مؤلفه های سیاست خارجی روسیه در همکاری های هسته ای با ایران
در پژوهش حاضر، متغیرهای مختلفی از جمله ضروریات روسیه در روند سياست داخلي اين كشور، به ويژه در زمينه اقتصادي، محورهای اصلی روابط روسيه و ايران، اهداف پنهان روسیه در باجگیری از غرب در زمینه ممانعت از استقرار موشکهای بالستیک در چک و لهستان، و همکاریهای هسته ای با ایران، مورد بررسی قرار می¬گیرد. از این منظر برای تمهید پشتوانه نظری این پژوهش که در چارچوب نظریه نئورئالیسم و نئولیبرالیسم به آن اشاره خواهد شد، به بیان روابط ایران و روسیه، واکنشهای احتمالی روسیه در برابر برنامه هستهای ایران و اهداف همکاریهای ایران با روسیه، پرداخته خواهد شد.
واژهای کلیدی: برنامه هستهای، انرژی، موشکهای بالستیک، منافع مشترک.
مقدمه
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در تیر ماه 1355، موافقتنامهای بین رژیم پهلوی و وزارت تحقیقات و صنعت آلمان غربی برای تأسیس نیروگاه اتمی در بوشهر امضا شد. سپس در 22 مرداد سال 1356 آمریکا قراردادی برای احداث نیروگاهی در ایران و فروش هشت راکتور اتمی با رژیم شاه امضا کرد. همچنین در 5 مهرماه 1356 فرانسه نیز اعلام کرد که قرار است دو نیروگاه اتمی در ایران تأسیس کند و راکتورهایی را به ایران بفروشد که در سال 1357 با پیروزی انقلاب، به دلیل مخالفت کشورهای غربی، این روند متوقف شد.
تلاش ایران از سال 1364 تا حدود 1376 موجب گردید تا کشور به نقشههایی که در ساخت دستگاههای سانتریفوژ کاربرد دارد. دسترسی پیدا کند. اكنون بيش از چند سال است كه برنامه هستهاي ايران و تحولات مرتبط با آن در كانون توجه جهاني قرار گرفته و به يكي از مهمترين چالشها در عرصه سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران تبديل شده است. در كانون تحولات، نقش فدراسيون روسيه در روند برنامه هستهای ایران غير قابل انكار است.
ایران و روسیه بیش از هزار سال است که با یکدیگر رابطه داشته و البته این روابط تا زمان صفویان بیشتر اجتماعی و تجاری بود، اما از این زمان بیشتر به صورت سیاسی و نظامی در آمد و در دوره قاجار، دو کشور، موقعیت همسایگی پیدا کرده و دورهای از جنگ و تهدید میان آنها پدید آمد که روسیه را برای دو سده به مهمترین عنصر در حیات سیاسی بینالمللی ایران تبدیل کرده است. با وجود روابط مسالمتآمیز دو کشور در دورههایی چند، فضای عمومی این تعاملات، بر عنصر تهدیدزایی روسیه، آسیبپذیری ایران و جستوجوی یک قدرت سوم برای ایجاد توازن استوار بوده است. دو پدیده انقلاب اسلامی در ایران (1357) و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (1370) با دگرگونی اساسی دو کشور و به ویژه خروج از موقعیت همسایگی و دور شدن روسیه از مرزهای ایران تا آن سوی کوههای قفقاز شمالی، شرایط خاصی را پدید آورد. بر این اساس، روسها در کرانههای خلیج فارس به ساختن نیروگاه هستهای برای ایران سرگرم شدند؛ امری که در موقعیت همسایگی دو کشور، برای هیچکدام قابل پذیرش نبود. از آن گذشته، شرایط و نیازهای داخلی دو کشور و تهدید مشترک موجود برای دو دولت در محیط بینالمللی و منطقهای، در بستر عنصر ژئوپولوتیک (دوری به جای همسایگی) که مناطقی حائل و مشترک را در آسیای مرکزی، قفقاز و خزر ایجاد کرده، دورهای از همکاریهای دو جانبه، منطقهای و بینالمللی را پدیدار ساخته است که هنوز هم ظرفیتهای زیادی برای گسترش دارد.
موضوع روابط ایران و روسیه در دوره پس از فروپاشی شوروی نه تنها به دلیل حمایت تکنولوژیک و سیاسی روسیه از برنامه هستهای ایران و برخی از همکاریهای نظامی میان دو کشور، دلمشغولی برای آمریکا و تعدادی از قدرتهای بزرگ غربی به وجود آورده است، بلکه برای تحلیلگران و پژوهشگران مسائل بینالمللی نیز ابعاد رابطه میان ایران و روسیه، پرسشهای بیپاسخ فراوانی را برانگیخته است.
موضعگیری روسيه در زمینه همکاری هستهای با ایران داراي ماهيتي متفاوت بوده است. مسكو از يك سو به مثابه شريك هستهاي ايران ضمن ابراز علاقه به تداوم همكاريها، از موضع ايران حمايت ميكند و از طرف ديگر محافل رسمي و غير رسمي به ويژه نشستهاي شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي با استناد به تعهدات و مسئوليتهاي بينالمللي، پاي قطعنامههاي صادره عليه ايران را امضا مينمايد. چنين موقعيتي موجب شده تا برخلاف موضع واشنگتن كه در تقابل اساسي با برنامه هستهاي ايران از صراحت و قاطعيت برخوردار است، مواضع مسكو مبهم، دو پهلو و غير قابل پيشبيني ارزيابي شود.
به هر حال در شرايط كنوني كه به نظر ميرسد موضوع برنامه هستهاي ايران در تعامل با اروپا دارای فراز و نشیبهای فراوانی است، ایران میتواند امیدوار باشد که نقش روسيه میتواند هم به واسطه طرحهای ارائه شده از سوي آن كشور و هم به دليل نقش حياتي آن در هر گونه تصميمگيري در شوراي امنيت سازمان ملل متحد پر رنگتر از گذشته باشد. مقاله حاضر تلاش خواهد كرد به اين سؤال پاسخ دهد كه چه مباني و متغيرهایي در سياست خارجی روسيه با ایران در قبال پرونده هستهاي ايران مطرح میباشند؟
در پاسخ به این سؤال اساسی تلاش میکنیم پس از بررسی مبحث تئوریک، محورهای اصلی روابط هستهای میان دو دولت را مورد تبیین قرار دهیم.
مبحث تئوریک
انتخاب نظریه خاص برای تبیین روابط بین روسيه و ایران، انتخابی دشواری است، چرا که در بررسی تاریخ روابط دو دولت، رفتارها و عملکردهای آنها به قدری پیچیده است که قرار دادن این مناسبات در قالب هر یک از نظریههای روابط بینالملل، باعث برخورد به نقاط ضعف و قوت آن نظریه خاص خواهد شد. پایههای بنیادین استراتژی کلان دولت روسیه با ایران در سلسله حاکمان مختلف، توجه به «منافع ملی» و «امنیت ملی» در اولویتها بوده است. به این ترتیب، بر مبنای روششناختی علمی در این پژوهش به گزینش نظریه یا نظریههایی میپردازیم که بتواند روابط دو دولت را بهتر توجیه نماید.
نئورئالیسم: کنت والتز به عنوان بنیانگذار نظریه رئالیسم ساختاری با تأثیرپذیری از دستاوردهای نظریه سیستمها و بهرهگیری گزینشی از برخی نظریهها و روششناسی رفتارگرایی، اقدام به خلق این نظریه نمود. رابرت گیلپن و استفن کراسنر نیز به مثابه مهمترین نظریهپردازان نئورئالیسم در حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل و نهادهای بینالمللی مطرح میباشند. بر اساس نظر والتز، همه کشورها در دو مؤلفه ساختارهای سیاسی، یعنی اصل نظمدهنده (ثابت بودن آنارشی و فقدان مرجع اقتدار مرکزی)، و اصل تمایز کارکردهای واحدها (شباهت کشورها در بقا و تأمین امنیت)، با هم مشترک هستند و هیچگونه تفاوتی در نظامهای سیاسی جهان وجود ندارد، اما تنها تفاوت عمده میان دولتها ناشی از توزیع توانمندیهای آنان میباشد که تغییر در این اصل، موجب تغییر در ساختار نظام بینالملل میشود. با تغییرات ساختار میتوانیم چگونگی رفتار واحدهای نظام و نیز پیامد تعاملاتشان را پیشبینی کنیم. در نظام بینالملل، واحدها معمولاً عملکرد متفاوتی را به نمایش میگذارند. دلیل این دوگانگی به تفاوت در توانمندیهای واحدها بر میگردد. کنت والتز معتقد است دولتها به منزله بازیگران اصلی، صحنهآرایی میکنند و «نمایشنامهها» یشان را به صحنه میآورند. این دولتها به دلیل قدرتمندیشان هرگاه تشخیص دهند که این نمایشنامهها برایشان مناسب نیست، آن را تغییر میدهند. از نظر والتز، این دولتها هستند که برای به حداکثر رساندن قدرتشان همواره با دولتهای دیگر همکاری میکنند و از این طریق، استقلالشان را نیز محفوظ نگاه میدارند.
