مجالس بعد از انقلاب
موضوع گفتوگو مجالس بعد از انقلاب بود. از مجلس اول که نماینده الیگودرز بود گفت. مجلسی که به گفته او همه در آن بودند و رقابت میکردند.کروبی بعد در مجلس دوم نماینده تهران میشود و به هیاترئیسه مجلس راه مییابد، اما در این مجلس به همراه برخی از همفکران خود که به حمایت از دولت چپ میرحسین موسوی میپرداختند، با برخی مخالفتها در درون جامعه روحانیت مبارز مواجه میشوند.
اولین جای بروز اختلاف بین ما و جامعه روحانیت مبارز در انتخابات مجلس دوم بود و اولین جای بروز اختلاف با مجمع روحانیون مبارز هم در انتخابات بود. با جامعه روحانیت مبارز در لیستی که برای مجلس دوم تنظیم کردند اختلاف پیدا کردیم. کروبی اما بیشترین خاطرات خود را از مجلس سوم میگوید. از شکلگیری مجمع روحانیون مبارز، از اولین حرکت شورای نگهبان برای حذف نامزدهای چپ که به نظارت استصوابی منجر میشود و از تلاشها برای بازگردانندن نامزدهای چپ. او که این سالها رئیسمجلس بوده است، آنچنان از خاطرات آن روزها میگوید که گویی لحظاتی پیش رخ داده است. نام افراد، تاریخ و زمان وقوع هیچکدام را از یاد نمیبرد، گاهی با شیرینی خاصی از آنها یاد میکند و گاهی آنچنان تلخیها او را آزار میدهد که ترجیح میدهد لحظاتی سکوت کند. آنجا میخواهد از کسی به نیکی یاد کند، نام او را میبرد و آنجا که میترسد، باعث تخریب کسی شود، خود ضبط را خاموش میکند تا نام او برده نشود. سختترین دوران را با تلخیهایش تعریف میکند. از مجلس چهارم از رفت و آمدها، از تلفنها و از رایزنیها، از دیدارها، از همه چیز میگوید. از بعد از انتخابات مجلس چهارم، از آن روزها که تلاش کرد تا دوستانش به انزوا نروند. از مجلس پنجم و بازگشت دوباره مجمع روحانیون مبارز هم گفت. و سرانجام از انتخابات مجلس ششم و وقایع درون آن مجلس، از شیرینیها و تلخیهایش، از شروع و پایانش نیز گفت. او در طول مصاحبه بارها و بارها اسناد منتشرنشدهای را در اختیار ما قرار داد که بخشی از آنها در حاشیه این مصاحبه نیز منتشر میشود و سرانجام خود نیز مقدمهای بر این مصاحبه نوشت که با هم میخوانیم:
آقای کروبی، شما به جز مجلسهای چهارم، پنجم و هفتم در همه مجالس بعد از انقلاب، حضور داشتهاید، به عنوان اولین سوال، مناسب است که یک تحلیل گذرا از مجالس بعد از انقلاب، داشته باشید؟
- مجلس، ثمره اندیشه امام(ره) و انقلاب است و نباید اصل آن را تضعیف کرد یا زیر سوال برد. مجالس بعد از انقلاب در طول 3 دهه اخیر فراز و نشیبهای خاص و هر کدام یک ویژگی منحصر به فرد داشتند. مثلا انتخابات مجلس اول دراسفند 58 برگزار شد و در خرداد 59 مجلس اول با حضور همه گروهها و افکار مختلف و بدون مشکلی آغاز به کار کرد. در آن مجلس گرایشهای مختلفی حضور داشت و همین گرایشهای مختلف، ویژگی مجلس اول بود که ناشی از فضای باز اول انقلاب بود. حتی درهمین فضای باز گروههای کمونیستی و مارکسیستی و التقاطیها ( مجاهدین خلق ) هم شرکت کردند اما چون جامعه ما اسلامیبود رای نیاوردند. در مجلس اول چهرههای متنوعی حضور داشتند. روحانی، دانشگاهی، بازاری و طیف مبارزان دوران شاه از اصلیترین طیفهای مجلس اول بودند. شخصیتهایی مثل دکتر سحابی، مهندس بازرگان و چهرههای روحانی مثل حضرت آیتالله خامنهای، آقایهاشمی، شهید باهنر و علمای قم. به هرحال در حیات حضرت امام(ره) سه مجلس شکل گرفت که تشابههای زیادی به هم داشتند.
