مـحمد جـواد حجتـی کرمانــی: یک مرگ زندگی ساز

تحلیل من این است که مقاله رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، عکس العملی بود که رژیم به خاطر شهادت حاج آقا مصطفی و بر سر زبان ها افتادن دوباره اسم امام از خود بروز داد و سپس آن عکس العمل که در قم اتفاق افتاد.

حجت الاسلام و المسلمین مـحمد جـواد حجتـی کرمانــی بر این باور است که نهضت جدید امام خمینی(س) که منتهی به پیروزی انقلاب شد، از فوت حاج آقا مصطفی شروع شد.
حجت الاسلام و المسلمین مـحمد جـواد حجتـی در گفت وگو با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، با بیان این مطلب اظهار داشت، آنچه که همیشه گفتم، از نظر وقایع تاریخی، که در واقع بخشی از این تاریخ را نیز خودم در آن نقش داشتم و لذا بر آن تأکید دارم، این است که برخلاف تحلیل هایی که در کتاب ها، مقالات و سخنرانی ها می شود و مبدا و شروع نهضت امام خمینی(س) که منجر به انقلاب شد را بدنبال مقاله ای می دانند که در روزنامه اطلاعات بر علیه امام چاپ و به امام توهین شد و بعد هم راهپیمایی و کشتار قم صورت گرفت و آن را سر آغاز این دوران جدید می دانند، من دقیقا این را اصلاح می کنم و ناقص می دانم.
وی افزود: بنده معتقدم که فوت حاج آقا مصطفی دو سه ماه قبل از جریان روزنامه اطلاعات بود و اتفاقا متن مقاله به خاطر این بود که پس از فوت حاج آقا مصطفی و مخصوصا بعد از چهلم ایشان در قم، نام امام بر سر زبان ها افتاد. سدی که مدت زیادی بعد از تبعید امام وجود داشت، سکوت مطلق در منبرها، در محافل، روزنامه ها و جاهای دیگر از امام بود، بردن نام ایشان در روزنامه ها ممنوع بود و همچنین چاپ رساله ها، نامه ها، کتاب های ایشان هم ممنوع بود، بعد از چهلم حاج آقا مصطفی این سد شکسته شد و اسم امام مطرح شد.
حجت الاسلام و المسلمین مـحمد جـواد حجتـی تصریح کرد: این قضیه از قم شروع شد و عکس العمل خصمانه رژیم در برابر مطرح شدن نام امام را در پی داشت. آن مقاله در واقع پاسخ خصمانه ای بود که رژیم در برابر مطرح شدن مجدد نام امام می خواست نشان بدهد.
وی ادامه داد: وقتی که حاج آقا مصطفی مرحوم شدند، من کرمان بودم. در کرمان مجلس ختمی گذاشتیم، مثل بسیاری از جاهای دیگر که خبر رسید مجلس ختمی گذاشتند، ولی منبری از اینکه اسم امام را ببرد می ترسید. لذا از آن مرحوم فقط یادی می کردند. اما در چهلم حاج آقا مصطفی ما با آقای آیت الله ربانی شیرازی، خلخالی و عده ایی از بزرگانی که در منزل مرحوم ربانی جمع شدیم، تصمیم گرفتیم که این سد را بشکنیم و اسم امام را در آنجا مطرح کنیم تا نام امام بطور علنی گفته شود. در چهلم، من و آقای خلخالی و مرحوم ربانی املشی سخنرانی کردیم.
حجت الاسلام و المسلمین مـحمد جـواد حجتـی اظهار داشت: آن زمان قطعنامه ایی در چهارده ماده تنظیم کرده که نوار صوتی اش هنوز هم موجود هست و متنش نیز چاپ شد. در این قطعنامه من چند چیز را درخواست کردم که جمعیت می گفت صحیح است. که شامل بازگشت سریع مرجع عالیقدر حضرت آیت الله خمینی(س)، انحلال ساواک، قطع رابطه با اسرائیل، انحلال سازمان امنیت و بندهای دیگری بود؛ من این ها را خواندم که منجربه تبعیدم شد. در تبعید به ایرانشهر با آیت الله خامنه ای مدتی با هم بودیم سپس، بخاطر همین قطعنامه ای که من در چهلم حاج آقا مصطفی خواندم به سنندج فرستاده شدم.
