جریان شناسی رابطه هاشمی و اصلاح طلبان

اکبر هاشمی رفسنجانی از جمله شخصیت های تأثیر گذار در انقلاب اسلامی هست که نقش ایشان در انقلاب اسلامی چه پیش از پیروزی آن و چه در جریان مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران دفاع مقدس و پس از آن، قابل انکار نیست، اما خط مشی عمل گرایانه هاشمی در سیاست  از یک سو و یکی از رویه های همیشگی وی یعنی عدم مرزبندی شفاف با سایر جریانات و عدم اتخاذ موضع صریح از سو دیگر او را به سیاستمداری انعطاف پذیر و ذو ابعاد تبدیل نموده است؛یکی از جریاناتی که هاشمی رفسنجانی با آن مرتبط بوده و حتی خود را پایه گذار آن می داند؛ جریان اصلاح طلبی است؛ ما در اینجا قصد داریم به بررسی جریانی رابطه وی با این جریان و تفاوت هایی که اینان در رفتار خود با آقای هاشمی از خود بروز داده اند، بپردازیم.
حمله به هاشمی در قالب عالیجناب سرخ پوش
با ثبت نام هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم در آذر ماه 87 شوکی بزرگ به جبهه دوم خرداد و به خصوص حزب منحله مشارکت وارد شد. آنان که می خواستند هاشمی به مجلس راه نیابد تا مانعی بر سر راه مشارکتی ها برای تسخیر مجلس ششم نباشد دست به شیوه های گوناگون از جمله ترور شخصیتی و اتهام زنی به وی شدند تا با این کار دست هاشمی از رسیدن به مجلس کوتاه بماند.
 
اکبر گنجی نویسنده فعال حزب مشارکتی در کتاب "عالیجناب سرخپپوش,عالیجنابان خاکستری" چنین می نویسد.: آقاي هاشمي و كارگزاران با اين كه به پايگاه اجتماعي و مشروعيت دوم خرداديان نياز دارند، هيچ گونه انتقادي را از ايشان بر نمي‌تابند. اگر ايشان بر كرسي رياست مجلس تكيه زند، با چنين شخصي چه نوع رابطه‌اي مي‌توان برقرار كرد؟ آيا هاشمي رفسنجاني غير از تبعيت محض نوع ديگري از رابطه را به رسميت مي‌شناسد؟ اصلاح طلبان کسانی اند که در سخنرانی هایشان هاشمی را عامل همه گرفتاری می دانند و معتقدند وی کسی نیست که به سادگی حیات سیاسی اش را ازدست بدهد و وی را عامل تمام گرفتاریهای اقتصادی،سیاسی،اجتماعی و فرهنگی کشور می دانند. اصلاح طلبان با طرح اتهامات مختلف از جمله وقوع قتل های متعدد و دیکتاتور بودن هاشمی سعی در این داشتند تا از حضور وی در مجلس ششم ممانعت به عمل آورند اما به رغم این تبلیغات مسموم وی رتبه ی سی ام منتخبین تهران را کسب کرد اما به خاطر همین سم پاشی های اصلاح طلبان که هم علیه او بود و هم علیه انقلاب از سمت نمایندگی انصراف داد.
حمایت تاکتیکی از هاشمی
بعد مدتی از استفاده اصلاح طلبان از بدترین شیوه ها و مجبور کردن هاشمی به ترک صحنه سیاسی آنها به هاشمی روی آورند اما این حمایت تاکتیکی بود؛ اصلاح طلبان که بعد از مجلس ششم در مجلس هفتم و انتخابات شورای شهر شکست خوردند در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در دور اول از معین حمایت کردند اما وی نیز نتوانست آراء چندانی کسب کند اینجا بود که اصلاح طلبان تداوم گفتمان شکست خورده شان رادر حمایت از هاشمی در دور دوم دیدند و در حقیقت دشمن دیروزین تبدیل به دوست امروزین شد و تمام تلاششان را صرف غلبه هاشمی بر احمدی نژاد کردند؛ اصلاح طلبان در این زمان حرف زدن از تحریم را خیانت به آزادی می دانستند. اصلاح طلبان معتقد بودند که آنچه درباره آن حرف مى زنيم «هاشمى» نيست «موقعيت هاشمى» است. همان عامل موازنه اى كه مانع از باخت مطلق ما در مرحله اول شد، همان عامل موازنه اى كه با وجود آنكه برخى از ما او را دوست نداريم و به چوب نقد او را رانديم اكنون به تنها گزينه ما تبديل شده است.حایمان جریان دوی خرداد می گفتند نقد هايمان بر هاشمى را مى توانيم از هفته آينده شروع كنيم روزى كه مطمئن هستيم رئيس جمهور كسى نيست كه پس از انتقاد از او آينده اى را پيش روى خود نبينيم. شورای هماهنگی دوم خرداد در تیر 84 به امید فرار از ورطه شکست سیاسی اینگونه بیانیه می دهد:"جبهه اصلاحات براي مقابله با تحجر و واپسگرايي ديني، جلوگيري از انسداد سياسي، تحقق حقوق مدني و آزاد‌هاي سياسي و اجتماعي و پرهيز از تنش در روابط بين‌المللي، در مرحله دوم انتخابات از هاشمي رفسنجاني حمايت مي‌كند."1
 