یعنی از نظر شما مجالس بعد از انقلاب را میتوان به دو دسته قبل و بعد از مجلس سوم، تقسیمبندی کرد؟
- بله، این تقسیمبندی از جهاتی میتواند درست باشد. یک سال از عمر مجلس سوم گذشته بود که امام رحلت کردند و جریان بازنگری قانون اساسی و انتخابات مجلس چهارم روی داد. از این مقطع در حقیقت فهم و برداشتی که تا آن زمان از قانون اساسی (در شورای نگهبان) وجود داشت تغییر کرد. با رحلت امام (ره) یکی از فرزندان شایسته امام و انقلاب یعنی آیتالله خامنهای به رهبری برگزیده شدند و شورای عالی قضایی که در راس آن حضرت آیتالله موسوی اردبیلی بود به قوه قضاییه تبدیل شد و مسوولیت آن برعهده آیتالله یزدی قرار گرفت. بار اجرا منحصرا به دوش رئیسجمهوری قرار گرفت و نخستوزیری حذف شد. یعنی اختیارات رئیسجمهور زیاد شد و انتصاب رئیس صدا و سیما هم جزو اختیارات رهبری قرار گرفت.
آقای کروبی شما در پایان مجلس دوم از جامعه روحانیت مبارز کنارهگیری کردید، آیا مبنای انشعاب شما از جامعه روحانیت مبارز اختلافات فکری و سلیقهای بود؟
یک سلسله مسائلی هست که به انشعاب منجر میشود، چون انشعاب یک شبه نیست اگر یک شبه باشد که بچه بازی میشود. انشعاب یک شبه، انشعاب نیست؛ مشاجره است. حتماً انشعاب یک دوره طولانی چالشها و اختلاف نظرات را پشت خود دارد تا منجر به جدایی میشود. قبل از انقلاب، روحانیت دو دسته بودند، یک دسته در مبارزه، یک دسته دیگر در بیرون از مبارزه بودند. درجریان مبارزه در جامعه روحانیت مبارز بودم و به زندان هم افتادم. اما در آن زمان چون همه پیگیر مبارزه بودیم اختلاف سلیقهها خیلی بروز نمیکرد. اما بعد از انقلاب اختلاف سلیقهها و گرایشهای مختلف ایجاد شد.
بعد از پیروزی، این مسائل پیش آمد. جامعه روحانیت مبارز دیدگاهها و بینشهایی در بخشهای اقتصادی و سیاسی داشت که برخی اعضا آنها را قبول داشتند و ما نداشتیم یا تا آن اندازه که آنها قبول داشتند ما نداشتیم، یا بعضی افراد را ما قبول داشتیم و آنها قبول نداشتند و از این مسائل؛ بهخصوص بعد از اینکه برخی از شخصیتهای جامعه روحانیت مبارز مثل شهید آیتالله بهشتی، شهید باهنر، شهید آیتالله مطهری، شهید مفتح به شهادت رسیدند؛ اختلافات بیشتر بروز کرد.
آیا اولین اختلاف جدی شما در مجلس دوم بود؟
بله، اولین جای بروز اختلاف بین ما و جامعه روحانیت مبارز در انتخابات مجلس دوم بود. با جامعه روحانیت مبارز در لیستی که برای مجلس دوم تنظیم کردند؛ اختلاف پیدا کردیم. البته این اختلاف منجربه انشعاب نشد ولی من در اعتراض به آن لیست استعفا دادم. آن زمان آقای هاشمیرفسنجانی که عضو جامعه روحانیت مبارز بود در جبهه حضور داشت، وقتی برگشت خواستههای ما بر سر عدم حذف یکی از کاندیداها تأمین شد و من استعفایم را پس گرفتم.
