حوزه های علمیه نگاهی دوباره

یکی از یادگارهای ماندگار و راهگشای حضرت امام خمینی مجموعه رهنمودهایی است که ایشان به عنوان وصیتنامه نگاشته و عنایت ویژه ای به آن داشتند. وصیتنامه ای که خود حضرت امام یک بار از آن به “وصیت سیاسی الهی” و بار دیگر با تعبیر “وصیتنامه سیاسی الهی” نام برده و تذکر داده اند که “اختصاص به ملت عظیم الشان ایران ندارد بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب می باشد.” و این نشان می دهد که آنچه در این وصیتنامه آمده دربردارنده خطوط کلی و رهنمودهای عام است که اگر هم با ادبیات و مثال ها و خطاب به جامعه اسلامی و انقلابی ایران نگاشته شده اما راهگشا و برنامه عمل همه ملت های اسلامی و غیراسلامی است.
شاهد عنایت ویژه ای که حضرت امام به این وصیتنامه داشتند صرف نظر از اصل نگارش و خود محتوای آن اهتمامی بود که برای پس از نگارش آن به خرج دادند. هم در نگارش اصل آن که در 26 بهمن 1361 پایان یافته چند نسخه مهر و موم شده را تهیه کرده و از جمله یک نسخه را برای نگهداری به آستان قدس رضوی فرستادند و نسخه ای را نیز به مجلس خبرگان رهبری سپردند. هم پس از چند سال که با ملاحظات تازه ای که در این فاصله پیش آمده بود در سال 1366 در برخی اجزای آن تجدیدنظر کرده و باز در جلسه ای رسمی در تاریخ 19 شهریور 1366 با حضور بزرگانی چند در محضر خودشان نسخه های مهر و موم شده جدید را با تاکید بر پلمپ کردن آن و همراهی برخی بزرگان به مشهد و مجلس خبرگان فرستادند تا جایگزین نسخه های قبلی شود و آنها برگردد نیز مرقوم داشتند که تنها پس از درگذشت ایشان گشوده و خوانده شود و حتی شخصیت های عمده ای را به ترتیب معین کردند تا وصیتنامه توسط یکی از آنان “برای مردم” خوانده شود.
در این وصیتنامه به جز مقدمه ای شش صفحه ای که به مسائل کلی تر اختصاص یافته و به نظر می رسد در بازنگری به آن افزوده شده و پس از دو بندی که در وصف انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به عنوان بند 1 و 2 نگاشته اند توجه داده اند که می خواهند بخشی “از آنچه در حفظ و بقا این ودیعه الهی دخالت دارد” و قسمتی “از موانع و خطرهایی که آن را تهدید می کنند برای نسل حاضر و نسل های آینده” بنگارند. آن گاه وارد بندهای هجده گانه وصیتنامه شده اند و به جز دو مقدمه یاد شده نکات الهی را در 28 صفحه نگاشته اند و در مجموع این وصیتنامه بس مهم را در 36 صفحه تنظیم کرده و جالب آنکه پایان تمام صفحات آن را امضا فرموده اند.

بندهای ویژه روحانیت و حوزه
از بندهای هجده گانه یاد شده سه بند چهارم (د) و نهم (ط) و شانزدهم (ع) مربوط به روحانیت و حوزه ها علمیه می شود با این تفاوت که در بند چهارم به مساله نقشه دشمنان و پی گیری رضاخان و محمدرضا در منزوی کردن روحانیت پرداخته اند با این اشاره که “در زمان رضاخان با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن و در زمان محمدرضا با نقشه و روش های دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود” و “مع الاسف به واسطه بی خبری هر دو قشر از توطئه شیطانی ابرقدرتها نتیجه چشمگیری گرفته شد.” آن گاه به روش های که برای جدایی و دشمنی میان این دو قشر به کار بسته شد پرداخته و به خسارت های آن اشاره کرده و آنگاه به هر دو قشر ضرورت وحدت و همدلی و دوستی را خاطرنشان کرده اند.
