امام خمینى؛ روحانیت و نظام سیاسى

بنابر این، تبیین نقش و میزان تإثیر گذارى نیروهاى اجتماعى بر فرایندهاى سیاسى، کنکاش درباره ماهیت و کارکرد این نیروها، از ضروریات جامعه کنونى ماست.
در این میان، روحانیت شیعه که در تاریخ معاصر ایران بویژه پس از نهضت امام خمینى (ره) بر حیات سیاسى این کشور تإثیر بسزایى بر جاى گذاشته است، جایگاه ویژه اى دارد. بدین ترتیب، نقطه عزیمت ما، شناخت و بررسى روابط پیچیده میان این بخش از جامعه سیاسى و حکومت اسلامى در ایران مى باشد.
تإسیس جمهورى اسلامى در ایران توسط معمار بزرگ آن، امام خمینى (ره)، حمایت گسترده روحانیون و حضور آنان در بخشهاى مهمى از سازمان حکومت را به دنبال داشت. این وضعیت، موجب تداخل و تطابق منابع و اهداف نهاد روحانیت بانظام سیاسى و ایجاد نوعى تعلق و همنوایى میان این دو شده است. مهمترین عامل پیوند دهنده روحانیت به نظام سیاسى، بر پایه تمایلات ایدئولوژیک استوار گردیده که همانا مبتنى بر فرهنگ شیعى است.
چنانکه   جان فوران  هم مى گوید، در میان فرهنگهاى گوناگون مخالفت در دهه 1970، اسلام مبارز موفق شد قدرت دولتى را به دست گیرد. علیه شاه، جاذبه و صراحت و صداقت شخصى و نظرات امام خمینى در مسائل مهم سیاسى، به دلیل موضعگیرى سازش ناپذیر و دراز مدت ایشان علیه شاه در صف اول جاى گرفت. به نظر وى، امام خمینى توانست اسلام مردم گرایى ارائه دهد که براى گروههاى مختلف اجتماعى جاذبه داشت؛ هر چند که پایگاه اولیه اجتماعى اش در صفوف برخى از علما، طلاب دینى و     بود. (1)
بدین سان، امام خمینى در رإس ترکیبى نیرومند که به طور عمده از میان شاگردان و پیروان وى بودند، توانست حکومت اسلامى را جایگزین رژیم پیشین کند. حکومتى که بر آرا و نظریات وى، که توسط شاگردانش تفسیر و ترویج مى شد، استوار بود. بدین ترتیب، دو متغیر قابل اعتنا وجود دارد که این مقاله مى بایست از آن بهره جوید. نخست، آرا و نظریات سیاسى امام درباره روحانیت و رابطه آن با نظام سیاسى و دیگرى، ساخت روحانیت و گونه هاى موجود در درون این ساخت که به طور طبیعى رفتار سیاسى متفاوتى از خود بروز داده اند.
اکنون به این پرسشها باید پاسخ داد که: آیا رابطه روحانیت که بخش مهمى از ساخت حکومت را در دست دارد با نظام سیاسى جدید کاملا حمایتى است؟ یا اینکه روحانیت تقاضاها و مطالبات خود رانیز وارد سیستم سیاسى مى کند؟ اینکه برخى معتقدند؛ روحانیت باید از دولتها مستقل باشد چه تإثیرى در رابطه روحانیت و نظام سیاسى بر جاى مى گذارد؟ و اساسا این استقلال به چه معنى است؟ پیش از یافتن پاسخ براى پرسشهاى فوق، ذکر چند نکته ضرورى به نظر مى رسد:
یکم: روحانیون به عنوان مهمترین مدافعان انقلاب اسلامى عمدتا از شاگردان و پیروان امام خمینى (ره) به شمار مىآیند و در مبانى کنش سیاسى خود، از آرا و نظریات ایشان تإسى مى جویند. بنابر این، یکى از عوامل موثر در گروه بندیهاى درون نهاد روحانیت، ناشى از قرائتهاى متفاوت از اندیشه ها و سیره سیاسى حضرت امام مى باشد. شکل گیرى دو جریان عمده سیاسى در میان روحانیون که هر دو مدعى فهم درست اندیشه هاى امام خمینى (ره) هستند، محصول تإثیر شرایط محیطى و علائق تاریخى در تکوین تعبیرهاى گوناگون آنان است.
از این رو، برخى مفاهیم ارائه شده از سوى امام که در زمان حیاتشان مصادیق روشنترى داشت، در شرایط پیچیده عصر حاضر دچار ابهام گردیده است. براى نمونه، ایشان در یکى از پیامهاى خود آورده اند که   به همه شما وصیت و سفارش مى کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نا محرمان بیفتد.  (2) اینکه نامحرمان کیانند؟ خود یکى از ابهامات عصر حاضر است که گروههاى مختلف سیاسى بر اساس پیش فرضهاى خود، مصداقهاى متفاوتى براى آن ارائه مى کنند.
دوم: در دوره پیشین (دهه اول انقلاب) اساسى ترین پرسش در باب مولفه هاى   استقرار و ثبات  دولت اسلامى بوده است؛ حال آنکه در دهه دوم، سخن از   تعادل و حفظ  نظام سیاسى به میان رفته است. در شرایط بحرانى دهه اول انقلاب؛ جنگ هشت ساله با دشمن خارجى، فشارها و توطئه هاى دولتهاى متخاصم، رفتار منازعه آمیز گروههاى ضد انقلاب و تروریسم، نابودى بخش مهمى از منابع اقتصادى، نخبگان و رهبران سیاسى را به تلاش براى تثبیت نظام سیاسى وادار ساخت. بنابر این، امام خمینى، در این دوره، همواره رفتار حمایتى را تجویز نموده و از پیروان خود مى خواستند که از نظام اسلامى دفاع کرده و آن را مورد حمایت قرار دهند.