وی افزود: زمانی که ما در ایرانشهر بودیم، آقای محصل یزدی، روحانی آن منطقه بسیار فعال بود. من به منزل محصل یزدی رفتم. آقای محصل یزدی به من گفت آقای مکارم شیرازی همین الان تلفن کردند و گفتند که امروز در قم کشتار شده است؛ آن روز، روز نوزدهم دی بود و تبعید و سخنرانی ما قبل از این جریان بود. بعدا آن کشتار در قم انجام شد. بنابراین تحلیل من این است که مقاله رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، عکس العملی بود که رژیم به خاطر شهادت حاج آقا مصطفی و بر سر زبان ها افتادن دوباره اسم امام از خود بروز داد و سپس آن عکس العمل که در قم اتفاق افتاد.
حجت الاسلام و المسلمین مـحمد جـواد حجتـی تاکید کرد: تحلیل من این است، آن مجلس ختم عظیم که در قم بوجود آمد و منجربه درگیری های متعدد شد و مردم جرأت کردند به بیرون بیایند و فضا کاملا بازتر شده بود و مردم هم چهلم شهادت آقا مصطفی جرأت پیدا کردند که نام امام را بیش از پیش برزبان بیاورند و آن موج تظاهرات و راهپیمایی ها و کشتار نوزده دی ناشی از فوت حاج آقا مصطفی بود.
وی ادامه داد: حاج آقا مصطفی در زمان حیاتش آن چنانکه ملموس باشد، معینا درمورد انقلاب حرفی نزده یا کاری یا فعالیتی نکرده بود که موجب شعله ور شدن انقلاب شده باشد؛ بنده چیزی سراغ ندارم اما فوت حاج آقا مصطفی، یک مرگ زندگی ساز بود به این معنا که فوت ایشان، مبدا حرکت جدید امام بود و مرگ ایشان این همه برکت داشت که بالاخره منجربه پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی شد.
حجت الاسلام و المسلمین مـحمد جـواد حجتـی درباره واکنش امام به خبر درگذشت حاج آقا مصطفی خمینی گفت: حضرت امام در چهلم پسرشان بیانیه ای دادند که اتفاقا بخشی از آن بیانیه را من در آن مراسم خواندم که از مردم تشکر کرده بودند. یکی از مطالبی که امام گفته بودند و از کلمات مشهور امام است که فوت حاج آقا مصطفی از الطاف خفیه الهی بود. تقریبا آنچه که در مورد فوت حاج آقا مصطفی و تأثیرش در انقلاب اسلامی گفته، در واقع نهفته در همین کلمه امام بود، و لطف خفیه معنایش این است.
وی افزود: آنچه که بعد از فوت حاج آقا مصطفی اتفاق افتاد، تا پیروزی انقلاب همه اش لطف الهی بود. هنوز هم بسیاری از مورخین نمی دانند که منشا پیدایش انقلاب اسلامی فوت حاج آقا مصطفی بوده است، که باعث گسترش انقلاب و نهایتا پیروزی انقلاب و تأسیس جمهوری اسلامی شد. این جمله امام هم یک جمله جاودانه ای است که تاریخ و حوادث بعدی تا پیروزی انقلاب مؤید صدق این گفته امام است.