«استفن والت» به عنوان یکی از مهمترین رئالیستهای تدافعی نئوکلاسیک با بازنگری از نظریه موازنه قوا، نظریه «موازنه تهدید» را مطرح ساخته است. از نظر وی دولتها در مقابل دولتهایی که منشأ بیشترین تهدید هستند، متحد میشوند. وی «تهدید» را افزون بر قدرت، ترکیبی از سایر عوامل؛ نظیر تواناییهای تهاجمی، قدرت نظامی، نزدیکی جغرافیایی و مقاصد تجاوزکارانه احتمالی میداند. هرگاه دولتها احساس کنند که موجودیت و یا منافع آنها از ناحیه سایر دولتها با تهدید روبهروست، به موازنه در برابر آنها میپردازند.
بر اساس نظریه والت میتوان گفت دولتهای روسیه و ایران به دلیل تهدیدات استراتژیک جداگانه از سوی آمریکا به یکدیگر نزدیک شدهاند و با ایجاد «موازنه منافع» به دفاع از منافع و ارزشهای خود میپردازند.
نظریه نئولیبرالیسم: این نظریه در زمینه سیاست خارجی بر گشایش بازار خارجی از طریق ابزار سیاسی، استفاده از فشار اقتصادی، روش دیپلماسی و حتی مداخله نظامی تأکید مینماید. طرفداران این نظریه از تقسیم بینالمللی کار، فشار سیاسی چندجانبه از طریق سازمانهای بینالمللی با انعقاد معاهدات بینالمللی نظیر سازمان تجارت جهانی و بانک جهانی حمایت میکنند. نئولیبرالیستها وضعیت ساختار آنارشی (فقدان اقتدار مرکزی) را در نظام بینالملل میپذیرند. از نظر آنها وجود آنارشی به معنای غیرممکن بودن همکاری میان دولتها نیست. از نظر آنها همگرایی در سطوح منطقهای و جهانی رو به افزایش است. در این زمینه، دولتها گرایش زیادی به همکاری با سایر دولتها دارند؛ حتی اگر در این تعامل و همکاریها، دولت دیگر، منافع بیشتری کسب کند، باز هم به همکاری ادامه میدهند. لذا برای آنها ـ برخلاف نئورئالیستها ـ منافع مطلق، مهمتر از منافع نسبی است. البته از نظر رابرت کوهن این تعامل همکاری به طور خودکار صورت نمیگیرد، بلکه تحقق آن مستلزم برنامهریزی و مذاکره است. به این ترتیب، نئولیبرالیستها از اندیشه لیبرالیسم درباره امکان پیشرفت و تحول استفاده میکنند، اما در عین حال، آرمانگرایی آن را رد میکنند.
از آنجا که روابط هستهای میان دولتها در نظام بینالملل از ابعاد مختلفی مورد ارزیابی قرار میگیرد، نظریه نئورئالیسم برای توجیه ابعاد (سیاسی- امنیتی) و نظریه نئولیبرالیسم از بعد (اقتصادی) این روابط به طور تلفیقی از اهمیت بیشتری برخوردار میباشند.
ضروریات در روند سياست داخلي روسيه به ويژه در زمينه اقتصادي
بر اساس نظریه نئولیبرالیسم در باب تحلیل مواضع اقتصادی میتوان اینگونه بیان کرد که در چند دهه اخیر، کشور ایران و روسیه از نظر منافع اقتصادی، همکاری متقابلی در زمینههای مختلفی با یکدیگر داشتهاند و همین منافع اقتصادی مشترک باعث افزایش صادرات و واردات میان دو کشور شده است. بررسی آمار حجم همکاریهای اقتصادی دو کشور در بین سالهای 1385-1374، نشان دهنده آثار مثبت روابط سیاسی میان ایران و روسیه و عزم جدی تهران به پیوند عمیق منافع اقتصادی با روسیه در عرصههای مختلف اقتصادی میباشد. بررسی روند مبادلات بازرگانی با روسیه نشان میدهد که روسیه از سال 1379 به عنوان شریک تجاری، وارداتی ایران، جایگاه خود را تثبیت کرده است.
تحت حاكميت ولاديمير پوتين، دموكراسي هدايت شده، جانشـين ليبراليسم هرج و مرجگرايانه يلتسين گرديده و تلاش او صرف بناي يك حكومت مدرن و مستحكم شده است. نظام تصميمگيري در روسيه نه برآمده از نهادهاي ذيربط، بلكه برآيند گرايشهاي مختلف، اما هماهنگ است. در روسیه نوعي بازگشت به تمركزگرايي و وحدت رويه در امور داخلي و سياست خارجي مشاهده ميشود. گرچه پيشرفت زيادي در زمينه حاكميت قانون در دوره پوتين صورت گرفته است، لكن برخي از آن با عنوان ديكتاتوري قانوني ياد ميكنند. وضعيت اقتصادي روسيه به دلايل مختلف، رو به بهبودي نهاده است. توفيق سياستهاي اقتصادي پوتين، افزايش بيسابقه قيمت نفت، تقويت ارزش روبل (واحد پول روسيه) و اصلاح قوانين مالياتي از مهمترين دلايل آن است. اقتصاد روسيه طي 5 سال اخير به طور متوسط 7/6 درصد سالانه رشد داشته است. اين رقم در سال 2003 بالغ بر 3/7 درصد بوده است. عليرغم شاخصهاي فوق، به نظر ميرسد در همگرايي روسيه با اقتصاد جهاني و جذب سرمايهگذاري خارجي، كه مهمترين اهداف دولت روسيه به شمار ميآيد، انتظارات لازم تاكنون برآورده نشده است. گزارش منتشره توسط سازمان توسعه و همكاري اقتصادي در سال 2004 حاكي از آن است كه در سال 2003 حجم سرمايهگذاريهاي مستقيم خارجي در اقتصاد روسيه، تنها يك ميليارد دلار بوده است. اين شاخص داراي پايينترين ارزش بعد از سال 1990 است. به همين دليل، وزارتخانههاي اقتصاد و دارايي فدراسيون روسيه، خواستار اتخاذ تدابير فوري براي جذب سرمايهگذاريها در اقتصاد روسيه و یافتن متحدانی برای خود شد. یکی از موارد جذب سرمایه برای روسیه، برنامه هستهای ایران بوده است. قضیه بوشهر در اوت 1992 آغاز شد، یعنی وقتی که دو کشور ایران و روسیه به عنوان بخشی از برنامه تجاري و همکاری بلند مدت، موافقتنامهای را جهت ساخت نیروگاه هستهای در ایران و استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای به امضاء رساندند. همکاری هستهای شامل ساخت نیروگاه هستهای، چرخش سوخت هستهای، ارائه رآکتورهای تحقیقاتی، بازیافت سوخت مصرف شده، تولید ایزوتوپهایی برای استفاده در پژوهشهای علمی و پزشکی و آموزش دانشمندان هستهای ایرانی در مؤسسه مهندسی فیزیک مسکو بود. مذاکرات در 8 ژانویه 1995 به نتیجه رسید و شرکت روسی و سازمان انرژی هستهای ایران، قراردادی را جهت تکمیل ساخت نیروگاه هستهای بوشهر به امضا رساندند.
