عملکرد سازمان ملل در قبال جنگ تحمیلی، قطعنامه 598 شورای امنیت و تحریم تسلیحاتی ایران

عملکرد سازمان ملل در قبال‏ جنگ تحمیلی،قطعنامه‏ 598 شورای امنیت و تحریم تسلیحاتی ایران
 
فعالیتهای دیپلماتیک ایران در صحنه کارزار سیاسی جهان،در چند سال اخیر به اتکای توانمندی رزمندگان اسلام‏ موفقیتهای ارزنده‏ای را برای جمهوری اسلامی به ارمغان آورده است.بازتاب این دستآوردها که تبلور سیاسی پیروزی در نبرد علیه استکبار جهانی و نتیجه هوشیاری و آگاهی نمایندگان ایران در مجامع بین المللی می‏باشد،بیش از هرجا در سازمان‏ ملل متحد قابل رؤیت است.
 
دکتر«رجائی خراسانی»یکی از موفقترین چهره‏های سیاست خارجی ایران که به مدت 6 سال ریاست هیأت نمایندگی‏ جمهوری اسلامی را در سازمان ملل عهده‏دار بودند،هفته گذشته پس از پایان مأموریتشان در نیویورک به تهران بازگشتند و فرصتی فراهم آمد تا در نشستی صمیمانه،با گوشه‏هائی از تجربیات موفق و پربار ایشان در سالها خدمت صادقانه و فعال به‏ جمهوری اسلامی آشنا شده و نظراتشان را درباره عملکرد سازمان ملل جویا شویم.متن زیر حاصل این گفتگوست.
 
*سئوال-با توجه به حضور طولانی شما در سازمان ملل،عملکرد این ارگان را چگونه می‏بینید؟
 
جواب-بسم اللّه الرحمن الرحیم-سازمان ملل‏ مؤسسه‏ای است که پس از پایان جنگ جهانی دوم‏ توسط کشورهای بزرگی که خود آتش‏افروز جنگ‏ بودند به وجود آمد و از همین‏رو در ساخت‏ تشکیلاتی آن پیش‏بینی‏هائی شده است که‏ حتی المقدور منافع قدرتهای بزرگ را در آن زمان‏ حقظ کند.از جمله حفظ صلح و امنیت بین المللی که‏ به‏عنوان هدف اصلی این سازمان اعلام شده،به‏ عهده ارگانی به نام شورای امنیت گذارده شده است‏ که در آن 5 عضو دائمی(آمریکا،شوروی فرانسه، انگلیس و چین)با حق وتو و 10 عضو غیر دائمی حضور دارند این خود بیانگر آن است که‏ مسائل اساسی دنیا،یعنی مسائلی که از نظر منشور ملل اساسی شناخته شده‏اند،باید با موافقت و تصمیم 5 عضو دائمی شورا حل‏وفصل شوند.
 
اما اوضاع امروز جهان با زمانی که سازمان‏ ملل تشکیل شد تفاوتهای زیادی دارد.گرچه به دلیل‏ توسعه ارتباطات و پیشرفت علوم و صنایع،جهان‏ امروز به صورت مجموعه‏ای درآمده که در آن‏ هرگونه تماس و تبادل‏نظر به سهولت و به آسانی‏ میسر است و به این اعتبار جهان کوچکتری داریم، اما با توجه به افزایش شمار کشورهای عضو سازمان ملل که اکنون حدود سه برابر تعداد کشورهای مؤسس آن می‏باشد در جهان بزرگتری به‏ سرمی‏بریم.
 
از این‏رو جغرافیای سیاسی‏ای که کشورهای‏ بزرگ در آن زمان برای جهان ترسیم کردند،امروزه‏ بسیار غیرواقعی است.در حال حاضر اکثریت‏ کشورهای عضو سازمان ملل را جهان سومی‏ها تشکیل می‏دهند و مسائل جاری بین المللی باید با کمک این کشورها حل‏وفصل شود.کشورهائی‏ نظیر آمریکا،انگلیس،شوروی،فرانسه که زمانی‏ خود را پیشتاز و گره‏گشای مسائل جهان‏ می‏دانستند،امروزه وجود کانونهای بحران در جهان، عدم حل مسائلی مانند تبعیض نژادی در آفریقای‏ جنوبی،کشتار فلسطینیان در سرزمینهای‏ اشغالی،...،به دلیل عدم همکاری این قدرتها و حمایت آنها از رژیم‏های تحت سلطه و دست‏ نشاندهء خود است.
 
همچنین حل نشدن مشکلات اقتصادی میان‏ کشورهای فقیر و غنی و بی‏نتیجه بودن مذاکرات‏ شمال-جنوب،در نتیجه مخالفت‏ها و سیاستهای‏ اتخاذ شده از سوی ابرقدرتهاست.
 
