انقلاب فرامدرن

در خیابان‌های تهران به حرف دل مردم گوش داده و در محفل‌ها و کانون‌های قدرت رفت و آمد کرده است. فوکو مذهب شیعه و شخصیّت افسانه‌مانند امام خمینی(ره) را اصلی‌ترین عوامل شکل‌گیری و پیروزی انقلابی دانسته که هدف‌ ایشان را وارد کردن ابعاد معنوی در زندگی سیاسی و درنتیجه بازتولید فرد و جامعة اسلامی معرفی کرده است.
برخی از باورهای این فیلسوف فقید فرانسوی را در ادامه خواهید خواند.
از جمله مفاهیم کلیدی در جامعه‌شناسی و علوم سیاسی، انقلاب (Revolution) است. هرچند پیشینۀ نظریه‏پردازی دربارۀ انقلاب را تا زمان ارسطو امتداد داده‌اند، می‌توان قرن بیستم را درمقایسه با قرن‌های پیشین، چه از نظر تعداد انقلاب‏هایی که در آن رخ داده و چه از نظر تعدد نظریه‌‏هایی که اندیشمندان علوم اجتماعی ‏دربارۀ انقلاب مطرح کرده‌اند، کاملاً متمایز و شاخص دانست. در یک جمع‌بندی، انقلاب حرکتی مردمی برای تغییر سریع و بنیانی ارزش‌ها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش‌ها و فعالیت‌های حکومتی یک جامعه است که با خشونت همراه باشد.
کار بررسی و تحلیل انقلاب به صورت علمی بعد از وقوع انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹٫م) آغاز شد. با رشد تدریجی جامعه‌شناسی و علوم سیاسی در اواخر قرن نوزدهم در کنار الگو‌‌های تبیین انواع پدیده‌های سیاسی و اجتماعی، مطالعۀ انقلاب نیز در علوم اجتماعی، جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد؛ بنابراین در این دوره اندیشمندان بسیاری دربارۀ موضوع انقلاب نظریه‌پردازی کردند. تکثر در نگاه نظریه‌پردازان انقلاب تنوع نظریه‌پردازی را به دنبال داشت. برخی از این نظریه‌ها، انقلاب را پدیده‌ای تصادفی در عرصۀ اجتماع تعریف کردند، بعضی آن را جوهر حیات سیاسی ‌دانستند، برخی با گرایش ایدئولوژیک و عده‌ای با رویکرد علمی، آن را پدیده‌ای فرایندمدار معرفی کردند و برخی دیگر آن را رویدادی طبیعی تلقی نمودند، برخی با نگاهی ساختارگرا و برخی کارکردگرا به آن نگریستند و در آخر بعضی بر شخصیت محوری رهبران انقلاب‌ها تأکید ویژه کردند‌.
انقلاب اسلامی ایران یکی از انقلاب‌های مهم جهان در قرن بیستم است. مهم‌ترین نکته‌ای که نظریه‌پردازان انقلاب در زمینۀ انقلاب اسلامی ایران بیان کرده‌اند این است که این انقلاب یک رخداد بزرگ سیاسی بود که کارکرد و ساختار آن با همۀ انقلاب‌های دنیا تفاوت ماهوی داشت. در میان جامعه‌شناسان سیاسی تعداد کسانی که انقلاب ایران را مطالعه نکرده‌اند اندک است؛ زیرا این حادثه علاوه بر جلب توجه همۀ جنبش‌های آزادی‌طلب دنیا، ذهن پژوهشگران را نیز به خود مشغول ساخته است. اکثر نظریه‌پردازان انقلاب، از گروه‌های لیبرال‌دموکرات تا انواع سوسیالیست‌ها، وقوع این حادثۀ بزرگ قرن بیستم را فرصتی استثنایی برای درک بهتر و تکمیل دیدگاه‌های خود دربارۀ نظریه‌های انقلاب دانسته و پژوهشگران سیاسی، با گذشت سی سال از عمر آن، هنوز توجه خود را از آن برنداشته‌اند.
