انقلاب اسلامی ایران ، راهی نوین در معادلات

به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران ، پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 نقطه عطفی در تحولات و معادلات بین المللی بوجود آورد. با تشکیل نظام جمهوری اسلامی و ارایه الگویی از حکومت مبتنی بر ارزشها و معرفت های دینی ، مؤلفه جدیدی در معادلات سیاسی ، مستقل از نظام دو قطبی شرق و غرب مطرح شد . این تحول به ویژه درخاورمیانه تأثیرات پایداری داشته است ، به نحوی که امروز با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ، نه تنها از اهمیت و تأثیرگذاری آن بر معادلات سیاسی کاسته نشده ، بلکه نقش انقلاب ، بزرگتر و اثر گذارتر نیز شده است .
امروز درحالی که انقلاب اسلامی ایران در آستانه ورود به دهه چهارم پیروزی خود قرار دارد ، در ادبیات سیاسی و فلسفی جهان و در بسیاری از نشست های علمی و فرهنگی ، سخن از چالش هایی است که انقلاب اسلامی درعرصه معادلات سیاسی و اجتماعی به وجود آورده است .
یدگاههای نظام جمهوری اسلامی که برآمده از تفکر و جهان بینی ژرف امام خمینی (ره ) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است ، اسلام را به عنوان یک مکتب سیاسی پر قدرت و تأثیرگذار برسرنوشت بشری در سطح جهانی مطرح کرد. در حوزه عمل نیز ، انقلاب اسلامی توانست با استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران ، به الگویی کارآمد از یک نظام سیاسی پویا و درعین حال مستقل از قدرت های سلطه جو تبدیل شود.
دکتر میشل جانسون ، کارشناس روابط بین الملل درگفتگویی با نشریه « ژیو پلیتیکن استراتژی » ، چاپ لندن شماره 21 جولای 1986 نظر خود را درباره انقلاب اسلامی این گونه بیان کرده است : « انقلاب اسلامی ایران نخستین پیروزی مسلمین برغرب از قرن شانزدهم به این سو محسوب می شود . " وی می افزاید نکته اصلی این است که اسلام عامل هدایت کننده این انقلاب بوده و هیچیک از ایزم های غربی و شرقی نظیر ناسیونالیزم ، کاپیتالیزم ، کمونیزم و سوسیالیزم در آن نقشی نداشتند.
همین واقعیت را پروفسور « یاوش اوسوس » ، ( Yavesh osves ) ، رئیس «‌اتحادیه راه اسلامی در اروپا » و استاد برجسته دانشگاههای آلمان با توصیفی پر معنی از انقلاب اسلامی بیان کرده است . وی می گوید : « احیای دین و معنویت در دورانی که سیطره مادیات و ابزار مادی و ا ندیشه های ضد معنوی ، جامعه بشری را در چنبره خود گرفته بود، مرهون انقلاب اسلامی و اندیشه های امام خمینی (ره ) است . "
پیروزی انقلاب اسلامی ازهمان ابتدا ، موجب برهم خوردن معادلات استعمارگران در صحنه سیاست جهانی شد و صریح ترین پیام آن که به گوش جهانیان رسید ، شکستن طلسم سکوت در برابر طاغوت و ظلم بود . درواقع انقلاب اسلامی ، فصل جدیدی را پیش روی ملت های جهان گشود و انگیزه ای شد تا همه ملل خواهان آزادی و استقلال واقعی به ویژه ملل مسلمان ، خود را باور کنند. این تحول بسیاری از متفکران و تحلیلگران سیاسی و پژوهشگران عرصه مطالعات انقلاب های بزرگ جهان را به طرح دهها پرسش و کنکاش درباره این نکته واداشت که چه عامل یا عواملی سبب شد تا انقلاب اسلامی بعنوان حرکتی عمیق و تأثیرگذار در معادلات سیاسی و اجتماعی مطرح شود و بتواند در مقابل نظام های مسلط جهانی بخصوص دو بلوک قدرتمند شرق و غرب ، به رشد و بالندگی دست یابد ؟ به بیان دیگر آیا می توان گفت که باورها و ارزشهای معنوی اسلام ، نقش تعیین کننده در این رخداد بزرگ داشته است ؟
این پرسش به همراه دهها نظریه و دیدگاههای مبتنی بر مطالعات اسلام شناسی و تیوری های سیاسی ، ذهن متفکران و صاحبنظران در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی را بیش از هرچیز متوجه اصول بنیادین تفکر و اندیشه اسلام سیاسی کرده است . تقریبا" تمامی نظریه ها و بررسی هایی که در این زمینه به عمل آمده در یک موضوع مشترک است و این نکته را بیان می کند که راه انقلاب اسلامی در معادلات سیاسی و بین المللی ، مبتنی بر آموزه های اسلام است و این آموزه ها در اصولی چون عدالت اجتماعی ، آزادی خواهی ، استقلال در ابعاد سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی و فکری نهادینه شده است .