به اعتقاد من سازمان ملل امروز تنها یک‏ باشگاه بین المللی است که همه کشورهای جهان در آن عضویت دارند و نه مکانی برای حل‏وفصل‏ معضلات بین المللی.این سازمان قادر به‏ تصمیم‏گیری در مورد مسائل مهم و اساسی نیست‏ زیرا که حل مسائل جهانی نیاز به توافق عمومی‏ اعضا دارد و کمتر مسئله را می‏توان یافت که منافع‏ هیچ کشوری را به‏خطر نیاندازد و همگی با آن‏ موافق باشند.
 
با این وجود،این باشگاه به لحاظ اینکه همه‏ کشورهای دنیا در آن حضور دارند،مجمعی بسیار با اهمیت و یک سکوی تبلیغاتی مهم برای رساندن‏ پیام به جهانیان است.البته به دلیل توسعه ارتباطات‏ در دنیای امروز،این تریبون منحصر به فرد نیست و نباید روی آن بیش از آنچه که هست حساب کرد.به‏ عنوان مثال من اطمینان دارم که اهمیت نماز جمعه‏ تهران به هیچ عنوان کمتر از سازمان ملل نیست، زیرا جمهوری اسلامی ایران نقش بسیار تعیین‏ کننده‏ای در مسائل جهانی دارد و نظرات رهبران‏ ایران،بخصوص آنچه که در نمازهای جمعه مطرح‏ می‏شود،از اغلب رسانه‏های همگانی جهان پخش و منتشر می‏شود.
 
بنابراین نباید چنین تصور شود که سازمان ملل‏ تنها سکوی مهم برای بیان نظرات ما می‏باشد.اما در هرحال ما می‏توانیم از این سکو برای دفاع از مواضع خودمان در ارتباط با جنگ و یا دیگر مسائل‏ جهانی از جمله حقوق مردم فلسطین و همچنین‏ معرفی ارزشهای انقلاب اسلامی به جهانیان‏ استفاده کنیم.و نیز با حضور در آنجا از آنچه که در این باشگاه می‏گذرد،مطلع باشیم.
 
بطور کلی حضور در سازمان ملل می‏تواند جنبه‏های بسیار متعددی داشته باشد.بطور مثال‏ بحثهای بسیاری در کمیته‏های مختلف این سازمان‏ عنوان می‏شود که بسیاری از آنها ارتباطی با مشکلات اساسی دنیا و مسائل ما ندارد.برخی از نمایندگان و سفرا در سازمان ملل مطالبی را عنوان‏ می‏کنند که تنها در مسائل داخلی خودشان مؤثر است و بعضی از مصوبات سازمان تنها به‏عنوان‏ سندی برای قطعنامه‏های بعدی مهم تلقی می‏شوند- گرچه بعضی از مصوبات حتی این اثر را هم ندارند -بنابراین باید زمینه‏های فعالیت ما در سازمان ملل‏ و اهدافی که از حضور در آنجا دنبال می‏کنیم، مشخص باشند.
 
ما باید بدانیم که چه میزان از مشارکتمان در سازمان ملل تنها برای شنیدن صدایمان در سازمان‏ است و چه میزان از آن برای تعقیب دقیق و منسجم‏ اهداف خاص سیاسی و بین المللی می‏باشد.
 
بسیاری از اعضای سازمان حتی کشورهای‏ بزرگ در همهء مصوبات و قطعنامه‏های آن شرکت‏ نمی‏کنند و جالب این است میزان مشارکت ما در جلسات و بحثهای سازمان ملل حدود 20 درصد بیشتر از مشارکت آمریکا بوده است.دلیل آن نیز مشخص است.آنها اولویتهایشان را می‏شناسند و می‏دانند چرا و در کجا شرکت می‏کنند.این‏ شناسائی مستلزم این است که سیاست خارجی مطرح‏ ریزی شده،منسجم و درازمدت داشته و به جزئیات‏ آن دقیقا واقف باشیم.در غیر این صورت،ما ایده‏ آلیستی برخورد خواهیم کرد.و سعی ما بر این قرار می‏گیرد که در همه جا حضور داشته باشیم و سخنرانی هم بکنیم.البته از نظر کلی چیز بدی‏ نیست که در همه جا حضور داشته باشیم ولی این‏ حضور همه‏جانبه بدون داشتن اولویتهای دقیق،به‏ نظر من همواره فعالیت مثبتی به حساب نمی‏آید.
 
*سئوال-تا چه حد می‏توان به تلاشهائی که‏ در سازمان ملل انجام می‏شود امیدوار بود؟
 
جواب-باید امیدوار بود اما نباید به تلاشهای‏ آن چشم دوخت.
 
سازمان ملل همانطور که در پیش گفتیم، باشگاهی است که ما به اندازه‏ای که در آن فعالیت
 
حضور فعال و مؤثر در سازمان ملل مستلزم سیاستی‏ طرح‏ریزی شده و منسجم است‏ و باید زمینه‏های فعالیت ما در سازمان ملل و اهدافی که از حضور در آنجا دنبال می‏کنیم، مشخص باشد.
 
جنگ هیچ راهی جز پیروزی ما ندارد،اما راه‏حل‏های سیاسی را هم نباید کاملا حذف کرد.
 
