مجلس در رأس امور است
از میان صحبتهای فراوان دکتر احمدی نژاد در مصاحبه اخیر رسانهای (که هر بخش آن میتواند بهانه یک سرمقاله باشد) نگارنده تنها دو محور را در یادداشت امروز مورد بحث قرار میدهد. یکی بحث نادیده گرفتن خدمات دولت و انتقادهای گاه غیرمنصفانهای که برمدار حق و حقیقت نیست و دیگری بحث تنزل جایگاه مجلس و تفسیر جدید از سخن ماندگار امام راحل که: مجلس در رأس امور است... علت انتخاب این دو محور هم این است که حداقل نگارنده و یا روزنامه، متهم به یکسویهنگری و سیاه نمایی صرف و فاصله گرفتن از شرط انصاف در نقد نشود و یک انتقاد را با یک همراهی همراه کرده باشد. ابتدا به سخن اول میپردازیم:
باید قبول کنیم که در برخی از محافل و مجالس انتقاد تام و تمام از دولت و اقدامات آن، به نوعی تشخص تبدیل شده است. یعنی محکوم کردن دولت (بی تایید هیچ عملکرد آن و یا بیاشاره به حتی خدمات مثبت آن) نوعی تشخص به حساب میآید. گاه این انتقاد به تمسخر هر اقدام دولتیان هم میانجامد و دفاع از دولت نوعی تحجر و یا عقبماندگی فکری و یا بلاهت و یا وابستگی مالی و یا جناحی تعبیر میشود. به گونهای که گاه حتی حاضر نیستیم اتوبانی را که تازه درست شده است ببینیم و یا کارخانهای که کلید زده شده و یا رونقی که فلان بخش اقتصادی گرفته و یا کاهشی که در روند افزایش قیمتها ایجاد شده و... همه اینها در چشم ما نمیآید و یا منفور میآید. این شیوه تکفر صفر و صدی که ریشه در روشنفکری چپ اواخر قرن بیستم دارد نمیتواند معیار حق باشد. در تفکر اسلامی و دینی و انقلابی، حق معیار است و نه فرد و یا جریان...
هر کدام از ما وظیفه داریم اگر کار خوبی دیدیم از آن یاد کنیم. اگر خدمتی صورت گرفته است سپاسگزار باشیم و حداقل اینکه آنرا نادیده نگیریم. در مورد دولت هم همین است. اگر فلان وزیر و یا فلان مسئول و یا فلان اداره و سازمان خدمتی انجام داده و کار خوبی از او سر زده و یا زحمتی کشیده، لاپوشانی نکنیم. اگر دیدیم که فلان گروه مواد غذایی مورد نیاز مردم ارزانتر شده، در کنار گرانیها از این ارزانی هم صحبت به میان آوریم. اصولاً سیاه نیندیشیم و تنها روی زخم ننشینیم، این روحیه، اسلامی و دینی است. حتی اگر مخالف دولت و رئیس دولت هستیم وظیفه داریم که از کار خوب و عمل خوب حمایت کنیم. در رفتار دولت و تصمیمات او و سیاستها و مصوباتش دهها و شاید صدها ایراد و انتقاد میتوان یافت و دید، اما این دلیل نمیشود که اگر کار خوبی و اقدام شایستهای توسط قوه مجریه صورت گرفته نیز قربانی اشتاباهاتش شود. اما از طرف دیگر یک نکته را نیز نباید فراموش کرد. اگر در همینستون یادداشت و یاد در یادداشت فلان نشریه دلسوز، «اکثر موارد انتقاد از دولت مطرح میشود به معنای آن نیست که انصاف ندارد و یا در هر صورتی ساز مخالف میزند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیست چون از دولت و تیمکاری رئیسجمهوری خوشش نمیآید و اصولاً مخالف است بلکه باید دانست وظیفه این ستون بیان گلهها و دردها و مشکلات و بیش از همه چیز بازتاب انتقادهاست. رسالتش تعریف و تمجید نیست و اطلاع رسانی در مورد خدمات انجام شده توسط دولت در سایر صفحات روزنامه و در ستون خبرها و گزارشها به قدر کافی صورت میگیرد و روزنامه اطلاعات هم در مورد انعکاس فعالیتهای عمرانی و خدمات ارکان دولت، به استناد صفحات روزنامه کوتاهی که نکرده هیچ، بلکه در حد توان همراهی هم کرده است. و به همین اعتبار هم اگر در این یادداشتها بیشتر نقد و گلایه و انتقاد از عملکرد دستگاههای اجرایی مطرح میشود، جزیی از وظیفه ذاتی آن است و اصحاب دولت نیز قاعدتاً نباید از آن برآشوبند و دچار سوءتفاهم شوند.
