سيري در زندگي و مبارزات مرحوم آيت الله سيد هادي خسروشاهي
امام خميني:
روحانيون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاريخ و در سختترين شرايط همواره با دلي پر اميد و قلبي سرشار از عشق و محبت به تعليم و تربيت و هدايت نسلها همت گماشتهاند و هميشه پيشتاز و سپر بلاي مردم بوده اند، بر بالاي دار رفتهاند، محروميتها چشيدهاند، زندانها رفتهاند و اسارتها و تبعيدها ديدهاند. و بالاتر از همه آماج طعنها و تهمتها بودهاند، و در شرايطي كه بسياري از روشنفكران در مبارزة با طاغوت به يأس و نااميدي رسيده بودند، روح اميد و حيات را به مردم برگرداندند و از حيثيت و اعتبار واقعي مردم دفاع نمودهاند و هماكنون نيز در هر سنگري از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع ديگر در كنار مردمند، و در هر حادثة غمبار و مصيبتآفريني شهداي بزگواري را تقديم نمودهاند.
در هيچ كشور و انقلابي جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگي ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ و انقلاب اسلامي ايران سراغ نداريم كه رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و كينهها گردند، و اين به خاطر صداقت و امانتدارياي است كه در وجود علماي متعهد اسلام متبلور است. مسئوليتپذيري در كشوري كه با محاصرهها و مشكلات اقتصادي و سياسي و نظامي مواجه است كار مشكلي است.
البته روحانيون متعهد كشور ما بايد خودشان را براي فداكاريهاي بيشتر آماده كنند و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود براي حفظ آبروي اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده كنند.
آيتالله سيدهادي خسروشاهي كه بود؟
آيتالله سيدهادي خسروشاهي فرزند آيتالله سيدباقر خسروشاهي به سال 1286 در خسروشهر از توابع آذرشهر و در كنار بخش ميلان و اسكو ديده به جهان گشود. دروس اوليه را در محضر علماي تبريز به پايان برد؛ زماني در مشهد مقدس رضوي تحصيلات خود را پيگرفت؛
سپس عازم نجفاشرف شد و بر درس حضرات آيات عظام: ميرزامحمدحسين غروي نائيني، حاج ميرزا محمدحسين اصفهاني مشهور به كمپاني، آقا ضياء عراقي، سيدمحسن حكيم و... حاضر شد و مدارج عالي حوزوي را كسب نمود. سپس به تبريز و اندكي بعد به تهران آمد تا به وظايف معنوي و سياسي خود ادامه دهد. در دوران خفقان رژيم پهلوي در برابر حكومت ايستادگي نمود. پس از پيروزي انقلاب اسلامي بهعنوان نماينده خبرگان رهبري از سوي مردم تهران انتخاب شد و با تأسيس كميتههاي انقلاب اسلامي در اين نهاد انقلابي فعاليت نمود و با تأسيس بنياد مسكن دوراني مسئوليت آن را عهدهدار بود. ايشان در اواخر دهه شصت به رحمت حق پيوست.
هيأت مجاهدين اسلام:
از جمله فعاليتهاي آيتالله خسروشاهي تشكيل هيأتي به نام مجاهدين اسلام بود. اين هيأت آذربايجانيهاي مقيم مركز بود و شعباتي در شيراز و تبريز داشت و به جهت فعاليتهاي ديني و تا حدي سياسي آن، شديداً تحت كنترل ساواك بود. تا آنجا كه ساواك در 7/10/1344 اعلام ميدارد: «اخيراً سيدهادي خسروشاهي رهبر هيئت سيار تبريز (مجاهدين اسلام) با تلاش، مدرسه حاج شيخ عبدالحسين جنب مسجد متشكل از آذربايجانيها در بازار پاچنار را بدست گرفته و عدهاي از طلاب را جمع نموده و در اين مدرسه تدريس ميكند.» راهاندازي مدرسه شيخ عبدالحسين1 كه از اولين مدارس علميه تهران است. پس از آغاز دهه چهل به مديريت ايشان اداره ميشد.
موقعيت ايشان در تهران و ارتباط گسترده با حضرات آيات و حججاسلام : شهيد بهشتي، موسوي اردبيلي، سيدعبدالمجيد ايرواني، سيد علي غيوري، شهيد محلاتي، شهيد مطهري، هاشمي رفسنجاني، شهيد مفتح، جلالي خميني، مهدوي كني... و جلسات مشترك با آنان بر حساسيت ساواك ميافزود.
از سوي ديگر به هنگام انتشار اعلاميهها ـ به مناسبتهاي گوناگون از آغاز نهضت امام تا پيروزي ـ امضاي ايشان در كنار امضاي ديگر عالمان مبارز بود.
ارتباط با امام خميني، نامه امام به ايشان2 اعلاميه علماي تهران به مناسبت قتلعام مردم در محرم 1399 ق. اعلاميه سالگرد 15 خرداد 31342ـ تلاش و كوشش براي آزادي حجةالاسلام سيدعبدالعلي تقوي شيرازي كه در زندان كميته مشترك بود، تا آنجا كه سفري به قم مينمايد و از مراجع درخواست كمك ميكند4 تلاش براي شكستن محاصره منزل حضرت امام در عراق اول مهر 1357 و اعلام آمادگي براي سفر5 و تلاش براي مرجعيت حضرت امام پس از فوت آيتالله سيدمحسن حكيم،6 اعلاميه 15 شعبان و تحريم جشن ميلاد امام زمان (ع)7 از جمله فعاليتهاي ايشان به شمار ميرود.
اعلاميه با همراهي علماي تهران در دفاع از امام خميني عليه رژيم بعث عراق،8 نامه در مورد شهادت شهداي 17 شهريور تهران،9 نامة علماي تهران و پيام امام در 29/4/1357، جريان تحريم جشنهاي 15 شعبان10 ، اعتراض به مقاله روزنامه اطلاعات كه عليه امام خميني نوشته شده بود همراه با علماي تهران ـ قم11، نامة علماي تهران به امام خميني در 22/8/44 و موضعگيري قاطع روحانيون تهران12 تشكيل جلسه شوراي مركزي روحانيت مبارز تهران كه ساواك تمامي افراد را از طرفداران امام خميني معرفي ميكند،13 از ديگر اقدامات عملي و انقلابي آن مرحوم به شمار ميرود.
