دكترين ريگان يا سياست مهار عليه جمهورى اسلامى ايران
شكست خط مشىهاى مكرر و متفاوت آمريكا و نظام سلطه جهانى در برابر انقلاب اسلامى معلول عنايات الهى و الطاف خفيه خداوند تبارك و تعالى، حضور گسترده و وسيع مردم در صحنه روحيه ی ايثار، فداكارى و جهاد و شهادت طلبى ملت و حماسه آفرينىهاى زايد الوصف رزمندگان غيور و سلحشور، بسيج، سپاه و ارتش بود .
عوامل فوق الذكر مبانى تحليلى نظريهپردازان و طراحان سياستهاى سلطهگرانه نظام سلطه جهانى را دگرگون ساختند . آن ها بخوبى دريافتند كه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ايران از پايگاه ساختند . آن ها بخوبى دريافتند كه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ايران از پايگاه عظيم مردمى در ايران و جهان اسلام برخوردار ا ست و با اين ترفندها نمىتوان از تثبيت نظام و تحكيم پايههاى حكومت جلوگيرى كرد زيرا كه در اوج بحرانهاى عظيم، تمام انتخابات و رفراندومها حتى در زير بمباران هاى وحشيانه تحقق مىيافت . بنابراين به اين نتيجه رسيدند كه خط مشىهاى كوتاه مدت على رغم صرف هزينههاى كلان بدون نتيجه هستند اما عناصر صهيونيستى به تلاشهاى مذبوحانه خود در پافشارى بر استراتژى كوتاه مدت اصرار مىورزيدند. بنابراين در حالى كه سياست تحميل جنگ خارجى و تقويت تحركات تجزيه طلبانه به شدت در حال جريان بود و دو استراتژى ديگر را نيز به عنوان مكمل در دستور كار قرار دادند كه عبارت بود از :
1. تعميق اختلافات درونى نظام حكومتى جمهورى اسلامى ايران با هدف ضعيفكردن حكومت از طريق تقويت جريانهاى ليبراليستى و ملىگرايانه توسط بنىصدر، قطبزاده و ساير عوامل وابسته .
2. كشاندن گروهكهاى التقاطى، ماركسيستى و راست به صحنه مرحله مبارزات تروريستى و مسلحانه.
هر دو خطمشى در 30 خرداد 1360 به اجرا درآمدند . اما ليبرالها و بنىصدر با اولين واكنش امام از صحنه خارج گرديدند و گروهاى تروريستى نيز پس از وارد آوردن ضربات بسيار سنگين اوليه نظیر انفجار مقر حزب جمهورى و نخستوزيرى كه در آن ها شهيد بهشتى ریيس قوه قضایيه به همراه 72 تن از مسؤولين نظام و ریيس جمهور و نخست وزير شربت شهادت نوشيدند، در يك روند شش ماهه در موضع كاملا انفعالى قرار گرفتند و ضربات مهلك خوردند .
عوامل فوق الذكر سبب شدند كه نوعى وحدت استراتژيك و جمعبندى مشترك در ميان تمام گروههاى تأثير گذار در ساختار قدرت ايالات متحده پديد آيد و كليه ی دستگاههاى لابى اعم از مهمترين كانون لابى صهيونيست ها به نام آيپاك(1)، بنيادهاى مختلف نظير هريچ، گروههاى موسوم به بازهاى امنيت ملى در شوراى امنيت ملى آمريكا، اعضاى كنگره و پالسى ميكرهاى موسوم به تينك تنك در وزارت خارجه همراه با نظريهپردازان پنتاگون و كليه طراحان خط مشى سياسى مداخلهگرا و اعتداليون به جمعبندى واحدى دست يابند و استراتژى ميان مدت و دراز مدت را برگزينند .
با شكست حزب دموكرات به رهبرى جيمى كارتر در انتخابات رياست جمهورى آمريكا كه عمدتا معلول افتضاحات سياسى و شكستهاى پى در پى دولت كارتر در مقابل انقلاب و جمهورى اسلامى ايران بود (2).