پس سخن نخست این است که از سخن حق نباید پرهیز کرد و کار خوب را نیز باید دید و سپاس گفت و آموزههای دینی به ما نباید اجازه دهد که بخاطر غلتیدن در دام روشنفکری و چپگرایی، شهامت بیان حق و دفاع از حق و کار خوب و خدمت شایسته را از دست بدهیم.
اما محور دوم این یادداشت نقدی است بر سخن رئیسجمهور که تفسیر جدیدی از تعبیر و تعریف امام راحل(ره) از شأن مجلس داده و گفتند که ظرف زمانی و مکانی و منزلتی سخن امام را درنظر بگیریم و به تفسیر دوباره آن بنشینیم.
ظاهراً رئیس دولت از اختیاراتی که تا به حال داشته و اعمال کردهاند رضایت نداشته و درصدد آنند که اختیارات بیشتری پیدا کنند و بر صدر مجلس نیز بنشینند آن هم درحالیکه تاریخ انقلاب اسلامی به یاد ندارد که در هیچ دورهای، هیچ مجلسی در برابر دولت وقت اینهمه همراهی نشان داده باشد که بسیاری آن را چنین تعبیر کردهاند که مجلس همیشه در مقابل دولت کوتاه آمده و یا در حد شجاعت و جسارت رئیس جمهور، شجاعت به خرج نداده و نتوانسته از شأن و جایگاهش به خوبی حراست کند. شاهد مثال را هم مقاومت دولت در برابر اجرای مصوبات مجلس و عدم ابلاغ آن در چند مورد و نیز در آخرین مورد، تأخیر در اجرای قانون مصوب هدفمند کردن یارانهها دانستهاند. با این همه اینکه این همراهیها کافی تشخیص داده نشده و حال تفسیر جدیدی از سخن امام امت ارائه شود، محل نقد است. بنده نمیخواهم در این مجال اندک به تفسیر و موشکافی تاریخی و یا تحلیل سخن امام و شأن نزول آن بپردازم اما همین قدر میتوان گفت که سخن امام(ره) تعبیر روشن و دقیقی است که نه به اقتضای زمان و شرایط و یا دوره خاص، بلکه با توجه به پیشینه تاریخی و سابقه مبارزاتی این مردم در رویارویی با استعمار بیگانه و استبداد داخلی به عنوان یک اصل همیشگی بیان شده و بسیار هم حکیمانه بیان شده و تفسیربردار هم نیست.
با نگاه به زمینههای پیدایی انقلاب مشروطه، نقش مجلس در مبارزات ضد سلطه بیگانه و مقاومت در مقابل قراردادهای استعماری و مبارزه با دیکتاتوری رضاخانی و کمی بعدتر ضربهای که به خاطر تضعیف مجلس در دوره مصدق به کشور وارد آمد و بعد از آن صدماتی که مملکت از فقدان یک مجلس قوی و مردمی و استقرار یک مجلس فرمایشی در دهههای چهل و پنجاه شاهد آن بود و پس از انقلاب اسلامی نیز نقشی که مجلس در رویارویی با جریان نفاق و بنیصدر داشت و... همه و همه بنیانهای عقلی، منطقی، تجربی و تاریخی آن سخن حکیمانه امام بود تا یک مجلس بیدار و آگاه، اجازه خودسری به هیچ مقام و مسئولی ندهد. به هر حال باید قبول کرد که خرد جمعی بیش از خرد فردی کارساز است و امکان و احتمال اشتباهاتش کمتر میشود و ناگفته پیداست که هر حرکت و عمل و اقدامی که درصدد تضعیف این نهاد مردمی و نقش کارساز آن در نظارت بر عملکرد و اداره کشور و سامان امور مملکت برآید، نمیتواند مورد تأیید باشد.
کوته سخن آنکه تعبیر امام در مورد مجلس که آنرا در راس امور کشور خواندند، در جمهوری اسلامی نه ظرف زمانی دارد و نه ظرف مکانی، بلکه یک اصل است و به همین اعتبار نمیتواند محل مناقشه قرار گیرد.