حجت الاسلام و المسلمین حجتی در ادامه اظهار داشت: امام درباره حاج مصطفی فرمودند ایشان امید و آینده اسلام هستند؛ این جمله نشان دهنده آن است که امام نسبت به مقام علمی حاج آقا مصطفی و هم مقام تقوایی ایشان اعتقاد خاصی داشتند و لایق این بوده که امید و آینده اسلام باشد. چون امام آن طوری که ما می شناختیم، با کسی تعارفی نداشت. حضرت امام مطمئنا حاج آقا مصطفی را نه به خاطر اینکه پسرش بود، بلکه بخاطر اینکه او یک عالم وارسته و دانشمند وارسته فقیهی بود به او علاقمند بود. چیزهایی را که از احوال حاج آقا مصطفی شنیده ام بسیار تأمل برانگیز است. ایشان اهل عبادت، دعا، زیارت و اخلاص بوده و آثار علمی بسیاری دارد که همه آنها چاپ شده است. از نظر علمی کسی نمی تواند منکر او باشد. از نظر تقوا و تحجد و رابطه اش با خداوند که زبانزد است. آنچه که امام در مورد حاج آقا مصطفی گفته، براساس آن شناختی بوده که نسبت به فرزندش داشته است.
وی همچنین درباره ضرورت پرداختن به ویژگی های حاج مصطفی خمینی اظهار داشت: ضرورت پرداختن به شخصیت آن عزیز پس از 32 سال این است که همه ما نسبت به کسانی که به اسلام خدمت کردند موظف هستیم که یادشان را گرامی بداریم. اما هر کسی سر جای خودش. یعنی هر کسی در انقلاب سهمی داشته به همان نسبت باید از او تقدیر شود.
حجت الاسلام والمسلمین حجتی افزود: عروج حاج آقا مصطفی سهم بزرگی در پیروزی انقلاب داشته و اگر بخواهیم از زمان حیات ایشان و نقش و تأثیر ایشان در انقلاب بیشتر اطلاعات کسب کنید، باید از آقایان دعایی و محتشمی پور و آقایانی که با امام در نجف بودند بپرسید. ولی آنچه که من می توانم بگویم این است که این نگرشی که امام نسبت به حاج آقا مصطفی داشته این بود که در واقع در این مدت دلگرمی زیادی برای امام بوده، مونسی خوب و مشاوری امین و نور چشم امام بوده است.
وی تصریح کرد: وقتی که حضرت امام به نجف رفتند مراجع بزرگی در نجف حضور داشتند از جمله آیت الله حکیم، آیت الله خویی، آیت الله خراسانی، شیخ انصاری و ... که بطور سنتی مراجع نجف همواره خودشان را بالاتر از دیگران می دانستند. حضرت امام پس از ورود به نجف اشرف شاگردان زیادی پیدا کرد. درسش گل کرد. پسرش هم تدریس داشت در سنین کم به مرجعیت رسید، برای عالم اسلام امیدی بود، از آگاهان علمی و تقوی نجف بود، دوستان بسیاری داشت، لذا این باعث چشم روشنی امام بود که پسرش می تواند در حوزه بروز و ظهور کند و بدرخشد. بطوریکه می تواند راه و هدف پدرش را دنبال کند. و پسرش می تواند جای او را در مقام فقاهت و مرجعیت و تدریس پرنماید. لذا همواره امید امام بود. امید اسلام بود. فقدانش هم موجب پیروزی انقلاب شد. لذا شایسته یادآوری و گرامی داشت است، چون نور چشم امام بود.
حجت الاسلام حجتی افزود: اکنون در سال 88 هستیم و بیش از 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد؛ ما این میراث گرانقدر را که انقلاب اسلامی باشد، بر اساس اخلاص امام و بچه های امام و شاگردهای امام و مخصوصا شهدا، کسانی که با اخلاص کار کردند و این انقلاب را به ثمر رساندند بدست آوریم، این میراث الآن در دست ماست. این جمهوری اسلامی که در دست ماست. ما به شهدا و امام و همه کسانی که در این راه زحمت کشیدن مثل برادرم علی آقا که سال ها در این مرحله رنج کشید و اهانت شنید و دیگران مثل شهید باهنر که ما از بچگی با هم بودیم و خلوص و نجابتش زبانزد همه کسانی بود که ایشان را می شناختند، مدیون هستیم. این میراث را باید حفظ کنیم.