حزب جمهورى خواه به رهبرى رونالد ريگان به رياست جمهورى برگزيده شد و زمام امور آمريكا را در دست گرفت . دكترين كارتر در چارچوب سياست مهار شكل گرفت و كه خط مشى دراز مدت با اهداف مرحلهاى ميان مدت بود و حزب جمهورى خواه آن را ادامه داد .
استراتژى مهار ايران در جلسات مشورتى ريگان با ریيسc.i.t. ریيس پنتاگون، مشاور امنيت ملى، وزير خارجه، معاون ریيس جمهور و رؤساى مجلسين سنا و نمايندگان به تصويب رسيد و به عنوان سياست ملى ايالات متحده عليه جمهورى اسلامى ايران از سوى دولتهاى بعدى آمريكا مانند جورج بوش و بيل كلينتون نيز دنبال شد . استراتژى مهار ايران به مدت 15 سال از سال 1361 تا 1357 در صدر برنامههاى آمريكا عليه ايران قرار داشت . در دوران رياست جمهورى ريگان نفوذ و تأثير دستگاه فشار صهيونيسم و گروههاى ذى نفوذ اسرایيل در ساختار قدرت آمريكا به ويژه در شوراى امنيت ملى، c.i.aو كنگره نسبت به دوره ی رياست جمهورى كارتر افزايش چشمگير و محسوس يافت .
دكترين ريگان يا سياست مهار
دكترين ريگان مبتنى بر حفاظت از منافع آمريكا در سراسر جهان به شكل مستقيم و از طريق به كارگيرى «نيروهاى واكنش سريع» و هم چنين استفاده از سياست مهار عليه كشورهاى مخالفت آمريكا بود . تفاوت دكترين ريگان با دكترين نيكسون در اين بود كه نيكسون حفاظت از منافع آمريكا در مناطق سوق الجيشى جهان را توسط حكومتهاى قدرتمند و متحد آمريكا تضمين مىكرد، كه در خاورميانه عربى اين نقش به عهده ی اسرایيل و در خليجفارس به عهده ايران گذاشته شده بود؛ اما در دكترين ريگان با سازماندهى يك نيروى يكصد هزار نفرى با تجهيزات كامل تحت عنوان نيروى واكنش سريع دخالت مستقيم در دستور كار قرار گرفت . بعد ديگر دكترين ريگان استفاده از سياست مهار تحت عنوان Containment policyعليه كشورهاى مستقل به ويژه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ايران بود خط مشى مهار اساسا يك سياست محدودسازى و مقدمهاى است براى تحقق اهداف اصلى در درازمدت، كه مبتنى بر نابود سازى يا فروپاشى است . سياست مهار مبتنى بر اصول مختلفى است كه عبارتند از :
1. محدود كردن كشور هدف در ابعاد سياسى، اقتصادى، امنيتى، منطقهاى و بينالمللى؛
2. ايجاد كنترل و نظارت مستمر به منظور ممانعت از افزايش قدرت كشور مقابل؛
3.كاهش قدرت تصميمگيرى و حق انتخاب در كشورى كه تحت اعمال سياست مهار قرار گرفته است؛
4. كاهش قدرت و توان مالى و نظامى و توان استراتژيك كشور مورد نظر؛
5. منزوى ساختن كشور هدف در مقياس منطقهاى و بينالمللى؛
6. برنامهريزى براى كاستن از موقعيت ژئوپليتيكى و ژئواستراتژيكى حريف؛
7. تحميل بحرانهاى فرسايشى بر حريف ؛
8 . تخريب چهره ی كشور مورد نظر در افكار عمومى داخلى و بينالمللى از طريق اعمال جنگ تبليغاتى و روانى ؛
9. حمايت از رقبا و ممانعت آن كشور از به دست آوردن پيروزى و موفقيتهاى استراتژيك ؛
10. ممانعت از دستيابى كشور مورد نظر به تكنولوژىهاى پيشرفته و فن آورىهاى صنعتى و تجهيزات جديد نظامى .