می‏کنیم می‏توانیم از آن بهره بگیریم و این سازمان‏ برای هیچکس تضمین شده نیست.
 
اگر ما روابط خود را با سازمان ملل درست‏ تعریف کرده و برای این روابط برنامه‏ریزی داشته‏ باشیم،به میزانی که سرمایه‏گذاری می‏کنیم،می‏ توانیم نتیجه بگیریم.ولی ما نباید منتظر باشیم تا آنها مشکلات ما را حل کنند.حضور همه کشورها در سازمان ملل برای رفع مسائل خودشان است و نه رفع‏ مشکلات دیگران و این ما هستیم که باید سعی کنیم‏ مثل خود آنها کاری کنیم که رقبای ما در صحنه‏ از ما پیشی نگیرند و همچنین یک سلسله امتیازات‏ سیاسی را که در وجهه و عملکرد ما در داخل و خارج‏ می‏تواند موثر باشد کسب کنیم.
 
یکی از مهمترین مسائل ما جنگ است که‏ ما در فرصتهای مختلف سعی کرده‏ایم آنرا مطرح‏ کنیم،اما طرح این مباحث همواره بازه کافی‏ نداشته است.مثلا در گفتگوهائی که طرح مسئله‏ جنگ تحمیلی واقعا مناسبتی ندارد برخورد شعاری‏ صرف،می‏تواند نتیجه معکوس هم داشته باشد. رعایت این قبیل ظرافتها اهمیت زیادی دارد ولی‏ صرف نظر از این ظرافتها،یکی از اساسی‏ترین‏ اهداف سیاسی ما در تمام صحنه‏های بین المللی‏ مسئله جنگ است.اما به غیر از مسئله جنگ، تلاشهائی که در ارگانهای دیگر سازمان ملل انجام‏ می‏شود می‏تواند زمینه‏های مفیدی برای همکاری‏ باشد.به طور مثال برنامه توسعه سازمان ملل‏ UNDP در حال حاضر یکی از مهمترین و اساسی‏ ترین فعالیتهای سازمان ملل است.
 
بسیاری از کشورهای جهان تحت پوشش این‏ سازمان به مبادله اطلاعات و همکاری با یکدیگر در زمینه حل مسائل مربوط به رشد و توسعه می‏ پردازند و از کمکهای این سازمان بهره‏مند می‏شوند. و این در حالی است که شعارهای سیاسی آن کمتر از ارگانهای دیگر وابسته به سازمان ملل است.
 
لازم به توضیح است که در کل‏ تاریخ ما بیشترین و ابتکاری‏ترین‏ پیشرفتها را در زمینه عمران داشته‏ایم.فعالیتهای‏ جهاد سازندگی در روستاها با تکیه بر امکانات داخلی‏ بسیار چشمگیر می‏باشد.به موازات اقدامات جهاد سازندگی،در برنامه‏ریزی توسعه نیز فعالیت داشته‏ایم. و کارشناسان بسیار خوبی در زمینه توسعه در اختیار داریم که از تجارب بسیار بالایی برخوردارند.
 
در حال حاضر ما می‏توانیم در زمینه تربیت‏ کارشناسان جهان سوم و یا اعزام کارشناس و برنامه‏ ریز توسعه به کشورهای جهان سوم و بطور کلی‏ اجرای برنامه‏های همکاری خوبی با آنها داشته باشیم.
 
سئوال-نحوه برخورد سازمان ملل با جنگ تحمیلی‏ از آغاز چگونه بود،چه نوع نگرشی به این مسئله‏ داشتند و چه اقداماتی در این مورد انجام داده‏اند؟
 
جواب-جنگ تحمیلی برای آن آغاز شد که‏ ضربه‏ای کاری بر پیکر انقلاب اسلامی وارد سازد و رژیم جمهوری اسلامی را ساقط کند.این امر مسلمی است که دیپلماتهای بی‏طرف از سازمان‏ ملل و آگاهان سیاسی دنیا به آن اعتراف دارند. قدرت‏هایی که انتظار سقوط جمهوری اسلامی را داشتند نیز در صحنه‏ها و به عناوین مختلف‏ کوشیدند با حرکت‏های سیاسی حساب شده خود این‏ جنگ را تایید و سقوط جمهوری را تسهیل کنند و اگر عکس العمل غرب در قبال جمهوری اسلامی را در آن روزها به خاطر بیاورید،کاملا می‏پذیرید که‏ غربی‏ها و تا حدی شرقی‏ها هم‏آهنگ بودند و سعی‏ داشتند با انجام اقداماتی،فشار سیاسی،اقتصادی و نظامی به ایران وارد شود و سقوط جمهوری اسلامی‏ را تسهیل کند.
 
محاصره‏های اقتصادی اعلام نشده و تلاش‏ برای انزوای ایران در صحنه‏های بین المللی، حرکات هماهنگی بود که این منظور را دنبال‏ می‏کرد.
 