آمار دقیق سرمایه روسیه از برنامه هستهای محرمانه است، اما برآوردهای غیر دقیق حدود 800 تا 1 میلیارد دلار را نشان میدهد و این مبلغ توانست کمک زیادی را به صنعت هستهای روسیه و سایر بخشهای آن که به واسطه تجزیه شوروی و هرج و مرج اقتصادی که در اوایل دهه 90 تحت تأثیر شدید قرار گرفته بود، بنماید. از این جهت، روسیه به سرمایه ایران نیاز شدید دارد. تلاشهای بی وقفه روسیه در جهت اعاده قدرت گذشته و ادغام در اقتصاد جهاني میباشد. عضويت در سازمانهاي اقتصادي جهاني، وجه شاخص اين رويكرد است. معاون نخست وزير فدراسيون روسيه، ادغام اقتصاد روسيه در اقتصاد جهان را از اساسيترين وظايف دولت به شمار آورده است. سرگيي لاوروف، وزير خارجه روسيه در نهم ژوئن 2004 اعلام كرد كه ايالات متحده آمريكا بزرگترين سرمايهگذار در اقتصاد فدراسيون روسيه است. وي میگوید: بيترديد سهم سرمايهگذاري ايالات متحده آمريكا در روسيه در حجم كل سرمايهگذاري خارجي اين كشور ناچيز است. اما اين كشور از لحاظ حجم سرمايهگذاري در اقتصاد روسيه داراي مقام اول است. از این جهت در اوایل دهه 2000 روسيه بر سر دوراهي، سياست حداقلي را در روابط با ايران اتخاذ نموده كه معناي آن، تلاش براي حفظ ايران در عين عدم آسيب رساندن به روابط خود با غرب است. روسيه با اتخاذ رويكردي عملگرايانه، به توسعه روابط اقتصادي و تجاري سودمند دوجانبه و تقويت مواضع خود در بازار هسته اي ايران اهتمام ورزيده و سود کلانی را نیز از این روابط کسب کرده است. بنابراین تأکید روسیه بر منافع مشترک بدون در نظر گرفتن اختلافات فرهنگی و سیاستهای ناسیونالیستی، تا آنجا استمرار مییابد که منافع ملی آن اقتضا میکند. به همین دلیل گاه از سیاست دو پهلو و مبهم پیروی میکند.
همانطور که در قالب نظریه نئولیبرالیسم به آن اشاره گردید، این نظریه فرایند سیاستهای مالی 25 سال اخیر است، که بر اساس آن بر گسترش همکاریها و افزایش مبادلات و مشارکت تأکید میکند. اگر از این جنبه، حضور روسیه در برنامه هستهای ایران مورد بررسی قرار گیرد، در مییابیم که روسیه سهم بسزایی در روند پرونده هستهای ایران داشته و در محدوده منافع خود از ایران دفاع کرده و بیشترین مشارکت را در برنامه هستهای، ساخت نیروگاه و در روند پیگیری آن داشته است؛ به طوری که هر چند به صورت مبهم، ولی در میان کشورهای بزرگ، امید اول ایران محسوب میشود. در متون و اظهارات رسمي اهداف استراتژيك روسيه، تبديل اين كشور به يك قدرت جهاني مورد احترام، همگرايي حساب شدهای در ساختار بينالمللي با علم تسلط غرب بر آن و نمايش قدرت و نفوذ روسيه اعلام شده است. از ديدگاه مسكو، اهداف مذكور از طريق تحكيم امنيت بين المللي و ثبات استراتژيك و ايجاد يك نظم جهاني چند قطبي كه در آن قدرتهاي بزرگ، يعني آمريكا، روسيه، اتحاديه اروپا و چين، مديريت امور بينالملل را از طريق نهادهايي نظير سازمان ملل متحد بر عهده خواهند داشت، حاصل ميگردد. تأمين ثبات استراتژيك از ديدگاه روسيه، تقابل با تهديدات جهاني است. روسيه، تروریسم، جداييطلبي، ناسيوناليسم افراطي، اشاعه سلاحهاي كشتار جمعي و جرايم سازمان يافته را تهديدي عليه ثبات استراتژيك ميداند.
روسيه با علم به ظرفيتها، امكانات و محدوديتهاي خود تمايل دارد خلأ این محدودیتها را در جای دیگر در برابر غرب پر نماید. به اعتقاد سرگيي لاوروف، وزير امور خارجه روسيه، اين كشور در پي آن است تا منافع ملي خويش را در جهان امروز به دست آورد. در تحليل روند كلان روابط روسيه، غرب و ایران، چنين به نظر ميرسد كه روسيه توانسته است تصوير به جاي مانده از اتحاد شوروي نزد غربيها و ایران را به ميزان زيادي بر اساس نظریه نئولیبرالیسم اصلاح نمايد. در طي روابط ایران و روسیه، ایران خاطره خوبی از همسایگی شوروی نداشته است، زیرا همواره شوروی به مثابه یک کشور مهاجم برای ایران شناخته شده بود که جنگهای مختلفی با ایران داشته و بسیاری از ممالک ایران را متصرف شده و زیانهای جبرانناپذیری را در قراردادهای مختلف به ایران تحمیل کرده است، ولی در چند دهه اخیر با تحلیل روند روابط ایران و روسیه بر اساس نظریه نئولیبرالیسم در مییابیم که مسکو با اتخاذ سیاست عدم مداخله در امور داخلی کشورها سعی کرده که چهره خود را ترمیم کند. مسكو با اتخاذ رويكرد سياست خارجي در خدمت اصلاحات اقتصادي و اجتماعي، معادله حاصل جمع جبري صفر را رها كرده و به منزله يك بازيگر جهاني تلاش میكند تا نقش فعالی در روند تحولات جهان ايفا كند.
بر پایه همین رویکرد سیاست خارجی روسیه، فرضیه عمده به ویژه در میان افکار عمومی و تحلیلگران ایرانی این است که روسیه در تعامل و تقابل خود با آمریکا به ایران نگاه ابزاری دارد و از تنش موجود میان ایران و غرب به نفع خود بهرهبرداری میکند. با وجود این، موضوع همکاریهای هستهای ایران و روسیه در سالهای اخیر به موضوعی برای چانهزنی آمریکا و روسیه تبدیل شده است. روسها از طریق مقاومت در برابر تقاضای قطع همکاری هستهای با ایران از سوی آمریکا تلاش میکنند تا در وهله نخست، خود را در گردونه معادلات جهانی حفظ کنند و در وهله بعد در شرایط مقتضی، امتیازاتی از آمریکا اخذ کند. فرض متقابل در این چارچوب این است که نوع روابط روسیه و غرب بر موقعیت ایران تأثیر خواهد گذاشت. به سبب وجود اهمیت منافع غرب نسبت به ایران برای روسیه، این کشور اگر بر سر چند راهی قرار بگیرد، جانب غرب را خواهد گرفت، ولی از طرف دیگر، منافع زیادی در برنامه هستهای ایران دارد که به سادگی نميتواند از آن بگذرد. زیرا بسیاری از منافع ملی روسیه در رابطه با ایران تعریف شده و این همان راهی است که ایران میتواند از طریق آن، همکاری روسیه را به طرف خود جلب کند. بدین ترتیب، میتوان گفت نیاز شدید روسیه به ارز خارجی و سود کلان در اقتصاد نئولیبرالیسم، به مثابه یکی از متغیرهای روابط هستهای میان روسیه و جمهوری اسلامی ایران مورد ارزیابی قرار میگیرد.
محورهای اصلی روابط ایران و روسیه
محورهای اصلی روابط میان ایران و روسیه که به منزله عوامل تأثیرگذار بر روابط چندین ساله دو کشور به حساب میآید، به شرح زیر میباشد.
از میان عواملی که مناسبات میان کشورها را شکل میدهد (جغرافیا، تهدید نیازهای داخلی و ساختار نظام بین الملل)، عامل جغرافیا پایدارترین عامل به شمار میرود. در مورد روابط ایران و روسیه نیز این عامل از اهمیت تعیینکنندهای برخوردار است. با وجود جدایی حاصل از پیدایی جمهوریهای جدید، دو کشور ایران و روسیه به عنوان همسایگان آبی در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز دارای مجموعهای از منافع مشترک و متعارض هستند. پیامدهای تحولات این منطقه برای امنیت دو کشور، همچنان امنیت ملی ایران و روسیه را مرتبط با یکدیگر حفظ کرده و به ویژه به جایگاه جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی روسیه اهمیت خاصی بخشیده است. ايران و روسيه، دو كشور با اهميت در معادلات جهاني محسوب ميشوند كه هر يك به نحوي بر فضاي جهان نيز تأثيرگذار ميباشند. روسيه به دليل برخورداري از قدرت هستهاي و حق وتو در شوراي امنيت سازمان ملل متحد همچنان در زمره بزرگترين قدرتهاي جهان قرار دارد و ايران نیز به دليل موقعيت برجسته ژئوپلتيكي كه در منطقه ژئواستراتژيك خاورميانه و جهان اسلام دارد، يك هژمون منطقهاي با تأثيرگذاري جهاني محسوب ميشود. در حوزه انرژي نيز هر دو كشور ايران و روسيه در زمره بزرگترين توليدكنندگان و صادركنندگان به شمار ميآيند. به همين دليل، عموماً روابط ايران و روسيه علاوه بر ابعاد دوجانبه از جنبههاي منطقهاي و بينالمللي نيز برخوردار است. به خصوص با توجه به حساسيت غرب نسبت به روابط ايران، اهميت حضور در بازار هستهاي ايران به اندازهاي براي روسيه مهم است كه رئيس جمهور اين كشور، مدودف طي اظهاراتي اعلام داشت نبايد مسائل مربوط به برنامههاي هسته اي ايران مورد سوء استفاده قرار گرفته و به رقابت و مبارزه غير منصفانه در بازار فناوريهاي صلحآميز هستهاي منجر شود.