فوکو و انقلاب اسلامی
میشل فوکو، فیلسوف مشهور فرانسوی و نظریه‌پرداز فرامدرنیسم ــ که در بحبوحة انقلاب اسلامی ایران به تهران و قم مسافرت کرد و از نزدیک وقوع انقلاب را مشاهده نمود ــ معتقد است که این انقلاب نمی‌تواند با انگیزه‌های اقتصادی و مادی روی داده باشد؛ زیرا جهان شاهد شورش و قیام همۀ ملت علیه قدرتی بود که مشکلات اقتصادی آن به حدی بزرگ و مهم نبود که طی آن میلیون‌ها ایرانی به خیابان‌ها بریزند و با سینه‌های عریان با مسلسل‌ها مقابله کنند. پس دلیل انقلاب را باید در جایی دیگر جستجو نمود. از دیدگاه فوکو، زبان شکل و محتوای مذهبی انقلاب اسلامی ایران امری عارضی، اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه تشیع بود که با تکیه بر موضع مقاومت و انتقادی سابقه‌دار خود در برابر قدرت‌های سیاسی حاکم و نیز نفوذ عمیق و تعیین‌کننده در دل انسان‌ها توانست مردم را علیه رژیمی به خیابان‌ها آورد که یکی از ارتش‌های بسیار مجهز دنیا را داشت و از حمایت مستقیم امریکا و کشورهای دیگر برخوردار بود.
به نظر او هدف اصلی ایرانیان ایجاد تحولی بنیادین در وجود فردی و اجتماعی، حیات اجتماعی و سیاسی، شیوة تفکر و نگرش بوده است. آنها راه اصلاح را در اسلام یافتند.
فوکو برای درک انقلاب اسلامی به طور مستقیم به سراغ مردم انقلابی در خیابان‌ها رفت. به نظر وی از دید مردم حاضر در خیابان‌ها و تظاهرات و درگیری‌ها، حکومت اسلامی از یک طرف حرکتی برای سپردن نقش دائمی و تعریف‌شده به ساختارهای سنتی جامعه اسلامی و از جانب دیگر راهی برای وارد کردن ابعاد معنوی در زندگی سیاسی بود. بدین ترتیب فوکو انقلاب اسلامی را انقلابی فرامدرن خوانده است.
میشل فوکو به مختصات مذهب شیعه و رابطۀ عمیق روحانیان و مردم اشاره، و بیان کرده است: «اسلام شیعی درواقع خصوصیاتی دارد که می‌تواند به خواست حکومت اسلامی رنگ ویژه‌ای بدهد. نبود سلسله مراتب در میان روحانیت، استقلال روحانیان از یکدیگر و درعین‌حال وابستگی آنان حتی از نظر مالی به مریدان، اهمیت مرجعیت روحانی محض، نقشی که روحانی باید برای حفظ حامیان خود ایفا کند که هم نقش راهنماست و هم نقش بازتاب ــ این از لحاظ سازمانی. از لحاظ اعتقادی هم این اصل که حقیقت با آخرین پیامبر کارش به پایان نمی‌رسد و بعد از (حضرت) محمد‌(ص) دور دیگری آغاز می‌شود که دور ناتمام امامانی است که با سخن خود، با سرمشقی که با زندگی خود می‌دهند و با شهادت خود حامل نوری هستند که همواره یکی است و همواره دگرگون می‌شود، نوری که شریعت را، که تنها برای این نیامده است که حفظ شود، بلکه معنایی باطنی دارد که باید به مرور زمان آشکار گردد، از درون روشن می‌کند. بنابراین امام دوازدهم، هرچند پیش از ظهور از چشم‌ها پنهان است، به طور کلی و قطعی غایب نیست؛ خود مردم‌اند که هرچه بیشتر نور بیدارگر حقیقت بر دلشان بتابد، بیشتر اسباب بازگشت او را فراهم می‌کنند».
فوکو از جمله نظریه‌پردازان انقلاب است که خود تحولات سیاسی اجتماعی قبل از انقلاب را از نزدیک مشاهده کرده و با منظومۀ فکری نیروهای انقلابی آشناست؛ بنابراین در ارزیابی آرمان مردم ایران برای شکل دادن به نظام سیاسی دلخواه خود تحلیلی روشن دارد و معتقد است: «وقتی ایرانیان از حکومت اسلامی حرف می‌زنند، وقتی جلوی گلوله در خیابان‌ها آن را فریاد می‌زنند، به واقعیتی می‌اندیشند که به ایشان بسیار نزدیک است. نخست به حرکتی می‌اندیشند که به نهادهای سنتی جامعۀ اسلامی در زندگی سیاسی نقشی دائمی خواهد داد. حکومت اسلامی چیزی است که فرصت می‌دهد این هزاران اجاق سیاسی که برای مقاومت در برابر رژیم شاه در مسجدها و مجامع مذهبی روشن شده همچنان گرم و روشن بماند».