آیا این اختلافات دوباره بروز کرد؟
اختلافات از همان زمان بود؛ هرچند دوستیهای ما تا الان باقی مانده است. اما چهار سال بعد که دوره دوم مجلس تمام شد، مجدداً این برنامه شروع شد هم از ناحیه آنها و هم از طرف ما، سر اینکه چه کسانی در لیست باشند. این اختلاف با توجه به اتفاقاتی که در مجلس دوم افتاده بود، وسیعتر ازقبل بود.
شما در آستانه مجلس سوم از جامعه روحانیت مبارز کنارهگیری کردید و مجمع روحانیون مبارز را شکل دادید آیا نمیشد که باز هم در جامعه روحانیت بمانید ؟
در آستانه مجلس سوم احساس کردم دیگر این اختلافات قابل مذاکره و حل نیست. نزدیک انتخابات و در اواخر مجلس دوم احساس کردم که فضا نسبت به گذشته سنگینتر است؛ برای در لیست قرار دادن یا ندادن برخیها تذکراتی را به دوستان هم دادم؛ ولی احساس کردم که هماهنگی نیست. قبل از فهرست کاندیداهای مجلس، سر دولت وقت هم با آنها اختلاف داشتیم. من احساس کردم دیگر صحبت یک نفر و دو نفر نیست و مشکل، بیشتر و پیچیدهتر از اینهاست چون با همه آن تلاش، داستانهای مجلس دوم و بحث 99 نفر و 8 نفر هم پیش آمد.
این اختلافات فقط سلیقهای بود؟
بله! فقط اختلاف سلیقه بود؛ سر نخستوزیر، کاندیداهای مجلس، وزیر خارجه و.... ما معتقد بودیم که لیست کاندیداها باید تلفیقی و با رعایت اعتدال و انصاف باشد و همه احزاب باید میدان فعالیت داشته باشند، زیرا اگر جمعیتی پیروز مطلق شود برای کشور ضرر دارد. همیشه باید رقبایی باشند که موازنه قدرت برقرار شود و بدانند که چشمها و گوشها و زبانهای گویایی هستند که مواظب آنها میباشند. حاکمیت مطلق یک جریان به سمت دیکتاتوری است که هم برای کشور و هم برای خودش ضربه زننده است، همان طوری که در سالهایی که حاکمیت در اختیار آنها بود؛ چه زمانی که حاکمیت قبل از دوم خرداد در اختیار آنها بود، یا بعداز دوم خرداد که دراختیار یک گروه خاص قرارگرفت. درحالی که شعار فراجناحی بود اما وضعیتش این شد.
تشکیل مجمع روحانیون مبارز چگونه کلید خورد؟
من به این نتیجه رسیدم که به شکل برادرانه، صمیمی و دوستانه میتوان به رقابت سالم پرداخت. به همین منظور، این امر را با آقایان موسویخوئینیها، خاتمی، محتشمیپور و برخی دیگر چهرهها مطرح کردم که انشعاب صورت گیرد و از درگیری و تشنج هم اجتناب شود. آنان نیز پذیرفتند. نکته قابل توجه نحوه برخورد امام(ره) با این قضیه بود. بر خلاف برداشت اولیه، امام(ره)تشکل جدید را نهتنها مایه اختلاف ندانستند بلکه ظهور این تشکل را باعث شفافتر شدن دیدگاهها تلقی کردند.
امام(ره)، آمادگیاش از ما بیشتر بود و اشکالی در این زمینه ندانست، چرا که به این نشیب و فرازها و اختلاف سلیقهها واقف بود. به اعتقاد امام(ره) این کار تفرقه نبود، بلکه انشعاب و رقابت بود. امام خمینی(ره) در نامهای اعلام کردند: چون دو گروه مذکور در اصول با هم مشترکند، آنها را تایید میکنم، زیرا در اسلام باب اجتهاد باز است و انتقاد سازنده بعث رشد جامعه میشود.