پس از گذار از دوران دشوار و پر تنش دهه اول انقلاب، بسیارى از نیروهاى درون نظام سیاسى که براى تثبیت حاکمیت بسیج شده بودند، وارد دورانى شدند که موجى از تحولات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى را به دنبال داشت. در این شرایط، مدافعان دیروز دولت اسلامى، در جست وجوى ساز و کارهاى   مشارکت در دولت  مى باشند. اگر دیروز دوران دفاع از نظام بود، امروز دوران مشارکت در نظام اسلامى است و بدین ترتیب، مقتضیات علمى امروز، تحقیقات و رهیافتهاى ویژه خود را طلبe ى کند. (3)
بدین سان، بخش مهمى از پرسشهاى دوره دوم، ناظر به نوع مناسبات جامعه اسلامى با حکومت اسلامى مى باشد. حال که دولت انقلابى استقرار یافته و بنیانهایش استوار گردیده است، تقاضاها و مطالبات تازه اى شکل گرفته است که اگر به درستى وارد سیستم سیاسى نشود، نظام سیاسى را دچار عدم تعادل خواهد کرد. دیگر، وضع موجود توانایى یاراى پاسخگویى به پرسشهاى بى شمارى که از دل تجربه هاى دوره اول زاده شده است، ندارد. بدین ترتیب، پاسخگویى به مطالبات این دوره و تعیین نوع رفتار سیاسى، نیاز به بازنگرى و باز سازى منظومه فکرى امام خمینى را بیش از پیش نمایان مى سازد.

عوامل موثر در کنش سیاسى روحانیت در قبال نظام سیاسى
ظهور دین اسلام از ابتدا قرین تشکیل حکومت بود. با تإسیس دولت مدینه توسط پیامبر عظیم الشإن اسلام، اهتمام شریعت اسلام بر سازوارى و نظام مند ساختن جوامع بشرى، بر بنیانهاى دینى استوار بود. در این میان شیعیان، هم به لحاظ تاریخى (ستمى که از سوى حاکمان جور بر آنان روا شد) و هم به واسطه آموزه هاى رهبران دینى (از امامان معصوم (ع) گرفته تا مراجع دینى)، به تقویت روح عدالت خواهى و ستیز با ستمگران همت گماشته و آن را از ویژگیهاى بارز اندیشه سیاسى خود قرار دارند.
در میان ادیان و مذاهب مختلف، دین اسلام در مقابل مذاهب دنیاگریز، علاوه بر تإمین وسایل رستگارى براى پیروان خود، به تنظیم حوزه زندگى مادى آنها نیز مى پردازد. این امر، سبب شده است که روحانیون و مفسران دین بویژه در ایران، رغبت بیشترى نسبت به امور دنیوى و سیاسى از خود نشان دهند. آنان بر این اعتقادند که مذهب، خود را با شرایط متحول تاریخى (با استفاده از عنصر زمان و مکان) تطبیق مى دهد و امکان تعبیر و تفسیر پذیرى مذهب و انطباقش باشرایط هر عصرى وجود دارد.
امام خمینى با اشاره به این دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد و ضرورت آشنایى با روابط حاکم بر سیاست واجتماع و اقتصاد مى گوید:
  حکومت در نظر مجتهد واقعى، فلسفه عملى تمام فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در بر خورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است. فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.  (4)
یکى دیگر از عوامل دخالت روحانیت در سیاست، عوارض ناشى از نوسازى در برخى کشورهاى در حال گذار، از جمله ایران است. جریان نوسازى از یک سو، پاسخى به نیازهاى عصر جدید و فرایندى است تدریجى و اجتناب ناپذیر که جوامع بشرى خود را ملزم به حرکت به سوى آن مى کنند، و از سوى دیگر، گسستى است با برخى از سنتهاى پیشین که هر چه میدان عمل آن فراختر شود، به همان نسبت، سنتهاى درون جامعه را مورد تهدید نوگرایى حاصل از توسعه قرار مى دهد و به این ترتیب، زمینه هاى غیر دینى شدن جامعه فراهم مىآید. نتیجه توسعه و نوسازى هر چه باشد، از بعد اجتماعى، دگرگونى در ساختارها و روابط و ارزشهاى اجتماعى حتمى است. پیدایش وضعیت جدید و تهدید ارزشهاى نوپدید، باعث واکنش مذهب و روحانیون گشته و افزایش دخالت آنان در سیاست به منظور جلوگیرى از غیر دینى شدن جامعه را به همراه مىآورد. البته مراد از این سخن، این نیست که توسعه الزاما جامعه را با ارزشها و سنتهاى دینى بیگانه مى سازد؛ اما باید گفت تا نسبت بین توسعه و دیندارى روشن نشود، سنتها همواره مورد تهدید دگرگونیهاى ناشى از نوسازى جامعه واقع خواهند شد. بنابر این، زمانى که میان ارزشهاى روحانیت و ارزشهاى تبلیغ شده از سوى نظام سیاسى تعارض حاصل شود، آنان از خود واکنش نشان خواهند داد.
امام خمینى به رغم مذمت کسانى که به تمدن جدید بى توجه بودند، در خطاب به یکى از شاگردان خود مى گوید:   آنگونه که جنابعالى از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید به کلى باید از بین برود و مردم کوخ نشین بوده و یا براى همیشه در صحراها زندگى نمایند.  (5) در عین حال یکى از عوامل اساسى در خیزشهاى سیاسى علیه رژیم شاه را، برنامه هاى نوسازى دولت قلمداد کرد که به شدت ارزشهاى دینى را مورد تهدید قرار داده بود. ایشان در این باره چنین مى گوید:
  مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته، صرفا به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصا فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیده ها بر خورد احتیاطآمیز کنند     ابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود؛ لذا گاهى حکم به منع استفاده از آنها را مى دادند     آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون براى بى اعتبار کردن عقاید مذهبى و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى نمود؟  (6)
به طور کلى، احتمال دخالت روحانیون در سیاست و بروز کنشهاى حمایت جویانه یا منازعهآمیز در قبال نظام سیاسى، به چند عامل بستگى دارد:
1    هر چه داعیه هاى سیاسى و اجتماعى مذهب بیشتر باشد، احتمال دخالت روحانیون در زندگى سیاسى بیشتر مى شود؛
2    هر چه روحانیون یک مذهب، به عنوان یک نیروى سیاسى از نظر تاریخى، موقعیت ممتاز و قوت بیشترى داشته باشند، احتمال دخالت مستقیم و گسترده آنها در سیاست افزایش مى یابد؛
3    هر چه امکان تعبیر و تفسیر پذیرى مذهب و تطبیق آن با شرایط متحول تاریخى بیشتر باشد، توانایى روحانیون براى مداخله مستقیم در سیاست افزایش مى یابد؛
4    هر چه نهادهاى مذهبى سازمان یافته تر و منسجم تر باشند، توانایى روحانیت براى دخالت در سیاست بیشتر مى شود. (7)

کار ویژه هاى سیاسى، اجتماعى روحانیت
جامعه شناسى نیروهاى اجتماعى، یکى از عرصه هاى مهم جامعه شناسى سیاسى است. در این میان، رویکرد ساختارى در میان نظریه پردازان علوم اجتماعى بسیار رایج بوده و هست و این تحقیق نیز از این رویکرد متإثر است. در رویکرد ساختارى، به نقش و کارکرد ساخت هاى سیاسى توجه شده و تإثیر آن را بر فرایندهاى سیاسى مورد بررسى قرار مى دهد. (8) هر ساختارى مجموعه فعالیتهایى را به اجرا در مىآورد که به نوبه خود، سازمان سیاسى را قادر به تدوین و اجراى خط مشى هاى خود مى سازد. این فعالیتها یا کار ویژه هاfunctions  چگونگى تإثیرواحدهاىسیاسى برفرایندهاىسیاسى راتوضیح یضوتارى سایسىا
ساخت سیاسى و اجتماعى روحانیت نیز داراى کار ویژه هایى است که از ظرفیت و تواناییهاى موجود در آنان ناشى مى شود. بعد از انقلاب و تغییر در ساخت روحانیت، کار ویژه هاى آن نیز دچار تحول شده و کار ویژه هاى دیگرى نیز الزاما به آن واگذار گردیده است؛ مانند: کار ویژه هاى اقتصادى، سیاسى و اجتماعى. اگر چه نمى توان ادعا کرد که این نوشتار به همه کار ویژه ها و تواناییهاى این نهاد پرداخته است؛ اما شاید بتوان گفت که این موارد، نمود و بروز بیشترى دارد.
