پنج حلقه بیداری اسلامی در ایران

در تحلیل جریان بیداری اسلامی، توجه به صبغه‌ی تاریخی آن تا چه اندازه مهم و در ارزیابی اتفاقات آینده راهگشا است؟
تمام تحولات مهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در یك بستر تاریخی شكل می‌گیرند. هیچ‌گاه این‌گونه نبوده كه این تحولات فی‌البداهه و ناگهانی اتفاق بیفتند. انباشت مجموعه‌ای از حوادث در طول زمان معمولاً به آمادگی یك جامعه برای تحول یا حركت می‌انجامد.

در كشورهای منطقه كه شعله‌ی انقلاب در آنها بالا گرفته و ما شاهد بیداری اسلامی در آنها هستیم، انباشتی از ظلم و جنایت و استعمار از گذشته تا كنون وجود داشته و البته برای این‌كه این انباشت حوادث به انقلاب تبدیل شود، نیاز به شرایط خاصی هم بوده است. با فراهم شدن این شرایط ویژه است كه جریان بیداری به نقطه‌ی انفجار می‌رسد و انقلاب رخ می‌دهد. جالب است كه حضرت امام رحمه‌الله از انقلاب اسلامی ایران با عنوان «انفجار نور» یاد می‌كنند و این انفجار نور، همان بیداری است.

بنابراین ارائه‌ی یك تحلیل صحیح از بیداری اسلامی، بدون توجه به تجربیات حداقل دویست ساله‌ی اخیر كشورهای اسلامی و از جمله تجربیات كشور خودمان امكان‌پذیر نیست. اگرچه برخی محققین پا را فراتر گذارده و ریشه‌های این بیداری اسلامی را در مبارزات انبیاء علیهم‌السلام، مبارزات صدر اسلام و قیام حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام جست‌وجو می‌كنند. این تحلیل تاریخی سبب می‌شود كه انگیزه‌ی مخاطبان برای قیام، عمق بیشتری پیدا كند. مثلاً وجود مفهوم «عدالت» در اندیشه‌ی اسلامی و در تاریخ اسلام، به‌تنهایی یك نیروی انگیزشی قوی در میان مسلمانان است.
در مهم‌ترین مرحله، جریان دینی ما به این نتیجه رسید كه نباید به هیچ‌كدام از این جریان‌ها دل ببندد و همین كار را هم كرد. دهه‌ی چهل شمسی به بعد، دوران باروری تفكر و اندیشه‌ی دینی و به تعبیر درست، بیداری اسلامی در دوران معاصر ما است؛ دورانی كه منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ شد.

برای تحلیل اتفاقات منطقه حتماً باید به ریشه‌های تاریخی آن مراجعه كنیم. باید بررسی كنیم كه در اولین مواجهه‌ی ما با غرب چه اتفاقاتی افتاد. اولین ضرباتی كه غرب به ما وارد كرد چه بود؟ جهان اسلام چه عكس‌العمل‌هایی نشان داد و این عكس‌العمل‌ها چه نتایجی داشت؟ برای همین است كه ما در این ریشه‌یابی به سراغ امثال مرحوم سید جمال‌الدین اسدآبادی و علمای شیعه می‌رویم و این سیر را ادامه می‌دهیم تا به مراجع متأخر می‌رسیم و عملكرد آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا بتوانیم به ظرفیت‌های موجود در روابط مقاومت‌جویانه‌ی مراجع و مدل‌های تهاجم غرب پی ببریم و بر آن اساس گام‌های بعدی خود را برداریم. ما در این مسیر باید از ظرفیت‌هایی آگاه باشیم كه ما را به نقطه‌ی فعلی رسانده و در آینده هم می‌تواند همراه ما باشد، و از آنها كمال استفاده را ببریم.

 برخی  معتقدند كه بیداری اسلامی از حلقه‌ها و سلسله‌های به هم متصلی تشكیل شده است كه اتفاقات اخیر منطقه، آخرین حلقه‌ی آن تا كنون است. تحلیل شما در این رابطه چیست؟
بله. به طور كلی تهاجم استعمار به ممالك اسلامی با مقابله و واكنش‌هایی روبه‌رو بوده است و این واكنش‌های مقاومت‌جویانه امواجی داشته و در هر موج، مرحله‌ای از تكامل را پیموده است. مثلاً در كشور ما حساسیت زیادی روی مسأله‌ی «غلبه‌ی كفار بر مسلمین» وجود داشته است. قاعده‌ی «نفی سبیل» با استفاده از آیه‌ی «وَ لَن یَجعَلَ اللهُ لِلكافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلاً»۱ همواره یكی از حرف‌ها و خطوط اصلی حركت جریان مذهبی در ایران بوده است. بنابراین به محض این‌كه می‌دیدند كفار در حال سلطه پیدا كردن بر مسلمانان هستند، سریعاً موضع‌گیری می‌كردند و می‌كوشیدند جلوی تسلط كفار را بگیرند. به همین خاطر با هر تهاجم نظامی، اقتصادی یا فرهنگی استعمار به ما، واكنش علما از قبل مشخص بود؛ این‌كه باید بر اساس قاعده‌ی نفی سبیل مقاومت كنیم.