امام(ره) نیز در پاسخ با یادآوری برخی از مسائل انقلاب ابراز داشتند: سیر قضیه به همین شکلی است که در نامهآوردهاید. انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست. اختلاف در آن موقعی است که خدای ناکرده هر کسی برای پیشبرد نظرات خود به دیگری پرخاش کند که با شناختی که من از روحانیون دست اندر کار انقلاب دارم چنین کاری صورت نخواهد گرفت من به شما و همه کسانی که دلشان برای اسلام عزیز میطپد دعا میکنم و توفیق آقایان را از خداوند متعال خواستارم.
انشعاب را شروع کردیم و جلسات تشکیل شد و در انتخابات مجلس سوم شرکت کردیم؛ به خصوص در این موشکزنی هم شد که من به مشهد رفتم. اگر چه در آن زمان ایام تعطیلی بود ولی ما کارمان را انجام دادیم.
در نشستهای اولیه مجمع در غیاب بنده، دوستان مرا به عنوان دبیر کل تعیین کردند. مجلس با ترکیبی که فکر کنم شما بحث آن را در روزنامهکردهاید، تشکیل شد و ما وارد مجلس شدیم، جلسهای با حضور محمد موسویخوئینیها، امام جمارانی و جلالی خمینی و خاتمی در منزل خودم تشکیل دادم. امام هم با جدایی ما از جامعه روحانیت مبارز موافقت کردند و فرمودند؛ اینها اختلاف سلیقه است و مخالفت نیست. رفاقتمان محفوظ است، دوستیها را هم حفظ کردهایم، اما سلیقههای خودمان را هم داریم.
فضای انتخابات با آمدن مجمع روحانیون مبارز چگونه بود؟
در وزارت کشور دوست بسیار خوبم جناب آقای ناطق نوری بودند و در مجلس سوم زمانی است که آقای محتشمیوزیر کشور است و ما از او دعوت کردیم و عضو مجمع شد. در اینجا اختلافات فراوانی در انتخابات رخ داد که بین نظارت و اجرا بود که من وارد این بحث نمیشوم. حتی امام هم نمایندهای تعیین کرده بودند که مساله به صورتی تمام شود و خواست که مجلس بدون هیچ تاخیری درزمان مقرر تشکیل شود.
یک سال در مجلس کار انجام دادیم و سال بعدش آغاز اختلافات بود و آن در زمان رحلت امام بود و بعد از رحلت امام اوضاع دگرگون شد. در آن زمان شورای عالی قضایی داشتیم که راس آن آیتالله موسوی اردبیلی بودند که در نهایت شورای عالی به قوه قضائیه تبدیل شد و آیتالله یزدی در راس آن قرار گرفت. وی دو دوره در مجلس بود نایب رئیسمجلس بود و در دوره سوم که عضو مجلس نبود عضو شورای نگهبان بود. نخستوزیر آقای موسوی بود که بعدها در اصلاح قانون اساسی نخستوزیر و رئیسجمهوری ادغام شدند. مقام رهبری تعیین شد. به هر حال خود به خود اوضاع دگرگون شد؛ طیفهایی چون آقای مهندس نبوی و آقای محتشمیپور ودکتر فرهادی و جمعی دیگر از آقایان از کابینه بیرون رفتند و جمع دیگری وارد کابینه شدند و در این زمان رئیسجمهور هم جناب آقایهاشمی بود که تمام امور اجرا برعهده داشت که همزمان عضو جامعه روحانیت مبارز نیز بود. اختلافات تقریبا از اینجا شروع شد.