حضرت امام در بند نهم به مساله مهم حوزه های علمیه و خطرهای متوجه آن و مسوولیت های حوزویان پرداخته اند و در بند شانزدهم خطاب خویش را متوجه روحانیون و روحانی نماهای مخالف جمهوری اسلامی ایران کرده اند و با این دو دسته هر کدام به فراخور وضع خود سخن گفته اند.
دو بند اول و سوم را باید در فرصتی دیگر پی گرفت. در این مجال و در آستانه سالگرد رحلت آن روحانی بی نظیر که افتخار بزرگی در تاریخ حوزه های علوم اسلامی می باشد بند نهم را با توجه به نکات کلی آن در شش محور بازگو و تقریر می کنیم.

1 ـ خطر نفوذ منحرفان و تبهکاران
از میان محورهای شش گانه بیشترین دغدغه و اهتمام حضرت امام خطر “نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه های علمیه” توسط مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی است که به تعبیر ایشان “کمر به براندازی اسلام بسته اند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می نمایند” و یکی از راه های مهم آن نیز همین است.
حضرت امام به دو خطر کوتاه مدت و درازمدت این طرح توجه می دهند. اولی “بدنام نمودن حوزه با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی” و دومی که آن را خطری بسیار عظیم می شمارند “به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود را در بین توده ها و قشرهای مردم پاکدل و علاقه مند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزه های اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب می باشد.”
استدلال حضرت امام بر واقعی بودن این خطر هم ناظر به قاعده ای کلی است که “قدرت های بزرگ چپاولگر در میان جامعه ها افرادی به صورت های مختلف از ملی گراها و روشنفکران مصنوعی و روحانی نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسان ترند ذخیره دارند که گاهی سی چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی یا پان ایرانیسم وطن پرستی و حیله های دیگر با صبر و بردباری در میان ملتها زیست می کنند و در موقع مناسب ماموریت خود را انجام می دهند.” و هم متکی بر تجربه ای است که در عمر طولانی خود داشته اند و از جمله به دوران کوتاه پس از پیروزی انقلاب اشاره می کنند که ملت عزیز ما “نمونه هایی از قبیل مجاهد خلق و فدایی خلق و توده ای ها و دیگر عناوین دیده اند.”
دفع این خطر که فقط متوجه حوزه ها و صنف روحانیت نیست تنها با کنار گذاشتن ساده لوحی و زودباوری و هوشیاری همه جانبه است و لذا از همه می خواهند که با “هوشیاری این قسم توطئه را خنثی نمایند” اما “از همه لازم تر حوزه های علمیه است که تنظیم و تصفیه آن با مدرسین محترم و افاضل سابقه دار است با تایید مراجع وقت.”
حضرت امام چنان این خطر شوم را بزرگ و پر خسارت می بینند که حتی شعار نظم در بی نظمی را که از گذشته توسط برخی ناآگاهان در حوزه ها تکرار می شد احتمال می دهند “از القائات شوم همین نقشه ریزان و توطئه گران باشد” و از همین زاویه است که به محور دوم این بند وارد می شوند.

2 ـ ضرورت نظم بخشی به حوزه ها
موضوع نظم بخشی نظام مند کردن حوزه های علمیه که یکی از مهم ترین دغدغه های مصلحان حوزوی از حدود حداقل شصت سال پیش تاکنون بوده به فراخور اهمیت و ظرافت و پیچیدگی آن یکی از محورهای مورد اهتمام حضرت امام بوده است و آن را نیازی برای همه دوره ها شمرده اند. ایشان که خود یکی از بانیان نظم بخشی و اصلاح وضع جاری حوزه دست کم از زمان مرحوم آیت الله بروجردی “قده” بودند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز عملا و با حفظ ملاحظاتی به سامان یافتن آن کمک کردند در اینجا نیز خاطرنشان می کنند “وصیت اینجانب آن است که در همه اعصار خصوصا در عصر حاضر که نقشه ها و توطئه های سرعت و قوت گرفته است قیام برای نظام دادن به حوزه های لازم و ضروری است که علما و مدرسین و افاضل عظیم الشان صرف وقت نموده و با برنامه دقیق صحیح حوزه ها را و خصوصا حوزه علمیه قم و سایر حوزه های بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند.”