موقعيت علمي، سياسي، پايگاه مردمي ايشان نه تنها ساواك را حساس نموده بود كه برخي روحانينماهاي سست ايمان و شايد هم وابسته را نيز به حسادت واداشته بود تا جايي كه تلاش مذبوحانهاي را عليه ايشان آغاز كردند و به مناسبت تاجگذاري محمدرضا پهلوي، متن تبريك دروغيني را براي روزنامه اطلاعات ـ با امضاي «حاج سيدهادي خسروشاهي ـ ارسال و در روزنامه چاپ كردند!
انتشار آن در ميان هيأت مجاهدين اسلام، مدرسه شيخ عبدالحسين، مسجد آذربايجانيها، بازاريان، علماء و روحانيون تهران با واكنشهاي متفاوت و عموماً: تعجب، سرزنش، انتقاد و جدايي از ايشان... همراه ميشود. آيتاله خسروشاهي در نزد همگان سوگند ميخورد كه او انجام نداده و اين توطئه است. عدهاي باور نميكنند جمعي با شبهه برخورد ميكنند و دستهاي قبول ميكنند. متأسفانه تكذيب نامه ايشان چاپ نميشود لذا با وجود فشار ساواك و مواظبتهاي شديد آن، آيتالله مجبور ميشود تكذيب نامه را در تيراژ 5000 نسخه چاپ و در تهران و تبريز پخش كند. اگر چه اين اقدام نتوانست فضاي ايجاد شده را كاملاً بزدايد اما انتشار آن تا حدي تعديلكننده فضاي سنگين بوجود آمده، بود.
در اين ميان سيدصادق شريعتمداري برادر سيدكاظم شريعتمداري آن را بهانهاي براي مبارزه، افشاگري و توهين و تحقير آيتاله خسروشاهي قرار ميدهد كه در اسناد ساواك هم آمده است.
بعدها يعني قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مشخص ميشود كه نامه را سيدصادق شريعتمداري نوشته و براي بدنام كردن آيتاله سيدهادي خسروشاهي دست به اين عمل ناشايست و نادرست زده است. اين احتمال هم با ناباوري عدهاي روبرو شده بود كه مگر امكان دارد، انسان اين حد تنزل كند و چنين اقدام غيرانساني اسلامي را انجام دهد!
سيدصادق در اواخر از كردة خود پشيمان شد! و طي ديداري از آيتالله خسروشاهي طلب مغفرت نمود.14 آن مرحوم در پاسخ گفت: شما در جامعه به من تهمت و افترا بستهايد و در خلوت تقاضاي عفو داريد؟ آنچه ميآيد گزارش روزنامه اطلاعات در مرداد 1359 ميباشد:
تاريخ: 29/5/1359
«توضيح آيتاللهزاده سيدباقر خسروشاهي در مورد افشاگري ديروز
در پس افشاگري كه ديروز در اطلاعات چاپ شد، آيتاللهزاده سيدباقر خسروشاهي، يادداشت زير را همراه نامه كوتاهي در اختيار روزنامه گذاشت كه ذيلاً ملاحظه ميفرماييد.
در ايام تاجگذاري شاه مخلوع روزنامه اطلاعات اعلاميهاي به منظور تبريك به تاجگذاري شاه چاپ كرد ـ بعد از اطلاع از مضمون اين اعلاميه براي پيگيري قضيه به روزنامه اطلاعات مراجعه نموديم، چون ما از جريان اعلاميه مندرج در اطلاعات بياطلاع بوديم، متصدي مربوطه كه پيرمردي خشن بود بعد از جروبحث زياد حاضر شد عين كاغذي را كه به روزنامه داده بودند به ما بدهد و ليكن بعد از ديدن اصل نامه متوجه شديم كه شخصي كه اين اعلاميه را به روزنامه داده به خط خود آن را ننوشته است مگر يك سطر آخر كه شعر عربي بود. همچنين به روزنامه كيهان مراجعه كرديم، ولي هر دو روزنامه از درج تكذيب نامه خودداري نمودند، لكن ما قضيه را پيگيري كرده و آخر الامر كشف كرديم كه اين تبريك به وسيله سيدصادق شريعتمداري به روزنامهها داده شده است.
به دليل اينكه اولاً :
جناب آقاي مهديان سرپرست مؤسسه كيهان كه در آن موقع در زير ساختمان روزنامه اطلاعات مغازه آهنفروشي داشتند، آقاي سيدصادق شريعتمداري را در حين رفتن به روزنامه ديده بودند.
ثانياً : آن بيت شعر عربي كه به خط ايشان نوشته شده بود با ديگر نوشتههاي ايشان كاملاً تطبيق ميكرد و مرحوم حضرت آيتالله اميني صاحب الغدير كه از خطشناسان با سابقه بودند، انطباق اين نوشته را تصديق فرمودند و همچنين كارشناسان خط دادگستري نيز اين انطباق را تأييد كردند. و علاوه بر اينها بعد از چند سال از گذشت قضيه موقعي كه حضرت آيتالله ابوي در منزلي ايشان را ملاقات ميكنند، خود را به پاي ايشان انداخته و درخواست عفو و اغماض ميكنند، و آيتالله سيدهادي خسروشاهي اظهار ميدارند، شما تقاضاي عفو خود را در اتاق دربسته تقاضا ميكنيد، در حالي كه افتراء خود را در روزنامهها به چاپ ميرسانيد. بايد دستخطي نوشته و در آن به اين كار خود اعتراف كنيد بدين جهت سيدصادق شريعتمداري چند سطري به اين مضمون مينويسند: «به اطلاع عموم ميرساند قضيهاي كه خطاب به اوقاف چند سال پيش از حضرت آيتالله آقاي خسروشاهي بهعنوان تبريك تاجگذاري بود، معظمله ابداً اطلاعي از آن قضيه ندارند و آن نوشته به تحريف بعضي از مغرضين با اطلاع اينجانب بوده است والله علي ما اقول وكيلالاحقر.»
