برژیسنکى و بحران‏هاى آمریکا

زى بیگنیو برژیسنکى (Zbigniew Brzezinski) استاد علوم سیاسى دانشگاه جان هاپ کینز آمریکا، مشاور فعلى مرکز مطالعات استراتژیک بین المللى و مشاور امنیت ملى آمریکا در دوران ریاست جمهورى جیمى کارتر (Gimmy Carter) در سال هاى 1977 تا 1981 م / 1355 تا 1359 ش. پس از نگارش کتاب شکست بزرگ، ظهور و سقوط کمونیسم در سال 1989 / 1368، در کتاب جدید خود به نام خارج از کنترل: اغتشاش جهانى در طلیعه قرن بیستم و یکم First _ Global turmoil on the Eve of the Twenty :OUT OF CONTROL) (century که در سال 1993 / 1372 در نیویورک چاپ شد، پا را فراتر از مرور وقایع سیاسى، اقتصادى و اجتماعى قرن بیستم مى نهد و با اشاره به شواهد موجود، آن را قرنى عنان گسیخته و خارج از کنترل مى نامد که حتى جامعه امریکا را نیز در برگرفته است. وى در بخشى از این کتاب، بیست معضل و بحران اساسى موجود در جامعه آمریکا را بیان مى دارد. به عقیده او، چنانچه این کشور، رفع معضلات بیست گانه را در رأس برنامه هاى بازسازى آمریکا قرار ندهد، توانایى کسب رهبرى جهان را نخواهد یافت. این معضلات عبارتند از:
1. بدهى (در حال حاضر (1993) بدهى مالى آمریکا به بیش از چهار تریلیون دلار (چهار هزار میلیارد دلار) بالغ مى شود که این رقم در سال 1991 کسرى بودجه اى نزدیک به 400 میلیارد دلار به همراه داشته است). این بدهى که هر روز هم افزایش مى یابد، بار سنگین بر دوش آینده آمریکا خواهد گذاشت؛ بارى که افزون بر ایجاد بحران، جنبه تخریبى نیز خواهد داشت.
2. کسرى موازنه تجارى؛ کسرى موازنه، آمریکا را وادار به اخذ وام مى کند و این در حالرى است هم اکنون آمریکا بدهکارترین کشور جهان است. کسرى موازنه، برخى از بخش هاى کلیدى تولید و اشتغال را تهدید مى کند و از این رو، در افزایش بیکارى در سطح ملى تأثیر مى گذارد.
3. کاهش سطح پس انداز و سرمایه گذارى؛ این معضل کما بیش تحت تأثیر نظام مالیاتى کشور است که تا حدى از بهره هاى خاصى طرفدارى مى کند و به جاى سرمایه گذارى، مصرف را تشویق مى کند؛ به طورى که سطح پس انداز و سرمایه گذارى در آمریکا، بسیار پایین تر از سطح معمول در مقایسه با رقباى اقتصادى این کشور است و این معضل، نقش رهبرى جهانى آمریکا در تحقیق و توسعه را کاهش خواهد داد.
4. فقدان قدرت رقابت صنعتى؛ با وجود نشانه هایى که حتى در بهبود وضعیت پریشان صنعت اتومبیل سازى در دست است، فقدان هر گونه برنامه دراز مدت ملى (در برابر اروپا و ژاپن)، بر وخامت اوضاع افزوده است و این در حالى است که از نقش تخریبى وابستگى به واردات، سخنى نگفته ایم.
5. کاهش سطح رشد تولید؛ با وجود سطح نسبتاً بالاى تولید در آمریکا سرعت رشد آن در مقایسه با رقباى اصلى آمریکا، بسیار کندتر بوده است و مهم تر این که تحت تأثیر نا آرامى ها و اعتصابات کارگرى و کاهش اخلاق کارى هم قرار گرفته است.
