تحلیل امام(ره) و رهبری بر مبنای واحدی استوار است
زیربنای فلسفهی سیاسی امام رحمهالله
اگر ما بتوانیم به درستی، حقیقت بیداری اسلامی را بشناسیم، میتوانیم آیندهی جهان اسلام را بهتر بشناسیم و خطراتی كه مسلمانان را تهدید میكند، بهتر شناسایی كنیم. در این فرصت كوتاه سعی میكنم به طور خلاصه به فلسفه و عرفان حضرت امام (رحمهالله) در بحث خداشناسی و انسانشناسی نگاهی داشته باشم كه این دو مسئله، زیربنای اصلی فلسفهی سیاسی ایشان است. در ادامه با بیان نظریهی ایشان در بحث انقلابها نشان خواهم داد كه تحلیل رهبر معظم انقلاب در تبیین بیداری اسلامی و پیوند آن با انقلاب اسلامی ایران همانند اندیشههای امام (رحمهالله) بوده و بر مبانی فكری واحدی استوار است.
حضرت امام (رحمهالله) در بحث عرفان نظری معتقد است مرتبهای از توحید كه به آن توحید افعالی گفته میشود آن است كه انسان دریابد هر كاری كه در این جهان واقع میشود، مستند به ارادهی الهی بوده و هیچ قدرتی توان مقابله با ارادهی الهی را ندارد. اگر انسان به این حقیقت توحیدی ایمان پیدا كند، بیتردید از هیچ قدرتی در جهان نمیهراسد و هرچه ایمان او را راسختر و قویتر گردد، اعتماد او به قدرتهای دنیایی و افراد و قدرتهای بشری كمتر خواهد بود.
از سوی دیگر حضرت امام (رحمهالله) در فلسفهی انسانشناسی خود معتقد هستند كه بشر دارای یك فطرت ثابت الهی است كه عاشق كمال مطلق بوده و از بدیها و نقصها متنفر است؛ یعنی هر انسانی در درون خود مییابد كه هر آنچه برای خود، كمال تشخیص میدهد، آن را میطلبد و به دنبال آن میرود و از هرچه نقص و پلیدی است، گریزان و رویگردان است. این فطرت الهی غیر قابل تغییر است. « فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ» (سورهی روم، آیهی ۳۰).
اساساً دخالت ایران در این كشورها به معنای حضور در آن كشورها یا دخالت در امور دولتها نیست. چگونگی دخالت ایران در بیداری اسلامی آن است كه الگوی انقلاب اسلامی توانست نشان دهد كه یك ملت میتواند روی پای خود بایستد.
البته گاهی انسانها در تشخیص كمالات اشتباه میكنند و گاهی دچار خمودی و تنبلی میشوند و با آنكه چیزی را كمال خود میدانند، ولی به دنبال آن نمیروند و یا اینكه فكر میكنند آن چیز كمالشان است، در حالی كه كمال آنها نیست و به دنبال آن میروند. با توجه به این دو مبنای اصیل عرفانی و فلسفی در بحث خداشناسی و انسانشناسی میتوان فلسفهی سیاسی امام (رحمهالله) را به درستی درك كرد.
حضرت امام (رحمهالله) میفرماید: آزادی برای انسان یك كمال است و همهی انسانها میخواهند در تصمیمگیری و ارادهی خود آزاد باشند و دیگران برای سرنوشت او برنامهریزی نكنند و او را تحت ظلم و ستم قرار ندهند. دیكتاتوری در داخل كشورها و استعمار قدرتمندان جهانی كه آزادی و استقلال ملتها را از بین برده است، مورد تنفر هر انسانی است كه انسانها در درون خود، آزادیخواه و استقلالطلباند و همینطور استبدادستیز و استعمارستیز هستند.
این درك همگانی تا حدی است كه دولتهای دیكتاتور و كشورهای استعمارگر به خوبی آن را درك میكنند و به همین جهت حتی دیكتاتورها نیز با شعارهای آزادی و حقوق انسانها مردم خود را تحت ستم قرار میدهند. زیرا میدانند كه این سخنان و شعارها مورد علاقهی ملتها است. كشورهای استعمارگر نیز با شعارهای ضد استعماری و گاهی شعارهای جایگزین مثل پیشرفت و رفاه كه همگی مورد علاقهی فطری ملتها است، در كشورهای مستضعف نفوذ میكنند. پس همه به این اعتقاد دارند كه انسانها عاشق استقلال و آزادی هستند. همچنین عدالت از كمالاتی است كه انسان به آن عشق میورزد و به همین جهت همهی انسانها در طول تاریخ در حسرت رسیدن به عدالت مطلق به سر میبرند و از هرگونه ستم و زورگویی متنفر هستند.
بنابراین ملتها كه در فطرت خود خواهان آزادی و استقلال و عدالت هستند، اگر به گوشهای از قدرت توحیدی و یك مظهری از آن ایمان پیدا كنند، یعنی نترسیدن از قدرتهای ظاهری دنیایی -كه به كمك نمایش سلاح و ارتش به دست آمده است- و اگر ملتی ایمان پیدا كند كه هیچ قدرتی در برابر ارادهی الهی ارزشی ندارد و از آن نهراسد، زمینهی انقلاب را پیدا میكند.
مؤلفههای نظریهی انقلاب امام رحمهالله
حضرت امام (رحمهالله) چند شاخص برای توحید افعالی یك ملت بیان كردند كه آن شاخصها نشان میدهد كه آن ملت از خودخواهی گذشته و از درون به قدرت الهی ایمان پیدا كرده است؛ گاه دانسته و گاه نادانسته. شاخصها عبارتند از:
۱. وحدت كه نشاندهندهی آن است كه یك ملت از خواستههای شخصی خود و منافع تك تك افراد، گذشته و منافع یگانه را برای عموم مردم در نظر گرفته است. این از خودگذشتگی و ندیدن خود، قسمتی از روحیهی توحیدی انسانها است.
۲. قطع امید از همهی قدرتهای موافق خود كه قسمت دیگری از روحیهی توحیدی انسانها است. زیرا اگر انسان معتقد شود كه هیچ كسی در جهان دارای قدرت نیست، پس آنها كه میخواهند از انسان پشتیبانی كنند نیز قدرتی ندارند كه بتوان بر آنها تكیه كرد.
۳. نترسیدن از همهی قدرتهای مخالف خود كه قسمت دیگری از روحیهی توحیدی یك ملت است.
بر اساس نظر امام (رحمهالله) دربارهی فطرت انسانی، زیربنای فرمایش رهبری آن است كه این حركتهای عظیم مردمی از درون انسان ها آغاز شده و شعارهای آزادی و استقلال و عدالتخواهی از فطرت یكایك این ملتها نشأت گرفته است و مسئلهای نیست كه یك گروه، آنها را ساخته و راه را برای مردم معین كرده باشد.
این سه مؤلفه، نظریهی انقلاب از دیدگاه حضرت امام (رحمهالله) است. شما میدانید كه در جهان از سوی مكتبهای شرقی و غربی، نظریههای انقلاب متعددی ارائه شده است. برخی دلیل انقلابها را مشكلات اجتماعی قرار داده و برخی بر مشكلات اقتصادی تأكید داشته و برخی به موضعگیری روشنفكران جامعه اهمیت دادهاند. گاهی نیز دگرگونی خشونتآمیز ارزشها را دلیل انقلاب شمردهاند كه لازم نیست به آنها اشاره كنم. به طور خلاصه بر اساس نظر حضرت امام (رحمهالله)، آنچه انسانها برای خود، كمال میدانند، اگر این كمالات از هر جهت مورد آسیب قرار بگیرد و نارضایتی عمومی شدت یابد، آنگاه اگر همهی ملت روحیهی توحیدی پیدا كنند، یعنی با هم متحد شده و از خواستههای فردی بگذرند و بر هیچ قدرتی در حمایت از خود تكیه نكنند و از هیچ قدرتی در مخالفت با خود نهراسند، آنگاه انقلاب رخ میدهد. اما اگر گروه خاصی برای انقلاب بپا خیزد ولی ملت با هم متحد نشود، انقلاب صورت نمیپذیرد.
البته تذكر یك نكتهی اساسی لازم است كه به نظر حضرت امام (رحمهالله) ملت تنها زمانی متحد میشود و قطع امید از همهی قدرتهای موافق میكند و از قدرتهای مخالف و سلطهجو نمیهراسد كه در مرحلهی اول بیدار شده باشد. زیرا ممكن است فطرت انسانها در خمودی و سستی باشد و به وضعیت خود قانع باشد، اما اگر ملت بیدار شود و ایمان پیدا كند كه هیچ قدرتی نمیتواند جلوی او را بگیرد، آنگاه قدمهای بعدی را برمیدارد.
این بیداری شرط همهی حركتها است. این نظریه را نیز حضرت امام (رحمهالله) از عرفان عملی به عرصهی سیاست آورده است. در عرفان عملی بیان میشود كه قدم اول در سیر و سلوك عرفانی، بیداری یا یقظه است و تا انسان توجه نكند كه در چه مرتبهای است و باید به كجا برسد، نمیتواند به سوی حقتعالی حركت كند. امام (رحمهالله) معتقد است كه بیداری، قدم اول سلوك نیست، بلكه شرط سلوك معنوی است. در انقلابها نیز میفرماید كه بیداری شرط تحقق انقلاب است.
مبنای واحد امام رحمهالله و رهبر انقلاب
به همین جهت رهبر معظم انقلاب دربارهی بیداری اسلامی در كشورهای اسلامی، دقیقاً همین مطلب را میفرمایند. میفرمایند وقتی مردم بیدار شدند، وقتی یك ملت احساس قوت كرد، یعنی بر خود متكی شد و روی پای خود ایستاد، هیچ چیزی نمیتواند راه او را سد كند. از همین نقطه در صدد تبیین این نكته هستم كه نظر رهبر معظم انقلاب دربارهی انقلابهای منطقه و بیداری اسلامی بر پایهی این اندیشهی سیاسی اسلام استوار است.
به این تعبیر دقیق رهبری دقت فرمایید كه ایشان بر قدرت ایمان به عنوان یك اصل در حركت بشر تأكید میكنند و میفرمایند اگر یك مجموعهی عظیم مردمی به خدا ایمان داشت و دل او با نور ایمان روشن و آمادهی فداكاری شد، میتواند بر هر قدرتی كه بزرگتر از آن نباشد، پیروز شود. این یك اصل است كه ملت ایران این اصل را تجربه كردند. مقصود از این ایمان كه با فداكاری ملت همراه شده است، همان توحید افعالی است كه در معنا و حقیقت خود یعنی فداكاری و از خودگذشتگی ظهور یافته است. این یك چهره از توحید است. بنابراین مشاهده میكنید كه این فرمایش رهبر معظم انقلاب كاملاً هماهنگ با نظریهی حضرت امام (رحمهالله) است.
اما چهرهی دیگر توحید، وحدت بود كه رهبر معظم انقلاب بر اساس همین اندیشهی امام (رحمهالله) بر حفظ وحدت ملتهای به پیروزی رسیده تأكید فراوان دارند. زیرا اگر بعد از پیروزی یك انقلاب، مردم به منافع شخصی خود رو آورند و هدف واحد و نگاه جامع خود را رها كنند و تصمیمات اصلی برای ادارهی یك كشور را فراموش نمایند، بیگانگان به جای آنها تصمیم میگیرند و مسیر انقلاب آنها را از منافع ملی به سمت استعمارهای نوین منحرف میكنند. ملتهای مسلمان لازم است در این هشدار رهبری دقت بفرمایند. ایشان میفرمایند تلاشهای گستردهای در جریان است تا با استفاده از ایجاد تفرقه میان مسلمانان، حركت عظیم بیداری اسلامی شكسته و متوقف شود، اما امت اسلامی باید بر عوامل مذهبی، قومی و سیاسی تفرقه غلبه كند و راههای ایجاد اختلاف را ببندد.
از سوی دیگر ملاحظه میكنید كه رهبر معظم انقلاب، مردمی بودن را مشخصهی مهم این انقلابها معرفی فرمودهاند. براساس تفسیر ایشان، مقصود از مردمی بودن آن است كه در این حركتهای عظیم یك گروه خاص و یك حزب مشخص، متولی انقلاب نبوده است كه شعارها و آرمانهای خاصی را برای ملت معین كند.
طبق بیانی كه از فطرت انسانی بر اساس نظر امام (رحمهالله) آوردم آشكار میشود كه زیربنای فرمایش رهبری آن است كه این حركتهای عظیم مردمی از درون انسان ها آغاز شده و شعارهای آزادی و استقلال و عدالتخواهی از فطرت یكایك این ملتها نشأت گرفته است و مسئلهای نیست كه یك گروه، آنها را ساخته و راه را برای مردم معین كرده باشد. بلكه مردم خودشان شعارهای خود را ساختهاند و چون فطرت انسانها همانند هم است، شعارهای برآمده از خواست فطری آنها نیز همانند هم بوده و در همهجا یك شعار بروز میكند و مردم خود را در یك حركت متحد مییابند. به همین جهت صاحبان این بیداری اسلامی مردم هستند نه گروههای سیاسی یا اقشار خاص.
دخالت فیزیكی ایران در این كشورها یا امید حمایت دادن به آنها، برخلاف تعالیم توحیدی و برخلاف نظریهی سیاسی ما دربارهی وقوع انقلابها است. یك ملت برای آنكه بتوانند انقلاب كند باید حتی از دوستان خود نیز قطع امید كند و به هیچ صورتی در حمایت یا مخالفت با خود اهمیت ندهد.
مدیون ملت
همهی گروههایی كه در ادامهی این انقلابها روی كار میآیند، مدیون ملتها هستند و اگر از مسیر خواست عمومی منحرف شوند، مردم آنها را از كار بركنار میكنند. نكتهای كه بر آن پای میفشارم آن است كه چون اسلام دینی است كه تعالیم خود را بر اساس فطرت انسانها آورده و برای بیدار كردن فطرتهای خوابآلوده نازل شده است تا انسان را به سوی حقیقت واحد و كمال مطلق هدایت كند، بزرگترین حامی آزادی و استقلال و عدالت بوده و ملتهای مسلمان كه در مقام آموزش، این را دریافتهاند اما در مقام عمل گرفتار حاكمان ظالم بودند، به تعبیر رهبر معظم انقلاب به امید رسیدن به آرامش و پیشرفت در گرو اسلام قیام كردهاند. كسانی كه گمان میكنند كه آزادیطلبی مسلمانان، همانند آزادیطلبی اهل كتاب یا كفار است، به كلی از واقعیات تعالیم اسلام در میان اهل سنت غافل هستند. مسئلهی حكومت اسلامی و لزوم تشكیل آن از مسائل واضح و روشن در میان اهل سنت است. فقط حاكمان ظالم مانع پیاده شدن احكام اسلام در میان ایشان بودند و امروزه مردم میتوانند با نظارت بر حاكمان خود، به خواست و آرزوی خود برسند.
آخرین نكتهای كه بر اساس فرمایشات امام راحل (رحمهالله) و رهبر معظم انقلاب متذكر میشوم آن است كه انقلاب اسلامی از همان ابتدا كه پیروز شد، به ملتها صادر شد. اساساً دخالت ایران در این كشورها به معنای حضور در آن كشورها یا دخالت در امور دولتها نیست. چگونگی دخالت ایران در بیداری اسلامی آن است كه الگوی انقلاب اسلامی توانست نشان دهد كه یك ملت میتواند روی پای خود بایستد و پیروز شود و ایران تنها میتواند به ایشان یادآوری كند كه باید فقط بر ارادهی الهی متكی باشید.
با توضیحی كه دربارهی شاخصههای توحید افعالی بیان شد، روشن میشود كه در نظر حضرت امام (رحمهالله) و رهبری، دخالت فیزیكی ایران در این كشورها یا امید حمایت دادن به آنها، برخلاف تعالیم توحیدی و برخلاف نظریهی سیاسی ما دربارهی وقوع انقلابها است. یك ملت برای آنكه بتوانند انقلاب كند باید حتی از دوستان خود نیز قطع امید كند و به هیچ صورتی در حمایت یا مخالفت با خود اهمیت ندهد. صدور انقلاب اسلامی ایران به این معنی است.
گفتاری از: دكتر زهرا مصطفوی
فرزند امام خمینی رحمهالله