سيزده بهمن 1357؛ امام، انسان، حکومت

الف) سخنرانی در جمع روحانیون

اگر روز شمار وقایع انقلاب اسلامی در بهمن ماه 57 را تنها نسبت وقایع و بیان رخدادها ندانیم و بلکه آن را بن مایه ها و شالودهای حرکت و اهداف انقلاب در نخستین روزهای تولدش برشمریم به یک ضرورت مهم و مورد توجه دقیق امام خواهیم رسید ـ ضرورت حفظ حرمت، کرامت، عزت و حریت انسان ـ تحت عنوان ضرورت حفظ سرمایه بزرگ «نیروی انسانی!» امروزه و در کشورهای توسعه یافته، از نگاه صاحب نظران و دانشمندان جامعه شناسی، یکی از مهمترین عوامل رشد این کشورها و دست یابی به فن آوری های پیشرفته را می بایست در توجه ویژه حاکمان به نیروهای انسانی و حفظ کرامت های آنان دانست.
امام با اندیشه ای متأثر از معارف قرآنی و اصیل اسلامی ـ که همواره آدمی را اشرف مخلوقات می پندارد و او را دارای حرمت و کرامت، عزت و حریت می خواند ـ توجه به نیروی انسانی فعال و حفظ شأن و مقام آن را بعنوان بزرگترین هدف و متعالی ترین اصل می داند و هر گونه اقدام در راستای از بین بردن نیروی انسانی را جنایتی بزرگ و خسارتی غیر قابل جبران قلمداد می کند.

1. امام و نیروی انسانی

سخنرانی امام در سیزدهم بهمن ما 57 در مدرسه علوی در جمع روحانیون حکایتی روشن از افکار بلند امام نسبت به ارزش انسانها و لزوم توجه قدرت ها به نیروهای انسانی دارد.
امام مفاسد سلطنت غیر قانونی شاه و لزوم ادامه مبارزه تا ریشه کنی کامل رژیم شاهنشاهی را محور سخنرانی آن روز قرار می دهد و روحانیون که هسته¬ی مرکزی و مدیریتی حرکت ظلم ستیزی ملت ایران را دارند بسیار کریمانه مورد خطاب قرار می دهد و بدواً، در جملاتی بسیار صمیمی و خودمانی جنایات بزرگ شاه را برای حضار، یادآوری می نماید؛ «بنده در این مدت که از ایران خارج بودم دعاگوی همیشه آقایان بودم، و حالا هم که برگشتم به خدمت آقایان برای خدمتگزاری، خدمت به روحانیت، خدمت به آقایان علما و فضلا، خدمت به جامعه ایرانی، حالا می بینم که رفقایی که ما داشتیم با ریش سیاه اینجا گذاشتیم با ریش سفید تحویل می گیریم»
امام در این دیدار نیروهای انسانی را از بالاترین و ارزشمندترین عناصر فعال و سازنده ی جامعه معرفی می کند و با زبانی آکنده از غم و اندوه از فراق یاران و همراهان می فرمایند: « ما اشخاصی در زندان داشتیم که وقتی که از پیش ما رفتند در زندان، سالم بودند، قوی بودند، وقتی که از زندان بیرون آمده اند ضعیف شده اند، این نیروهایی که از دست ما رفته است، این از همه چیزها بالاتر بود، جنایاتی که سلسله پهلوی در جامعه ما کرد، شاید هیچ جنایتی بالاتر از این جنایت نبود که نیروهای فعال انسانی ما را، یا از بین بردند یا فعالیت آنها را خنثی کردند برای مدت های زیاد، آنها یی که باید به این امت خدمت کنند، مثل علمای اعلام و اشخاص روشنفکر، اینها را در زندان بردند، ده سال، پانزده سال، پنج سال،.. صرف نظر از آن زجرهایی که به اینها کردند ... این نیروها را هدر دادند، یعنی نیرویی که باید در جامعه فعال باشد... تمام اینها را به هدر دادند.»