نگرانى و ترس آمريكا از رشد اسلام گرايى و سقوط متحدين آمريكا در منطقه و نگرانى از پيدايش طليعههاى پيروزى ايران در جنگ تحميلى و هم چنين گسترش مطالبات استقلال طلبانه و نفى سلطه آمريكا و دفاع از مردم سالارى دينى و افزايش گرايش به اسلام و وارد شدن ضربات ويران كننده بر حيثيت جهانى آمريكا توسط پيروزى انقلاب اسلامى، دولت ريگان را براى به كارگيرى سياست مهار عليه ايران بسيار مصر و جدى كرد . آمريكا درابتدا كوشيد تا با ايجاد يك توازن منطقهاى از عراق براى كنترل ايران و خنثى كردن روحيه ی تهاجمى انقلاب اسلامى استفاده كند . بنابراين در عرصههاى مختلف سياسى، اقتصادى، فنى، اطلاعاتى، مستشارى، مالى و تجهيزاتى به تقويت عراق مبادرت نمود(3) .
مبانى و اهداف سياست مهار
اهداف اصلى آمريكا در اعمال سياست مهار عليه جمهورى اسلامى ايران عبارت بودند از :
1. تضعيف مستمر و حساب شده ی توانايىهاى ملى اقتصادى و مالى ايران ؛
2. تضعيف اسلام و انقلاب و برنامهريزى براى مخدوش ساختن چهره ی جمهورى اسلامى در افكار عمومى ؛
3. تضعيف موقعيت ژئوپلتيك و ژئواستراتژيك ايران ؛
4. حمايت از مخالفين نظام و طيفهاى مختلف ضد انقلاب براى تضعيف امنيت ملى و سست كردن پايههاى وحدن اجتماعى ؛
5. اعمال فشارهاى همه جانبه براى مجبور ساختن ايران به عدول از مواضع اصولى با هدف استحاله انقلاب و جمهورى اسلامى .
اهداف سياست مهار مبناى تحركات آمريكا در دوره رياست جمهورى ريگان عليه ايران بود . پس از ريگان، جورج بوش نيز همين مبانى را دنبال نموده و سپس بيل كلينتون در دوره اول رياست جمهورى خود سياست مهار ايران را به نقطه اوج رساند . ريگان، بوش و كلينتون براى تحقق اهداف سياست مهار در عرض 14 سال از 1361 تا 1375، متناسب با شرايط و فضاى داخلى ايران و وضعيت منطقهاى و بينالمللى برنامهريزى نمودند . به عبارت ديگر اهداف آمريكا همواره بر محور خط مشى مهار ثابت بود اما راههاى دستيابى به اهداف متناسب با شرايط زمانى و مكانى در طول آن سالها تغيير مىيافت .
خط مشىهاى آمريكا براى دستيابى به اهداف سياست مهار
آمريكا و صهيونيسم بين الملل براى دستيابى به هر يك از اهداف پنج گانه بر اساس اولويت و با بهرهگيرى از تمام ابزارها و امكانات منطقهاى و بينالمللى، خط مشىها و برنامه مدون و حساب شدهاى را به اجرا گذاردند كه در دوران رياست جمهورى كلينتون ابعاد بسيار وسيع ترى يافت .
الف- تضعيف توانايىهاى ملى ايران
پس از پيروزى انقلاب طراحان سياست در آمريكا و اسرایيل براى دستيابى به اين هدف خط مشىهاى حساب شدهاى را طراحى كردن و به مرحله اجرا درآوردند كه به مرور زمان ابعاد وسيع ترى يافت . اين محور از اهداف اصلى آمريكا داراى مبناى علمى و نظرى مستحكمى بود و بر اساس تحقيقات و پژوهشهاى جامعه شناسانه طراحى شد . نظريهپردازان و طراحان سياستهاى استعمارى و استكبارى بر اين نظريه تأكيد داشتند كه وحدت و امنيت ملى پيامد مستقيم رضايت ملى است و تحقق اهداف ملى در سطح منطقهاى و بين المللى منبعث از قدرت ملى است و افزايش قدرت ملى نيازمند حركت در مسير توسعه متوازن است و در اين زمينه رشد صنعتى و اقتصادى و افزايش توانمندىهاى تكنولوژيك نقش تعيين كننده و در تثبيت اوضاع داخلى و بين المللى حكومت ايفا مىكنند و بنابراين طراحان و نظريه پردازان نظام سلطه جهاين با تكيه بر مبانى نظرى فوق براى ممانعت ازثبات داخلى درايران و افزايش نارضايتىهاى عمومى خط مشى تضعيف توانايىهاى ملى ايران را به اجرا گذاردند .