و به این ترتیب اولا این امر را نیازی مستمر برای حوزه ها می شمارند; ثانیا یک هدف مهم آن را جلوگیری از نفوذ و ضربه زدن دشمن و حفظ از آسیب دیدن می دانند ثالثا این موضوع حیاتی امری داخلی است که باید توسط عالمان و فاضلان و مدرسان خود حوزه و با اهتمام کافی آنان صورت گیرد و رابعا این امر بدون صرف وقت و برنامه ریزی دقیق و صحیح ممکن نیست.
اینک یک ربع قرن از زمانی که حضرت امام خمینی این فراز را می نوشتند گذشته است. یک واقعیت این است که حوزه ها بویژه حوزه بزرگ قم با تلاش ها و زحمات بسیاری که بزرگان حوزه و مدرسان و مدیران دلسوز و نیز شورای عالی مدیریت حوزه در دوره های مختلف کشیده اند. و با حمایت و نظارت حضرت امام خمینی مراجع معظم و نیز عنایت ویژه رهبری معظم انقلاب تحولات و پیشرفت های چشمگیری در بخش های مختلف آموزشی پژوهشی و اداری صورت گرفته است و به رغم گسترش زیادی که حوزه ها یافته اند و به رغم پیچیدگی ها و دشواری های زیادی که به خاطر وضعیت و مناسبات خاص حوزه در مسیر اصلاحات و مدیریت بهینه وجود دارد انصاف آن است که پیشرفت های بسیار و دستاوردهای در خور تقدیری حاصل شده است.
ولی یک واقعیت دیگر نیز وجود دارد که اگر ضریبی از فرصت ها و امکانات نیازها و اهمیت موضوع را پیش روی خود بگذاریم اذعان خواهیم کرد که هنوز راه درازی در پیش داریم. از خداوند تعالی توفیق کامل و تدبیر جامع و ثبات قدم را برای همه کسانی که در بهبود و رشد همه جانبه حوزه ها تلاش می کنند خواهانیم.

3 ـ حفظ روش فقهی مشایخ معظم
یکی از مسائل مهم مورد توجه و عنایت ویژه حضرت امام که حتی مایه نگرانی ایشان شده بود. مساله ضعف حوزه های فقه و صدمه دیدن بنیه فقهی حوزه ها بود. ایشان هم بر لزوم قوت و عمق تلاش های فقهی و اصول تاکید می ورزیدند و هم بر حفظ روش فقاهت مشایخ معظم و اجتهاد شیعی که از آن به فقه سنتی و “اجتهاد جواهری” یاد می کردند. ایشان از یک سو بر روش اجتهاد جواهری و فقه سنتی که در عین حال آن را پویا می دانستند تاکید داشتند دو از سوی دیگر شناخت زمان و مکان و جامعه و جهان را شرط اجتهاد جامع و صحیح می شمردند و مجتهد واقعی را کسی می دانند که به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد چراکه فقه در نگاه آن فقیه یگانه “تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است” و از این رو می نویسند:
در مورد روش تحصیل و تحقیق حوزه ها این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنی نیست که فقه اسلام پویا نیست زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند... مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.” (صحیفه نور 130 21)
حضرت امام هرچند توصیه به بهره جستن از محاسن روش های جدید دو علوم مورد احتیاج حوزه ها می کردند اما “تنها راه برای حفظ فقه اسلامی” را “طریقه مشایخ معظم” میدانند و تاکید اصلی اشان که در آخرین نامه خود در 68 2 17 خطاب به شورای مدیریت حوزه نیز نوشتند بر این بود که “به هیچ وجه از ارکان محکم فقه واصول رایج در حوزه ها نباید تخطی شود. البته در عین اینکه از اجتهاد جواهری به صورتی محکم و استوار ترویج میشود از محاسن روش های جدید و علوم مورد احتیاج حوزه های اسلامی استفاده گردد.” در اینجا در وصیتنامه نیز یاد آور شده اند:
“لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درس هایی که مربوط به فقاهت است و حوزه های فقهی و اصول از طریقه مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند.”