انقلاب اسلامی ایران در مقطعی از تاریخ رخ داد و اندیشه دینی و تفکر معنوی را در سرلوحه حرکت و مبارزه خود قرارداد که در معادلات سیاسی ، جهان به دو قطب شرق و غرب تقسیم شده بود . در یک سو جهان کمونیستی با اندیشه مارکسیستی و در طرف دیگر نظام سرمایه داری با اندیشه سکولاریزم و لائیک حاکم بود ، که دراین دو تفکر حاکم و مسلط ، جایی برای دین و معنویت وجود نداشت .
درمیان تیوری های موسوم و رایج قرون نوزده و بیست ، یکی از تیوری های مطرح ، اندیشه مارکسیزم بود که همه تحولات را برخاسته از پدیده های اقتصادی و مادی می دانست و در تحلیل ماهیت انقلاب ها نیز تمام توجه خود را بر ماهیت اقتصادی جریان های سیاسی و اجتماعی متمرکز ساخته بود . درحالیکه ماهیت دینی انقلاب اسلامی ، اندیشه مارکسیزم را زیر سوال برد و با تبیین تضادهای اساسی موجود بین مکتب مارکسیزم و اسلام ، زمینه به بن بست رسیدن تیوری مارکسیزم را در تحلیل پدیده های سیاسی و اجتماعی فراهم کرد و متفکرین این اندیشه را به تجدید نظر در ایده خود واداشت. انقلاب اسلامی در مقابل سایر اندیشه های مسلط و تیوری های غربی نیز که با نگاه تک بعدی به تحلیل مسایل و پدیده ها می پردازند ، معادلات سیاسی حاکم بر نظام سرمایه داری را نیز به چالش کشاند.
اگر چه در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از متفکران و تحلیلگران مکاتب سیاسی شرق و غرب از درک واقعیت ها و عمق اندیشه های انقلاب اسلامی ناتوان بودند اما مسیر تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اضمحلال اردوگاه نظام سوسیالیستی در خاستگاه آن بعضی اتحاد جماهیر شوروی ، به فاصله یک دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ،مراکز اطلاعاتی و تحقیقاتی را به ارزیابی جدی تر و سنجش دقیق تر تحولات جامعه جهانی و تاثیرات انقلاب اسلامی ترغیب کرد / به ویژه آنکه امام خمینی ( ره ) در سال 1988 ، در نامه تاریخی و مشهور خود خطاب به " گورباچف " رهبر وقت شوروی ، اضمحلال و فروپاشی نظام کمونیستی را پیشبینی کرده بودند و نظام سرمایه داری غرب را نیز سست و توخالی توصیف کرده بودند . امروز درستی و حقیقت این مسئله نیز با شنیده شدن صدای شکستن پایه های اقتصاد نظام سرمایه داری در غرب ، آشکارتر و شفافتر شده است در حالیکه تا پیش از تحولات ماههای نخست دهه 90 و فروپاشی نظام کمونیسی ، متفکرانی چون " مایکل فیشر " و " ریچارد کاتم " با نگاهی مارکسیستی ، اقتصاد را عامل سرنگونی رژیم شاه در ایران می دانستند . در حالیکه ماهیت دینی انقلاب اسلامی نه فقط اندیشه مارکسیزم را زیر سئوال برد ، بلکه تفکرات و قواعد مبتنی بر اقتصاد سرمایه داری را نیز به عنوان مجموعه ای که تنها به غارت اقتصادی و سیطره بر منابع جهان وابسته به غرب می اندیشد ، به سختی به چالش کشید .
به این ترتیب پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از بزرگترین رخداد های سیاسی و اجتماعی نیمه دوم قرن بیستم رقم خورد و موجب شگفتی جهانیان شد . این تحول در نظام سیاسی و اجتماعی ایران درسال 1979با تحولات حاصل در ساختار سیاسی و نظام های حکومتهای دیگر ، تفاوت های اساسی داشت . به همین دلیل موجب شد نظام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران به طور کامل دگرگون شود و نظامی نوین با اهداف ، ارزشهاو ساختاری کاملا" متفاوت جایگزین آن شود و در نتیجه منشاء ظهور آثاری شگرف و پایدار در ابعاد گوناگون سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی شود . بر این اساس ، پیروزی انقلاب اسلامی از یکسو معادلات سیاسی قدرت های استکباری را در ادامه سیاست سلطه و تقسیم استعماری جهان به دو اردوگاه شرق و غرب بهم زد و از سوی دیگر یکی از استوارترین رژیم های وابسته به غرب را که از حمایت قدرت های بزرگ هم برخورداربود ، ریشه کن ساخت . اما مهمتر از آن ، تاثیر گذاری انقلاب اسلامی بر سطح آگاهی های عمومی ملت های مسلمان جهان بویژه در کشورهای اسلامی است که خود زمینه تحولات سیاسی و اجتماعی ریشه داری را در سطح منطقه ای و بین المللی فراهم آورد.