اولین چالش در برگزاری انتخابات کجا بود؟
جناب آقایهاشمی که با خودش چهار نفر از مجلس بردند؛ آقایان کمالی و محلوجی و معین و مرحوم نوربخش؛ در آن زمان باید انتخابات میان دورهای مجلس انجام میدادیم. اول مشکل ما از اینجا شروع شد. مانام چهار نفردادیم. در این زمان یک دفعه مواجه شدیم با عدمصلاحیت آقای نبوی و آن هم به این سرعت، شب درخانه بودم مرحوم آیتالله فاضل هرندی نماینده اصفهان در مجلس بود که رئیس یا عضو هیات اجرایی بود که به من تلفن کرد و گفت، شورای نگهبان بین افرادی که ثبت نام کردند از مشاهیر، پرونده آقای نبوی را بسته و به نظر میآید که مشکلی پیش آمده. در آن زمان که من رئیس مجلس بودم و اخباری میشنیدم به آقای رئیسجمهور وقت تلفن کردم و گفتم که آقای فاضلهرندی تماس گرفته و با ناراحتی چنین گفته است. به هر جهت اخبار رسید که او ردصلاحیت شده است. آقای نبوی و آقای سلامتی هم آمدند توضیحاتی دادند که احساس کردیم حذف یک مجموعه است. پیشنهادات مختلفی داده شد. در مجمع جلسه تشکیل دادیم تا ببینیم که چه کار کنیم. من پیشنهادی دادم که ما باید به عنوان مجمع روحانیون نامهای به شورای نگهبان بنویسیم و اعلام کنیم باید ایشان در عرض 24 ساعت بازگردد در غیراین صورت ما ستادهای خود را جمع میکنیم حتی افرادی که با آقای نبوی اختلاف سلیقه داشتند این پیشنهاد را تصویب کردند و بنابراین نامهای تنظیم شد وهمه آن را امضا کردند و به شورای نگهبان فرستادند. در آن زمان دبیر وقت شورای نگهبان آیتالله محمدی گیلانی بود که نامه را برای شان فرستادیم. پس از آن ما رفتیم به دفتر خودمان در مجلس و هنوز زمان زیادی نگذشته بود که آیتالله جنتی تماس گرفت و گلایه کرد و ما گفتیم که ما احساس میکنیم که باید کاری انجام دهیم. فردا پیش از ظهر در بنیاد شهید بودم که آقای آیتالله محمدی گیلانی تلفن کرد و گفت، مشکل حل میشود ما تلاش کردیم که جلسه تشکیل دهیم ولی دوستان قم هستند نتوانستیم؛ شما کارتان را ادامه دهید و مشکل حل میشود و همین باعث شد که نامهای به ستادها بنویسم و دوباره دستور فعالیت را بدهم. ما فهمیدیم که فضای برای ما چگونه است و فهمیدیم که آینده مثل گذشته نیست حالا تا چه اندازه نمیدانستیم ولی فهمیدیم که فصای جدیدی آغاز شده است و دوستانی که با مهندس نبوی اختلاف داشتند، احساس کردند میتوانند با توجه به مسایل به وجود آمده فعالتر شوند.