امضا ـ سيدصادق شريعتمداري
پيشگاه مبارك اعليحضرت همايوني خدالله ملكه و سلطانه
اسلاميان پناها تقارن ... تاجگذاري شهريار عظيمالشأن شاهنشاه آريامهر محمدرضا شاه پهلوي را با تاجگذاري خاتم انبيا حضرت محمدابن عبدالله صليالله عليه وآله و سلم يعني عيد بزرگ مبعث و روزي كه منجي عالم بشريت تاج نبوت و رسالت به فرق مقدس خود نهاد به فال نيك گرفته و از درگاه حق جلال و علا مسئلت دارد كه بركات و فيوضات اين تاجگذاري فرخنده مسعود را شامل حال قاطبه مسلمانان جهان خاصه ايرانيان فرموده و مصون و محفوظ و خاندان جليل سلطنتي را مشمول عنايت لايزالي خود بفرمايد عواطف و ادعيه بيشائبه ملل مسلمان جهان خاصه ايرانيان را در اين جشن و سرور بزرگ ايراني و اسلامي با يك بيت عربي تقديم حضور مينماييم.
بقيت بقاء الدهر يا كهف اهله
و هذا دعاء للبريد شامل
از طرف مدرسين و هيئت مديره و محصلين مدرسه شيخ عبدالحسين
الاحقر حاج سيدهادي خسروشاهي ـ الاحقر حاج شيخ حسين گوگاني
متن تبريك سيدهادي خسروشاهي و شيخ حسين گوگاني نقل از اطلاعات
روز پنجشنبه 4 آبان ماه در شماره 12420 صفحة4
بسمهتعالي
به عرض محترم عالي ميرساند: در موضوع ... به نام اينجانب در 23755 روزنامة كيهان و 12420 روزنامه اطلاعات درج شده است فرموده بوديد متذكر ميشوم اسم افرادي كه از نزديك با خصوصيات اخلاقي و مشي اينجانب آشنا هستند خوب ميدانند كه در تمام طول زندگاني جز در دستوري كه مربوط به شئونات روحانيت بوده است مداخله نكردهام و طبعاً از اينگونه مطالب هم بياطلاعم اميدوارم خداوند متعال اعانت فرمايد كه اين رويه را از دست ندهم. الاحقر حاج سيدهادي خسروشاهي
24 رجب 1387
نامه حضرت آيتالله آقاي خسروشاهي دام ظله
راجع به مجعول بودن امضائشان در روزنامه كيهان و اطلاعات .
بسمهتعالي
به عرض عالي ميرساند: در موضوع مطالبي كه در شماره 23755 روزنامه كيهان و در شماره 12420 روزنامة اطلاعات درج شده استفسار فرموده بوديد متذكر ميشوم همة افرادي كه از خصوصيات اخلاقي و مشي اينجانب آشنايي كامل دارند بخوبي مي دانند كه در تمام زندگاني خود جز در اموري كه مربوط به شئونات روحانيت بوده است مداخله نكردهام و طبعاً از اينگونه مطالب هم بياطلاعم واللهُ المستعان واليه المشتكي 26 رجب 1387
الاحقر حاج سيدهادي خسروشاهي
به: 316 تاريخ: 9/8/46
از: 20/ه /7 شماره: 23774/20/ه 7
موضوع: روحانيون
چون آيتاله حاج سيدهادي خسروشاهي و حاج شيخ حسين گوگاني متفقاً از طرف مدرسين و طلاب مدرسه شيخ عبدالحسين جشن فرخنده تاجگذاري اعليحضرت همايوني را در روزنامه اطلاعات روز چهارم آبان تبريك گفته بودند لذا اين موضوع باعث ناراحتي عدهاي از علما و بازاريان بخصوص اعضاي هيئت مجاهدين اسلام گرديد و همگي در روز پنجم آبان در منزل سيدهادي خسروشاهي جمع شده و علت را سؤال مينمودند و خسروشاهي و گوگاني كه هر دو رنگ خود را باخته بودند از موضوع اظهار بياطلاعي ميكردند و قسم ميخوردند كه از اين موضوع اطلاعي ندارند و دشمنان آنها براي خراب كردن روحيه ايشان اين كار را كردهاند در همين موقع تلفنهايي از بازار به خسروشاهي ميشد و او را مورد حمله قرار ميدادند و خسروشاهي اظهار ميداشت كه موضوع درج تبريك را در اطلاعات تكذيب ميكند و در اطلاعات نيز تكذيب خواهد نمود. اگرچه به ضررش تمام شود و در روز 5 آبان حاج ميرزاكاظم دينوري ـ آيتالله علوي خوئي ـ حاج شيخ حسين گوگاني ـ حاج سيداسماعيل سمساري و در حدود چهل نفر از اعضاي هيئت مجاهدين در منزل خسروشاهي اجتماع داشتند.
سيري در اسناد آيتالله حاج سيدهادي خسروشاهي
اسناد ايشان از اواخر سال 1342 آغاز ميشود. ساواك با گزاردن چند منبع در مواقع و مكانهاي مختلف تا پايان فروپاشي (1342 ـ 1357) همواره ايشان را بهعنوان يك روحاني سياسي، مبارز و مستقل زير نظر داشت.
1/10/42
آيتالله خسروشاهي امام جماعت مسجد سعدالله با حضور عدهاي از علما و روحانيون در منزل خود جلسهاي تشكيل داده، تصميم گرفته شد كه اعلاميهاي صادر نمايند. در آن يادآور شوند كه آيتالله سيدمحمدرضا بهبهاني در روز عيد مبعث از طرف علما و روحانيون به حضور شاه رفته و از طرف علما تبريك گفته، لذا وي نماينده حقيقي روحانيون نبوده و هيچ يك از علما او را به رسميت نميشناسد. و با نامبرده هيچگونه تماس و ارتباط ندارند.
