رئيس جمهور اول / نخستين چالش دروني خط امام (ره)
سالهاي آغازين نظام جمهوري اسلامي سالهاي حوادث عجيب پس از حادثه شگرف سقوط نظام 2500 ساله شاهنشاهي بود. يكي از اين عجايب نحوه دستيابي فردي مثل بنيصدر به مقام رياست قوه مجريه و هماهنگ كننده سه قوه كشور و در اندكي بيشتر از يك سال، سقوط او از اين مقام و فرارش از كشور بود.
بنيصدر در ميان چهرههاي ظهور يافته در انقلاب، ويژگيهاي مختصر به فردي داشت. حضور او در صحنه انتخابات رياست جمهوري حتي به نوعي دو دستگي در صف حاميان خط امام منجر شد كه تا اندكي قبل از سقوط وي ادامه يافت.
اشتهار بنيصدر به تئوريسين اقتصاد اسلامي و اولين ميزبان امام در پاريس او را در شمار اعضاي شوراي انقلاب و سپس نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي قرار داد. شايد هيچ شخصيتي را در ميان اعضاي شوراي انقلاب و مجلس خبرگان نميشد يافت كه به اندازه بنيصدر اشتهاي سخنراني داشته باشد.
حتي او در ماموريتهايي كه به همراه ديگر اعضاي شوراي انقلاب براي رفع غائلههاي قوي داشت، از انجام سخنرانيهاي متعدد نامربوط با اين ماموريتها صرفنظر نميكرد.
افراد نكتهسنجي كه در ميان مذكرات مجلس خبرگان قانون اساسي حضور داشتند اين نكته را خصوصا در هنگام بررسي اختيارات ولي فقيه و نيز رئيسجمهور، نيك دريافته بودند كه بنيصدر براي دستيابي به منصب رياست جمهوري خيز برداشته است. از همين رو شهيد بهشتي، مقام معظم رهبري و ديگر بزرگان موسس حزب جمهوري اسلامي در اولين انتخابات رياست جمهوري، جلالالدين فارسي را به عنوان نامزد اين مسئوليت معرفي كردند. آيتالله مهدوي كني از اصرار خود به شهيد بهشتي براي پذيرش نامزد رياست جمهوري و عدم پذيرش آن از سوي شهيد بهشتي علاوه بر مخالفت امام با عهدهدار شدن اين مسئوليت از سوي روحانيون سخن به ميان آورده است. به هر حال سران حزب جمهوري اسلامي در ميان شخصيتهاي سياسي موجود، فردي را برگزيده بودند كه كتابهاي او در دوران مبارزه از منابع مورد مراجعه گروههاي مبارز مسلمان بود، به دليل حضور نسبتا طولاني در گروه الفتح فلسطين به عنوان فردي آشنا به مسائل نظامي شناخته ميشد و باز به همين دليل فردي مناسب براي دوران صدور انقلاب به شمار ميآمد. علاوه بر همه اينها، «فارسي» به رغم سابقه حضور در نهضت آزادي به عنوان منتقد رويههاي مسامحهطلبانه ليبرالها و طرفدار شيوههاي محكم اسلامي در سياستهاي داخلي و خارجي ظاهر شده بود. شهيد بهشتي در هنگام معرفي جلالالدين فارسي ادامه همراهي با وي را مشروط به پايبندي او به اصول دانسته بود.