الف     دفاع از شریعت و ترویج آن؛ این مورد، اساسى ترین کار ویژه روحانیت تلقى مى شود:
  تردیدى نیست که حوزه هاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع، مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجرویها بوده اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود، تلاش نموده اند تا مسایل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند.  (9)
این کار ویژه، نشانگر فلسفه وجودى روحانیت است. چنانکه ستیز آنان بارژیم پیشین نیز به دلیل رفتار ضد شرعى و تهدید مبانى دینى حکومت بود. و البته تحلیل رفتار سیاسى روحانیت به عنوان حاملان، مفسران و مروجان شریعت، بدون شناخت این کار ویژه، دچار کاستى است.
ب     کار ویژه هبستگى و وفاق اجتماعى؛ یکى از آفتهایى که جوامع در حال گذار را تهدید مى کند، بحرانهاى ناشى از دگرگونى است. این وضعیت، جامعه در حال تغییر را دچار از هم گسیختگى ساخته و شکافهاى اجتماعى رافعال و فرایند نوسازى را دچار چالش مى سازد. براى حل و رفع این بحران، روحانیت مى تواند با برخوردارى از تواناییهاى نمادین، بویژه به کارگیرى نمادهاى دینى، به برانگیختن حس همبستگى در جامعه کمک نماید. منظور از همبستگى و وفاق اجتماعى، به هم پیوستن و مجتمع ساختن اجزاى یک جامعه و واحدهاى کوچک آن به یک کل همبسته تر مى باشد؛ به نحوى که توان آن اجزإ و واحدهاى کوچک و پراکنده و مختلف، انباشته و متمرکز شود و از طریق همیارى و همکارى آحاد جامعه و حمایت آنان از نظام سیاسى بحرانهاى حاصل ازدوران گذار را حل نماید.
ج     فرایند بسیج اجتماعى؛ موضوع مشارکت توده اى و اقدام عمومى در فعالیتهاى سیاسى     اجتماعى، از پیش شرطهاى ایجاد تعادل یا عدم تعادل در سیستم سیاسى به شمار مى رود. تبدیل مردم به شهروندان فعال، موجب افزایش ظرفیت نظام سیاسى در پاسخگویى به تقاضاها و مشکلات اجتماعى مى گردد. روحانیت به لحاظ تاریخى نشان داده است که از مهمترین عوامل بسیج کننده، حمایت کننده و حرکت دهنده جامعه به سوى ارزشهاى سیاسى است و به تعبیر امام خمینى،   آنکه ملت را بسیج کرد، آن روحانیون بودند.  (10) در نظام روحانیت شیعه، به واسطه وجود مسإله تقلید، نوعى رابطه معنوى میان توده مردم و رهبران مذهبى ایجاد شده است؛ به طورى که مردم تحت دستورات ونظرات رهبرى مذهبى قرار داشته و نوعى همنوایى میان آنان وجود دارد. روحانیت به عنوان شبکه ارتباطى مستمر میان رهبر و مردم، نقش مهم در بسیج توده ها داشته است؛ به گونه اى که بزرگترین بسیج در تاریخ انقلابها را سامان داده است. (11)
د    جامعه پذیرى سیاسى؛ جامعه پذیرى سیاسى، یعنى آشنا شدن فرد با ارزشها و ایستارهاى جامعه خویش که طى آن ایستارهاى سیاسى فرد شکل مى گیرد. جامعه پذیرى سیاسى، موجب انتقال و دگرگونى فرهنگ سیاسى شده و راهى است براى انتقال اندیشه ها و باورهاى سیاسى یک نسل به نسل دیگر؛ همان فرایندى که انتقال فرهنگ نامیده مى شود. (12) از آنجا که مذاهب دنیا، حاملان ارزشهاى فرهنگى و اخلاقى هستند؛ به طور طبیعى پیامدهاى سیاسى داشته و بر مسایل سیاسى و سیاستهاى عمومى تإثیر مى گذارند. بنابر این، روحانیت شیعه نیز در کنار سایر عاملان و نهادهایى که در جامعه پذیرى سیاسى نقش ایفا مى کنند، قرار مى گیرد. آنان مى توانند از طریق داخل کردن ارزشهاى دینى در فرهنگ سیاسى جامعه، به طور چشمگیرى اعتماد به دولت اسلامى را افزایش داده و با پذیرش فرایندهاى سیاستگذارى، میزان مشروعیت نظام سیاسى را فزونى بخشند و از این طریق، به حل شکافهاى اجتماعى یارى رسانند.
