محتوای انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره)

فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی ایران، با فلسفه سیاسی امام- رحمه الله - پیوندی ناگسستنی دارد؛ چرا که اصول و آئین سیاسی اش بر آراء و اندیشه های امام مبتنی است. قوام این نظام سیاسی به دوام اندیشه های سیاسی امام بازمی گردد.
برای اینکه معیار درست و واقعی داشته باشیم و از طریق آن، به سنجش و تطبیق بپردازیم، صحیح ترین راه و منطقی ترین روش، بازخوانی و تدوین دقیق اندیشه های امام از بدو تا ختم است. در یک نگاه کلی، اصول و آئین زیر، [1] نماد اساسی فلسفه سیاسی امام است؛ که به نحوی محتوای بنیادین انقلاب اسلامی و چارچوب عملی سیستم سیاسی - جمهوری اسلامی نیز به شمار می رود:
1- حاکمیت قوانین الهی؛
2- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نقش بنیادین آنان در تمام امور کشور(از رهبری تا دهداری)؛
3- رهبری فقیه عادل و عالم؛
4- اصل خدمت نه ریاست و سلطه؛
5- ابتناء و اتکای نظام سیاسی اسلامی به رای مردم؛
6- لغو هرگونه امتیاز، انحصار و اشراف؛
7- نفی هرگونه استبداد، زور و دیکتاتوری؛
8- آزادی به عالی ترین و طبیعی ترین شکل؛
9- منع هر گونه شخصیت محوری و بت سازی؛
10- رعایت حقوق همه مردم؛
11- نظارت مردم در تمام مراحل سیاسی و حضور واقعی مردم در تمام صحنه ها؛
12- تاکید بر اصل انتخاب و میزان بودن رای مردم؛
13- عدالت اجتماعی؛
14- نفی و مقابله هرگونه سلطه طلبی و سلطه پذیری در بعد خارجی و داخلی؛
15- مبارزه با ظلم و ستم و استکبار؛
16- تاکید برشناختن و شناساندن اسلام ناب محمدی (ص) و رد هرگونه تحجر، مقدس مآبی و نفی اسلام آمریکایی؛
17- وحدت میان همه نسلها و قشرها و فرق؛ خصوصا دو مرکز مهم دانشگاه و حوزه.
بدین لحاظ، فراموش نکردن و زیر پانگذاشتن اندیشه های مترقی، نجات بخش و معزانه امام خمینی(س) یکی از شرایط مهم حفظ نظام سیاسی مستقر و پاسبانی از محتوای واقعی و حقیقی آن است. بازخوانی و قرائت همراه با تانی اندیشه های سیاسی امام، که در طول اقامتشان در فرانسه مطرح شده است، از اولویت بیشتری برخوردار است. به دلایل مختلف، تبیین نظریات ایشان در این دوره، مهم است؛ اول اینکه، اصلی ترین آرای سیاسی و غایت اصلی فلسفه سیاسی اش در این دوره مطرح و در دوره های بعد تکمیل شده است. دوم آنکه، این دوره از اندیشه های امام دو خصوصیت منحصر به فرد دارد؛ یکی، ارائه دلایل سیاسی برای نفی رژیم سلطنتی و دیکتاتوری؛ دوم، بیان آراء و نظریات سیاسی برای استقرار نظام سیاسی اسلامی و ترسیم سلوک و غایت آن. سوم اینکه، اندیشه های امام را قبل از استقرار حکومت جدید و کسب قدرت سیاسی می نمایاند و لذا به خوبی نشان می دهد که امام به عنوان رهبر مردم ایران، چه اهداف و غایاتی برای استقرار یک نظام سیاسی جدید و انحلال رژیم استبدادی شاه دارد. چهارم اینکه، امام در این دوره چهار ماهه (14 مهر57 تا 11 بهمن 57) [2] برخلاف دوره های قبل و بعد از آن، مورد پرسش خبرنگاران مختلف جهان واقع شدند و به مهمترین سؤالات سیاسی و حساس ترین مفاهیم سیاسی پاسخ دادند. (113 مصاحبه مطبوعاتی، به جز پیامهای مکتوب و سخنرانیها) [3]
نگارنده این مقاله، عزم آن دارد تا خلاصه و فشرده اندیشه های امام در این دوره پرالتهاب و بحرانی را مورد بررسی قراردهد. برای رعایت دقت و تامل لازم و تدوین صحیح و عملی، تمام آراء و نظریات امام اعم از مصاحبه ها، اعلامیه ها، پیامها، سخنرانیها و نیز اغلب حوادث و تحلیلهای این ایام را مطالعه و فیش برداری نموده و در نهایت آن را در 10 فصل تدوین کرده است و اینک خلاصه آن را به صورت زیر ارائه می نماید.