در سوي ديگر، بنيصدر در ابتدا، طريقه نزديكي به روحانيت را برگزيده بود، به گونهاي كه اكثريت جامعه روحانيت مبارز از همراهي با شهيد بهشتي و يارانش در اين مورد سرباز زدند و بنيصدر را به عنوان نامزد رياست جمهوري به مردم معرفي كردند. در اين اقدام عوامل متعددي دخالت داشت. نخست اين كه از ديدگاه آنان، فردي بايستي عهدهدار مسئوليت رياست جمهوري ميشد كه متناسب با نيازهاي آن روز جامعه ايران باشد. يعني در شرايطي كه آمريكا و غرب فشار اقتصادي خود عليه جمهوري اسلامي را پس از تسخير لانه جاسوسي آغاز كرده بودند تصور ميشد فردي با دانش اقتصادي بايد سكان اجرايي كشور را در دست بگيرد. نكته ديگر اين كه از ابتداي تاسيس حزب جمهوري اسلامي، برخي از اعضاي روحانيت مبارز، اصولا علاقهاي به تحزب نداشتند و گاه داراي تصورهاي نامناسبي از كارهاي حزبي بودند. اين فاصلهگيري مانع شنيدن استدلالهاي آيتالله دكتر بهشتي و يارانش ميشد. در اين ميان افرادي همچون مرحوم حسن لاهوتي تحت تاثير افكار و گرايشهاي فرزندان خود- كه از اعضاي منافقين بودند و در نهايت باعث قوت آن مرحوم در يك خانه تيمي اين گروهك شدند- موضعگيريهاي تندي بر ضدحزب جمهوري اسلامي داشتند. اين گرايش زماني تقويت ميشد كه مردم شاهد حمايتهاي افرادي همچون آيتالله اشراقي داماد امام، آيتالله پسنديده برادر امام و سيدحسين خميني فرزند شهيد حاج آقا مصطفي خميني از بنيصدر بودند. حمايتهاي آنها هم تحت تاثير گرايش برخي از نزديكان صورت ميگرفت. حمايت خط اماميها از بنيصدر گاه متاثر از منازعات منطقهاي بود. جريان مهدي هاشمي در اصفهان از ابتدا با اعضاي حزب جمهوري اسلامي در اين استان درگير بودند. اين فضا در هنگام انتخابات رياست جمهوري دامنگير امام جمعه اصفهان و نيز شهيد محمد منتظري شده بود. به طور طبيعي مشاهده اين فاصله سبب سوء استفاده افرادي از همراهان اصفهاني بنيصدر همچون احمد سلامتيان و غضنفرپور ميشد. گاه نقش نفسانيات در اين دو دستگي به وضوح ديده ميشد. محوريت شهيد بهشتي در مجلس خبرگان و اقداماتي مثل انتصاب رهبر معظم انقلاب به امامت جمعه تهران، انگيزه فردي مثل علي تهراني را- كه داراي سابقه انديشههاي التقاطي و درگيري با منافقين در مشهد و سپس هواداري از آنان بود- براي مقابله با حزب جمهوري اسلامي و اقدامات آن و خصوصا اقدام مهمي همچون انتخاب اول رئيسجمهور فزوني ميبخشد.
تهراني اولين كسي بود كه موضوع تابعيت افغاني «فارسي» را به سبب صدور شناسنامه پدر و مادر و از شهر هرات افغانستان مطرح كرد و همين به منتفي شدن كانديداتوري جلالالدين فارسي منتهي شد. حزب جمهوري اسلامي پس از اين ماجرا ديگر از هيچ نامزد رياست جمهوري به طور مستقيم حمايت نكرد. در اوج درگيريهاي انتخاباتي، امام خميني به علت ابتلا به عارضه قلبي در بيمارستان قلب تهران بستري شدند. مخالفان حزب جمهوري اسلامي اين فرصت را براي عمليات رواني عليه رهبران آن مناسب يافته بودند. پس از اين انتخابات پنج عضو موسس حزب جمهوري اسلامي در نامهاي كه خطاب به امام راحل نوشتند با اشاره به عدم اطلاع امام از ادعاهاي علي تهراني مبني بر نظر منفي امام نسبت به شهيد بهشتي، رهبر معظم انقلاب و ديگر موسسان حزب در روزهاي شدت بيماري، از اقدامات برخي از نزديكان امام بر ضد اين حزب و همراهي صدا و سيما با اين تحركات گلايه كرده بودند. اين نامه كه در آن زمان آقاي هاشمي رفسنجاني به سبب نگراني نسبت به بيماري امام از رساندن آن به دست ايشان خودداري كرد و همچنين به مواردي همچون همراهي مرحوم آيتالله پسنديده با تبليغات انتخاباتي بنيصدر در اين مورد ميتوان اشاره داشت. با حذف جلالالدين فارسي از صحنه انتخابات، جستوجوي نامزد جايگزيني در خارج از حزب جمهوري اسلامي از سوي جامعه مدرسين حوزه علميه قم و برخي از ائمه جمعه برجسته كشور به معرفي دكتر حسن حبيبي از سوي آنان منتهي شد. اما در اين مرحله نيز اكثريت روحانيت مبارز تحت تاثير فضاي رواني برخي از اعضاي پيش گفته- كه از قضا پيشينه مبارزانيشان نفود كلام ويژهاي به آنان داده بود- همچنان بر نظر خود در معرفي بنيصدر اصرار ميورزيدند. اين اقدام در حالي صورت گرفت كه افراد محوري روحانيت مثل آيتالله مهدوي كني به صورت غيرآشكار با آن مخالف بودند. فضاي سنگين حمايت از بنيصدر به گونهاي بود كه به رغم آن كه دكتر حسن حبيبي رقيب اصلي او محسوب ميشد، اما در برابر راي 74/10 ميليوني بنيصدر ابتدا احمد مدني (نماد يك ديكتاتور مصلح و يار بعدي بختيار در اقدامات ضدانقلابي خارج كشور) 24/2 ميليون راي كسب كرد و دكتر حسن حبيبي تنها توانست 672 هزار راي را به دست آورد.