منوچهر مرادی در مقاله خود، اهمیت روابط ايران با همسايه شمالي (اعم از روسيه تزاري، اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و فدراسيون روسيه) را به درستی مطرح می-کند. وی معتقد است بخش بسیار مهمي از تحولات داخلي و روابط خارجي ايران، به ويژه طي دويست سال اخير تحت تأثير سياستها و مواضع اين كشور قرار گرفته است. روابط با همسايه شمالي گرچه همواره پيچيده و همراه با فراز و نشيب و دوستي و دشمني بوده، لكن در طول تاريخ بر اصولي ثابت و پايدار استوار بوده است كه مهمترين آنها عبارتند از:
دخالت و تأثيرگذاري قدرت ثالث در روابط دو كشور
در دويست سال آخر روابط ايران و روسيه، نقش مؤثر قدرتهاي ثالث در روند روابط دو كشور، انكارناپذير است. در عصر قاجار، انگلستان با اتخاذ سياستهاي متنوّع، مديريت روابط ايران و روسيه تزاري را بر عهده گرفت. پس از جنگ جهاني دوم نيز، آمريكا در نقش جانشين انگلستان، به ويژه در عصر جنگ سرد، به عامل مهمي در جهتگيري و روند روابط ايران و اتحاد شوروي تبديل شده است. طی دوره پس از فروپاشی شوروی، آمریکا در شرایطی موجب تحکیم روابط میان ایران و روسیه و گاه نیز مانع پیوند میان آن دو گردیده است. تحریمهای آمریکا علیه ایران و فشارهایی که این کشور بر روسیه وارد میسازد، موجب شده است که بخشی از ظرفیتهای بالقوه همکاریهای تکنولوژیک و تسلیحاتی دو کشور معطل باقی بماند. حداقل آمریکاییها در چندین نوبت، برخی از شرکتها و مؤسسات روسی را که با ایران، همکاری تکنولوژیک و تجاری داشتند، تحریم كردهاند. در سال 1998 وزارت امور خارجه آمریکا فهرستی از مؤسسات شوروی که متهم به انتقال فناوری هستهای به ایران بودهاند را منتشر کرد. در سال بعد نیز آمریکا ده شرکت دیگر روسی را که متهم به فروش فناوری حساس به ایران بودند، تحریم کرد. در سال 2002 نیز سه شرکت دیگر روسی تحت همین عنوان مورد تحریم قرار گرفتند. در سال 2003، مؤسسه طراحی تولا در روسیه بنا به دلایل مشابه تحریم شد. در سال 2008، تحریم شرکت روسی روس بارون اکسپورت توسط آمریکا، با انتقادات شدید روسیه مواجه شد. تمامی این موارد بر این مدعاست که در سالهای گذشته، غرب یکی از مهمترین موانع توسعه همکاری های ایران و روسیه بوده است.
برتري ماهيت ژئوپلتيك بر ماهيت ژئواكونوميك روابط دو كشور
در ارتباط با حضور و اهداف سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه، نگرشها و تحلیلهای متفاوتی وجود دارد که میتوان آنها را در قالب دو رهیافت امنیتی و سیاسی تقسیمبندی نمود و از سوی دیگر با در نظر گرفتن وجوه اشتراک داخلی و رویکرد خارجی، اهداف منطقهای و بینالمللی، میتوان در نگاهی دقیقتر علل فعالتر شدن سیاست خاورمیانهای این کشور و مخصوصاً در ارتباط با ایران را در چهار گزینه رویارویی با یکجانبهگرایی آمریکا، دستیابی به نقش بین المللی به عنوان قدرتی جهانی، گسترش روابط اقتصادی با سایر کشورها و تأثیر بر مسلمانان روسیه که دو وجه اول بر سایر موارد در روابط بین ایران و روسیه برتری داشته است، جستوجو کرد، ولی به دلیل وجود روابط سیاسی فی مابین، گسترش روابط اقتصادی، تأثیر چندانی بر بهبود کامل روابط نداشته است.
بعد از فروپاشی شوروی، این کشور، بهترین گزینه برای پیشرفت را کشورهای غربی بخصوص آمریکا قرار داده بود که در طی این مدت، روابط شوروی و ایران دچار نوعی رکود موقتی شده بود، اما به زودی سیاستمداران شوروی دریافتند که نمیتوانند از آمریکا انتظار زیادی داشته باشند و از این سو حوزه منافع خود را با رقبای آمریکا همچون ایران، بسط دادند. این معادلات شوروی درباره پرونده هستهای ایران نیز صدق میکند. از این جهت میتوان نتیجه گرفت که ایران برای روسیه یک گزینه سیاسی در برابر آمریکا میباشد و روابط دو کشور اغلب از جنبه سیاسی بر سایر جنبهها اولویت داشته است. برای اثبات این موضوع امتیازدهی آمریکا به روسیه در مورد استقرار سیستم سپر دفاعی موشکی در چک و لهستان و نیز همکاری روسیه با گروه 5+1 و نیز رأی مثبت به قطعنامه شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی ایران، گواه مناسبی بر این ادعا است.
ترديد نسبت به نهادينه ساختن روابط به دليل بياعتمادي تاريخي
سوء ظن و بي اعتمادي تاريخي، يكي از مهمترين مباني تحليل روابط ايران و روسيه است. بیش از هر چیز باید به وجود ذهنیتها و نگرشهای منفی ناشی از حوادث تاریخی گذشته به عنوان مانع گسترش مناسبات اشاره کرد. فصول مربوط به تجاوزها و دخالتهاي روسيه و رقابت با ديگر قدرتهاي جهاني بر سر تضييع حقوق ملت ايران، بخش قابل توجهي از كتاب تاريخ روابط ايران و روسيه را به خود اختصاص داده است.
ایران و روسیه بیش از هزار سال است با یکدیگر ارتباط دارند. همانطور که اشاره گردید، ابتدا این روابط به شکل تجاری بوده است، ولی بتدریج در همسایگی، دورهای از جنگ و تهدید میان آنها پدید آمد، از جمله اتفاقات مهم منفیساز روابط دو کشور میتوان به جنگهای ایران و روس، انقلابهای مشروطه و اکتبر و اشغال ایران اشاره کرد. در واقع، مرور تاریخی به خوبی نشان میدهد که بر خلاف دوران همکاری، دورهای که با جنگهای دو گانه سده 19 شروع شده، ذهنیتی منفی و نگرشی امنیتی در میان نخبگان و توده مردم ایران نسبت به روسها به وجود آورده است. متقابلاً، از ديدگاه روسيه نيز برخي وقايع تاريخي، به ويژه گرايشها و وابستگيهاي سياسي ايران به قدرتهاي رقيب (عثماني، فرانسه، انگلستان و آمريكا) اهداف و آرمانهاي اعتقادي ايران در قبال مسلمانان روسيه و حوزه شوروي سابق و هراس دائمي از چرخش به سمت رقيب جهاني، مانع از اعتماد روسيه به سياستهاي ايران شده است. با وجود این همه مشکلات تاریخی میان دو کشور، بديهي است نميتوان جايگاه منطقهاي و نقش ژئوپلتيك ايران را در ديدگاه روسيه ناديده گرفت. برای روسیه بنا به دلایل تاریخی، قدرت بر ثروت اولویت دارد. به رغم اهمیت جدی بهبود شرایط اقتصادی برای روسیه، تثبیت جایگاه این کشور به عنوان یک قدرت بزرگ و تعیین کننده جهانی از اهمیت بیشری برخوردار است.