مهمترین مفاهیم و مسائلی که امام در پاریس مطرح نمودند، شامل موارد زیر است: [4]
1- نقد و نفی نظام سلطنتی؛ 2- قرائت و تفسیر امام از اسلام به عنوان دین دنیا و آخرت؛ 3- ابعاد نهضت اسلامی ایران؛ 4- غایات و خواسته های انقلاب اسلامی؛ 5- ماهیت و خصوصیات حکومت اسلامی؛ 6- حق حاکمیت مردم؛ 7- آزادی؛ 8- نقش امام و روحانیون در حکومت اسلامی.
در اینجا به موارد مذکور می پردازیم.

اول - نقد و نفی نظام سلطنتی
هر چند امام، برچیده شدن "نظام شاهنشاهی " و "سلطنتی " را در دوران حضور خود در نجف و قبل از آن در ایران، مطرح نموده و بر آن تاکید می کردند؛ ولی در این ایام بیشتر و قاطعتر بر آن پای می فشارند. اگر در سال 49 صلاح می دیدند تا جمله نفی سلطنت را از پیام خود به حجاج بیت الله الحرام حذف بکنند، اینک در اوج مبارزه، بر نظریه سیاسی اش به عنوان آئین مبارزه تاکید می کنند. نه تنها بر نفی رژیم سلطنتی تاکید می کنند؛ بلکه به نقد دیدگاهی می پردازند که به انحای مختلف فقهی یا سیاسی معتقد به حفظ سلطنت و رعایت قانون اساسی و اجرای مشروطیت هستند:
"موافقت با نظام شاهنشاهی چه به صراحت و چه به وسیله طرحی که لازمه اش بقای آن است، خیانت به اسلام و قرآن کریم و مسلمین و ایران است و هر کس با هر اسم با آن موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از آن لازم است. " [5]
لذا در پاسخ به نامه آیت الله مرعشی با صراحت می نویسند: "ما همه موظف هستیم که از پا ننشینیم تا سقوط سلسله بی حیثیت پهلوی. " [6]
استدلال امام این است که سلطنت، مساوی "استبداد و قلدری " است و لذا حکومتی عادلانه نیست: "اصل سلطنت هم از اول یک چیز سهل بود. از اول معنا نداشته است... سلطنت مساوی با استبداد و قلدری و دیکتاتوری است. " [7] از نظر امام، رژیم سلطنت، هم در اساس با فلسفه سیاسی اسلام در تضاد است وهم از حیث عملکرد و رفتارها مخالف آئین انسانیت و سیاست است.
یکی دیگر از دلایل اصلی مخالفت امام با اصل سلطنت و نظام سلطانی و شاهی، این است که این نوع نظام سیاسی به "آرای ملت " اتکا ندارد: "من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهی ایران هستم به دلیل اینکه اساسا سلطنت نوع حکومتی است که متکی به آرای ملت نیست. " [8] در فلسفه سیاسی امام، حکومتی که رای مردم و حق انتخاب آنان را نادیده بگیرد، حکومت نامشروع است و حکومت محمدرضا پهلوی چنین حکومتی بود. امام خواستار حکومتی بود که در سایه آن، مؤلفه های اصلی و اساسی فلسفه سیاسی اش تجلی یابد:
"خاندان پهلوی... که با دیکتاتوری بر ایران حکومت می کنند... هرگونه فریاد آزادی خواهی و اعتراض به دیکتاتوری را با سرنیزه خاموش کرده اند... آزادی به تمام معنا از مردم سلب شده است. هیچ گاه مردم حق انتخاب نداشته اند... گویندگان و نویسندگان یا کشته شده اند و یا زندانی هستند و یا ممنوع از گفتن و نوشتن. مطبوعات را از نوشتن حقایق محروم کرده اند و در یک کلمه تمامی مبانی بنیادی و دموکراسی را نابود کرده اند... ما که خواستار حکومت اسلامی هستیم، در سایه آن، به همه این جنایتها و خیانتها پایان داده می شود. " [9]
