در مسیر شناخت شخصیت اندیشه و عملکردهای امام خمینی

در این نگرش جامع و برخاسته از احکام و قوانین همه سو نگر و زندگی ساز اسلامی «حکومت و قدرت» نیز جایگاه و فلسفه خاص خود را می یابد و به طور طبیعی و بر مبنای اصل فراگیر و قابل تعمیم به همه دستورالعمل های اسلامی نمی توان حکومت و دولت را منفک و متباین از مشی و هدفمندی کلی و عمومی تعالیم و قوانین دین مبین الهی و جدا از سعادت آفرینی و سلامت افزایی برای عموم مردم جامعه دانست و هر جریانی که این گونه بیندیشد در دام تفکر منحط «جدایی دین از سیاست» که حربه دیرینه قدرت های سیطره جوی قدیم و جدید ـ از اسلام اموی و عباسی تا اسلام شاهنشاهی و انگلیسی و آمریکایی ـ می باشد گرفتار می شود. همچنین اگر تفکر باطل جدایی دین از سیاست و حکومت پیشتازی و میدان داری کند اصل «قدرت برای قدرت» که در نهایت «قدرت طلبی زمامداران» را نتیجه می دهد و اصل «حکومت برای حکومت» که این نیز نتیجه و حاصلش «حاکمیت همه جانبه نفسانی حاکمان» می باشد در جامعه انسانی فاجعه می آفریند و «اخلاق سیاسی ماکیاولی» با ملعبه دست قرار دادن دین و اخلاق و معنویت دیکتاتوری و استبداد زمامداران را امری طبیعی ! و ضروری ! معرفی می نماید.
این تفکرات ضدانسانی تحت هر نام و عنوان هیچ جایگاهی در فرهنگ و تعالیم جامع اسلامی ندارند. اسلام همچنان که قوانین و دستورالعمل های عبادی و اخلاقی و تربیتی اش را با فلسفه اصلاح درون و سیر و سلوک باطنی انسان وضع کرده است قوانین و دستورالعمل های اجتماعی و سیاسی و حکومتی اش را نیز در مسیر اصلاح جامعه و کشور و تامین سلامت و سعادت برای انسان به تجلی و عینیت درمی آورد.
در اندیشه های سیاسی حضرت امام خمینی این موضوع به زیبایی هر چه تمامتر مورد توجه و نظر قرار گرفته است و آن پیشوای بزرگ الهی تمام اجزا و تشکیلات حکومت و دولت را برای مردم و به منظور تحقق سعادتمندی آنان در ابعاد فردی اجتماعی فرهنگی اقتصادی و رفاهی و حقوقی مورد تایید نظام سیاسی اسلام و سیره و روش پیامبراکرم (ص) و امیر مومنان (ع) می داند.
حضرت امام خمینی ابتدا در یک نگرش کلی استراتژی و خط مشی کلی قدرت های استعماری در همه اعصار را قرار دادن مردم به ویژه مسلمانان در گروه محروم از سعادت و رفاه و قراردادن خود و ایادی و مهره هایشان در سرزمین های اسلامی در گروه سرمایه دار و دارای قدرت سیاسی و حکومتی مسلط ارزیابی می کند و این گونه آگاهی بخشی می نماید:
«استعمارگران به دست عمال سیاسی خود که بر مردم مسلط شده اند نظامات اقتصادی ظالمانه ای را تحمیل کرده اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده اند: ظالم و مظلوم. در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف دیگر اقلیت هایی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی که عیاش و هرزه گرد و فاسدند.
مردم گرسنه و محروم کوشش می کنند که خود را از ظلم حکام غارتگر نجات بدهند تا زندگی بهتری پیدا کنند و این کوشش ادامه دارد. لکن اقلیت های حاکم و دستگاه های حکومتی جائر مانع آنهاست. ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرالمومنین (ع) در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر می دهد و می فرماید: «وکونا للظالم خصما و للمظلوم عونا» دشمن ستمگر و یاور و پشتیبان ستمدیده باشید.» (1)
حضرت امام خمینی در رهنمودی دیگر به کلام گهربار حضرت علی (ع) استناد می نماید که به دست گرفتن حکومت و قدرت را با فلسفه و انگیزه ای چون مقابله با بهره مندی های ظالمان و ستمگران و حمایت از محرومان و رفع نیازهای آنان پیوند می دهد:
«فرمایش امام علی (ع) این است که خدایا تو می دانی ما برای به دست آوردن منصب و حکومت قیام نکرده ایم بلکه مقصود ما نجات مظلومین از دست ستمکاران است. آنچه مرا وادار کرد که فرماندهی و حکومت بر مردم را قبول کنم این بود که: خدای تبارک و تعالی از علما تعهد گرفته و آنان را موظف کرده که بر پرخوری و بهره مندی ظالمانه ستمگران و گرسنگی جانکاه ستمدیدگان سکوت ننمایند.» (2)
می بینیم که امام خمینی با استناد به سیره و روش حضرت مولی الموحدین علی (ع) تشکیل حکومت و به دست گرفتن مقامات و مناصب را بر مبنای یک اصل و قانون عام و کلی و جاری در هر عصر و زمان می دانند و آن عبارت است از عهد و میثاقی که صاحبان علم جامع دین با خدای متعال برای مقابله با ستمگران غرق در ثروت و ناز و حمایت از گرسنگان مغضوب و استثمار شده بسته اند.