ه'    کنترل نخبگان سیاسى (کنترل سیاست)؛ تإسیس دولت دینى سبب گردید تا بر اساس یک همسویى ایدئولوژیک، روحانیون که از دیر باز داراى نفوذ اجتماعى قابل توجهى بوده اند، از جایگاه معنوى ویژه اى در میان نظام سیاسى بر خوردار شوند. این توجه و عنایت حکومت، فرصتهاى مطلوبى را در اختیار آنان قرار داده است تا بتوانند با تإثیر بر فرایند سیاستگذارى و تصمیم گیرى، ارزشهاى مورد نظر خود را وارد نظام سیاسى کنند. بنابر این، زمانى که نخبگان سیاسى از پذیرش ارزشهاى آنان خوددارى کرده و یا آن را مورد تهدید قرار دهند، از خود واکنش نشان مى دهند. امام خمینى درباره ارشاد و هدایت دولت و حکومت توسط روحانیون، نظراتى دارند (13) که در بخشهاى بعدى، به برخى از آموزه هاى ایشان اشاره خواهیم کرد.
و     کار ویژه هاى اقتصادى روحانیت؛ یکى از مهمترین منابع مالى که در عصر غیبت امام زمان (عج) در اختیار فقهاى شیعه قرار مى گیرد، وجوهى است که مردم تحت عنوان خمس و زکات و    ، با شرایط خاصى به عنوان تکلیف شرعى در اختیار آنان قرار مى دهند. تا پیش از انقلاب اسلامى، مراجع و علماى عصر، از این در آمدهاى شرعى براى حفظ هویت فرهنگى و استقلال شیعه بهره جسته و بر اساس یک رابطه سلبى با دولتها و به دور از هر گونه وابستگى به آنها، آن را صرف امور مسلمین مى کردند. بر همین اساس، با تإسیس مراکزى در جهت خدمات رسانى به طلاب و روحانیون، در حفظ استقلال آنان از دولتها تلاش مى نمودند. پس از انقلاب و تشکیل دولت دینى که به همسونگرى در اهداف میان روحانیون و دولت اسلامى انجامیده است، این منابع، وسیله اى است در دست مراجع وعلما تا از طریق آن، وارد فرایند توسعه فرهنگى، اجتماعى و حتى اقتصادى بشوند.

گونه شناسى روحانیت و مناسبات آن با نظام سیاسى
حضور امام خمینى در پاریس فرصتى بود تا ابعاد تازه اى از آرمانها و آیین اندیشه سیاسى ایشان بازگو شود. در این میان، آنچه ذهن کنجکاو و پرسشگر خبرنگاران را به تحرک وا مى داشت، پرسشهایى درباره حکومت اسلامى و نقش روحانیون و رهبران مذهبى در حکومت بود. امام خمینى بارها در پاسخ به این پرسش اعلام نمودند.   روحانیون در حکومت آینده، نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا مى باشند.  (14)
حدود یک سال پس از پیروزى انقلاب، ایشان با همان اعتقاد سابق و در پاسخ به پرسش مشابه، مى فرماید:
  اینکه شما سوال کردید آیا روحانى مى خواهد به دولت منضم بشود یا چى؟ نه، نمى خواهد دولت باشد؛ اما خارج از دولت[ هم]نیست. نه دولت است، نه خارج از دولت. دولت نیست؛ یعنى نمى خواهد برود در کاخ نخست وزیرى بنشیند و کارهاى نخست وزیرى را بکند. غیر دولت نیست، براى اینکه نخست وزیر اگر پایش را کنار بگذارد، این جلویش را مى گیرد، مى تواند بگیرد، بنابر این، نقش دارد و نقش ندارد.  (15)
اما حوادث و تحولات بعدى، ضرورت حضور فعالتر روحانیون را در بخشهاى مختلف ساختمان حکومت نشان داد. زمانى که امام خمینى، مهندس بازرگان را به نخست وزیرى دولت موقت برگزید؛ طى حکمى به وى، بنیان مشروعیت را به دو حق   شرعى  و   قانونى ناشى از آراى مردم  پیوند زد. (16) و براى دستیابى به   حق شرعى  بنابه تجربه تاریخى اعلام داشت:
  ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصى که در رإس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالى که بعضى شان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهى که ما مى خواهیم برویم     با سلیقه آنها موافق نبود     ما آن روز خیال مى کردیم که در این قشرهاى تحصیل کرده و متدین و صاحب افکار، افرادى هستند که بتوانند این مملکت را به آن جورى که خدا مى خواهد، ببرند؛ آن طور اداره کنند. وقتى دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم      (17)
بنابر این، تعبیر دخالت در سیاست، نزد روحانیون، مفهومى فراتر از نظارت و ارشاد یافت و در سیاستگذارى و اجرا نیز، نقشهاى گسترده اى را بر عهده گرفتند. به هر روى، روحانیون بر اساس هنجارهاى مورد قبول خود، در مواجهه با نظام سیاسى از خود کنشهایى را نشان مى دهند. شالوده این سمت گیرى آنان نسبت به نظام که همانا مبتنى بر فرهنگ سیاسى شان است، آنان را به گونه هاى مختلف سیاسى دسته بندى مى کند در جوامع مختلف مردم به طرق گوناگون با دولت خود رابطه دارند؛ بعضى صرفا به سائغه حمایت و حفاظت از دولت عمل نموده، رفتار خود رابر اساس نیازها و تقاضاهاى حکومت تنظیم مى کنند، برخى درتلاش براى اصلاح یا تغییر نظام و یا حداقل در صدد تغییر تصمیم و جهت نظام حکومتى هستند و برخى دیگر نیز بر خلاف دو گروه فوق، مواضع انفعالى و یا بى طرفانه دارند. بعضى از نویسندگان، سه نوع رفتار سیاسى فوق را به دو دسته عام مشارکت فعال و مشارکت انفعالى تقسیم کرده اند. (18)   گابریل آلموند  با استخدام سه اصطلاح مشارکت جوparticipant ، پیرومنش subject  و کوچک اندیشparochial ، گونه هاى رفتارى فوق را توضیح مى دهد. وى با توجه به سمت گیرى افراد نسبت به کنشهاى سیاسى حکومت، به انواع فرهنگ سیاسى آنان مى پردازد. بر این اساس، آلموند سه نوع فرهنگ سیاسى را مفروض مى انگارد. (19)
بنابر این مى توان گونه هاى رفتارى در ساخت سیاسى روحانیت را به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از:
الف     مشارکت جویان: آنان کسانى هستند که از مسایل سیاسى آگاه بوده و مى توانند تقاضاهاى سیاسى مطرح سازند و حمایت سیاسى خود را در اختیار رهبران قرار دهند. آنان، در کل نظام یعنى هم در فرایندهاى دروندادى (تقاضاها و حمایتها) و هم در فرایندهاى بروندادى (تصمیمات و سیاستها) آن فعالیت و مشارکت دارند و بر روى تصمیمات و سیاستگذاریها نیز تإثیر مى گذارند.