با این تلقی، امام با قاطعیت می گویند: "رژیم سلطنتی... خلاف حقوق بشر است... رژیم سلطنتی فاسد است همه اش ". [10]
و در نگاه امام، چنین حکومتی اولا؛ طاغوتی است و ثانیا؛ اطاعت از آن، حرام است. [11] اندیشه جایگزین امام این است که "باید اختیار دست مردم باشد. "؛ [12] لذا "هر اجتماعی، حق اولی اش این است که خودش انتخاب بکند یک چیزی را که راجع به مقدرات مملکت خودش است. " [13] امام معتقد است با روی کار آمدن رضاخان رژیم پهلوی "سه اصل اسلامی در امر حکومت " را پایمال نمود: "اول؛ لزوم عدالت در حاکم اسلامی و دوم؛ اصل آزادی مسلمین در رای به حاکم و تعیین سرنوشت خود و سوم؛ اصل استقلال کشور اسلامی از دخالت اجانب و تسلط آنها به مقدرات مسلمین. " [14]
نکته اساسی این است که امام، اندیشه سیاسی اش را در فضایی مصلحتی مطرح نمی کردند تا از آن بهره برداری سیاسی بکنند. یکی از خصوصیات مهم امام، این بود که هرگز در چنگ رویدادها نبودند؛ بلکه رویدادها در مهار او بود. از این رو، وقتی به قدرت هم می رسند(یعنی مردم می خواهند تا ایشان محور نظام باشند)، باز هم با همان شدت و علاقه می گویند: "هرگز اجازه ندهید که عده ای معدود چون گذشته تلخ استبداد بر شما حکومت کنند، اصل دموکراسی اسلامی (را) فراموش نکنید. "؛ [15] چرا که از مؤلفه های بنیادین فلسفه سیاسی امام این است که حکومت با زور و سرنیزه ممکن نیست؛ "فتح قلوب " مهم است. [16]

دوم - اسلام حکومت و برنامه دارد
امام اعتقاد داشتند که "اسلام تز دارد، برنامه دارد... برای حکومت اسلامی دستور دارد، برای تشکیلاتش دستور دارد... برای تحرک جامعه دستور دارد. " [17] امام با صراحت می گویند: "این غفلت کردن از اسلام بود که اسلام را به یک ورق شناخته بودند... این دو طائفه [18] اسلام را به تمام معنا نشناختند که اسلام چی است. اسلام، نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش، به خصوص مادیات است؛ هر دو را دارد. یعنی اسلام و قرآن کریم آمده است که انسان را به همه ابعادی که انسان دارد، بسازند او را، تربیت کنند او را. " [19] به همین دلیل نوید؛ می دهد: "آن رژیمی که ما می خواهیم یعنی: "اسلام، اسلامی است که در آن "دموکراسی مندرج است و مردم آزادند " [20] و لذا "والله اسلام، تمامش سیاست است "، از شعارهای محوری امام می شود:
یکی دیگر از مبانی اسلامی امام، این است که خاستگاه اسلام را "ضعفا " و پابرهنه ها و محرومین می داند که هم بر تمام اغنیا برتری دارند و هم به لحاظ کیفی بر آنها امتیاز: "اسلام از توی ضعفا پیدا شده است.