در نيمه اسفند همين سال ده نفر از علماي تهران را ساواك به عنوان طرفداران آقاي شريعتمداري معرفي كه در مواقع لزوم و فرصتهاي مناسب به نفع وي و عليه دولت فعاليت خواهند كرد.
سيدصادق شريعتمداري، سيدابراهيم علوي خوئي، ميرزاحسن ميرزايي، محمدحسين خويي، حاج ميرزامحمدعلي چرندابي، حسن مقدسزاده، سقازاده، شيخ محمدتقي مجتهدزاده، حاج ميرزااكبر شالچي، سيدهادي خسروشاهي.
اين در حالي است كه در بيست و هفتم دي آقايان سيدمحمدعلي علوي داماد آيتاله بروجردي، سيد باقر قمي، سيدهادي خسروشاهي تصميم گرفتهاند در ماه رمضان بر عليه دولت در منبر سخن بگويند و با عدهاي از وعاظ كه مخالف بودند، همكاري مينمايند. روند درگيري دولت و علما در سالهاي 1341 ـ 1343 كه منجر به تبعيد حضرت امام شد، هر روز شديدتر ميگرديد.
نامهاي كه به امضاي علماي تهران حضرات آقايان سيد رضي شيرازي، شيخ جواد فومني، سيدهادي خسروشاهي، محمدباقر آشتياني، محسن محدثزاده، محيالدين انواري، محمدرضا مهدوي كني. به حضرت آيتالله العظمي سيدهادي ميلاني ارسال ميدارند، در آن يادآور ميشوند.
«تضييقات بدون دليل و جلوگيري مسلمين از ارتباط با حضرت آيتالله سيدحسن قمي باعث تأثر شديد جامعه روحانيت و مجامع ديني گرديده و وقتي چنين حوادثي در جوار مرقد حضرت ثامنالحج عليهالسلام موجب تأسف و تعجب است. انتظار ميرود با اقدامات حضرتعالي و ساير مراجع عظام و علماي اعلام رفع نگراني از عموم مسلمين گردد.
و همين آقايان نامهاي به آيتاله قمي ارسال داشتند و از پيشامد ناگوار و خبر جلوگيري از ارتباط مسلمين با ايشان در مجامع روحاني و ديني ابراز تأثر و نگراني شديد نمودند.
روند حوادث منجر به دستگيري و زنداني شدن آيتالله خسروشاهي در سال 1343ميگرد كه پرونده بازجويي و گزارشهاي آن تماماً در ارتش ميباشد! در اسناد ساواك فقط خبر و گزارشات اداري دستگيري موجود است.
در سال 1344 آيتالله خسروشاهي »هيئت سيار تبريز» با عنوان «مجاهدين اسلام» را تشكيل ميدهد، و در همين دوران هم در مدرسه شيخ عبدالحسين تدريس مينمايد.
در گزارش آبان 1344 آمده است:
«با تحقيقاتي كه به وسيله منبع به عمل آمده هيئت مورد نظر همان هيئت مجاهدين اسلام است كه فعلاً با نام هيئت سيار تبريز به سرپرستي سيدهادي خسروشاهي امام جماعت مسجد سرپل جواديه اداره ميشود. اعضاي فعال اين هيئت همانطور كه قبلاً اعلام شد حسين صباغ فرشفروش در بازار كفاشها و مشهدي حسين دباغ فرش فروش در بازار عباسآباد و محمد احمدي دلال فرش و علاءالدين موسوي ميباشد.
اين هيأت در ماه رمضان برنامه سيار مذهبي دارند كه سيدهادي خسروشاهي مشغول تنظيم و تدارك برنامه آن ميباشد. اعضاي اين هيئت همگي تركزبان هستند و پولهايي هم جمعآوري ميشود. ضمناً محمدتقي مجتهدزاده برادر عبدخدايي (عضو جمعيت فداييان اسلام) و ساكن حوالي چهارصد دستگاه خيابان ژاله، واعظ و از اعضاي مؤثر جمعيت مزبور ميباشد.»
اين جلسات ادامه داشت تا اينكه در خرداد 1345، ساواك دستور مي دهد كماكان به نحو كاملاً غيرمحسوس و با استفاده از منابع مربوطه در جريان جلسات هيئت مجاهدين اسلام به ويژه فعاليت سيدهادي خسروشاهي و نامبرده بوده و نتيجه را ضمن تعيين مشخصات كامل مجتهدزاده و خلاصهاي از سوابق وي به اداره كل سوم اعلام دارند.
گزارشي از ساواك در سال 45 وجود دارد كه گفته است: مدرسه شيخ عبدالحسين از مدارس فعال است و برخي از مدرسين آن حضرات حجج اسلام؛ شيخ محمد مرندي، ابوطالب فاضلي خوئي، حاج ميرزامحمدعلي چرندابي، شيخ حسين گوگاني، سيدهادي خسروشاهي ميباشند كه 30 طلبه در اين مدرسه ثبت نام نموده و اقامت دارند.
ساواك تلاش ميكند ميان اهالي محل با آيتالله خسروشاهي درگيري ايجاد كند. تا در اين اختلافات جايگاه سياسي اجتماعي مذهبي ايشان خدشهدار شود. اين نقشه شوم در سند 30/10/1345 مشخص است در نظريه رهبر عمليات آمده است:
باتوجه به اين كه سيدهادي خسروشاهي از روحانيون ناراحت و افراطي ميباشد بهتر است در اين موقع كه از رفتن به مسجد حاج سعداله قديمي خودداري ميكند از طرف اداره اوقاف سريعاً امام جماعت مورد اعتمادي براي اين مسجد در نظر گرفته شود.
با آنكه مشي سياسي مرحوم خسروشاهي تفاوت و تعارض آشكار با سيره و مشي آقاي شريعتمداري داشت و ساواك به خوبي از اين تفاوت و تعارض اطلاع داشت اما در تمامي گزارشهاي خود تلاش ميكند او را از طرفداران آقاي شريعتمداري قلمداد كند!
