند. بنابراین، نباید خود را در برابر بیگانگان ببازند و ارزشهاى والا و عقاید خویش را نادیده انگارند و در بیگانگان محو گردند.
امام قدس سره از این خود باختگى بسیار رنج مىبردند. شاهد بر این ادعا مطالبى است که در این رابطه بیان کردهاند که برخى را یادآور مىشویم:
«شرق خودش را گم کرده، و شرق باید خودش را پیدا کند. شرق باید بیدار شود باید حساب خودش را از غرب جدا کند تا آن قدر که مىتواند اگر مىتوانستباید تا آخر جدا کند، حالا که نمىشود تا آن قدر که مىتواند جدا کند، لااقل فرهنگش را نجات بدهد». (44)
و درباره کسانى که خود را در برابر غرب و غربزدگى باخته و هویتخویش را فراموش کردهاند چنین مىفرماید:
«باید به خود تلقین کنیم که در غرب هیچ خبرى جز عقب نگهداشتن ما از قله تمدن و تعالى نیست... تربیت غرب، انسان را از انسانیتخودش خلع کرده، و ما باورمان آمده که همه چیزها در غرب استخیر! آن چیزى که در غرب است ربیتحیوان درنده است. تا ما از آن غربزدگى درنیاییم، و مغزمان را عوض نکنیم و خودمان را نشناسیم نمىتوانیم مستقل باشیم، نمىتوانیم هیچ داشته باشیم». (45) و در جاى دیگر فرمود: «آنها که خواب امریکا را مىبینند خدا بیدارشان کند، آن روزى که امریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت. مملکت اسلام عار است که دستش را دراز کند طرف امریکا که شما نان ما را بدهید. آن روزى که امریکا از ما تعریف کند باید عزا گرفت». (46)
12- بىتوقعى تاریخنگار
در میان مردم گروهى هستند که بار چندانى از دوش اجتماع برنمىدارند، ولى بیش از همه توقع استفاده از مزایا و مواهب موجود دارند و به اصطلاح، خود را عزیز بىجهت مىدارند، در برابر این گروه دستهاى هستند که براى جامعه و همنوعان خود خدمات ارزندهاى انجام مىدهند، ولى هیچگونه چشمداشتى ندارند.
نویسنده این سطور برخى از افراد از جمله امام خمینى قدس سره را از مصادیق روشن این روایتیافته است که امام صادق علیه السلام مىفرماید:
«المؤمن حسن المعونة خفیف المؤنة ...» (47)
یعنى; مؤمن کسى است که بیشترین سود را به جامعه مىرساند و کمترین هزینه را بر جامعه تحمیل مىکند.
هیچ کس نمىتواند خدمات ارزنده امام امت را که در همه جهات خصوصا در راه پیشبرد فرهنگ و دیانتبه ملتخود انجام داده و در مقابل هیچ گونه چشمداشتى از دیگران نداشت، بلکه همیشه خود را مدیون دیگران مىدانست، نادیده انگارد.
در این موضوع سخن متواضعانه و جوانمردانه امام را بشنوید:
«اگر به من بگویید خدمتگزار، بهتر از این است که بگویید رهبر، رهبرى مطرح نیستخدمتگزارى مطرح است، اسلام ما را موظف کرده که خدمت کنیم، این جانب که یک نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در مواقع خطیر، و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى کوچکترین افراد تواضع و کوچکى کنم، تا چه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام کثرالله امثالهم». (48)
امام که این گونه تواضع مىکند، هنگامى که احساس خطر مىکرد، با موضعى قاطع در برابر عناصر منحرف، خواستار طرد و انزواى آنان از رهبرى جامعه شده، چنین مىفرمود:
«سیاست نه شرقى و نه غربى را در تمام زمینههاى داخلى و خارجى حفظ کنید و کسى را که خداى ناخواسته، به شرق یا غرب گرایش دارد، هدایت کنید و اگر نپذیرفت او را منزوى کنید. و اگر در وزارتخانهها و نهادهاى دیگر کشور چنین گرایش باشد که مخالف مسیر اسلام و ملت است، اول هدایت و در صورت تخلف استیضاح نمایید که وجود چنین عناصر توطئهگر در راس امور و یا در قطبهاى حساس موجب تباهى کشور خواهد شد». (49)
آرى; اگر انسان به مرتبهاى برسد که توقعى از دیگران نداشته و هرگز چشم به دنیاى آنان ندوخته باشد حقایق را بیان مىکند. و امام خمینى قدس سره به حق از مصادیق بارز این افراد به شمار مىرفت.
ایندیپندنت، (Independent) یکى از روزنامههاى معروف انگلستان نوشت:
«به ندرت اتفاق مىافتد که یک نفر به تنهایى، بتواند مسیر تاریخ را عوض کند، این درست همان کارى بود که آیة الله خمینى از عهده آن برآمد، درگذشت مردى که مسیر تاریخ را عوض کرده است، تغییر سریعى در سیاستهاى انقلابى که او به پا کرده، ایجاد نخواهد کرد». (50)
روح بلند امام خمینى قدس سره از انوار رحمتبىکران پروردگار جهانیان شاد باد.
پىنوشتها و مآخذ :
1- التاریخ و المؤرخون، 7، دکتر حسین مؤنس.
2- Silree: The Philosophy of History, New York, 1900, P.60.
3- صبح الاعشى فى صناعة الانشاء، 3/217، السفر الثالث، تعلیق عبدالقادر زکار،
4- المختصر فى علم التاریخ، محیى الدین کافیجى، تحقیق محمد کمال عزالدین، 63-52.
5- الاعلان بالتوبیخ لمن ذم التاریخ، سخاوى، تحقیق محمد عثمان، 20-19.
6- همان، 21-20.
7- صبح الاعشى، 3/218.
8- فىالتاریخ فکرة ومنهاج، ص 37.
9- چهل حدیث، ص 396.
10- کلمات قصار امام، پندها و حکمتها، 176.
11- همان، 177.
12- همان، 176.
13- همان، 180.
14- همان.
15- همان.
16- همان.
17- همان.
18- همان، 181.
19- همان.
20- الاسلام و الوعى التاریخى عندالعرب، دکتر قاسم عبده قاسم، 91-88. ادب التاریخ عند العرب، دکتر عفت محمد الشرقاوى، 224-210.
21- نهضت امام خمینى، سید حمید روحانى، 2/7 (مقدمه).
22- چکیده اندیشهها، 2/27.
23- روزنامه کیهان، 28/10/67 شماره، 18667.
24- همان.
25- همان.
26- همان.
27- کلمات قصار امام، ص 176.
28- روزنامه کیهان، 28/10/67، ش 18667.
29- کلمات قصار امام، ص 120.
30- همان، ص 122.
31- نهضت امام خمینى، 2/7.
32- روزنامه کیهان، 28/10/67، شماره 18667.
33- کلمات قصار امام خمینى، ص 181.
34- همان، ص 180.
35- همان.
36- همان.
37- نهضت امام خمینى قدس سره، 2/7.
38- کلمات قصار امام، 198.
39- همان، 199.
40- همان 199 - 200.
41- نهضت امام خمینى، 1/671.
42- کلمات قصار امام، ص 205.
43- همان، 125.
44- همان ، 158.
45- همان.
46- همان، 157.
47- بحار الانوار، 67/262; اصول کافى، 2/241.
48- کلمات قصار امام، 227.
49- صحیفه نور، 12/127 و 7/3/59.
50- مجله حوزه، شماره 38-37 ص 394.