از اغنیا که پیدا نشده است. از این گداهای مدینه و مکه اسلام پیدا شده. از این بیچاره ها و ضعیفها اسلام، پیدا شده است. " [21] جنگ فقر و غنا یکی از اصول سیاسی امام است که در اواخر عمرشان مطرح ساختند. امام همواره تاکید داشتند که حکومت برای محرومان است و لذا همواره از مسؤولان نظام می خواستند که پیوند خود را با ملت و ضعفا و محرومان قوی تر کنند؛ چرا که در نگاه ایشان هر گاه: "قوه علما از قوه ملت جدا شد، دیگر نمی توانند یک کاری انجام بدهند. " [22]

سوم - غایات و خواسته های انقلاب اسلامی
امام دو روز پس از ورود به پاریس، خواسته های مقدماتی ملت را در پیامش به طلاب، دانشجویان و دانش آموزان سراسر کشور این گونه بر می شمارد: "رسیدن به سعادت "، "آزادی "، "استقلال "، "حکومت عدل اسلامی "، "عدالت حقیقی " و "برخورداری از نعمت های الهی ". [23] در پیامی دیگر، امام این گونه تاکید می کنند: "در این نهضت مقدس، تشکیل حکومت اسلامی سرلوحه اهداف آن است و ضمانت از آزادی و استقلال از ثمرات آن. " [24] در حقیقت، امام بر شعار عمومی و اساسی مردم صحه گذاشتند که فریاد بر می آوردند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
زمانی که رژیم در سراشیبی سقوط قرار می گیرد و دولت نظامی ازهاری قدرت را در دست می گیرد، امام در پیامی به ملت ایران غایت اصلی انقلاب مردم را بیان نموده و بار دیگر، مؤلفه اصلی فلسفه سیاسی خود و انقلاب ایران را مشخص و آشکار می نمایند: "هدف همان است که در سخنرانیها و اعلامیه های خود ذکر نموده ام:
الف - سرنگونی سلطنت پهلوی و رژیم منحوس شاهنشاهی. ب - به پاداشتن حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام، متکی بر آرای ملت. " [25]
همچنین در نگاه امام، "رهایی مردم از قید و بند استعمار و استبداد " [26] نیز جزء اهداف مبارزه بوده است.
"همه با هم حق خواستید، حق خودتان را خواستید، آزادی خواستید، استقلال خواستید، جمهوری اسلامی خواستید، به حمدالله آزادی برای شما حاصل است. الآن ازهیچ کس نمی ترسید؛ ولی باید از خودمان بترسیم، باید از خدا بترسیم. " [27]

چهارم - ماهیت و خصوصیات حکومت اسلامی
همان طور که گذشت، فلسفه حکومت در اسلام از نظر امام "خدمتگزاری " است نه ریاست و سلطه و استیلا. امام بارها و بارها بر این اصل تاکید نمودند. آن هنگام که عازم پاریس بودند نیز بر این نکته اشاره کردند که: "فعلا عازم پاریس شدم تا با تمام مشکلات به وظیفه دینی خود که خدمت به کشور اسلامی است و مردم محروم وطنی است، موفق گردم. " [28] زیرا از نظر امام، همه ما خدمتگزار این مردم و وطن خودمان هستیم. [29] ماهیت حکومت اسلامی از نظر امام، "نفی زور و سرنیزه " و مبارزه با آن است: "با سر نیزه نمی شود یک ملتی را... خاموش کنند و بگویند که شما باید در حال اختناق تا آخر باشید. این موقتی می شود؛ اما دائمی نمی شود. "؛ [30] لذا از نظر امام، حکومت اسلامی نمی تواند با زور و سرنیزه توام باشد. با این نگرش، امام پس از پیروزی انقلاب بلافاصله به مردم اعلام می کند:
"هرگز اجازه ندهید که عده ای معدود چون گذشته تلخ استبداد بر شما حکومت کنند. " [31] و بلافاصله تاکید می کنند که:
"اصل دموکراسی را فراموش نکنید. " [32] حکومت مطلوب امام، حکومتی است که مردم در آن حق و توان برکناری بالاترین مقام حکومت؛ یعنی رهبر را دارند. در نگاه امام هر گاه حاکم، شرایط لازم اسلامی را برای رهبری نداشت، "معزول می شود " و "ملت هم باید او را کنار بگذارند. " [33] به قول امام، مثل دوره سلطنت و شاه نیست که همه مردم از او بترسند و او نیز خوف این را نداشته باشد که عزلش می کنند؛ چون عزلی در کار نیست و او هر چه دلش خواست انجام می دهد؛ [34] بلکه مردم در این نوع حکومت بازیگر واقعی اند هم حاکم و تمام مسؤولان را برمی گزینند و هم می توانند در موقع لازم آنان را عزل نمایند:
"آنکه ما می خواهیم، یک حکومت عادلی و یک رژیم عادلی و یک هیات حاکمه عادلی که مورد اطمینان جامعه باشد و برای جامعه خدمت کند. " [35] و "در حکومت اسلامی... عدالت است "؛ [36] "مثل حکومت شاه نیست تا وقتی یک چیزی مردم علیه حکومت گفتند، عده ای را بکشند. "؛ [37] "ما رژیمی می خواهیم که رژیم عدالت باشد. " [38]
امام در تعریف و توصیف جمهوری اسلامی و حکومت دینی می گویند: "رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی شود. آن رژیمهای جمهوری هم که استبدادی هستند در اسم جمهوری هستند، در محتوا سلطنتی هستند. " [39] یکی از وجوه تمیز حکومت اسلامی در اندیشه امام، "عدم استبداد " است. اصولا استبداد خصلتی است که هر گاه بروز کند، اسلامی بودن حکومت حتی حکومت مبتنی بر قواعد الهی را با حضور عالمان دین، از میان می برد. امام در مورد ماهیت حکومت آینده می گویند:
"با قیام انقلابی ملت، شاه خواهد رفت و حکومت و دموکراسی و جمهوری اسلامی برقرار می شود. و در این جمهوری، یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد. حقوق مردم خصوصا اقلیتهای مذهبی محترم بوده و رعایت خواهد شد... نه به کسی ظلم می کنیم و نه زیر بار ظلم می رویم. " [40]
امام به نقش مردم در حکومت اسلامی اشاره می کنند و از آن، به عنوان یکی از اساسی ترین مؤلفه جمهوری اسلامی یاد می کنند:
"ماخواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای عمومی. شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیان کنونی جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد. " [41] امام گامی فراتر از غرب می نهند و می گویند: "آن دموکراسی که ما می خواهیم به وجود آوریم، در غرب وجود ندارد. "؛ [42] زیرا در نظر امام: "دموکراسی اسلام، کاملتر از دموکراسی غرب است. " [43]
اوج نقش مردم در فلسفه امام، این نکته است که در اواخر عمرشان در جواب نامه آیه الله مشکینی نوشتند:
"اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنهاهم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهرااو مورد قبول مردم است. در این صورت او ولی منتخب مردم می شود و حکمش نافذ است. " [44]
زیرا در فلسفه سیاسی امام امت(س)، "حکومت اسلامی، حکومتی است که اولا صددرصد متکی به آرای ملت است، به شیوه ای که هر فرد ایرانی احساس کند با رای خود، سرنوشت خود و کشور خود را می سازد. "؛ [45] "حکومتی که کوچکترین فرد ایرانی بتواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر از بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد. " [46] و لذا از نظر امام، "کسانی باید ایران را رهبری کنند که کاردان و امین و صددرصد مورد اعتماد ملت و متکی به آرای آنها باشند و شایستگی آنها را ملت بر حسب ضوابط اسلامی احراز کرده باشد. " [47]
"هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده دهد و در غیر این صورت، اگر به خلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است. "؛ [48]
چراکه از نظر امام، "حکومت باید مسؤول باشد پیش ملت. " [49] به همین دلیل، امام به رخ جهانیان می کشد که وقتی پیروز شدند، "ان شاءا... همه خواهند دید که انتخاب آزاد و مجلس سالم " و "حکومت اسلامی و دموکراسی حقیقی " یعنی چه ؟ "
پنجم - حق حاکمیت مردم
در فلسفه سیاسی امام، حق حاکمیت مردم، به کرات دیده می شود. امام پنج روز پس از ورود به پاریس تاکید کردند: "هر ملتی حق دارد خودش تعیین کند سرنوشت خود را. [50] بنیادی ترین اندیشه سیاسی امام در این جمله است که می فرمایند:
"ما فریادمان این است که باید این ملت هر چه دارد مال خودش باشد و خودش اداره خودش بکند. " [51]
امام این حق را، حق مسلم می داند که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند. [52] به همین دلیل امام صریحا می گویند: "باید این رژیم جای خود را به رژیمی بسپارد که مبعوث ملت مسلمان باشد. " [53] و امام خود از اولین کسانی هستند که به آرای خود پایبندی نشان دادند: "من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارند، دولت تعیین می کنم. " [54] و نیز فرمودند: "مردم چون خواست خود را در من می دیدند، به من روی آوردند. " [55]
امام به صراحت می فرمایند:
"باید اختیار دست مردم باشد. این یک مساله عقلی (است) هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کس باید دست خودش باشد. " [56]
و لذا خالصانه نوید می دهند که:
"ان شاءالله اگر حکومت اسلامی به پا شود، همه امور بر طبق دلخواه ملت ان شاءالله حاصل می شود. " [57]

ششم - آزادی
آزادی از مفاهیم بغرنج در فلسفه سیاسی خصوصا فلسفه سیاسی مسلمانان است. تفاسیر مختلف باعث شده است تا آزادی به عنوان "حق طبیعی " و "خدادادی " تا سر حد کفر و یا حتی "کفر در کفر " کشیده شود. [58] اما امام آزادی را نه تنها مغایر با اسلام معرفی نکردند؛ بلکه آن را جزء شعارهای اصلی و بنیادین انقلاب و جمهوری اسلامی قرار داده و اغلب از آن، به عنوان یک ارزش الهی یاد نمودند. امام می گویند:
"یکی از بنیادهای اسلام، آزادی است. انسان واقعی ملت مسلمان فطرتا یک انسان آزاد شده است. " [59]
امام، آزادی را لازمه انسانیت می دانند که مطابق اصل توحید باید با آزادی و حریت، عبودیت را فقط برای ذات اقدس حق تجربه کند.