در سال 1346 وقتي لايحه حمايت خانواده مطرح ميشود، آيتالله سيدحسن قمي در مشهد اعتراض مينمايند. در تهران آيتالله سيدهادي خسروشاهي جلسهاي با حضور حججاسلام شيخ باقر شهيدي، سيدعلي نقي تهراني، سيد محمدعلي علوي، سيد علياصغر خوئي تشكيل ميدهند و سپس طي سفري به قم با آقايان گلپايگاني و شريعتمداري تماس و كسب تكليف ميكنند.
ساواك قم در 27/2/46 اين سفر را تأييد نموده و مقدم مديركل اداره سوم از قم ميخواهد اطلاعات جمعآوري شده را در مورد نامبردگان ارسال دارد.
پاسخ قم در 4/3/46 آمده است:
شريعتمداري به آنها اظهار داشته است ما اقدام لازم كردهايم و درباره لايحه به هر دو مجلس شوراي ملي و سنا نامه نوشتهايم. درباره آزادي قمي و روحاني [سيدصادق] نيز توصيه شده است.
موقعيت آقاي خسروشاهي در تهران و مدرسه شيخ عبدالحسين ساواك را به چارهجويي واداشته تا به نوعي دست ايشان را از مدرسه كوتاه نمايد!
پيشكار آقاي شريعتمداري (ابهري) تلفني به رئيس ساواك قم ميگويد كه مطالبي را به اين شرح به عرض تيمسار رياست ساواك رسانيده است.
سازمان اوقاف پس از تعمير مدارس قديمه از جمله مدرسه شيخ عبدالحسين واقع در بازار تهران آن را بهعهده سيدهادي خسروشاهي واگذار نموده است در صورتي كه به جاي خسروشاهي ميتوان شخص صالحتري را با نظر آيتالله شريعتمداري انتخاب نمود و سازمان اوقاف هم نُظاري براي اين قبيل مدارس به گمارد.
ساواك در خلاصه پيشينه مينويسد:
«سيدهادي خسروشاهي در سال 43 به اتهام ايراد مطالب خلاف مصالح كشور به مناسبت 17 دي و موضع كشف حجاب بانوان از طريق شهرباني كل كشور بازداشت و تحويل ساواك شده كه سرانجام پرونده اتهامي او منجر به صدور قرار منع پيگرد گرديده است.»
و نهايتاً ساواك پيشنهاد ميكند: رئيس سازمان اوقاف با وي مذاكره و نظر ايشان را به اين موضوع جلب كند.»
در مرداد 47 ساواك گزارش ميدهد: خسروشاهي يك دوره از كتاب تحريرالوسيله نوشته [امام] خميني را همراه داشته است. رياست ساواك دستور ميدهد تحقيق نماييد كه ... خسروشاهي از كجا تهيه نموده است در گزارش 9/6/47 آمده است:
«اعمال و رفتار سيدهادي خسروشاهي را تحتنظر قرار داده و نتيجه را اعلام و باتوجه به اين كه كتاب تحريرالوسيله ممنوع است رسيدن اين كتاب به دست خسروشاهي و همچنين آوردن اين كتاب به مجلس روضهخواني مزبور را روشن و اعلام گردد در گزارش همچنين كشف انگيزه مشاراليه از بردن كتاب مزبور به جلسه روضهخواني مقدور نيست ولي اعمال و رفتار شخص مزبور تا حدود امكان تحت مراقبت ميباشد.»
نامة علماي تهران به آيتالله سيدمحسن حكيم و رفتار غيرانساني دولت بعثي عراق نسبت به زوار و ايرانيان مقيم عراق كه آيتالله خسروشاهي نيز جزو امضاكنندگان آن است از جمله برگهاي مهم پرونده آن مرحوم ميباشد.
از جلسات مدرسه و صحبتهاي طلاب گزارشاتي به ساواك ميرسد، در 20/8/49 ساواك دستور ميدهد مراقبت از جلسات متشكله و چگونگي و ماهيت اين جلسات را روشن و نتيجه را با تعيين ساير موارد به اداره كل اعلام دارند. از آن جهت كه در جلسات پيرامون مسايل سياسي بحث ميشد، ساواك 13 سؤال تهيه ميكند تا هيأت مجاهدين را بهتر بشناسد.
بازتاب تكذيب نامة آيتالله خسروشاهي تا مرداد 1350 ادامه داشت! هر از چند گاهي ساواك مينويسد: در صدد تكذيب آن برآمده است.» در آبان 1351 ساواك مركز، از تهران درخواست مينمايد: «دستور فرماييد ضمن روشن نمودن وضعيت كنوني يادشده بالا از نظر فعاليت و ارتباط با روحانيون افراطي نقش مشاراليه را نيز در مورد مضروب نمودن [جواد] مناقبي مشخص و تعيين و اعلام نماييد. آيا نامبرده اصولاً در اين زمينه دخالتي داشته است يا خير؟ و نتيجه را منعكس نماييد.»
