تحقق جمهوریت و اسلامیت در ایران پس از انقلاب

این روزها در حالی فصل پائیز برگ ریزان، گام های خود را آرام آرام پیش می گذارد و نوید روزهای برفی و بارانی زمستان را می دهد که چون اکثر سال های چند دهه اخیر زمزمه هایی از شروع یک حادثه بزرگ و باشکوه را هم همراه خود در جامعه ایران نوید می دهد. آن حادثه بزرگ چیزی نیست جز انتخابات؛ که اگر نگاهی گذرا به تعداد آنها و سال های انقلاب مردمی ایران بیندازیم فاصله چندانی با هم ندارند، سی و یک انتخابات در 33 سال و با انتخاباتی که امسال در پیش است باز هم این فاصله کمتر خواهد شد. اما واقعاً آیا نظامی تحت عنوان جمهوری اسلامی ایران نیاز به این حجم از انتخابات آنهم با آن درصدهای بعضاً بی سابقه رأی دهندگان را دارد؟ به عبارت بهتر چرا حداقل از یک سال و بعضاً از چند سال قبل از هر انتخاباتی، زمزمه ها، برنامه ریزی ها و هماهنگی ها و گمانه زنی ها شروع شده و فضای سیاسی کشور را تحت الشعاع خود قرار می دهد؟ در بعضی موارد نیز شاهدیم که به محض برگزاری یک انتخابات، از همان تاریخ اعلام نتایج؛ گروه ها و افراد، تبلیغات و فعالیت های خود را برای شرکت و پیروزی در دور بعد سازمان داده و شروع می کنند. آیا تاکنون از خود پرسیده ایم، چرا؟ یا شاید بهتر باشد که این گونه بپرسیم که آیا این گونه تلاش ها و انسجام ها فقط مربوط به کشور ماست و یا در کشورهای دیگر هم چنین روندی جاری است؟ اگر در دیگر کشورهای دنیا هم وجود دارد؛ در چه نوع کشورها و با چه رویکردهایی؟
در پاسخ به این سؤالات باید این گونه گفت که اگر کسی حداقل ارتباط را با اخبار و رسانه ها را داشته باشد، متوجه می شود که مشابه این گونه فعالیت ها، نه تنها در کشور ما بلکه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه و نیز توسعه یافته به وضوح قابل مشاهد بوده و تقریباً به امری معمول و پذیرفته شده تبدیل شده است.
حال سؤال دیگری مطرح می شود، چرا اساساً این چنین روندی وجود دارد؟ چند پاسخ ساده می توان به این سؤال داد. مطمئناً اگر این گروه ها و افراد؛ اراده ی خود را در جهت دهی به آراء و نظرات مردم از یک سو و نیز تعیین خط مشی های اصلی و کلی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نظامی کشور خود مؤثر نمی دیدند؛ به هیچ عنوان حاضر نمی شدند که این چنین، سال ها برنامه ریزی کرده و تلاش کنند تا گوی سبقت را از دیگران بربایند.
پس نتیجه ای که از این مقدمه می توان گرفت این است که اولاً در کشورهایی این شور و هیجان و تلاش برای حضور و رقابت در انتخابات وجود دارد که فضای سیاسی و ساختارهای حکومتی در عمل؛ امکان چنین حضور و ورودی را فراهم کرده است و اگر جز این بود و همانند برخی از کشورهای به ظاهر دموکرات که نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده است، می بود، اصلاً نیازی به این همه تلاش و سازماندهی نبود.
ثانیاً این حضور و تلاش مداوم و مستمر؛ در طول سالهای میان انتخابات هم در قالب دیدن نقادانه حریفان و رقبا جاری و ساری است و افراد و گروه های پیروز میدان؛ جدا از اینکه باید تمام تلاش و کوشش خود را برای انتخاب بهترین ها در هر مسئولیت و برنامه ای به کار گیرند، بلکه باید به گونه ای عمل کنند که با جلب نظر مردم بتوانند در ادوار آینده هم از این اعتماد مردم بهره مند گشته و دوباره امکان حضور در عرصه انتخابات را برای خود فراهم کنند.
در مجموع چنین می توان گفت که نظام جمهوری اسلامی ایران دارای زیر ساخت های لازم و کافی برای اعمال نظر و حضور مردم در جریان اداره کشورشان را فراهم کرده و به حق در زمره کشورهایی است که می توان گفت دارای یکی از بهترین نمونه های مردم سالاری در سطح دنیاست.
موضوع دیگری که با توجه به نوع نظام حاکم تحت عنوان جمهوری اسلامی در ایران نیازمند توجه است بحث اسلامیت نظام است. اگر ما این قاعده را بپذیریم که هر تجربه و علم بشری را ابتدا باید آموخت و سپس آن را با توجه به شرایط محیطی، جغرافیایی و فرهنگی؛ در هر کشور و منطقه ای نهادینه کرده و به اصطلاح بومی کرد، آنگاه باید بپذیریم که نوع نظام جمهوری منتخب مردم ایران هم جمهوری اسلامی است که این انتخاب هم با رأی و هم با هزینه جانی و مالی بسیار بالا در یک دوره تاریخی بسیار حساس انجام پذیرفته است. دوره تاریخی حساس از این جهت که فضای حاکم برنظام جهانی به هیچ عنوان امثال این گونه نظام های ایدئولوژیک را بر نمی تابید و در اولین فرصت اقدام به ساقط کردن آن می کرد. در واقع اگر بخواهیم واقع بینانه به موضوع بنگریم متوجه می شویم که بیشتر فشارها، تحریم ها و جنگ 8 ساله تحمیلی برای همین انتخاب اسلامیت همراه با جمهوری در تشکیل حکومت توسط مردم ایران بوده است.