از نظر ایشان، هرگاه به اصل آزادی و حریت انسان خدشه ای وارد گردد، عبودیت غیرالهی ممکن و محقق خواهد شد. نظر مهم و بنیادی امام این است:
"مطابق اصل توحید، انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او، اطاعت خدا باشد. براین اساس، هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهایی دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند و ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملتی را از آزادی محروم کند. " [60]
بر اساس اندیشه فوق، انقیاد نوعی ذلت و تباهی برای انسان محسوب می شود.
امام در مورد آزادی در نظام سیاسی اسلام معتقدند: "در یک رژیم اسلامی، آزادی صریح و کامل خواهد بود. تنها آزادیهایی به ملت داده نخواهد شد که بر خلاف مصلحت مردم باشد. " [61] و "ما می خواهیم مملکتمان را آزاد کنیم، اختناق در مملکت ما نباشد " و "می خواهیم شما آزاد باشید. "؛ [62] زیرا از نظر امام، آزادی را قرآن "توصیه کرده است. " [63] و در زمان ائمه و پیامبر نیز آزادی بوده و همه، حرفهایشان را می زدند؛ لذا تاکید می کنند ما "حجت داریم " و نباید از آزادی بترسیم. [64] با چنین رویکردی، امام از ملت می خواهند مواظب باشند تا آزادی مخدوش و محدود نشود تا حرف شیاطین که می گفتند، ایران قابلیت دموکراسی، عدالت، آزادی را ندارد، تحقق نیابد:
"شیاطین می خواهند منعکس کنند که ایران قابل دموکراسی نیست. ایران قابل عدالت نیست، ایران قابل آزادی نیست. باید ای برادران من نگذارید که این مسائل پیش بیاید و این گفتارهای نامربوط گفته بشود. " [65] زیرا: "ما برای حیات زیر سلطه غیر ارزش قائل نیستیم. ما ارزش حیات را به آزادی و استقلال می دانیم " [66] برای اینکه: "من از روزگار سیاه و اختناق و اسارت بیمناکم. " [67] لذا: "از ملت تقاضا دارم که نگذارند... آزادی که به دست آمده است، مبدل به اختناق بشود. " [68]

نتیجه گیری
در پایان این مقاله، نتیجه ای که از مباحث سیاسی امام گرفته می شود، ارائه می گردد. لازم به ذکر است هر چند این نوشته به اختصار و ایجاز، اندیشه های امام در این دوره حساس و پرحادثه را به تدوین و نظم کشانده؛ اما تصریح می شود که امهات آن را فروگذار نکرده است. لذا نتیجه ای که از آن ارائه می شود، محصول دقیق مباحث سیاسی امام خواهدبود.
1- امام نه تنها با رژیم سلطنتی به عنوان یک نظام غیرمشروع، طاغوتی و ضد مردمی و غیرقابل قبول و تحمل، مبارزه می کنند؛ بلکه در طول این مدت اندیشه های کسانی را که به نحوی خواستار حفظ سلطنت منهای حکومت هستند نیز مورد نقد قرار می دهند.
2- امام با نفی و نقد رژیم سلطنتی، بدیل محکم و همه پسندی تحت عنوان "جمهوری اسلامی " به عنوان نظامی الهی - مردمی ارائه می نمایند. سلوک و ضوابط بنیادین نظام سیاسی امام متصف به قوانین اسلام و متکی به آرای مردم، در تمام مراحل و مراکز است.