زمانی که برای نخستین‏بار مسأله جنگ به‏ شورای امنیت رفت،اعضای آن شورا می‏پنداشتند جمهوری اسلامی به زودی سقوط می‏کند،و بهترین‏ انتخابی که داشتند این بود که ضمن تظاهر به‏ بی‏طرفی،شرایط سیاسی را به‏گونه‏ای هدایت کنند که سقوط جمهوری اسلامی و در نهایت شکست‏ انقلاب اسلامی را تایید و تسهیل کنند.
 
به همین منظور نخستین قطعنامه از ما می‏خواست در حالی که خاک ایران در اشغال‏ نیروهای صدام است،مذاکره کنیم و آتش‏بس را بپذیریم.
 
ظاهر قطعنامه این بود که آنها برای استقرار صلح و برقراری آتش‏بس کار می‏کنند،ولی آنان‏ خود می‏دانند که هدف چه بود.اما دستورات خاص‏ رهبری و حرکت مردم و مقاومت غیرمنتظره آنها(از دیدگاه مجامع و تحلیلگران سیاسی)باعث شد که‏ این پیش‏بینی شکست بخورد و ما نه تنها در برابر جنگ خرد نشدیم،بلکه به تدریج دشمن را از خاک‏مان بیرون راندیم.
 
از آن پس حرکات سیاسی تغییر جهت یافت و پیشنهادهای طمع‏انگیزی به ما می‏دادند.مثلا گفتند اهرم واقعی و اصلی ما همیشه نظامی است ولی‏ پیروزیمان همواره نظامی‏ نیست و ممکن است اقتصادی‏ یا سیاسی هم باشد.
 
اطمینان داریم که با مقاومت بی‏نظیر رزمندگان در جبهه و مردم در پشت جبهه، سازمان ملل قدم به قدم مجبور به عقب‏نشینی در مقابل‏ خواسته‏های ما می‏شود.
 
سازمان ملل امروز تنها یک باشگاه بین المللی است که‏ همهء کشورهای جهان در آن‏ عضویت دارند و نه مکانی برای‏ حل‏وفصل معضلات‏ بین المللی.
 
امتیاز ندادن با مذاکره نکردن‏ تفاوت دارد.ما سیاست‏بازی‏ نمی‏کنیم ولی اجازه نمی‏دهیم که‏ با سیاست‏بازی علیه ما جوسازی‏ شود
 
حاضریم پالایشگاه آبادان را ترمیم کنیم و شما آتش‏ بس را بپذیرید.و...هدف این حرکات برای نجات‏ صدام بود،چون دریافتند که هدف جنگ تامین‏ نشده،انقلاب اسلامی محکم‏تر شده،مردم ایران‏ متشکل شده‏اند و از خود دفاع می‏کنند و صدام به‏ عوض اینکه در خدمت استعمار و علیه جمهوری‏ باشد،خود در دام افتاده است.و تا آزادی،خرمشهر سازمان ملل کار مهمی انجام‏ نداد،و بیشتر حرکات خارج از این سازمان بود. سعی می‏کردند از طریق آقای«پالمه»دبیرکل‏ سازمان ملل،کنفرانس اسلامی و جنبش عدم تعهد اقدام کنند.و پایان جنگ هدف سیاسی اقدامات بین‏ المللی بود.
 
وقتی خرمشهر آزاد شد،سازمان ملل احساس‏ کرد اگر حرکت نکند شیرازه سیاسی امر از هم می‏ گسلد،برای جلوگیری از این گسستگی لازم بود مانورهایی انجام دهند و در چهارچوب یک سلسله‏ گفتگوهای سیاسی،مجددا بحث از آتش‏بس،پایان‏ جنگ و صلح را مطرح کنند.
 
بعد از نخستین قطعنامه تا آزادی خرمشهر، سازمان ملل هیچ حرکتی نداشت و در این دوره‏ دژخیمانه‏ترین اعمال از سوی صدام علیه ما انجام‏ شد.شهرهای ما زیر بمباران هوائی و موشکهای‏ صدام قرار گرفت تا با ایجاد فشار داخلی و تضعیف‏ بنیه مردم،ما را به سازش بکشانند و به پای میز مذاکره بنشانند.اما حرکات حساب شده ما و عملیات‏ تاریخ‏ساز سپاه اسلام که منجر به آزادی خرمشهر شد،فصل تازه‏ای را گشود.
 
پس از فتح خرمشهر قطعنامه جدیدی مبنی بر عقب‏نشینی نیروها و پذیرفتن آتش‏بس و مذاکره‏ صادر شد.این حرکت نخستین اقدام عمده سیاسی‏ سازمان ملل در جهت حفظ صدام بود و از آن زمان‏ تاکنون هدف همه کوشش‏های انجام شده،حفظ وضع جغرافیای سیاسی منطقه بوده و اینکه‏ مجازات صدام به نحو شایسته انجام نشود و مسئله‏ جنگ در چهارچوب مذاکره سیاسی به پایان برسد.
 