6. وضع نامناسب بیمه هاى درمانى؛ با وجود مبالغ هنگفتى که صرف هزینه هاى درمانى شده است، هنوز ده ها میلیون آمریکایى بدون درمان مناسب باقى مانده اند، و سطح متوسط عمر به طور قابل توجهى کاهش یافته، سطح مرک و میر کودکان نسبت به کشورهاى اروپایى و ژاپن افزایش پیدا کرده است.
7. کیفیت ضعیف آموزش متوسطه؛ در این مورد نیز با وجود سطح نسبتاً بالاى هزینه هاى آموزشى از درآمد ناخالص ملى، جوانان آمریکایى در مقایسه با جوانان کشورهاى اروپایى و ژاپنى، بى سواد رها شده اند و در نتیجه، نزدیک به 23 میلیون بزرگ سال آمریکایى عملاً بى سواد مانده اند.
8. زوال شالوده هاى اجتماعى و انحطاط ارزش هاى مدنى؛ این معضل، شهرهاى بزرگ آمریکا را فرا گرفته است و محله هاى فقیر نشین شهرى در وضعى شبیه به کشورهاى جهان سوم قرار دارند و این در حالى است که از تعمیرات ضرورى شاهراه ها و پل ها و کارآیى سیستم سریع حمل و نقل، راه آهن، کمبود فاضلاب، سدها و دیگر پدیده هاى اجتماعى جدید سخن به میان نیاورده ایم.
9. حرص و طمع طبقه ثروتمند؛ این معضل با نظام مالیاتى تصاعدى آمریکا، تضادى اساسى دارد. در سال 1991، 46/5 درصد از مجموع در آمد مرفه ترین طبقه و 3/8 درصد از مجموع درآمد فقیرترین طبقه مردم آمریکا به مالیات اختصاص داشت. طبقه حریص در موارد بسیار، کاملاً آماده است که براى ثروتمند شدن به غیر قانونى ترین اعمال دست بزند. ارقام صحیح این گونه اعمال را مى توان در پر فروش ترین کتاب سال به نام سلول دزدان (THE den Of Thieves) مطالعه نمود. هم چنین تعداد بسیار زیادى شرکت هاى سهامى عام براى پول نزولى که اغلب نیز در ارتباط با بازار سهام بورس است دندان تیز کرده اند و در سطحى بسیار بالاتر از این میزان، در کشورهاى اروپاى غربى و ژاپن وجود دارد.
10. نارضایتى ناشى از نظام قضایى؛ با وجود اشتغال بیش از یک سوم حقوق دانان جهان در آمریکا و نیز صرف سه درصد از درآمد ناخالص ملى آمریکا براى نظام قضایى (سه برابر بیشتر از آن چه در کشورهاى رقیب آمریکا هزینه مى شود) و با توجه به تأثیر غیر قابل تصور آن بر کسب و کار، نارضایتى از نظام قضایى آمریکا در دنیا بى سابقه است.
11. ریشه دواندن مشکل فقر و تبعیض نژادى؛ شرم آور است که 32/7 درصد از سیاه پوستان آمریکا (یعنى یک نفر از هر سه سیاه پوست) برابر آمار سال 1992 زیر خط فقر زندگى مى کنند و این در حالى است که تنها 11/3 درصد از سفید پوستان آمریکا در همین شرایط به سر مى برند و به این نسبت در مجموع 35/7 میلیون آمریکایى (با احتساب چندین میلیون بى خانمان و درمانده) در شرایطى زندگى مى کنند که در شأن «قدرت بلا منازع جهانى آمریکا» نیست.