3- مهمترین اندیشه امام در این وادی، معرفی اسلام به عنوان یک مکتب سیاسی و عبادی است که هم به دنیای انسانها نظر دارد و هم به آخرتشان. این اندیشه امام، کارکردی دوگانه داشت؛ یکی، مبارزه با کسانی که هیچ بهره ای از اسلام نداشتند و با حکومت آن مخالف بودند، دوم مبارزه با جریان یا اشخاصی که دم از اسلام و دین می زدند، ولی ترجیح می دادند که دین از سیاست جدا باشد.
4- نتیجه چهارمی که از مباحث سیاسی امام حاصل می شود، این است که این رهبر الهی و مردم گرا، انقلاب و قیام را در انحصار هیچ صنف و گروهی قرار نمی دادند. احتجاج ایشان این بود که همه ملت به پا خاسته و نهضت از متن تمامی ملت جوشیده است.
5 - امام غایات و خواسته های اساسی و بنیادین این نهضت را در واقعی ترین شکل و آرمانی ترین حالت، در این می دانستند که بااین انقلاب و تاسیس نظام جمهوری اسلامی، "سعادت "، "عدالت "، "آزادی "، "استقلال "، "برخورداری از نعم الهی "، "رهایی از تمام قیود استعماری و استبدادی " محقق خواهد شد. و امام این اهداف را در رعایت الگوی سیاسی "جمهوری اسلامی مبتنی بر ضوابط اسلام و متکی بر آرای ملت " متصور می دانستند.
6- ماهیت این نظام سیاسی در نگاه امام عبارت بوده است از: خدمتگزاری، دموکراسی، عدالت حقیقی، مسوولیت حکومت در برابر ملت، رضایت و پذیرش مردمی. همه اینها از نظر امام در صورتی حفظ می شود که قاعده سیاسی، ابتنای نظام به قوانین اسلام و اتکای حکومت به آرای مردم در جریان مستمر باشد.
7 - از نظر امام، در حکومت اسلامی حق حاکمیت و تعیین سرنوشت از آن مردم است. مطابق آرای امام، همه کس و همه چیز در نظام سیاسی اسلام و جمهوری اسلامی ایران، تابع مردم است و هیچ زور و تحمیلی نباید به وجود بیاید. امام بارها مطرح نمودند که حکومت مبعوث مردم است و حاکمان خدمتگزاران و تابعان مردم اند.
8- در نگاه امام، آزادی حق خدادادی و طبیعی بشر است و به عنوان حق اولیه محسوب می شود. امام در این مباحث مکرر در مکرر اعلام می کنند که اسلام مرکز و پناهگاه آزادی است و آزادی از بنیادهای دین اسلام است و در حکومت اسلامی آینده، آزادی به نحو کامل و حقیقی وجود خواهد داشت و استدلال می کنند، مطابق اصل توحید، لازمه عبودیت الهی، آزادی است. بنابراین، هیچ کس حق سلطه بر دیگری را ندارد.

پی نوشت:
[1]. هر کدام از موارد17گانه، به سخنان و آرای صریح و روشن امام مستند است که برای رعایت اختصار، ذکر نگردید.
[2]. امام ساعت 18 روز جمعه 14 مهر1357 وارد پاریس شدند و چهار ماه بعد در ساعت 30/9 صبح روز جمعه 12بهمن‏1357 به ایران بازگشتند.
[3]. مصاحبه های امام در پاریس - نوفل لوشاتو - در کتاب "طلیعه انقلاب اسلامی‏ " جمع‏آوری شده و نیز در جلدهای 1و2و3 صحیفه نور آمده است.
[4]. امام به موارد دیگری هم پرداختند؛ ولی از حوزه بحث ما خارج است؛ از جمله، مبارزه با استکبار و استعمار و قدرتهای مداخله گر مانند: امریکا، شوروی سابق و انگلیس و اسرائیل.
[5]. ر. ک: صحیفه نور، ج 1، ص 590. امام در اینجا نظرات "آیت الله‏ " شریعتمداری و نیز پیشنهاد مرحوم بازرگان و میناچی را نقد می کنند.
[6]. ر. ک: همان، ص 601 و نیز مراجعه کنید به خاطرات هاشمی رفسنجانی‏دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، مرکز نشر معارف انقلاب، تهران، 1376، ج 1، ص‏133-134.
[7]. ر. ک: کوثر(مجموعه سخنرانی های حضرت امام خمینی)، جلداول، ص‏506.
[8]. ر. ک: همان، ص‏506.