چرا آقای نبوی که سالها در کابینه رجایی و از چهرههای انقلاب بودند ردصلاحیت شد و چرا شما از او دفاع کردید؟
آقای بهزاد نبوی از نزدیکان و دوستان شهید رجایی بود، آقای نبوی از ابتدای انقلاب همواره در بحثها و دیدگاههای خود با ملی- مذهبیها مخالفت میکرد، همین امر باعث شده بود که بنیصدر به هیچ عنوان حاضر نشود او را در کابینه شهید رجایی بپذیرد، به همین دلیل، آقای انواری خیلی تلاش کردند که بنیصدر را قانع کنند که آقای نبوی را در کابینه قرار دهند. این مساله داستان مفصلی دارد که من نمیخواهم وارد این ماجرا بشوم. علاوه بر این، مجاهدین انقلاب اسلامی با جریان راست اختلافات تندی با هم داشتند. این اختلاف بر سر چه بود، بحث جداگانهای دارد که من وارد این بحث نمیشوم، اگر میخواهید وارد این بحث شوید بهتر این است که مذاکرات مجلس دوم را بخوانید. آقای بادامچیان نسبت به رای اعتماد بحثهایی کردند که آقای نبوی هم پاسخ دادند، میتوان مذاکرات را دید و با شخصیتهای دخیل در آن زمان صحبت کرد اما من نمیخواهم وارد آن شوم. تنها میتوانم بگویم این اختلاف و دعوا که به شدت ادامه یافت پس از رحلت امام(ره) به شدت تشدید و کفه آنها نسبت به اینها سنگینتر شد. مثلا کفه موتلفه نسبت به مجاهدین سنگینتر نیز بود. البته آقای نبوی مشکلی داشت که حتی چند نفر از دوستان چپ هم با او مشکل داشتند حالا مشکل چی بود نمیدانم. مثلا در مجلس سوم اکثریت با ما بود طیف آقای بادامچیان هم در مجلس نبودند و جریان به اصطلاح راست در اقلیت بودند. در آن زمان برای رای اعتماد آقای نبوی مشکل جدی داشتیم؛ در آن موقع رای اعتماد گرفتن دو برابر حالا بود. الان وقتی آقای رئیسجمهور انتخاب میشود رای اعتماد میگیرد و میرود ولی در آن زمان باید وزرا را به مجلس معرفی میکرد و آنها رای اعتماد میگرفتند ولی تفسیری که شورای نگهبان اضافه کرد، اینکه وقتی مجلس به وزرا رای میدهد دیگر بعد از تغییر مجلس نیازی به رای نیست و این تفسیر درستی است. لذا در همین مجلس سوم که اکثریت با ما بود با همان داستان انشعاب دوستان ما آمده بودند به مجلس؛ یک دفعه دیدیم که آقای مهندس واقفی نماینده اصفهان و رئیسکمیسیون صنایع پیش من آمد و گفت: عدادی از اعضای کمیسیون مخالفند و احتملا او رای نمیآورد و شما کاری کن، ما در آن زمان عدهای از دوستان را جمع کردیم که به شدت موضع داشتند، گفتم خیلی بد است که آقای نبوی رد شود و متقاعدشان کردم که شما رای دهید و گلایههایتان را هم بعدا پیگیری کنید. در عین حال که من این بحثها را کردم، شما اگر بروید مشروح مذاکرات سوم را بخوانید میبینید که برخی وزرا210 تا 220 رای آوردند و عدهای حدود 190 تا رای آوردند و آقای نبوی 128 تا رای آورد و مخالفین بیش از150 تا بودند و اینها مشکل داشتند و حالا چرا نمیدانم. پس از رحلت امام(ره) مشکل بیشتر شد وحتی حادثه دیگری هم در مجلس پیش آمد. یک قضیه عجیب پیش آمد و آن اینکه استیضاحش کردند در حالی که میدانستند چند روز بیشتر از وزارت او نمانده است اما میخواستند ضربهای به او بزنند. انتخابات انجام شده و قانون اساسی تغییر کرده است و آقایهاشمیرای آورده و در حال تعیین کابینهاش است و اصلا از آقای نبوی هم برای حضور در کابینه دعوت نکرده است و همه اطلاع داشتند که او دیگر وزیر نیست. وقتی رئیس مجلس ششم بودم هرگاه نمایندهها میخواستند که