12. گسترش جنایت و خشونت؛ این وضع تا حدى محصول معضلات فوق است (با توجه به این که 12 درصد از زندانیان با این نوع جرایم در زندان به سر مى برند) و به دلیل دست رسى فوق العاده آسان و بى حد و مرز به سلاح هاى کشنده، بسیار اسفناک تر مى شود؛ زیرا اسلحه موجود در دست افراد عادى - و حتى جنایت کاران - به مراتب بیشتر از سلاح هاى موجود در ارتش هاى جهان است. با توجه به فرهنگ خشونت که ارمغان فیلم هاى تلویزیونى و سینمایى است، میزان قتل و خشونت به بالاترین حد خود در کشور متمدنى چون آمریکا رسیده است.
13. گسترش فرهنگ اعتیاد؛ این معضل به عنوان وسیله اى براى گریز روانى و ثروت اندوزى فورى، با درآمدى بیش از صد میلیارد دلار در سال، بخش اعظم مراکز فقیر نشین آمریکا را در برگرفته است و گاهى از این حد فراتر رفته و به مراکز شهرهاى بزرگ نیز کشانده شده است.
14. رشد روحیه نا امیدى اجتماعى؛ این عامل نه تنها در میان طبقه فقیر جامعه امروزى و طبقات بى خانمان و به ویژه جوانان سیاه پوست شهر نشین آمریکا چهره اى نمایان به خود گرفته است، بلکه چندین میلیون انسانى را که نسل دوم باقى مانده از نسل سوم آلوده به رفاه اجتماعى هستند نیز، در بر مى گیرد.
15. بى بند و بارى جنسى؛ این عامل به شیوه زندگى مردم آمریکا تسلط یافته است و شالوده و اساس پیوندهاى خانوادگى را با رشد پدیده اى به نام تک والدین تهدید مى کند و ارزش هاى اولیّه اجتماعى را در هم مى ریزد. این در حالى است که از بیمارى ایدز، که یکى از دهشتناک ترین عواقب آن است، سخنى به میان نیاورده ایم.
16. تبلیغ و گسترش فساد اخلاقى؛ از طریق وسایل بصرى تحت عنوان وسایل تفریح و سرگرمى، گسترش روابط جنسى و خشونت را به عنوان وسیله اى براى جلب نظر بینندگان خود هدف قرار داده، در واقع ارضاى آنى تمایلات نفسانى را تبلیغ و ترویج مى کنند.
17. روحیه بى تفاوتى در میان اقشار جامعه؛ گسترش بى تفاوتى، هر گونه روحیه خدمت، ایثار و از خود گذشتگى فردى در دفاع از حکومت ملى را از بین مى برد.
18. ظهور چند فرهنگ بالقوه تفرقه افکن؛ که از یک سو معرف پذیرش بى قید و شرط اصل تنوع پذیرى آمریکاست و از سوى دیگر تهدیدى براى آمریکا چند نژادى است که بر وحدت ملى و برابرى اجتماعى متأثر از یک زبان واحد و آداب و سنن و ارزش هاى سیاسى مشترک تأکید دارد.
19. ظهور بن بست در نظام سیاسى؛ تأثیر این معضل سبب مى شود که رأى دهندگان احساس کنند که حکومت آنها دور از دست رس غیر، مسئول و فاسد است و منافع خاص طبقات مرفه جامعه را در نظر مى گیرد و طبقات برگزیده سیاسى، از فرصت هاى غیر عادلانه اى براى اشتغال دائمى پست هاى سازمانى مراکز دولتى برخوردار مى شوند.
20. گسترش فزاینده احساس پوچى معنوى؛ امروزه این احساس در میان بسیارى از مردم جامعه که باورهاى اسطوره اى داشته اند، اما اکنون مراسم مذهبى را بیگانه با معضلات خود مى بینند، رایج شده است. در این میان کلیساها نیز ناتوان از مقابله با بى بند و بارى و تخریب فرهنگى هستند.1

پی نوشت:
1. زى بیگنیو برژیسنکى، خارج از کنترل: اغتشاش جهانى در طلیعه قرن بیست و یکم، ترجمه عندالرحیم نوه ابراهیم، انتشارات اطلاعات، تهران 1372، ص 119-122.