حجت الاسلام حجتی در ادامه اظهار داشت: این میراث وارد مرحله خطرناکی شده که من اسمش را بیماری صعب العلاج می گذارم. آن بیماری، بیماری اختلاف داخلی است. هیچ امتی یا ملتی با اختلاف به جایی نمی رسند؛ این خطر وجود دارد که این اختلاف ما را به دره های مهلکی بیندازد. من از خدا می خواهم که ما را در این مرحله یاری کند و ما را بر گناهانمان نگیرد.
وی تصریح کرد: ما گناه زیادی کردیم؛ منظورم توهین، اهانت، هتک حرمت به شخصیت ها نسبت به آدم های خوب، نسبت به مراجع تقلید است و هنوز هم ادامه دارد. گاهی خداوند کفاره این گناهان را نابودی قرارمی دهد.
حجت الاسلام حجتی افزود: این آیه قرآن خدا کند که در مورد ما صدق نکند که فرمود: اگر خداوند به امتی اراده ای سوء بکند، آن اراده سوء معلول گناه انسان هاست. اگر خداوند به خاطر اعمال مردمی اراده سوء بکند، بازگشت ندارد. خدا کند ما مصداق این آیه نباشیم. باید توبه بکنیم و انشاء الله خداوند عذاب اختلاف و دشمنی و کشتار و هتک حرمت را که ما مرتکب شدیم از ما دور کند. ان شاء الله خداوند ما را بیامرزد. البته گناهان خیلی عظیمی است.
وی گف: ما باید واقعا توبه کنیم ولی خداوند رحمان و رحیم است؛ به یاد روایت آن مردی افتادم که به خانه کعبه متوسل شده بود گریه می کرد و می گفت خدایا من می دانم گناهی کردم که تو نمی آمرزی ولی خدایا مرا بیامرز. معصوم(ع) فرمودند که گناه بزرگی کرده، اما ناامیدی اش از آن گناهش بیشتر است. گناه نامیدی از رحمت خدا به مراتب گناه بزرگتری است.


وی در پایان اظهار داشت: اولین آشنائی ما با مرحوم حاج آقا مصطفی بر می گردد به ایامی که ما در قم مشغول تحصیل بودیم و بر سر درس خارج امام در مسجد سلماسی می رفتیم که در آنجا ایشان اصول فقه می گفتند. در حوزه  درسی امام، کسانی را به خاطر دارم که حضور فعال داشتند و برخی از آنها هم مستشکل درس بودند واز امام سؤالاتی می کردند و ایراد می گرفتند و امام هم جواب می دادند. در درجه اول آیت الله جعفر سبحانی  بود. جلوتر از ایشان هم جوانی بود که حدود هجده سال داشت و هنوز محاسنش در نیامده بود، عمامه هم نداشت و جالب اینکه در دایره اول شاگردان امام می نشست و گاهی اشکال می کرد. ایشان آیت الله یوسف صانعی بود که از شاگردهای نزدیک امام بود. شهید احمد رضا سعیدی، آقای خلخالی، آقای علی بروجردی هم از ملازمین درس امام بودند. اما حاج آقا مصطفی در صف آخر می نشستند و گاهی در آن جلسات ایرادات و سؤالاتی را مطرح می کرد. این دیدارهای عمومی بود که ما از ایشان داشتیم. بعد از تبعید امام و قبل از آنکه حاج آقا مصطفی را دستگیر کنند و به ترکیه تبعید کنند، خاطره ای دارم و آن اینکه بنده قم بودم و حاج آقا مصطفی ما را به منزلشان دعوت کردند. منزل محقری بود که پله می خورد می رفت بالا. این خاطره برای من مبهم است، برای اینکه ذهنم درست یاری نمی کند که آیا این دیدار را مرحوم احمد آقا ترتیب دادند یا حاج آقا مصطفی. ولی بیشتر فکر می کنم حاج آقا مصطفی بود و علتش هم این بود که وقتی امام در سال 44 به ترکیه تبعید شدند، من در زندان بودم و بعد از آن جریان حاج آقا مصطفی را گرفتند و به زندان قزل قلعه بردند و پس از چند روزی هم ایشان را به زندان قصر جایی که ما هم بودیم آوردند و از آنجا ایشان را به ترکیه فرستادند.