4 ـ ضرورت گسترش تحقیقات و ابتکارات علمی
اجتهاد روشی کار آمد و ماندگار در دستیابی به احکام الهی و شناخت شریعت هم مسیر شناخت و تحلیل سرمایه عظیم فقهی موجود و حلقه وصل آن است و هم عرصه تولید علم و تقویت و گسترش تحقیقات و گشودن عرصه های جدید حضور فقه. هنر فقه و فقها نیز همین است که از سرمایه موجود فقهی و علمی به نفع پرسش ها و نیازهای روز در عرصه های مختلف بهره می گیرند. گشایش باب اجتهاد حتی به روی مسائل که قرن هاست پاسخ گفته شده چه رسد به نیازها و پرسش های تازه به این معناست که به جز در آن دسته از مسائل محدودی که جز قطعیات به شمار می روند و اساسا مجرای اجتهاد نیستند در سایر مسائل افرا ددر چارچوب صلاحیت های شناخته شده می توانند بلکه باید نظریه پردازی کنند. ولی نکته اساسی در نگاه حضرت امام این است که در عین تاکید بر افزایش تحقیقات هشدار می دهند که انحراف از “فقه سنتی” ارگان تحقیق و تدقیق را نیز به سستی می کشاند.
ایشان با یادآوری اینکه “در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی ـ فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد.” (صحیفه امام ج 21 ص 177) اما شرط آن را حفظ اجتهاد جواهری که الگویی برای فقه سنتی به مثابه روشی کارآمد و مجرب است می دانند. لذا در وصیتنامه به دنبال فراز قبلی در برشماری وظیفه علما و مدرسین تاکید می کنند که اینان “کوشش نمایند که هر روز بر دقت ها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیق ها افزوده شود و فقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارگان تحقیق و تدقیق است محفوظ بماند دو تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد.

5 ـ اهتمام به علوم مورد نیاز و تربیت نیرو
حوزه های علوم اسلامی از آغاز تاکنون هیچ گاه محدود و منحصر به دانش فقه نبوده است. آن همه دانشمند و صاحب نظر و آن همه آثار ارزشمند علمی در زمینه های مختلف گواه روشن آن است اما همه می دانند که رکن اصلی شکل گیری و بقا وگسترش حوزه ها چه شیعی وچه سنی مساله فقه بوده و هست. جایگاه فقه تا آنجاستکه حضرت امام بقای هزار و چند صد ساله اسلام را مرهوم حوزه های فقاهت می شمارند و حفظ فقاهت را مشی علمای ما از زمان امامان (ع) تاکنون می دانند و استدلال ایشان نیز این است که “این فقها هستند که حصول اسلام هستند و حفظ کردند اسلام را. باید حوزه ها عنایتشان به فقه و فقاهت از همه چیز بیشتر باشد. اگر حوزه های فقاهت خدای نخواسته از بین برود یا سست شود رابطه ما بین فقها و ملت قطع می شود. این حوزه فقاهت است که رابطه را محفوظ نگه داشته است.” (صحیفه نور ج 12 ص 29) اما در عین حال و به فراخور نیازهایی که جامعه اسلامی به علوم دیگر دارد خاطر نشان می کنندکه به آن نیازهای مختلف فکری فرهنگی تربیتی واجتماعی توجه شود. این علوم شامل رشته های مختلف تفسیر کلام فلسفه عرفان اخلاق تاریخ و علوم جانبی آن می گردد که خوشبختانه در سال های پس از انقلاب مورد اهتمام بیشتری بوده است. هر چند به خاطر گستردگی نیازها و عرصه ها راه درازی در پیش است از این رو پس از تاکید بر جایگاه حوزه فقاهت می افزایند:
“البته در رشته های دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام برنامه هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود.”
از همین منظر است که در نکته پایانی این بند یکی از ارزشمندترین حوزه ها که باید به صورت همگانی مورد توجه آموزش قرار گیرد را یادآور می شوند و آن عبارت است از علوم معنوی اسلام مانند علم اخلاق و تهذیب نفس.