از ديدگاه روسيه، بازار هستهاي ايران، صحنه يك رقابت استراتژيك است و روسيه نميتواند به راحتي آن را واگذار نمايد. از سوی دیگر، روسیه همیشه درگیر رقابت شدید با غرب است و به همین دلیل، هیچ وقت ایران را به طور کامل از دست نمیدهد. از دیدگاه کلان میتوان نیاز به همگرایی در اقتصاد جهانی، تعهد به حفظ ثبات استراتژیک و تلاش برای حفظ رابطه با ایران در یک رقابت استراتژیک را به منزله مبانی سیاست روسیه در قبال برنامه هستهای ایران برشمرد. از سوی دیگر، روسیه، ترک بازار ایران را به منزله خطر برای خود تلقی میکند که ممکن است توسط رقیبانش پر شود. برای همین در حدود منافع خود از ایران و منافعاش دفاع میکند. مسكو به اين نكته استناد ميكند كه برنامه هستهاي ايران، ناقض بندهاي معاهده منع گسترش سلاحهاي اتمي نيست. به علاوه، ايران به منظور شفافسازي و براي جلب اعتماد به برنامههاي هستهاي خود، تمامي شروط پروتكل الحاقي معاهده ان پي تي را رعايت كرده است. بنابراين، دليلي براي ترك همكاريهاي هستهاي با ايران وجود ندارد. با وجود این، روسيه، ثبات استراتژيك را در گرو همكاري با غرب و حفظ ايران را در حوزه رقابت استراتژيك با غرب تعريف كرده است.
در بخش هستهای، بسیاری از تحلیلگران ایران و روسیه، ساخت نیروگاه هستهای بوشهر را به عنوان سمبل همکاری دو کشور مطرح کردهاند که ارزش احتمالی آن در حدود 800 میلیارد دلار برآورد شده است. انعقاد چنین قراردادی با ایران برای اقتصاد و صنعت هستهای روسیه، سود کلانی داشته است و کمک شایانی را به طرحهای نظامی هستهای کرده است. برای اجرای این قرارداد 300 شرکت روسی به کار گرفته شدند. اظهارات فوق مؤيد آن است كه تداوم حضور در بازار هستهاي ايران كه نقش مهمي در كسب درآمدهاي ارزي روسيه دارد، براي اين كشور بسيار حائز اهميت بوده و مقامات روسي با جدا كردن اين مقوله (برنامههاي هستهاي ايران) از سایر روابط، به سختي حاضر به رها كردن آن در مقابل فشارهاي سياسي و مشوقهاي اقتصادي آمريكا و اروپا خواهند بود.
به نظر ميرسد مقامات آمريكايي و اروپايي نيز به اين نتيجه رسيدهاند كه نيل به توفيق در مقابله با برنامه هستهاي ايران به تنهايي ميسر نبوده و جلب مشاركت روسيه تعيين كننده خواهد بود. چارلز گرانت، مدير مركز اروپايي اصلاحات معتقد است: غرب براي تضمين هر گونه توفيق در ارتباط با ايران بايستي وحدت لازم را با روسیه به عمل آورد و تلاش نمايد تا روسيه را نيز درگير موضوع كند. در صورتی که در سالهای نخستین ریاست جمهوری یلستین، روسیه کمتر به روابط با ایران اهمیت میداد، چرا که آنها خواهان کسب حمایت غرب بودند و غرب نیز با ایران دشمنی داشت. علاوه بر این گروه «ارو آتلانتیک ها» اسلام را مهمترین خطر بالقوه، که امنیت و دیگر منافع روسیه را تهدید میکند، تلقی میکردند و از آنجا که از نظر آنها ایران حامی اصلی دعوت اسلامی تلقی میشد، آن را بیشتر به دید تهدیدی برای منافع روسیه و نه متحدی باالقوه مینگریستند. ولی به مرو زمان، این برداشت از ایران تغییر کرد تا جایی که روسیه حاضر شد در حدود منافع خود و ایران، هر چند دو پهلو از ایران و برنامه هستهای آن در مقابل فشارها و تهدیدات غرب دفاع کند.
به هر حال، تا قبل از تغییر سیاستهای روسیه در مورد ایران، در نیمه نخست دهه 1990 سیاست خارجی روسیه متأثر از روابط با غرب و فشارهای آمریکا بوده است؛ به طوری که در دو نوبت، صراحتاً در مقابل این فشارها تسلیم شد مورد اول در قضیه فروش موتور موشک به هند در سال 1993 بود که با وجود انعقاد قرارداد میان دو طرف به سبب فشارهای آمریکا آن را لغو کرد. مورد دیگر، توافقنامه گورچرنومروین در مورد عدم تمدید قرارداهای نظامی با ایران پس از سال 1999 (اتمام قراردادهای 10 ساله 1989) بود که در سال 1995 به عمل آمد. اما به تدریج که سیاست خارجی «غربمحور» زیر سؤال رفت و به ویژه پس از تحولات 1993 و فشار داخلی از سوی ملیگرایان کمونیستها و نظامیان، روسیه به سمت روابط بهتر با کشورهای دیگر جهان گرایش پيدا كرد. در مورد ایران به دليل مواضعی که تهران نسبت به مسائل آسیای مرکزی و قفقاز داشت و برخی تحلیلگران از آن به عنوان سیاست دسته گل یاد کردند، روسیه مواضع دوستانهتری اتخاذ نمود. مجموعه رفتارهای ایران در دهه 90، روسیه را به این نتیجه رساند که ایران، کشوری مستقل در برابر آمریکا میباشد که میتواند برای روسیه به عنوان یک خریدار سلاح و یک همسوی منطقهای باشد. در سند تدبیر سیاست خارجی روسیه که در سال 2000 منتشر گردید، رابطه با ایران از جمله اولویتهای سیاست خارجی این کشور عنوان گردیده است. در سندی با عنوان (بررسی سیاست خارجی روسیه ) در سال 2007 نیز این اولویتبندی محفوظ مانده است. از نظر رابرت فریدمن، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه، در بین دولتهای خاورمیانه، شاید برای روسیه هیچ کدام مهمتر از ایران نباشد. اهميت موقعیت استراتژیک ایران در خلیج فارس، به عنوان یک شریک تجاری و روابط و منافع ایران در آسیای مرکزی و قفقاز، توجه مسکو را به خود جلب کرده است. روسیه، ایران را به عنوان بازار مهمی برای سلاحها و نیز نیروگاه هستهای و به عنوان راهی برای نشان دادن استقلال خود از آمریکا ارزیابی میکند.
با مطالعهای که درباره روسیه جدید به عمل آمده است، به این نتیجه میرسیم که روسیه امروز به مراتب از شکوفایی، ثبات، آرامش و اقتدار بیشتری برخوردار است و سیاست خارجی آن از استقلال بیشتری برخوردار است. اکنون روسیه، سیاست فعالی را دنبال میکند و ایران در این بین از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است که این جایگاه را باید با توجه به واقعیتها و اولویتهای موضوعی و منطقهای سیاست خارجی روسیه ارزیابی کرد. به بیان مارک اسمیت، روابط دو جانبه ایران و روسیه، یکی از مهمترین مسائل بین تهران و مسکو میباشد. منافع روسیه در فروش تسلیحات، فراهم نمودن فناوری هستهای و گسترش روابط اقتصادی، ایران را به یکی از شرکای بلندمدت روسیه تبدیل کرده است. روسیه در نظر دارد این روابط را در رقابت و نارضایتی خود در روابط با آمریکا دنبال کند. مسکو، قرار دادن نام ایران در فهرست کشورهای یاغی و حامی تروریسم از سوی آمریکا را رد میکند. این اهداف نه تنها به اهداف سیاست خارجی، بلکه به امنیت داخلی نیز توجه دارد. گروههای قدرت در هر دو کشور، این روابط را تقویت میکنند، اما نگرانی عمیق در پارهای محافل روسی نسبت به تأثیر منفی روابط ایران بر روابط با آمریکا و نیز احتمال استفاده از فنآوریهای روسی در ایران علیه روسیه در آینده وجود دارد. روابط ایران –روسیه در کنار روابط روسیه – آمریکا و آمریکا – ایران یک بازی سه جانبه است که هر تحولی در روابط دو گانه میتواند بر روابط دو گانه و سه گانه دیگر تأثیر بگذارد. و سرانجام اینکه، این روابط برای دو کشور، مزیتهای بسياری به همراه دارد. برای روسیه، سود اقتصادی و دستیابی به خلیج فارس و برای ایران، حمایت سیاسی در سطح منطقه و جهان، خرید سلاح، دستیابی به تکنولوژی جدید و نیز ساختن رآکتورهای هستهای را به دنبال دارد. اما تداوم این روابط به خصومت تهران – واشنگتن و زمینههای مشترک همکاری دو کشور در مورد مسائل خزر بستگی دارد. در واقع، دو کشور، زمینههای مشترک آشکاری برای همکاری اقتصادی، سیاسی، تجاری و نظامی پیدا کردهاند که میتوانند به گستره روابط در این زمینهها ادامه دهند.