مشارکت جویان به دو دسته کلى تقسیم مى شوند: اول، آن دسته از روحانیونى که در مقام نخبگان رسمى نظام سیاسى عمل مى کنند و علاوه بر کار ویژه هاى عمومى که روحانیت داراست، با پذیرش کارکردهاى جدید به خدمت نظام سیاسى در مىآیند؛ مانند: روحانیون عضو مجلس خبرگان و فقهاى شوراى نگهبان. اینان، به طور عمده رفتار حمایتى دارند و بیشترین نقش را در فرایند بروندادى (تصمیمات سیاسى و سیاستگذارى) ایفا مى نمایند.
دسته دوم، شامل روحانیون مشارکت جویى مى شود که خارج از ساختمان حکومت قرار دارند. اینان نیز به دو گونه بر فرایندهاى سیاسى تإثیر مى گذارند. نخست، گروههاى سازمان یافته (نهادینه) مانند: جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دوم، افراد و گروههاى بدون سازمان که شامل بسیارى از شخصیتها و اجتماعات سیاسى است و اغلب به صورت صاحبان نفوذ عمل مى کنند.
روحانیون مشارکت جو، اغلب متإثر از آموزه هاى سیاسى امام خمینى هستند و از رفتار واندیشه هاى سیاسى وى بهره جسته و به طور عمده، شاگردان و تربیت شدگان اویند. بنابر این در مجموع، آنان داراى وجوه همسانى از نظر علائق ارزشى هستند و به شرکت در حیات سیاسى علاقه مند بوده و به این منظور، از خود کنش سیاسى نشان مى دهند.
مشارکت جویان، علاوه بر آنکه در مقابل رفتار غیر شرعى نهادهاى نظام سیاسى و اجراى سیاستهاى نامطلوب حکومت از خود واکنش نشان مى دهند براى تإثیر بر فرایند سیاستگذارى، خود راموظف مى دانند. بنابر این، علاوه بر انتقاد و اعلام تقاضاهاى خود به سیستم، در انتخابات مجلس قانونگذارى و ریاست جمهورى مشارکت مى کنند.
آنان با تإسى به سخنان امام، درخواستهاى خودرا به سیستم سیاسى اعلام مى دارند:   اینها (اهل علم) باید ارشاد کنند دولت را، ارشاد کنند به اینکه این مإمورى که اینجا فرستادى اشتباه بوده است و دولت را وادار کنند، مجلس را وادار کنند تا اینکه اصلاح بشود.  (20) امام در جاى دیگرى مى فرماید:
  هر دو جریان[ جامعه روحانیت و مجمع روحانیون] باید با تمام وجود تلاش کنند که ذره اى از سیاست   نه شرقى و نه غربى، جمهورى اسلامى  عدول نشود که اگر ذره اى از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامى راست کنند.  (21)
از سوى دیگر، ایشان، نقش روحانیت را در برنامه ریزى کشور تعیین نمودند:
  مسإله برنامه از مهمات یک کشور است     لکن یک نکته راعرض کنم و آن اینکه، اگر برنامه ریزى را بدون نظارت روحانیون بکنند (یعنى متخصصینى که از روحانیون هستند)، این موجب این مى شود که برنامه که ریختید ببرید مجلس، مجلس رد کند. آنها قبول کردند، ببرید در کمیسیونى که تخصص در این امر دارند، آنها رد کنند. از اینجا بگذرید ببرید در شوراى نگهبان، آنجا رد کنند.  (22)
باتوجه به اینکه نظام سیاسى، مکانیسم اساسى توزیع   ارزشهاى قدرت بخش  در جامعه است و حکومت خود، مجموعه امکانات و تواناییها و ابزارهایى است که هر گروهى طبعا مى کوشد سهم خود را از آن افزایش دهد؛ اغلب گروههاى اجتماعى وقتى امتیازات یا منافعشان در خطر مى افتد و یا توزیع جدیدى از امتیازات در شرف تکوین است، به فعالیت سیاسى دست مى زنند. (23)
بر این اساس روحانیت که کار ویژه ى اصلى خود را دفاع از شریعت وترویج مبانى دینى میداند، مى کوشد در مناسبات خود با نظام سیاسى، امتیازات بیشترى کسب کند تا به تکلیف خود عمل نماید.
علاوه بر نقشهاى عمومى که روحانیت در سیاست ایفا مى نماید هر یک از گروههاى فعال سیاسى در درون روحانیت نیز رفتار خاص سیاسى از خود نشان مى دهد. به طور مثال، جامعه روحانیت مبارز در تلاش بوده است که دخالت و نظارت دولت در امور اقتصادى را کاهش دهد و براین اساس، توانسته است حمایت بخشهاى مهمى از بازار را نیز بدست آورد. از سوى دیگر، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بیش از دیگران نظارت بر اعمال شرعى نظام دارد و در قبال پاره اى از رفتارهاى غیر شرعى، از خود حساسیت نشان مى دهد؛ اما مهمترین نقشى که جامعه مدرسین ایفا مى نماید، تعیین مرجعیت عامه شیعیان است. این عمل آنان با توجه به تفکیک رهبرى از مرجعیت، مى تواند تإثیرات عمده اى در روند سیاسى کشور داشته باشد. (24)
در این میان، مجمع روحانیون مبارز که در دهه دوم، بخش مهمى از قدرت خود را از دست داده است، در دولت هاشمى رفسنجانى به عنوان نیروهاى منتقد دولت، وارد عمل شدند. آنان، نوسازى و توسعه بروندادهاى اقتصادى را که مهمترین هدف هاشمى رفسنجانى (رئیس جمهور وقت) بود و براى دستیابى آن از انرژى بخش خصوصى نیز بهره مى گرفت، مورد انتقاد قرار دادند. این گروه در مقابل راهبرد جدید دولت مبتنى بر بهره گیرى از توانمندىهاى بخش خصوصى، (25) نظارت دولت بر بخش اقتصاد را تجویز مى کردند و معتقد بودند که براى ایجاد عدالت اجتماعى، باید بخشهاى دولتى فعال شود.