هدف این بوده و هست که به هروسیله ممکن‏ جمهوری اسلامی سرزمینی باشد که انقلاب‏ اسلامی در آن متوقف شود و به ورای مرزهایش‏ گسترش نیابد و رژیم صدام هم در چهارچوب‏ دیگری تغییر کند.مثلا براساس توافق‏ سیاستمداران برای حفظ موقعیت‏ها و کنترل انقلاب‏ اسلامی در داخل عراق،برنامه‏ای برای سقوط صدام‏ طرح کنند،و حرکات اسلامی داخل عراق به حرکات‏ ملی و یک کودتای داخلی تبدیل شود.
 منتهی خواسته مشروع ما که از آغاز مطرح‏ کرده بودیم،این بود که نمی‏توانیم این رژیم‏ متجاوز را با آنهمه قانون‏شکنی و تجاوزگری بدون‏ مجازات،رها کنیم.برای حفظ امنیت در همه آینده‏ تاریخ،مردم جهان باید بدانند که تجاوز تنبیه دارد و این اصل امنیت را در منطقه تثبیت می‏کند.
 
با مقاومت ما و اوجگیری حرکات نظامی در عملیات فاو و کربلا،کشورهای غربی از بابت‏ خارج شدن اوضاع از کنترلشان نگران شدند و در اوج حملات نظامی ما بود که ناگهان سازمان ملل‏ اعلام کرد شورای امنیت باید جلوی عملیات نظامی‏ ایران را بگیرد.لذا پیشنهاد کرد که شورای امنیت‏ در سطح وزرای خارجهء کشورهای عضو تشکیل‏ شود.این سخن دبیرکل،نه عملی بود،نه مفید به حال‏ ما.بنابراین از سوی ایران و سایر اعضای سازمان‏ ملل،عجولانه تلقی شد و نسبت به تشکیل آن جلسه‏ اقدامی به‏عمل نیامد.
 
پس از آن،دبیرکل به فکر افتاد که اگر بنا باشد ایران به یک راه‏حل سیاسی راضی شود،باید خواسته‏های ما تضیمن و تأمین گردد.لذا اعلام کرد که تا تکلیف مسئولیت جنگ روشن نشود،یافتن‏ راه‏حل سیاسی برای پایان آن بعید است.
 
متقابلا عده‏ای همیشه پیشنهاد کرده بودند که‏ کمیته بی‏طرفی تشکیل شود و مسئول آغاز جنگ‏ را تعیین کند.عراق نیز بارها در کنفرانس عدم‏ تعهد،با این طرح موافقت کرده بود.عراقی‏ها حساب می‏کردند که یک هیأت بی‏طرف تشکیل‏ می‏شود و بررسی را شروع می‏کند،اما نتیجهء آن‏ معلوم نیست؛در حالیکه آتش‏بس هم برقرار خواهد شد.البته،این نظر عوام‏پسندانه‏ای بود.
 
اهمیت طرح دبیرکل از نظر دیپلماتیک این بود که هم مورد موافقت عراق بود و هم مجال می‏داد که‏ ایرانیها مطالب خود را در چهارچوب حرف وی‏ مطرح کنند.
 
اما پیشرفتهای نظامی بعدی ما،و نزدیک‏ شدنمان به بصره،موقعیت داخلی عراق را بیشتر تضعیف کرد.از طرف دیگر،توطئه سقوط بهای نفت‏ موجب اختلال در اقتصاد اعراب و حتی آمریکا شد.
 
این مشکلات و یأس عراقیها در اثر شکست در عملیات کربلا و دیگر جبهه‏ها،وضع داخلی عراق‏ را آشفته کرد و حامیان این رژیم احساس کردند که‏ اگر هرچه زودتر حرکت سیاسی برای تقویت صدام‏ انجام نگیرد،ممکن است سیر تحولات داخلی عراق، به سمت گسترش انقلاب اسلامی آن کشور پیش‏ برود.
 
لذا با یک حرکت سیاسی کوشیدند آرامش‏ بیشتری را برای منطقه فراهم کنند.این حرکت‏ سیاسی چند جهت داشت:اول اینکه یکی از خواسته‏های ایران را به نحوی تأمین کنند تا ایران‏ راضی شود؛دوم اینکه از صدام و حامیان منطقه‏ای‏ او،حمایت بیشتری بعمل بیاورند.یعنی حرکت‏ نظامی چندجانبه‏ای تدارک ببینند تا هم از لحاظ اقتصادی و سیاسی او را تقویت کند،و هم‏ جغرافیای سیاسی منطقه تثبیت شود.
 
نکتهء مهم اینست که ما نباید این حرکتها را به‏ خاطر ایجاد نوعی آرامش و امید در منطقه،نادیده‏ بگیریم؛چون اگر آن را ترک کنیم،ضربه می‏ خوریم.
 