اهداف پنهان روسیه برای ممانعت از استقرار موشکهای بالستیک در چک و لهستان
روسیه در آخرین سال ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین در مسیری گام گذاشت که احتمالاً برای بسیاری از مخالفان برتریطلبی ایالات متحده آمریکا میتوانست اغواکننده باشد. تلاشهای مکرر رهبران روسیه برای یادآوری قدرت نظامی این کشور و هشدار به رهبران آمریکا و اروپا نسبت به نادیده گرفتن توانمندیهای سیاسی و نظامی روسیه، فضای روابط روسیه و غرب را در یک سال آخر ریاست جمهوری پوتین و سالهای نخست ریاست جمهوری مدودف به سمت برخی رویاروییها سوق داده است. از سوی دیگر با انتخاب دیمیتری مدودف به عنوان رئیسجمهور روسیه به نظر میرسد این کشور وارد مرحله تازهای از تاریخ خود شده باشد. بهرغم اینکه برخی معتقدند راه پوتین در سالهای آینده تداوم خواهد یافت و نقش پوتین همچنان در سیاست داخلی و خارجی روسیه برجسته و تعیینکننده خواهد بود، با این حال، شرایط آتی این کشور کاملاً شفاف و از پیش تعیین شده نیست. طی چند سال اخیر روابط روسیه و غرب به طور همزمان متضمن دو فرآیند متعارض بوده است:
الف) همکاری در برخی از عرصهها مانند همکاریهای اقتصادی دوجانبه و در برخی از مسائل مهم بینالمللی مرتبط با امنیت جهانی (روسیه به عنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت و همچنین یکی از اعضای هشت کشور صنعتی، خود را برای ایفای نقش به عنوان قدرت بزرگ نسبت به مسائل مرتبط با امنیت جهانی متعهد میداند و از این نظر ناگزیر به برخی همکاریها با سایر اعضای این نهادهای بینالمللی میباشد).
ب) رقابت و رویارویی در برخی حوزههای استراتژیک در روابط دوجانبه، منطقهای و بینالمللی.
ابعاد این رویارویی تاکنون حداقل در سه حوزه نمود آشکارتری داشته است: 1. تلاش غرب، به ویژه ایالات متحده آمریکا، برای قرار دادن خط مقدم کنترل روسیه در اروپای شرقی، حتی در برخی از جمهوریهای سابق شوروی مانند اوکراین.
2. استراتژی ناتو برای تقویت و تحکیم بنیه نظامی و گسترش حوزه عملیاتی خود به حوزههای سنتی نفوذ روسیه.
3. برنامه ایالات متحده آمریکا برای استقرار سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی.
واکنش روسیه به این اقدامات در سالهای اخیر، فعالانه و توأم با اقتدار بوده است و به نظر میرسد روسها به طور جدی در حال شکلدهی و جهت دادن به سیاستهای کلان خود در سطوح بینالمللی و به ویژه در ارتباط با آمریکا میباشند. این جهتگیری در چارچوب فرآیند دوگانه همکاری و رقابت تعریف میشود. مسائل بینالمللی و از جمله مسائل مربوط به جمهوری اسلامی ایران ـ تناسب و تطابق آنها با منافع ملی روسیه ـ در یکی از این دو قالب قرار میگیرد. تحلیلگران روس، نزدیکی با ایران را سبب افزایش هزینههای امنیتی غرب و به نفع خود تلقی میکنند. به نظر آنها هر چه روسیه به کشورهای ضد غربی و اصولگرا نزدیک شود، غرب ناچار به تخصیص هزینههای بیشتری برای تأمین بازدارندگی از جنوب خواهد شد.
با توجه به حساسیت غرب و آمریکا در مورد ایران، روسها توانستهاند با استفاده از اهرم روابط با ایران، بارها از غرب و آمریکا امتیاز بگیرند و در واقع، ایران را وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود در برابر غرب قرار دهند. نمونه بارز این سیاست، هنگامی بود که روسیه در مقابل حساسیت آمریکا در مورد مسئله فروش تکنولوژی رآکتور اتمی به ایران، تصمیم گرفت تا از فروش سانتریفوژ گازی به ایران خودداری کند، و در عوض، امتیازهای مالی جدیدی از آمریکا دریافت کند. به طور کلی میتوان گفت که در روابط ایران و روسیه، هر دو کشور بنا به منافع و مقتضیات خود سعی در بهبود و گسترش روابط داشتهاند. ایران سعی کرد با نشان دادن حسن نیت از سویی نیازهای اقتصادی و نظامی خود را از طریق روسیه تأمین کند و از جهت دیگر از نظر سیاسی از روسیه به منزله سوپاپ اطمینانی در مقابل تلاش¬های آمریکا برای انزوای ایران استفاده کند. روسیه نیز در روابط خود با ایران، ملاحظات اقتصادی را در نظر داشته و نیز تلاش کرده است که از ایران به مثابه یک ابزار برای امتیاز گرفتن از غرب و آمریکا و تأمین منافع خود در آسیای مرکزی و قفقاز و خلیج فارس استفاده كند. روسیه تلاش میكند حداکثر نفوذ خود را در ایران تأمین نماید، و در همان حال، حداقل زیان و آسیب را در این زمینه از آمریکا پذیرا شود.
روابط اخیر ایران و روسیه تحت تأثیر سه دسته از عوامل قرار دارد:
الف ـ علاقمندیهای امنیتی مشترك؛
ب ـ انگیزههای تجاری و منافع سیاسی دوجانبه؛
ج ـ تضاد بالقوه منافع.
عامل الف در ماهیت استراتژیك است و متمایل به تغییر یا جابجایی در واقعیتهای استراتژیك میباشد. دسته دوم، یك رابطه مبنی بر تشریك مساعی را تسهیل میكند. یك افزایش قابل ملاحظه در پیوندهای تجاری دوجانبه میتواند به یك مشاركت پردوام و باثباتتر كمك كند. اما انتظار میرود كه دسته سوم این عوامل، همكاری ایران ـ روسیه را دچار دردسر نماید. بر اساس گزارش بانک سرمایهگذاری گلدمن ساکس، روسیه تا سال 2040 به پنجمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده و از طرفی به گفته هنری کسینجر- وزیر امور خارجه اسبق آمریکا- روسیه، آمریکا کنترل 90 درصد از سلاحهای هستهای جهان را در اختیار دارد؛ با این فرضیه نبایستی از روسیه انتظار داشت با ساختار تک قطبی موجود کنار بیاید، زیرا یکی از اصول پنجگانه سیاست خارجی روسیه، مخالفت با جهان تک قطبی به سرکردگی آمریکاست.
یکی از مباحث جنجال برانگیز اخیر در روابط روسیه و آمریکا، استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا است. هدف از اسقرار سپر موشکی آمریکا در چک و لهستان در جهت ایفای نقش سیاسی و نظامی آمریکا بر اساس ظرفیتهای راهبردی بوده است. به عبارت دیگر، سپر موشکی آمریکا را میتوان وجه دیگری از سیاستهای امنیتی آمریکا در مقابله با تهدیدهای فراگیر قدرتهای غرب از جمله در مقابله با قابلیت راهبردی روسیه دانست که دارای اثربخشی قابل ملاحظهای میباشد. پنتاگون را میتوان اصلیترین سازمان دفاعی جهان دانست که این پروژههای نظامی را طراحی، پیگیری و کنترل میکند. مقابله با تواناییهای راهبردی شوروی میتوانست زمینه پیروزی نظامی آمریکا را در قالبهای بینالمللی به وجود آورد.
در فوریه سال 2007، روسیه ساختار تک قطبی جهانی که واشنگتن بر آن اصرار داشت را رد نمود. مخالفت و ممانعت با برنامه سپر دفاع موشکی آمریکا، مخالفت با استقلال کوزوو، همکاری با ایران و به رسمیت شناختن دو منطقه جداییطلب اوستیا و آبخازیا از جمله مواردی است که در آن روسیه در برابر مواضع آمریکا ایستادگی کرده و توانایی خود را به عنوان قطب دوم جهانی به رخ کشیده است. رئیس جمهور آمریکا در سال 2001 در برنامه اول دفاع موشکی خود، روسیه را شریک خود و یک کشور دارای دموکراسی بالقوه اعلام کرد، ولی به زودی به سادگی از آن گذشت. استمرار همکاری روسیه با ایران در مورد انرژی هستهای در واقع، پاسخی به برنامه سپر دفاع موشکی آمریکا بود. واشنگتن ادعا میکند هدف از این برنامه، مقابله با تهدید موشکی ایران به عنوان تروریسم است، از اين رو، خواستار احداث سپر دفاع موشکی در اروپاست. دولتمردان روسیه، این تصمیم آمریکا را در زمینه برپایی دفاع موشکی، اقدام یکجانبه و فراتر از رژیمهای بینالمللی میدانند و معتقدند که پذیرش این خواسته آمریکا، مشروعیتبخشی به رفتارهای یکسویه آمریکا و سیاست جهانی است. روسیه مدعی است این برنامه، تنها برای مقابله با روسیه طرحریزی شده است نه ایران، و برای فشار به غرب از پیمان نیروهای متعارف در اروپا خارج شد و به شدت با این طرح مخالفت نموده است.