هر یک از این گروهها در زمان حیات امام خمینى مورد حمایت ایشان بوده واز رفتار و اندیشه هاى ایشان نیز تإثیر مى پذیرفتند؛ اما با توجه به پیش فرضهایى که داشتند، قرائتهاى متفاوتى از اندیشه هاى امام را برگزیدند.
ب     پیرومنشان (شبکه هاى حامى     پیرو): صاحبان این فرهنگ سیاسى بر خلاف مشارکت جویان که عهده دار نقشهاى مهم سیاسى مى شوند یا در مبارزات انتخاباتى و امور حزبى فعالند، بیشتر ناظر بر کنشهاى سیاسى بوده و در فعالیتهایى چون رإى دادن و بحث سیاسى شرکت مى کنند. این افراد افراد از نتایج کار حکومت آگاهند، ولى در فرایندهایى که به سیاست گذارى منجر مى شود، شرکت نمى کنند. آنان از مقامات حکومتى و قوانین، منفعلانه اطاعت مى کنند؛ اما خود را درگیر سیاست نمى کنند.
پیرومنشان اگر چه معمولا بى انجمن هستند؛ اما گاهى در واکنش به یک اقدام ناگهانى از سوى بخشى از هیإت حاکمه که با آرمانها و بویژه منافع ایدئولوژیک آنان سازگار نیست، به تإسیس انجمنهاى ناپایدار مبادرت ورزیده و از خود واکنش نشان مى دهند. گاهى نیز به ابزارى در دست مشارکت جویان تبدیل شده و مورد بهره بردارى قرار مى گیرند. این موضوع زمانى خود را بیشتر نمایان مى سازد که برخى افراد داراى نفوذ و یا مقامهاى سیاسى، در صدد بر مىآیند تا از طریق کسب پشتیبانى و حمایت شهروندان، شبکه هاى حامى     پیرو براى خود تإسیس نمایند. حمایت از نظام سیاسى این امکان را به وجود مىآورد که انرژى لازم براى ادامه کار نظام فراهم شود. از آثار این گونه حمایتها، مشروعیت اقدامات اعضاى نظام و قانونى شناختن تصمیمات آنهاست. (26)
همگونى و همگرایى میان روحانیت و نظام سیاسى، این بخش از کارکرد روحانیت را بویژه در دهه اول، آشکارتر مى سازد. پیوندهاى محکمى که آنان با نخبگان سیاسى دارند، میزان وفادارىشان به نظام سیاسى را افزایش مى دهد. این امر، سبب فزونى شبکه هاى حامى     پیرو در ساخت روحانیت گردیده است.
با توجه به شرایط دوره: اول انقلاب و بحران گذار از ساخت سیاسى     اجتماعى رژیم پیشین و جایگزین ساختن نظام ارزشى نوین، روحانیت از دو طریق توانست موجد رفتار حمایتى شود و پیروان خود را نیز به سمت حمایت از نظام سیاسى بکشاند. نخست؛ از طریق ارایه پاسخهاى مناسب به خواستهاى جامعه تا انگیزه هاى لازم براى حمایت از نظام فراهم آید. پیرو منشان در دهه اول انقلاب، به دلیل خواستهاى محدود و تقاضاهاى ناچیز و با توسل به تواناییهاى نمادین، از بسط وفاداریها، در جهت پیشبرد اهداف نظام بهره مى گرفتند. این رفتار آنان کاملا از رهنمودهاى امام خمینى، سرچشمه مى گرفت:   علماى اعلام و ائمه جماعات و خطباى محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهاى خود بیفزایند و قشرهاى میلیونى مردم را متوجه طرق نگهبانى از اسلام و احکام مقدسه آن و حراست از جمهورى اسلامى نمایند.  (27)
گر چه به دلیل حمایتهاى بى شائبه از نظام سیاسى در دهه اول، مرز میان مشارکت جو و پیرومنش را دشوار مى سازد. اما با تغییر خواستهاى جامعه و طرح پرسشهاى تازه، در دهه دوم، این مرز بندى آشکارتر مى شود. بدین سان، برخى شیوه هاى رفتارى پیرومنشان؛ مانند: بر انگیختن احساسات و ایجاد هیجانات براى جلب حمایتهاى اجتماعى، ناکارآمدى خود را نمایان مى سازد. اثبات این موضوع با توجه به تحولات سالهاى آخر دهه دوم کار دشوارى نیست. در طریق دوم مى توان از فرایند سیاسى کردن نام برد که در کار ویژه جامعه پذیرى سیاسى روحانیت، از آن سخن به میان آمد. یافتن مصادیق روشنى جهت توضیح شیوه هاى رفتارى پیرومنشانه در میان روحانیون که کاملا بر آنان مطابقت کند، کار دشوارى است؛ زیرا اغلب آنان، رفتار مشارکتى نیز از خود نشان مى دهند. متغیرهایى که مرز میان آنان و مشارکت جویان را معین مى سازد، پذیرش منفعلانه آنان از قوانین و مقامات حکومتى است. ارادت سالارى نسبت به نظام و نخبگان سیاسى باعث کاهش تحرک سیاسى آنان گردیده است؛ چرا که قداست، بنیانى ترین عنصر در اندیشه سیاسى آنان مى باشد. این سخن امام خمینى که:   این یک تکلیف الهى است براى همه که اهم تکلیفهاى است که خدا دارد؛ یعنى حفظ جمهورى اسلامى از حفظ یک نفر و لو امام عصر باشد، اهمیتش بیشتر است.  (28) مى تواند منبع مهمى براى اعتقادات آنان باشد.
پیرومنشان اغلب بى سازمان هستند و گروههاى انجمنى ناپایدارى هستند که اهداف غیر سیاسى دارند. به هر ترتیب، براى بیان مصادیق نه چندان روشن، شاید بتوان به روحانیون عضو تیپ 83 امام جعفر صادق (ع)، شوراى عالى مدیریت و مجمع طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم اشاره نمود.
