تاثیر انقلاب اسلامى بر جنبشهاى شیعى عربستان و کشورهاى حوزه خلیج فارس

درواقع درپی شورشها و تظاهرات شیعیان ایران در سال1978 روح در هم شکسته و خسته شیعیان عربستان و دیگر نقاط جهان اسلام زنده شد و مجدداً روح امید در کالبد آنان دمیده شد. پس از انقلاب ایران، روحیه خود باوری و اعتماد به نفس شیعیان عربستان که رو به خاموشی می رفت مجددا زنده و تقویت شد و آنان جرات و شجاعت خود را باز یافتند تا در مقابل اربابان سعودی بایستند و به طور علنی و بی پرده شکایات و مطالبات خود را مطرح کنند. در حقیقت به واسطه انقلاب ایران آگاهی و بینش جدیدی در میان شیعیان عربستان و دیگر نقاط جهان پدید آمد و انقلاب به الگوی آنان تبدیل شد، همچنین انقلاب ایران موجب شد فضای جدیدی در عربستان ایجاد شود و مخالفت سیاسی شیعیان با حکومت شتاب و عمق بیشتری پیدا کند.

انتفاضه شیعیان عربستان در سال 1979
قبل از قیام یا انتفاضه شیعیان عربستان در سال 1979، جنبش مبلغان به عنوان مهمترین جنبش سیاسی شیعی عربستان از جایگاه اجتماعی و ساختار سازمانی مستحکمی برخوردار بود. همچنین پایگاه مردمی جنبش بسیار قوی بود و در میان شیعیان هواداران و طرفداران بسیاری داشت، از اینرو جنبش توانست بر مشکلاتی که محافظه کاران پیش پای آن می گذاشتند فائق آید، زیرا طیف مذکور به شدت با هرگونه فعالیت سیاسی جنبش مخالفت می ورزید. از آنجا که در عربستان احزاب سیاسی به طور رسمی از فعالیت منع شده اند و از محدودیت شدید رنج میبرند، مطالبات سیاسی از کانالهای غیر رسمی و فرعی پی گیری میشود. در واقع فعالیتهای سیاسی شیعیان عربستان در مساجد و حسینیه ها که نهادهای غیرسیاسی به شمار می روند صورت میگیرد. این مراکز از سوی حکومت کنترل نمیشوند، زیرا مراکز مذکور به طور سنتی توسط شیعیان اداره میشوند، و این امر کنترل و نظارت حکومت بر این مراکز را دشوار کند. در واقع از طریق این مساجد و حسینیه ها ایدئولوژی سیاسی شیعی به مردم منتقل میشود. بنابراین نهادهای دینی وابسته به حکومت و دستگاه حاکم نمیتوانند بدون گذشتن از سد امنیتی بسیار قوی شیعیان، میعاد گاه تجلی و تقویت روحیه اعتراض آمیز شیعیان را کنترل یا مهار نمایند. تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران حسینیه ها و مساجد عربستان فاقد کارکرد سیاسی بودند. در نظر بسیاری از شیعیان نقش این نهادهای سنتی فقط به تقویت انسجام اجتماعی محدود میشد، ولی پس از انقلاب ایران نقش و کارکرد این نهادها کاملا تغییر نمود، هرچند که مساجد و حسینیه های سنتی همچنان پا بر جا مانده اند. در واقع پس از انقلاب ایران این مراکز به خاستگاه جنبشهای سیاسی و دینی شیعیان تبدیل شدند. به علاوه در این دوره میزان فعالیت سیاسی به معیار و ملاک ارزیابی مرجعیت شیعی تبدیل شد. در مراسم محرم و روز عاشورا حسینیه های عربستان به مرکز تجمع شیعیان تبدیل میشوند و شیخ «حصان الصفار» و دیگر وعاظ جنبش مبلغان نظیر «شیخ فوزی السیف» سخنرانیهای پر شوری را ایراد میکنند. در طی ده روز نخست محرم سال 1979 شیخ صفار، رهبر سازمان انقلاب اسلامی نسخه جدیدی از تشیع انقلابی را که تا آن زمان مردم شناختی از آن نداشتند برای شیعیان استان شرقی تبیین نمود. سازمان انقلاب اسلامی در این دوره یکی از مهمترین جنبش های سیاسی شیعی عربستان محسوب میشد. شیخ صفار که روانشناس اجتماعی متبحری است با سخنرانی های خود مستمعین و مخاطبین را به هیجان می آورد. وی در سخنرانی های خود موانع روان شناختی عملگرایی شیعی را از اذهان می زدود. از نظر وی ترس و وحشت عامل اصلی رکود و جمود شیعیان عربستان بوده است، وی در این رابطه میگوید: «ترس و وحشت مفرط که بر اذهان شیعیان سایه انداخته موجب ضعف و ناتوانی آنان شده و مانع از پیشرفت و آزاد سازی و تخلیه انرژی شیعیان گردیده است، این بیماری در جامعه شیعه عربستان فراگیر شده و مردم از آن رنج میبرند. شیعیان عربستان از همه چیز به طور مفرط میهراسند و وحشت از شکست، خستگی، رنج، حکومت، مراکز قدرت، آینده و مرگ، سراسر وجودشان را فراگرفته است. این پدیده شوم که بر جامعه شیعیان عربستان سایه انداخته امکان تحمیق و سرکوب شیعیان را برای حکومت ستمگر و ظالم سعودی فراهم نموده است. اگرچه ترس از خصوصیات ذاتی و فطری بشر است، باید از این ویژگی در جهت الهی بهره برداری نمود، بدین معنا که انسان باید فقط از خدا بترسد و بدین ترتیب امور خود را اصلاح نموده و به قوانین الهی عمل کند و از معاصی و منکرات اجتناب و پرهیز نماید و در جهت انجام اعمال خیر تلاش کند. در واقع ترس از خدا به معنی احترام به ارزشهای الهی و بی اعتنایی به ضد ارزشها و ارزشهای فانی و زودگذر است. اعضای جنبش مبلغان خدا ترسان حقیقی اند و مسئولیت الهی دعوت به حق، آزادی و پیشرفت به دوش آنان گذاشته شده است. مردمی که تحت ظلم و ستم حکام ظالم و دست نشانده قرار دارند باید تلاش کنند خود را از بند این ستمگران آزاد کنند و از آنان نترسند. انتظار و ترس از خطر بدتر از خود خطر است، بنابراین بهتر است منشا خطر را محو و نابود کنیم». شیخ صفار نظام آموزشی شیعیان استان شرقی را مورد انتقاد قرار داد و خاطر نشان کرد این نظام موجبات تسلیم آنان را فراهم آورده است. وی در این رابطه گفت: «رعب و وحشت از حکومت موجب خواری و آسیبپذیری مردم شده است. اگر مرگ اجتناب ناپذیر است چرا اجازه می دهیم مرگ یورش بیاورد؟ در واقع انسان باید خود را برای حمله به مرگ آماده کند، بدین ترتیب وی باید برای حصول اهداف متعالی تحت لوایی مقدس، رسالتی سترگ را عهده دار شود و خود را در مسیر طوفان خطرات و حوادث قرار دهد و به خاطر خدا از ایمان خود دفاع کند». شیخ صفار با بیانی بلیغ و رسا خاطر نشان کرد دین قدرت و نیرویی عظیم را در شیعیان ایجاد میکند و آنان باید با پیروی از دستورات دینی مراجع شورش کنند و مخالفت سیاسی خود را ابراز نمایند. در ششم محرم سال 1400 برابر با 25 نوامبر سال 1979 شیعیان مناطق مختلف قطیف و احساء پس از ذکر مصیبت روز عاشورا توسط شیخ صفار و دیگر وعاظ، به خیابانها ریختند. شیعیان عزادار تصمیم گرفتند مراسم عاشورا را به طور علنی برگزار کنند ولی این مراسم شکل سیاسی به خود گرفت و به دخالت نظامی گارد ملی منجر شد. هنگامی که مراسم عزاداری به اوج خود رسید شیعیان مراسم سوگواری شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)، علی اکبر (ع) و امام حسین (ع) را به طور علنی برگزار نمودند و مراسم باشور و حرارت تمام برگزار شد. وعاظ و سخنرانان وابسته به جنبش مبلغان از حسینیه برای بسیج شیعیان منطقه استفاده کردند و بدین ترتیب با برگزاری مراسم به صورت علنی، محدودیتهای حکومت را شکستند و عزم و اراده خود را برای مخالفت با ممنوعیتهای اعمال شده از سوی حکومت به نمایش گذاشتند. در شامگاه هفتم محرم برابر با 26 نوامبر، مراسم عزاداری برگزار شد و تقریبا 70 هزار نفر از شیعیان در مناطق مختلف به تظاهرات پرداختند که تظاهرات مذکور به زدوخورد خشونت آمیز نیروهای امنیتی با آنان منجر شد در روز 28 نوامبر پلیس و نیروهای نظامی گارد ملی تلاش کردند انبوه تظاهر کنندگان عاشورایی را متفرق کنند ولی شیعیان با تمام قوا در مقابل آنان مقاومت کردند و شورش به مناطق دیگر قطیف و احساء کشیده شد. حوادث استان شرقی و جنبش جهیمان مکه نگرانی شدید مقامات سعودی را در پی داشت، از اینرو حکومت 000/20 سرباز گارد ملی را برای خاموش کردن قیام شیعیان به منطقه فرستاد تظاهرات و درگیری برای 5 روز متوالی ادامه یافت و تلاش شخصیتهای برجسته شیعه و پلیس برای متوقف کردن آنان ناکام ماند. هنگامی که گارد ملی به روی تظاهرات کنندگان قطیف آتش گشود، شیعیان مناطق دیگر نیز به خیابانها ریختند و خشم خود را ابراز نموده و مطالبات خود را خواستار شدند. در روز نهم و دهم محرم منطقه قطیف محاصره شد و اخبار کشته شدن تعدادی از مردم منتشر شد. تظاهر کننده گان خواستار برخورداری از حقوقی برابر با هممیهنان سنی خود بودند و شعارهایی نظیر «نه سنی، نه شیعه، اتحاد اسلامی»، «ما شیعیان جعفری خواهان آزادی هستیم «و «در دین محمدی تبعیض راه ندارد» را سر می دادند. گارد ملی 20 نفر از تظاهر کنندگان را کشت و بیش از یکصد نفر را زخمی نمود. چهار نفر از کشته شده گان 19ـ17 ساله، هفت نفر 20 ـ 23 ساله، سه نفر30 ـ 40 ساله و یک نفر 60 ساله بود. یک معلم، یک زن، هشت دانش آموز دبیرستانی، دو کارگر شرکت نفتی آرامکو و هفت نفر دیگر که شغل آزاد داشتند کشته شدگان مذکور را تشکیل می دادند. رژیم سعودی به منظور خاموش کردن موج نارضایتی مناطق شیعه نشین جهت توسعه اقتصادی، نظام آموزشی و دیگر خدمات رفاهی منطقه بودجه سنگینی تعیین نمود، بدین ترتیب در مدتی کوتاه (1980-1985) این منطقه متحول شد. احداث جاده، تاسیس مدرسه، بیمارستان، مراکز خرید، واگذاری اراضی، پرداخت وام به مردم، راه اندازی سیستم آب و فاضلاب از جمله اقدامات دولت در این دوره بود. با این حال هدف رژیم از این اقدامات صرفا کنترل مناطق هم جوار چاه های نفت بود و تبعیض و بی عدالتی همچنان در اشکال و قالبهای مختلف ادامه یافت. رژیم در اقدامی سبوعانه علیه عملگرایان شیعه تلاش کرد کنترل خود را بر منطقه افزایش دهد. پس از انتفاضه سال 1979 رژیم سعودی بیلیونها دلار را صرف آبادانی این منطقه نمود، در نتیجه موضع شیعیان نسبت به رژیم تا حدودی تغییر کرد، در عین حال رژیم هرگز نتوانست شیعیان را از تاثیر انقلاب اسلامی ایران مصون نگه دارد. در پی این اقدامات رژیم، اوضاع اقتصادی شیعیان نسبتا بهبود یافت ولی تبعیض و بی عدالتی دینی همچنان ادامه پیدا کرد و شیعیان همواره از عرصه های سیاسی و فرهنگی طرد شدند که این امر افزایش نارضایتی آنان را در پی داشت. قیام شیعیان عربستان که از نظر شیخ صفار دور از انتظار مینمود به عنوان نقطه عطف تاریخ شیعیان عربستان تلقی میگردد. در این برهه موج نارضایتی عمومی به شدت گسترش یافت و حکومت سعودی که از شورش شیعیان به هراس افتاده بود تلاش کرد اوضاع نابسامان استان شرقی را تحت کنترل خود در آورد، از اینرو رژیم سخنرانان و وعاظ وهابی را فراخواند و به آنان دستور داد از بیان مطالب تحریک آمیز که به شورش و رفتار خشونت آمیز می انجامد اجتناب کنند. بطور کلی انتفاضه شیعیان عربستان نتیجه سرکوب و ظلم و ستمی بود که در طول تاریخ بر آنها روا داشته شده بود. در واقع به واسطه این انتفاضه روحیه سرخوردگی شیعیان به روحیه مقاومت و مبارزه با سیاستهای تبعیض آمیز رژیم سعودی تبدیل شد. در سال 1980 شخصیت های برجسته شیعه شکایتی را به «فهد عبدالعزیز»، شاه سابق و ولیعهد عربستان، تقدیم کردند و طی آن سیاستهای تبعیض آمیز حکومت علیه شیعیان را محکوم نمودند. بخشی از شکایت مذکور بدین شرح است: «اگر چه تصریح شده خشونت علیه شیعیان نباید ادامه پیدا کند، ما هنوز هیچ تغییر موضع مثبتی را از سوی حکومت مشاهده نکرده ایم و اوضاع هیچ تغییری نکرده، این مطالبات کمترین خواسته های ماست. ما احساس خلاء نمیکنیم و آن قدر از نظر اخلاقی سقوط نکرده ایم که هیچ یک از ما در کشور قابل اعتماد نباشد». در شکایت مذکور دو موضوع مورد تاکید قرار گرفته بود. نخست تبعیض دینی نظیر نفی حقوق دینی شیعیان و دوم شرایط نامناسب اقتصادی و اجتماعی شیعیان که علیرغم طرح آنها از مدتها قبل، هیچ اقدام موثری از سوی حکومت در جهت بهبود وضعیت موجود صورت نگرفته بود. ظهور سازمان انقلاب اسلامی در سال 1979 که به واسطه آن در روابط شیعیان و حکومت فصل جدیدی گشوده شد، مهمترین پیامد انتفاضه بشمار می رود. در واقع نقش و رسالت اصلی سازمان انقلاب اسلامی، پیگیری مطالبات سیاسی شیعیان عربستان بود.
در کشور عربستان فعالیت احزاب سیاسی، بحث و مناظره عمومی، گردهماییهای آزاد و انتقاد از سیاستهای حکومت ممنوع است، از اینرو شیعیان مخالفت خود با رژیم سعودی را در خارج از کشور منعکس میکنند و از طریق سازمان های فعال در حوزه حقوق بشر و مراکز رسانه ای و تاسیس شعبه های اپوزیسیون در ایران، لبنان، لندن و واشنگتن نارضایتی خود را از حکومت به گوش دیگران می رسانند. رژیم سعودی آلترناتیوهای سیاسی مطلوب خود را به شیعیان تحمیل نموده و با توسل به هر شیوه ممکن از فعالیت آنان در داخل کشور جلوگیری مینماید.
انتفاضه شیعیان عربستان در بازسازی جامعه شیعی تاثیر بسزایی داشت و هویت فرهنگی شیعیان را تقویت نمود. بواسطه این قیام جایگاه و منزلت اجتماعی گروهی از رهبران سیاسی که در جامعه شیعی نقشی حاشیه ای داشتند، ارتقاء یافت. آنان فعالیتهای گوناگون دینی و سیاسی خود را در داخل و خارج از کشور گسترش دادند و بدین ترتیب شیوههای مبارزاتی بهتر و کارآمدتری را فرا گرفتند. بطور کلی غالب هواداران سازمان انقلاب اسلامی را شهر نشینان و طبقات پائین و متوسط جامعه تشکیل می دهند. رهبران سازمان از تحصیلکردههای دانشگاههای عربستان و آمریکا میباشند و در میان هواداران سازمان تعداد نوجوانان دبیرستانی، دانشجویان و کارگران متخصص و نیمه متخصص شرکت نفتی آرامکو چشمگیر است. مردم از طریق مساجد جذب سازمان میشوند و مساجد نقش بسزایی در تقویت سازمان ایفا میکنند. اعضای سازمان انقلاب اسلامی بشدت اسلامگرا میباشند و فعالیت آنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی متمرکز شده است، گروه مذکور ایجاد یک جامعه اسلامی کامل را هدف غائی خود می دانند و این آرمان در آثار و فعالیتهای آنان نمود یافته است. در پی مهاجرت رهبران و سران سازمان در دهه 1980، طیف گسترده ای از مردم جذب سازمان شدند. به نقل از سخنگوی سازمان، سه هزار نفر از شیعیان عربستان وطن خود را رها نموده و در تهران و دمشق به سازمان پیوستند.
پیش از انتفاضه سال 1979 سازمان انقلاب اسلامی که شاخه ای از جنبش مبلغان پیشگام محسوب میشد از ایدئولوژی و استراتژی مشخص و روشنی برخوردار نبود، هر چند که در مباحث نظری این گروه بر رویکرد انقلابی شیعیان در طول تاریخ و در دوره معاصر نظیر جنبش امام موسی صدر در لبنان و انقلاب ایران تاکید میشد. در واقع جنبش تلاش میکرد با تقویت روحیه انقلابی شیعیان آنان را به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و کنارهگیری از طیف محافظه کار ترغیب نماید. مسلماً جنبش مبلغان زمینه و بستر را برای قیام سال 1979 آماده کرد. در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران در فوریه سال 1979 فضای سیاسی، روانی و اجتماعی استان شرقی عربستان بطور عمیق متحول شد، زیرا بواسطه انقلاب ایران حمیت سیاسی شیعیان این منطقه و دیگر مناطق جهان اسلام بشدت برانگیخته شد. رهبران جنبش مبلغان با الهام از انقلاب ایران کوشیدند نفوذ خود را در کشورهای حوزه خلیج فارس گسترش دهند. در حقیقت پیروزی انقلاب اسلامی ایران فرصتی طلایی را برای جنبش فراهم آورد تا پایگاه مردمی خود را تقویت نماید و ایده های انقلابی خود را ترویج کند. از سوی دیگر در پی انقلاب ایران، جنبش به یک سلاح ایدئولوژیک موثر مسلح شد تا با گروههای رقیب خود یعنی محافظه کاران و انزوا طلبان سیاسی مبارزه کند. در واقع با بروز انقلاب ایران، اوضاع به نفع جنبش رقم خورد تا اهداف خود را عملی سازد. ایدئولوژی سیاسی سازمان انقلاب اسلامی دارای دو رکن اساسی است که عبارتند از: انقلاب اسلامی و جهانگرایی.
در خلال دهه 90 1980، تشیع گسترش بیشتری یافت و پویاتر شد و قشر جوان که در طول دهه های گذشته مجذوب ایدئولوژیهای سکولار میشدند به تشیع روی آوردند. رویکرد آنان به دین و انتخاب تشیع نشان دهنده قدرت معنوی بالای این مذهب است. نسخه جدید تشیع یا تشیع غیر منفعل و پویا این امکان را برای شیعیان فراهم آورد تا نارضایتی خود را از وضعیت سیاسی و دینی عربستان اعلام کنند.
آنچه موجب شده تشیع انقلابی بیشتر مورد توجه قرار گیرد این است که در این سنخ از تشیع شرایط اقتصادی و اجتماعی مد نظر قرار میگیرد و موضع شیعیان در قبال این شرایط مشخص میگردد. شیعیان عملگرای عربستان برای برطرف کردن معضلات و مشکلات کنونی جامعه شیعی تعابیر و اصطلاحاتی را که در مکتب تشیع ریشه دارند بکار میبرند، به عبارت دیگر آنان از مبانی و اصول عقیدتی تشیع در جهت حل مسائل روز استفاده میکنند و این امر موجب شده آنان از شیعیان منفعل که دیگران را به انزوا طلبی دعوت میکنند، فاصله بگیرند. عدم محبوبیت سنتگرایان در میان شیعیان موجب شد از اوایل دهه 1980 تشیع انقلابی در میان شیعیان عربستان فراگیر شود. سازمان انقلاب اسلامی گروهی را که در لباس دین، انزوا طلبی را ترویج میکردند مورد حمله قرار داد و آنان را «عقب مانده» نامید. سنتگرایان انزوا طلب که هر گونه فعالیت سیاسی را منع میکردند مجبور شدند در مقابل انتقادهای شدید سازمان انقلاب اسلامی عقب نشینی کنند. به نقل از شیخ صفار، گروه مذکور که شاهد موفقیت شیعیان انقلابی در جذب طیف گسترده ای از مردم بود، تلاش کرد اعتبار، نفوذ و جایگاه اجتماعی خود را حفظ کند.
در جهان عرب (به عنوان مثال لبنان، عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس)، رهبران انقلابی شیعه از حمایت مردم برخوردار شدند. البته این بدان معنی نیست که فقط مردم از جنبشهای شیعی حمایت میکردند، بلکه سازمانهای مهم نیز به حامیان آنان پیوستند و خط مشی سیاسی آنان را تایید کردند. تقریباً همه گروههای سیاسی شیعه پس از پیروزی انقلاب ایران با اتکا بر سازمانهای انقلابی همه توان خود را بکار گرفتند تا حکومتی بر پایه اصول و تعالیم اسلامی تشکیل دهند. در واقع با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 9ـ1978 ثابت شد که قدرت دین در جهان معاصر همچنان پا برجاست. کارشناسان و اندیشمندان بر این باورند توسعه صنعتی، شهری و آموزشی از اهمیت دین نخواهد کاست و برخلاف تصور بسیاری از صاحب نظران، فرآیند مدرنیزاسیون جایگاه دین را متزلزل نخواهد کرد بلکه برعکس این فرآیند در برخی از مناطق جهان موجب افزایش گرایش به ارزشهای دینی سنتی شده است. به نقل از «الیور روی» فرآیند مدرنیزاسیون بطور همزمان احیای اسلام و سکولاریزاسیون را در پی داشته است. تاسیس سازمان انقلاب اسلامی در سال 1975 افزایش آگاهی سیاسی شیعیان و ضرورت وجود یک سازمان برای بسیج سیاسی و پیگیری مطالبات آنان را بر میتاباند. در واقع با ظهور سازمان انقلاب اسلامی دو گروه شیعی استان شرقی عربستان یعنی محافظه کاران سنتگرا و انقلابیون از یکدیگر متمایز شدند. در این دوره جنبش مبلغان که بشدت از ادبیات و تجارب انقلابی فلسطین و ایران اثر پذیرفته، متحول شد و روحیه انقلابی اعضای آن بشدت تقویت گردید. نظریه پردازان جنبش مبلغان برخلاف مارکس معتقدند آن دسته از جنبشهای انقلابی که به یک طبقه اجتماعی خاص محدود نمی شوند (نظیر طبقه کارگر و پرولتارلیا) و همه اقشار جامعه در شکلگیری آن سهیم بوده اند، نقطه عطف تاریخ بشری محسوب میشوند. تغییر نحوه تولید، تنها عامل بروز انقلاب نیست بلکه هدف از انقلاب اصلاح حکومت، جامعه، طرز تفکر و نظام ارزشی است. نخستین و مهمترین هدف انقلاب احیای ارزشهای انسانی است و بواسطه انقلاب انسان اعتماد به نفس خود را باز یافته و قابلیت خود را برای پیشرفت باور میکند. ستمگران و طواغیت با توسل به خدعه و نیرنگ و فشار و ارعاب تلاش میکنند انسان را ضعیف و آسیبپذیر نمایند. بنابراین انقلاب در دین اسلام به معنی برطرف کردن کاستی ها و ضعفهای انسان است و هدف غائی آن ایجاد تمدنی مدرن بر پایه علم و ایمان میباشد، هر چند که در این راستا از شیوه های معمول در تمدن مدرن یا به عبارت دیگر قوانین علمی استفاده میشود. در دهه 1980 عبارت «انقلاب همه جا هست» شعار اصلی جنبش مبلغان بود و در آثار، سخنرانیها و فعالیتهای مختلف جنبش بچشم میخورد. از نظر شیخ صفار انقلاب اسلامی وظیفه دینی همه مسلمین است، در حقیقت این انقلاب، قیام علیه عقب ماندگی، ظلم و ستم است. هر مومن آگاه باید به وظیفه دینی خود عمل نماید و مکلف است به فساد موجود اعتراض کند. برای تحقق کامل این مهم، شیعیان باید سازمانی انقلابی با استراتژی مشخص و روشن تاسیس کنند و رهبری و عوامل آن باید از شایستگی لازم برخوردار باشند تا اثر بخشی و کارآیی سازمان افزایش یابد. تاسیس سازمان انقلابی تنها راه موثر برای مقابله با اقدامات سرکوبگرانه و ظالمانه رژیمهای ستمگر است. بطور کلی براساس تعالیم اسلامی مسلمین باید علیه استبداد، ظلم و فساد مبارزه کنند. ظاهراً شیخ صفار در صدد بود سوء تعبیر و برداشت های نادرست از تشیع را از اذهان مردم بزداید و نسخه جدید و مطلوب تشیع را که چیزی جز ایدئولوژی انقلابی نیست، جایگزین آن نماید.
در اینجا این سوال مطرح میشود که جنبش مبلغان از چه زمانی رویه انقلابی را در پیش گرفت؟
بطور کلی ناظرین و اندیشمندان معتقدند استراتژی و جهت گیری جنبشهای اسلامی در نیمه دوم قرن بیستم به سمت کسب قدرت سیاسی و غلبه بر حکومتها و جایگزین نمودن آن با حکومتهای اسلامی بوده است. «الیویر روی» در این رابطه میگوید: غالب اسلامگرایان انقلابی اند. در عین حال این دیدگاه تا حد زیادی به توسعه سیاسی در ایران و مصر اشاره دارد و ضرورتاً موضعگیری و استراتژی همه جنبشها را بر نمیتاباند. در واقع بسیاری از جنبشهای اسلامی معتقدند اسلامی سازی فرآیندی تدریجی است نه دفعی. تقریباً همه جنبشهای اسلامگرا که قبل از انقلاب ایران شکل گرفتند، استراتژی تغییر تدریجی یا مرحله گرایی را دنبال میکردند. این جنبشها عبارتند از «جنبش اخوت اسلامی»، «حزب آزادی اسلامی» (حزب التحریر)، «حزب دعوت اسلامی» و «جنبش مبلغان» و فقط حزب آزادی اسلامی (التحریر) که موضع پیشین خود را حفظ نمود و درصدد بدست گرفتن قدرت در اردن، عراق و دیگر مناطق برآمد، از این قاعده مستثنا بود. فعالیت این جنبشها صرفا به ترویج تعالیم اسلامی محدود میشد و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آنان بسیار محدود بود. در ادبیات جنبشهای مذکور تا زمانی که همه اعضای جامعه بطور کلی تسلیم قوانین الهی نشده اند، نباید قیام کرد. در واقع از نظر آنان انقلاب مستلزم یک استراتژی طولانی مدت تکاملی است و نقطه کمال این سیر تکاملی، تبلور سیاسی آن است. اکثریت جنبشهای اسلامی در دهه 1960 و 1970 حکومتهای کشورهای متبوعشان را مخالف اسلام می دانستند، زیرا این حکومتها بر پایه قوانین شریعت استوار نشده بودند، با وجود این، جنبشهای مذکور هیچ اقدامی در جهت براندازی این حکومتها به عمل نیاوردند. تا سه دهه قبل از انقلاب ایران جنبشهای اسلامی بر این باور بودند که تغییر و تحول فردی و اجتماعی، پیش شرط و لازمه حکومت اسلامی حقیقی است. در عین حال، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران موضع جنبشهای اسلامی متحول و روحیه انقلابی آنان تقویت شد. در ادبیات جنبش نوظهور مبلغان، واژه انقلابی به جنبشهای رادیکال چپی که خشونت را تنها عامل تغییر می دانستند، اطلاق میشد. ولی به مرور زمان و در پی ظهور مکاتب فکری گوناگون و گرایشهای مختلف سیاسی در ایران، مصر و فلسطین، حساسیت نسبت به این واژه کمتر شد و به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران، این واژه بتدریج به فرهنگ لغات دینی و سیاسی و ادبیات اسلامی راه یافت. در این برهه استراتژی جنبش مبلغان بطور کلی دگرگون شد و نگرش مرحله گرایی اعتبار خود را از دست داد، از اینرو بین حزب دعوت اسلامی و جنبش مبلغان فاصله ایجاد شد، چرا که حزب «دعوت اسلامی» بر مرحله گرایی تاکید مینمود در حالی که جنبش مبلغان شیوه انقلابی را در پیش گرفت، زیرا رهبران جنبش بر این باور بودند که همه مراحل در انقلاب ادغام شده اند. محمدتقی مدرسی از هواداران طراز اول ایدئولوژی انقلابی و تشکیل حکومت اسلامی در عراق و دیگر مناطق جهان اسلام بود. جنبش مبلغان در عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس نقش عمده ای ایفا نمود و موضعگیری جنبش علیه گرایشهای سیاسی این منطقه به بروز آشوب و ناآرامی در منطقه منجر شد. همچنین این جنبش تاثیر بسزایی بر نظامهای اجتماعی و سیاسی کشورهای حوزه خلیج فارس بر جای گذاشت. در ادبیات جنبش مبلغان و سازمان انقلاب اسلامی دو شکل متفاوت و متمایز از تغییر سیاسی- اجتماعی نمود یافته که عبارتند از تغییر تکاملی و تغییر انقلابی. تغییر تکاملی به معنای تحول اجتماعی آرام و تدریجی است که در نهایت به تغییر حکومت منجر میگردد. این تغییر با کمک نهادهای اجتماعی نظیر سندیکاها، مجلس، مطبوعات و نهادهای مشابه دیگر صورت میپذیرد. تغییر انقلابی به معنای تغییر دفعی و فراگیر است که از تغییر افراد شروع میشود و به تغییر ارزشها و ساختار اجتماعی و نهادهای سیاسی منجر میگردد. برای انجام این نوع تغییر از هر شیوه ممکن استفاده میشود و بسته به میزان کارآیی و تاثیر شیوههای مذکور، هر دو شیوه صلح آمیز و خشونت آمیز بکار گرفته میشود.
جنبش مبلغان و سازمان انقلاب اسلامی به شدت شیوه تکاملی را نفی میکردند. جنبشهای مذکور در یکی از مقالات خود جنبشهای اسلامی را براساس استراتژی آنها به پنج گروه تقسیم کرده اند. استراتژی های مذکور عبارتند از: استراتژی سیاسی (جمال الدین افغانی)، نظری (شیخ محمد عبده، محمد اقبال و ندوالعما)، نظامی (فدائیان اسلام در ایران و الجزایر، الاخوان مسلمین یا جناح نظامی)، تبلیغی منحرف (اخوان المسلمین و جماعت اسلامی) و در نهایت استراتژی تبلیغی صحیح (جنبش مبلغان). در واقع جنبش مبلغان دارای یک استراتژی فراگیر است که جهتگیری آن به سمت تغییر جنبه های فکری، نظامی، سیاسی و مدنی جامعه میباشد. در این استراتژی اسلام به عنوان یک پیام جهانشمول انقلابی تلقی میگردد. از نظر شیخ صفار، انقلاب یک فرآیند مدنی فراگیر است و این فرآیند در مخالفت با حکومت نمود مییابد. از نظر جنبش مبلغان دو مفهوم اصلاح و انقلاب از یکدیگر متمایزند. در واقع اصلاح فرآیندی دائمی در زندگی معنوی و مادی انسان است، در حالی که انقلاب یک پدیده انسانی غیرقابل تکرار است. سازمان انقلاب اسلامی در یکی از بیانیههای خود رفرم نسبی را نفی نمود، زیرا هواداران این نگرش مفهوم فراگیر جامعه را مد نظر قرار نداده بودند، در حالی که رفرم مستلزم تغییرات عمیق و چند وجهی جامعه است. در این صورت برای وقوع انقلاب در عراق و دیگر نقاط جهان چه شرایطی لازم بود؟ از نظر مدرسی چهار شرط اساسی برای بروز انقلاب لازم است.
1. انحراف آشکار از اسلام در جامعه
2. آگاهی عمیق از این انحراف
3. عزم راسخ برای تغییر
4. استراتژی مشخص برای عملی نمودن و عینیت یافتن این اراده.
از دیدگاه مدرسی این شرایط در جامعه کنونی شیعیان حاصل شده، با وجود این، پیروزی و به ثمر رسیدن انقلاب به چهار عامل بستگی دارد که عبارتند از: حمایت مالی، تبلیغ، رهبری و حمایت مردم، از اینرو در حال حاضر همه شرایط برای انقلاب مهیاست. از نظر سازمان انقلاب اسلامی نهادهای دینی، مدارس اسلامی، دانشگاهها، مساجد و مراکز دینی خاستگاه انقلاب اند و علما نقش رهبری و هدایت انقلاب و ایجاد تغییر در جامعه را به عهده دارند. بنابراین انقلاب همواره با خشونت همراه نیست، بلکه فرآیند و جریانی چند وجهی است. همواره امکان بروز انحراف و تحریف در جامعه وجود دارد و فقط بواسطه جهاد فرهنگی و فکری و با روشنگری مردم میتوان از بروز انحراف جلوگیری نمود.
به عقیده شیخ صفار، انقلاب خیزشی علیه سنتها، رسوم و گرایشهای اجتماعی مخرب است. بنابراین انقلاب فرهنگی یکی از جنبههای مهم انقلاب بشمار می رود و جنبش اسلامی باید خلا فرهنگی موجود را پر کند. بکار بستن اصول اسلامی مستلزم مطالعات دقیق در باره ابعاد گوناگون اسلام است و این امر در طی قرون متمادی از سوی روشنفکران مسلمان مورد غفلت قرار گرفته است. با وجود این انقلاب در ادبیات جنبش مبلغان به معنای براندازی یک رژیم است. در ایدئولوژی سازمان انقلاب اسلامی و لااقل در بعد نظری، انقلاب به معنای خلع سلاح کردن رژیم سعودی و جایگزین نمودن آن با یک حکومت اسلامی، نظیر حکومت جمهوری اسلامی ایران است. اگرچه در دهه 1980 ایدئولوژی انقلابی نیروی محرکه اصلی سازمان بشمار می رفت، ولی رهبران سازمان معتقدند اندیشه های انقلابی مخالفت صلح آمیز و آرام را در پی داشته اند که این مخالفت به اشکال مختلف نظیر فعالیتهای ژورنالیستی و سیاسی، تظاهرات، تجمع و گردهمایی، نشر کتب، مجلات و جزوات، توزیع پلاکارد و نوشتن شعارهای ضد سعودی بر روی دیوارها دنبال شده است. در هر حال این دیدگاه استراتژی اصلی جنبش مبلغان یعنی انقلابگرایی محض را بر نمیتاباند. با وجود این سازمان انقلاب اسلامی استفاده از خشونت علیه رژیم سعودی را نفی میکند و معتقد است شیعیان برای عملی کردن این مرحله هنوز به بلوغ لازم نرسیده اند. در واقع انقلاب اسلامی ایران الگو و الهام بخش شیعیان و عملگرایان مسلمان سراسر جهان شده و این باور را که اسلام میتواند بواسطه انقلاب به قدرت برسد تقویت نموده است. سازمان انقلاب اسلامی با صراحت اعلام کرد «اختلاف بین مردم و حکومت بی دین بدون براندازی این حکومت برطرف نمیشود». در واقع سازمان با این بیان روشن و شفاف موضع انقلابی خود را برای براندازی حکومت نامشروع آلسعود توجیه نموده است.
شهادت مهمترین مبحث ایدئولوژیک سازمان انقلاب اسلامی را تشکیل می دهد. سازمان انقلاب اسلامی با الهام از موفقیت جنبش امام خمینی (قدس سره) و تعالیم نظریه پردازان جنبش مبلغان، از حمایت مردمی برخوردار شد و شیعیان را به مبارزه با رژیم سعودی ترغیب نمود. شیخ صفار فرهنگ شهادت را سلاحی علیه رژیم سعودی می دانست. وی در این رابطه چنین میگوید: «شهادت فی النفسه سلاحی است که قیام کنندگان از آن در مقابل رژیمهای طاغوتی استفاده میکنند. شهادت نیروی بسیار عظیمی است که تاج و تخت ظالمین را نابود میکند. به عبارت دیگر ما هنوز یک سلاح بسیار موثر و کارآمد در اختیار داریم و آن شهادت است».
در ادبیات جنبش مبلغان، بر نقش تودهها در انقلاب تاکید زیادی شده است. مدرسی معتقد است ناکامی «اخوان المسلمین» و «حزب میسومی» در اندونزی ناشی از فقدان پایگاه مردمی است، زیرا این جنبشها به جبنشهای مردمی تبدیل نشده و صرفاً بر شبکههای سازمانی اتکا نمودند. جنبشهای اسلامی باید در جهت سازماندهی تودهها تلاش کنند و از این طریق امکان انقلاب فراهم خواهد شد. سازمان انقلاب اسلامی توجه ویژه ای به جوانان معطوف داشته زیرا از نظر رهبران سازمان ضمیر جوانان آماده پذیرش هر نوع ایده ای است و اگر نقش و مسئولیت اجتماعی و دینی به آنان محول شود همه توان خود را برای رفع نیازهای جامعه و تحقق دین بکار می گیرند، بنابراین مشارکت دادن آنها در فعالیتهای اجتماعی و واگذاری مسئولیتها به آنان دارای اهمیت بسیاری است. توزیع نوارهای سخنرانی، جزوات، بروشورها و برگزاری جشنواره های دینی به منظور جذب جوانان شیعه استان شرقی عربستان صورت میگیرد. جوانان در انتفاضه شیعیان عربستان نقش بسیار مهمی ایفا نمودند و بطور گسترده در فعالیتهای سیاسی سازمان انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور شرکت کردند. شیخ صفار معتقد است عدم رغبت جوانان به دین اسلام ناشی از فقدان و نبود اسلام واقعی است. به اعتقاد وی اکثریت جوانان شیعه از اصول و احکام اسلامی بی اطلاع اند و شناخت آنان از اسلام به احکام عبادی محدود میشود، در حالی که از جنبه های نظری، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اسلام شناخت صحیحی ندارند. زنان نیز در انقلاب نقشی محوری ایفا میکنند. سازمان انقلاب اسلامی بطور کلی دو طیف از زنان را نفی میکند. طیف نخست زنان محافظه کار، عقب مانده و انزوا طلب را در بر میگیرد که بنام عفاف و حجاب به امور خانه داری محدود میشوند و جاهل و بیسواد باقی میمانند. براساس نگرش ضعیفتر بودن فیزیکی و ظاهری زنان نسبت به مردان، شان اجتماعی این طیف از زنان تنزل یافته است. طیف دوم زنان از تمدن غرب اثر پذیرفته اند و خود را از چارچوب خانواده رهانیده اند، آنان از تحصیلات آکادمیک برخوردارند و در بخش خدمات عمومی و حوزههای دیگر فعالیت میکنند. آلترناتیو مورد تایید سازمان انقلاب اسلامی زنان «رسالیه» یا مبلغ نامیده میشوند. این طیف از زنان از فرهنگ اصیل اسلامی اثر پذیرفته اند و در عرصه های اجتماعی فعالند. به اعتقاد نظریه پردازان سازمان انقلاب اسلامی، زنان نقشی محوری در عرصههای اجتماعی و سیاسی ایفا میکنند و این نقش اختیاری نیست بلکه مسئولیت و تکلیفی دینی است. زنان میتوانند در بسیج تودهها نقش آفرینی کنند، همچنین نقش آنان در انجام برخی از فعالیتهای سری و مخفیانه اهمیت بسیاری دارد زیرا آنان صورت خود را میپوشانند، در حالی که مردان از این امتیاز بیبهره اند. بنابراین در ایدئولوژی سازمان انقلاب اسلامی، تغییر اجتماعی بواسطه شیوه های انقلابی توسط توده های مومنین امکان پذیر است.

جهان گرایی
نگرش و تفکر جهانی رهبران جنبش مبلغان تعبیر مستضعفین جهان امام خمینی (قدس سره) را منعکس میکند. اگرچه جهانگرایی از بدو ظهور جنبش در ایدئولوژی آن ریشه داشت، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران ضرورت تقویت و ترویج این نگرش بیشتر نمود یافت. مسلماً نگرش جهانی جنبههای عملی را نیز در برمیگیرد، زیرا براساس این نگرش جوامع اسلامی باید با یکدیگر متحد شوند. در واقع ادبیات جنبش مبلغان در دهه 1980 نشان می دهد که نظریه پردازان جنبش معتقدند انقلاب اسلامی ایران باید جهانی شود. از نظر رهبران سازمان انقلاب اسلامی، موفقیت انقلاب اسلامی ایران به جهانی شدن آن و همکاری با جنبشهای آزادی خواه ضد امپریالیستی و میزان توجه آن به ملل مستضعف جهان وابسته است. شیخ صفار با الهام از امام خمینی (قدس سره) در این رابطه چنین میگوید:
«ما جزو مستضعفین بشمار می رویم در حالی که طواغیت سعودی جزو مستکبرین و استثمار گرانند، اینک نزاع بین این دو گروه در جریان است. نبرد ما با حکومت مستبد و ظالم سعودی حلقه ای از زنجیره انقلاب جهانی است که بدون شک به فروپاشی ابر قدرتهای امپریالیست و حاکمیت مستضعفین خواهد انجامید».
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ستمدیدگانی که زیر یوغ دولتهای ملی جبار و ستمگر قرار دارند مصمم شدند میراث تمدن اسلامی را احیا کنند و بسیاری به جهانگرایی یا کلگرایی که اصطلاح امت اسلام به آن اشاره دارد روی آوردند، بدین ترتیب ایدئولوژی مذکور حکومتهای مستبد را به چالش کشید. از اینرو کلگرایی جنبش مبلغان نفی غیر مستقیم و تلویحی دولت ملی است. مدرسی معتقد است دو مفهوم ناسیونالیسم اسلامی و وطن پرستی از یکدیگر متمایزند و وطن پرستی بر پایه اسلام، تقوا و ایمان استوار نشده بلکه مجموعه ای از ارزشهای باطل را در بر میگیرد که باید نابود شوند. بدین ترتیب مدرسی با آن دسته از جنبشهای اسلامی که فعالیت خود را فقط به ایران و یا منطقه خاص دیگری محدود میکنند مخالف است و مسلمین را به تشکیل یک جنبش جهانی فرا میخواند. سازمان انقلاب اسلامی با مخالفت با دولت ملی، موافقت خود را با ایده موجودیت دینی و سیاسی فراملی و جهانی اعلام نمود. تلاش برای تعمیق انشقاق فرقه ای مسلمین به منظور از بین بردن وحدت و انسجام آنان که استیلای رژیم را در پیخواهد داشت، تجزیه امت اسلامی و استثمار بخش اعظم ملت، منحرف کردن افکار عمومی از مباحث مهم و خلق دشمن واهی به نحوی که هر فرقه دیگری را دشمن اصلی خود بپندارد، از جمله شیوه ها و اقدامات رژیم سعودی برای حفظ و بقای حکومت است. سازمان انقلاب اسلامی بشدت از انقلاب ایران اثر پذیرفته و آنرا «انقلاب ما» مینامد. در ایدئولوژی این سازمان، انقلاب ایران یک انقلاب اسلامی است و نه ایرانی، همچنین رهبر جنبش مبلغان معتقد است انقلاب ایران مدافع مرزهای ایران نیست بلکه مدافع هویت همه مسلمین جهان است، زیرا این انقلاب به یک شخص، منطقه یا گروه محدود نمیشود. از نظر مدرسی صدور انقلاب مستلزم همیاری جمعی است و همه مسلمین را تحت الشعاع قرار می دهد و از این طریق میتوان فرآیند غربی سازی را متوقف نمود و وابستگی مسلمین به غرب را از میان برد. با تحقق این آرمان، مسلمین اعتبار خود را باز خواهند یافت و استقلال سیاسی و پیشرفت تکنولوژیکی حاصل خواهد شد.