روشهاى آمريكا براى تضعيف توانمندىهاى ملى ايران
1. ممانعت از دستيابى ايران به تكنولوژى پيشرفته به ويژه در بخشهاى هستهاى، شيميايى، فضايى و الكترونيك ؛
2. اعمال مجازارت سنگين عليه سرمايهگذارى مؤسسات، شركتها، افراد حقوقى و حقيقى آمريكايى و در صنايع نفت و گاز و صنايع مرتبط با انرژى در ايران ؛
3. جلوگيرى از اعطاى وام به ايران توسط مؤسسات مالى جهانى نظير صندوق بينالمللى پول، بانك جهانى؛ ....
4. بلوكه كردن كليه ی اموال و دارايىهاى ايران و آمريكا ؛
5. مسدود كردن حسابهاى بانكى ايران در بانكهاى آمريكايى در داخل و خارج آمريكا ؛
6. ممنوع نمودن ورود هر نوع كالايى ايران به آمريكا و صدور هر نوع كالاى آمريكا به ايران ؛
7. جلوگيرى از دستيابى ايران به تكنولوژى دو منظوره ؛
8 . تحريم خريد نفت و هرگونه معامله مالى و پولى با ايران ؛
9. ممنوع كردن انتقال اعتبارات و مبادله ی ارز با ايران ؛
10. اعمال مجازاتهاى سنگين عليه شركتها و مؤسسات غير آمريكايى كه به ارتقاى توان ايران براى توسعه منابع نفت و گاز كمك كنند ؛
11. اعمال تحريم عليه كشورها و مؤسسات خارجى كه بيش از 40 ميليون دلار در سال در صنايع انرژى ايران سرمايهگذاران كنند ؛
12. كارشكنى مستمر در راه دستيابى ايران به كالاهاى استراتژيك و جلوگيرى از خريد اقلام ويژه توسط ايران از ساير كشورها ؛
13. كارشكنى و ممانعت از انعقاد قراردادهاى كلان ساير كشورها با جمهورى اسلامى ايرن ؛
14. مقابله ی جدى و مستمر با گسترش روابط اقتصادس ايران با كشورهاى پيشرفته ؛
15. حمايت از رقباى اقتصادى ايران در سطح منطقه و جهان و تقويت آن ها در مقابل ايران ؛
16. ايجاد مشكلات و تضييقات مداوم براى شركتها و مؤسسات خصوصى ايران در ساير كشورها؛
17. گنجاندن موضوع اعمال محدوديت در روابط اقتصادى و تكنولوژيك با ايران در دستور كار اجلاس سران هفت كشور صنعتى موسوم به 7G ؛
18. اعمال فشار بر ساير كشورها براى لغو قراردادهاي شان با ايران در خصوص فن آوري هاى پيشرفته نظير لغو قرارداد اكراين در زمينه ی توربينهاى نيروگاه هستهاى بوشهر ؛
19. ممانعت از استمهال بدهىهاى ايران توسط ساير كشورها ؛
20. تبليغات وسيع براى نا امن جلوه دادن اغراق آميز اوضاع داخلى ايران با هدف جلوگيرى از سرمايه گذاران مؤسسات تجارى و مالى ساير كشورها در ايران .
مدارك و اسناد
آمريكايىهاى از سال 1370 تا سال 1379 در حدود 390 در حدود 390 مورد موضعگيرى رسمى در رابطه با تضعيف توانمندىهاى ايران داشتند كه به واسطه آن ها هر گونه همكارى ساير كشورها و مؤسسات خصوصى با ايران مورد تهديد قرار گرفته است كه نمونههايى از آن ها عبارتند از :
1. كلينتون ریيس جمهورى آمريكا در تاريخ چهارم آبان 1373 اعلام كرد كه ما از تمامى دوستانمان در جهان مىخواهيم كه از داشتن مناسبات اقتصادى با ايران اجتناب كنند و همانند آمريكا ايران را تحت فشار و تحريم قرار دهند زيرا كه ايران سرسختترين مخالف صلح خاورميانه است .