تیپ امام صادق (ع) متشکل از طلاب تبلیغى رزمى است. اینان، از وفاداران به نظام اسلامى بوده و در طول سالهاى دفاع مقدس، کار ویژه ترغیب و تجهیز روحانیون براى حضور در جبهه هاى جنگ را بر عهده داشتند. سرامدان این نهاد رسمى، هر چند داراى تمایلات مشارکت جویانه مى باشند؛ اما به دلیل منع قانونى نمى توانند در مقام مشارکت جو در فعالیتهاى حزبى، تعیین نامزدهاى نمایندگى و     شرکت نمایند؛ اگر چه اعضاى خود را در رإى دادن و حمایت از نظام سیاسى ترغیب مى نمایند. شوراى عالى مدیریت حوزه و همچنین مجمع طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم نیز که کار برنامه ریزى و سیاستگذارى کلان حوزه علمیه را بر عهده دارند، مى توانند با تإثیرگذارى بر طلاب که در آینده از ارکان نظام خواهند بود، بر فرایند سیاست تإثیر مى گذارند. همانگونه که اشاره شد، این دسته، اغلب ازمیان افراد و گروههاى غیر نهادینه تشکیل مى شود. 
ج     کوچک اندیشان (افراد محدودنگر): اینان افرادى هستند غیر فعال و از نظر سیاسى، اجتماعى کاملا خنثى و در مسایل اجتماعى، انزوا اختیار مى کنند. البته اگر منافع محدودشان به خطر بیفتد، واکنشهاى ناپایدارى از خود نشان مى دهند. ویژگى دیگر آنان این است که از نظام سیاسى خود آگاهى چندانى نداشته یا اصلا آگاهى ندارند. بعد از پیروزى انقلاب اسلامى و افزایش تحرک سیاسى در میان روحانیت، بى تفاوتى نسبت به هدفهاى سیاسى و تصمیمات ملى به شدت کاهش یافت. در عین حال هنوز کسانى یافت مى شوند که نه فقط خود را درگیر سیاست نمى سازند؛ بلکه از حکومت و سیاست نیز اطلاع چندانى ندارند. امام خمینى در ماه هاى آخر حیات پر برکت خویش، در پیامى به روحانیت، با تإکید فراوان از مقدس مآبان و تحجرگرایان نام مى برد که از تفکر جدایى دین از سیاست سخن مى رانند:
  البته هنوز حوزه ها به هر دو تفکر آمیخته اند، باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست، از لایه هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند ویکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم وساده لوحان بى سواد، عده اى کمر همت بسته اند وبراى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته اند     از همه شکننده تر، شعار گمراه کننده   حکومت قبل از ظهور امام زمان (ع) باطل است      دیروز حجتیه اىها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات، تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى تر از انقلابیون شده اند! ولایتى هاى دیروز که در سکوت وتحجر خود آبروى اسلام ومسلمین را ریختند      (29)
تعبیر   انقلابى تر از انقلابیون  مى تواند اشاره به همان ویژگى کوچک اندیشان باشد که هرگاه منافع محدودشان به خطر مى افتد، از خود واکنش نشان مى دهند. البته در میان بى تفاوتها، کسانى هم یافت مى شوند که به دلایل شخصى و بى رغبتى به سیاست، به لحاظ اجتماعى در انزوا به سر مى برند.

فرجام سخن
چنانکه گذشت هدف از نوشته حاضر، بررسى کنش سیاسى روحانیت در قبال نظام سیاسى است. پیروزى انقلاب اسلامى و تإسیس جمهورى اسلامى ایران، به همسویى و هم نگرى ابن بخش از نیروهاى اجتماعى با نظام سیاسى، انجامید. در نتیجه، روحانیان در سه سطح وارد فرایند سیاستگزارى شدند: 1) درتصمیم سازى؛ 2) دراجرا؛ 3) در حل بحرانها. نگاهى به کار ویژه هاى روحانیت، درک این کنشها را آسان تر مى سازد.
حال براى بررسى مبانى رفتارى و سمت گیرى روحانیت نسبت به نظام سیاسى، بهره گیرى از الگوى فرهنگ سیاسى، بهتر راه گشاست. این نکته دور از واقع نیست که در میان روحانیون نیز مانند بسیارى از جوامع کوچک و بزرگ، تسلط یک فرهنگ سیاسى مشخص وجود ندارد و به طور معمول، تإلیفى از گونه هاى مختلف فرهنگ سیاسى به چشم مى خورد. بنابر این، از سه گونه کلان فرهنگ سیاسى؛ مشارکت جو، پیرومنش و کوچک اندیش (محدود) مى توان سخن گفت؛
مشارکت جویان افزودن بر رفتار حمایتى، تقاضاها و مطالبات خود را وارد سیستم سیاسى مى کنند و بر بروندادها (تصمیم سازى و سیاستگذارى) تإثیر مى گذارند. پیرومنشان، اگر چه در سطحى محدود، تقاضاهاى خود را به سیستم عرضه مى کنند، اما ماهیت اصلى آنان، حمایت از نظام سیاسى و انفعال در برابر حکومت است. و سر انجام کوچک اندیشان که علاقه اى به شرکت در سیاست ندارند. آنچه در دهه دوم شاهد آن بودیم، افزایش تعداد مشارکت جویان مى باشد و همین امر، نشانگر مطالبات جدیدى است که از نظام سیاسى درخواست شده و همچنین سبب بروز رفتار جدیدى از سوى روحانیت در قبال نظام سیاسى گردیده است به گونه اى که به دسته بندىهاى تازه اى میان روحانیون منجر شده است. منازعات میان روحانیون در حالى صورت مى گیرد که گروههاى جدیدى در حال شکل گیرى است که مى تواند با طرح پرسش هاى تازه اى، موقعیت روحانیت را دچار چالش هاى سختى نماید. به نظر مى رسد اگر روحانیون نتوانند به یک انسجام نیرومند دست یابند و خود، به بازسازى و نوسازى ارزش هاى دینى همت گمارند، در آینده ممکن است قدرت اجتماعى آنان کاهش یابد و بخشى از قدرت سیاسى خود را کف دهند. ذکر این نکته ضرورى است که امام خمینى همواره نسبت به تنازع و اختلاف ابراز نگرانى کرده و معتقد بودند که در این تنازع،   جناحى که پیروز[ مى]شود، یقینا روحانیت نیست. (30)