حرکت سیاسی اینها،6-7 ماه طول کشید. اعضای غیردائم شورای امنیت که بیش از همه‏ نگران بودند،حرف مهمی نداشتند.ضمن اینکه‏ جمهوری اسلامی،پیروز و موفق به دروازه‏های‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود) بصره رسیده بود و بنابراین،همانگونه که رسم این‏ شوراست که علیه طرف پیروزمند رأی ندهد، مجبور به در نظر گرفتن عقیدهء ما بود.پس طبیعی‏ است که شورا نمی‏توانست حرفی بزند که ایران‏ پیروزمند و محق را برنجاند.
 
لذا،برای جلب رضایت ایران،صدام را محکوم، و به یکی از خواسته‏های ما که تعیین مسئول آغاز جنگ است،اعتراف کردند.در نتیجه،قطعنامهء 598 بوجود آمد که حداقل نتیجهء یک سال مطالعهء اعضای شورای امنیت و حرکات حساب شدهء مطبوعات آمریکا و انگلیس بود.
 
یکی از حرکاتی که برای زمینه‏سازی جلب‏ رضایت جمهوری اسلامی انجام دادند،برگزاری‏ کنفرانسی در«بنیادفورد»بود.
 
در این کنفرانس نمایندگان اعضای دائمی‏ شورای امنیت(انگلیس،آمریکا،فرانسه،چین و شوروی)به اضافه دبیرکل و معاون او و عده زیادی‏ از صاحب‏نظران و متخصصان مسایل خاورمیانه‏ شرکت داشتند.این کنفرانس جنگ ایران و عراق را بررسی کرد و سخنرانیهای زیادی در آنجا شد که‏ تعدادی از آنها انتشار نیافت.متن سخنرانی میزبان‏ یعنی مدیرعامل بنیادفورد به‏عنوان سند منتشر گردید،ولی گفت و شنودها و مذاکراتی را که در داخل کنفرانس انجام شده بود،منتشر نکردند.
 
در این کنفرانس ماهیت جنگ ایران و عراق‏ توسط صاحب‏نظران و اهل اطلاع،بررسی شد.
 
موضوعی که کنفرانس انتخاب کرد،حساب‏ شده بود یعنی این که«چرا جامعه بین الملل دریافتن‏ راه‏حل جنگ ایران و عراق به شکست رسیده‏ است؟»
 
دعوت‏شدگان از اوضاع جنگ و مسایل آن‏ بسیار مطلع بودند و برخی از آنها آمدوشدهای‏ زیادی بین دو کشور و مجامع بین المللی در رابطه‏ با جنگ داشتند.سفرای برخی از کشورها که به‏ عنوان واسطه از طرف کشورشان یا یکی از مجامع‏ بین المللی به ایران و عراق مسافرت کرده بودند، افراد و روزنامه‏نگاران آشنا با جریان جنگ، همچنین خاورشناسان و اساتید دانشگاهها و متصدیان امور در وزارت امور خارجه آمریکا جزو دعوت‏شدگان بودند.
 
نکته بسیار مهمی که در این کنفرانس وجود داشت،این بود که بسیاری از حقایقی که تا آن زمان‏ در مورد مظلومیت ایران گفته نشده بود،مطرح‏ گردید.در آنجا دقیقا مطرح شد که چه مظالمی بر مردم ایران،جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی‏ رفته است.خوشبختانه ما از ریز مطالب عنوان شده‏ اطلاع داریم.
 
با وجود همه حق‏گوییهایی این کنفرانس و متجاوز شناختن صدام،نتیجه‏گیری این نبود که‏ باید صدام را محکوم کرد و حق را به ایران داد بلکه‏ چنین استدلال کردند مادام که بخشی از حقایق را به‏ نفع جمهوری اسلامی مطرح نکنیم و یک مقدار از خواسته‏های مشروع این کشور را به رسمیت‏ نشناسیم،نخواهیم توانست یک راه‏حل سیاسی برای‏ صدام پیدا کنیم.هدف،پیدا کردن راه‏حل سیاسی و حتی،احیای وجهه سازمان ملل بود که بعد از 40 سال در یک درگیری پیش آمده در جهان سوم دچار بلاتکلیفی شده بود.
 
آنها به این نتیجه رسیدند که بازی سیاسی‏ بعدی‏شان باید روی تأمین نقطه‏نظرات ایران باشد. بعد از صحبت دبیرکل در کنفرانس اسلامی،سمینار فورد و بسیاری از سمینارهای دیگر که در دانشگاهها و مؤسسات بی‏طرف برگزار شد، قطعنامه(598)بوجود آمد.
 
بنابراین،با درنظر گرفتن همهء این شرایط همهء صاحب‏نظران و طرفهای درگیر نشستند و طرحی‏ تدارک دیدند که به کمک آن،امکان تأمین پاره‏ای‏ از نظرات ایران فراهم آید و زمینه برای به اصطلاح‏ «نقش سازندهء شورای امنیت»آماده شود.منتهی‏ تحت پوشش همین حفظ صلح و امنیت بین المللی، شرایط مورد پسند صدام را نیز پدید آورند:آتش‏ بس،عقب‏نشینی،و مبادلهء اسرا.
 