2. رابرت پليترو، معاون وزير خارجه ی آمريكا در تاريخ 20/ 2 ../../../default.htm 73 اعلام كرد كه«آمريكا مصمم است از تمام امكانات و ابزارهايى كه در اختيار دارد براى تضعيف توانايىهاى مالى و اقتصادى ايران استفاده نمايد . يكى از شيوههاى ما ممانعت از استمهال بدهىهاى ايران توسط متحدانمان مىباشد . هر چقدر كه از دسترسى ايران به منابع و اعتبارات مالى جلوگيرى كنيم در جهت امنيت كلى خليج (فارس) حركت كردهايم ، واشنگتن قاطعانه و مكررا با متحدين عمده خود در مورد ضرورت اعمال فشار همه جانبه به ايران مذاكره كرده است . ما از استمهال بدهىها ممانعت كرديم و با اعطاى وام به ايران توسط بانك جهانى و صندوق بينالمللى پول نيز مخالفت خواهيم كرد».
3. داماتو، ریيس كمسيون بانكدارى مجلس آمريكا، در تاريخ20/ 9 ../../../default.htm 47 طى سخنرانى در مجلس اعلام كرد كه فشار اقتصادى بر ايران مؤثر بوده است و آثارش در اوضاع داخلى ايران طبق گزارشهاى c.i.tمشاهده مىشود . بنابراين لازم است كه تحريمها تشديد گردد و ميان دولت آمريكا، كنگره و مجلس سنا هماهنگىبيشترى صورت پذيرد .
4. پيتر تارنوف، معاون وزير خارجه آمريكا، در جلسه كمسيون بانكدارى مجلس سنا در تاريخ 47 ../../../default.htm 9 ../../../default.htm 20 طى گزارش بر عزم راسخ كاخ سفيد بر ادامه تحريمها و تضعيف توان مالى و ملى ايران تأكيد كرد و گفت اقدامات ما مؤثر بدو وايران با كمبود منابع ارزى مواجه شده است . بنابراين بايد بر تشديد فشارها براى دستيابى به اهداف ادامه داد . تأخير بازپرداخت بدهىهاى معوقه ايران بدهىهاى ايران در سال1996 (1375) دو برابر خواهد كرد .
پی نوشتها:
1. aipac
2. يك سال قبل از شروع انتخابات رياست جمهورى آمريكا، امام خمينى طى يك سخنرانى رسما اعلام كرد كه: آقاى كارتر اگر اين كارها را عليه ايران براى كسب قدرت و دنيا طلبى انجام مىدهى من قول مىدهم شما ديگر به رياست جمهورى انتخاب نخواهى شد .
3. دولت آمريكا در طول جنگ تحميلى از هيچ گونه كمك مستقيم تسليحاتى، اطلاعاتى سياسى، اقتصادى، فنى و تبليغاتى به عراق فروگذارى نكرد. مقامات آمريكايى در سالهاى 1371 تا 1377 و نيز در اواخر بهار سال 1379 رسما اعتراف كردند كه سازمان c.i.aو پنتاگون باگذاشتن اطلاعات و تصاوير ماهوارهاى در اختيار عراق در مورد چگونگى حمله به تأسيسات اقتصادى و صنعتى جمهورى اسلامى ايران با عراق همكارى داشتهاند . آمريكا هم چنين در طول جنگ تحميلى ميلياردها دلار اعتبار و كمك اقتصادى در اختيار عراق قرار داد . كشور فرانسه علاوه بر فروش هواپيماهاى تهاجمى ميراژ به عراق هواپيماهاى سوپر استاندارد خود را كه حق فروش شان را نداشت به صورت اجاره در اختيار عراق قرار داد . اواكسهاى آمريكايى مستقر در عربستان مستقيما به عراق كمك مىكردند .