6 ـ ضرورت اهتمام به علوم معنوی
یکی از مهم ترین مسائل در نگاه حضرت امام خمینی بویژه برای روحانیت و حوزه ها بلکه به یک معنا مهم ترین مساله برای آنان تهذیب نفس و اصلاح اخلاق و رفتار به شمار می رود. کسانی که اندکی نیز با آثار قلمی و بیانی ایشان آشنا باشند این نکته را به خوبی درمی یابند. ایشان علم و عمل را برای حوزه ها دو بال حرکت و رشد می دانستند از این رو اهتمام خود را متوجه هردو بخش می کردند
این دسته دانش که در جهت طهارت روح آدمی و اصلاح رفتار و خوی وی می باشد را با تعبیر “علوم معنوی” از آن یاد کرده اند هم در وصیتنامه و هم در منابع دیگر. راه و دستاوردی را که این علوم پیش روی انسان می گذارد با عنوان “جهاد اکبر” از آن نام برده اند چه آنگاه که در نجف اشرف با کلام خود سنگ بنای “جهاد اکبر” را می گذاشتند و می گفتند: “حوزه های علمیه همزمان با فرا گرفتن مسائل علمی به تعلیم و تعلم مسائل اخلاقی و علوم معنوی نیازمنداست راهنمای اخلاق و مربی قوای روحانی و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه های اخلاقی و اصلاحی کلاس تربیت و تهذیب آموختن معارف الهیه که مقصد اصلی بعثت انبیا علیهم السلام می باشد باید درحوزه ها رایج ورسمی باشد. (جهاد اکبر(ص) 22 در وصیتنامه که آن را وظیفه عمومی حوزه ها در تعلیم و تعلم شمرده اند:
“از بالاترین و والاترین حوزه هایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد علوم معنوی اسلامی از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله ـ رزقناالله و ایاکم ـ که جهاد اکبر می باشد (است).”
موقعیتی که انقلاب و نظام اسلامی برای حوزه ها و روحانیت پیش آورد و تجربه سال های پس از پیروزی گواه آن است ضرورت این مهم را بسی افزوده است. اگر تهذیب و طهارت فکر و روح و دل نباشد برای مواظبت از پیامدهای سو قدرت و موفقیت علم چه کارایی دارد اگر به مشکل نیافزاید آنچه قدرت و پول و جایگاه و نفوذ کلمه را بیش از هر چیز مهار می کند تهذیب اخلاق و طهارت نفس و خداترسی و تقوای درست است. و این نیز جز از راه علوم معنوی و سیر و سلوک و خودسازی به دست نخواهد آمد.
در آستانه سالگرد رحلت آن فقیه عارف و فیلسوف مفسر و یگانه دوران حضرت امام خمینی “قده” به روح پاک و ملکوتی آن عزیز درود می فرستیم و از خداوند تعالی می خواهیم جوامع اسلامی بویژه حوزه های علمیه و روحانیت معظم را بر راه قویم و مستقیم ایشان موفق و ثابت بدارد. والسلام علیه یوم مات و یوم یبعث حیا.
بیشترین دغدغه و اهتمام حضرت امام خطر “نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه های علمیه” توسط مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی است.
حضرت امام خمینی: قیام برای نظام دادن به حوزه ها لازم و ضروری است که علما و مدرسین و افاضل عظیم الشان صرف وقت نموده و با برنامه دقیق صحیح حوزه ها را و خصوصا حوزه علمیه قم و سایر حوزه های بزرگ و بااهمیت را در این مقطع از زمان از آسیب حفظ نمایند.
حضرت امام خمینی: در مورد روش تحصیل و تحقیق حوزه ها اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولی این بدان معنی نیست که فقه اسلام پویا نیست
حضرت امام خمینی: اگر حوزه های فقاهت خدای نخواسته از بین برود یا سست شود رابطه مابین فقها و ملت قطع می شود.
همه می دانند که رکن اصلی شکل گیری و بقا و گسترش حوزه ها چه شیعی و چه سنی مساله فقه بوده و هست.
حضرت امام خمینی: از بالاترین و والاترین حوزه هایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد علوم معنوی اسلامی از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله است.