شرایط این قطعنامه،با مهارت و زیبایی تنظیم‏ شده و برخی از اعضای شورا مدعی بودند که‏ شورای امنیت،براساس این قطعنامه،مستقل از ایران و عراق،برای حفظ ثبات بین المللی عمل کرده‏ و برای خود سخنی دارد.
 
آنها فکر می‏کردند اگر حمایت سیاسی-بین المللی‏ برای خود فراهم کنند،تضمین کافی برای تحمیل‏ قطعنامه هم بدست خواهد آمد.
مداخلهء نظامی و حمایت علنی از عراق و حامیانش،این کشورها را در منطقه تضعیف‏ می‏کرد و مردم را علیه رژیمهایی تا این حد مزدور استکبار،می‏شوراند.بنابراین،رسما شورای امنیت‏ قادر به مداخلهء نظامی نبود.
 
از طرفی،کمک‏های نظامی و اقتصادی به‏ عراق هم حلال مشکلات نیست زیرا این رژیم، تا حد اشباع از این لحاظ تأمین شده و ظرفیت‏ مازادی برای کارآیی بیشتر تسلیحاتی ندارد.پس‏ افزایش حمایت از این کشور،باید بصورتی انجام‏ می‏پذیرفت که باعث تضعیف او نشود.قطعنامهء 598 این مسأله را خوب تأمین می‏کند.اول اینکه‏ خواستهء صدام را زیر پوشش حفظ صلح و امنیت‏ بین المللی به عنوان بزرگترین وظیفه سازمان ملل‏ مطرح می‏کند،و دوم آنکه خواستهای ایران را در بخش ششم تأمین می‏کند که اگر ایران کوتاه‏ نیاید و آنها بخواهند به ما فشار آورند،تحت پوشش‏ حفظ صلح و امنیت بین المللی و نه حمایت از صدام‏ عمل کنند و اگر لازم باشد،زیر نام اجرای قطعنامه، پوششهای بین المللی قابل اجرا تشکیل دهند تا عند اللزوم بتوانند بصورت بی‏طرف از صدام‏ حمایت کافی بعمل آورده و موازنهء موجود را حفظ نمایند و سرانجام با دان پاره‏ای امتیازات، جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره بکشانند. این مطالعات،مجموعا به صدور قطعنامهء 598 منجر شد.
 
بعد از این قطعنامه،آمریکا بیش از هرکشور دیگری حرکات سیاسی و نظامی خود را در منطقه‏ شروع کرد و دیدیم که با زدن ناو«استارک»،رژیم‏ عراق،بعوض عکس العمل آمریکا،به بهانهء ناآرامی‏ منطقه،پاداش هم از آمریکا دریافت می‏کند. آمریکائیان همچنین از بهانهء ناآرامی منطقه اینطور استدلال کردند که جنگ باید فورا به پایان برسد. یعنی سعی کردند ضربه‏ای را که صدام به آنها زده، به خرج ما حل‏وفصل کنند و به حساب جنگ‏ تحمیلی بگذارند و راه‏حل آنرا پایان دادن به جنگ، عنوان نمایند.
 
*سؤال:آیا ایران جنبه‏های مثبتی را در قطعنامه سراغ دارد؟
 
جواب:آماده بودن ایران برای مذاکره را موضع‏ سیاسی نباید تلقی کرد.ایران همیشه مذاکره کرده‏ اما ما تا بحال بلندگوی قوی برای خودمان ایجاد نکرده بودیم.اکنون،حتی در سنای آمریکا هم مطرح‏ شده که آغازگر جنگ عراق است.امتیاز ندادن با مذاکره فرق دارد.ما سیاسی‏کاری نمی‏کنیم،ولی‏ اجازه نمی‏دهیم با سیاسی‏کاری علیه ما جوسازی‏ شود.
 
قبلا وضع به شکل دیگری بود؛اما اکنون ما سعی می‏کنیم با زدن ضربه‏ای سیاسی به سقوط صدام سرعت ببخشیم.دادن طرحی بیش از این‏ مقدور نیست.الان صلح صدام،پذیرفتن قطعنامه‏ است،زیرا خواستهایش را دربر دارد.صلاح ما هم‏ رد نکردن آن بوده است ما نمی‏خواهیم با نپذیرفتن‏ دربست قطعنامه،دنیا علیه ما تحریک شود.چرا که‏ مسئول شکست دبیرکل ما نیستیم.
 
اهرم واقعی و اصلی ما همیشه نظامی است، ولی پیروزیمان همیشه نظامی نیست و ممکن است‏ اقتصادی یا سیاسی باشد.
 
سؤال:به نظر شما جنگ در چه شرایطی خاتمه‏ خواهد یافت؟
 
جواب:جنگ در شرایطی تما می‏شود که‏ بهترین منافع را برای جمهوری اسلامی تعیین کند و موضع ما الان همین است.
 