اما بحث اسلامیت نظام تاکنون چگونه اعمال شده و از این پس چگونه باید اعمال شود؟ ابتدا نگاهی گذرا به تجربه چند دهه اخیر از ابتدای انقلاب تا کنون می اندازیم و سپس کمی موضوع را بیشتر مورد توجه قرار می دهیم.
یکی از ارکان و نقاط حساسی که این بعد را در کنار بعد پیش گفته، یعنی جمهوریت نظام، به منصه ظهور می رساند، زمان هایی است که انتخابات در کشور صورت می گیرد. لازم به یادآوری است که به طور معمول در هر کشور و نظام حکومتی؛ یکسری اصول و قوائد پذیرفته شده وجود دارد که نخبگان و داوطلبان ورود به مراکز قدرت و تصمیم گیری سعی می کنند با نزدیک کردن خود به آن اصول و قواعد هر چه بیشتر خود را مقید و ملتزم به آن نشان دهند تا بهتر بتوانند نظر مساعد عامه مردم را به خود جلب کنند. در کشور ما هم این مقوله به بحث اسلامیت و تقید هرچه بیشتر به شریعت ناب اسلامی معروف است. با نگاهی گذرا به تاریخ سه دهه اخیر انقلاب می توان به وضوح دید که معمولاً کسانی در دوره های مختلف مجلس و یا پست های گوناگون مدیریتی تکیه زده اند که به نوعی یا خود از مبارزان و عاملان برجسته به شریعت مبین اسلام بوده اند و یا مقید به احکام اسلامی بوده اند.
با گذشت زمان آرام آرام این روند د رحال تغییر و تحول است و همزمان با تغییر نسل ها؛ و با فاصله گرفتن از فضای هیجانی انقلاب و  جنگ تحمیلی؛ اقشار جامعه به این نتیجه رسیده اند که باید دقت ببیشتری در این باره مبذول دارند، چرا که با نهادینه شدن این تقید به شریعت در دستیابی به کرسی های تصمیم گیری، عده ای با ظاهرسازی و جلب نظر مردم درهنگام انتخابات؛ خود را در لباس مؤمنین و مسلمین واقعی جا داده اما پس از دستیابی به هدف؛ عملکردی ورای آن چه که مورد مطالبه و توقع مردم بوده است از آن ها مشاهده کرده اند که در این  باره ما در پست های گوناگون مثال ها و تجربه های زیادی را در تاریخ چند دهه اخیر خود شاهد بوده ایم. نتیجه دیگری که مردم به آن رسیده اند این است که صرف وابستگی به علما یا شهدای بزرگوار نمی تواند ضمانت کننده سلامت دینی و درونی اشخاص باشد. چه بسیار فرزندان و همسران پیامبرانی که به فرموده قرآن مورد لعن و عذاب خداوند قرار گرفته اند. حتی اگر کمی با اغماض بخواهیم رفتار کنیم این گونه باید بگوئیم که بر فرض که شخصی با مجاهدت ها و تلاش خود به جایگاه و مقامی در درگاه خداوند و به تبع در بین مردم دست یافته است؛ این دلیل محکمی نیست که وابستگان به این شخص هم دارای چنین جایگاهی باشند چه اینکه این گونه افراد بعضاً بسیار ناکارآمدترو لاقیدتر از دیگر داوطلبان و حاضران در صحنه باشند و انتخاب آنها؛ نه تنها باعث صدمه به وجهه آن علما و شهدا باشد بلکه باعث صدمات جبران ناپذیری به وجهه عمومی جامعه و حکومت اسلامی شود. گو اینکه از این گونه مثال ها هم در همین تاریخ چند دهه اخیر انقلاب کم نداریم. هر چند که روال معمول بر این است که با توجه به محبوبیت آن افراد؛ عده ای هم از اعوان و نزدیکان شخص هم مورد توجه مردم قرار می گیرند و در برهه هایی هم حتی بهتر از سابقین خود عمل کرده اند اما تجربه نشان داده است که غالباً عملکردی جز این اتفاق افتاده است.
نکته دوم در این بخش این است که با توجه به تجارب جوامع گوناگون و حتی تجارب صدر اسلام که عده ای فاسد در لباس ظاهری دین به بالاترین مقام ها و مسئولیت ها حتی تکیه زدن بر جایگاه و منبر پیامبر هم دست یافته اند فلذا اولاً نظام و بعداً هم مردم باید با دقت و وسعت نظر به افراد نگریسته و به مرور ساختارهایی را فراهم کنند که ظاهر افراد و سخنان آنان ملاکی برای انتخاب و توجه مردم نباشد بلکه عملکردها و سابقه افراد و گروه ها به طور دقیق روشن و در معرض دید و قضاوت مردم قرار گیرد و این نمی شود مگر در پرتو آزادی بیان و قلم و نیز آزادی نقد و اندیشه و پرهیز از اعتماد و قضاوت بر اساس ظاهر افراد.
آخرین نکته ای که در اینجا ذکرآن الزامی است این است که باید علاوه بر انتخاب افراد منتقد، گویا، دلسوز، شجاع و نترس؛ باید کسانی مورد گزینش قرار گیرند که در کار خود خبره بوده و دارای اعتبار و جایگاه قابل قبول باشند. چرا که این افراد بعضاً مسئولیت هایی همچون برنامه ریزی برای آینده کوتاه مدت و یا میان مدت بخش هایی از نظام و کشور را بر عهده می گیرند که اگر فاقد صلاحیت؛ دانش و تخصص لازم باشند ضربه های جبران ناپذیری را به جامعه وارد خواهند کرد.