روسیه با مشاهده بیاعتنایی آمریکا نسبت به درخواست خود، سیاستی دیگر را در پیش گرفت و آن مخالفت با موضع هستهای آمریکا در قبال ایران بود، ولی مایکل مک فول، نویسنده آمریکایی در مقالهای با عنوان روسیه، دموکراسی، آمریکا یاد آور شده است: جهت جهتگیری کلی سیاست خارجی روسیه بدون تردید، همسویی با غرب میباشد. پوتین وقتی که به منافع استراتژیک بلندمدت روسیه در جهان میاندیشد، توجه خود را معطوف به غرب میکند نه شرق یا جنوب. در واقع، ایران در موضع روابط سیاسی روسیه، نقش یک برنده در برابر آمریکا را بازی میکند که روسیه میخواهد از آن برای رام کردن آمریکا و دریافت امتیازاتی گسترده استفاده نماید. وقتکشیهای روسیه در اجرای تعهدات خود نسبت به انرژی هستهای ایران نیز به گفته بسیاری از تحلیلگران، امتیازی بوده است که روسیه به کشورهای غربی داده است. با این حال، روسیه به سختی حاضر به تن دادن به اقدامات برتریجویانه آمریکا میباشد. سخنان پوتین نیز در مونیخ در این ارتباط، قابل توجه است: (تنها تصمیمهایی که در چارچوب سازمان ملل متحد گرفته میشود قانونی است. نباید سازمان ملل متحد را با ناتو و یا اتحادیههای اروپایی تعویض کرد).
نتیجه
بر اساس نظریه نئورالیسم، تأمین امنیت ملی به عنوان اهداف عالیه سیاست خارجی دولتها محسوب میشود. به همین منظور، دولتها با در نظر گرفتن این موضوع در جستوجوی شکار فرصتهای سودآور میباشند. روسیه با رویکرد نئولیبرالیسم و کاسبکارانه از منازعات منطقهای در امتیازگیری دو و یا چند جانبه، حداکثر استفاده را به عمل میآورد.
روسیه، تنها كشوری است كه در دهه 1990 در زمینه هستهای، آشكارا با ایران همكاری كرده است. اما به سبب تلاشهای خود در برنامه هستهای با ایران مورد انتقاد شدید ایالات متحده نیز قرار گرفته است. با این همه، همگرايي سياسي و اقتصادي با جهان غرب به عنوان يك هدف اساسي همچنان پيش روي رهبران روسيه است. از سوي ديگر، روسيه نيازمند دوستان و بازارهاي سنتي خود است تا در رقابت استراتژيك از صحنه بيرون رانده نشود. سياست روسيه در قبال برنامه هستهاي ايران در واقع، تلاش براي حفظ منافع اين كشور در ميانه ثبات استراتژيك و رقابت استراتژيك است. مسكو ناچار است از يك سو به تعهدات خود به عنوان يك قدرت جهاني و الزامات در روابط با غرب پايبند باشد و از طرف ديگر به واسطه منافع مشاركت در برنامه هستهاي ايران، به حمايت نسبي از ايران ادامه دهد. روسيه با اتخاذ رويكردي عملگرايانه، به توسعه روابط اقتصادي و تجاري سودمند دوجانبه و تقويت مواضع خود در بازار هستهاي ايران اهتمام ورزيده و در اين چارچوب، در بسیاری از موارد با ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت و تحريمهاي احتمالي، به ويژه در بخش اقتصادي مخالفت نموده است. با این حال، روسیه به خوبی میداند که قدرت گرفتن بیش از حد یک کشور مسلمان در خاورمیانه، بدون شك، تا چه اندازهای میتواند برای این کشور، پیامدهای منفی احتمالی به همراه داشته باشد و همیشه راه میانهای را انتخاب کرده است. يكي از مهمترين موضوعات در دستور كار سياست خارجي روسيه، تلاش براي پرهيـــز از انتخاب بين غرب و ايران است، لكن مباني استدلالي طرح شده در اين مقاله اثبات مينمايد كه در ميانه ثبات استراتژيك و رقابت استراتژيك، روسيه، گزينه نخست را ترجيح خواهد داد. روابط روسيه و ايران، ديگر نه در چارچوب يك مشاركت استراتژيك، بلكه در قالب همكاري احتياطآميز در حوزههايي است كه منافع روسيه را در بر دارد.
حمایت مسكو از بینالمللی كردن موضوع هستهای ایران عبارتاند از: حق ایران را جهت دستیابی به برنامه صلحآمیز هستهای به رسمیت میشناسد، مانع تكمیل نیروگاه اتمی بوشهر توسط روسها یا دستیابی ایران به رآكتور تحقیقاتی هستهای آب سبك نمیشود، تهیه سوخت نیروگاههای هستهای ایران بر اساس قیمت بازار و همچنین دستیابی به دیگر فناوریهای هستهای را تضمین میكند، از پذیرش ایران در سازمان تجارت جهانی حمایت میكند، زمینه همكاریهای گسترده اقتصادی با ایران را فراهم میآورد و نگرانیهای امنیتی ایران را مد نظر قرار میدهد. هدف اصلی روسیه در قضیه هستهای و حمایت از ایران در این زمینه این است که نمیخواهد بازار پر سود و منفعت ایران را که جای خالی آمریکا نیز در آن وجود دارد، از دست بدهد.
علیرغم محدودیتها و اختلافاتی که در روابط روسیه و ایران وجود دارد، اما این روابط برای هر دو کشور سودمند میباشد. از دیدگاه روسیه، ایران میتواند یک مشتری تسلیحاتی عالی و بازار ایران برای رآکتور هستهای روسیه، سودمند باشد. در ضمن، یک ایران مستقل و قوی میتواند مانع از هژمونی و تسلط آمریکا بر منطقه خلیج فارس - که مسکو منافع حیاتی در آن دارد - شود. از دیدگاه ایران، روسیه میتواند منبع امنی برای خرید تسلیحات توسط ایران باشد و همچنین میتواند یک متحد دیپلماتیک برای ایران در مقابل آمریکا باشد که تلاش میکند ایران را منزوی سازد.
به نظر میرسد روسیه و ایران باید به همكاری استراتژیك خود در آیندهای قابل پیشبینی ادامه دهند. این همكاری نه تنها به اهداف سیاست خارجی هر دو كشور كمك میكند، بلكه امنیت داخلی آنها را هم بهبود بخشیده و موجب افزایش ثبات منطقه خواهد شد. حامیان یك سیاست خارجی قدرتمند، كه بر سیاست روسیه تسلط دارند، بر پیوندهای نزدیكتر با ایران، هند و چین تكیه میكنند تا بدین وسیله با نفوذ ایالات متحده، مقابله كرده و یك نظم جهانی چند قطبی ایجاد كنند.
ارزيابي فوق طبيعتاً به مفهوم تلاش براي كاهش يا ارتقاي كاذب جايگاه روسيه در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران و غفلت از نقش آن در برنامه هستهاي نيست، بلكه هدف، ارائه تحليلي واقعگرايانه از مواضع و ديدگاههاي بازيگري عمده در صحنه سياست خارجي كشور است. جمهوري اسلامي ايران حتي در صورت عاديسازي روابط با غرب، بايستي بر حفظ و توسعه روابط با روسيه، كه حضوري مؤثر در غالب موضوعات سياست خارجي ايران دارد، تلاش نماید. در شرايط تشديد مواضع اروپا و افزايش فشار آمريكا، حفظ روسيه به عنوان عامل تعادل، در جهت منافع جمهوري اسلامي ايران ضروری است. بديهي است در كنار اتكا به ظرفيتهاي ملي و تدابير عقلانی سیاست خارجی ایران، حق وتوي روسيه در شوراي امنيت، هنوز يك نقطه اتكا به حساب ميآيد. آنچه ضرورت دارد آزاد كردن روابط از وضعيتي شكننده و يك طرفه و ايجاد تعادل و نهادينه كردن آن به گونهاي است كه ابعاد مختلف مناسبات دو كشور، در خدمت اهداف كلان سياسي- استراتژيك آن قرار گيرد. به طور کلی میتوان گفت که در روابط ایران و روسیه، هر دو کشور بنا به منافع و مقتضیات متقابل بر اساس نظریه نئولیبرالیسم سعی در بهبود و گسترش روابط داشته اند. ایران سعی کرد با نشان دادن حسن نیت از سویی نیازهای اقتصادی و نظامی خود را از طریق روسیه تأمین کند، و از طرف دیگر از نظر سیاسی از روسیه به عنوان سوپاپ اطمینانی در مقابل تلاشهای آمریکا برای جلوگیری از انزوای ایران استفاده کند. روسیه نیز در روابط خود با ایران، ملاحظات اقتصادی را در نظر داشته و نیز تلاش کرده است که از ایران به عنوان یک ابزار برای امتیاز گرفتن از غرب و آمریکا و تأمین منافع خود در آسیای مرکزی و قفقاز و خلیج فارس استفاده نماید. روسیه تلاش میكند که حداکثر نفوذ خود را در ایران داشته باشد، و در همان حال، حداقل زیان و آسیب را در این زمینه از آمریکا پذیرا شود.