تردیدی وجود ندارد که این عهد و پیمان الهی یکی از علل و عوامل صریح و غیرقابل اغماض برای استمرار حکومت اسلامی در عصر غیبت و توسط علمای جامع الشرایط و دارای خصیصه معارضه با ستمگران و جانبداری از ستمدیدگان به شمار می رود و یکی از مستندات نظریه سیاسی امام خمینی در کنار سایر استنادات و مباحث پایه ای منقول و معقول برای تشکیل حکومت اسلامی در این عصر می باشد.
امام خمینی سپس واقعیت های سیاسی دیگری را با تکیه بر کلام ژرف حضرت علی (ع) مطرح می نمایند و چنین اعلام می کنند:
«حضرت می فرماید: خدایا تو خوب می دانی که آنچه از ما سرزده و انجام شده رقابت برای به دست گرفتن قدرت سیاسی یا جستجوی چیزی از اموال ناچیز دنیا نبوده است.» (3)
موضوع اول در این عبارت نفی «رقابت سیاسی» برای به دست گرفتن قدرت می باشد.
رقابت سیاسی اگرچه در صورت برخورداری از سلامت نفس تقوای کامل خلوص انگیزه هدفمندی های الهی در مسیر خدمت به دین و ملت ممدوح و پسندیده می باشد لکن هیچ گاه توسط عناصر سیاسی و در عرصه های انتخابات برای کسب مناصب بالای حکومتی تحقق عینی نیافته است زیرا بسیار بوده اند افراد و عناصری که در عین تاکید و پافشاری بر تقوا و سلامت نفس و اتصاف به خصلت انگیزه و عمل زلال برای قصد قربت به درگاه خدا و دوری از هوای نفس بی تقوایی ها کرده اند و نه تنها برای خدا و دین که برای نفس و دنیا به رقابت پرداخته اند و به همین دلیل هرگونه که خود خواسته اند! و صلاح دانسته اند! به نام دین رحمانی ! و به کام نفس شیطانی ! طرف های مقابل و رقیب های سیاسی را با حربه های نفاق و دورویی افترا و تهمت دروغ و نیرنگ دشنام و فحاشی هتک حرمت و آبرو و حیثیت از میدان خارج و منزوی کرده اند تا خود بتوانند به قدرت برسند! به راستی این از شگفتی های بزرگ در همه ادوار و مقاطع تاریخی از جمله در مقطع تاریخی ما می باشد که گروه هایی از افراد و عناصر در همان حالی که بر ضرورت تقوای سیاسی و صیانت از نفس در رقابتهای سیاسی اصرار دارند بیش از دیگران ارزش های والای اخلاقی را برای تکیه بر اریکه های قدرت و ریاست زیر پا می نهند و نه تنها خم به ابرو نمی آورند و این تحرکات را زشت و حرام نمی پندارند که خویش را در همه خلاف کاری ها و تقوا ستیزی ها و سرکوب صالحان و وارستگان محق می دانند! و همیشه در حسرت هستند که چرا بیشتر فرصت نیافتند تا بهتر و فزون تر بتوانند به تاخت و تاز در میدان های باز و گسترده بپردازند و رقیبان را که به زعم اینان همه نجس و فاسد و در حال توطئه می باشند هتک کنند و در میان مردم حقیر و ذلیل و مورد خشم و نفی قرار دهند! گویی نزد این عناصر سیاسی دینداری و اسلام گرایی فقط به «نام» است و «ظاهر» و خلاصه شده در «سخن» و «شعار» و «ذکر و نمازهای صوری و فاقد تقوا» و به دور از «تعهد» و «عمل» و «رفتار» ! و حال آن که در متون دینی توسط پیشوایان معصوم (ع) تاکید شده که: «اگر آنقدر نماز بخوانید و بر پا بایستید که مثل میخ های کوبیده در زمین شوید و آنقدر روزه بگیرید که در ضعف مانند چوب های تراشیده شوید یا مانند کمان ها کمر خمیده گردید خداوند این کارها را از شما نمی پذیرد مگر با ورع و تقوایی که شما را از گناه کردن باز دارد.»