2. امام و حق الناس

دامنه حقوق در جامعه انسانی را علمای اخلاق محدود به سه حق ـ حق الله، حق الناس، حق النفس ـ نموده اند ودر پاره ای موارد ارتکاب عملی ناپسند و تسری و تعدی آن از یک حق به حقوق دیگر را معیار سنجش سبکی یا سنگینی «گناه» قرار داده اند و چنانچه عملی ناپسند «معصیت» از دایره فردی «حق النفس» خارج و حقوق دیگر را نیز در بربگیرد چنین عملی را «گناه کبیره» می دانند.
مطالعه سیره عملی امام و بررسی آثار علمی و اندیشه های حضرت امام حکایت از دغدغه ها و حساسیت های فراوان ایشان نسبت به حقوق مذکور دارد.
در خاطرات ایشان آورده اند: «هرگز دیده نشد به هنگام خروج از مدرس در عین ازدحام جمعیت پا روی کفش کسی بگذارد و یا در دل شب بهنگام قیام برای نماز شب کسی از صدای پای او آزار ببیند چراکه در رفت و آمد بین حجره تا درب وضوخانه کفش ها را به دست می گرفته و آهسته با پای برهنه قدم بر می داشته تا مبادا عمل مستحبی او فعل حرامی رابه دنبال داشته باشد» امام با این پیشینه اخلاقی و رفتاری و حساسیت خاصی که نسبت به حقوق مردم دارد جرم دوم دیگری از شاه در سخنرانی سیزدهم بهمن ماه به مردم یادآوری می کند و راه توجیه کنندگان و دلسوزان احتمالی حاکمیت مخلوع ـ که قصد سوء استفاده از روحیه مذهبی مردم را دارند ـ سد می کند؛ «گاهی گفته می شود، گفته می شود، اینکه خوب شاه می آید توبه می کند و توبه هم کرد، خوب دیگر چه می گویید؟ خدا که توبه را قبول می کند ... این را من کراراً عرض کردم که اولا توبه شرایطی دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و تعالی قبول نمی کند آنچه بی شرط خدای تبارک و تعالی قبول می کند آن چیزهایی است که مربوط به حقوق الله است ... و اما حقوق الناس را توبه اش را تا این حق رد نشود قبول نمی کند.»
در حقیقت امام ضمن اشاره صریح به جنایات جبران ناپذیر شاه در اموال چپاول شده توسط شاه وعمالش و نیز حقوقی که از مردم طی سال های طولانی به وسیله حبس، کشت و کشتار، شکنجه و آزار، و داغدار نمودن قلب مردم هدر داده است زمینه ی بازگشت و توبه ی او را غیر ممکن می داند واین بازگشت را هم در کانون ملت و هم در پیشگاه الهی مردود می خواند؛ «ما چطور از یک آدمی توبه قبول کنیم، ما فقط می بینیم که یک نفر از علما را پایش را اره کرده اند بعضی اشخاص را توی تاوه گذاشتن و بو دادند، این ده سال حبس، پنج سال حبس این علما، این دانشمندان، این رجال سیاسی که اینها را به هدر داده است؟ یعنی در یک محفظه ای نگه داشته اینها را تا قوایشان هدر رفته، فعالیتشان هدر رفته، اینها دیگر جبران نخواهد شد! یک نفر آدم یک شخص را اگر کشت، این قصاصش به این است که این یک نفر را در مقابل او بکشند، اگر یک نفر آدم هزاران آدم را کشت، حالا ما چطور آن را جبران بکنیم؟»

3. امام و رژیم سلطنتی

پیش تر گفته شد که این گفتار در چنین ایامی ترسیمی از شالوده ی حکومت اسلامی است که توسط معمار کبیر آن در قالب نقد حاکمیت طاغوت بیان می گردد یعنی امام در عین بر شمردن ریشه های فاسد حکومت شاهنشاهی، نفی این روش ها را در حکومت اسلامی گوشزد می کند و چنین پدیده هایی را شوم و نامشروع می پندارد.
نکته ی قابل تأمل دیگری که در این سخنرانی پر محتوا در جمع روحانیون و رهبران انقلاب مطرح می کند، حس سلطنت طلبی و قدرت طلبی در حاکمیت طاغوت بود که او نه برای حکومت و مدیریت جامعه که برای سلطنت و آقایی و انجام هر کار دلخواه خود آمده بود.
امام هر نوع خدعه و نیرنگ منجر به عوام فریبی را یک توطئه ی حساب شده بر می شمرد و مدام خیانت ها و جسارت هایی را که سلطنت بر مردم و اسلام بروز داشته است یاد آوری می کند، و معتقد است هیچکدام از افراد حاکمیت، قانونی و در مسیر ملت نبوده اند: «یکی از این وکلا بیایند ادعا کنند که من وکیل ملت هستم ...، اینها وکیل محمد رضا خان هستند و محمد رضا خان هم سفارت به او گفته اینها را تعیین کن، یک همچو مجلسی که شاهش، او که رسمیت ندارد، مجلسش این که رسمیت ندارد، دولتش دیگر چه می شود؟!»
امام رژیم سلطنتی را خلاف عقل و قانون و خلاف حقوق بشر معرفی می کند و بر این باور است که هر ملتی می بایست خود سرنوشت خویش را معین کند؛ «ما الان خودمان باید سرنوشت خودمان را تعیین کنیم، ما حق نداریم سرنوشت اعقابمان را تعیین کنیم، اعقاب ما بعد می آیند، خودشان سرنوشتی دارند به دست خودشان باید باشد، نه به دست من و شما .... رژیم سلطنتی خلاف قانون اساسی است ، خلاف چیر مخلوط درهمی است که معلوم نیست اسمش چیست، دیکتاتوری است، رژیم نیست دیکتاتوری است»