سئوال:چشم‏انداز شما از سیاست ایران در قبال‏ تلاشهای موجود برای خاتمهء جنگ چیست؟
 
جواب:از نظر نظامی ما در مقطع بسیار حساسی هستیم و رسیده‏ایم به جایی که هرقدم‏ پیش‏روی ما در خاک عراق،برای رژیم این کشور بسیار جانکاه است.ولی بهرحال هرحرکتی باید از داخل عراق شروع شود و خوشبختانه هرقدم‏ پیشروی نظامی ما،حرکت داخلی عراق را تقویت‏ می‏کند.بنابراین،ابتکار عمل سیاسی-نظامی در دست ماست.
 
ما معتقدیم که قطعنامهء 598 هنوز به بن‏بست‏ نرسیده و دبیرکل اگر درست حرکت کند، پیشرفتهای نسبی خواهد داشت که برای ما بسیار مهم است.ما باید به همکاری نزدیک با دبیرکل‏ ادامه دهیم.
 
اما اگر این قطعنامه به بن‏بست برسد،دورهء فترتی در شورای امنیت بوجود خواهد آمد و آنها با استفاده از این سکوت،طی قطعنامه‏ای دیگر برای‏ تحریم اقتصادی و نظامی ما تلاش خواهند کرد و بهای نفت را حتی احتمالا پایین خواهند آورد تا به‏ ما ضرر بزنند.
 
ما هم در مقابل باید توان تولید داخلی و روابط بین المللی با کشورهای دوست را گسترش دهیم و هرچقدر در هماهنگی اقداماتمان موفقتر باشیم،در حرکات سیاسی نیز موفقتر خواهیم بود.
 
سئوال:شما احتمال تصویب قطعنامه‏ دیگری را می‏دهید؟
 
جواب:کم؛خیلی زیاد نیست.ولی این احتمال‏ را نباید از چشم دور داشت و باید فرض کنیم که‏ دشمن در بهترین شرایط خود سعی می‏کند که‏ حداکثر امکاناتش را علیه ما بسیج کند.
 
سئوال:انگیزهء حضور نیروهای ناتو در خلیج‏ فارس چیست؟
 
جواب:حضور آمریکا و ناتو در خلیج‏فارس، منحصرا به‏خاطر ایران نیست؛ولی ایران نقش‏ تعیین‏کننده‏ای در این زمینه دارد.آمریکائی‏ها فکر می‏کردند که در خلیج‏فارس،یک بازی چند جانبه را شروع کرده‏اند و بموقع از هریک،امتیازات‏ خاص خود را کسب خواهند کرد.
 
یکی اینکه با تشدید تشنج در خلیج‏فارس، ایرانیها روحیهء خود را باخته و با آمریکا وارد مذاکره می‏شوند و در آن صورت آمریکا اهرم‏ کافی بدست آورده و در باب بقیهء مسائل منطقه از جمله جنگ،جریانات را بنفع خود می‏چرخانند.
 
دیگر اینکه به مرتجعین جنوب خلیج‏فارس‏ اطمینان دهد که آمریکا در شرایط سخت،دوستان‏ خود را تنها نخواهد گذارد.
 
سئوال:با توجه به اینکه آغاز جنگ به نفع‏ کشورهای بزرگ بود.اصرار کنونی آنها مبنی بر خاتمهء آن را چگونه ارزیابی می‏کنید؟
 
جواب:ادامهء جنگ به نفع آنها نیست.خطری‏ که آنها از آن بیم دارند.تحولات منطقه است که‏ سعی کردند با تحمیل جنگ به ما،این تحولات را کنترل کنند.اگر جنگ سبب ادامهء این تحولات‏ شود،در آن صورت خود جنگ برایشان مضر است؛ یعنی اگر جنگ به سقوط صدام منتهی شود،باید آنرا متوقف کنند.
 
از طرفی شکست ایران امکانپذیر نیست و می‏ توان گفت که در درازمدت،پیروزی با ما خواهد بود.ادامهء جنگ،در صورت رسیدن ما به بن‏بست، برای آنان مفید است.
 
سئوال:آینده را چگونه پیش‏بینی می‏کنید، نظر شما در رابطه با فشاری که کشورهای غربی‏ برای پایان سیاسی جنگ،بدون داشتن یک طرف‏ پیروز وارد می‏آورند چیست؟همچنین نظرتان‏ را راجع به نقش سازمان ملل در این میان بیان‏ کنید.
 
جواب:سازمان ملل می‏تواند درپاره‏ای مسائل‏ برای ما مفید واقع شود و تصمیماتی را به نفع ما اتخاذ کند.این سازمان می‏تواند با معرفی رسمی‏ متجاوز در جنگ و پایان عادلانه آن موثر واقع‏ شود.
 
اما اینکه توانایی سازمان ملل برای گام‏ برداشتن در این جهت تا چه میزان است،به تعریفی‏ که از سازمان ملل ارائه شد،مربوط می‏شود.
 
در این میان باید توجه داشته باشیم که به هر میزانی که ما در برخوردهایمان حساب شده‏تر برخورد کنیم قادر به کسب امتیازات بیشتری‏ خواهیم بود.ولی اینکه آنها به یک راه‏حل سیاسی