و این گونه است که اسلام بدون ظاهر سازی و عوام فریبی و ملاحظه این و آن و به دور از مصلحت اندیشی های باطل زبان به بیان حقایق می گشاید و طالب حقیقت دینداری و نماز و روزه ای است که فقط با طی مراتب تقوا و پاکی نفس و مقاومت در برابر هر گناه و خلاف و فساد و تباهی در همه عرصه های حیات فردی و اجتماعی و سیاسی ظهور و بروز می کند.
با توجه به توضیح مزبور رقابت سیاسی برای به دست گرفتن حکومت و قدرت ماهیت اصلی و سالم خود را از دست می دهد و همان سخن حضرت علی (ع) که آنچه از جانب ما سرزده است رقابت برای به دست گرفتن قدرت سیاسی نیست اصالت پیدا می کند.
امام خمینی نکته دیگری را با استناد به کلام امیر مومنان (ع) مطرح می کنند و در همان عبارت پیشین بلافاصله بعد از نفی «رقابت سیاسی» برای رسیدن به حکومت و قدرت «ثروت و مال اندوزی» را نیز به عنوان عامل نیل به حکومت و قدرت نفی می نماید به این صورت که: «خدایا تو خوب می دانی که آنچه از ما سرزده و به انجام رسیده برای دست یافتن به چیزی از اموال ناچیز دنیا نبوده است.»
اکنون آنچه می ماند فلسفه اصلی حکومت و دست یابی به قدرت سیاسی و مناصب و مقام ها می باشد چنان که امام خمینی این گونه نقل می کند:
«و بلافاصله درباره این که او و یارانش به چه منظور کوشش و تلاش می کرده اند می فرماید:
«... برای این بود که اصول روشن دینت را باز گردانیم و به تحقق برسانیم و اصلاح را در کشورت پدید آوریم تا در نتیجه بندگان ستمدیده ایمنی یابند و قوانین تعطیل شده و بی اجرا مانده ات به اجرا درآید و برقرار گردد.» (4)
مشاهده می کنیم که حرکت و فعالیت سیاسی برای تشکیل حکومت و در اختیار گرفتن قدرت و ریاست و مقام فقط با تسلیم کامل در برابر خداوند متعال و با انگیزه الهی و هدف مقدس استقرار قوانین اسلام و تامین امنیت و آرامش و اصلاح امور جامعه و زمینه سازی برای سعادت و سلامت مردم قابل توجیه است و مورد توجه و پذیرش خداوند قرار می گیرد و در این صورت است که خدمت خالصانه و صادقانه به ملت در ابعاد گوناگون و توسط حاکمان وارسته و از هوای نفس گسسته و به دور از خود خواهی های جناحی و گروهی و در فضایی آرام و به دور از تشنج و درگیری های آزاردهنده سیاسی و در اوج وحدت و صمیمیت و هم اندیشی و حضور و یاری رسانی همه جناح های وفادار به اسلام و در حالی که نقادی و اظهار نظرهای مخالف صاحب نظران صالح و دلسوز در امور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی نیز مجال بروز و ظهور می یابد محقق می گردد.
در اندیشه های سیاسی امام خمینی بر مبنای آنچه به عنوان فلسفه تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت مطرح کردیم رهنمودهای مکرر دیگری نیز می یابیم که نمونه هایی از آن را از نظر می گذرانیم:
حکومت وسیله ای است برای تحقق بخشیدن به هدف های عالی. عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شان و مقامی نیست بلکه وسیله انجام وظیفه اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه اسلام است. (5)
ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. (6)
حکومت اسلام حکومت الهی است. فرق مابین حکومت های دیگر با حکومت اسلامی این است که آنها حکومت را می خواهند برای این که غلبه کنند بعضی بر بعضی سلطه پیدا کنند یک عده ای بر عده دیگر. (7)
حکومت اسلامی... استبدادی نیست که رئیس دولت مستبد و خود رای باشد. (8)

پاورقی
1 ـ ولایت فقیه اثر حضرت امام خمینی موسسه تنظیم و نشر آثار امام ص 28
2 ـ همان مدرک ص 45
3 ـ همان مدرک
4 ـ همان مدرک
5 ـ حکومت اسلامی و ولایت فقیه در اندیشه امام خمینی موسسه تنظیم و نشر آثار امام ص 107
6 ـ همان مدرک ص 108
7 ـ همان مدرک ص 114
8 ـ همان مدرک ص 115