روسیه در قضیه برنامههای هستهای با ایران بیشتر به دنبال منافع ملی خویش است و این گونه نیست که تحت هر شرایطی از ایران حمایت کند. نکته مهم اینجاست که روسیه احتمالاً یک ایران هستهای را نمیپذیرد و مخالف این است که ایران تبدیل به یک قدرت هستهای مهم در کنار مرزهای این کشور شود. بنابراین اگر روسیه اندکی نسبت به تمایلات صلح آمیز هستهای ایران تردید داشته باشد، در همکاری خویش با ایران در این زمینه تجدید نظر خواهد کرد. همان گونه که این اتفاق به منصه ظهور رسیده و روسیه، رأی مخالف علیه ایران در شورای امنیت داده است. جنبه دیگر قضیه هستهای ایران برای روسیه این است که روسیه تلاش دارد تا از طریق این پرونده، بار دیگر خود را به عنوان یک بازیگر مهم بین المللی معرفی کند و نقش فعال و سازندهای در نظام بین الملل ایفا کند. البته باید به این نکته بسیار مهم نیز اشاره کرد که سیاست روسیه در قبال پرونده هستهای ایران باعث ایجاد فرصت بیشتر برای ایران در جهت حل بهتر و تصمیمگیری مؤثرتر در قبال این قضیه شده است. چون در عرصه دیپلماتیک، تصمیمسازی سیاسی در مواقع بحرانی بسیار مهم است. روسها با سیاست خود در این پرونده به ایران فرصت بیشتری دادند تا تصمیم بهتری بگیرد و از تصمیمگیری عجولانه در این زمینه خودداری کند.
راهکارهای لازم برای خروج از همکاری صرف هستهای با روسیه وجود دارد. به نظر میرسد ظرفیتهای همکاری دو کشور، بسیار فراتر از حجم فعالیتهای کنونی است. یکی از این موارد این است که منافع روسیه با ایران هیچ گاه نباید در تقابل با منافع روسیه و غرب، به خصوص آمریکا قرار گیرد که در این صورت روسیه مجبور به انتخاب گزینهای غیر از ایران خواهد بود. بنابراین، درگیر نمودن روسیه در آلترناتیوهای متعدد، قدرت مانور جمهوری اسلامی ایران را در سیاستگذاری خارجی افزایش خواهد داد. از طرف دیگر، به کارگیری فعالیت دیپلماتیک مؤثر ایران در مذاکرات 5+1 می تواند دولتمردان آمریکایی را متقاعد کند که ادامه سیاست یکجانبهگرایی این دولت به نفع دو دولت نخواهد بود. در صورتی که دولتهای غربی بر اساس اصل چهار معاهدهNPT ، حقوق صلح آمیز هستهای ایران را به رسمیت بشناسند، به نظر میرسد هم جلو سوء استفاده روسیه در همکاریهای هستهای با ایران گرفته شود و هم از بهبود رابطه با دولتهای غربی؛ در اين صورت دیگر ایران برای روسیه گزینه پذیرش اجباری نخواهد بود.
پینوشتها
. سید عبدالمجید اشكوري، «گزارشی از پرونده تکنولوژی هسته ای»، ایران اتمی (قم: همای غدیر، 1383)، ص 7-6 .
. جهانگير کرمی، روابط جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه (عصر نوین همکاریها) (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1388)، ص 4.
. منوچهر مرادی، روسيه و برنامه هستهاي ايران، باشگاه اندیشه، 1385.
http:/www.bash qah.net/pa qes-1999.
. Kenneth N. Waltz, Theory of International Politics, (New York: Random House, 1979), pp. 88-101
. رابرت جکسون و گئورک سورنسون، درآمدی بر روابط بینالملل، ترجمه مهدی ذاکریان، احمد تقیزاده و حسن سعید کلاهی (تهران : نشر میزان، 1383) ص 75.
. Stephan Walt, The Origins of Alliances, (Ithaca, New York: Cornel
University Press,1987, pp. 1-28.
. Wikipedia, (2005) The Free Encyclopedia, “Neo-Liberalism, 16 December”, http://www.wikipedia foundation.org/wiki/Fundraising
. عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل (تهران: سمت، 1383) ص354-350.
. اصغر یاسینی، رويكرى اقتصادي به روابط ايران و روسيه (تهران: موسسه تحقيقاتي تدبير اقتصاد، 1378) 50-47.
. منوچهر مرادی، پیشین، 1385.
. محمودرضا گلشن پژوه، پرونده هستهای ایران (2) روندها و نظرها (تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، 1384) ص228.
. منوچهر مرادی، پیشین، 1385.
. عليرضا مقدم فر، «ليبراليسم نو شكل نويني از تعديل در مكتب ليبراليسم»، روزنامه رسالت، 1388.
www.bashgah. Net /pages 3366664
. منوچهر مرادی، پیشین، 1385.
. محمود شوری، «ايران، آمريكا، شوروي»، فصلنامه همشهري، سال 2، شماره 16، 1388، 69-60.
. سيدحميد هاشمی، پرونده هستهای ایران (تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعي، 1385، ص 81.
. جهانگير کرمی، پیشین، ص 66.
. محمود مرادی، پیشین، 1385.
. محموي شوری، پیشین، 69-60.
. CACI, Analyst, (2002), U.S. Sanctions, Russian, Firms for Alleged Ties with Terrorism, cited in, www. Chinadaily. Com. Cn/en/doc/2003.
. عفيفه، عابدی، «سیاست خاورمیانهای روسیه»، نشریه راهبرد، سال هجدهم، شماره 51، 1388، 126-110 .
. Corol, saivet,( 2006), Russias Iran Dilema Russia analytical Digest.
. جهانگير کرمی، پیشین، ص 5-4.
. محموي شوری، پیشین، 69-60.
. سيدحميد هاشمی، پیشین، ص81.
. شيرين طهماسب، «ایران، روسیه و جمهوری های جنوبی شوروی سابق»، فصلنامه گفتگو، شماره12، 1375، ص59.
. Survey of Russian federation foregn policy, (2007).
. رابرت فریدمن، «روابط روسیه و ایران در دهه 1990»، مترجم داوود رضایی، فصلنامه سیاست خارجی، سال16، شماره 2، 1381، ص 381.
. جهانگير کرمی، پیشین، ص74-69.
. محموي شوری، پیشین، 69-60.
. الهه کولايي، علل و پيامدهاي توسعه روابط فدراسيون روسيه و اسرائيل (تهران: انتشارات دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، 1383) ص104.
. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، 1379.
. محمدمهدی علوي، «بازی روس ها با ایران»، تحلیل و تفسیرسیاسی، 1387.
http:/ www.bashgah.net/ pages- 1999. Html
. Arbator , A., A BM treaty and the eater Missile defence,
Oxford :oxford university press, 1995.
. آلوين تافلر، جابهجایی در قدرت، ترجمه شهیندخت خوارزمی (تهران: انتشارات نی، 1370) ص 142.
. Owen ، s , ohn, (2001), Russia ,china and the u.s newyork. P.40.
. طاهره ترابی، سپر دفاع موشکی آمریکا و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران (تهران: مرکز تحقیقات و راهبردی دفاعی، نامه دفاع، شماره2، 1388) ص 2.
. steven Hildreth, , long-Rng Ballistic Missile Defense in
Europe.CRS, 2002, PP. 92
. محمدمهدي علوی، پیشین، 1387.
. مصطفی ملكي، «سپر دفاع موشکی و شکاف در رژیم امنیتی»، فصلنامه همشهری دیپلماتیک، تهران: شماره20، 1386) ص77.