پس از تمجيد و تجليل مناقبي از دستگاه و اميرعباس هويدا، جوانان برومند جنوب تهران وي را مضروب نمودند. ساواك به دنبال حملهكنندگان به اين واعظ درباري بود. لذا در مورد آيتالله خسروشاهي هم تحقيق ميشود كه آيا ايشان دستور دادهاند يا نه؟
حجةالاسلام سيد عبدالعلي تقوي شيرازي امام جماعت مسجد سنگي خيابان ري كه از طرفداران امام خميني بود، در دي ماه 1351 توسط ساواك دستگير و در كميته مشترك ضد خرابكاري محبوس شد، آيتالله خسروشاهي، با مراجع قم تهران تماس گرفت تا براي آزاديش اقدام نمايند. به همين دليل ساواك در 30/10/1351 از فعال شدن مجدد ايشان گزارش ميدهد:
رونوشت گزارش خبر شماره ـــ مورخه 24/3/48 منبع: همكار افتخاري
موضوع: مخابره تلگراف علماي تهران بهعنوان آيتالله حكيم
براثر ادامه روش خبرانساني دولت بعثي عراق با ايرانيان مقيم و زوار روز 23/3/48 سي تن از علما تهران به اسامي محمدعلي سبط، علياميني موسوي، احمد شهرستاني، احمد گلپايگاني، عبداله آلآقا، سيدآقا خلخالي، شمسالدين ابهري، سيدهادي خسروشاهي، مهدي خلخالي، عبدالحسين زاهد، مهدي اشكوري، علي سعيد، مصطفي مسجد جامعي، محمدرضا علوي، محمود انصاري، الاشكوري، نورالدين ابهري، رضا فقيهي، منصور عاصمي، بطحايي، جعفر شبيروي، ميرزايي، حسين فومني و حسن سعيد در منزل آيتالله ميرزاعبداله چهلستوني اجتماع و تصميم گرفتهاند چنانچه مقامات اجازه دهند تلگراف پيوست را جهت آيتالله حكيم به عراق مخابره و متن آن را در جرايد كشور درج نمايند؛ ضمناً طي انتشار اعلاميهاي از بازاريان درخواست نمايند كه بهعنوان اعتراض به روش خصمانه دولت عراق با ايرانيان، يك روز بازار تهران را تعطيل و در يكي از مساجد اجتماع نمايند.
رونوشت برابر با اصل است. اصل در پرونده 93088 بايگاني است.
در پرونده سيدهادي خسروشاهي بايگاني است. 9/4/48
در سخنراني 6/6/57 آيتالله خسروشاهي طبق گزارش ساواك نكات تحريكآميز مشاهده گرديد: «... پس از سخنراني نامبرده جمعيت به خارج و بلافاصله پس از خروج در خيابانهاي خيام، پاچنار، گلوبندك، مولوي، بوذرجمهري و اميريه متمركز و با استفاده از چوب و سنگ كه همراه داشته و از قبل پيشبيني نموده بودند شروع به دادن شعارهاي مضره (شعارهاي توهينآميز به مقام شامخ سلطنت و خاندان جليل سلطنت و ضد ميهني) نمودند و بر اثر پرتاب سنگ به شكستن شيشههاي بانك و يك سينما در اميريه مبادرت نمودند و نيز در اثر همين اقدامات به طرف مأمورين پليس سنگ پرتاب شد. كه با دخالت نيروهاي پيشبيني شده در محل و تراكم منطقه متظاهرين در ساعت 15/15 كاملاً متفرق شدند.
ضمناً آقاي خسروشاهي واعظ مسجد شيخ عبدالحسين كه با دو نفر از خبرنگاران مصاحبه نموده بود، توسط كلانتري به وي گوشزد گرديده ولي وي توجهي ننموده؛ مطلب قابل توجه اين كه دو نفر خبرنگار خارجي يادشده در بين جمعيت متظاهرين اخلالگر توسط عوامل پليس ديده شدهاند توضيح اين كه هيچگونه تيراندازي نگرديده و فقط از گاز اشكآور استفاده شده و دستگيري نداشتند.
رئيس پليس تهران ـ سرلشكر مولوي»
اين در حالي بود كه ساواك در 5/6/57 دستور دستگيري ايشان را صادر و اعلام نمود:
«خواهشمند است دستور فرماييد با همكاري كميته مشترك ضد خرابكاري نسبت به دستگيري نامبرده [سيدهادي خسروشاهي مدرس مدرسه سيدعبدالحسين] در ظرف روزجاري اقدام و نتيجه را به اين ادارهكل اعلام دارند.
15/9/57 دو حلقه از سخنرانيهاي آيتالله خسروشاهي بدست ساواك ميافتد كه در مدرسه الزهرا ايراد شده است.
فعاليتهاي جامعه روحانيت در سال 1357 از مخفي به علني تبديل شد و منابر، تكايا، مجالس همه عليه رژيم پهلوي و غرب، خصوصاً امريكا بود.
افشاگريهاي مجامع ديني، نشر اعلاميهها، پخش سخنرانيها و بيانيهها در حقيقت نهضت فكري فرهنگي را در متن جامعه عميقتر و گستردهتر مينمود. دستگيريها، تبعيدها هر روز بيشتر ميشد در پنجم شهريور 57 ساواك با عنوان «فوري است» مينويسد: «به فرموده، سيدهادي خسروشاهي كه مدرس مدرسه عبدالحسين در بازار تهران است ظرف امروز دستگير شود. به سازمان تهران، كميته اعلام و اگر آدرس داريم نيز منعكس شود.»
در گزارش مورخ 22/9/57 آمده:
تشكيل جلسه شوراي مركز روحانيون طرفدار [امام] خميني در تهران
1ـ طبق برنامه قبلي و بنا به توصيه دكتر سيدمحمد حسيني بهشتي واعظ قرار شده ساعت 720 روز 22/9/57 جلسه مذكور با شركت بهشتي، موسوي [آيتالله موسوي اردبيلي] خسروشاهي، ايرواني، غيوري، محلاتي، مطهري، هاشمي رفسنجاني، مفتح، جلالي خميني و چند نفر ديگر در منزل شيخ محمدرضا مهدويكني واقع در خيابان سرباز كوچه سوم تشكيل و راجع به تعطيل بازار و باز شدن مدارس، بررسي و تجزيه و تحليل شود. راهپمياييهاي تاسوعا و عاشورا تماس با پاريس صدور اعلاميه تشكرآميز از مردم تهران به مناسبت شركت آنها در راهپيمايي و رد گفتار دولت كه عمل آنها را مغاير عاشوراي حسيني اعلام داشته و ساير امور مربوط گفتگو اتخاذ تصميم نموده و در صورت لزوم در روز پنجشنبه نيز جلسه ديگري به همين منظور در منزل يكي از روحانيون تشكيل دهند.