این ها نشان می هد که جبهه اصلاحات برای آنکه خود را در بازی نگه دارد و یکسره ازآن خارج نشود پس از کروبی ومعین که در دور اول رای کافی را نیاوند به هاشمی، به عنوان خاکریز آخر روی آوردند و از وی حمایت تاکتیکی کردند..هرچند که هاشمی رای نیاورد و اصلاحطلبان در خاکریز آخر نیز شکست خورند.
وحدت در نظر و عمل
با آغاز سال 88 فعالیت های انتخاباتی برای انتخابات دهم ریاست جمهوری روز به روز رونق می گرفت و علایق و سلیقه های مختلف در کشور در قالب گروه های مختلف آرایش انتخاباتی می گرفتند، اکبر هاشمی رفسجانی نیز به عنوان یکی از بازیگران این عرصه در دیدار مختلف خود با گروه ها و جریانهای مختلف بی طرفی ظاهری خود را حفظ و فقط بر اهمیت حضور گسترده مردم در انتخابات تاکید می نمود و می گوید حضور گسترده مردم پیام مهمی را به جهانیان می دهد.
اما آنچه که ورای این ظاهر بی طرفانه را نمایان می سازد، علاوه بر فعالیت فرزندان آقای هاشمی در ستاد های کاندیدای اول اصلاح طلبان،گفته های خود اصلاح طلبان است که حکایت از حمایت هاشمی از اصلاح طلبان در مقابل احمدی نژاد دارد. در این دوران اصلاح طلبان معتقد بودند آقای هاشمی از هر فرد و نیرویی که در پی اصلاح نظام باشد حمایت میکند و چون میر حسین موسوی نیز به دنبال همین امر است وی حمایت هاشمی را با خود دارد؛ حسین مرعشی در خصوص نظر هاشمی در انتخابات اینگونه می گوید :" در جلسه اي كه با آقاي هاشمي داشتيم ، ايشان به ما تكليف كرد كه بايد زير بيرق موسوي برويد . امسال من يك جهاد و رسالت دارم، و آن هم برداشتن احمدي نژاد است." 2 این نشان می دهد که اصلاح طلبان و هاشمی در این دوره به یک وحدت نظر رسیده اند و آنهم به خاطر کاندیدای رقیب بوده است که این دو را به وحدت نظر و وحدت عملکرد رسانده است. در واقع شاید هاشمی به موسوی و جریان اصلاحات تمایل درونی نداشت اما اختلافات شدید وی با احمدی نژاد باعث حمایت وی از کاندیدای اصلاحات شد، اختلافاتی که اکنون بعد از گذشت دو سال بسیار کمرنگ شده است.
 
دولت وحدت ملی
ریاست جمهوری دوره یازدهم مقطعی دیگر است برای اینکه ما بتوانیم در آن به بررسی رابطه سردار سازندگی با جریان اصلاحات بپردازیم در زمان کنونی برای طرحی که مطرح شده است طرح"دولت وحدت ملی" است،هاشمی معتقد است که قبلا این طرح درن سخه ای کوچکتر در دولت بعد از جنگ انجام گرفته است. بنا به نظر وی این طرح باید با هماهنگی تمام جريان‌های موثر در انقلاب شکل بگیرد. اما هنوز معلوم نشده است که این نیروهای موثر در انقلاب چه کسانی هستند؟ آیا هدف از طرح وحدت ملی راه باز کردن برای ورود کسانی است که در فتنه 88نمره قبولی نگرفتند؟ هرچند جزئیات این طرح هنوز مشخص نشده اما این طرح نباید راه را برای اصلاح طلبانی باز نماید که کبریت سوخته اند و هنوز از اعمالشان در جریان وقایع بعد از انتخابات توبه نکردند و از مردم ولایی عذر خواهی نکردند نمی توانند در قالب دولت وحدت ملی یا ائتلاف خود را نماینده ملت جا بزنند.
نتیجه گیری
تفاوت برخورد اصلاح طلبان با آقای هاشمی نشان می دهد که آنان نه به خاطر خود آقای هاشمی بلکه به خاطر حضور تفکراتشان و در عرصه رقابت بودن به وی روی می آورند و زمانی که به خواسته هایشان بدون وی میرسند وی را عالیجناب سرخپوش یا دیکتاتور و یا عامل اصلی تمام گرفتاریهای کشور می خوانند و زمانی که به وی نیاز دارند می گویند منظورمان از عالیجناب ،هاشمی نبوده است.