در اواخر زمان دولت وزیری را استیضاح کنند میگفتند که دیگر نیازی به این کار نیست زیرا دولت جدیدی بر سر کار میآید و شما میتوانید بروید صحبت کنید تا این افراد برای حضور در کابینه انتخاب نشوند و آنها نیز متقاعد شدند که وزیر را در اواخر کار دولت استیضاح نکنند. بنابراین در کابینه اول آقای خاتمی اصلا نگذاشتم که وزیر استیضاح شود و هرچه وزیر استیضاح شد در کابینه دوم سال بعد بود. به هر حال آقای نبوی استیضاح میشود و این اولین استیضاحی بود که اداره جلسه با من بود و آقای هاشمی نیامد و حتی از این قضیه ناراحت بود و میگفت او که دیگر وزیر نیست پس چرا استیضاح میکنند. استیضاح انجام شد در جلسه گفتم شما که میخواهید رای دهید خدا را در نظر بگیرید، سوابق افراد و خدمات آنها را درنظر بگیرید که البته این در قضیه هم تا حدی موثر بود. یک داستانی هم بگویم که استیضاح دوم در دوران ریاست من در مجلس، استیضاح دکتر فاضل بود که او از شخصیتهای علمی و از پزشکان متعهد بودند که خدمات بسیار ارزشمندی در جبهه داشت که رای آورد اما افتاد که در زمان من قبلش چیزی نگفتم ولی فردا صبح تجلیل مفصلی درباره او گفتم و یادم هست که در آن زمان یکی از آقایان جناح راست میگفت کاش شما این حرفها را دیروز میگفتی چون موارد دیگر را به موقع گفتی. ولی اینکه چرا او را ردصلاحیت کردم من نمیدانم باید از شورای نگهبان بپرسید. اما درباره اینکه شما میگویید چرا شما از او دفاع کردید این را باید بگویم که در آن زمان آقای محشتمیپور و آقای موسوی خوئینیها هم که دیگر دادستان نبود و آقای خاتمیهم وزیر فرهنگ و ارشاد بود ولی من در آن زمان دبیر مجمع روحانیون مبارز و رئیس مجلس بودم و این کار از طرف من برای آنها گران تمام شد. من در آن زمان احساس میکردم که باید از کسی دفاع کنیم که حقشش ضایع شده است و احساس میکردند که این حرکت جدیدی است. اما جالب این است که هرچه به سمت جلو میرویم احساس میکنیم مشکلاتمان بیشتر میشود.
آنن مقطع که نظارت استصوابی نبود، چرا نامزدان را ردصلاحیت کردند؟
در سال 69 احساس کردیم که مشکلات بیشتر است و در سالهای بعد هم همینطور شد. اما همین اندازه بگویم که صدا و سیما در آن زمان به مجلس کم لطفی میکرد و این زمزمه که نظارت استصوابی است و عدهای حذف میشوند، وجود داشت از مجموع اخباری که به ما رسید احساس کردیم که حدود 12 نفر حذف میشوند. در آن زمان ما میگفتیم که در قانون استصواب نیست و در قانون تکیه بر این شده که شورای نگهبان باید گزارش هیاتهای اجرایی و یا سلامت انتخابات را بررسی کند. بنابراین در سال 70 مصوبهای از شورای نگهبان به دستمان رسید و جناب آقای آیتا... رضوانی که رئیسهیات نظارت است از شورای نگهبان کرده است و شورای نگهبان سوال هم جواب میدهد و برای آقای هاشمی به عنوان رئیسجمهور و برای من هم به عنوان رئیسمجلس میفرستند که ما وقتی این نامه را خواندیم فهمیدیم که مشکلات جدیای خواهیم داشت. وقتی شورا آن مصوبه را داد من در مجمع این را مطرح کردم که ما به خدمت مقام معظم رهبری برویم. من، موسوی خویینی، جمارانی و خاتمی رفتیم پیش مقام معظم رهبری، به ایشان گفتیم که از قرائن این طور بر میآید که عدهای حذف میشوند و ایشان نیز لطف بسیاری به ما داشتند و بسیار خوب برخورد کردند و گفتند که تذکر میدهند و آن جلسه، جلسه خوبی بود. همچنین میرفتیم