ساواك از يكي از سخنرانيهاي خسروشاهي گزارش ميدهد كه برخي محورهاي آن در زير از نظر خوانندگان ميگذرد:
چطور شد حالا احترام روحانيت و تعاليم عالي اسلام در صدر قرار گرفته؟
آقاي شريفامامي، يك روز به روحانيون گفت من از شاه ميترسم آيا ترس تو ريخته شده؟
اگر بگويي تو حق نداري در امور مملكت دخالت كني حرفت را گوش ميدهد...
منبع نوشته است : ضمناً سخنراني سيدهادي خسروشاهي ضبط گرديده.
در گزارش ديگري كه تاريخ 5/6/57 دارد، آمده است، پس از خاتمه سخنراني خسروشاهي مردم از محل مزبور دست به تظاهرات زده و با دادن شعار «درود بر خميني» و اعلاميهاي مربوط به انفجار رستوران خوانسالار به امضا گروه توحيدي صف بين مردم پخش گرديد. در اين هنگام مأمورين انتظامي با پرتاب گاز اشكآور مردم را متفرق نمودند.
در تاريخ 4/6/57 آيتالله خسروشاهي، از نظر ساواك، به تحريك پليس پرداخت:
خسروشاهي به منبر رفته و اظهار داشت در مملكت مشروطه شاه حقوق دريافت ميدارد. من از شما سؤال مينمايم آيا با اين حقوق اين همه پول جمعآوري ميشود؟ و افزود: اگر تمام مردم ايران را به قتل برساني و فقط سه نفر باقي بماند آن سه نفر تو را خواهند كشت.
نامبرده اضافه نمود: افراد پليس با ايماني هستند كه نماز ميخوانند و روزه ميگيرند اما متعجبم كه چرا براي كشتن مردم بيدفاع ماهيانه 1200 تومان حقوق دريافت ميدارند در صورتي كه در قصابخانه يك سلاخ در ماه تا 000/10 تومان حقوق دريافت ميدارد.
شنبه: سخنان واعظ موصوف جنبه تحريكآميز داشته است.
گزارش روز 5/6/57:
سيدهادي خسروشاهي بالاي منبر رفته و چنين اظهار داشت:
درد مردم در كشاورزي نيست كه آقاي امامي [شريفامامي] در اولويت قرار داده. بلكه درد مردم فشاري است كه زير چكمهها و سرنيزه دربار تحمل ميكنند و خُرد شدهاند. شما كدام مملكت را در اطراف ايران سراغ داريد كه خاندان سلطنت آنها مانند زن، مادر زن و برادران داراي بنياد باشند؟
و در امور مملكتي امريه صادر نمايند؟
درد ما اين است كه هويت صفر انساني خود را در 50 سال اخير به مردم نشان دادهاند. آنها شما را گول ميزنند، ميخواهند سرنيزه خود را تيز كنند و براي دروكردن شما آماده شوند. نامبرده اضافه نمود ما با آقاي آموزگار دشمني نداريم. در اين موقع شديداً از جعفريان انتقاد نمود كه اين آقا به روحانيت توهين نمود و در تبريز 300 نفر را جمع كرد و گفته با 000/300 نفر ارتجاع سياه را محكوم نموديم.
در گزارش 1/6/57 ساواك آمده است:
واعظي به نام محمدهادي خسروشاهي ضمن سخنراني در مسجد شاهزاده خانم واقع در تهران اظهار داشته است:
محبت [امام] خميني در دل ما هست در آبادان مردم براي باز كردن دربهاي سينما رفته بودند ولي مأمورين انتظامي از كمك مردم نسبت به افراد داخل سينما جلوگيري نمودهاند.
در خاتمه اظهار داشته آقايان شعار ندهيد اعلاميه پخش نكنيد ميخواهند كاري بكنند كه درب مسجد بسته بشود.
به: 312 تاريخ: 7/6/57
از: 20 ه 12 شماره: 24444/20 ه 12
موضوع: مدرسه الزهرا
پيرو 24443/20 ه 12ـ 7/6/57
در ساعت 2250، روز 5/6/57 پس از خاتمه سخنراني سيد خسروشاهي در مدرسه الزهرا هنگام خارج شدن مردم از محل مزبور، دست به تظاهرات زده و با دادن شعار درود بر خميني، اعلاميهاي مربوط به انفجار رستوران خوانسالار به امضاي گروه توحيدي صف را بين مردم پخش كردند. در اين موقع مأمورين انتظامي با پرتاب گاز اشكآور آنها را متفرق نمودند.
نظريه شنبه: نظري ندارد.
نظريه يكشنبه: باتوجه به صداقت منبع خبر فوق صحت دارد. ضمناً يك برگ فتوكپي اعلاميه مورد بحث ايفاد ميگردد. ارزنده
نظريه سهشنبه: نظريه يكشنبه مورد تأييد ميباشد. پاكزاد
نظريه چهارشنبه: نظريه سهشنبه تأييد ميگردد. سپاهي
در روز 7/6/57 از سوي ساواك اعلام شد:
به فرموده رياست ساواك تهران. بعدازظهر روز 6/6/57 در مسجد شيخ عبدالحسين شخصي به نام خسروشاهي سخنراني مينمود و جمعيت حاضر در مسجد به خيابان رفته و شلوغ نمودند.
گزارش ديگري توسط منبع ساواك در پرونده، مربوط به 7/6 وجود دارد:
1ـ اخيراً مسئول مسجد جامع بازار اظهار داشته در نظر است روز 7/6/57 يادبودي جهت برگزاري چهلمين روز درگذشت شيخ احمد كافي برگزار گردد .
2ـ دو نفر خبرنگار با سيدهادي خسروشاهي در مدرسه شيخ عبدالحسين مصاحبه نمودند.
روز 9/6/57 ساواك در مورد تظاهرات در جلوي درب مسجد شاهزاده خانم واقع در خيابان شاهپور ساعت 21 گزارش داد: خسروشاهي به مسجد مذكور وارد و پس از خواندن نماز مسجد را ترك نمود. جمعيتي حدود 60 نفر پشت سر نامبرده به نماز ايستادند و پس از خروج مشاراليه جمعيتي از حاضرين كه اكثريت آنها را جوانها تشكيل ميدادند در خارج مسجد مبادرت به فرستادن صلوات نموده كه در اين موقع با مداخله پليس متفرق گرديدند.