فوکو همچنین در مصاحبه با نیروهای انقلابی دربارۀ حکومت آرمانی آنان به حکایتی اشاره کرده که برگرفته از تفکر ایرانیان در زمینۀ حکومت اسلامی است. وی نوشته است: «یکی برای من نمونه‌ای نقل کرد. ده سال پیش در فردوس زمین‌لرزه شد، باید همۀ شهر از نو ساخته می‌شد. اما طرحی که برای این کار ریخته بودند بیشتر کشاورزان و صنعت‌گران خرده‌پا را راضی نمی‌کرد؛ بنابراین این طبقه حساب خود را جدا کردند. مردم به رهبری یکی از روحانیان، شهر خود را کمی دورتر بنا کردند، از همۀ منطقه پول جمع کردند، به طور جمعی محل بناهای مختلف را تعیین کردند، قنات‌ها را راه انداختند و تعاونی‌هایی را دایر کردند. نام این شهر را هم اسلامیه گذاشتند. زمین‌لرزه فرصتی به دست داده بود تا ساختارهای مذهبی نه تنها به صورت لنگرگاه مقاومت، بلکه به صورت بنیاد یک سازمان سیاسی درآیند و وقتی که مردم از حکومت اسلامی حرف می‌زنند رویای چنین چیزی را در سر می‌پرورند. اما به جنبش دیگری هم می‌اندیشند؛ جنبشی که از راه آن بتوان عنصری معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد؛ کاری که این زندگی مانند همیشه سد راه معنویت نباشد، بلکه به پرورشگاه، جلوه‌گاه و خمیرمایۀ آن تبدیل شود».
فوکو در کتاب «ایران: روح یک جهان بی‌روح» که موضوع آن مصاحبه‌ای است با دیوید کوپر (پزشک و روان‌پزشک)، ژان پی‌یر فی (فیلسوف و سردبیر نشریة «شانژ»، ماری ادیل فی (دستیار پی‌یر فی) و مارین زکا (همکار کوپر) ویژگی‌های انقلاب اسلامی را تبیین کرده و معتقد است: «ما باید ببینیم که چرا مردم قیام کردند و گفتند دیگر این وضع را نمی‌خواهیم. ایرانیان با قیامشان به خود گفتند ــ و این شاید روح قیامشان باشد ــ ما به طور قطع باید این رژیم را تغییر دهیم و از دست این آدم خلاص شویم، باید کارکنان فاسد را تغییر دهیم، ما باید همه چیز را در کشور، اعم از تشکیلات سیاسی، نظام اقتصادی و سیاست خارجی تغییر دهیم». فوکو در پاسخ به پرسش پی یر بلانشه که می‌کوشید منشأ انقلاب اسلامی را به اقتصاد محدود کند بیان کرده است: «من فکر می‌کنم که در همین جاست که اسلام ایفای نقش می‌کند. مذهب برای ایرانی‌ها نوید و تضمین وسیله‌ای برای تغییر ریشه‌ای ذهنیتشان است. تشیع دقیقاً شکلی از اسلام است که با تعالیم و محتوای باطنی خود میان اطاعت صرف بیرونی و زندگی عمیق معنوی تمایز قائل می‌شود؛ وقتی می‌گویم که آنان از طریق اسلام در جست‌وجوی تغییری در ذهنیت خویش‌اند، این گفته کاملاً سازگار است با این واقعیت که روش سنتی اسلامی از پیش حضور داشته و به آنان هویت می‌داده است؛ در این شیوه که آنان مذهب اسلام را به منزلۀ نیرویی انقلابی می‌دانند، چیزی غیر از اراده به اطاعتی وفادارتر از قانون شرع وجود داشت؛ یعنی اراده به تغییر کل هستی‌شان با بازگشت به تجربه‌ای معنوی، که فکر می‌کنند در قلب اسلام شیعه می‌یابد. همیشه از مارکس و افیون مردم نقل قول می‌آورند. اما جمله‌ای که درست پیش از آن جمله وجود دارد و هرگز نقل نمی‌شود، می‌گوید که مذهب روح یک جهان بی‌روح است. پس باید گفت که اسلام در آن سال ۱۹۷۸ افیون مردم نبوده است، دقیقاً از آن رو که روح یک جهان بی‌روح بوده است».
میشل فوکو، انقلاب ایران را نویدبخش ظهور گفتمان رادیکال سیاسی ــ عرفانی جدیدی دانسته که از دل مفاهیم و آموزه‌هایی مذهبی سر برآورده است که طی قرون متمادی در پس لایه‌های غبار خرافه، ارتجاع و نسیان مدفون شده بود.