رهبران حزب جمهوري اسلامي بلافاصله خود را با انتخاب مردم منطبق ساختند. اين واقعيت را در تعيين بنيصدر به رياست شوراي انقلاب و نيز پيشنهاد تفويض جانشيني فرماندهي كل نيروهاي مسلح به وي ميتوان ديد. اما بنيصدر هرگز تمايلي به حل اختلافات قبل از انتخابات نشان نميداد. حضرت آيتالله خامنهاي در مقام سرپرستي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نمايندگي شوراي انقلاب در وزارت دفاع پس از انتصاب بنيصدر به فرماندهي كل قوا از سوي حضرت امام، در اطلاعيهاي رسمي اين اقدام را براي وحدت فرماندهي و تمركز نيروهاي سازنده و پيش برنده، اميدبخش و دلگرمكننده دانستند. اما بنيصدر اين گونه رفتارهاي دلسوزانه را حمل بر ضعف پيروان راستين امام ميكرد. او خصوصا در آستانه انتخابات مجلس بر شدت لحن و مواضع خود بر ضد آنان افزود. اين تشديد لحن به ويژه پس از تقاضاي شوراي انقلاب براي معرفي يك دولت به اين شورا تا زمان تشكيل مجلس شوراي اسلامي رخ داد. بنيصدر بلافاصله پس از انتخاب شدن، تمام تلاش خود را مصروف شكل بخشيدن به يك قوه مقننه همراه با خود كرد. در جريان انتخابات رياست جمهوري، نهضت آزادي با بنيصدر همراهي نداشت. چه اين كه افرادي همچون دكتر حبيبي داراي سابقه رفاقت بيشتري با اين گروه بودند. اما پس از انتخابات رياست جمهوري، دفتر هماهنگي بنيصدر و مردم تلاش براي صفبندي در برابر خط امام را از طريق نزديك شدن به گروهها ليبرال و نيز مذهبيهاي چپگرا آغاز كرد.
منافقين پس از آن كه رجوي به دليل راي منفي به قانون اساسي با نظر صريح حضرت امام، فاقد صلاحيت نامزدي رياست جمهوري تشخيص داده شد، بتدريج نزديك شدن به بنيصدر را انتخاب كردند.
با اين حال اين تلاشها تا انتخابات مجلس به ائتلاف فراگيري منجر نشد و با به همپيوستن همه نيروهاي خط امامي مجلس اول با اكثريت خط امام تشكيل شد و اين اولين ناكامي بنيصدر بود. از جمله اولين عملكردهاي سياه بنيصدر در دومين ماه رياست جمهوري دستور به شدت مشكوك بمباران هواپيما و بالگردهاي به جامانده از آمريكاييهاي متجاوز و فراري از صحران طبس بود كه در جريان آن محمد منتظر قائم فرمانده سياه يزد به شهادت رسيد. اندكي بعد بنيصدر با ابراز همراهي با عمليات خنثيسازي كودتاي نوژه، اندكي در جهت كمرنگ شدن اين نقطه سياه در اولين عملكردهاي خود حركت كرد.