پرسش دیگرى که در ابتداى سخن به آن اشاره رفت، درباره   استقلال روحانیت از دولت  بود. اینکه روحانیت از دولت مستقل است تا پیش از انقلاب مفهوم روشنى داشت. چرا که آنان هیچگاه مشروعیت دولتهاى پیشین را به رسمیت نشناخته و بدون مماشات همواره با حکومتهاى وقت، در ستیز بودند. همین امر سبب شده بود که رژیم هاى وقت، به شیوه هاى گوناگون در صدد کنترل حوزه و روحانیت برآیند و از طریق دولتى کردن روحانیت، آزمون گیرى از طلاب، تإسیس دانشکده ها و موسسات علوم اسلامى و     تضییقاتى آنان فراهم سازند. اما پس از تشکیل حکومت اسلامى که در رإس آن مجتهدى برجسته قرار دارد و روحانیت خود، بخشى از ساختار حکومت بشمار مىآید، سخن از استقلال روحانیت از دولت بیشتر به یک تناقض نما شبیه است. اگر چه استاد مطهرى در توضیع نظرات امام خمینى، مى گوید:
       مقصودشان[ مقصود امام درباره وزارت امر به معروف] یک موسسه مستقل و وابسته به روحانیت است و این نظریه بر اساس نظریه دیگرى است که ایشان درباره روحانیت دارند که روحانیت باید مستقل بماند همچنانکه در گذشته مستقل بوده است     حالا هم که باز حکومت، حکومت اسلامى مى شود، با اینکه حکومت اسلامى است، ایشان[امام خمینى] معتقدند که روحانیت باید مستقل و به صورت مردمى مانند همیشه باقى بماند و روحانیت آمیخته با دولت نشود     به هر حال روحانیت نه به طور مجموعه و دستگاه روحانیت باید وابسته به دولت بشود و نه افرادى از روحانیین بیایند پستهاى دولتى را به جاى دیگران اشغال کنند بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحراف حکومتها و دولت هاست، حفظ بکند.  (31)
در عین حال استاد مطهرى در بخشى از همین تفسیر خود از سخن امام (ره) استقرار روحانیین در پست هاى اجرایى را از باب اضطرار واجبار حاصل از شرایط زمانى پذیرا مى شوند. همانگونه که امام خمینى نیز حضور روحانیون در درون سازمان حکومت را جهت اجراى احکام شریعت در حکومت اسلامى مى پذیرند. همین تطور و تحول در اندیشه سیاسى امام خمینى، ما را به امر دیگرى رهنمون مى سازد و آن وجود دو عنصر بنیادین   زمان  و   مکان  در اندیشه سیاسى ایشان است که مى تواند به کشف بسیارى از احکام سیاسى یارى رساند. بنابر این استفاده جزمى به نظرات ایشان و نادیده گرفتن این دو عنصر، به قرائت هاى ناکارآمد منجر مى شود.

پى نوشتها:
1.       ، رهیافتهاى نظرى بر انقلاب اسلامى (مجموعه مقالات)، به کوشش عبدالوهاب فراتى، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، قم 1377، ص 361.
2. صحیفه نور، ج 20، ص 240.
3. داود فیرحى، مفهوم مشارکت سیاسى، فصلنامه علوم سیاسى، سال اول، ش اول، تابستان 1377، ص 43.
4. صحیفه نور، ج 21، ص 98.
5. همان، ص 34.
6. همان، ص 90.
7. براى اطلاع بیشتر از رابطه روحانیون، مذهب و سیاست، ر. ک به: حسین بشیریه، جامعه شناسى سیاسى، نشر نى، تهران، ص 222.
8.   پارسونز  در تحلیل ساختار مى گوید:   مجموعه همبسته اى از نقشها، گروهها، هنجارها و ارزشها و نهادهایى که کنشهاى خاصى را تجویز، تحریم، تشویق و تقبیح مى کنند. ؛ رونالد چیلکوت، نظریه هاى سیاست مقایسه اى، ترجمه وحید بزرگى و علیرضا طیب، رسا، تهران، 1377، ص 277.
9. صحیفه نور، ج 21، صص 88     89.
10. صحیفه نور، ج 11، ص 130.
11. شجاع احمدوند، فرایند بسیج سیاسى در انقلاب اسلامى ایران، مجموعه مقالات سمینار انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامى، قم، 1374، ج 2، ص 61.
12. براى اطلاع بیشتر از بحث جامعه پذیرى سیاسى، ر. ک به: آلموند و دیگران، پیشین، فصل سوم؛ و عبد العلى قوام، نقد نظریه هاى نو سازى و توسعه سیاسى، مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتى، تهران، 1374، صص 77     85.
13.                                        ، روحانیت و حوزه هاى علمیه از دیدگاه امام خمینى (تبیان، آثار موضوعى)، دفتر دهم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1374 صص139     140 و ص 162 و 218.
14. صحیفه نور، ج 4، ص 180.
15. صحیفه نور، ج 11، ص 134.
16. کوثر (مجموعه سخنرانیهاى امام خمینى)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، تهران، 1374، ج 3، ص 150.
17. صحیفه نور، ج 16، ص 211.
18. حسین سیف زاده، تحول از مشارکت منفعلانه به مشارکت فعالانه؛ تإمل نظرى، فصلنامه دانشکده حقوق و علوم سیاسى، تیر ماه 1373، شماره 32، صص 165     193.
19. براى آشنایى با نظرات آلموند در این باره، ر. ک به: گابریل آلموند و دیگران، چارچوبى نظرى براى بررسى سیاست تطبیقى، ترجمه علیرضا طیب، مرکز آموزش مدیریت دولتى، تهران، 1377، فصل سوم و چهارم؛ و رونالد چیلکوت، پیشین، ص 345 به بعد؛ و عبدالرحمن عالم، بنیادهاى علم سیاست، نشر نى، تهران، 1375 صص 114     115.
20. صحیفه نور، ج 12، ص 230.
21. صحیفه نور، ج 21، ص 48.
22. صحیفه نور، ج 17، ص 96.
23. حسین بشیریه، پیشین، صص 97     98.
24. محمد تقى آل غفور، ساختار سیاسى نظام جمهورى اسلامى ایران، فصلنامه علوم سیاسى (دوره پیشین)، ش 8، بهار 73، صص 18     19.
25. انوشیروان احتشامى، سیاست خارجى ایران در دوران سازندگى، ترجمه ابراهیم متقى و زهره پوستین چى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، 1378، ص 23.
26. عبد العلى قوام، سیاست هاى مقایسه اى، سمت، تهران، 1373، صص 34     35.
27. صحیفه نور، ج 15، ص 232.
28. همان، ص 221.
29. صحیفه نور، ج 21، صص 92     93.
30. همان، ص 97.
31. مرتضى مطهرى، پیرامون جمهورى اسلامى، صدرا، تهران، 1375، ص 25     26.