4. امام و اقامه عدل توسط مردم

قرآن کریم مهمترین رسالت انبیا را اقامه عدل و بسط آن در جامعه ی بشری می داند، حضرت امام (س) که مشی و منشی قرآنی در همه زندگی او جلوه گر است، مهمترین وظیفه را اقامه عدل با استفاده از همه ی ظرفیت های موجود جامعه می شناسند و حتی هشدار می دهد که همه مناصب و مقامات و فعالیت ها می بایست در جهت تحقق این آرمان بزرگ الهی باشد؛ «امروز مطلب مهم است. از مهماتی است که جان باید پایش داد. همان مهمی است که سیدالشهداء جانش را داد برایش، همان مهمی است که پیغمبر اسلام بیست و سه سال زحمت برایش کشید، همان مهمی است که حضرت امیر - سلام الله علیه - هجده ماه با معاویه جنگ کرد در صورتی که معاویه دعوی اسلام می‌کرد ... برای اینکه یک سلطان جائر بود، برای اینکه یک دستگاه جائر بود، باید به زمینش بزند. ما باید اقامه عدل بکنیم. عذر نیست که ما قوه نداریم، این ملت قوه ماست. این ملتی بود که با مشت جلوی تانک و توپ را گرفت؛ کشته هم داد. البته افتخار می‌کنیم به آنها؛ رحمت می‌فرستیم.»
این اعتماد عمیق امام نسبت به ملت که همه دستاورد ها را مرهون فداکاری های آن می داند از ظرائف لطیف و دقیقی است که همواره تا پایان عمر با برکت ایشان با مدیریت او مقرون و همراه بوده است مضاف بر این، توجه لطیف امام حتی در اقامه عدل، توسط مردم از بزرگترین امتیازات ایشان است که او را مردم مداری بی بدیل و با حکومتی به تمام معنا مردم سالار معرفی می نماید.

5. امام و پرهیز از وابستگی ها

پیام برجسته¬ ی دیگری در این سخنرانی خودنمایی می کند؛ روحیه استعمار ستیزی در قالب های عملی از طریق نفی اقتصاد وابسته است.
 مطلب مهم تر: تبین ریشه ی این وابستگی در سخن امام است که شاید برای اولین بار به این شکل مکشوف و پرده برداری می گردد؛ آقا نیروی انسانی ما را به باد دادند اینها، این فرهنگ (که اقتصاد ما را وابسته کردند، و موونه ما را با نفت غارت شده به باد دادند و در کشور صنعت و زراعتی وجود ندارد ...) این فرهنگ استعماری است که نگذارد این نیروی انسانی رشد بکند، اینها را به یک حد محدودی نگه می دارد، نمی گذارند ما کار یاد بگیریم، حتی مراتع و مزارعه ما را به بهانه ملی کردن همه را دادند به این آن به ملکه انگلستان و به بعضی از کسانی که  ـ شرکتی که با او هست ـ دادند یعنی دست مردم را از آن کوتاه کردند و به غیر دادند!» در حقیقت امام از بین بردن نیروهای انسانی را تنها در حبس و حصر و کشت و کشتار تعریف نمی کند بلکه نوع دیگری از این رویداد را در استعمار فرهنگی و محروم نمودن مردم از دست یابی به علوم و فنون و سرگرم نمودن آنان به امور واهی و بی ثمر بیان می دارد!

6. امام و تداوم مبارزه

در فرازهای پایانی این سخنرانی پر محتوا و سرمشق تاریخی، امام تداوم مبارزه را واجب عقلی و شرعی اعلام می کند و این تداوم را در گرو آزادی های قانونی و مشروعی «بیان و قلم» و روشنگری های اجتماعی می داند؛ «اگر انشاء الله یک حکومت عدلی روی کار آمد، یک حساب و کتابی در کار بود، یک قلم آزاد حتی برای نوشتن آن چیزهایی که اینها دزدی می کردند، آن وقت خواهید دید که این روزنامه ها چه مطالبی پیششان هست که پیش ما نیست، و این مردمی که الآن در انزوا زندگی می کنند چه مسائلی را اطلاع دارند که من و شما اطلاع نداریم. اینها مملکت را به نیستی بردند و ما برایمان واجب عقلی و شرعی است که در این موقع دنبال بکنیم و این نهضت که ایران بپا کرده است را به آخر برسانیم»

ب) هشدار به دولت بختیار درباره حفظ جان همافران

دومین رویداد مهم و تاریخی سیزدهم بهمن ماه 57 در مدرسه ی علوی پس از شیوع دامنه شایعات اختلاف برانگیز میان برخی سران ارتش و همافران انقلابی بود که پس از حمایت گسترده مردم از همافران انقلابی امام در حضور پرسنل نیروی هوایی مطالب مهمی را ایراد فرمودند:
«اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان می رسانیم جرم همافران و سایر ارتشیانی که فرار کرده اند، این است که به ملت پیوسته اند، چرا از این راه غلط و شیطانی، عمال دستگاه رویگردان نیستند؟ چرا اراده ملت را ترک کرده، راه صهیونیست ها را پیش گرفته اند، ما کسانی از ارتشیان را که توبه کنند و برگردند، توبه همه آنها را با دل و جان قبول می کنیم.»