[9]. ر. ک: همان، صص‏549 -550.
[10]. ر. ک: کوثر، جلد سوم، ص 212. امام این مطلب را یک روز پس از ورود به تهران در13 بهمن‏1357 مطرح نمودند.
[11]. کوثر، جلد 2، صص 285 -287.
[12]. صحیفه نور، ج 2، ص 554.
[13]. ر. ک: کوثر، جلد3، ص 315. سخن امام به مناسبت‏بازگشایی مدارس در 1/12/1357 یعنی ده روز پس از پیروزی انقلاب.
[14]. ر. ک: صحیفه نور، جلد 1، ص‏99. سخنی از امام در دوم فروردین‏1343. همچنین امام در سخنرانی 11/9/1341 پس از لغو تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی فرمودند: "ای دولتها !ای بیچاره ها !فتح مملکت که چیزی نیست، فتح قلوب مهم است. " (ر. ک: صحیفه نور، ج اول، ص‏49).
[15]. ر. ک: صحیفه نور، ج 21و نیز کتاب تبیین، شماره 10.
[16]. سخنی از ناپلئون بناپارت.
[17]. کوثر، جلد 1، صص 271- 272.
[18]. منظور امام متحجرین و متجددین افراطی است.
[19]. کوثر، جلد 2، ص‏7.
[20]. صحیفه نور، ج‏3، ص‏43.
[21]. همان، ص‏199.
[22]. کوثر، جلد3، ص 491. (کلامی از امام در13/1/58)
[23]. کوثر، ج 2، صص 85 -86.
[24]. ر. ک: صحیفه نور، ج 1، صص 590 -592.
[25]. صحیفه نور، ج 2، ص 204، بخشی از پیام امام خطاب به مردم کردستان، (14/8/57).
[26]. همان، ص 245.
[27]. همان، ص 490.
[28]. کوثر، جلد3، ص‏556. (سخنان امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 24/1/58).
[29]. صحیفه نور، ج 1، ص 592.
[30]. همان، ص 600.
[31]. صحیفه نور، جلد 1، ص 592.
[32]. کوثر، ج‏3، ص 315.
[33]. کوثر، جلد 2، ص‏507.
[34]. ر. ک: کوثر، ج 2، ص‏287.
[35]. ر. ک: کوثر، ج 1، ص 508.
[36]. همان، ص 660.
[37]. همان، ص 660.
[38]. صحیفه نور، ج 2، ص 58.
[39]. همان، ص‏103.
[40]. همان، ص 160.
[41]. همان، ص 164.
[42]. همان، ص‏216.
[43]. همان، ص‏216.
[44]. ر. ک: صحیفه نور، ج 21، ص‏129، (9/2/68).
[45]. ر. ک: صحیفه نور، ج‏3، ص‏36.
[46]. همان، ص‏37.
[47]. همان، ص‏37.
[48]. همان، صص 85 -86.
[49]. کوثر، ج‏3، ص 238.
[50]. ر. ک: صحیفه نور، ج‏3، ص‏157(با کمی تغییر در قسمت دوم جمله. البته چنین محتوایی در سخنرانی‏های امام موجود است.)
[51]. همان، ص 450.
[52]. همان، ص 491.
[53]. همان، ص‏546.
[54]. صحیفه نور، ج 2، ص 102.
[55]. از سخنرانی امام در بهشت زهرا، 12بهمن‏1357.
[56]. صحیفه نور، ج 21، ص‏129(اصل جمله را در بند پنجم این نوشتار با کد پانویس‏73 آورده‏ایم).
[57]. کوثر، ج 2، ص‏287.
[58]. همان، ص 491.
[59]. صحیفه نور، ج 2، ص‏56.
[60]. صحیفه نور، ج‏3، ص 68(مصاحبه امام با تایمز لندن 18/10/57).
[61]. همان، ص 114.
[62]. کوثر، ج‏3، ص‏256(سخنی از امام در تاریخ‏19/11/57).
[63]. همان، صص‏256-257 و289.
[64]. صحیفه نور، ج‏3، ص‏369. - کوثر، ج‏3، ص‏289، (26/11/57).
[65]. همان، ص 328.
[66]. همان، ص‏359 (پیام امام به مناسبت ترک تهران و عزیمت‏به قم).
[67]. همان، ص‏419. (18/12/57).
[68]. همان، ص 452 (3/1/58).