در گزارش ديگري، همين روز ساعت 13 آمده است:
خسروشاهي جهت انجام نماز شخصي به مدرسه شيخ عبدالحسين بازار وارد حدود 150 نفر به طور غيررسمي در پشت وي نماز خواند و خسروشاهي پس از نماز مسجد را ترك نمود چند نفر جوان سراغ خسروشاهي را از خادم گرفتند كه مشاراليه شمارههاي تلفن منزل و حجره را به ترتيب 539492 ـ 537239 به جوانان دادند. مراتب جهت استحضار اعلام ميگردد.
ساواك در گزارش ديگري به تاريخ 7/6/57 گزارش ميدهد:
ساعت 23 جمعيتي حدود 500 نفر، پس از شنيدن سخنراني سيدهادي خسروشاهي به طرف خيابانهاي اعدام، خيام، سيدنصرالدين، گلوبندك، راه افتادند و ضمن اينكه شعارهاي مضرهاي ميدادند حركت كردند و در مسير خود تعداد زيادي شيشه بانكهاي صادرات و ملي را شكستند.
پينوشتها:
__________________
1ـ در ميان عالمان بازگشته از نجفاشرف شيخ عبدالحسين تهراني، روحاني زاهد وارستة كه كمتر در شهر شهرت داشت. در منطقهاي فقيرنشين براي خود اتاقي اجاره كرد و با همسرش زندگي سادهاي داشت. نه او كسي را ميشناخت و نه رجال ديني و سياسي با او آشنا بودند. روزي از قضا در مجلسي حضور يافت كه بيشترين آنها عالمان درس خوانده بودند. بحث كلامي و استدلالي ميان حاضران در گرفت و هركس به اندازة بضات علمي خود ادله و براهيني ارائه ميداد. چون دلايل كافي نبود، بحث ادامه يافت. در همين وقت شيخ عبدالحسين وارد بحث ميشود. با بياني مستدل آن مسئله را آنچنان شرح و تفسير ميدهد كه همه به دانش و قدرت بيانش اعتراف كردند و مقامش را گرامي داشته، در بالاي مجلس جاي دادند.
وي پس از پايان جلسه به منزل بازگشت، هنوز ساعاتي نگذشته بود كه از فراستان درباري دقالباب نمود.
شيخ بيرون آمد. مرد گفت: فردا صبح صدراعظم به ديدار شما ميآيد.
شيخ گفت: اشتباه آمدهاي. نه من صدراعظم ميرزا تقيخان اميركبير را ميشناسم نه او مرا و باهم هيچ ارتباطي نداريم.
قاصد پرسيد: مگر شما شيخ عبدالحسين تهراني نيستيد؟
شيخ پاسخ داد: نام من همين است ولي محتملاً در اين جا فردي ديگر به همين نام باشد.
بار ديگر پرسيد: مگر شما در مجلس ديروز يك بحث مفصل علمي و ديني نكرديد؟ مگر همه حاضران به مقام علمي شما اعتراف ننمودند؟
شيخ گفت: چرا اينگونه است.
قاصد گفت: درست آمدهام. فردا منتظر ديدار امير باشيد.
روز ديگر امير به خانه شيخ آمد، كه در واقع يك اتاق آن هم با پرده دو نيم شده! نيمي همسرش و نيم ديگر شيخ و امير.
امير ضمن احوالپرسي از شيخ گفت:
ديروز از بحث و استدلال در آن مجلس آگاهي يافتم. اين مكان شايسته مقام علمي و موقعيت شما نيست. خانهاي با اثاث در يوسفآباد براي شما آماده كردهام بايد به آن جا نقل مكان فرماييد.
امير پس از آن مقداري پول در اختيار شيخ قرار داد تا بتواند وامها و بدهكاري خود را بپردازد از آن روز به بعد شيخ عبدالحسين به سبب درستكاري، پارسايي، مقام علمي مورد احترام خاص اميركبير و عالمان و بزرگان قرار گرفت.
اعتقاد و اعتماد امير نسبت به وي سبب شد كه او به امور شرعي رسيدگي نمود. حتي او را وصي خود قرار داد. پس از شهادت امير، شيخ مدرسه و مسجدي را از محل ثلث ماترك امير بنا كرد. و اين مدرسه و مسجد به نام خود شيخ معروف شد. (اميركبير، محمود حكيمي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1363، صص 78 ـ 79)
اقبال يغمايي مينويسد:
شيخ عبدالحسين كه در عتبات عاليات علم دين آموخته بود به تهران بازگشت و چون تُنُك مايه و درويش بود در محلي نامناسب حال خود اتاقي به اجاره گرفت و ميان آن پردهاي كشيد. در قسمت جلو حصيري گسترد و به خود اختصاص داد و قسمت ديگر را در اختيار عيالش نهاد. (طرفهها، تهران، ص 253)
2ـ امام خميني در آيينه اسناد، تهران، دفتر نشر آثار امام ص 349
3ـ همان، ج 11، ص 583
4ـ همان.، ج 11، ص 41 ـ 422
5ـ همان، ج 10، ص 432
6ـ همان، ج 10، صص 94 ـ 98
7ـ همان، ج 8، 240 ـ 241
8ـ همان، ج 6، صص 474 ـ 475
9ـ همان، ج 6، صص 380 ـ 381
10ـ همان، ج 6، صص 188 ـ 189
11ـ همان، ج 5، صص 369 ـ 372
12ـ همان، ج 11، صص 613 ـ 614
13ـ همان، ج 11، صص 613 ـ 614
14ـ اصل روايت از حجةالاسلام والسملين سيدهادي خسرو شاهي محقق و مترجم معاصر است.
ساواك، تهران، مركز اسناد تاريخي
10ـ اسناد لانه جاسوسي، جلد 9، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي.