حزب شاهنشاهی و فتوای امام خمینی (ره)

دیگر آن که نه تنها در تنظیم مرامنامه و اساسنامه حزب رستاخیز از گفته های او الهام گرفته شده، بلکه با توجه دقیق تر ملاحظه می کنیم که حرفهای او کلاً خطوط عمده و اساسی حزب را تعیین نموده است. مبالغه نیست اگر بگوییم بعد از سخنان او مطلب و فکر و نکته تازه ای گفته و شنیده و نوشته نشد. مراجع مسؤول و صاحب نظران درباره حزب، سخنان بسیار گفتند ولی این گفتارها غالباً در اطراف و حواشی سخنان شاه دور می زد و بیشتر جنبه تجزیه و تحلیل و تفسیر داشت و کمتر تازه و بدیع می نمود.
سخنان محمدرضا با برداشت او از مفهوم دموکراسی و مشروطیت آغاز می شود:
«با تمام احترامی که به اصول مشروطیت یا به اصطلاح فرهنگ و دموکراسی خود داریم، احترام به دموکراسی به معنای حقیقی آن است.» بعد از تشریح مفهوم دموکراسی او دید تاریخی خودش را بیان می کند: از دید او به کلی تاریخ ایران، لااقل از زمان مشروطیت تاکنون، به دو دوره متمایز می شود: دوره قبل از ششم بهمن 1341 و دوران بعد از آن که «عصر انقلاب» نام گرفته است. در دوره اول آشوب، آشفتگی و ناامنی سرتاسر کشور را فراگرفته بود. نفوذ بیگانگان در امور داخلی کشور به حدی رسیده بود که کشور را میان خود تقسیم کرده بودند. اما در دوره دوم «زارع که برده ارباب بود آزاد شده و به قول خودش مثل این که از نو به دنیا آمده» ثبات و آرامش جایگزین هرج و مرج شد و نام ایران در جهان پرآوازه شد.
محمدرضا به مسایلی از جمله ملی شناختن صنایع سنگین و منابع طبیعی کشور و همچنین اصل مشارکت که یکی از ویژگی های مهم حزب رستاخیز بود تأکید ویژه ای داشت.
پس از بیان مقدمه که مهمترین نکات آن ذکر شد، او مسأله تشکیل حزب رستاخیز را با نقدی که از وضع احزاب و در عین حال قدردانی از آن چه در راه اجرای اوامر ملوکانه نموده اند، عنوان کرد. سپس او لزوم تأسیس تشکیلات سیاسی جدید را این گونه بیان کرد: « ما باید صفوف ایرانیان را به خوبی روشن و تمییز از هم جدا بکنیم، کسانی که به نظام شاهنشاهی عقیده دارند و کسانی که ندارند آنهایی که دارند من امروز این پیشنهاد را می کنم برای این که رودربایستی در بین نباشد...»
ما امروز یک تشکیلات جدید سیاسی را پایه گذاری می کنیم و اسمش را هم بد نیست بگذاریم، رستاخیز ایران یا رستاخیز ملی. درباره آینده تشکیلات جدید چنین آمده است: «فکر می کنم یک مدتی که بگذرد چنین تشکیلاتی طوری استحکام پیدا بکند، برای این که خیلی کم خواهم دید افرادی که در این مملکت باشند و به این جریان اعتقاد نداشته باشد، فکر می کنم این چیزی باشد که بعد از من دوام پیدا کند.»
همانطور که ملاحظه می کنیم، چند نکته خیلی مهم در این قسمت از حرفهای محمدرضا به چشم می خورد.
1 - عنوان اصل نظام شاهنشاهی، 2 - این مسأله که تشکیلات سیاسی جدید جنبه گذرا و موقت ندارد، بلکه تشکیلاتی است با دوام که به آینده مملکت مربوط می شود، 3 - آنکه اکثراً این موضوع را پیشنهادی از جانب او دانسته اند.
سرانجام برای بحث و بررسی و تصویب نهایی متن مرامنامه و اساسنامه پیشنهادی، جمعی مرکب از پانصد نفر که از طبقات و اصناف و گروه های مختلف اجتماعی برگزار شده بودند، در تهران تشکیل شد. ریاست جلسه را نصرا... انتظام، سفیر و وزیر پیشین ایران برعهده داشت.
جهت بررسی دقیق پیشنهادات ترمیمی درباره مرامنامه و اساسنامه دو کمیسیون بزرگ و وسیع تشکیل شد. دو مسأله بیش از سایر مسایل بحث های پرشور و حساس را برانگیخته بود: یکی موضوع حزب نبودن رستاخیز و دیگری مسأله تعیین حدود اختیارات و وظایف دبیر کل.
در مجمع، عده ای که گروه ایشان کم نبود، معتقد بودند رستاخیز را نمی توان حزب نامید. استدلال این دسته بر این پایه بود که رستاخیز «موج است» جریان عظیم است، «فراگیرنده ملت» است و «حزب» همان طور که در لغت آمده و بدان نیز تاکنون عمل نشده، بر قشر و گروه مشخصی اطلاق می شود. بنابراین حزب نمی تواند تمام جهات و تمام جوانب و تمام ابعاد رستاخیز را دربرگیرد.
در برابر گروه دیگر احتجاج می کردند که چنانچه رستاخیز دارای تشکیلات و ارکان و چهارچوب سازمان مشخصی نباشد، نخواهد توانست رسالت خود را به انجام رساند. دیگر آن که نباید اسیر مفهوم سنتی «حزب» شد و نباید لگام عقل و مصلحت و خصوصیات ایران و ایرانی را به دست تقلید صرف سپرد. باید طرحی نو در افکند و طریق بدیعی در پیش گرفت.
کنگره مؤسس پس از دو روز بحث و کنکاش، مرامنامه و اساسنامه پیشنهادی را با اصلاحات و تغییرات چندی تصویب نمود و فرجام کار چنان شد که رستاخیز به صورت حزب درآمد ولی حزب نه به گونه سابق، بلکه حزب به صورت تشکیلات وسیع سیاسی برای حرکت مردم به سوی «تمدن بزرگ !!! » 
فتوای امام مبنی بر حرام بودن شرکت در حزب
اما امام خمینی(ره) که از همان زمان دریافته بودند هدف شاه از تأسیس چنین حزبی چیست در اظهاراتی خطاب به ملت و علما می فرمایند:
«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشن ترین موارد نهی از منکر است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال ملت از مسایل اساسی، از گلوی شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقان زده کند و راه را برای مسایلی که در نظر دارند باز نمایند و قوه مقاومت را به کلی از ملت سلب نموده و نفس را در سینه ها حبس سازند.
علمای اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختی های بسیاری است که اثراتش به تدریج ظاهر می شود. بر مراجع اسلام است که ورود به این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ایران پایمال شود. بر سایر طبقات به خصوص خطبای محترم، محصلین، طبقه جوان دانشگاهی و طبقه کارگروه زارع است که با مبارزات پیگیر و همه جانبه، مخالفت خود را با این حزب نشان دهند.
باید ملت از تبلیغات پوچ دستگاه غافل نشود. اینها در عین حال که مخالفت خود را با اسلام و احکام آن روزافزون می کنند، برای اغفال ساده لوحان، در دستگاه تبلیغاتی مراسم خواندن دعای کمیل و سینه زنی و زنجیرزنی پخش می کنند، احکام قرآن کریم را نقض و خود آن را چاپ و منتشر می کنند.»

منابع:
1 - مبانی جامعه نوین، گروه بررسی مسایل ایران در پرتو انقلاب، شاه و ملت، انتشارات دانشگاه تهران، اردیبهشت 1352
2 - احزاب و گروه های سیاسی از دیدگاه امام خمینی(ره)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ دوم 1386
3 - اطلاعات- آیندگان- رستاخیز- مردم- جامعه نوین- فصل نامه گروه بررسی مسایل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت
4 - ایران بر ضد شاه، احمد فاروقی، ترجمه مهدی نراقی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1358