براساس درک این نگرش دوگانۀ فکری فوکو با انقلاب اسلامی که برخاسته از ویژگی پسامدرنیستی دیدگاه‌های اوست می‌توان زیگزاگ‌های عملی رویکرد فوکو را توضیح داد. اگرچه فوکو هرگز به جوهر ترانس مدرنیستی انقلاب اسلامی و فرا رفتن آن از منظر نسبی‌انگارانۀ پست‌مدرنیستی پی نبرد، در مقایسه با پست‌مدرنیست‌های دیگری که رخداد انقلاب اسلامی ایران را مشاهده کردند از تیزهوشی بیشتری در درک جنبۀ خارق عادت انقلاب اسلامی برخوردار بود.
میشل فوکو در تحلیل چگونگی انقلاب اسلامی ایران گفته است: «پزشک تهرانی، ملای شهرستانی، کارگر نفت، کارمند پست و دانشجوی چادری همه یک اعتراض و یک خواست دارند. در این خواست چیزی هست که مایۀ تشویش‌خاطر است. همیشه صحبت از یک چیز است؛ یک چیز واحد و بسیار مشخص؛ شاه باید برود. اما برای مردم ایران، این چیز یگانه معنی‌اش همه چیز است؛ پایان وابستگی و اینجاست که نقش آیت‌الله خمینی که پهلو به افسانه می‌زند، برجسته می‌شود.
امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی‌ای، حتی به پشتیبانی همۀ رسانه‌های کشورش نمی‌تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و چنین نیرومند دارند. این ارتباط شاید به سه چیز مربوط شود: خمینی اینجا نیست. پانزده سال است که او در تبعید است و خودش نمی‌خواهد که پیش از رفتن شاه از تبعید بازگردد؛ خمینی چیزی نمی‌گوید، چیزی جز نه ــ نه به شاه، به رژیم، به وابستگی؛ پایان وابستگی‌ای که دیکتاتوری ابزار مستقیم آن است».
میشل فوکو علاوه بر سفر به ایران و ارتباط با مردم انقلابی ایران، از سال‌های آغازین دهۀ ۱۹۷۰م با رهبران جنبش‌های ضد رژیم شاه در خارج از کشور نیز ارتباط برقرار کرد و از طریق آنها با سرگذشت انقلاب ایران آشنا شد. فوکو در زمینۀ هیچ رویدادی به اندازۀ ایران و انقلاب آن ننوشته است؛ درحالی‌که در همان سال‌ها رویدادهای انقلابی دیگری در امریکای لاتین یا شمال آفریقا در حال روی دادن بوده است. معنویت عاملی است که میشل فوکو دربارۀ انقلاب اسلامی ایران بر آن تکیه بسیاری کرده است؛ حال آنکه او در اصل نظریه‌پردازی پست‌مدرن بوده که آموزه‌های نگاه غربی به مفهوم قدرت را کاملاً درک نموده است. از سوی دیگر، میشل فوکو در پژوهش‌های خود دربارة انقلاب اسلامی ایران، شیفتگی درخور توجهی نسبت به دو مفهوم مهدویت و شهادت پیدا کرده است.
فوکو، که نمایندۀ نگرش پست‌مدرن بود، سهم روحانیت و به‌ویژه هدایت و رهبری انقلاب به‌دست امام خمینی(ره) را در یکپارچه‌سازی و بسیج نیروهای انقلابی بسیار مؤثر می‌دانست. او هم به تأثیر مرجعیت و امام(ره) در پیروزی انقلاب اعتراف کرده و هم به مذهب شیعه، به مثابۀ مکتبی انقلابی و موتور محرکة انقلاب، که مهم‌ترین اصول آن انتظار فرج و قیام در مقابل جباران است، اعتقاد دارد.
بر اساس این مفهوم معنویت‌گرایی سیاسی، قلب تحلیل فوکو از انقلاب اسلامی ایران است.
سوتیتر
فوکو، که نمایندۀ نگرش پست‌مدرن بود، سهم روحانیت و به‌ویژه هدایت و رهبری انقلاب به‌دست امام خمینی(ره) را در یکپارچه‌سازی و بسیج نیروهای انقلابی بسیار مؤثر می‌دانست. او هم به تأثیر مرجعیت و امام(ره) در پیروزی انقلاب اعتراف کرده و هم به مذهب شیعه، به مثابۀ مکتبی انقلابی و موتور محرکة انقلاب، که مهم‌ترین اصول آن انتظار فرج و قیام در مقابل جباران است، اعتقاد دارد