جنگ‌های ایران و روس، شاید یكی از بارزترین جلوه‌های این مقاومت و به نوعی حلقه یا موج اول بیداری در ایران باشد. اعلامیه‌های علما در ماجرای جنگ ایران و روس، مصداق كاملی از بیداری، آگاهی و خودآگاهی در سرزمین‌های مسلمین است. نكته‌ای كه در این میان قابل توجه است تأثیر تحولات این‌چنینی در هر یك از كشورهای اسلامی بر تحولات دیگر كشورها است. بنابراین این اقدام علما در جنگ ایران و روس، مقابله‌ی مردم مصر با تهاجم فرانسه و انگلیس، زمین‌گیر كردن سپاه انگلیس توسط مردم مسلمان افغان و ایستادگی تیپوسلطان و پدرش در برابر سپاه انگلیس در میسور هندوستان، همه و همه بر یكدیگر و بر تحولات دیگر كشورهای مسلمان اثرگذار و الهام‌بخش بوده است.

الان هم همین‌طور است. خط دشمن این است كه به مردم مسلمان اجازه ندهد با هم پیوند برقرار كنند و متحد شوند. مثلاً دشمن در طول تاریخ كوشیده تا ارتباط ما را با شیعیان و مسلمانان مصر، هند و افغانستان قطع كند و با ایجاد تعارضات و اختلافات بین ما و با استفاده از ترفندهای گوناگون، اذهان مردم مسلمان ما را از مسائل اصلی جهان اسلام منقطع كند؛ همان‌گونه ‌كه در مقاطعی در دهه‌های گذشته توانستند این كار را انجام دهند.

حلقه‌ی دوم بیداری در ایران، قیام علیه اعطای امتیاز به بیگانگان بوده كه با مقاومت مرحوم آیت‌الله‌العظمی كنی در برابر قرارداد رویتر شروع ‌شد و با ماجرای تحریم تنباكو ادامه یافت. البته دو سال پیش از تحریم تنباكو، نهضت بزرگی در ایران آغاز ‌شده بود كه نوك پیكان آن تحریم مصرف كالاهای خارجی بود. متأسفانه معمولاً این قیام در بررسی‌های تاریخی مغفول واقع می‌شود. این قیام تا جایی گسترده شد كه علمای اصفهان با صدور اعلامیه‌ای اعلان ‌كردند كه پس از این ما بر مرده‌ای كه كفنش از پارچه‌ی خارجی باشد، نماز نمی‌خوانیم. آنها قصدشان این بود كه مقابل سلطه‌ی اقتصادی غرب بایستند و برای تحقق این هدف دقیقاً از ظرفیت‌های دینی و فقهی استفاده می‌بردند.
حلقه‌ی سوم بیداری در ایران، نهضت مشروطه است. مرحوم میرزای شیرازی با حكم تاریخی خود عملاً هیمنه‌ی استبداد و استعمار را در ایران شكست. شهید مدرس درباره‌ی انقلاب مشروطه این تعبیر را دارد كه: «انقلاب مشروطه در نهضت تحریم تنباكو جوانه زد.»
اهمیت این قیام‌ها تنها از بُعد اقتصادی نبود، بلكه تهاجم اقتصادی دشمن، هویت و استقلال ما را زیر سؤال می‌برد و بنابراین مردم مسلمان به رهبری روحانیت و مرجعیت شیعه مقاومت گسترده‌ای برای تحقق آیه‌ی نفی سبیل صورت می‌دادند و البته بهای گزافی هم برای این مقاومت می‌پرداختند.

حلقه‌ی سوم بیداری در ایران، نهضت مشروطه است. مرحوم میرزای شیرازی با حكم تاریخی خود عملاً هیمنه‌ی استبداد و استعمار را در ایران شكست. شهید مدرس درباره‌ی انقلاب مشروطه این تعبیر را دارد كه: «انقلاب مشروطه در نهضت تحریم تنباكو جوانه زد.» واقعاً هم همین‌طور بود. یعنی مشروطه مدیون و معلول قیام تحریم تنباكو است.

ما اگر دیدگاه‌ علمای آن زمان را به‌دقت بررسی كنیم، درمی‌یابیم كه مبارزه با استبداد و محدود كردن قدرت شاه برای یك هدف اصلی دیگر است؛ این‌كه ایران به جهت تهاجماتی كه به آن شده بود، در شرف نابودی بود. بنابراین باید زمینه‌های این ضعف از بین می‌رفت و مردم باید آگاه می‌شدند. مرحوم آخوند خراسانی و بسیاری از علمای دیگر در زمان مشروطه برای آگاهی مردم بسیار كوشیدند.

پس از این دوره كه اتفاقات ناگوار جریان مشروطه منجر به غلبه‌ی جریان سكولار و دوره‌ی سیاه پهلوی و رضاخان گردید، به دوره‌ی ملی‌شدن صنعت نفت می‌رسیم كه مرحله‌ی چهارم بیداری در ایران است. نهضتی ملی محصول خودآگاهی و جریان دینی و مردم متدین ایران بود. به نظر من نهضت ملی‌شدن نفت، بازخورد آن فشارها و ضرباتی بود كه رضاخان در طول دوره‌ی خود به دیانت، استقلال و شخصیت ملت ما وارد كرد. آن فشارها به مقاومت و بیداری مردم انجامید. البته در مسیر این بیداری نباید از نقش برجسته‌ی بزرگان و علما غفلت كنیم.