و در جاهای مختلف صحبت میکردیم. در همان زمان بود که به حسینیه حضرت امام(ره) از سوی آقای تقوینژاد دعوت شدم که شخصیتهای مختلفی در آنجا سخنرانی میکردند. من در آنجا که ائمه جماعت حضور داشتند صحبت کردم، قانون انتخابات را خواندم و گفتم که نباید شورای نگهبان این کار را انجام دهد. میخواهم بگویم که از همان دوران گفتوگوها ادامه داشت. در اواخر سال 70 بود که من در مجلس در این باره صحبت کردم و نمایندگان رفتند ثبت نام کردند ولی در آن زمان یک دفعه مواجه شدیم با یک هجمی از رد صلاحیتها که اصلا فکر آن را نمیکردیم. بیش از 40 نفر که عدهای از آنها از 1 تا 3 دوره در مجلس بودند ردصلاحیت شدند و از نظر کیفیت عدهای ردصلاحیت شدند که نایب رئیس مجلس بودند و یا افرادی رد صلاحیت شدند که بعدها حتی استاندار و وزیر شدند. روزگار سختی بر ما میگذشت؛ از صبح ما در اتاقی مینشستیم و آنها هم میآمدند و ما اقداماتی را شروع کردیم.. اما به هر جهت دوران سختی بود و روز به روز فشار به مجلس بیشتر میشد. پس ما پیگیر کارها بودیم و برای حل قضایا آقای محتشمیپور که در مجلس هم بود نیز پیگیر کارها شد ولی حل نشد. در همان دوران برخی از افراد شخصیها را دادستان عمومی میخواست و افراد روحانی را دادگاه ویژه که این در اوایل بود که اندکی مسوولیت با آقای میر عماد بود ولی بعدها به آقای یونسی محول شد و البته ایشان خیلی با ما همکاری میکردند.
یکی دیگر از کارهای ما این بود که حقوقدانان شورای نگهبان را به دفترم دعوت کردم، به آنها گفتم از قرائن این طور برمیآید که افراد را رد میکنند، میخواهم از شما بخواهم تصور کنید قاضی و دادستان هستید، اگر گزارش قانعکننده بود ردصلاحیت کنید وگرنه بایستید. در یکی دیگر از رایزنیها به منزل دبیر وقت شورای نگهبان رفتم و مفصل در مورد مساله ردصلاحیتها صحبت کردم.
روی هم رفته روزگار سختی بود و به هر حال به ایام انتخابات رسیدیم و 40 نفر هم ردصلاحیت شده بودند، بنابراین تصمیم گرفتیم که نامهای به خدمت مقام معظم رهبری بنویسیم و نامهای خدمت ایشان فرستادیم. در همان زمان من و آقای موسوی خوئینیها با آقای هاشمی به عنوان ریاستجمهوری صحبت کردیم تا بلکه این مشکل حل شود. در آن زمان به آقای هاشمیگفتم که من سه دوره در مجلس بودم و در این دو دوره شما اول شدید و من نفر دوم و این چنین رای سنگینی من داشتم. اگر انتخابات درست باشد و صحیح انجام شود الان که رئیس مجلس هستم ممکن است در دوره دیگر رای نیاورم. من میآیم اما اگر بخواهید با زور ما را حذف کنید از تمام کارهای اجرایی کنارهگیری میکنم زیرا احساس میکنم که نمیتوانم کار انجام دهم اجازه ندهید که با زور عدهای را حذف کنند. با برخی از اعضای شورای نگهبان صحبت کردیم ولی هیچ کدام از گفتوگوها نتیجه نداد و به ثمر نرسید جز دیداری که من و آقای موسویخوئینیها با مقام معظم رهبری داشتیم که باعث شد برخی از چهرهها بازگردانده شدند. همچنین پس از اینکه اعلام کردیم در انتخابات شرکت میکنیم سر وصدا شد و شایعه شد که محتشمی و کروبی و موسوی خوئینیها رد شدهاند رهبری وارد شدند و آنها را بازگرداندهاند.. آقای موسوی در همین باره نامهای به مقام معظم رهبری نوشت که شما لطف کردید اما بگذارید شورای نگهبان کار خوش را بکند. به هر جهت کارهای ما از نظر برگرداندن افراد نتیجه اندکی داشت و چند نفری برگشتند.