اما شكست نهضت ملی‌شدن صنعت نفت یك تكان جدی به حركت جریان دینی در كشور وارد كرد. جریان روشنفكر با شكست نهضت نفت تقریباً منزوی شد و دچار یأس و ناامیدی زیادی گردید. این یأس در عرصه‌ی ادبیات، شعر و رمان آن زمان هم به‌خوبی محسوس است. در نهضت نفت، اگرچه یك مرجع شیعه در رأس امور بود و قصد داشت باورهای دینی را وارد صحنه كند، اما هدف اصلی، ملی‌كردن صنعت نفت بود. همچنین در زمان مشروطه اگرچه اهداف والایی وجود داشت، اما بالاخره هدف اصلی، محدود كردن سلطنت بود و متأسفانه كشور پس از مدتی به استبدادی بدتر از استبداد محمدعلی شاه –یعنی استبداد رضاشاه- دچار شد. پس از آن هم رویكردهای ماركسیستی، سوسیالیستی و لیبرالیستی روزبه‌روز رواج پیدا كرد.

هركدام از این مكاتب برای مدتی وعده‌ی رهایی به مردم دادند و گروهی را به خود جذب كردند، اما این وعده‌ها چیزی نبود جز این‌كه مردم را اسیر بندهای جدیدی كند. در این میان نهضت‌ها و مقاومت‌هایی نیز صورت گرفت كه واقعاً قابل تقدیر است و در تاریخ ما هم ثبت است كه اغلب تسامحاً از آنها عبور می‌كنیم.

نهایتاً و در مهم‌ترین مرحله، جریان دینی ما به این نتیجه رسید كه نباید به هیچ‌كدام از این جریان‌ها دل ببندد و همین كار را هم كرد. دهه‌ی چهل شمسی به بعد، دوران باروری تفكر و اندیشه‌ی دینی و به تعبیر درست، بیداری اسلامی در دوران معاصر ما است؛ دورانی كه منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ شد.

 به عقیده‌ی شما اندیشه‌ی حضرت امام قدس‌سره‌الشریف و اندیشه‌ی رهبر معظم انقلاب در عرصه‌ی بیداری اسلامی از چه ویژگی‌هایی برخوردارند؟
حضرت امام رحمه‌الله بهترین استفاده را در یك بزنگاه‌ تاریخی از تجربیات تاریخی و ظرفیت‌هایی كرد كه رهبران بیداری اسلامی از خودشان به جای گذاشته بودند. لذا ایشان توانست بر این اساس امور كشور را پیش ببرد. ایشان یك تفاوتی با دیگر رهبران فكری و سیاسی داشتند؛ این كه اگرچه در امتداد همان جریان مرجعیت و زعامت شیعه مطرح شدند، اما به سمت نظام‌سازی رفتند و تمام آن تجارب مشروطه و تجارب مبارزات تحریم تنباكو، قرارداد رویتر و ... را به بهترین نحو به كار گرفتند. این تجربه‌ها هم ماهیت غرب مهاجم را به‌خوبی نشان می‌داد تا بدانیم با چه دشمنی طرف هستیم و هم استعدادهای جریان دینی را به‌خوبی عیان می‌كرد. رهبر معظم انقلاب هم به‌خوبی در این مسیر و بر مبنای همان مبانی گام برداشته‌اند و این خط را دنبال نموده‌اند تا امروز ما شاهد ثمره‌ی این ایستادگی بر مسیر حق باشیم.

تجربه‌ی حركت حضرت امام خمینی رحمه‌الله و تجربه‌ی رهبر معظم انقلاب را این‌گونه می‌توان جمع‌بندی كرد كه ما پس از گذشت سی‌و‌سه سال از عمر جمهوری اسلامی به این‌جارسیده‌ایم كه پایه‌های تئوری سلطه‌ی آمریكا، غرب و اسرائیل در حال فروریختن است و امروز اسرائیل در برابر گروهی از مسلمانان متعهد به مبانی اسلامی و رهبری اسلامی به زانو درآمده است.

پی‌نوشت:
۱. سوره‌ی مباركه‌ی نساء، آیه‌ی 141: «الَّذينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَ إِنْ كانَ لِلْكافِرينَ نَصيبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَ نَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً» منافقان آنانی هستند كه نگران و مراقب حال شمایند، چنان‌چه برای شما فتح و ظفری پیش آید (برای اخذ غنیمت) گویند: آخر ما با شما نبودیم؟! و اگر كافران را فتح و بهره‌ای رسد به آنها گویند: ما شما را به اسرار مسلمانان آگاه نكردیم و شما را از آسیب مؤمنان نگهداری نمودیم؟! پس خدا فردای قیامت میان شما و آنان حكم كند و خداوند هیچ‌گاه برای كافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط باز نخواهد نمود.